• شروع
  • قبلی
  • 44 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21989 / دانلود: 3051
اندازه اندازه اندازه
فیض العلام فی علم الشهور و وقایع الآیام

فیض العلام فی علم الشهور و وقایع الآیام

نویسنده:
فارسی

شب: 11

نماز دو ركعت است در هر ركعت (حمد) و بيست مرتبه سوره (كوثر).

روز: 11

بخواند: (( اللهم حبب الى فيه الاحسان و كره الى فيه الفسوق و العصيان حرم على فيه السخط و النيران بعونك ياغوث المستغيثين ))

شب: 12

نمازش هشت ركعت است در هر ركعت حمد و سى مرتبه (اناانزلناه ).

روز: 12

بخواند (( اللهم زينى فيه بالستر و العفاف و استرنى فيه بلباس القنوع و الكفاف و حلنى فيه بحلى الفضل و الانصاف بعصمتك ياعصمة الخائفين. ))

و در اين روز انجيل بر حضرت (عيسىعليه‌السلام ) نازل شد. در اين روز رسول خدا (ص ) عقد اخوت بست ما بين اصحاب خود از مهاجر و انصار و(اميرالمؤمنينعليه‌السلام ) را برادر خود قرار داد.

و در اين روز سنه 597، (عبدالرحمن بن على ) معروف به (ابوالفرج ابن جوزى ) حنبلى در بغداد وفات كرد و (ابوالمظفر يوسف بن قزعلى ) صاحب تذكره و تاريخ سبط او است كه در اواخر سنه 654 در دمشق وفات كرد.

گويند(ابن جوزى ) بخط خود بسيار كتاب كرده بود و ريزه هاى تراش قلم خود را كه بآن حديث نوشته بود جمع كرده بوده، وقت مردن وصيت كرد كه آب غسل مرا بآن ريزه هاى قلم گرم نمائيد. چون وفات كرد آب غسل او را بآنها گرم كردند و كفايت كرد، بلكه زياد هم آمد.

(ابن جوزى ) تاءليفات بسيار دارد و نوادر حكايات او بسيار است و او راءس اذكياء بوده. وقتى در محضر(ناصر الدين الله ) از او پرسيدند كه افضل مردم بعد از رسول خدا(ص ) كيست؟ چون ناصر شيعى مذهب بوده، (ابن جوزى ) جرئت تصريح بعقيده خود نكرد. لاجرم باجمال جواد بداد و گفت: (( افضلهم بعده من كانت بنته فى بيته )). يعنى: افضل مردم بعد از رسولخدا (ص ) آنكسى است كه دختر او در خانه وى است و اين عبارت دو احتمال دارد: يكى آنكه مراد آن باشد كه دختر پيغمبر(ص ) در خانه او است كه على (عليه‌السلام ) باشد و احتمال ديگر آنكه دختر شخص افضل در خانه پيغمبر(ص ) است كه ابوبكر باشد و اين جواب گفت (اربع اربع اربع ) اهل سنت حمل بر تاءكيد كردند و شيعه بر ائمه اثنى عشرعليهم‌السلام . ولكن با اين فطانت و ذكاوت زنى او را مفحم كرد هنگاميكه در منبر تفوه كرد بكلمه سلونى قبل ان تفقدونى و آن قضيه معروف است و در(صراط مستقيم ) هم مذكور است و اين بجهت آن بود كه اين كلمه از خصائص اميرالمومنين (عليه‌السلام ) بوده كه باب مدينه علم رسولخدا (ص ) بوده و خود آن جناب فرمود كه: (( لا يقولها بعدى الامدع كذاب )) و هم جماعتى اين كلمه را گفتند و رسوا شدند و مقام ذكرش ‍ نيست.

شب: 13

اول ليالى بيض است و در آن سه عمل است:

1 - غسل

2 - چهار ركعت نماز، در هر ركعت صد و بيست و پنج مرتبه (توحيد).

3 - دو ركعت نماز است كه در شب سيزدهم رجب و شعبان نيز خوانده ميشود در هر ركعت بعد از(حمد)،(يس ) و(تبارك الملك ) و (توحيد) بخواند.

روز: 13

بخواند (( اللهم طهرنى فيه من الدنس و الاقذار و صبرنى و فيه على كائنات الاقدار و فقنى للتقى و صحبة الابرار بعونك يا قرة عين المساكين. ))

در اين روز سنه 95(حجاج ثقفى ) بسبب مرض آكله كه در جوف او پيدا شد، بدركات جحيم پيوست و در بلده واسط كه از بناهاى خود او است بخاك رفت و من شرح حال او را در كتاب تاريخ خود ذكر كردم و هم نقل كردم كه عدد كشتگان او بغير از آنچه كه بسبب حروب و عساكر او كشته شده اود و بصد و بيست هزار بشمار رفته و در محبس او پنجاه هزار مرد و سى هزار زن كه شانزده هزار از آنها برهنه و عريان بودند، از دنيا رفتند، و مرد و زن را با هم حبس ميكرد و محبس او را سقفى و ساترى نبود.

روايت است كه در جمعه آخر عمر خود سوار شده بود كه بنماز جمعه ميرفت كه صداى ضجه شنيد. پرسيد اين شيون چيست. گفتند: صداى كسانى است كه در زندان تو ميباشند كه از گرسنگى و سختى صحيه و ضجه ميكشند. حجاج رو بناحيه ايشان كرد و گفت: (اخسؤ افيها و لاتكلمون ) پس از آن جمعه ديگر نخواند كه بجهنم پيوست.

حجاج از شيعيان اميرالمؤ منين (عليه‌السلام ) و خواص آنحضرت بسيار بكشت و (كميل بن زياد) و(قنبر) را او شهيد كرد و(عبدالرحمن بن ابى ليلى ) را چندان تازيانه زد كه كتفهايش سياه شد و امر كرد كه اميرالمؤ منين (عليه‌السلام ) را سب كند، او در عوض مناقب آنحضرت بگفت. حجاج او را بكشت و(يحيى بن ام الطويل ) را كه از حواريين حضرت سجاد(عليه‌السلام ) بود، دست و پا بريد، تا شهيد شد و آخر كسى را كه شهيد كرد سعيد بن جبير بود و حضرت امير(عليه‌السلام ) كرة بعد كرة در مخاطبات خود با اهل كوفه از امارات و خونريزى حجاج و گرفتاريهاى مردم در زمان او و بنى اميه خبر داده و از او بغير از (غلام ثقفى ) تعبير به (اباوذحة ) نيز فرموده. و (ابن ابى الحديد) و غيره در شرح آن وجوهى گفته اند.

و در اين روز سنه 418 وفات كرد (ابوالقاسم حسين بن على ) وزير مغربى كه مردى فاضل و عاقل و شجاع و صاحب تصنيفات و قليل النظير بوده. مادرش (فاطمه ) دختر (نعمانى ) صاحب كتاب (غيبت ) است.

شب: 14

نماز شش ركعت است. در هر ركعت (حمد) و سى مرتبه (اذا زلزلت ) و نيز در اين شب چهار ركعت نماز كند بدو سلام در هر ركعت بعد از(حمد)، ( يس ) و (تبارك ) و (توحيد) بخواند.

روز: 14

بخواند (( اللهم لاتواخذنى فيه بالعثرات واقلنى فيه من الخطايا و الهفوات و لاتجعلنى غرضا للبلايا و الافات بعزتك يا عزالمرسيلن.)) در اين روز سنه 67 (مختار ابن ابى عبيده ) در كوفه كشته شد(6) در جنگى كه ما بين او و (معصب بن زبير) واقع شد و پس از قتل مختار، مصعب بر كوفه مسلط شد و داخل دارالاماره گردى و اصحاب مختار را يكيك بكشت. پس حرم مختار را طلبيد و امر كرد كه از مختار تبرى جويند و او را لعنت كنند و اگر نه كشته شوند. تمامى تبرى جستند جز دختر (سمرة بن جندب ) و دختر (نعمان بن بشير انصارى ) كه گفتند چگونه لعن كنيم و بيرازى جوئيم از مردى كه ميگفت: رب من خدا است و قائم الليل و صائم النهار بود و جان خود را در راه خدا و رسول (ص ) و در خونخواهى از كشندگان امام حسين (ع ) بذل نمود و دلها را از كشتن ايشان شفا داد. مصعب اين مطلب را براى برادرش (عبدالله ) نوشت. جواب آمد كه باى تبرى از مختار جويند و اگر نه كشته شوند، دختر (سمرة )، مختار را لعن كرد و وزنده ماند و دختر (نعمان ) ابا كرد و كشته گشت و واقعه كشته شدن مصعب در روز 13 جمادى الاولى مذكور خواهد شد.

شب: 15

از ليالى متبركه است و در آن چند عمل است:

1- غسل

2 - زيارت امام حسين (ع )

3 - شش ركعت نماز بسه سلام، در هر ركعت بعد از حمد، يس و تبارك و توحيد.

4 - چهار ركعت نماز در دو ركعت اول (حمد) و صد مرتبه (توحيد) و در دو ركعت ديگر (حمد) و پنجاه مرتبه (توحيد).

5 - صد ركعت نماز در هر ركعت بعد از (حمد) ده مرتبه (توحيد) و از براى اين نماز فضيلت بسيار نقل شده است.

6 - آنكه كسيكه در اين شب نزد قبر امام حسين (عليه‌السلام ) باشد مستحب است كه بعد از نماز عشا، ده ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از (حمد) و ده مرتبه (توحيد) بخواند و از خدا پناه جويد از آتش جهنم.

روز: 15

بخواند (( اللهم ارزقنى فيه طاعة الخاشعين و اشعر فيه قلبى انابة المخبتين بامنك يا امان الخائفين.))

در اين روز سال دوم هجرى و بقول بعضى سال سيم تولد با سعادت حضرت مجتبىعليه‌السلام واقعشد و روز هفتم او، جبرئيل براى تهنيت بر پيغمبر نازل گرديد و امر كرد كه او را نام و كنيت بگذارد و سرش را بتراشد و عقيقه از براى او بكشد و گوشش را سوراخ كند و روايت است كه (امام حسن ) از سر تا بسينه بحضرت رسول شبيه بوده. و (شيخ مفيد) فرموده كه تولد (امام محمد تقى (عليه‌السلام )) نيز در اين روز بوده، لكن مشهور دهم رجب است. بهر حال روز بسيار شريفيى است و صدقات و مبرات در آن فضيلت بسيار دارد. و در اينروز سنه 3 حضرت رسول (ص ) تزويج فرمود زينب بنت خزيمه را و او از پيش زوجه عبيدة بن الحارث بوده كه در بدر شهيد شد و مدت هشت ماه در خانه رسول خدا (ص ) بود و در ربيع الاخر وفات كرد و او را ام المسكين گفتند بجهت كثرت و شفقت و ترحم و اطعام او بر مساكين.

و در اين روز سنه 6 حضرت (امام حسينعليه‌السلام ) مسلم را بجانب كوفه روانه كرد و كاغذ كوفيان را جواب فرمود و در آن نوشت كه فرستادم بسوى شما برادر و پسر عم ثقه اهل بيت خويش (مسلم بن عقيل ) را. پس اگر او بنويسد بسوى من كه مجتمع شده است راى عقلاء و دانايان و اشراف شما بر آنچه در نامه ها درج كرده ايد، همانا بزودى بسوى شما خواهم آمد انشاء الله.

و در اين روز سنه 383 فاضل اديب و شاعر متبحر ليبيب ابوبكر خوارزمى محمد بن العباس در نيشابور وفات كرد و او همانستكه وقتى خواست بر صاحب ابن عباد وارد شود بحاجب گفت كه بجانب صاحب بگو كه يكى از ادبا اذن بار ميطلبد. صاحب پيغام داد كه من قرار داده ام كه اذن ندهم باديبى كه بيست هزار شعر از دواوين عرب از حفظ نداشته باشد. ابوبكر جواب داد كه اين مقدار شعر از نظم مردان ميخواهى يا از نظم زنان. چون اين جواب بصاحب رسيد، دانست كه ابوبكر است او را اذن داد و با وى انس گرفت و بواسطه صاحب بر عضدالدوله وارد شد و مرتبه رفيعى پيد كرد، لكن در آخر امر كفران نعمت صاحب نمود و او را هجو كرد و بعد از چندى وفات نمود چون خبر هجو و خبر فوت ابوبكر به صاحب رسيد اين شعر بگفت:

(( اقول لربك من خراسان قابل

امامات خوارزميكم قيل لى نعم

فقلت اكتبوا بالجص من فوق قبره

الا لعن الرحمن من كفر النعم ))

و اين ابوبكر پسر خواهر (محمد بن جرير طبرى ) است و كلمات علما در تعيين است طبرى مختلف است كه آيا طبرى مورخ شافعى است و يا طبرى امامى و مقامى را جاى بسط نيست.

و اين ابوبكر از مورخين عظام و صاحب رسائلى است كه در مصر و اسلامبول طبع شده است و از جمله آنها رقعه ايست كه باهل نيشابور نوشته و فهرست مظالم تيميه و عدويه و امويه و عباسيه قرار داده و آن رقعه را بعينه محقق اديب جناب (حاجى ميرزا ابوالفضل ) در اواخر (شفاء الصدور) ايراد فرموده.

شب: 16

نماز دوازده ركعت است و در هر ركعت (حمد) و دوازده مرتبه (اليهكم التكاثر) بخواند.

روز: 16

بخواند (( اللهم وفقنى فيه العمل الابرار و جنبنى فيه مرافقة الاشرار و واردنى فيه برحمتك فى دار القرار بالوهتيك يا اله العالمين.))

شب: 17

نمازش دو ركعت است در ركعت اول (حمد) و هر سوره كه خواهد و در ركعت دوم (حمد) و صد مرتبه (توحيد) و بعد از سلام صد مرتبه لااله الاالله و در اين شب غسل مستحب است.

و در اين شب سنه 58 عائشه دختر ابوبكر در مدينه وفات كرد(7) و (ابوهريرة ) بروى نماز گذاشت و در همين شب در بقيع بخاك رفت و واقعه جمل و كينه هاى او از اميرالمؤ منين (عليه‌السلام ) در جاى خود بشرح رفته. علماى عامه گويند كه ربع احكام شرعيه از عائشه بما رسيده و مرويات او را دو هزار دويست و ده حديث، نوشته اند و شيخ (ازرى ) ره، در حق او فرمود:

(( حفظت اربعين حديث

و من الذكر آية تلناها))

و ما بين او و (ابوهريرة ) منافرت بوده و پاره اى از احاديث (ابوهريرة ) را تكذيب كرده. چنانچه سيوطى در كتاب (الاصابة فيما استدركته عائشه على الصحابة ) ذكر كرده و من مقدارى از آنرا در (فيض القدير) نگاشتم.

روز: 17

دعاى آن (( اللهم اهدنى فيه لصالح الاعمال و اقض لى فيه الحوائج و الامال يامن لايحتاج الى التفسير و السئوال يا عالما بما فى صدور الصامتين صلى على محمد و آله الطاهرين.))

و در اين روز سنه 2 واقعه بدر اتفاق افتاد و مسلمانان سيصد و سيزده نفر بودند و مشركين نهصد و بيست تن از مشركين هفتاد نفر اسير شدند و هفتاد نفر كشته شدند كه از جمله رؤ ساء ايشان: عبته، شيبه، وليد، عاص بن سعيد، زمعة بن الاسود و نوفل بوده و بيشتر ايشان بشمشير اميرالمؤ منين (عليه‌السلام ) بدركات جحيم شتافتند و چون جنگ بر طرف شد و فتح براى حضرت رسول (ص ) واقعشد، حضرت فرمود: كيست كه از (ابوجهل ) خبرى آورد. (عبدالله بن مسعود) گفت: يا رسول الله من حاضرم بر خواست در ميان كشتگان قريش فحص كرد. (ابوجهل ) را ديد كه مجروح بر روى خاك افتاده. (عبدالله ) پا بر گردن او نهاد و بر سينه وى نشست و موى زنخ او را بكشيد و گفت: الحمدلله الذى اخزاك.

ابوجهل گفت اى شبانك گوسفند بر جاى بلند بر آمدى بگو فتح باكيست. گفت: فتح خداى و رسول راست. هم اكنون سرت از تن دور كنم. ابوجهل بعد از كلماتى گفت: سر من را از پائين گردن جدا كن تا بزرگ و مهيب بنمايد و در چشم محمد و باو بگو كه من پيوسته با تو دشمن بودم و امروز عداوتم سخت تر است.

(عبدالله ) گفت: من لختى از اعضاى سرت را بگردن خواهم افزود تا از هم سرها حقيرتر و خوردتر بنمايد. پس شمشير كشيد تا كار او را مام نمايد. شمشيرش را حدت نبود. لاجرم تيغ (ابوجهل ) را بر كشيد و سرش را بر گرفت و بنزد رسول خدا (ص ) آورد و در خاك افكند. حضرت در او تاءمل فرمود و حمد خداى بجاى آورد.

و در اين روز (محمد بن مسلم ) فقيه مدنى تابعى معروف به (زهرى ) (بضم زاى و سكون ها) وفات كرد و جد (او عبدالله بن شهاب بن زهره ) در بدر با مشركين بوده (( قيل للزهرى هل شهد جد بدرا قال نعم و لكن من ذلك الجانب )). و كلمات علما در مدح و قدح او مختلف است و مقام تفصيل نيست.

و در اين روز سنه 710 بقول (شيخ بهائى ) ره (قطب شيرازى ) وفات كرد و حقير حال او را در روز 24 اين ماه ذكر ميكنم.

شب: 18

نمازش چهار ركعت است. در هر ركعت (حمد) و بيست و پنج مرتبه سوره (كوثر).

روز: 18

دعاى آن (( اللهم نبهى فيه لبركات اسحاره و نور قلبى فيه بضيآء انوار و خذ بكل اعضائى الى اتباع اثاره يا نور قلوب العارفين )).

شب: 19

اول شبهاى قدر است و شب قدر همان شبى است كه در تمام سال شبى بخوبى و فضيلت آن نميرسد و عمل در آن بهتر است از عمل كردن و هزار ماه و در آن شب تقدير امورات سال ميشود و ملائكه و روح كه اعظم ملائكه است در آن شب باذن پروردگار بزمين نازل ميشود و بخدمت (امام زمانعليه‌السلام ) مشرف ميشوند. آنچه براى هر كسى مقدر شده است بر امامعليه‌السلام عرض ميكنند و از پاى مخفى بودن آن شب حكمتهاى بسيار و فوائد عبادت كردن در آن شب بيشمار است و اعمال شبهاى قدر بر دو نوع است. يكى: آنكه در هر شب بايد كرد. ديگر آنانكه مخصوصى بهرشبى. اما اول، پس آن چند چيز است:

1 - غسل است و بهتر آنستكه مقارن غروب آفتاب غسل كند كه نماز مغرب را با غسل بخواند(8)

2 - دو ركعت نماز است. در هر ركعت بعد از (حمد) هفتمرتبه (توحيد) و بعد از فراغ هفتاد مرتبه استغفرالله و اتوب اليه.

3 - قرآن مجيد را بگيرد و بگشايد و بگذارد در مقابل خود و بگويد:

(( اللهم انى اسئلك بكتابك المنزل و مافيه اسمك الاكبر و اسمائك الحسنى و ما يخاف و يرجى ان تجعلنى من عتقائك من النار )).

پس هر چه حاجت دارد بخواهد.

4 - آنكه مصحف شريف را بگيرد و بر سر گذارد و بگويد:

(( اللهم بحق هذا القران و بحق ارسلته به و بحق كل مؤ من مدحته فيه و بحقك عليهم فلا احداعرف بحقك منك )).

پس ده مرتبه بگويد. بك ياالله و ده مرتبه بحمده پس هر يك از معصومين را نام برد و ده مرتبه بگويد تا بحجة بن الحسينعليه‌السلام برسد. آنوقت حاجت خود را از خدا بخواهد.

5 - زيارت كند (امام حسينعليه‌السلام ) را و زيارت مخصومه آنحضرت را در اين شبها در (هديه ) ذكر كرده ام.

6 - احياء بدارد اين شبها را.

7 - صد ركعت نماز كند و اگر بتواند در هر ركعت بعد از (حمد) ده مرتبه (توحيد) بخواند و بعد از هر دو ركعت دعاى آنرا كه (شيخ ) و (سيد) نقل كرده اند، بخواند.

8 - دعاى جوشن كبير بخواند.

9- بخواند اين دعا را كه (كفعمى ) از (امام زين العابدينعليه‌السلام ) روايت كرده كه در اين سه شب ميخوانده در حال قيام و قعود و ركوع و سجده:

(( اللهم انى امسيت لك عبدا و اخرا الخ ))

و (علامه مجلسى ره ) فرمود كه بهترين دعاها و اعمال در اين شبها طلب آمرزش و دعا براى مطالب دنيا و آخرت خود و پدر و مادر و خويشان خود و برادران مؤ من زنده و مرده ايشان و اذكار و صلوات بر محمد و آل محمد(ص ) آنچه مقدور شود.

و اما دوم يعنى اعمال مخصوصه اين شب. پس چند چيز است:

1 - صد مرتبه: استغفر الله ربى و اتوب اليه.

2 - صد مرتبه: اللهم العن قتله امير المؤ منين

3 - بخواند دعا يا ذاالذى كان كه در آن فصل اول ذكر شد.

4 - بخواند اللهم اجعل فيما تقضى و تقدر الخ و نماز امشب بروايت (شهيد) ره، پنجاه ركعت است با (حمد) و پنجاه مرتبه (اذا زلزلت ) و گويا مراد آن باشد كه در هر ركعت يكمرتبه بخواند زيرا كه مشكل است كه در مثل چنين شبى بااينهمه اعمال دو هزار و پانصد مرتبه (اذا زلزلت ) خواندن.

روز: 19

بخواند (( اللهم و فر (فيه ) حظى من بركاته و سهل سبيلى الى حيازء خيراته و لا تحرمنى. القليل من حسناته يا هاديا (ى ) الى الحق المبين )). در صبح اين روز سنه 40 حضرت (اميرالمؤ منينعليه‌السلام ) را ضربت زدند و مجمل واقعه آنكه در سال چهلم گروهى از خوارج در مكه جمع شدند و مذاكره (نهروان ) كردند و بر گشتگان نهروان بگريستند و سه نفر با هم معاهده كردند كه در يكشب (امير المؤ منين ع ) و (عمر و عاص ) و (معاويه ) را بكشند.

(ابن ملجم ) كشتن علىعليه‌السلام را بر مذمت نهاد و وارد كوفه شد و (قطام بنت اخضر) را ملاقات كرد و آن زنى بود از خوارج كه (امير المؤ منينعليه‌السلام ) پدر و برادر او را در نهروان كشته بود و چون حسن و جمال بود، ابن ملجم او را خواستگارى كرد. قطام گفت مهر من سه هزار درهم است با غلام و كنيزى و كشتن (على بن ابيطالبعليه‌السلام ).

ابن ملجم گفت چگونه على را بكشم. گفت غفلة او را ميكشى و (وردان بن مجالد) را كه از قبيله خودش بود براى يارى ابن ملجم طلبيد و ابن ملجم نيز (شبيب بن بجره ) خارجى را همدست كرد و در انتظار بودند تا شب نوزدهم ماه رمضان رسيد.

در آن شب (قطام ) در مسجد خميه زده و مشغول اعتكاف بود. آن سه ملعون بعزيمت قتل علىعليه‌السلام بمسجد آمدند. قطام بافته اى چند از حرير بر سينه هاى ايشان بست و شمشيرهاى به زهر آب داده بايشان داد تا حمايل كردند و بيامدند بنزديك آن درى كه (امير المؤ منينعليه‌السلام ) از آن در داخل مسجد ميشد، نشستند و كسى از راز ايشان مطلع نبود، جز (اشعت بن قيس ) كه او نيز با ايشان متفق بود و به يارى ايشان آمده بود. همينكه وقت صبح حضرت امير (عليه‌السلام ) داخل مسجد شد و صداى نازنيش بلند شد به يا ايها الناس الصوة كه ابن ملجم و همراه هانش شمشيرها كشيدند و بر آنحضرت حمله آوردند و گفتند الحكم لله لالك يا على.

شمشير (شبيب ) خطا كرد و شمشير (ابن ملجم ) بر فرق همايون آنحضرت جا كرد و شكافت و خون جارى شد و محاسن شريفش كه در عزاى پيغمبر خضاب نشده بود بخون خضاب شد و واقع شد آنچه خدا و رسول (ص ) بآن خبر داده بودند و (اميرالمؤمنين ) در انتظار آن بوده و آسوده شد آنجناب از صدمات و از غدر و مكر معاويه و عمر و عاص و از بيوفائى كوفيان غدار صلوات الله و سلامه عليه.(9)

و بدانكه (واقدى ) گفته كه در شب قتل (امير المؤ منينعليه‌السلام ) سنه 40 (على بن عبدالله بن عباس ) جد (سفاح ) و (منصور) متولد شد واين نزد احقر بعيد است بلكه او در زمان حيات آنجناب بدنيا آمد و امير المؤ منينعليه‌السلام او را (على ) نام نهاد و (ابوالحسن ) كنيه داد و (ابوالاملاك ) از او تعبير فرمود. و چون (عبدالملك مروان ) خليفه شد از شدت بغض و عداوتى كه با امير المؤ منينعليه‌السلام داشت بعلى گفت كه من طاقت ندارم كه نام كنيه على او را در تو بشنوم كنيه و نام خود را تغيير بده. پس كنيه خود را (ابو محمد) كرد و گفت اسم خود را تغيير بده. پس كنيه خود را (ابومحمد) كرد و گفت اسم خود را تغيير نميدهم.

و در اين روز سنه 648 (آية الله علامه حلى ) متولد شده و شايد در روز 21 محرم اشاره بحال اين بزرگوار بنمايم.

شب: 20

نمازش هشت ركعت است بهر سوره اى ميسر شود.

روز: 20

دعايش اين است (( اللهم على فيه ابواب الجنان و اغلق عنى فيه ابواب النيران و وفقنى فيه لتلاوة القرآن يامنزل السكينة فى قلوب المؤ منين. ))

و در اين روز سنه 8 فتح (مكه ) واقعشده و رسولخدا(ص ) بمسجد الحرام آمد و با محجن خود استلام فرمود و آهنگ تخريب اصنام و اوثان فرمود و اين هنگام سيصد و شصت بت در اطراف خانه كعبه نصب بود. رسولخدا (ص ) با چوبى كه در دست داشت بهر كدام اشاره فرمود و آيه(( قل جاء الحق )) خواند، خواند، تمامى نگونساز شدند. پس حضرت رسول (ص ) كليد خانه كعبه كشيده بودند محو كردند. پس داخل خانه شد و نماز گذاشت و بيرون آمد و عضادتين باب را بگرفت و تهليلات معروف لااله الاالله وحده را خواند.

مردم قريش صف كشيده بودند و تمامى درترس بودند كه پيغمبر(ص ) با ايشان چه خواهد كرد.

حضرت ايشان را خطاب كرد كه در حق خويش چه گمان ميبريد. گمان خير ميبريم. اخ كريم ابن كريم و قد قدرت. از اين سخن اشاره بقصه (يوسف ) عفو او از برادران كردند.

رسولخدا (ص ) را و رقتى حاصل شد و آب در چشم بگردانيد و از اهل مكه بانگ برخواست. آنگاه آنحضرت فرمود من آن گويم كه برادرم (يوسف ) گفت:

(( لا تثريب عليكم اليوم يغفر الله و هو ارحم الرحمين )).

و جرم و جنايت ايشان را معفو داشت.

(( و لكن قال (ص ) لهم الالبئس جيران البنى كنتم لقد كذبتم و طردتم و اخرجتم و اذيتم ثم مارضيتم حتى جئتمون فى بلادى تقاتلونى اذهبوا فانتم الطقاء.))

چون هنگام نماز پيشين رسيد، (بلال ) را فرمان رفت تا بر بام خانه، بانگ نماز گفت. جماعتى از قريش مانند: (عكرمه )، (خالدبن اسيد) و (ابوسفيان ) هر كدام سخنانى زشت گفتند. پس مردان قريش براى بيعت بنزد رسولخدا(ص ) آمدند و مسلمانى گرفتند و سوره مباركه )) اذا جاء نصر الله (( كه آخر سوره ايست كه نازل شده در اين وقت نازل شد.

و نقل شده كه در همين روز امير المؤ منينعليه‌السلام پاى بر دوش پيغمبر گذاشت و بالاى بام كعبه رفت و بتها را بزمين انداخت و در هم شكست و بر عابت خود را از ميزاب كعبه بزير انداخت.

و در اين روز سنه 542 وفات يافت سيد شريف ابوالسعادات هبة الله بن على حسنى معروف به (ابن الشجرى ) بغدادى نحوى، صاحب امالى و غيره و اين سيد جليل از اكابر علماى اماميه و مشايخ ايشان است رضوان الله عليهم.

و در اين روز سنه 626 (ياقوت حموى ) صاحب معاجم ثلاثه و مراصد الاطلاع وفات يافت واو اولا مملوك يكى از تجار (بغداد) بوده و هم مايل بمذهب خوارج بوده ميخواستند، مردم او را بكشند، لاجرم از (بغداد) به (حلب ) و (موصل ) فرار كرد و از آنجا به (خراسان ) هكذا و كسيكه مراجعه كند او ميداند كه درچه مرتبه از احاطه و اطلاع بوده.

شب: 21

فضيلتش زيادتر است از شب نوزدهم و بايد اعمال آن شب را از غسل و احيا و زيارت (امام حسينعليه‌السلام ) و نماز هفت قل هو الله و قرآن سرگفتن و صد ركعت نماز دعاى جوشن و غيرها در اين شب بعمل آورد و نماز امشب هشت ركعت است به (حمد) و هر سوره اى كه ميسر است و از اين شب شروع ميشود بدعاهاى شبهاى دهه آخر و آن بر دو قسم است:

يكى آنكه در هر شب مكرر ميشود، مانند دعائى كه (مرازم ) از حضرت امام صادق (عليه‌السلام ) نقل كرده اند كه دعاى امشب اولش اينست: (( يا مولج الليل فى النهار )) و اين دعا مشهور و در (زاد المعاد) نيز هست و ديگر دعائى است كه (سيد ابن باقى ) روايت كرده و او در (مصباح ) كفعمى ) است هر كه خواهد به آنجا رجوع كند.

و بدانكه در هر شب از اين دهه، غسل وارد است و در اين دهه، اعتكاف سنت است و بهترين اوقات اعتكاف است و در روايت دعائم است كه حضرت رسول خدا(ص ) فرمودند كه اعتكاف در دهه آخر ماه رمضان مقابل دو حج و دو عمره است.

و بدانكه در اين شب حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به معراج رفت و حضرت عيسىعليه‌السلام در اين شب بآسمان بالا برده شد. در اين شب حضرت موسىعليه‌السلام و حضرت يوشع بن نون وصى آنجناب از دنيا رحلت فرمودند. در اين شب واقع شد شهادت مولاى ها ما (امير المؤ منينعليه‌السلام ).

(شيخ مفيد) كه در اين شب تجديد ميشود احزان آل محمد(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و اشباع ايشان و در اين شب غسل كند و صدركعت نماز بجا آورد و صلوات بسيار بفرستد وسعى و كوشش كند در نفرين بر ظالمان آل محمد(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و لعن بر قاتل امير المؤ منينعليه‌السلام .

در اين شب (حمادبن عثمان ) بر (حضرت صادقعليه‌السلام ) وارد شد. حضرت سئوال كرد كه غسل كرده اى. عرض ‍ كرد بلى. پس حضرت حصيرى طلبيد و حماد را نزديك خويش خواند و مشغول نماز گرديد و پيوسته آنحضرت نماز خواند و حماد نيز خود را بآنحضرت چسبانيده بوده و نماز ميخواند تا از نمازهاى خود فارغ شدند. پس آنحضرت دعا كرد و جماد آمين گفت تا صبح طلوع كرد. آنجناب اذان و اقامه گفت و بعض غلمان خود را طلبيد و پيش ايستاد و نماز صبح خواند در ركعت اول (حمد) و (انا انزلناه ) و در دوم (حمد) و (توحيد) خواند و بعد از نماز مشغول به تسبيح و تقديس و مسلمات شد. پس سر به سجده نهاد و بمقدار يك ساعت بجز چيزى از آنجناب شنيده نشد. پس از آن، اين دعا را خواند:

(( لا اله انت مقلب القلوب و الابصار ))

تا آخر دعا كه در (اقبال ) است و در آخر آن اشاره شده بچند علامتى از ظهور امام زمانعليه‌السلام .

روز: 21

بخواند: (( اللهم اجعل لى فيه مرضاتك دليلا و لا تجعل فيه للشيطان فيه على سبيلا و اجعل منزلالى و مقيلا يا قاضى حوائج الطالبين. ))

و چون اين روز قتل (امير المؤ منين ) است مناسب است زيارت آنجناب و كلمات (حضرت خضر،عليه‌السلام ) در اين روز كه منزله زيارت آنحضرت است. احقر در (هديه ) ذكر كردم.

شب: 22

نمازش هشت ركعت است به (حمد) و هر سوره كه خواهد و غسل و دعاهاى اين شب را بعمل آورد.

روز: 22

بخواند: (( اللهم (افتح لى ابواب فضلك، خ ) و انزل فيه بركاتك وفقنى فيه لموجبات مرضاتك و اسكنى ببركته بحبوحة جنانك يا مجيب وعدة المضطرين. )) در اين روز سنه 273 (ابن ماجه قزوينى، محمد بن يزيد بن ماجه ) صاحب كتاب سنن مشهور وفات كرد و بعضى كتاب او را يكى از صحاح ست شمرده اند.

و در اين روز سنه 1286 شيخ اجل افقه الفقهاء و العلماء شيخ العراقين مرحوم (شيخ عبدالحسين طهرانى ) استاد شيخ ما جناب (حاجى ميرزا حسين نورى ) رحمة الله عليهما وفات يافت. قبر شريفش در باب سلطانيه صحن حسينىعليه‌السلام ، واقع است. جلالت شأن آنجناب و خدمات آن بزرگوار نسبت بتعميرات بقاع مطهره و قباب ساميه ائمه عراقعليهم‌السلام مشهور و مشهود است جزاه الله خيرالجزاء.

شب: 23

از دو شب قدر سابق افضل است و از احاديث بسيار مستفاد ميشود ك شب قدر همين شب است و اين شب (جهنمى )(10) است و در اين شب جميع امور بر وفق حكمت مقدر ميگردد. و از براى اين شب غير از اعماليكه با دو شب سابق مشترك است چند عمل ديگر است:

1 - خواندن سوره (عنكبوت ) و (روم ) كه حضرت صادق (عليه‌السلام ) قسم ياد فرمود كه خواننده اين دو سوره در اين شب از اهل بهشت است.

2 - خواندن سوره (حم دخان ).

3 - خواندن (انا انزلناه ) هزار مرتبه.

4 - آنكه تكرار كند در اين شب بلكه در تمام اوقات ايندعا را كه براى وجود مبارك امام عصر (ع ) وارد شده:

(( اللهم كن لوليك الحجة بن حسن صلواتك عليه فى هذه الساعة و فى كل ساعة و ساعات الليل و النهار وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك و تمتعه فيها طويلا)).

5 - بخواند: (( اللهم امددلى فى عمرى الخ )).

6 - بخواند: (( اللهم اجعل فيما تقضى و فيما تقدر الخ )).

7 - بخواند دعاى (على بن الحسينعليه‌السلام ) را كه در (اقبال ) است (( يا باطنا فى ظهوره الخ )).

8 - آنكه غير از غسل اول شب، غسلى نيز در آخر شب كند.

و بداند از براى غسل و احياء اين شب و زيارت (امام حسينعليه‌السلام ) و صد ركعت نماز فضيلت بسيار تاءكيد شده و روايت است كه (حضرت صادقعليه‌السلام ) سخت مريض شده بود، چون شب بيست و سيم ماه مبارك رسيد، موالى خود را امر فرمود كه حركتش دادند بمسجد و آن شب را در مسجد بود تا بصبح.

و نماز امشب هشت ركعت است به (حمد) و هر سوره كه ميسر شود (علامه مجلسى ) فرموده كه هر مقدار قرآن كه ممكن باشد در اين شب بخوانند و دعاهاى صحيفه كامله را بخوانند، خصوصا دعاى مكارم الاخلاق و دعاى توبه و روزهاى اين شبها را نيز بايد حرمت داشت و بعبادت و تلاوت و دعا بسر آورد. زيرا كه در احاديث معتبر، وارد شده است كه روز قدر در فضيلت مثل شب قدر است انتهى.

و بدانكه (سيد) در (اقبال ) فرمود كه در اين شب مضايقه نكند انسان از دعا كردن براى برادران و فرموده كه من بعد از تصنيف كتاب (اقبال ) در يكى از شبهاى جليله ماه رمضان در وقت سحر مشغول بدعا بودم براى كسانيكه واجب بود يا نيكو بود مقدم داشتن ايشان را بدعا، پس در خاطرم گذشت كه سزاوار است منكرين اقدس الهى و مستخفين بحرمت حضرت بارى جل شاءنه مقدم داشته شوند در دعا و دعا شود در حق ايشان بهدايت از ضلالت بجهت آنكه مفاسد آثار كفر و ضلالت ايشان بيشتر است از جنايت عارفين و ضرر ايشان اعظم است. پس الحال كه ممكن نيست مرا دفع ايشان بجهاد و منع ايشان از الحاد و فساد، پس دعا كنم در حق ايشان بهدايت. پس در آن وقت سحر، دعا كردم در حق هر ضال و گمراهى بانكه هدايت يابند از راه باطل و براه حق در آيند. پس تاءييد فرمود اين مطلب را كه دعاى در حق گمراهان باشد بشفاعت (حضرت ابراهيم )عليه‌السلام در حق قوم لوط و دعاى (حضرت رسول )صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حق كفار قوم خود: (( اللهم اغفر لقوى لا يعلمون )) با آنكه اذيت آن حضرت ميكردند و آنكه (حضرت عيسىعليه‌السلام ) فرموده كه باش مثل خورشيد ميتابد بر بر وفاجر.

روز: 23

بخواند (( اللهم اغسلنى فيه من الذنوب و طهرنى فيه من العيوب و امتحن فيه قلبى بتقوى القلوب يا مقيل عثرات المذنبين )).

و گذشت كه در روايات وارد شده است كه روز قدر در فضيلت مثل شب قدر است پس قدر اين روز را نيز بدان.

و در اين روز سنه 230 (احمد بن طولون ) صاحب ديار مصريه و شاميه متولد شده.

شب: 24

نمازش هشت ركعت است به (حمد) و هر سوره كه خواهد و غسل نيز در اين شب وارد است.

روز: 24

بخواند (( اللهم انى اسئلك فيه ما يرضيك و اعوذبك ممايؤ ذيك (التوفيق ان، خ ل ) و اسئلك التوفيق فيه لان اطيعك و لا اعصيك يا عالما با حوال السائلين )).

(شيخ بهائى ) فرموده كه در اين روز سنه 65 متغلب بنى اميه مروان بن حكم هلاك شد و سببش آن بود ك تزويج كرده بود زن يزيد بن معاويه را. روزى به پسر زنش (خالد بن يزيد) گفت: يا بن الوظيه گفت: يا بن الوظيه. زنش چون شنيد در غضب شد و روزى در وقت خواب (مروان ) و ساده اى بر صورتش نهاد و با كنيزگان روى آن نشست تا (مروان ) هلاك شد و در آنوقت 63 سال از عمر نحسش گذشته بود.

فقير گويد كه من در تاريخ خود، احوال (مروان ) و پدر او را ووفات او را بنحو ديگر ذكر نمودم و در آنجا نقل كردم از كتب عامه كه حضرت رسول اكرم (ص ) در حق او فرمود: (( الوزغ بن الوزغ، الملعون بن المعلون )). و بيان كردم مناسبت و سنخيت وزغ را با بنى اميه و در اينجا بچند كلمه از حال او اكتفا ميكنم.

بدانكه (مروان ) مادر پدرش (زرقاء) از ذوات الاعلام است و پدرش (حكم ) عموى (عثمان ) و طريد رسول الله (ص ) است و (مروان ) را (عثمان ) در زمان خلافت بوزارت و كتابت سر خود اختيار كرد.

به عقيده اهل سنت سبب قتل (عثمان )، (مروان ) شد بجهت كاغذى كه در قتل (محمد بن ابى بكر) براى (عبدالله بن ابى سرح ) والى مصر او نوشته بود و مهر (عثمان ) را بر او زده بود.

و او همان است كه در جنگ است جمل همراه (عايشه ) بوده و (طلحه ) را تيرى بزد و بكشت و بعد از فتح اسير شد و (حسنين )عليهما‌السلام از او نزد (امير المؤ منين ) شفاعت كردند. حضرت او را رها كرد. عرض كردند بيعت بگير از او. فرمود مگر بيعت نكرد با من بعد از قتل (عثمان ). مرا حاجت به بيعت او نيست، همانا دست او دست يهودى است، چه يهود بغدر معروفند اگر بدست بيعت كنند بسينه خود غدر كنند و مر او را امارتى است محقر و بى قدر چنانچه سگى بينى خود را بليسد. پس فرمود: (( و هو ابو الاكبش الاربعة و ستلقى الامة منه و من ولد يوما احمر )). چنان شد كه آنحضرت فرموده بود. چنانچه در تاريخ خود شرح دادم و مروان را خيط باطل ميگفتند و او از اشد مردم بود در عداوت خدا و رسول و اهل بيت، بخصوص (امير المؤ منين ). دو مرتبه در مدينه حكومت يافت و (ابن اثير) گفته كه در هر جمعه بر منبر (رسول خدا ص ) بالا ميرفت و در محضر مهاجر و انصار مبالغه در سب ( اميرالمؤ منينعليه‌السلام ) ميكرد و او بعد از معاوية بن يزيد با امارت رسيد و نه ماه و كسرى مدت سلطنت او بود. پس از او (عبدالملك ) پسرش بجاى وى نشست و روزگار امت در زمان او و پسرانش سياه شد. لعنتة الله عليهم اجمعين.

و در اين روز سنه 354 (ابولطيب احمد بن حسين كوفى ) معروف به متنبى شاعر، در اراضى بغداد بسبب محاربه با جمعى از قطاعان طريق كشته گشت و او را متنبى گفتند براى آنكه نقل شده كه ادعاى نبوت كرد و در باديه (سماوه ) خلق بسيارى بر او گرد آمدند و امير (حمص ) او را بگرفت و توبه داد و از كثرت حفظ او سمعانى نقل كرده كه بيك نظر مطالب سى ورقه را از بر ميكرده. و سيد شهيد قاضى نورالله ره او را از شعراء شيعه شمرده و اين شعر منسوب به (صاحب ابن عباد) را بدو نسبت داد:

(( ابا حسن لو كان حبك مدخلى

جهنم كان الفوز عندى جحيمها

و كيف يخاف النار من كان موقنا

بان امير المؤ منين قسيمها ))

و در اين روز بقول (سيوطى ) در (بغيه ) و غيره سنه 710 (قطب شيرازى محمود بن مسعود بن مصلح شيرازى ) در تبريز وفات كرد و در نزديك قبر (بيضاوى ) بخاك رفت و (قطب ) در اول شاگرد (كاتبى ) بوده چون (محقق طوسى ) به قزوين آمد و بمنزل (كاتبى ) تشريف برد (كاتبى )، (قطب ) را باو سپرد، و او ملازمت خواجه را اختيار نمود و از او علوم بسيار استفاده كرد تا بحديكه او را كثرت علم، علامه گفتند و ما بين (قطب ) و پسر خواهرش (شيخ سعدى ) مطابياتى است كه جاى ذكرش نيست.

شب: 25

نمازش هشت ركعت است در هر ركعت (حمد) و ده مرتبه (توحيد) و غسل در اين شب مستحب مؤ كد است.

روز: 25

بخواند (( اللهم اجعل سعيى فيه مشگورا و ذنبى (بعفوك، خ ) فيه مغفورا و عملى فيه مقبولا و عيبى بجودك فيه مستورا يا سامع اصوات المبتهلين. ))

و در اين روز سنه 518 وفات يافت: اديب اريب ابوالفضل احمد بن محمد ميدانى(11) نيشابورى، صاحب (مجمع الامثال ) و غيره و ما بين او و (زمخشرى ) لطيفه ايست كه جاى ذكرش نيست.

و در اين روز سنه 544 (فخر رازى ) متولد شد و در اين روز سنه 693 وفات كرد ابو عبدالله محمد قاضى القضاة احمد بن خليل خوبى شافعى دمشقى صاحب شرح فصول ابن معط و غيره و پدرش همان است كه تفسير فخر رازى را تتميم كرده از سوره عنكبوت تا آخر سوره يس و از سوره والصافات تا بآخر را (نجم الدين احمد بن محمد قمولى ) تكميل كرده و اين مطلب را مطلع خبير سيداجل (مير حامد حسين هندى ) ره در عبقات فرموده.

و در اين روز سنه 1137 كه ايام فتنه افاغنه بود در اصفهان وفات كرد شيخ فقيه اعجوبه دهر بهاء الدين مولانا محمد بن تاج الدين حسن بن محمد اصفهانى معروف به (فاضل هندى ) به جهت آنكه در مبدء امر و حال صغر در بلاد هند بوده و آنجنابرا مصنفات بسيار است مانند (كشف اللثام )، (شرح لمعه )، (شرح قصيده سيد حميرى )، (تفسير قرآن )، (تلخيص شفا) و غيرها.

(( و حكى عنه قال فرغت من تحصيل العلوم معقولها و لم اكمل ثلث عشرة سنة و شرعت فى التصنيف و لم اكمل اثنتى عشرة. ))

مزارش در تخت فولاد اصفهان است.