داستانهایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب

داستانهایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب 0%

داستانهایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

داستانهایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: على ميرخلف زاده
گروه: مشاهدات: 5460
دانلود: 4820

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 60 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5460 / دانلود: 4820
اندازه اندازه اندازه
داستانهایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب

داستانهایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

محنت و سختی

یکروز حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام از جایی عبور می کردند ، دیدند مردی در خانه ی کسی نشسته

حضرت به آن مرد فرمودند :

ای مرد ، چرا در خانه این ستمکار جبار نشسته ای؟ !

گفت : بخاطر اینکه محنت و سختی بر من عارض شده

حضرت فرمود :

برخیز برویم تا من تو را به در خانه کسی راهنمایی کنم که بهتر از آن در خانه کسی نیست و به سوی رَبّی که برای تو بهتر است سپس حضرت دست او را گرفتند و تا مسجد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آوردند و فرمودند :

رو به قبله ، دو رکعت نماز به در گاه خدا بجا بیآور ، بعد ثنای خداوند متعال را بگو و بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صلوات بفرست و آخر سوره حشر را بخوان و شش آیه اول سوره حدید و در آیه ای که در سوره آل عمران است (شاید آیه قل اللهم مالک المک . (باشد یعنی تا بغیر حساب ) یا شَهِداللّه . باشد ) بخوان انشأ اللّه خدا حاجتت را برآورده میکند

گوید : آن مرد آن را انجام داد و تمام گرفتاریهایش رفع گردید ( مرض عظیم

سعید بن ابی الفتح قمی گفت :

(۲۱)

من مرض عظیم و بدی گرفتم ، و خیلی هم طبیب و دکتر رفتم و دوا خوردم ، فایده ای نبخشید و تمام پزشکان از علاج من عاجز شدند

پدرم مرا به دارالشفأ که مجمع تمام پزشکان حاذق نصرانی و مسیحی و یهودی بودند ، برای معالجه ام برد

آنها هم بعد از معاینه با هم جلسه گرفتند و بعد از آن در نتیجه ما را ماءیوس کردند و گفتند : این مرض علاجی ندارد مگر خداوند متعال نظر لطفی کند

از این سخن دلم شکست و غم تمام اعضای مرا گرفت ، تا اینکه منزل آمدیم و کتابی از کتابهای پدرم را برداشتم که جهت رفع غم و غصه ، خود را مشغول کنم

تا جلد کتاب را باز کردم و صفحات آن را ورق زدم ، پشت کتاب نوشته ای نظر مرا بخود جلب کرد

وقتی که مطالعه کردم ، دیدم حدیثی از حضرت امام صادق آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نوشته ! که از حضرت امام صادقعليه‌السلام مرویست :

که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود :

هر کسی که مریض باشد ، بعد از نماز صبح ، چهل بار بگوید :

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ، اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ، حَسْبُنَااللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ ، تَبارَکَ اللّهُ اَحْسَنُ الْخالِقینَ ، و لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِّی الْعَظیمِ

بعد دستش را بر آنجایی که درد می کند بمالد ، از آن درد صحیح و سالم گردد و حضرت عزّت خداوند تبارک و تعالی او را شفا بخشد

من شب را تا صبح صبر کردم ، وقتی صبح شد و نمازم را بجا آوردم ، این دعا را چهل مرتبه با سوز و گداز و دل شکسته خواندم و دستم را بر موضع درد مالیدم

خداوند تبارک و تعالی به برکت این ذکر مرض را از من رفع نمود و شفایم داد

ولی باز همینطوری که نشسته بودم ، می ترسیدم برخیزم که مبادا دوباره آن مرض برگردد ، تا سه روز همینطور بودم ، تا اینکه دیدم ، نه ، اصلا اثری از مرض نیست پدرم را صدا زدم و ماجرا را برای او تعریف کردم ، پدرم خیلی خوشحال شد ، و خدا را شکر کردیم

بعد آمدیم برای بعضی از اطباء و پزشکان ذمی ، ماجرا را نقل کردم ، آنها بعد از معاینات و ملاحظات در همان آن مسلمان شدند و کلمه شهادت را به زبان جاری نمودند و از مسلمانان عالی و خوب شدند(۲۲)

رنگِ پریده

ابن عباس فرمود :

یکروز در خدمت حضرت امیرالمؤ منینعليه‌السلام بودم .شخصی در حالی که رنگش پریده بود ، محضر مقدس حضرت شرفیاب شد ، و گفت : یا امیرالمؤ منین ، من همیشه بیمارم و دردهای زیادی دارم ، از شما خواهشمندم که دعایی به من بیآموزید که بوسیله آن دعا بیماریم رفع گردد و صحّت خودم را باز یابم

حضرت علیعليه‌السلام فرمود :

من دعایی به تو یاد می دهم که حضرت جبرئیلعليه‌السلام آن را به پیغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آموخت ، در وقتی که حسن و حسین ۸ مریض بودند و آن دعا این است :

اِلهی کُلَّما اَنْعَمْتَ عَلَیَّ نِعْمَهً قَلَّ لَکَ عِنْدَها شُکْری وَ کُلَّما ابْتَلَیْتَنی بِبَلِیَّهٍ قَلَّ لَکَ عِنْدَها صَبْری فَیا مَنْ قَلَّ شُکْری عِنْدَ نِعَمِهِ فَلَمْ یَحْرِمْنی وَ یا مَنْ قَلَّ صَبْری عِنْدَ بَلائِه فَلَمْ یَخْذُلْنی وَ یا مَنْ رَانی عَلَی الْمَعاصی فَلَمْ یَفْضَحْنی وَ یا مَنْ رَانی عَلَی الْخَطایا فَلَمْ یُعاقِبْنی عَلَیْها صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍوَالِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْلی ذَنْبی وَ اشْفِنی مِنْ مَرَضی اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ

ابن عباس می گوید :

آن مرد را بعد از یکسال دیدم ، در حالی که رنگش نیکو و قرمز شده بود ، و گفت :در هیچ دردی این دعا را نخواندم مگر اینکه در آن شفا یافتم

و بر هر سلطانی که وارد می شدم و از او می ترسیدم این دعا را می خواندم ، خداوند متعال به برکت این ختم شرِّ او را از من دور می کرد(۲۳)

مرض صداع

ربیع الابرار نقل می کند :

مامون در طوس به مرض صداع گرفتار شد و به هیچ وجه علاج نمی شد قیصر روم ، کلاهی برای او فرستاد و در نامه ای برای او نوشت ، شنیده ام به مرض صداع (سردرد) مبتلا شده ای ، این کلاه را برایت فرستادم که بر سرت بگذاری تا دردت ساکت شود

مامون ترسید که در آن زهری پنهان کرده باشد ، دستور داد تا اول بر سر حاملش بگذارند ، دید که به او ضرری نرسید ، بعد امر کرد به سر کس دیگری که صداع داشت بگذارند .وقتی که گذاشتند ، دردش ساکت شد .آن وقت آن کلاه را بر سر خودش گذاشت ، دردش ساکت شد .تعجب کرد که این کلاه چه سِری دارد ، آن کلاه را شکافت ، دید که نوشته ای در آن است ، آن نوشته را باز کرد ، دید که نوشته :

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ کَمْ مِنْ نِعْمَهِ لِلّهِ فِی عِرْقٍ ساکِنٍ حَّم عَّسق لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لایُنْزِفُونَ مِنْ کَلامِ الرَّحْمنِ خَمَدَتِ النِّیرانُ وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ وَ جالَ نَفْعُ الدَّواَّءِ فیکَ کَما یَجُولُ ماءُ الرَّبیعِ فِی الْغُصْنِ(۲۴)

دِل دَرد

شخصی محضر مقدس حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مشرف شد و از درد شکمِ برادرش به آن حضرت شکایت کرد حضرت فرمودند : به برادرت امر کن ، شربتی با آب گرم و عسل درست کند و بیاشآمد آن مرد رفت و فردای آن روز خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد : یا رسول اللّه ، آن شربت را به او آشامیدانیدم ولی اثری نکرد

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند :

صدق اللّه و کذب بطن اخیک یعنی : خدا راست گفته و شکم برادرت دروغ گفت

برو به او شربت عسل بده و او را به سوره حمد تعویذ کن یعنی هفت مرتبه سوره حمد را بر آن شربت بخوان وقتی که آن مرد رفت ، حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حضرت امیرالمؤ منینعليه‌السلام فرمودند :

این مرد چون منافق بود از این جهت آن شربت به او نفع نبخشید(۲۵)

سفیدی چشم

یونس گفت : ما بین دیدگانم سفیدی ظاهر شده بود به حضرت صادقعليه‌السلام شکایت کردم آن حضرت فرمودند :

و ضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و این دعا را بگو :

یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا سَمیعَ الدَّعَواتِ یا مُعْطِیَ الْخَیْراتِ اَعْطِنی خَیْرَ الدُّنْیا وَ خَیْرَالْآخِرَهِ وَقِنی شَرَّ الدُّنْیا وَ شَرِالاْخِرَهِ وَ اَذْهِبْ عَنی ما اَجِدُ فَقَدْ غاضَنِی الاَْمْرُ وَ اَحْزَنَنی

یونس گفت : هر آنچه را که حضرت فرمود ، به آن عمل کردم .حق تعالی پیسی را از من زائل کرد و له الحمد و در روایت دیگر دارد :

حضرت فرمود : چون ثلث آخر شب می شود ، در سجده آخر رکعت اول ، بگو :

یا عَلُّی یا عَظیمُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا سامِعَ الدَّعواتِ یا مُعْطِیَ الْخَیْراتِ صَلِّ عَلی مُحَمِّدٍ وَ الِ مُحَمِّدٍ وَ اَعْطِنی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ اَصْرِفْ عَنّی مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ اَذْهِبْ عَنّی هذَا الوَجَعَ فَاِنَّهُ قَدْ غاظَنی وَ اَحْزَنَنی

و الحاح و مبالغه در دعا کن

آنچه را که حضرت فرمودند ، انجام دادم

، هنوز به کوفه نرسیده بودم که خوب شدم(۲۶)

درد چشم

یونس بن حلبیان نقل کرد :

یکروز محضر مقدس حضرت امام صادقعليه‌السلام شرفیاب شدم ، دیدم حضرت به درد چشم بسیار سختی دچار شده و بحدی آقا را اذیت می کرد که ما ناراحت شدیم و محضر حضرت را ترک کردیم

روز دیگر خدمت با سعادتشان مشرف شدیم ، دیدیم که حضرت صحیح و سالم است و هیچ عارضه ای در چشم مبارکشان نمی باشد ، تعجب کردیم و گفتیم : فدایت شویم آیا چشمهای خود را با چیزی معالجه فرموده اید ؟ !

حضرت فرمودند :

بلی ، به چیزی که او از معالجات بود گفتیم : قربانت آن چه بود ؟ ! حضرت فرمودند : تعویذی بود آن تعویذ را از حضرت گرفتم و آن را نوشتم و آن تعویذ این است :

اَعُوذُ بِعِزَّهِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِقُدرَهِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِنُورِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِعَظَمَهِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِجَلالِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِجَمالِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِبَهاءِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِجَمْعِ اللّهِ

گفتیم : جَمْعُ اللّهِ چیست ؟ !

فرمود :

بِکُلِّ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِعَفْوِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِغُفْرانِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِرَسُولِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِالاَْئِمَّهِ

یک یک نام آنها را برد ، آن گاه فرمود عَلی ما نَشاَّءُ مِنْ شَرِّ ما اَجِدُ اَللّهُمَّ رَبَّ الْمُطیعینَ(۲۷)

رزق

ابوبصیر نقل می کند : به حضرت صادقعليه‌السلام از حاجت خودم شکایت کردم و از آن حضرت خواستم که به من دعایی جهت رزق بیآموزد

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود : در نماز شب ، وقت سجده (در روایت دیگر : در سجده آخرِ رکعتِ هشتمِ نافله شب ) این دعا را بخوان : یا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ یا خَیْرَ مَسْئُولٍ وَ یا اَوْسَعَ مَنْ اَعْطی وَ یا خَیْرَ مُرْتَجیً اُرْزُقْنی وَ اَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ وَ سَبِّبْ لی رِزْقاً مِنْ قَبْلِکَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ

حضرت این دعا را به من تعلیم فرمود ، از وقتی که من آن را خواندم ، دیگر محتاج نشدم(۲۸)

درد زانو

ابوحمزه ثمالی نقل می کند :

دردی در زانویم عارض شد و به حضرت امام محمّد باقرعليه‌السلام از آن درد شکایت کردم حضرت فرمودند : هر وقت نماز خواندی بعد از آن این دعا را بگو :

یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطی وَ یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَ یا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ اِرْحَمْ ضَعْفی وَ قِلَّهَ حیلَتی وَ اَعْفِنی مِنْ وَجَعی

من آن دعا را خواندم و عافیت پیدا کردم(۲۹)

هنگام خواب

حضرت زهراعليها‌السلام فرمودند :

یکشب رختخوابم را پهن کرده بودم و می خواستم بخوابم ، حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر من وارد شد و فرمودند :

ای فاطمه ! نخواب ، مگر چهار عمل را بجا آوری

گفتم : آن چهار عمل چیست ؟ ! فرمود :

اول : ختم قرآن کن

دوم : پیغبران را شفیع خود گردان

سوم : مؤ منین را از خود خوشنود گردان چهارم : حج و عمره را بجا آور

سپس مشغول نماز شدند ، من منتظر ماندم تا نماز حضرت تمام شد ، گفتم :

یا رسول اللّه ، مرا امر فرمودید : به چهار چیز که قدرت انجام آن را دراین وقت ندارم

آن حضرت تبسمی کردند و فرمودند :

۱ هر وقت خواستی بخوابی قل هو اللّه احد را سه مرتبه خوان ، مثل این است که قرآن را ختم کردی یعنی ثواب ختم قرآن را برایت می نویسند

۲ وقتی که بر من و پیغبران قبل از من صلوات بفرستی ، ما در روز قیامت شفیعان تو خواهیم بود یعنی بگویی : سَلامٌ عَلَی جَمیعِ الاْ نْبیاء و المُرسَلین ۳ وقتی برای مؤ منین استغفار بگویی

، یعنی بگویی : اَللّهُمَّ اغْفِر المُؤ منینَ و المُؤ منات پس تمام آنها از تو خوشنود می شوند

۴ و وقتی بگویی : سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُالِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ

پس حج و عمره بجا آوردی(۳۰)

خانه نمی سوزد

یک روز به ابوالدرداء خبر دادند که خانه ات سوخت گفت : خانه من آتش نمی گیرد دوباره کس دیگری آمد و گفت : ای ابوالدرداء خانه ات آتش گرفت

باز گفت : خانه من آتش نمی گیرد

تا سه مرتبه برای او خبر آتش گرفتن خانه اش را آوردند و او هم می گفت :

خانه من آتش نمی گیرد

بعد معلوم شد تمام خانه های اطراف در آتش سوخت مگر خانه او به او گفتند :

از کجا فهمیدی که خانه ات آتش نگرفت و نسوخت ؟ ! گفت : چون از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم هر کس هر روز صبح این دعا را بخواند ، در آن روز هیچ بلا و آسیبی به او نمی رسد ، و من چون این دعا را خوانده بودم ، خیالم راحت بود و آن دعا این است :

اَللّهُمَّ اَنْتَ رَبّی لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ اَنْتَ رَبُّ العَرْشِ الْعَظیمِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ ما شاَّءَ اللّهُ کانَ وَ ما لَمْ یَشَاءْ لَمْ یَکُنْ اَعْلَمُ اَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدْیرٌ وَ اَنَّ اللّهَ قَدْ اَحاطَ بِکُلِّ شَی ءٍ عِلْماً اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسی وَ مِنْ شَرِّ قَضاءِ السُّوءِ وَ مِن شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دابَّهٍ اَنْتَ اخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ(۳۱)

پیروزی بر دشمنان

حضرت امیر المؤ منینعليه‌السلام فرمود :

شبی حضرت خضر نبیعليه‌السلام را در خواب دیدم و به او گفتم :

به من چیزی یاد بده که به واسطه آن بر دشمنان پیروز شوم

حضرت خضرعليه‌السلام فرمود :

یا علی ، بگو :

یا هُوَ یا مَنْ لا هُوَ اِلاّ هُو

روز بعد جریان را به حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرضکردم حضرت فرمودند :

او اسم اعظم را به تو تعلیم کرده ؛ و همین اسم در روز بَدر بر زبان من جاری بود و حضرت حق سبحانه و تعالی به برکت این اسم مرا نصرت داد و پیروز گردانید(۳۲)

بیماری شدید

داود درزنی گفت :

در مدینه به بیماری شدیدی گرفتار شدم ، چون خبر بیماریم به حضرت صادقعليه‌السلام رسید حضرت برای من نامه ای مرقوم فرمودند ؛ و فرمودند : یکصاع گندم بِخَر ، و بر پشتت بخواب و آن گندم را روی سینه ات بریز و بعد بگو : اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی اِذا سَئَلَکَ بِهِ الْمُضْطَرِّ کَشَفْتَ ما بِهِ مِنْ ضَرٍّ وَ مَکَّنْتَ لَهُ ما فِی الاَْرْضِ وَ جَعَلْتَهُ خَلیفَتَکَ اَنْ تُصَلیِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَ عَلی اَهْلِ بَیْتِه وَ اَنْ تُعافِینی مِنْ عِلَّتی

سپس درست بنشین و گندمها را جمع کن و باز این دعا را بخوان و آن را به چهار قسمت تقسیم کن ، و هر قسمتی را به فقیری بده و باز این دعا را بخوان

داود گفت : آن را انجام دادم گویا که از بند خلاص شدم و به هر کس این عمل را گفتم ؛ انجام داد شفا یافت(۳۳)

مرض صعب العلاج

راوی گفت :

بیماری صعب العلاجی داشتم حضرت صادقعليه‌السلام به عیادتم آمد

وقتی ناراحتی و جزع و بیتابی مادرم را مشاهده فرموده بودند ، به او عمل زیر را تعلیم دادند چون صبح شد بطوری صحت یافته بودم که هر چه پخته بودند من با کمال میل با آنها شریک شدم و خوردم و آن عمل اینست که :مادر بیمار به بام خانه برود و مقنعه را از سر بردارد ، (بام طوری باشد که کسی او را نبیند ) و موهای خود را پریشان کند و بگوید :

اَللّهُمَّ اَنْتَ اَعْطَیْتَنیهِ وَ اَنْتَ وَهَبْتَنیهِ فَاجْعَلْ هِبَتَکَ الْیَوْمَ جَدیدَهً اِنَّکَ قادِرٌ مُقْتَدِرٌ

هنوز سر بر نداشته باشد که فرزندش شفا یابد(۳۴)

جوش ودمل

شخصی به حضرت صادقعليه‌السلام عرضکرد :

آقاجان ، چند وقت است که در بدنم کنه و ماده پیدا شده است چه کنم ؟ !

حضرت فرمود :

سه روز روزه بگیر و در روز چهارم وقت زوال غسل کن و پارچه پاکیزه بپوش ، حالا کهنه یا نو فرق نمی کند و مثل لنگ دور خود بپیچ و به صحرا و یا بام خانه یا جای بلندی برو ، و چهار رکعت نماز بخوان و تا می توانی سعی کن که گریه کنی یا خود را بگریه در آوری ، و بعد به خاک به سجده برو ، و پهلوی راست و روی خود را بر زمین بگذار و در حال تضرع و گریه و زاری و خضوع این دعا را بخوان

در آخر فرمودند :

وقتی این دعا تاثیر می کند که خاطر جمع و مطمئن باشی که دعایت مستجاب می شود من این کار را کردم و عافیت پیدا کردم

این دعا این است :

یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ یا کَریمُ یا جَبّارُ یا قَریبُ یا مُجیبُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَ اَکْشِفْ ما بی ضُرّی وَ اَلْبَسْنی الْعافِیَهَ ، الشّافِیَهَ ، اَلْکافیَه فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِتَمامِ النِّعْمَهِ وَ اذْهَبْ ما بی تَذَرَنی وَ غَمَّنی(۳۵)

خیال های باطل

شخصی به حضرت صادقعليه‌السلام عرضکرد :

آقاجان ، خیالهای باطل و آروزهای طول و دراز و واهمی وسوسه های فاسد ، سینه مرا اذیت و آزار می دهد ، یک فکرهای پوچ و توخالی توی ذهنم می آید که از دین و اعتقاداتم سست می شوم

، فدایت شوم ، ای پسر رسول خدا ، کمکم کن ، تا من از این وسوسه های درونی نجات پیدا کنم

آن حضرت فرمود :

دست روی سینه ات بکش و بگو :

بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ صَلَّ اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهَ و لاحَوْلَ وَ لاقُوَّهَ اِلاّبَاللّهِ اَللّهُمَّ اِمْحُ عَنّی ما اَجِدُ

سپس دست برشکم بمال و سه مرتبه این دعا را تلاوت کن

آن شخص این عمل را انجام داد آن حالت از او زایل شد(۳۶)

اضطراب وترس

بنده خدایی ، خدمت با شرافت حضرت صادقعليه‌السلام آمد و عرضکرد :

مولای من ، من زیاد سفر می کنم و در مواضع هولناک و ترسناک و وحشناکی بسری برم ، چیزی به من تعلیم فرمائید که ترس و وحشت و اضطراب در وجودم راه پیدا نکند حضرت فرمودند :

در چنین جاهایی که واقع می شوی دست بر سرت بگذار ، و با صدای بلند بگو :

( اَفَغَیْرَ دینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فیِ السَّمواتِ وَ الاْرْضِ طَوْعَاً وَ کَرْهَاً وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُون ) .

راوی گفت :

یک موقع در بیابانی قرار گرفتم که گفته بودند در آنجا جن زیاد دارد من این آیه را خواندم :

شنیدم که یکی می گفت : بگیریدش

دیگری در جواب میگفت :

چگونه او را بگیریم ، در حالی که او پناه به این آیه طیبه الهی برده(۳۷)

جِنْ زدگی

یکروز فردی محضر مبارک حضرت صادقعليه‌السلام شرفیاب شد و عرضکرد :

فدایت شوم ، پسری دارم که گاهی اوقات باد جن او را میگیرد ، و این درد بطوری پسرم را میگیرد که از او ناامید می شوم حضرت صادق آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند :

سوره حمد را هفت مرتبه ، با مشک و زعفران توی ظرفی بنویس و با آب آن را بشوی و تا یک ماه از آن آب به فرزندت بده تا آن را بیاشامد

راوی گفت : تا این عمل را انجام دادم در دفعه اول خوب شد و آن مرض بر طرف گردید(۳۸)

حرز

در زمان حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام کسی کار ضد دینی و شرعی انجام داده بود که مستوجب عذاب درد ناکی شده بود و حضرت دستور داده بودند تا او را به آتش اندازند

ولی وقتی او را در آتش انداختند برخلاف امر طبیعت آن مرد نسوخت همه تعجب کردند ؟ !

دوباره او را به آتش انداختند باز هم دیدند آن شخص آتش نگرفت

تا سه دفعه این کار را تکرار کردند ، باز دیدند او نسوخت ؟ !

او را در آب انداختند تا شاید غرق شود و بمیرد ، ولی باز دیدند غرق نشد و نمرد حضرت دستور داد :

او را با شمشیر بزنند ، ولی در او هیچ اثری نکرد

حضرت فرمود :

او را بگردید و تفتیش کنید ، زیرا او دعایی همراه دارد که هیچ چیز در او اثر نمی کند وقتی او را برهنه کردند از او دعایی پیدا کردند ، و آن دعا این بود :

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ؛ یا مَنْ لا یَعْلَمُ الْغَیْبَ اِلاّ هُوَ ، یا مَنْ لا یُدَبِّرُ الاَْمْرَ اِلاّ هُوَ ، یا مَنْ لا یُصْرِفُ السُّوءَ اِلاّ هُوَ ، یا مَنْ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلا هُوَ ، یا مَنْ لا یُحْیی الْمَوْتی اِلاّ هُوَ ، الاَْوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَی ءٌ عَلیم ، وَ بِحَقِّ اَنْزَلْناهُ وَ بِحَقِّ نَزَلَ وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ مُبَشِّرا وَ نَذیرا وَ بِحَقِّ کهَّیعَّصَّ وَ بِحَقِّ حمَّعسَّقَّ کامِلاً حاوِیاً بِاِسْراً فَامِلاً صادِقَا بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ(۳۹)

اسم اعظم

محکومی را به پای دار می بردند ، در بین راه به بزرگی برخورد نمود ، از آن شخص بزرگ تقاضای اسم اعظم کرد

آن بزرگ فرموده بود :

با کسی سخن مگو و هزار بار این ذکر را بگو :اَللّهُ الصَّمَدُ اگر این ذکر را تمام نکردی ، مهلت اتمام آن را بخواه

آن شخص اعدامی مشغول این ختم شود ، هنوز به پای دار نرسیده بود که قادر متعال اسباب تبرئه او را فراهم کرد و خبر فتح رسید و مژده خلاصی او آمد(۴۰)

آیه الکرسی

عبداللّه ابن جعفر گفت :

من بیماری سختی گرفتم که تمام اطبّاء از معالجه آن عاجز شدند یکشب خیلی ناراحت و رنجور بودم که خدایا چه کنم ؟ ! همینطور در فکر بودم که یک وقت به ذهنم خطور کرد که به یک آیه از آیات قرآن استشفاء کنم

آمدم لای قرآن را باز کردم آیه آیه الکرسی آمد ، آن را خواندم و بخودم دمیدم خوابم گرفت ، وقتی خوابیدم ، در خواب دیدم دو مرد مقابل من ایستاده اند و به همدیگر می گویند :

این مرد آیه ای خواند که در آن آیه سیصد و شصت و پنج رحمت است و آن مرد تازه به یک رحمت رسیده

از هیبت آن ، از خواب پریدم ، وقتی بخود آمدم متوجه شدم که شفا یافته ام(۴۱)

زیاد خواندن آیه الکرسی

عبداللّه بن عون گفت : یک شب در خواب دیدم قیامت بر پا شده ، و تمام مردم پای حساب ایستاده اند از من به آسانی حساب کردند و مرا به بهشت بردند و قصرهایی به من نشان دادند که از دیدن آن متحیّر شدم به من گفتند :درهای قصرها را بشمار

وقتی که شمردم ، پنجاه در بود دوباره گفتند : خانه هایش را بشمار

شمردم ، صدوهفتاد و پنج خانه بود گفتند :درست است .من از شادی و خوشحالی ، از خواب بیدار شدم و خدا را شکر کردم ، صبح که شد ، آمدم پیش محمد بن سیرین و خوابم را برای او تعریف کردم

ابن سیرین به من گفت :گمان کنم تو آیه الکرسی را زیاد می خوانی ؟

گفتم : بله ، ولی شما از کجا می دانید ؟ !گفت : برای اینکه این آیه پنجاه کلمه است و صد و هفتاد و پنج حرف دارد .من از حافظه و زیرکی او تعجب کردم !آنگاه گفت : هر کس این آیه را بخواند سکرات مرگ بر او آسان می شود(۴۲)

جهت فقر

مردی خدمت با کرامت حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مشرف شد و از فقر شکایت کرد

آن حضرت فرموند :

وقتی که داخل خانه ات شدی سلام کن ، کسی در خانه بود ، جواب سلامت را می دهد و اگر کسی خانه نبود در آن سلام کن و یکبار سوره قل هواللّه احد را بخوان

آن مرد رفت و هر چه را که حضرت فرموده بود ، عمل کرد

خداوند متعال رزقش را بر او سرازیر کرد که حتی همسایه ها هم از آن بهرمند شده بودند(۴۳)

قل هو اللّه .

انس می گوید :

یک روز با حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در تبوک بودیم ، آن روز آفتاب با نور و شعاعی که تا بحال مثل آن را ندیده بودیم در آمد

گفتم : یا رسول اللّه ، این چه نوری است که برخورشید غلبه کرده ؟ !

آن حضرت متفکر شد ! ؟

حضرت جبرئیلعليه‌السلام تشریف آوردند و فرمودند :

یا رسول اللّه ، معاویه لیثی در مدینه فوت کرده و حضرت حق هفتاد هزار فرشته را برای نماز بر او فرستاده

وجود مقدس پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از حضرت جبرئیلعليه‌السلام پرسیدند :این مرتبه و مقام و درجه را بواسطه چه عملی دریافت کرده ؟ !

حضرت جبرئیلعليهما‌السلام فرمود : بخاطر خواندن سوره قل هواللّه زیرا او همیشه مداومت بر آن سوره داشت حتی در نشستن و ایستادن و رفت و آمد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود :

ای جبرئیل من هم آرزو دارم بر او نماز بخوانم پس حضرت با طی الارض به مدینه آمدند و با ملائکه بر جنازه او نماز خواندند(۴۴)

درد مفاصل

شخصی با امام پنجم حضرت باقر آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از درد مفاصل شکایت کرد

حضرت به او این دعا را تعلیم فرمودند : اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ وَ بَرَکاتِکَ وَ دَعْوَهِ نَبِیِّکَ الطّاهِرِ الطَّیّبِ الْمُبارَکِ الْمَکینِ عَنْکَصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ بِحَقِّ ابْنَتِهِ فاطَمَهَ الْمُبارَکَهِ وَ بِحَقِّ وَصِیِّهِ اَمیرِالْمُؤ مِنینَ عَلَیْهِالسَّلامُ وَ بِحَقِّ سَیِّدَی شَبابِ اَهْلِ الجَّنَهِ اِلاّ اَذْهَبْتَ عَنّی ما اَجِدُ بِحَقِهِمْ یا اِلهَ الْعالَمینَ

می گوید : این دعا را با خلوص خواندم درد مفاصلم ساکت شد(۴۵)

پرنده کور

یکروز با حضرت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به طرف کوههای مدینه می رفتیم ، داخل بیایانی شدیم ، آن حضرت به من اشاره فرمودند ، نزدیک حضرت شدم

حضرت ، پرنده کوری را بمن نشان دادند که در میان شاخه درختی بود و منقارش را به هم می زد

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود :

متوجه می شوی که این پرنده چه می گوید ؟گفتم : نه ، یا رسول اللّه ! حضرت فرمودند : می گوید :

اللّهُمَّ اَنْتَ الْعَدْلُ الَّذی لا یَجُورُ ، حَجَبْتَ عَنّی بَصَری وَ قَدْ جِعْتُ فَاطْعِمْنی

یعنی : خدا یا تو عادل هستی و ظلم نمی کنی ، چشم من کور است من گرسنه شده ام پس مرا طعام بده

در این لحظه ملخی آمد و وارد دهان او شد ، و آن پرنده دهانش را بست حضرت فرمودند :می فهمی چه می گوید ؟

گفتم : نه ، یا رسول اللّه !

حضرت فرمودند : می گوید :

مَنْ تَوَکّلَ عَلَی اللّهِ کَفاهُ وَ مَن ذَکَرَهُ لا یَنْساه یعنی : کسی که بر خدا توکل کند خداوند متعال او را کفایت فرماید و

کسی که خدا را یاد کند ، خداوند او را فراموش نمی کند(۴۶)

دعای قرض

مفضل بن فضاله می گوید :

قرضی داشتم و این دعا را خواندم شخصی در خواب به من گفت : از فلان جا این مقدار مبلغ را بردار و قرض خود را ادا کن از خواب بیدار شده و به همان جایی که به من در خواب آدرس داده بودند رفتم و همان مبلغ پولی را که بدهکار بودم برداشتم و پرداخت نمودم و آن دعا اینست :

یا ذَالْجَلالِ وَ الاْکْرامِ بِحُرْمَهِ وَجْهِکَ الْکَریمِ اِقْضِ عَنّی دَیْنی(۴۷)

طلبکارها

حسین بن خالد می گوید :

در بغداد هفصد هزار در هم مقروض شدم ، طلب کارها مرا امان نمی دادند و هر دفعه دنبالم می فرستادند

خلاصه از دست آنها پنهان شدم که مرا نبینند و به همین خاطرهم نمی توانستم خدمت حضرت امیرعليه‌السلام برسم ، در عین حال نامه ای برای حضرت نوشتم و در آن نامه ، احوالاتم را بیان کردم

حضرت در جواب نوشته بودند که :

بعد از هر نماز سه مرتبه این دعا را بخوان :

اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ بَحَقِّ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَنْ تَرْحَمَنی بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ بِحَقِّ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَنْ تَرضِیَ عَنّی بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ یا لا اِلهَ اِلاّاَنْتَ بِحَقِّ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَنْ تَغْفِرَلی بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ

از وقتی که آن را خواندم و بر آن دعا مداومت نمودم ، واللّه به چهار ماه نکشید که تمام قرضهایم ادا شد و صد هزار در هم ، هم اضافه آمد(۴۸)

ارواح

یک روز شخص مؤ منی محضر مقدّس حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام مشرف شد و از ارواحی که کنیزش را متعرض می شوند شکایت نمود و عرض کرد : ای پسر رسول خدا ، کنیزی دارم که ارواح متعرض او می شوند و خیلی ناراحت است چه کنم ؟حضرت فرمودند :

تعویذ کن او را به سوره فاتحه (سوره حمد) و ناس و فلق هر کدام از سوره ها را ده بار بنویس که همراهش باشد

سپس در ظرفی با مشک و زعفران بنویس و به او بنوشان و در نوشیدنی و وضو و غسل او هم این آب باشد به دستورات حضرت عمل کردم ، بعد از سه روز خداوند متعال او را نجات داد(۴۹)