باز در فرمان امام علیعليهالسلام
به مالک می خوانیم :
ای مالک قاضی لازم است مردی پر حوصله و خونسرد باشد ، زیرا اشخاص عصبانی و پر حرارت کمتر می توانند دقت و احتیاط کنند ، بدیهی است که در دادرسی احتیاط و کنجکاوی رکن اعظم است
باید گفت : تمدن جدید بدون توجه به سرشت طبیعی انسان بالا رفته و بیماری دنیای امروز با کمک اختراعات و صنایع جنگی قوی تر و کامل تر شده و خطر هر نوع استعمار را صد برابر زیادتر ساخته .تمام مفاسد اخلاقی قرون جاهلیت و بربریت به موازات تمدن مادی توسعه و گسترش پیدا کرده ، مزایای اخلاقی و نیروی دینی را بسیار ضعیف ساخته ، و اولویت ماده و نفع جویی ، اصول آیین پاکی و درستی را بر هم زده ، جامعه انسانی را از لحاظ روشنایی درونی و عقلی و قوت مشاعر بی بهره ساخته ، هوش و استنباط فکری بی نهایت تنزل یافته و انواع شرور در هر کشور و میان هر جامعه را رایج و ممدوح شده است ، از این جهت باید گفت که جامعه امروز فقط از لحاظ یک رنگی و هم آهنگی در مسائل شهوت رانی و غرایز جنسی یک رنگ و هم داستانند ، و از یکدیگر الهام می گیرند ، زیرا مشاهده می شود بزرگان حل و عقد و سیاست و کسانی که در مقر دانشمندان جای گرفته در تجلیل هوس رانان شهر یا کشور بر یکدیگر سبقت می گیرند ، و برای آنکه لحظاتی چشم چرانی کنند و برای مدتی محدود و کم به هوس های شیطانی برسند نام هنر و علم بر نفسانیات اطلاق نموده زنی شهوتران و شهوت پرست که از عهده انجام برنامهای ضد اخلاق برمی آید و تحریک شهوت می کند صدای کف زدن به افتخار او لرزه در تالار بزرگ می افکند ، تصویر نجس او ماهها زینت بخش برخی مجلات و مطبوعات می شود و هر گاه بنام مسافرت یا سیاحت به کشوری رود مانند سرادار فاتحی از او استقبال می کنند و تحف و هدایای فراوان به او می دهند اما اگر کسی از راه معنویت طی طریق نمود و با تزکیه نفس پیشرفت کرد و خدماتی به جامعه و ملت و مملکت نمود هیچ کس به او نظری ندارد
انتشار بی حد مجلات شهوت پرور و سینماها و تئاترها سطح فکری اجتماعات را به پایین ترین مرحله خود رسانده ، ارزش علوم عقلی و فکری و حکمت و دانش و بینش و توجه به معانی از میان رفته و اصطلاحات و کلمات علمی به قول اینان نامفهوم گشته و بدین وسیله عملاً از رشد فکری جلوگیری می شود ، و دانشجویان
افکار خود را در قالب برنامه هایی که سود طلبان می خواهند در می آورند و در نتیجه مغز آنها تحمل ورزش و تعلم مطالب و مسائل عالی را از دست می دهد و به قضاوت سریع و سطحی درباره همه چیز عادت پیدا می کنند ، مادران در پرورش فرزندان وظیفه خود را فراموش کرده اند ، زیرا از یک طرف سرگرم امور معاشی و اقتصادی و سیاسی شده ، و از جانب دیگر معاشرت و دفسازی و اختلاط در مجامع خوشگذرانی برنامه اساسی آنان گشته ، و کودکان آنها که اجتماع فردا هستند خود رو بار آمده و از میان همین خود روها انواع افراد در جهات متعدده کارها قرار داده می شوند که یکی از ان کارها قضاوت است ، و شما ببیند که با این گونه قضات چه بلاهای بسر مردم خواهد آمد ؟
خود رو بودن در تربیت معلوم است چه نتایجی بار می آورد فرزندان از موضوع های یدرک و لا یوصف روی احساسات باطنی مسائلی را استفهام می کنند که مسلماً وقوف آن برای یک پدر خوشگذران و مادر هوسران به هر اندازه که به عفت و ناموس بی علاقه باشد دردآور و تحمل ناپذیر است
افراد درستکار و هنرمند واقعی که وجود آنان مایه خرمی علم و فضیلت و عامل رفاه و سلامتی جامعه است با فقر و مذلت به سر می برند ، و در تنگدستی جان می سپارند ، زیرا عمل حیات شخص در این زمان کاغذ پاره ای به نام مدرک است ، از هر کجا که بدست آمده ، و به هر وسیله که بوده و اینان آن کاغذ پاره را ندارند
دزدان اجتماع که در تمام طبقات رخنه کرده از همه چیز می زنند خیانت می کنند و با دسیسه تبلیغات پوچ هر نوع کالای تقلبی و ساختگی خود را به قوه آگهی دروغ بخورد یک مشت ناتون می دهند ، و با ثروت گران در انواع لذایذ حیوانی غرق می شوند ، دنیای غرب بخود می بالد که رسم غلامی و بردگی را برانداخته و زنان را همدوش مردان ساخته در صورتی که خود اسیر ماشین و شهوت و دیگرن اسیر آنانند .در همین زمان و عصری که دعاوی دلفریب بیگانگان قند را در دهان عده ای از بی خبران مشرق آب می کند ، و در غالب کشورهای اروپایی رسم برده فروشی و دزدیدن دختران و زنان و کودکان به وسیله دلالان فحشاء امری معمولی است ، و روزی نیست که در شهرهای بزرگ و کوچک این نوع سرقت ها وجود پیدا نکند و خانواده هایی را عزادار نسازد اروپا و مغرب زمین ادعا می کنند که تمام قواعد زندگی خصوصاً قاعده زناشویی او محکم ترین اساس بقاء خانواده است ، و مردان از تعدد زوجات محرومند و به همین دلیل میان زن و شوهر محبت دائمی و الفت همیشگی برقرار است ، ولی این ادعا فقط در قالب الفاظ دلرباست ، اما در عمل روابط نامشروع از شماره و عدد بیرون است ، بچه های غیر قانونی در ممالک متمدن گاهی سر از عدد میلیون درآورده و طلاق های بی جهت و بی اساس گاهی سرگیجه می آورد .دادگستری های جهان از کثرت پرونده های طلاق و اطفال نامشروع به جان آمده اند ، ساختمان های عریض و طویل دادگستری ها برای رسیدگی به جرائم ، مخصوصاً خانوادگی در برابر دریای خلاف کاری ها نقطه ای بیش نیست .کثرت فحشاء بعد از دو جنگ جهانی مبانی زندگی را متزلزل ساخته و هر فردی را در هوسرانی آزاد کرده ، دایره عیش و نوش و فحشاء علنی وسعت یافته ، عفت جنسی زائل گشته و کارشناسان محقق مردان و زنان را در مناسبات جنسی به صورتی آزاد راهنمایی می کنند .در دنیای امروز معیار شناخت خوبی ها و بدی ها از دست رفته ، هر کس حتی کودکان خردسال دست به هر ناپاکی آلوده می کنند .معبود واقعی همه پول و زن و موسیقی و شراب است ، قمار و ربا منبع درآمدها است ، دزدان در تمام بنگاه های دولتی و ملتی رخنه کرده و حتی گانگسترها به وسیله افراد با نفوذ حمایت می شوند ، زیرا در همه جا عامل دارند و از هر جریانی آگاهند و بدون واهمه در هنگام خطر دست به آدمکشی و ترر می زنند .آری ، وقتی معابد و مساجد تهی بماند ، واعظ و خطابه ارتجاع و عوام فریبی بشمار آید ، دیانت آلت مقاصد مغرضین گردد ، رذایل جای خصائل را می گیرد و همه چیز در معرض سوء استفاده می آید ، در این هنگام عجیب و غریب احتیاط یعنی چه ؟
خونسردی چه مفهومی دارد ؟ کدام گوش صدای ناله مظلوم را می شنود ، و کدام داور می تواند حقایق را آشکار و پرونده ای را خدا پسندانه بررسی کند ؟
زمانی که مقررات قضاء اسلامی حکومت و نفوذ داشت ، هیچ قدرت و مقامی جز قدرت الهی که به صورت ایمان در قلب قاضی جلوه داشت بر دستگاه قضاوت مسلط نبود ، قاضی از آزادی بی سابقه و بی نظیری برخوردار بود ، تنها محدودیت قاضی از این جهت بود که می بایستی احکامش از حدود و قواعد مقرره و اصول مسلمه فقه اسلامی تجاوز نکند ، و با قطع نظر از این جهت آزادی کامل داشت که بر حسب اجتهاد و به مقتضای استنباط خود به حق فرمان براند ، و بدون هیچگونه مانع و رادعی تا آخرین مرز عدالت گام بسپرد ، و به همین خاطر یکی از غربیان می گوید : جهان بشریت در تاریخ طولانی خود قضایی عادل تر از قضاء اسلام و حکامی مهربانتر از حکام مسلمین ندیده است قاضی مسلمان ، و مؤمن به آیات حق هیچگاه اسیر نصوص خشک و گرفتار مواد غیر قابل انعطاف قانون نبوده ، و در هیچ مرحله از مساعدت وجدان و فیض الهام ضمیر محجوب نمی مانده و مانند بسیاری از قضات دنیای امروز در تنگنای تضاد بین مواد قانون و مقتضای اجتهاد وجدان سرگشته و حیران نمی گشته ، و ضمیر خود را در برابر نصوص جامد قانون قربانی نمی کرده است
در دوایر قضایی عصر حاضر بارها اتفاق می افتد که قاضی از نظر اجبار و به حکم اضطرار و تبعیت از مواد قانون با پریشانی خاطر و تألم وجدان احکامی صادر می کند و قدرت رهایی از قید و بند نصوص خشک قانون را در خود نمی بیند ولی قاضی مسلمان همیشه از آزادی و حق اجتهاد برخوردار بوده و در مقام اصرار حکم نسبت به هر قضیه ظروف و مناسبات وقوع جرم و شرایط اوضاع مرتکب ، موجبات تشدید و تخفیف مجازات را منظور می داشته و برای احقاق حقوق ستم زدگان از شم قضایی و نیروی اجتهاد و استنباط تا آخرین مرحله استفاده می نموده است حوصله قاضی اسلامی و خونسردی او و دقت و احتیاطش در صادر کردن حکم از مزایای مشخص آیین اسلام است .قاضی مؤمن هرگز تحت حکومت تعصب های بیجا و رشوه و تضاد قانون قرار نگرفته و وضع تربیت جامعه اسلامی قبلاً طوری بوده که قضات آن روزگار نام نیکویشان در تاریخ ثبت است .زود قضاوت کردن ، یا از ترس ناشی می شود ، یا از حوصله کم ، یا از دقت نکردن در قیافه دعوی آن کس که توانایی رعایت برنامه های مثبت را ندارد قبول منصب قضا برای او کاری نامشروع و از نظر اسلام در صورت قبول مجرم است .ایمان به حق و تربیت اسلامی برای قاضی حوصله و دقت و احتیاط لازم را ایجاد می کند تا بتواند به نحو احسن کار پر خطر قضاء را انجام داده ، آه مظلوم را از ظالم بگیرد .ابو یوسف قاضی القضاه کشور اسلام در عصر هارون الرشید شهادت فضل بن ربیع نخست وزیر خلیفه را در دادگاه نپذیرفت ، و چون خلیفه به دنبال شکایت فضل علتش را خواست ، ابو یوسف گفت : من شنیده ام فضل خود را بنده خلیفه می خواند و این از دو صورت خارج نیست یا فضل در این اظهار صادق است ، یا دروغگو ، اگر راست بگوید به مذهب من شهادت بندگان مسموع نیست ، اگر دروغ بگوید فاسق و شهادت فاسق قبول نیست .در اینجا باز سخن امیر المؤمنینعليهالسلام
را خطاب به مالک دنبال کرده و چیزی نورانی برنامه های قضایی اسلام را نشان می دهیم .ای مالک کسی که بر مسند داوری نشسته باید به قوت قلب و قدرت بیان آراسته باشد ، نیکو سخن گوید و آشکارا بیان کند ، غالباً یک تن از متداعیین و گاهی هر دو نطاق و زبان آور افتد در صورتی که قاضی نتواند با آنان به گفتگو بپردازد و مخصوصاً در هنگام احقاق حق بر حریف سخن ران خویش پیروز شود مسلماً عمل قضاوت را درست انجام نتواند داد .ای مالک قاضی فراموشکار خوب نیست ، دادرسی عملی سخت دقیق و باریک است ، دادرس اگر به آرامش خاطر و جمعیت حواس مجهز نباشد چگونه از اشتباه در امان می ماند ، به قضات سفارش کن که در محاکم عدالت ارباب رجوع را نیکو بشناسند و دلایل طرفین را کاملاً به یاد داشته باشند .پناه بر خدا اگر قاضی طمع کار افتد ، در این موقع دزدان جامعه خوب می توانند انگشت بر نقطه حساس کشور گذاشته ، دست غارت از آستین بیرون آرند ، زیرا تطمیع قاضی آسان است ، و اموال دیگران را بردن راحت اگر قاضی دستخوش احساسات و عواطف گردد و به گاه مرافعه سر در قدم دل گذارد ، و تسلیم هوس های ناهنجار و عفریت شهوت گردد ، روزگار بر امت اسلام تیره خواهد شد و احکام الهی معطل خواهد ماند .قاضی نمی تواند در اولین لحظه که حقانیت یک تن از طرفین را احساس کرد بی درنگ حکم صادر کند ، زیرا ممکن است نظر بدوی به خطا رود ، و آن کس که در خون و مال و ناموس و حیات جامعه دست فرو می برد با یک سخن یکی را حاکم و دیگری را محکوم معرفی نماید ، باید در منتهای دقت و دور اندیش پایان کار را تا هر کجا منتهی شود در نظر آورد ، و خوب است که قضات از جسارت متداعیین:دلتنگ نشوند و آن چنان که اسیر شهوت نیستند گرفتار غضب هم نباشند ، با ملایمت و بردباری به حل و عقد امور اقدام نمایند .از من به قاضی بگویید که در کشف مطالب چندان تعجیل مکن بگذار به آهستگی حقیقت مطلب آشکار شود ، زیرا مطمئن نیستم کاری که با شتاب انجام گیرد به حقیقت مقرون باشد ، در آن موقع که محکمه عدالت به صدور حکم تصمیم می گیرد باید همچون کوهی محکم نظیر شمشیر هندی برنده و قاطع باشد ، و هرگز جایز نیست که محکمه در فتوای خویش دستخوش حیرت و تردید گردد .ای مالک ، اگر قضات مردمی خودپسند و خویشتن خواه باشند کافی است که غارتگری به هنگام داوری به مدح و ثنای قاضی زبان بگشاید و آن تیره بخت را با مشتی الفاظ و شطری تملق و چاپلوسی به دام خویش در بند کشد .مالک اگر قضات ساده دل و زودباور انتخاب شوند زود فریب می خورند و بی تأمل باور می کنند ، آن گاه حقوق بیچارگان بیهوده و ناچیز گردد ، آن چنان قاضی که گفتم سخت کمیاب و گمنام باشد و دیر به دست آید ، اما تو ای والی مصر ، ای مسؤول بندگان خدا ، ناگزیری که تمام این شرایط را در انتخاب قاضی رعایت کنی .ای مالک ! تو را وصیت می کنم که همواره کارمندان دولت را سیر نگاه داری به ویژه قضات را ، هرگز مگذار که عمّال مصر محتاج باشند ، زیرا در این وقت دست به خیانت برآورند و به هر عنوان که باشد از مال مردم بخورند .قاضی را به بذل مال و افزایش حقوق توانگر ساز که در دادرسی مردم دهان به رشوه نیالاید و محکمه عدالت را قلعه دزدی قرار ندهد .قاضی را از دیگر عمال دولت محترم تر بشمار و در محضر خویش از او احترام کن تا با پشت گرمی به مقام حکومت خود را از تهدید بزرگان مصر ایمن داند و در داوری دادگر و عادل باشد ، زیرا ممکن است جهّال قوم که مردمی بی شرم و کم آبرویند دادگاه را به افسار گسیختگی و بی پروایی خویش تهدید نمایند و از انصاف و عدالت منحرف نمایند .قضات شجاع و حق پرست اسلام نه تنها در مورد احقاق حقوق افراد از حریت در استقلال خود استفاده می کردند بلکه مسائل عمومی و مصالح مملکتی را نیز مورد توجه و اهتمام قرار می دادند ، در این موارد نیز از قدرت استقلال خود به حد اکثر استفاده می نمودند ، از جمله این موارد داستان شگفت انگیزی است که میان ملک صالح سلطان شام و قاضی عز الدین بن عبد السلام اتفاق افتاده است :ایام جنگ صلیبی بود ، سرزمین شام در مقابل هجوم وحشیانه نیروهای متحد و دولت های مسیحی عرب وضع متشنج و غیر عادی داشت و ملک صالح سلطان آن ناحیه شهر صیدا و قلعه شقیف را به دشمن تسلیم کرده بود .انتشار این خبر در سراسر بلاد شام عکس العمل شدید و سوء اثر عمیق ببار آورده بود چون این خبر به گوش عز الدین قاضی آن سرزمین رسید سخت برآشفت و غیرت دینیش بجوش آمد ، بر ملک خشم گرفت و در خطبه نماز جمعه نامی از ملک صالح نبرد و درباره او دعا نکرد و به عنوان اعتراض رخت از شام برداشت و آهنگ دیار مصر کرد .ملک صالح چون این داستان را شنید نماینده ای نزد قاضی فرستاد تا به وسیله بیان آرام و منطق درستی او را به شام باز گرداند ، فرستاده ملک چون به حضور قاضی رسید سخن ملایم آغاز کرد و گفت ما از مقام قاضی جز آن نمی خواهیم که در برابر سلطان تواضع کند و دست او را به رسم تقدیم معذرت ببوسد ، قاضی چون این سخن را شنید بانگ برآورد و گفت ای مسکین بینوا من رضا نمی دهم که دست من به بوسه او آلوده گردد تا چه رسد به آنکه من به چنین ذلت تن در دهم و دست او را بوسه زنم .این بخش را به نامه ای که در میان دو صحابی پیامبر سلمان و ابودردا در این مقام رد و بدل شد خاتمه می دهیم :
ابودردا که با سلمان عقد برادری داشت در زمان حکومت یکی از امرای ثلاث به منصب قضاوت در اورشلیم فرستاده شد ، در زمان قضاوت نامه ای به سلمان نوشت و او را به بیت المقدس دعوت کرد : برادرم سلمان ! خدا را شکر ، اکنون در بیت المقدس به سر می برم ، سرزمینی است پر برکت و دارای آب و هوایی مناسب ، از همه بالاتر سرزمین مقدس است ، سرزمین انبیاء ، سرزمینی که روزگاری پیامبرانی بزرگ چون ابراهیم و موسی و عیسی و سلیمان و یعقوب و یوسفعليهمالسلام
را در خود جای داده ، و هم اینک بدان که این سرزمین امروز نیز بدن پاک آنان را در برگرفته چه می شد اگر چند صباحی در این شهر به یاد زمانی که در مدینه در جوار پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بودیم با هم بسر بریم
سلمان پاک در جواب نوشت : برادر دینی ! نامه تو رسید ، مرا به سرزمین مقدس دعوت کرده بودی نمی دانم هیچ می دانی که زمین را کسی شایسته تقدیس نمی کند ، هیچ می دانی که افتخار انسان نمی تواند به مسکن و مأوای او باشد ، هیچ می دانی که تنها عمل انسان است که او را بزرگ نموده سزاوار احترام می کند .آری ! پاکی انسان به عمل اوست نه به سرزمینی که که در آن منزل دارد ، در مکه بودن یا در مدینه منزل گزیدن یا در بیت المقدس مأوای داشتن نمی تواند شرفی برای انسان باشد ، شنیده ام کاری شبیه طبابت به عهده تو گذاشته شده ، اگر طبیب مسیحا دمی و مریضان را درمان می کنی خوشا به حالت ، ولی اگر طبیب نیستی و منصب قضاوت را بی جا اشغال کرده ای بترس از اینکه جان انسانی را به خطر اندازی و خود را مستحق آتش گردانی .منصب قضاوت کار بزرگی است ، هر کس را شایسته نیست این پست را اشغال کند ، اگر تو در خود لیاقت می بینی و از عهده قضاوت برحق بر می آیی چه بهتر ،
ولی هرگاه این پست را بناحق اشغال کرده ای وای بر تو از این می ترسم که خود را وارد آتش سازی ، هان ای ابودردا بیدار باش ! لقمان حکیم : آن یگانه آزادمرد ، آن حکیم ربانی ، آن چهره واقعی انسانی و آن مرد یکتای ملکوتی بر قضات و مسؤولیت خطیر آنان می ترسید که مبادا حقی را ناحق کنند در این صورت زحمات خود را بر باد داده ، راه ورود به جهنّم را بر خود هموار سازند ، به این خاطر با آنان همنشین بود تا به انوار حکمتش از آنان دستگیری کرده و دلشان را به نور هدایت روشن کند .البته خصال و صفات روحی آن مرد بزرگ بیش از این مراحل است که در این مختصر بگنجد می توان گفت او در پرتو تربیت الهی جامع فضایل و دارند ه خصایل بود .ما در بخش بعد پس از تعریف حکمت ، به برنامه های او از طریق قرآن مجید و روایات اشاره کرده و تا آنجا که میسّر باشد به توضیح حکمت هایی که از او در قرآن آمده مبادرت می کنیم ، و به خاطر این که کتاب زیادتر از اندازه نشود بقیه حکمت هایش را که کتب روایی نقل کرده اند بدون شرح درج می نماییم