تفسیر
طبرسی در (ج ۵ ص ۱۴۴ مجمع) گفته: «همه در کتاب مبین باشند» گزارشی است از خدا سبحانه که همه آن نوشته است در کتابی روشن، و آن لوح محفوظ است، و همانا آن را ثبت کرد، با آنکه هیچ آفریده ای از علمش نهان نباشد برای اینکه لطفی برای فرشته ها باشد یا برای هر که از آن گزارش دهد.
و در تفسیر(
عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي
)
گفته: یعنی کردارشان نزد خدا نگهداشته شده و سزای آنها را میدهد، یعنی علم کردارشان نزد پروردگار من است در کتابی که لوح محفوظ باشد، و مقصود اینست که اعمال آنها ثبت شده بر آنها، و گفته شده مقصود از کتاب آنست که فرشته ها نویسند(
لایَضِلُّ رَبِّی
)
یعنی چیزی از علم او نرود، و گفته اند یعنی خطا نکند پروردگارم «و لا ینسی» فراموش نکند یا واننهد.
رازی در (ج ۶ ص ۲۵۹) تفسیرش گفته: در شرح قول خدا «راستی آن در کتاب است» که در کتاب دو قول است.
۱ - ابی مسلم گفته: کتاب حفظ و ضبط و بستن است، گویند: کتبت المزاده یعنی در توشه دان را بستم و آنچه در آنست محفوظ نمودم، و معنی کتاب میان مردم حفظ آنست که با آن معامله کنند و مقصود از قول خدا «راستی که آن در کتاب است» اینست که نزد خدا محفوظ است.
۲ - گفته اکثر مفسران که هر چه را خدا در آسمانها و زمین پدید آرد آن را در لوح محفوظ بنگارد، و این بهتر است زیرا قول یکم گرچه از نظر ماده لغت درست است، ولی باید لفظ را بمعنی معروف حمل کرد، و معلوم است که کتاب چیزیست که امور در آن نویسند و این معنی بهتر است، ولی توهم شود که دانش خدا در نوشته است، و بعلاوه چه سودی در این نوشته هست؟ و پاسخ از یکم اینست
که نگاشتن خدا این چیزها را در نوشته ای مطابق موجودات بهتر دلیل است بر اینکه خدا در دانش خود از این نوشته بی نیاز است. و پاسخ از دوم اینست که فرشته ها در آن کتاب نگاه کنند و پدیده هائی که بود شدند بدانند، و بهتر بفهمند که خدای سبحان همه چیز را میداند، و اما معنای قول او «راستی که بر خدا آسانست» اینست که نوشتن حوادث نادیده که بر مردم نشدنی است بر خدای تعالی هرگاه بخواهد شدنی است و آسانست، گرچه وصف آسانی در باره ما بکار رود و بمعنی حقیقی بر خدا روا نباشد. طبرسیرحمهالله
در (ج ۷ ص ۲۳۲ مجمع) در قول خدا سبحانه «و نیست هیچ پوشیده» گفته یعنی هیچ خصلت نادیده «در آسمان و زمین» یعنی همه آنچه خدا از خلقش پوشیده و نهان کرده نباشد «جز در کتاب مبین» یعنی جز اینکه روشن است در لوح محفوظ.
(
لا یَعْزُبُ عَنْهُ
)
یعنی از او فوت نشود «الا در کتاب مبین» یعنی در لوح محفوظ (ج ۸ ص ۴۷۷ مجمع).
و در تفسیر قول خدا(
وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّر
)
گفته: یعنی دراز نشود عمر عمرکننده ای «و نه از عمرش کاسته شود» یعنی از عمر آن عمرکننده بگذشت زمان و گفته اند مقصود اینست که کاسته نشود از عمر دیگری، و گفته اند مقصود اینست که خدا میداند اگر فلانی فرمانبرد تا فلان وقت میماند و اگر گناه کند از عمرش کاسته شود و نماند «جز در کتاب مبین» یعنی در لوح محفوظ ثبت است (ج ۸ ص ۳۰۸ مجمع).
و در تفسیر(
کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ
)
گفته: یعنی شماره کنیم هر پدیده را در کتاب روشن و آن لوح محفوظ است و گفته اند: مقصود از آن نامه های اعمال است (ج ۸ ص ۴۱۸ مجمع).
من گویم: در بسیاری اخبار است که مقصود از امام مبین امیر المؤمنینعليهالسلام
است چنانچه گذشت «و راستی که آن» معنی قرآن «در ام الکتاب» لوح محفوظ
است که سرچشمه همه کتابهای آسمانی است «نزد ما علیّ است» یعنی والامقام (حکیم است) یعنی صاحب حکمت بالغه چنین گفته شده، و در بسیاری از اخبار است که ضمیر به امیر المؤمنین برگردد و مقصود از ام الکتاب هم سوره فاتحه است که در آن نوشته(
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ
)
و صراط همان امیر المؤمنین است و شناخت او و روش او «و نزد ما است کتاب حفیظ» طبرسی- ره- (ج ۹ ص ۱۴۱) گفته: یعنی نگهدار شمارش و نامهای آنها است و آن لوح محفوظ است، و گفته شده: یعنی محفوظ است از پوسیدگی و کهنه شدن، و آن کتاب نگهبانانست «و کتاب مسطور» یعنی نوشته شده «در رق منشور» و آن کتابی است که خدا برای فرشته ها در آسمان نگاشته تا در آن بخوانند آنچه بوده و باشد، و گفته اند مقصود قرآنست که نزد خدا در لوح نوشته است که آن لوح رق منشور است، و گفته اند: نامه های اعمال است؛ و گفته اند: مقصود تورات است، و گفته اند: همان قرآنست که مؤمنان در برگی نویسند و منتشر سازند تا خوانده شود، ورق برگی است که در آن مینویسند (ج ۹ ص ۱۷۳ مجمع) و در تفسیر قول خدا است «و نرسد مصیبتی در زمین» مانند قحط باران و کمی گیاه و کاستی میوه ها «و نه در جان شما» از بیماری و داغ فرزند «مگر در کتاب است» یعنی ثبت است در لوح محفوظ پیش از آفرینش مردم «تا اندوه نخورید بر آنچه از دست دادید» یعنی این کار را کردیم تا غم نخورید بر آنچه از نعمت دنیا از دست شما رفته «و شاد نشوید بدان چه شما را آمده» یعنی بدان چه خدا بشما داده، و آنچه باعث اینست که در هر دو جا اندوه و شادی نباشد اینست که چون کسی بداند خدا تعالی ضامن است که عوض از دست رفته را در آخرت بدهد نشاید که بر آن غم خورد، و چون بداند که بدان نعمتی که رسیده باید شکر کند و حقوق واجبه اش بپردازد نشاید که بدان شاد شود بعلاوه چون بداند که چیزی از آن نماند نشاید که بدان همت ورزد و باید که بامر آخرت پردازد که پاینده است و نابود نشود (ج ۹
ص ۱۴۰ مجمع). بیضاوی (ج ۲ ص ۴۹۹) در تفسیر «پیش از آنکه آن را بسازیم» گفته: یعنی بیافرینیم و ضمیر بمصیبت برگردد یا بزمین یا به نفس، و یا در قول خدا «تا غم نخورید» گفته: هر که بداند همه مقدرند کار بر او آسان شود، و اشعار دارد که از دست رفتن آن بطبع خود آنست، و اما وجود و بقائش سبب خواهند، و مقصود نفی افسوسی است که مانع از پذیرش فرمان خدا باشد و نفی شادی موجب فساد و تکبر و از این رو دنبالش فرموده که «خدا دوست ندارد هیچ متکبر و بر خود بالنده ای را» (پایان).
طبرسی (ج ۱۰ ص ۳۳۲ مجمع) گفته در معنی نون اختلاف است، گفته شده نام یک سوره است، گفته شده آن ماهی است که زمینها بر پشت آنست، از ابن عباس و دیگران، و گفته شده: یک حرف از لفظ رحمان است، در روایت دیگری از ابن عباس و گفته شده بمعنی دوات است، از حسن و دیگران، و گفته شده لوحی است از نور و در روایتی که سندش را تا پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بالا برده اند فرموده: نهریست در بهشت و خدا بدو فرمود: مداد شو و منجمد گردید سپیدتر است از شیر، و شیرینتر از عسل سپس بقلم فرمود: بنویس و قلم نوشت آنچه را که بود و خواهد بود تا روز قیامت، از امام پنجمعليهالسلام
است.و گفته شده مقصود از آن ماهی دریا است که نشانه های خداشناسی است، زیرا از آب آفریده شود و چون از آن جدا گردد و بمیرد، چنانچه جانوران بیابان که در آب افتند بمیرند، و قلم ابزار نوشتن است، خدا تعالی بدان سوگند خورده که سود رسان بمردم است زیرا قلم یکی از دو زبان انسان است و آنچه در دل دارد بر نوک آن آرد و بنگارد و بجای دور برساند چنانچه هر گاه نزدیک رس کسی باشد با زبانش مقصود او را برساند، و با قلم است که احکام دین حفظ می شود و کار مردم جهان استوار میگردد.و گفته اند: بیان دو تا است: یکی بزبان و دیگری با نگارش انگشتان، بیان زبان را گذشت زمان کهنه سازد و بیان قلمها با گذشت روزگاران بجا ماند «و آنچه بنگارند» و آنچه بنویسند فرشته ها از آنچه بدانها وحی شود و از کردار آدمیزاده ها و گفته اند ما مصدریه است (یعنی سوگند بقلم و نگارش) پایان.
رازی (ج ۸ ص ۲۸ تفسیر خود) گفته: در قلم دو وجه است:
۱ - سوگند متعلق به جنس قلم است که در آسمان یا زمین باشد چنانچه فرمود «پروردگار اکرمت که آموخت با قلم، ۲- العلق».
۲ - سوگند یاد شده بیک قلم معین معهود که در خبر آمده «نخست چیزی که خدا آفرید قلم بود»ابن عباس گفت نخست چیزی که خدا آفرید قلم بود، سپس فرمود: بنویس آنچه شدنی است تا روز قیامت گفته: آن قلمی بود از نور بدرازی میان آسمان و زمین مجاهد از او روایت کرده که گفت: نخست چیزی که خدا آفرید قلم بود پس باو فرمود: بنویس مقدر را و نوشت آنچه شدنی بود تا روز قیامت و همانا مردم در جریان امری هستند که از آن فراغت حاصل شده.قاضی گفته: باید این خبر را بمجاز حمل کرد زیرا قلم ابزار ویژه نوشتن است و نمیشود زنده و خردمند باشد «۱» و امر و نهی شود زیرا نشاید هم جاندار و مکلف باشد و هم ابزار نوشتن گفته مقصود اینست که خدا قلم را بهر چه باید باشد روان ساخته چون قول خدا «چون بچیزی حکم کند همان گوید باش و میباشد» زیرا در این جا نه فرمانیست و نه تکلیفی بلکه تنها بکار بستن نیرو است در آفریده بی کشمکش و جلوگیری و برخی مردم پنداشته اند قلم مذکور در اینجا همان عقل است و آن چیزیست که مایه همه آفریده ها است.گفته اند: دلیلش اینست که در اخبار آمده آن نخست چیزی است که خدا آفریده، و در خبر دیگر است که نخست چیزی که خدا آفریده عقل است، و در خبر دیگر: نخست چیزی که خدا آفریده یک دانه گوهر بود و با دیده هیبت بدان نگریست
و آب شد تا آخر آنچه گذشت. گفته اند: روی همرفته این اخبار دلالت دارند که عقل و قلم و آن گوهر که مایه آفریده ها است یکی است و گر نه تناقض شود (پایان) من گویم بوجوه دگر جمع آنها ممکن است چنانچه گذشت.
«و هر چیزی را در کتاب شماره کردیم» بیضاوی (ج ۲ ص ۵۸۹) تفسیر خود گفته:
یعنی شماره کردیم شماره کردنی و کتاب بجای مصدر احصاء آمده که در ضبط با آن هم معنا است یا برای فعل مقدر خودش، و یا اینکه حال است بمعنی مکتوب در لوح محفوظ یا نامه فرشته های نگهبان.
(
فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ
)
رازی در (ج ۸ ص ۵۲۸) در تفسیرش گفته یعنی لوحی محفوظ از اینکه جز پاکان بر آن سایند، یا محفوظ از اطلاع آفریده ها جز فرشته های مقرّب یا از اینکه دچار تغییر و تبدیل گردد، برخی متکلمین گفته: لوح چیزیست که بدیده فرشته ها آید و آن را میخوانند و چون مضمون اخبار و آثار است باید آن را باور داشت.من گویم: آنچه در قرآن و سنت از این نمونه ها آمده نباید بمجرد استبعاد و هم بدون برهان و حجت و نص معارض باعث آن را تأویل نمود و در آن تصرف کرد، و آنچه در برخی اخبار است که لوح و قلم دو فرشته اند با ظاهر آن منافاتی ندارد چنانچه پوشیده نباشد، و از اخبار برآید که خدا عز و جل دو لوح دارد یکی لوح محفوظ که تغییر ناپذیر است و دیگری لوح محو و اثبات که در آن بدا است چنانچه در باب خود تحقیقش گذشت و بدان اشارت دارد قول خدا سبحانه: «محو کند خدا هر چیز را خواهد و ثبت کند و نزد او است ام الکتاب، ۳۵- الرعد».رازی در (ج ۵ ص ۳۰۹) تفسیرش گفته: در محو و اثبات چند وجه است تا گفته:
۸ - اینکه در باره روزی و محنت و مصیبت است که در کتاب ثبت کند و سپس بدعاء و صدقه محو کند سپس گفته:
و اما «ام الکتاب» یعنی اصل کتاب، و عرب هر چه را در شمار اصل باشد مادر خوانند چون «ام الرأس» برای مغز و (ام القری) برای مکه: پس ام الکتاب هم چنین
است و آنست که اصل همه کتابها است و در باره آن دو قول است یکم ام الکتاب همان لوح محفوظ است. و همه پدیده های علوی و سفلی در آن ثبت است، از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
است که فرمود: خدا بود و چیزی نبود سپس لوح را آفرید و همه احوال خلق را تا روز قیامت در آن ثبت کرد. بنا بر این تقدیر خدا را دو کتاب است، یک کتاب که فرشته ها برای مردم نویسند و این کتاب محو و اثبات دارد و دیگری لوح محفوظ که دارای همه احوال عالم بالا وزیرین است، و آن باقی است. ابو درداء از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
روایت کرده که فرمود: خدا تعالی در سه ساعت مانده از شب نگاه کند در کتابی که جز او دیگری در آن نگاه نکند، و محو کند هر چه خواهد و ثبت کند هر چه خواهد.
دوم: اینکه ام الکتاب همان علم خدا است که همه چیز از هست و نیست در آنست، و گرچه دانسته ها دگرگون شوند ولی دانش خدا بجا است و منزه از دگرگونیست، و مقصود از ام الکتاب همانست (پایان).
طبرسیرحمهالله
در (ج ۵ ص ۲۹۸) تفسیرش گفته: در ضمن اقوال در این باره:
۴ - لوح محو و اثبات در همه چیز هست، روزی را بیش و کم کند، عمر را، و سعادت و شقاوت را، و عکرمه از ابن عباس روایت کرده که گفت: دو کتاب هستند کتابی جز ام الکتاب که خدا محو کند هر چه را خواهد از آن و ثبت کند و ام الکتاب که هیچ از آن دگرگون نکند، و عمران بن حصین هم آن را از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
روایت کرده، سپس گفته: ام الکتاب همان لوح محفوظ است که دگرگونی و جابجا شدن ندارد، زیرا کتابها که نازل شدند از آن نسخه برداری شدند، و محو و اثبات همانا در کتابهائیست که نسخه شده اند نه در اصل کتاب از بیشتر مفسران.و گفته شده: ام الکتاب نام گرفته برای آنکه در آن نوشته است، چنان و چنان خواهد شد برای هر چه که میباشد. و چون آن چیز واقع شد. نوشته شود که شد آنچه باید بشود، و وجه آن مصلحتی است که دارد، و عبرتیست برای فرشته ها که اندیشه کنند و آن نوشته را با آنچه می شود مقابله کنند و بدانند که همه پدیده ها را که بسیارند خدا دانسته و پیش از وقوعشان پیش بینی کرده، با اینکه این نوشته پیشین بهتر هراسناک و جاگیر درد دلها است بعظمت تا آنجا که هر که تصور کند آن را و بیندیشد در آن گویا آن را مشاهده کرده (پایان).
و بدان که حکماء را در این بابت خرافاتی است که بمحالات میکشد و سپس بزندقه و بیرون شدن از مذاهب دیندا دینداران، و بنام تاویل بیشتر آیات و روایات را رد کردند و منکر شدند، و اگر چه پنداشته اند بانواع ناروا آنها را شرح و تطبیق کردند برخی گویند قلم همان عقل اول است، و همه چیز صورت بسیط و پاکی از شائبه کثرت و تفصیل در آن دارد، و همان صورت قضاء الهی است و برای همین ام الکتاب نامیده شود، و از آن در الواح نفوس کلیه سماویه نقش بندند، چنانچه با قلم صور معلوم و مضبوط وابسته بعلل و اسباب خود نسخه برداری شود بطور کلی و این رتبه قدر خدا است.و از این نفوس کلیه در قوای منطبعه خیالیه نقوشی جزئی نسخه شود که شکل و هیئت معین ندارند مطابق پدیده خارجی، و این عالم لوح قدر است چنانچه عالم نفوس کلیه لوح قضاء است و هر کدام بدین اعتبار کتاب مبین هستند جز اینکه نخست از محو و اثبات مصونست و دومی کتاب محو و اثبات است، و بداء در آنست، زیرا قوای انطباعی فلک به تفصیل پدیده های آینده همگی احاطه ندارد یکباره، چون بی نهایتند، و پدیده ها خرده خرده در آن نقش بندند و بطور اجمال با علل و اسباب خود بروشی پیوسته، و نظمی برقرار.زیرا هر چه در جهان کون و فساد پدید شود همانا لازمه حرکات افلاک است و از برکت آنها است، و بسا در آن نقش بندد وقوع امری با علل ناقص و بدان حکم کند و علتی دیگر آید که امر بر خلاف این پیشگوئی واقع شود که مقتضای اسباب دیگر بوده و آن سبب متاخر را هنوز ندانسته حکم کرده و چون وقتش فرارسد و بر آن مطلع شود،بر خلاف اول حکم کند و نقش حکم پیش از آن محو شود و حکم دیگر
ثبت گردد، و چون اسباب این تخیل ناقص بخدا منتهی شود بداء را بدو نسبت داده اند با اینکه علم خدای سبحان بهمه چیز از کلی و جزئی از ازل تا ابد احاطه دارد.
روایات
۱ - در تفسیر علی بن ابراهیم (۵۳۶) بسندش از امام ششمعليهالسلام
فرمود: نخست چیزی که خدا آفرید قلم بود، و باو فرمود: بنویس، پس نوشت آنچه بود و آنچه خواهد بود تا روز قیامت.
۲ - و از همان (۷۲) در قول خدا «بلکه آن قرآنی است نیکو، در لوح محفوظ» فرمود: لوح محفوظ دو طرف دارد یکی بر [راست ] عرش، و دیگری بر پیشانی اسرافیل، و چون خدا سخن کند به وحی لوح، به پیشانی اسرافیل زند تا در لوح نگرد و آنچه وحی شده به جبرئیل وحی کند.
۳ - و از همان (۹۶۰) بسندش از عبد الرحیم قصیر گوید از امام ششمعليهالسلام
پرسیدم از «ن و القلم» فرمود: راستی خدا قلم را از درختی در بهشت آفرید بنام: خلد، سپس به نهری از بهشت فرمود: مداد شو، و آن نهر بسته شد، و از برف سفیدتر و از عسل شیرین تر بود، سپس بقلم فرمود: بنویس، گفت پروردگارا چه بنویسم؟ فرمود: بنویس آنچه بوده و آنچه خواهد بود تا روز قیامت، و قلم در برگی سفیدتر از نقره و پاکتر از یاقوت نوشت، سپس خدا آن را لوله کرد و در رکن عرش نهاد سپس دانه های قلم را مهر کرد، و پس از آن سخن نگفت و نگوید هرگز و همانست کتاب مکنونی که همه نسخه ها از آنست. آیا را نفهمید، یکی از شما به یارش می گوید: این کتاب را نسخه بردار، آیا نیست که نسخه از کتاب دیگر است که اصل آنست، و آنست قول خدا و راستی که ما بودیم نسخه بردار از آنچه شما می کردید.
۲۹ - الجاثیه).
بیان این دلیل است بر اینکه قلم بنسبت آنچه بعد از او است اول است چون خلقت بهشت پیش از آن بوده «۱».
۴ - در علل الشرائع (ج ۲ ص ۸۷) بسندش از یحیی بن ابی علاء رازی گفت: مردی نزد امام ششمعليهالسلام
آمد و گفت: قربانت بمن بگو تفسیر قول خدا عز و جل را «ن و قلم و آنچه نگارند» و تفسیر قول خدا عز و جل بابلیس «راستی تو از مهلت یافته هائی تا روز وقت معلوم، ۸۰- ص» و بمن بگو از این خانه کعبه چگونه بر مردم واجب شده که بیایند نزد آن، گوید: امام ششم بدو رو کرد و فرمود: هیچ کس پیش از تو هرگز پرسش تو را از من نکرده، راستی خدا عز و جل چون بفرشته ها فرمود «راستی من در زمین جایگزینی گذارنده ام». فرشته ها از آن شیون کردند و گفتند: اگر ناچار در زمین خود گزارنده جای گزینی از ما کسی را گذار که در باره آفریده تو بفرمانت کار کند. و خدا سخن آنها را رد کرد که «راستی من میدانم آنچه را شما ندانید» و فرشته ها در گمان شدند که این از خشم خدا عز و جل است بر آنها، و بعرش پناهنده شدند و بدان طواف کردند و خدا عز و جل برایشان خانه فرمود از مرمر با سقفی از یک دانه یاقوت سرخ، و ستونهائی از زبرجد، هر روزی هفتاد هزار فرشته در آن درآید که دیگر تا یوم وقت معلوم در آن در نیایند.فرمود: آن روزیست که باریکم در صور دمیده شود، و ابلیس در میان دم یکم و دوم صور بمیرد و اما «ن» نهریست در بهشت سفیدتر از برف و شیرینتر از عسل، خدا عز و جل باو فرمود: مداد شو! مداد شد، سپس درختی به دست خود بر گرفت و کاشت، فرمود: دست همان قدرت است. نه آنچه مشبهه معتقدند، سپس باو فرمود: قلم شو سپس باو فرمود: بنویس، گفت: پروردگارا چه بنویسم، فرمود: هر چه بودنی است تا روز قیامت، و آن کار را کرد، سپس آن را مهر کرد، و فرمود زبان باز مکن تا روز وقت معلوم.
۵ - در معانی الاخبار (۲۳) بسندش از سفیان ثوری گفت تفسیر (ن) را از جعفر بن محمّدعليهالسلام
پرسیدم پاسخ داد نهریست در بهشت، خدا عز و جل فرمود: بسته شو، بسته شد و مداد شد، سپس خدا عز و جل به مداد فرمود: بنویس، و قلم در لوح محفوظ نگاشت آنچه بود و آنچه خواهد بود تا روز قیامت، مداد از نور بود، و قلم از نور، و لوح لوح نور. سفیان گوید: گفتم: یا ابن رسول اللَّه برایم امر لوح و قلم و مداد را بهتر بیان کن و بمن بیاموز از آنچه خدا بتو آموخته.
فرمود: یا ابن سعید اگر تو اهل پاسخ نبودی پاسخت نمیدادم. فرشته ایست که بقلم میرساند و او هم فرشته ایست که به لوح میرساند و او هم باز فرشته ایست که باسرافیل میرساند، و اسرافیل بمیکائیل میرساند، و میکائیل بجبرئیل میرساند، و جبرئیل بانبیاء و رسل میرساند گوید سپس بمن فرمود: ای سفیان برخیز که بر تو ایمن نیستم.
۶ - و از همان (۳۰) بسندش از ابراهیم کرخی، گفت: از جعفر بن محمّدعليهالسلام
پرسیدم از لوح و قلم؛ پاسخ فرمود: دو فرشته اند.
۷ - عیاشی از محمّد بن مروان از امام صادقعليهالسلام
از پدرش در تفسیر قول خدا تعالی(
ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ
)
فرمود: «ن» نهریست در بهشت سفیدتر از شیر فرمود: خدا قلم را فرمان داد تا جاری شد بهر آنچه بود و باشد، و آن برابر خدا گذاشته است، بر آن هر چه خواهد افزاید و هر چه خواهد بکاهد و هر چه خدا خواهد که باشد و هر چه خواهد که نباشد.
من گویم: تمام این خبر در باب طواف است.
۸ - در اختصاص: ابن سلام از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
پرسید از «ن و القلم» فرمود: نون لوح محفوظ است و قلم نوریست تابان و اینست معنی قول خدا «ن، و قلم و آنچه نگارند» گفت: ای محمّد راست گفتی بگو: بچه درازا بود؟ و چه پهنا؟ و مدادش چه بود؟ و در کجا جاری شد فرمود: درازی قلم پانصد سال راه بود و پهنایش مسافت هشتاد سال و مداد از میان نیشهایش در می آمد و در لوح محفوظ بامر خدا و سلطان او روان
بود گفت راست گفتی ای محمّد بگو لوح محفوظ از چه بوده؟ فرمود: از یک دانه زمرد سبز که درونش لؤلؤ بود و آسترش رحمت گفت راست گفتی ای محمّد گفت: بمن بگو چند بار خدا در هر شبانه روز بلوح محفوظ نگرش دارد؟ فرمود: ۳۶۰ نگرش.
۹ - در علل (ج ۱ ص ۱۸) بسندش از کسی که شنیده بود از زراره که میگفت:
از امام ششم سؤال شد از آغاز نسل آدم و در ضمن سخنانش فرمود: فقهاء اهل حجاز و فقهاء اهل عراق خلافی ندارند در اینکه خدا عز و جل امر فرمود تا قلم بر لوح محفوظ جاری شد بهر آنچه باید بود تا روز قیامت دو هزار سال پیش از آفرینش آدم و در اینکه کتابهای خدا همه نوشته همان قلم است این کتابها که در عالم شهرت دارند تورات، انجیل، زبور و قرآن که خدا آنها را از لوح محفوظ بر رسولان خود فرود آورد (الخبر).
۱۰ - عقائد صدوق: اعتقاد ما در لوح و قلم اینست که دو فرشته اند.
من گویم: شیخ مفید- ره- گفته: لوح کتاب خدا است، در آن نوشته آنچه میباشد تا روز قیامت، و آنست تفسیر قول خدا «و البته نوشتیم در زبور پس از ذکر که زمین را ارث برند بنده های خوب من، ۱۰۵- الحج» لوح همان ذکر است و قلم ابزاری که خدا بدان در لوح نوشته و لوح را مرجعی نموده تا فرشته ها آنچه خواهد بود از آن بدانند، و چون خدا خواهد فرشته ها را بر غیب آگاه کند یا آنها را بدان بانبیاء فرستد فرماید تا در لوح نگاه کنند آنچه را باید به پیغام گیر برسانند از آن از بر نمایند و از آن بدانند که چه باید بکنند. و البته اخباری از پیغمبر و ائمهعليهمالسلام
بدین مضمون رسیده، و کسی که گفته: لوح و قلم دو فرشته اند بدور افتاده از این مطلب و از حق فاصله گرفته، زیرا فرشته ها نه الواح نامیده شوند و نه اقلام، و در عرف و لغت نام فرشته ای و نه آدمی لوح و قلم معروف نیست.
بیان: صدوق- ره- در آنچه گفته پیروی از روایت کرده و اعتراضی بر او نیست، با اینکه آنچه مفید در وصف لوح و قلم گفته منافات با آن ندارد، زیرا ممکن
است هر دو فرشته باشند و یکی ابزار نقش و نگارش باشد و دیگری جای نگارش، و بسا مقصود از اینکه دو فرشته اند اینست که حامل آنها دو فرشته اند، و شاید همان ایمان اجمالی بدانها سالمتر از خطاء و گمراهی باشد.
۱۱ - عقیده ما در نزول وحی از جانب خدا عز و جل اینست که میان دو دیده اسرافیل لوحی است و چون خدا سبحانه خواهد وحی صادر کند، این لوح بر پیشانی اسرافیل زند و آن بنگرد و آنچه در آنست بخواند و آن را به میکائیل رساند، و میکائیل بجبرائیل رساند، و جبرائیل به پیغمبران رساند.
۱۲ - در منثور (ج ۱- ۳۲۸) از ابی نعیم در حلیه، سند را به علیعليهالسلام
کشانده که فرمود: کرسی لؤلؤ است و قلم لؤلؤ است، و درازای قلم هفتصد سال راه است و درازای کرسی تا آنجا که ندانند آن را جز دانشمندان.
۱۳ - (در منثور ج ۶، ۱۳) ابن عباس گفته: نخست چیزی که خدا آفرید قلم بود، و باو فرمود تا هر چه باید باشد تا روز قیامت بنویسد،
و کتابش نزد خدا است، سپس خواند «و راستی که آن نزد ما است در ام الکتاب و الا و حکیم ۴- الزخرف».
۱۴ - (در منثور ج ۳- ص ۱۴۴) از جعفر بن محمّدعليهالسلام
فرمود با پدرم محمّد بن علی بودم و مردی باو گفت: ای ابا جعفر آغاز آفرینش این رکن چیست؟ فرمود:
چون خدا خلق را آفرید بآدمیزاده ها گفت: آیا من پروردگار شماها نیستم؟ گفتند چرا، و اعتراف کردند، و خدا نهری شیرین تر از عسل و نرم تر از کره جاری کرد، و بقلم فرمود از آن نهر مداد برگرفت، و اعتراف آنها را با هر چه بود شدنی است تا روز قیامت نوشت سپس آن نوشته را لقمه ای ساخت در درون این سنگ حجر الأسود، و این دست کشیدن که می بینی همانا بیعتی است بر آن اعتراف که از نخست داشته اند.
۱۵ - و از انس است که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: راستی خدا پیش از آفرینش آسمانها و زمین کتابی نگاشت و آن کتاب نزد او است بالای عرش،
و خلق بنهایت رسند تا آنچه که در این کتابست، و گواه آن در قرآنست «و راستی که آن در ام الکتاب نزد ما است البته والا و با حکمت، ۴- الزخرف».
۱۶ - (در منثور ج ۶، ۱۳) و از ابن ساباط، گفت: در ام الکتابست آنچه شدنی است تا روز قیامت و بر آن سه فرشته گماشته اند که نگهداریش میکنند، جبرئیل گماشته وحی است که به پیغمبران فرود می آورد و گماشته هلاک است چون خدا خواهی قومی را هلاک کند مأمورش او است، و گماشته بیاری در نبردها است چون خدا خواهد یاری دهد، و میکائیل گماشته بر نزول باران و نگهداری آنست، و بر نگهداری گیاه زمین، و ملک الموت گماشته بر جان گرفتن است. و چون دنیا تمام شود، محفوظات آنها را با متن ام الکتاب مقابله کند و با هم برابر یابد.
۱۷- (در منثور ج ۶ ص ۱۳) از ابن جریج در قول خدا «راستی که آن در ام الکتاب است» گفت: در ذکر حکیم است هر چه بوده و هر چه باشد، و هر کتابی نازل شده از آنست.
۱۸ - (در منثور ج ۶ ص ۳۶) از ابن عباس که پرسش شده از این آیه «راستی که ما نسخه برداریم از آنچه شما میکنید، ۲۸- الجاثیه» پاسخ گفت: که نخست چیزی که خدا آفرید قلم بود، سپس ن را آفرید، و آن دوات بود، سپس الواح را آفرید و دنیا را تا پایان در آن نوشت، از خلق و مخلوق، کار و کردار، از نیک و بد، و هر چه باشد از روزی حلال و حرام، و از هر تر و خشک، و هر کدام را واداشت بدان چه بایدش، کی در دنیا آید، و چند در آن بماند و تا چند فانی شود سپس بر آن کتاب فرشته ها گماشت، و به خلق هم فرشته ها گماشت، و فرشته های گماشته بر خلق نزد فرشته گماشته بر آن کتاب آیند و هر چه باید در روز و شب باشد و بر پخش آن گماشته اند نسخه بردارند، سپس بسرپرستی مردم آیند و آنها را بفرمان خدا نگهداری کنند و بر جای دارند (و برانند خ ب) طبق همان نسخه ای که در دست دارند.مردی برخاست و گفت: یا بن عباس، این را ندانیم و نه بینیم، فرشته ها در هر روز بنویسند؟ ابن عباس گفت: آیا شما مردمی عرب زبان نیستید؟«راستی ما نسخه برداریم آنچه را شما میکنید» آیا نسخه برداری جز از کتاب است؟ ۱۹- (در منثور ج ۶ ص ۳۷) از ابن عباس از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در تفسیر قول خدا «راستی ما نسخه برداریم از آنچه شما میکنید» فرمود: مقصود کارهای مردم دنیا است از نیکیها و بدیها، هر بامداد و شام از آسمان فرود آید آنچه در آن روز و شب بانسان میرسد، آنکه کشته می شود، آنکه غرق می شود، آنکه از بالای بامش می افتد و آنکه از بالای کوه پرت می شود، آنکه در چاه می افتد و آنکه در آتش میسوزد همه اینها را ضبط کنند و شب بآسمان بالا برند و دریابند چنانست که در ذکر حکیم آسمان ثبت بوده.و از ابن عباس که گفت در ذکری که نزد او است هر چه شدنیست نوشته، سپس فرشته های نگهبان بر آدم و فرزندانش را بفرستد، و فرشته ها از آن ذکر نسخه بردارند آنچه بنده ها میکنند، سپس خواند «اینست کتاب ما درست بر شما سخن میگوید راستی ما نسخه برداریم از آنچه شما میکردید».
۲۱ - (در منثور ج ۶ ص ۳۷) از ابن عباس که خدا جل ذکره عرش را آفرید و بر آن استوار گردید سپس قلم را آفرید و فرمودش تا فرمان او را اجراء کند و ثبت کند، قلم آنچه میان آسمان و زمین است بزرگ شمرد، و گفت: پروردگارا بچه جاری شوم؟فرمود: بدان چه من آفریننده ام و در خلق من باشند از قطره های باران یا گیاه، یا شخص، یا اثر، منظور کردار است، یا روزی، یا عمر، پس قلم جاری شد بهر چه خواهد بود تا روز قیامت و خدا آن را در کتاب مکنون ثبت کرد نزد خود زیر عرش.و اما اینکه فرمود: «راستی ما نسخه برداریم آنچه را شما میکردید» اینست که خدا فرشته ها گماشته و از آن کتاب نسخه بردارند هر سالی در ماه رمضان و شب
قدر آنچه را تا شب قدر ماه رمضان آینده در زمین خواهد بود، و برابر کنند آن را نگهبانانی که خدا بر بنده ها دارد هر شب پنجشنبه با نامه عملی که نوشته اند، و دریابند که نامه عملی که حافظان بالا برده اند موافق است با آنچه در کتاب آنها است، نه بیش است و نه کم، و اما اینکه فرموده «راستی ما هر چیزی را باندازه آفریدیم، ۴۹- القمر) خدا آفریده برای هر چیزی آنچه مناسب او است از آفریده خود و آنچه وسیله روزی او است، و شتر را آفریده برای نیازهائی که جز آن از چهارپایان دیگر شایسته آنها نیستند، و همچنین باشند چهارپایان دیگر که هر کدام برای نیازی هستند مخصوص بخود، و برای جانوران بیابان و پرنده هایش رزقی آفریده که شایسته آنها است در بیابان، و برای جانوران دریا و پرنده هایش روزی شایسته در دریا آفریده و برای اینست که فرموده: ما هر چیزی را باندازه آفریدیم.
۲۱ - (در منثور ج ۶ ص ۳۷) از ابن عباس گفت نخست چیزی که خدا آفرید قلم بود. پیکره قلمی از نور ساختش و باو گفته شد: در لوح محفوظ جاری شو! گفت: پروردگارا چه نگارم؟ فرمود: هر آنچه باشد تا روز قیامت و چون خدا خلق را آفرید بمردم گماشت فرشته هائی که کارهاشان را نگهبانی کنند، و چون روز قیامت شود نامه های عمل آنها بدانها عرضه شود، و گفته شود: اینست نوشته ما که بدرستی با شما گویا است البته که ما نسخه برداشتیم هر آنچه شما میکردید» دو کتاب با هم مقابله شوند و برابر باشند.
۲۲ - (در منثور ج ۶ ص ۱۴۳) از ابن عباس در تفسیر قول خدا «هر روز او در کاریست، ۲۹- الرحمن) گفت: راستی از آنچه خدا آفریده لوحی است از یک درّ سپید، که دو پوسته جلدش از یاقوت سرخ است، قلمش از نور است و کتابش از نور و پهنایش میانه آسمان و زمین، هر روزی ۳۶۰ بار در آن نگاهی کند، در هر نگاهی بیافریند، روزی دهد، بمیراند و زنده کند، عزیز سازد و خوار کند، (بزنجیر کشد خ ب) و آزاد کند، و هر چه خواهد کند، و اینست فرموده او «هر روزی او در کاریست».
۲۳ - (در منثور ج ۶ ص ۱۲۲) از ربیع بن انس در تفسیر قول خدا تعالی «براستی که آن قرآنست ارجمند در کتابی نهانی، ۷۷- ۷۸- الواقعه» گفت:
قرآن ارجمند همان قرآنست، و کتاب نهانی همان لوح محفوظ که آن را لمس نکنند مگر پاکیزه شده ها، گفت: پاکیزه شده ها فرشته هایند که پاک از گناهند.
۲۴- (در منثور ج ۶ ص ۲۵۰) از عباده بن صامت گفت: شنیدم رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
میفرمود: راستی نخست چیزی که خدا آفرید قلم بود، پس باو فرمود: بنویس، و او جاری شد بهر آنچه باید بود تا ابد.
۲۵ - و از معاویه بن قره از پدرش گفت: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:(
ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ
)
لوحی از نور. و قلمی از نور، نوشت هر چه شدنی است تا روز قیامت.
۲۶ - از ابن عباس گفت: راستی خدا نون را آفرید. و آن دواتی بود و قلم را آفرید و فرمود: بنویس، گفت: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس آنچه باید باشد تا روز قیامت.
۲۷ - و از او (در منثور ج ۶ ص ۲۵۰) که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: نون لوح محفوظ است و قلم از نور درخشان.
۲۸ - (در منثور ج ۶ ص ۲۵۰) و از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که فرمود: نخست چیزی که خدا آفرید قلم بود، سپس نون را آفرید که دوات بود، سپس بقلم فرمود: بنویس! گفت چه بنویسم؟ فرمود: آنچه بوده و خواهد بود تا روز قیامت از کردار، یا اثر، یا روزی، یا عمر، و نوشت هر چه میباشد و خواهد بود تا روز قیامت و اینست معنی قول او «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» سپس مهر بر دهان قلم نهاد، و نگفته و نگوید تا روز قیامت، سپس خدا عقل را آفرید و فرمود: البته تو را بکمال رسانم در باره هر که او را دوست دارم و از تو بکاهم در باره هر کسی که او را دشمن دارم.
۲۹ - (در منثور ج ۶ ص ۲۵۰) از قتاده و حسن است که نون همان دوات است.
۳۰ - (در منثور ج ۶ ص ۲۵۰) از ابن عباس در تفسیر این آیه است که گفت خدا قلم را آفرید و فرمود: جاری شو، پس جاری شد بهر آنچه باشد تا روز قیامت، سپس ماهی را آفرید که نون است و زمین را بر آن فشرد و سپس فرمود: «ن و قلم و آنچه نگارند».
۳۱ - و از ابن عباس در تفسیر قول خدای «لوح محفوظ» گفت: خبر داده شدم که یک لوحی است و در آن ذکر است، و آن لوح از نور است، و بمسافت سیصد سال راه است.
۳۲ - و از ابن عباس است که گفت: خدا لوح محفوظ را بمسافت صد سال آفرید و پیش از آنکه خلق را آفریند بقلم فرمود: بنویس آنچه در باره خلق خود دانش دارم، پس جاری شد بدان چه باشد تا روز قیامت.
۳۳ - (در منثور ج ۶ ص ۳۳۵) و از انس، رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: براستی برای خدا لوحی است از زبرجد سبز که آن را زیر عرش نهاده، و در آن نوشته: راستی منم خدا، نیست شایسته پرستشی جز من آفریدم سیصد و ده و چند خلق، هر که آید با شهادت باینکه نیست شایسته پرستشی جز خدا، ببهشت برده شود.
۳۴ - (در منثور ج ۶ ص ۳۳۵) از انس گفت: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: راستی برابر خدا رحمان تبارک و تعالی لوحی است که در آن سیصد و پانزده شریعت و آئین است، رحمان میفرماید که بعزت و جلالم سوگند، نیاید هیچ بنده ای از بنده ها نزد من که
مرا یگانه داند و شریکی با من نگیرد و دارای یکی از شما آئینهای من باشد جز آنکه او را ببهشت درآورم.
۳۵ - (در منثور ج ۶ ص ۳۳۵) و از ابن عباس گفت: که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: خدا لوحی از یک درّه سپید آفرید که دو پوسته جلدش از زبرجد سبز است و نوشته اش از نور است، و در هر روز سیصد و شصت بار بآن نگرد، زنده کند، و بمیراند، و بیافریند و روزی دهد، و عزت بخشد و زبون سازد، و هر چه خواهد بکند «۱».
پایان جلد یکم آسمان و جهان