لقمان حکیم

لقمان حکیم0%

لقمان حکیم نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

لقمان حکیم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسین انصاریان
گروه: مشاهدات: 17909
دانلود: 2751

توضیحات:

لقمان حکیم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17909 / دانلود: 2751
اندازه اندازه اندازه
لقمان حکیم

لقمان حکیم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

لقمان حکیم

نویسنده: حسین انصاریان

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

بزرگ پروردگارا!از ثناگوییت ناتوانم، مهربان خداوندا! از آوردن سپاس به پیشگاه باعظمتت عاجزم، به ربوبیتت اقرار دارم، و چرا نداشته باشم که تمام اجزاء آفرینش بر وجودت بهترین دلیل و راهنمایند

خداوندا، به وجودت به همان صورت که در قرآن فرموده ای اقرار می کنم:

( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ اَللّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ .) (۱)

( هُوَ اللّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ هُوَ اللّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یُشْرِکُونَ هُوَ اللّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ) (۲)

و درود بی پایان به روان تابناک انسان کامل حضرت محمّد بن عبد اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و دوازده جانشین او که اول آنان امیر المؤمنینعليه‌السلام و آخرینشان مهدی (عج) منجی انسان هاست.

برای اندیشمندان و صاحبان خرد در این مسئله تردیدی نیست که مقصد واقعی و اصلی از آفرینش انسان و زندگی او در این عالم جز به کمال رسیدن ماده وجود او و بدست آوردن درجات عالی چیز دیگری نیست.

______________________________

۱- ۱) سوره توحید.

۲- ۲) الحشر: ۲۲ تا ۲۴

انسان به اراد ه عالی حق با همکاری و شرکت عوامل متعددی در جهان خلقت، قدم به هستی گذاشته و در پیرو همین قاعده نمی تواند به تنهایی زندگی کند.ادام ه حیات انسان، در پرتو آمیختگی او و بهره بردنش از عوامل خلقت و کمک گرفتن از انسان های دیگر است، و این آمیختگی باید بر پایه اصول صحیحی استوار باشد تا انسان را به سوی یک آراستگی همه جانبه سوق دهد، و در این مسیر موقعیتش محفوظ بماند.خدای بزرگ در قرآن مجید از همکاری و شرکت عوامل متعدد در پدید آوردن نظم جهان و بالخصوص وجود انسان یاد فرموده و بشر را به تدبیر و تفکر در تمام زوایای هستی و وجود پر از اسرار خودش دعوت نموده است.ترجمه آیاتی در این زمینه شما را به این مسئله نزدیک تر می کند.در آفرینش آسمان ها( ستارگان، خورشید، قمرها، سحابی ها و کهکشان ها، توده های عظیم نور و...) و زمین و توالی شب و روز برای اهل خرد نشانه هایی است، آنان که ایستاده یا نشسته یا بر پهلو دراز کشیده، از خدا یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند می گویند:

پروردگارا! این برنامه ها را بیهوده نیافریده ای.(۱) بگو در زمین گردش کنید و بنگرید و دقّت نمایید که خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرد؟ و می آفریند آفرینش دیگری.(۲) آیا نمی بینید خداوند آنچه را در آسمان و زمین است به فرمان شما قرار داد، و نعمت های آشکار و نهان خود را به شما ارزانی داشت.(۳) شب و روز، خورشید و ماه و ستارگان به فرمان حق در اختیار شما هستند در این برنامه برای کسانی که خرد خود را بکار بندند نشانه هایی است مهم.(۴) در هر صورت آیات زیادی در قرآن مجید شرکت عوامل گوناگونی را در عالم برای بوجود آمدن انسان گوشزد می کند و به آدمی هشدار می دهد که همانند سایر موجودات جهان وجودی است هدف دار.می دانید که انسان در اصل نطفه ای بیش نبود، برای به ثمر رسیدن این ذره بی مقدار میلیاردها عوامل مختلف با هم همکاری کردند تا از تعاون آنان میوه ای بنام بشر پدید آمد، و برای اینکه خوانندگان گرامی بهر ه بیشتر از این مسئله برگیرند به پاره ای از عوامل اشاره کرده و برنامه را با دید وسیعتری تجزیه و تحلیل می کنیم:

____________________________

۱- ۱) آل عمران: ۱۹۰ و ۱۹۱.

۲- ۲) العنکبوت: ۲۰.

۳- ۳) لقمان: ۲۰.

۴- ۴) النحل: ۱۲.

زمین

قرآن عظیم زمین را با تمام عواملش که برای آسایش بشر و زندگی او مقرر شده یکی از نشانه های بزرگ حق می داند.

کر ه زمین که حقیقت بشر زاییده اوست، از نظر وضع وجودیش بسیار دقیق و منظم است، و اگر غیر از این بود زندگی در آن از برای موجودات زنده بسی دشوار و مشکل می نمود.

مساحت زمین ۵۰۹ میلیون کیلومتر مربع

حجم ۱۰۸۳ میلیارد کیلومتر مکعب

وزن ۵۹۸۰ میلیارد تن

فاصله از خورشید ۱۵۰ میلیون کیلومتر تقریباً

میلیارد و پانصد میلیون سال از سطح زمین را دریاها فرا گرفته و به وسیله همین دریاها تمام نقاط زمین به یکدیگر وصل می شود.

علاوه بر این، موجوداتی در آبهای زمین زندگی می کنند که وجود آنها از هر جهت برای بشر سودمند است.

مقدار زیادی از آبهای دریا به وسیله حرارت خورشید بخار شده و سپس به صورت ابر درآمده، آنگاه بر زمین می بارد تا دانه های نباتی برای ادام ه حیاتِ موجودات زنده به ثمر برسد.

فاصل ه زمین تا خورشید به قدری دقیق و حساب شده است که ادامه حیات بر روی این گاهواره پرنعمت کاری ساده و آسان است، بطور حتم اگر این فاصله بیشتر بود کلیه موجودات زمین از حیات بی بهره بودند و اگر کمتر بود نیز سخنی از حیات و زندگی به میان نبود.

زمین کروی شکل است و کروی بودن و حرکت به دور محورش باعث پدید آمدن شب و روز است، زیرا همیشه نیم آن روبروی خورشید است روشن، و نیم دیگرش تاریک است، و اگر غیر از این بود یک طرفش همیشه روز و طرف دیگرش شب بود، آن گاه با این وضع زندگی در آن جز با ملالت و خستگی چیزی دیگر نبود، یا زندگی امکان نداشت.گردش زمین به دور خورشید پدید آورند ه چهار فصل است، و نباید منافع چهار فصل از احدی پوشیده باشد.

کوهها چون میخهایی محکم بر پشت زمین استوار شده، و اگر وجود کوهها نبود زمین در حال گردش به دور خود و خورشید همیشه دچار حرکتهای عجیب و غریب بود، و زندگی بر روی آن امری محال می شد، پستیها و بلندیها دارای منافع فوق العاده ایی است و برنامه ای در زمین عبث و بیهوده نیست.

خورشید

حجم ۱ میلیون و سیصد هزار برابر زمین تقریباً

درجه حرارت خارج آن ۶ هزار درجه

درجه حرارت مرکزی ۱۷ میلیون درجه

حیات و زندگی موجودات زنده مدیون نور خورشید است، خورشید تقریباً سرچشمه تمام انرژی ها است، بی نور خورشید گیاه رشد نمی کند و مواد غذایی فراهم نمی شود، و چون زندگی جانداران بستگی به گیاه دارد پس بی نور خورشید جانداری ادامه حیات نمی دهد.

چوب، زغال، و نفتی که هر روز مصرف می کنیم کار مایه را در اعصار قدیم از خورشید گرفته و در خود نهفته اند.

هوا

اگر به شما بگویند که ما هم از بعضی جهات مانند ماهیهای اعماق دریا هستیم شاید این مقایسه به نظر شما عجیب باشد، ولی حقیقت همین است که ما در عمق یک اقیانوس بزرگ، اقیانوسی از هوا که چند بار از دریا عمیق تر است زندگی می کنیم. در این اقیانوس بزرگ و عمیق که آن را هوا می گویند، بسیاری از گیاهان و جانداران زندگی می کنند که بدون هوا زندگی برایشان امکان ندارد، زیرا هوا شامل موادی است که برای حیات موجودات زنده ضروری است، و مهم ترین این مواد اکسیژن است که برای تمام موجودات لازم است.

آب

انسان مانند سایر موجودات زنده به آب احتیاج دارد، شبانه روز باید مقدار شش تا هفت لیوان آب بیاشامد تا جانشین آب از دست رفته در بدن گردد، انسان مرتباً از بدن خود آب دفع می کند و با هر یک نفس مقداری بخار آب به هوا می فرستد، از این رو از آشامیدن آب برای ادامه حیات نیاز شدید دارد.آب همراه سبزیها و سایر غذاها به بدن ما می رسد، آب ماده حیات است و بدون آن زندگی امری محال است.علاوه بر اینها عوامل گوناگون دیگری در عالم خلقت به کمک یکدیگر وسائل زندگی را فراهم می آورد تا از مواد بی جان نطفه جاندار ساخته شود و آن نطفه به صورت انسانی زنده قدم به سفر ه هستی گذارد انسانی سراسر پر از عجایب و اسرار که در خطوط زیر به برخی از تشکیلات وجودیش آشنا می شوید.

تشکیلات بدن

پا ۲ عدد تنه ۱عدد

ساق ۲ عدد سر ۱ عدد

ران ۲ عدد اسکلت ۲۴۳ عدد

دست ۲ عدد روابط اسکلت ۱۵۰ عدد

بازو ۲ عدد عضلات ۴۵۰ جفت

آرنج ۲ عدد قلب دارای ۴ حفره

باز و بسته شدن در شبانه روز ۱۱۰ هزار مرتبه

تحویل خون به بدن در ۲۴ ساعت معادل ۱۰۵۲۰لیتر

قدرت فعالیت قلب به انداز ه آسانسوری که ۳ سرنشین را

به ارتفاع صد متر بالا ببرد.

باز و بسته شدنش در۷۰ سال ۳ میلیارد مرتبه

شبکه لوله کشی بدن به وسیله رگها ۵۶۰ میلیون متر

گلبول خون ۲۵ ترلیون

مجموع گلبولها روی هم به صورت یک ستون ۳۷میلیون و۵۰۰هزار متر.

کلیه دارای ۲۰۰ میلیون حفره

هر حفره ۵ سانتی متر

طول مجموع حفره ها ۱۰۰ کیلومتر

تصفیه خون به وسیله کلیه در شبانه روز معادل ۵۰۰ لیتر

ریه دارای ۳۵۰ میلیون حفره

عمل اکسیژن گیری شبانه روز ۷۰۰ لیتر

پوست ۱/۵ متر مربع

در هر سانتی متر مربع پوست ۵۰۰۰ دگمه عصبی

مجموع مراکز عصبی ۴ میلیون

روده کوچک ۸ متر

در هر سانتی متر مربع ۴۰۰۰ غده

هر غده دارای ۳۰۰۰ سلول

هر سلول دارای ۱۰۰ لوله تنفس

مغز ۱۴ میلیارد سلول

شبکه سیم کشی و مخابرات ۴۸۰ میلیون متر معادل۱۲مرتبه دور کر ه زمین

گوش ۲۴ هزار عامل عصبی

و... و..

خدای بزرگ در قرآن مجید می فرماید: اگر بخواهید نعمتهای مرا که به شما ارزانی داشته ام بشمارید از عهده شما خارج است.

راستی نعمتهایی که در بوجود آوردن انسان و ادام ه حیاتش در کارند، قابل شمارش نیست، اینجاست که باید توجه خوانندگان عزیز را به چند سؤال معطوف داشته و بپرسم با تمام این مراتبی که در سطور گذشته خواندید، آیا انسان که در تمام برنامه های حیاتیش در سیطره قانون و اراده حق است، می تواند در زندگی خانوادگی و اجتماعی بی نیاز از قانون الهی باشد؟

آیا آزاد است هر چه دلش بخواهد انجام دهد، و هر عملی خواسته باشد پیاده کند، گر چه به نظام زندگی دیگران ضرر وارد کند؟

آیا عوامل عالی حیاتی و آنچه در کارند بی هدف و بی نتیجه در کارند؟

آیا انسان جز خوردن و آشامیدن و اعمال شهوت تکلیف دیگری ندارد؟

آیا زندگی مفهوم واقعیش همین است که گروهی بی بند و بار پنداشته اند؟

آیا صلح و صفا، و اخلاق پسندیده در سای ه هر مکتبی پدید می آید؟

آیا بشر در پیروی از برنامه های مناسب با حیاتش محتاج به خداوند نیست؟

آیا جز آفریدگار جهان کسی عالم و آگاه به تمام مصالح و مفاسد است؟

آیا روش پیامبران عالی قدر و انسان دوست نباید مورد عمل قرار بگیرد؟

آیا در سای ه قوانین غیر حق زندگی آرامی بدست می آید؟

آیا برنامه ای منظم و حساب شده عالم دلیل بر آفریدگار جهان نیست؟

و آیا...اگر از طرف انسانها اقدام به زنده کردن معارف در وجودشان نشود، و ثروت درونی خود را آشکار نسازند، و فشاری که زندگی فعلی در درون آدمی می آورد احساسس نکنند، روح در درون آنان همچون سنگ می شود و انسان به صورت ماده بی جانی درمی آید.

زندگی انسان و حیات جاودانی رو به پیش او بسته به این است که با واقعیتی که روبروی اوست ارتباط برقرار سازد، و آنچه این ارتباط را برقرار می سازد معرفت است،و معرفت همان ادراک حسی است که به وسیله فهم حالت کمال و پختگی پیدا کرده باشد. میوه معرفت یک زندگی به تمام معنی سالم و صحیح است که در پرتو انسان به تمام حقوق انسانیتش دست پیدا کرده و دیگران هم در سای ه زندگی آدمی به حقوق خود می رسند.البته در میان تمام مکتب هایی که برای نگه داشتن انسان در اصول انسانی پدید آمده مکتبی زنده تر و اصولی تر همانند مکتب انبیاء نیست، زیرا تمام افکار و نتیج ه افکار آن بزرگ مردان از وحی سرچشمه گرفته و با فطرت و طبیعت بشر هماهنگ است.آنان انسان را به پاسخ دادن به ندای فطرت و طبیعت دعوت کردند، و در این راه تربیت شدگانی بوجود آوردند که نظیر آنان را در هیچ مدرسه ای نمی یابیم.

اسلام یگانه راه نجات

پیامبران پیشروان به سوی ایمان و عمل صالحند، و تربیت شدگان آنان نیز همین طور، و جز اینکه بشر را به سوی این اصول دعوت کنند برنامه ای دیگر ندارند. آنان که از ایشان به حق پیروی کنند به مقام ایمان و عمل صالح برسند و مردمی که دعوت انبیاء را بشنوند و قدرت تحقیق داشته باشند و کوتاهی در تربیت خود کنند چون از دواعی نفسانی و تقلید نرسته اند، رستگار نخواهند شد.

نظام اسلام که شاهدی زنده و گویا و چهره ای روشن و تابناک از قوانین وضع شده خداوند در تمام ادوار حیات بشری بوده جامع و کامل آن به وسیله خاتم پیامبران در سرزمینی خشک و بی آب و علف همانند نقشه ای منظم برای نجات تمام بشر پیاده شد.

ساختمان هایی عظیم از فضائل انسانی بر سطح خاک بنا کرد که تا ابد از تندباد حوادث در امان خواهد بود.

برای سر و سامان بخشیدن به پراکندگی ها قوانینی آورد که امواج خروشان زمان هرگز آن را از دفتر زندگی محو نخواهد کرد. برای درهم کوبیدن شرک و نفاق و رذائل اخلاقی حقایقی بیان کرده که مانندش آورده نشده بود و نظیرش نخواهد آمد.اسلام آیینی است ساده و بی آلایش، و همین سادگی و هماهنگی آن با اصول زندگی بود که در اندک زمانی بر هم ه مکتب ها فائق آمد و شؤون اجتماعی ملل مختلف جهان را زیر سلطه و نفوذ خود قرار داد.اسلام که اساس آن بر توحید و یکتاپرستی است، بشر را به پاکی درون و برون و درستکاری، امانت، راستگویی، صداقت و یگانگی و برادری، دستگیری و مساوات، دعوت می نماید، و این همان اصولی است که توده بشر را از نادانی به شاه راه هدایت و دانایی و تکامل در هم ه زوایای حیات رهنمون است.

عمل کردن به اسلام نه تنها مفید و آسان است، بلکه هیچ ناسازگاری با سیر تمدن به معنای واقعی ندارد، بلکه وسیل ه سرعت و پیشرفت واقعی به سوی تمدن حقیقی است.مسلم آن دینی که دوش به دوش تمدن در حرکت نباشد و آبادی واقعی دنیا را از پی نداشته باشد برای پیروان خود جز لهو و لعب ثمری ندارد و تابعین و فرمانبردارانش را به سوی هلاکت می کشد.

با مراجعه به قرآن و فرمایشات پیشوایان دین این نکته روشن می شود که یگانه دین حقی که با سیر تمدن پیش می رود و خود مثل اعلای تمدن است دین مبین اسلام است و منکر این معنی یا دور از خرد است، یا دست نشانده استعمار است، یا با اسلام به خاطر عقده های روانی دشمنی دارد. این مسئله هم ناگفته نماند که بسیاری از مردم مغرب زمین روی خوشی با برنامه های دین ندارند، و دین را عامل انحطاط و دور شدن از تمدن می دانند، البته

باید به آنان حق داد، زیرا آیین تحریف شده عهد عتیق و جدید استعداد جوابگویی به نیازمندی های بشر را نداشت و در آن قوانینی یافت نمی شد که انسان برای تحصیل سعادت بتواند به آن عمل کند. با پیشرفت علوم مادی در مغرب زمین حکومت کلیسا خود در خطر اضمحلال می دید، کلیسایی که به جان و مال و ناموس مردم در سایه دینی که داشت مسلط بود، و البته در هم کوبیده شدن این تسلط برای اربابان کلیسا آسان نبود، از این رو با دانشمندان به مبارزه برخاسته و سخت در مقابل آنان ایستادند تا جایی که نزدیک به چند میلیون عالم و دانشمند را برای برای نگاهداری مقاصد غلط خود از بین بردند، دانشمندان و مردم که از دست مظالم کلیسا به جان آمده بودند مبارزه جانانه ای را تا سر حد پیروزی با کلیسا و پیروانش پایه گذاری کردند و بالاخره در این جنگ که جنگ با دین بود پیروز شدند و کلیسا و برنامه هایش را از تمام برنامه های زندگی جدا کردند، و به راه خود کشف برنامه های طبیعی ادامه دادند، و برای خالی نبودن جای دین در زندگی یکی دو ساعت از روز یکشنبه را اختصاص به برنامه های مذهبی داده، آن هم برنامه هایی که هیچ مشکلی از بشر حل نمی کند، بلکه آن برنامه ها بشر را به جانب گناه تشویق می کند.

آزاد شدن از آیین خرافی یهود و نصرانیت یک عامل پیشرفت برای مغرب زمین بود عامل دیگری که نقش مقمی در پیشرفت اروپا به سوی تمدن داشت آشنایی مسیحیان در طول جنگ های صلیبی با علوم مسلمین بود، کتب علمی اسلامی پس از برخورد اروپا با مسلمین به ممالک مغرب منتقل شد و سالها مدار بحث و تحقیق مغربیان بود، در سایه این برنامه بیگانگان به پیشرفت های مهمی نائل شدند، در حالی که مسلمین به خاطر ثروت های مادی و آبادی سرزمینشان با سرعت هر چه تمامتر به سوی ارضاء شهوات پیشروی می کردند.

مغربیان در سایه کوشش و فعالیت های علمی به ترقیات شگفت انگیز رسیدند و در ازدیاد قوا و قدرت مادی و نظامی خود کوشیدند، با به دست آوردن قدرت چشم طمع به ثروت های مشرق زمین دوختند، بدست آوردن ثروت بی کران مسلمین برای آنان جز از راه بریدن مسلمین از اسلام و جاهل نگاه داشتن دولتها و ملتهای اسلامی میسر نبود، برای این دو موضوع به کوشش های سخت برخواستند، تا توانستند بر علیه اسلام و قرآن از طرق مختلفه تبلیغات سوء کردند، وسائل بیشتری از برای شهوت رانی مشرقیان تهیه دیدند، نور علم را از آنان گرفتند، علماء و دانشمندان اسلامی را منفور ملت کردند، راه نفوذ استعمار را در ممالک اسلامی باز نمودند.روزگار عجیبی بود مغرب به سرعت بیدار می شد، مشرق به سرعت به خواب خرگوشی فرو می رفت، گلادستون در مجلس عوام انگلستان به پا خواست و با یک دست اشاره به قرآن و با دست دیگر اشاره به کعبه کرد و گفت که:

تا این دو قدرت معنوی در میان مسلمین است حکومت ما بر آنان محال است، و نیز در خلال همین زمان زمامدار روسیه تزاری برنامه ای را به این صورت پیشنهاد کرد.

هر چه بیشتر باید به اسلامبول نزدیک شد، کسی که در آنجا حکومت کند سلطان حقیقی جهان خواهد بود.

بنابراین بایستی جنگ های مداوم گاهی بر ضد عثمانی و گاهی بر ضد ایرانی ها ایجاد کرد، لازم است مؤسسات کشتی سازی در ساحل دریای سیاه ایجاد نمود و به تدریج این دریا و دریای بالتیک را که دو نقطه لازم و ضروری است برای پیشرفت و انجام نقشه ها به تصرف آورد.

در اضمحلال ایران باید تسریع کرد و بر خلیج فارس دست یافت در صورت امکان راه تجارتی قدیم مشرق را از طریق سوریه تا هندوستان که به منزله انبار دنیاست دایر کرد، وقتی به آنجا رسیدیم می توانیم از طلای انگلستان صرف نظر کنیم.

خوانندگان عزیز نادانی زمامداران آن روز، و بیدار نبودن مردم بیشتر به برنامه های استعماری کمک کرد تا استعمارگران که خود فاقد اخلاق و فضیلت بودند توانستند چراغ انسانیت را نیز در ممالک اسلامی خاموش کنند.

جامعه مغرب حیاتش تبدیل به حیات مادی محض، و جامع ه مشرق هم زیر یوغ استعمار، فضایل روانی را باخت در نتیجه جهان یک پارچه تبدیل به جهنمی سوزان شده امنیت و آسایش از زندگی رخت بست، امروز کم و بیش جهان دریافته که مبارزه با اسلام و با اخلاق و فضیلت کار احمقانه ای بوده. جهان می بیند که نسل جدید در گردابی مهلک از رذائل و جاده ای پرخطر از معاصی افتاده، فساد از هر طرف چون باران می بارد، نسل برای نجات تشنه یک متر مکتب اصیل و ریشه دار است.جهان دریافته که هسته مرکزی برای نگهداری وجود انسان از آفت ها و بلاهای خانمان سوز شهوات، عقیده به خداوند و عمل به مقررات کامل اوست.

امروز بر عقلای جهان بنابر اعترافات خودشان ثابت شده که اسلام با تمام برنامه هایش در رأس تمام برنامه هاست و تنها راه نجات بشر از بدبختی ها اسلام است.

در این کتاب سعی شده یک دوره اصول اخلاقی و مبانی محکم آن در پرتو شمع وجود لقمان حکیم که خود از مصلحین بزرگ بشری بوده نگاشته شود، و امید است با مطالعه این کتاب چهره اخلاقی و شخصیت روحی انسان برای شما روشن شود.

و آنان که می خواهند به نعمت اخلاق آراسته شوند، و کسب سعادت دو جهان کنند از سرمایه های تربیتی اسلام بهره مند گردند.

این نکته را ناگفته نگذارم که نوشتن این کتاب انگیزه اش سوره مبارکه لقمان که سور ه ۳۱ قرآن و در جزء بیست و یکم است بود، تا آنجا که در حد و توانایی من بوده در معرفی لقمان بزرگوار و شرح حکمت هایش از قرآن و روایات کوشیده ام.

حسین انصاریان

بخش اول انسان غربی انسان اسلامی

انسان غربی

قوانین و قواعد بی مایه کلیسا، و قدرت مطلق ه اربابان آیین تحریف شده انجیل، به تدریج مردم مغرب زمین را در جدا شدن از همه امور معنوی، و بدبین شدن به خط دین، و گرایش به مسائل مادی در تمام زمینه های حیات، و میدان دادن به شهوات و آمال، و آزادی بی قید و شرط، و در یک کلمه خود فراموشی که میوه، بسیار تلخ خدافراموشی است، آماده کرد.

برنامه های کلیسا که هیچ گونه هماهنگی با فطرت و نیازهای معنوی انسان نداشت و جنایات اربابان کلیسا به جان و مال و ناموس انسان، باعث گرایش انسان به فراورده های عقل تنها، و تکیه کردنش به علوم تجربی شد.

انسان در مغرب زمین دریافت های خود را ملاک حق و باطل قرار داد، و خود بت خود گشت. فکر می کرد علوم تجربی و امور حسّی، و محصولات عقل جزئی می تواند ته تمام نیازهای مادی و معنوی او پاسخ دهد، ولی گذشت زمان به او ثابت کرد که این مجموعه، ظاهری غذای کاملی برای او نیست.

به خیال اینکه شکستن قیود و شروط اخلاقی، و دست برداشتن از حالات انسانی، و آزاد گذاشتن شهوات و امیال، و باز گذاشتن دست غرائز، او را سیر و سیراب خواهد کرد، وارد این میدان وحشتناک شد، و در نتیجه خود را با آفات و بلاهایی دچار ساخت که امروزه از دست خودش بجان آمده، و پوچی و بی هدفی، خلأ سنگین باطنی او را آزار می دهد.

احساس پوچی و پوکی در سنین بالا در مرد و زن غربی بیش از سنین پایین حس می شود.

پیرمردان و پیرزنان مغرب زمین اگر دست به خودکشی نزنند، و اگر دچار جنون نشوند، در کمال افسردگی بسر می برند، و هر لحظه در انتظار مرگ هستند، تا سای ه شوم حیات را از سر خود باز کرده، و با تبدیل شدن به خاک گور به خیال خودشان برای همیشه راحت شوند، ولی نسل جوان غرب به خاطر شور و هیجان جوانی کمتر احساس پوچی و پوکی کرده، و در این سنین دلخوش به انواع لذات و شهواتند آنان هم پس از فروکش کردن هیجانات جوانی، و از کار افتادن ابزار شهوات، ورشکسته شدن بدن، به همان کاروانی که احساس پوچی و بی هدفی آنان را در رنجی جانکاه فرو برده وارد می کند و به افسردگی یا جنون، یا خودکشی دچار می سازد.

محصول خدا فراموشی غربی ها خودفراموشی، و محصول خودفراموشی روی آوردن به عقل جزئی و علوم تجربی، و نتیجه روی آوردن به عقل جزئی و علوم تجربی غرق شدن در منجلاب لذات حیوانی، و شهوات غریزی و پس از آن دچار شدن به پوکی و پوچی، و افتادن در بند افسردگی شدید، یا بیماری روانی و یا خودکشی است.من تمام این مسائل را در طول سفرهای مکرری که به اروپا داشته ام از نزدیک لمس کرده، و با صحبت های مفصلی که با مرد و زن غربی داشته ام دریافت نموده ام.

تعدادی انگشت شمار از دانشمندان غربی امثال کارل فرانسوی، و دی لانزاد فاستو، که برقی کم سو از بیداری و بینایی در وجودشان جلوه کرده، به اوضاع وحشتناک حیات در غرب پی برده و فریادشان از فاجعه و بلایی که بر انسان غربی آمده بلند شده، و غرب را نسبت به خود فراموشی هشدار داده، و عاقبت بسیار خطرناکی را برای تمدن غرب و بندگان و بردگان آن تمدن پیش بینی کرده اند. آنان می گویند:

۱ - تمدن جدید که واقعیات و حقایق و نصوص اصیل و محکم قدیم را لغو کرده، ناچار است مجموع بلاهایی که به سرش آمده با خودیت خود اندازه گیری کند، که این اندازه گیری بدون تردید نمی تواند مقیاس شناخت حق از باطل گردد، از این جهت بشر غربی چاره ای برای علاج دردهای خطرناک فردی و اجتماعی، و ظاهری و باطنی خود نمی بیند، و خود را در این زمینه دچار بن بست مشاهده می کند!

۲ - انسان غربی امکانات و مواهب مادی و زمینی را مالک است، ولی از یک چیز با تمام وجود عاجز می باشد، و آن خودشناسی و تأمّل در باطن خویش است، و تنها همین موضوع برای اثبات پوچی درخشندگی کاذب تمدن جدید کافی است.

۳ - بدون تردید غربی ها از هوش و درک قابل قبولی برخوردارند، ولی شک نیست که از حیث آشنایی با حکمت عملی، و حیات معنوی فقیرترین مردم روی زمین اند!

۴ - تمدن غربی اگر غربی ها را مبتلا به خوردن مشروبات الکلی و گوشت خوک و انواع مواد حرام نموده، و به اعمال جنسی و شهوات بی قید و شرط مبتلا کرده، به خاطر این است که غربی بجای خویشتن جویی در پی فراموشی و هدر ساختن خویشتن خویش است، اغلب کارهای بزرگ و قهرمانی و حتی اعمال نیک غربی و چیزی جز محصول فراموشی و بیهودگی نیست، قدرت عملی او بر اکتشاف و اختراع، و تهیه وسایل جنگی ناشی از فرار غربی از خویشتن است نه قدرت و تسلّط استثنائی بر خود.

۵ - ترس از تنهایی و سکوت، وحشت از خلأ باطن و درون و توسل به پول، غربی را از شنیدن ندای باطن عاجز ساخته، و انگیزه فعالیت مداوم او همین امور است.

۶ - محرک وی در جهانگشایی، ناتوانی او در حکومت به خویشتن است، به همین علت غربی پدید آورند ه آشوب و فساد در سراسر دنیاست.(۱) ذلّت و زبونی انسان در غرب، و در هم شکستن شخصیت او ناشی از آن است که نتوانسته حقیقت وجود خود، و ارزش گوهر شخصیت خویش را دریابد، انسان در مدرسه غرب به خیال خودش حیوانی مانند سایر حیوانات است، و ارزش او مانند و برابر ارزش موجودات زنده دیگر روی زمین است.

به نظر غربیان از آنجا که میزان و مقیاس ارزش هر موجود در نظام تطور و شبکه نشو و ارتقاء، پایداری و بقاء است، بنابراین همگی موجودات زنده که غربال انتخاب طبیعی باقی مانده، و در مبارزه حیات یارای مقاومت آورده اند، از نظر ارزش برابرند.

معنای این ارزیابی این است که گاو و مورچه، پلنگ و روباه، الاغ و خرگوش،مار و عقرب، گرگ و سگ، کلاغ و خوک و انسان و شتر در یک ارزش و مقیاسند!!

انسان غربی که با تمام وجود مغرور فرآورده های علمی و تمدن شده، در تشخیص ارزش و موقعیت خود دستخوش خبط و اشتباه گشته، و در شناخت حقیقت راه خطا رفته، تا آنجا که خود را به سطحی برابر با مورچه و موش فرو کاسته!! انسان غربی بااثر گرفتن از افکار دانشمندان ملحد خود از دایر ه نفوذ و حمایت حضرت حق و ولایت و حاکمیت پروردگار بیرون رفت، و تصورش این بود که با خروج از مدار توحید به خوشبختی موهومی که فرض کرده بود می رسد، در حالی که پس از بیرون رفتن از حوزه نفوذ ربوبیت حق به چنگ شیاطین و خدایان مجعول و موهوم گرفتار شد، و دامن به انواع مفاسد و معاصی آلوده کرد.

فشار اربابان کلیسا به مردم، و قانع نبودن روح انسان در برابر آیین کلیسا، و فعالیت های مرئی و نامرئی یهودیان اروپا به خصوص سردمداران صهیونیست در اوضاعی که امروز غربیان گرفتار آن هستند تأثیر به سزا داشت.

۱- ۱) مذهب من به نقل اقوال الأئمه، ج ۷،ص ۴۸.

امروز درصد بالای از مردان و زنان غربی به خاطر خدا فراموشی دچار خود فراموشی سختی هستند، و این خودفراموشی اگر علاج نشود، به فاجعه ای عظیم در جهت نابودی انسان و تمدن او خواهد انجامید.

انسان اسلامی

انسان در فرهنگ اسلام یعنی احسن تقویم، خلیف ه خدا، ظرف علم اسماء، عرصه گاه هدایت، منبع کرامت، سزاوار رشد و کمال، مسجود فرشتگان، و بالقوّه یعنی: متقی، طاهر، شاکر، صابر، ذاکر، عادل، محسن، مجاهد، مهاجر، مؤمن، زاهد، تائب، سلیم، اصیل، شریف، کریم.

انسان اسلامی موجودی است که برای شکوفایی اصول انسانیت، و حقایق وجودی او انبیاء الهی مبعوث به رسالت شدند، و وظیفه باغبانی این نهال بی نظیر هستی بر عهد ه آنان قرار گرفت.

انسان اسلامی وجود باعظمتی است که کتب آسمانی، برای رساندن او به کمال مطلوب، از جانب حق برای او فرستاده شد.

انسان اسلامی انسانی لایق حریم قرب، و شایسته ای برای مقام لقاء اللّه و وجودی سزاوار بهشت ابد و رضوان الهی است.

انسان اسلامی، انسانی است دارای چراغ فطرت، نور و وجدان، عقل نظری، و مستعد بدست آوردن بزرگی و عظمت بی نهایت.

انسان هایی که در پرتو اسلام خود را یافتند، و به خویشتن خویش آگاه شدند، و از برکت برنامه های اسلامی در جهت عقاید و اخلاق و عمل به مقامات ملکوتی رسیدند کم نیستند.

شماره کردن این منابع فضیلت، و نشان دادن چهره هم ه آنان برای این اوراق محدود میسّر نیست، در این زمینه تنها به چند نمونه می توان اشاره کرد، تا دورنمایی از شخصیت انسان و تأثیر اسلام و هدایت الهی در او روشن شود.

سلمان ایرانی روح انسانی و فطرت الهی اش با آیین زردشتی سیراب نشد، به اشاره کسی به کلیسا روی آورد، آنجا هم خبری از حقیقت و شکوفایی مایه های انسانیت ندید، با هدایت و راهنمایی کسی به مدینه آمد، و محضر نورانی آخرین فرستاد ه حق را درک کرد، خود را لب چشمه آب حیوان دید، و کنار گنجی بی پایان یافت، از آن چشمه عشق وضو گرفت و از آن گنج بی پایان کسب بهره کرد، قلبش از پرتو اتصال به حق و قیامت روشن شد، نفسش به مقام تزکیه رسید، اعضاء و جوارحش در مدار عمل صالح قرار گرفت، درخت شخصیت او میوه داد، تبدیل به کلمه طیبه شد، به مراحل عالی ایمان رسید، خورشید حقیقت از افق وجودش طلوع کرد، بجایی رسید که پیامبر اسلام درباره او فرمود: سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَیْتِ، یَمْنَحُ الْحِکْمَهَ وَ یُؤْتِی الْبُرْهانَ.

سلمان از ما اهل بیت است، حکمت می بخشد، و برهان می نمایاند.

و دربار ه او فرمود:

بَحْرٌ لا یُنْزَفُ وَ کَنْزٌ لا یَنْفَدُ.