برای انکار خالق باید تمام بساط آفرینش را محو کرد و گرنه بدون این راه انکار خالق ممکن نیست ، و اگر مرام واقعی خداپرستی در میان جامعه عملی نشود و حق را مدار زندگی و محور حیات قرار ندهند محال است جامعه روی سعادت ببیند تا چه رسد سعادتمند شود از این جهت روی اصل فطرت بشر از اول خداشناس بوده و خود را عاجز و محتاج می دیده است .لکن چون عده ای قبلاً خبر از ارتباط کامل ما بین آثار طبیعت و پدیده های مختلف نداشته اند و هنوز در تجربه و دانش به آنجا نرسیده بودند که کلیت قوانین و وحدت نظامات جهان را درک کنند ، به ذهنشان نمی آمده است که همه این عالم زیر نگین صانع و صاحب واحدی باشد و آن صاحب واحد شبیه بخود او یا موجودات مأنوس نباشد برای هر قسمتی از دنیای شناخته شده و هر نوع از انواعی که بر خورد کرده بودند سازنده ای جداگانه می طلبیدند و به بیان دیگر برای هر معلول علت مستقل و مخصوصی تصور می نمودنده اند ، مثلاً برای دریا یک خدا ، و برای کوه یک خدا ، و همچنین خداهای متناسب برای عقل - زیبایی - خوشگذرانی - برکت - نور ، و ظلمت قائل بوده اند .البته معرفی های غلط ممکن است کم کم کار عده ای را به جایی رسانده باشد که از حوزه خداپرستی خارج و خود را از این علاقه رسته اند ولی ناشی بودن معمار یا بی دقّتی او در کج چیدن بنا و ریختن سقف نه تقصیر فن ساختمان است ، و نه اساس خانه سازی و خانه داری را محکوم می کند ، اتفاقاً دشمنان سرسخت و کارشکن انبیاء از میان کاهن ها و روحانیون ظاهر الصلاح یهود و کشیش های عیسوی برمی خواسته و روش غلط آنان کم کم منشأ پیدایش مادّیون و منکرین شد ، و عاقبت کار به جایی رسید که که بهانه بسیار رایج و راحتی که از زمان های کهن در زبان کسانی که مصمم یا مایل به انکار خدا و اعراض از دین بوده اند ، بسیار تکرار می شد و می شود و می گویند :اگر خدا هست چرا نمی بینیم ؟
در قرون اخیر نیز که اساس علوم بر مشاهده و تجربه استوار گردید مادیون به این کلام آب و تاب بیشتری دادند ، یک دانشمند جراح طعنه می زند که هر وقت من خدا را زیر چاقوی جراحی دیدم به او ایمان می آورم و . در حالی که خدای یگانه که انبیاء به ما معرفی کرده اند نه تنها دیده نمی شود بلکه به هیچ یک از حواس ظاهری ما در نمی آید نه صدای او را ما می شنویم ، و نه می توانیم او را لمس کنیم ، خدا همه جا هست ، از ازل بوده تا ابد خواهد بود ، ابتدا و انتهایی ندارد کسی او را نساخته و نزاییده است بینا و توانا عالم و قادر است ، پیروان فلسفه مادی هستند که وجود حقایق نامحسوس که از جمله آنها خدا و فرشتگان و قیامت و برزخ است انکار می کنند
خلاصه فلسفه آنان این است که :
موجودات عبارتند از :محسوسات و آنچه با حواس بشر درک نمی شود موجود نیست ، خالی می کنند ، میزان شناخت حقایق ترازوی سنجش عوالم فقط و فقط بشر است و هر چه با عقل او وفق داد درست ، و گرنه از حوزه موجود بودن خارج است ، اگر چه موجود باشد
زهی پندار غلط ، و زهی عجب و خودبینی و غرور
مسلم است که انکار غیب یک ادعای بدون دلیل است ، مادیون با سرسختی و لجاج عجیبی عالم غیب و موجودات غیر محسوس و غیر مادی را انکار می کنند ، ولی جالب این است که خود آنان در مبحث انتقال نور از کرات تابناک فلکی به زمین این عقیده قطعی خود را نقض کرده و به وجود اتر که یک موجود غیر عادی و غیر محسوس است اعتراف کرده اند
این حقیقت مسلم است که اجرام تباناک و ستاره های درخشان پیوسته کاروانی عظیم از نور و حرارت را از اوج فلک به زمین و سایر اطراف فضا می فرستند و چون رسیدن امواج نور از آن کرات به زمین و اطراف محمل و مرکبی لازم دارد و بدون وجود این واسطه ممکن نیست ، و از طرفی ثابت شده که واسطه رسیدن نور به زمین نمی تواند یک موجود مادی باشد ، از این جهت علماء طبیعی ناچار اعتراف می کنند که وسیله رسیدن نور به زمین موجودی غیر مرئی و غیر مادی به نام اتر است ولی مادیون از ترس آن که مبادا به موجودات روحی و غیبی ، معتقد شوند اتر را غیر مادی نامیدند نه موجود روحی و غیبی ، در صورتی که تغییر لفظ مسلماً اثری در معنای متصوّر ندارد ، مادیون خواه ناخواه با اثبات این مطلب و اعتراف به وجود اثر مبنای عقیده خود را که بر اساس انکار موجودات غیر محسوس و غیر مادی بود در هم شکسته اند و محتاج به توضیح نیست که این اعتراف آنان را دچار یک تناقض صریح ساخته است .دانشمندان مادی می گویند اثر موجودیست که سراسر عالم وجود را فرا گرفته و در عرصه زمین و صحنه آسمان هیچ نقطه ای وجود ندارد که از این موجود و آثار قدرت خالی باشد .قدر مسلم این است که خواصی که ایشان برای اتر قائلند ندارد زیرا مادیون می گویند اتر وجود مطلقی است که نه آغاز دارد نه انجام ازلی و ابدی و مصدر و منشأ همه کائنات است و همگی قوا و موجودات عالم از آن صادر شده و می شوند و به سوی آن باز می گردند و کلیه تجلیات حیرت انگیز خلقت مربوط به اتر است .اینها اعترافات مادین است ولی آنان فراموش کرده اند که حمله های آنان به جبهه خداپرستان بر این بود که این جمعیت معتقد به اموری شده اند که از حد تجربه و حس بیرون است .اکنون از ایشان می پرسیم آیا چنین موجودی را که اتر نام نهاده اند و این همه صفات برای آن قائلند با حواس خود درک کرده اید ایا برای اثبات آن دلیلی دارید در صورتی که به تصدیق خودتان چنین موجودی را هرگز ندیده اید و درک نکرده اید چگونه وجود و صفات آن را ثابت می کنید اینجاست که آنان عاجز شده و در جواب الهیون ساکت و خاموشند .مادیون زیر تازیانه این سؤلات چاره ای جز شرمندگی و سرافکندگی و سکوت ندارند ، اینجا فرصت سکوت را مغتنم شمرده از ایشان می پرسیم در صورتی که خود شما ایمان به غیب یعنی اتر دارید کدام انسا به شما چنین حقی داده که مؤمنین به غیب و خداوند را نکوهش کنید ؟حال باید دید آیا نامحسوس بودن و نامأنوس بودن صفات خداوند دلیل بر عدم اوست ، آیا در دنیا مخصوصاً با منطق علوم امروزی چیزهایی که ما قبول داریم و اعتقاد می کنیم دیده و حس کرده می شوند و مشخصات آنها مثل خود ما یا مشهودات خارجی ماست ؟ معروف است شخصی دهری نزد خلیفه آمد و مدعی شد : اگر راست می گویی خدایی هست آن را به من نشان ده ، به اشاره خلیفه سنگی محکم بر سر او زدند ، مرد سخت برآشفت ، خلیفه علت پرسید ، جواب داد :نمی بینی دارم از درد می میرم ، خلیفه گفت : من درد تو را قبول ندارم اگر راست می گویی درد را به نشان ده .امروز دیگر احتیاج به چنین صحنه سازی ها نداریم استدلال بر توحید محتاج به عرض طول علم کلام دیروز نیست ، اگر بگذارند نسل جدید با فطرت اولیه تربیت شود ، و اگر اماکن و مراکز فساد و فحشاء به جوانان امروز و فرزندان سرگردان صحنه گیتی اجازه و فرصت دهد به آسانترین راه می توان آنان را به سوی حق دعوت کرد و خداوند را با پیمودن کوتاه ترین راه به آنان معرفی نمود ، و تمام حرکات آنان را در پرتو نور حق گرفت ، اما افسوس که این مطلب با وضع جهان امروز خیالی بیش نیست ، تربیت کنندگان واقعی به گوشه انزوا آرمیده و خود را از هر گونه مسؤولیتی برکنار دانسته رشته اجتماع از نظر تربیت گسسته و احساس مسؤولت ها در دفتر فراموشی سپرده شده است .خلاصه : امروز معلومات مسلم و کلاسیک ما پر از قضایا و حقایقی است که تماماً نامحسوس و نامأنوس اند مع ذلک درباره آنها هیچ ماتریالیستی شک و ایراد ندارد ، مثلاً قوه عمومی جاذبه که بعد از نیوتن به صورت ظاهر اما بعد از قرآن به صورت واقع جزو پایه های اصلی علم و صنعت جدید و حتی زندگی عادی قرار گرفته است نه دیده می شود و نه صدایی دارد ، و نه به هیچ یک از حواس ما در می آید ، نیوتن هم آن را ندید فقط از افتادن سیبی از درخت بر وجودش حکم کرد ، بعد از نیوتن علمای علم هیئت و فیزیک با فرض وجود جاذبه و قبول فرمودل مربوط به حرکات و سیارات و غیره را حساب می کنند و چون حساب ها درست درمی آید حکم بر صحت آن می نمایند
خلاصه : آنکه از مشاهده آثار و مطالعه کیفیات است که حکم به وجود منشأ و مبدأ می شود و از این قبیل شاهد مثالها فراوان است می توانیم قوه الکتریسته را که مانند رگ و ریشه در پیکره علم و تمدن جریان دارد در نظر بگیریم نه کلفت خانه اطو را به برق می زند و نه فیزیسین تحقیق کننده در آزمایشگاه خود الکتریسته را دیده هرگز ندیده اند و کلامش را نشنیده و وزن و زبری و نرمی از او احساس و لمس نکرده اند هرگز کسی نمی تواند وجود و عبور برق را در یک سیم مستقیماً تشخیق دهد مگر آنکه کلید چراغ را بزند و یا ولت متر را و اسباب آزمایش دیگری را بکار اندازد و از روشن شدن چراغ و تکان خوردن عقربه یعنی حکم به آثار ناشیه بگوید جریان برق وجود دارد برنامه های اتم و انرژی های دیگر نیز مانند الکتریسیته و جاذبه است و نتیجتاً عجیب است و بالاتر از آن که وقتی کلیه محسوسات و تجربیات
و استنباطهای ما ناگزیر به آنجا منتهی می شود که معلول ها را علتی و هر اثری را مؤثری و این دستگاه را گرداننده و سازنده ای هست بعضی کوته فکران پشت پا به تمام آنچه در زندگی روزمره و در تشخیص ها و قضاوت های اولیه و در کاوش ها و حکم های علمی و نظری متداول و معقول می باشد می زنند و می گویند خدایی نیست اگر قدری اصرار بورزیم ، این دیوانگان اصلاً منکر وجود خودشان هم می شوند در صورتی که اگر قدری تحقیق کنیم ندیده های ما در زندگی از دیده های ما بیشتر است آیا به صرف ندیدن می توان هر چیزی را انکار کرد ؟
برای مردم عاقل جهت اثبات خداشناسی و معرفت به پروردگار قرآن و کلمات انبیاء و پیشوایان دین مبین اسلام کافی است و با بودن این معارف و حقایق ما احتیاجی به استدلالات خارج از منطق وحی نداریم اما برای غرب زدگان دیوانه که به داعی تقلید بسیاری از بدیهیات را منکر شده اند ناچاریم نام چندین نفر از عقلای اروپا و دانشمندان معتقد به حق و پروردگار را با مطالبی مختصر از هر یک از آنان در مسئله خداپرستی نقل کنیم که استدلال ما برای دو طرف کامل و جامع باشد هم برای دسته ای که در معارف خود را گدای مغربیان نمی بینند و برای هم دسته غرب زده که مانند دیوانگان هوش و حواس خود را به آن سرزمین باخته اند
۱ - پرفسور ادوین کونکلین ، تعبیر لطیف و استادانه ای در باب خداشناسی از راه اندیشه در جهان آفرینش دارد که شایسته است آن را با دقت مطالعه کرد ، او می گوید :
احتمال پیدایش جهان خلقت و این همه موجودات بدیع و گوناگون بر اثر تصادف و اتفاق به همان اندازه است که مثلاً در نتیجه وقوع حادثه انفجاری در یک مطبعه یک کتاب دایرهالمعارف قطور و دقیق و محققانه ای به وجود آید
۲ - آلبرت ماک کومب ، جانورشناس آمریکا می گوید :
هر کشف تازه ای که در دنیای علم به وقوع می پیوندد صدها درجه بر استواری ایمانم می افزاید ایمان و اعتراف بشر به خداوند با معرفت به این کشفیات و علوم نه تنها چنانکه کوته نظران می پندارند کاسته نمی شود بلکه با شناختن این موجودات تازه و اسرار جدید و تماشای این خلقت منظم و قوانین شگفت آور آن صدها هزار درجه افزون تر سر تعظیم و تقدیس در برابر قدرت و عظمت آفریدگار فرود می آوریم و به عظمت و جلال و قیمومیّت خداوندی وی واقف تر می شویم
۳ - آدموند کارل ، شیمی دان آمریکایی می گوید :
برای کسی که شگفتی ها و رموز و نظم و ترتیب شیمی آلی را مخصوصاً پیش اجسام زنده دیده است تصور به وجود آمدن جهان بر اثر تصادف محال است هر قدر ما ساختمان ذره را بیشتر زیر نظر قرار می دهیم به همان اندازه روشن تر درمی یابیم که یک نیروی جهانی و عقل کل نقشه های عالم را طرح و با اراده و مشیت قاهر و تونای خویش آن را خلق کرده است
۴ - دونالد رابرت کار ، متخصص ژئوشیمی می گوید :
نظم به ترتیب عالم که مورد نیاز دانشمندان است نه تنها از نظر اصل خلقت وجود خداوندی را ایجاب می کند بلکه برای ادامه نظم و ترتیب عالم وجود یک حکمت عالیه را محقق می سازد اگر جهان نظم و ترتیبی نداشت معجزات پیامبران که دلیل بعثت آنان از طرف خداوند است خارق العاده شمرده نمی شد ، در جهانی که با نظم و ترتیب به سیر خود ادامه می دهد وقوع قیامت امر حتمی است آری ، دنیا در دست قدرت حکیمی متعال و توانا و به مشیت او بسته است و به همین جهت است که دعا و عبادت ما می تواند مفهومی بسیار اساسی داشته باشد همه گونه قدرت خلق و ابداع و نظام دادن به دست اوست ، بدون آن که برای استجابت دعای ما نظم جهان را بر هم زند با قدرت لایتناهی و رحمت بی اعتنای خود به حوائج ما عنایت می کند
۵ - مریت استانلی ، می نویسد :
ممکن نیست ، این همه اعمال معقول و منظم و سازمان های حیاتی شگفت انگیز و بهت آور موجودات و مثلاً گردش الکترون ها را در مدارات خاص و کیفیت شگفت انگیز تولید مثل را در زیست شناسی و عمل حیاتی نور را در ذخیره کردن انرژی خورشید در گیاهان برای ادامه حیات موجودات زنده به سطح زمین و نظایر آنها را بر اثر تصادف ابتدایی حمل کنیم و بگوییم بدون وجود عامل ذی شعوری صورت گرفته است چگونه ممکن است این وحدت و کلیت و تمامیت و هدفداری و هم آهنگی سلسله های بیکران موجودات را نسبت به یکدیگر به شعور کاملی منتسب ندانست
۶ - مرلین گرانت اسمیت می نویسد :
البته کشف قوانین نتیجه زحمات محققان است ، ولی باید دید وضع این قوانین از کجاست ، بدیهی است که این قوانین تازگی ندارد ، و از بدو وجود عالم بوده اند منتهی بشر تازه به وجود آنها پی می برد ، پس صحیح آن است که به جای آنکه گفته شود قانون جاذبه نیوتن گفته شود قانون جاذبه خدا آیا ما می توانیم قبول کنیم این قوانین توسط ماده وضع شده اند ؟
این تفنّن بزرگ خداست و خدا چنانچه بعضی کوتاه نظران می پندارند زاییده تخیل و وهم نیست ، بلکه اصل الاصول و حقیقت مطلقی است که تمام عالم وجود به وجود او دم بدم شهادت می دهند و در طی اعصار و قرون انبیاء و کتب از جانب او برای هدایت بشر به سوی او و معارف عالیه او مبعوث و نازل شده اند
۷ - ادوارد لوترکیل جانورشناس می نویسد :
تحولاتی که در حیوانات و نباتات مشاهده می شوند نتیجه تصادف ، و پیش آمدهای غیر مترقبه نیستند ، مثلاً اگر تحولاتی را که برای کوچک نمودن اعضاء انجام می گیرند در نظر بگیریم اگر تحول تصادفی بود ، لازم می آمد که روی عضو عمل بکند در صورتی که ما می بینیم روی خاصیت ها نیز تحول ایجاد می شود
و انواع را به تکامل سوق می دهد باید قبول کرد که در پشت این تحولات و تغییرات قوه عاقله ای وجود دارد که آنها را ایجاد و قوانین آنها را برقرار نموده است ، طرح این تحولات در نتیجه مشیت مرید مدبر و طراح حکیمی است
۸ - ویلیام هرشل فلکی می نویسد :
هر قدر دامنه علم وسیع تر می شود استدلالات دندان شکن و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی به دست می آید
۹ - رئینگ آلمانی که مخالف خداپرستی بود عاقبت کتابی تألیف کرد که دنیا مخلوق است و با این یقین و خضوع اعتراف کرد که جهان را آفریدگار است
۱۰ - رومین انگلیسی که مخالف حق بود عاقبت گفت تمامی مبانی علمی و فلسفی من در باب پدیدار شدن جهان از ماده لاشعور باطل و وجود جهان نیز بدون صانع متعال و حکیم مقتدر که احساس درونم به تحقیق او گواه و حکمت های آفرینش او را تصدیق می کند آن مبانی من محال است و آفریدگار جهان حق است
۱۱ - میکائیل فارای که جهان را اتفاقی می دانست در یکی از روزها که در بستر بیماری افتاده بود در پاسخ یکی از دوستانش که به او گفت به چه می اندیشی ؟ چنین گفت :
خدا را شکر که به هیچ نظریه ای فکر نمی کنم ، من به پیشگاه خداوند پیشانی مسکنت می سایم و زانوی اعتراف به زمین می زنم تنها به او که فطرت من و احساس و شعور باطنم و همه نظامات علوم وجود او را شهادت می دهند می اندیشم ، من خدای خود را می شناسم و اطمینان دادرم که تقصیرات - و لاطائلات مرا به انکسار و عجز و توبه ام خواهد بخشید
اینها نمونه کمی از بسیاری از اعترافات عقلای جهان و دانشمندان بزرگ عالم نسبت به وجود حق است ، و با این برنامه رنجیدن از عده ای بی خرد کوته فکر به نام مادّیگر و منکرین حق کاری است بیهوده و عملی است بی قدر و ارج ما عَلَی الرَّسُول إِلاَّ الْبَلاغُ
، شب پره قدر آفتاب نکاهد
عملاً هم در طول تاریخ ثابت شده که خداپرستان در برابر منکرین پیروز بودند حتی در مبارزات جنگی اگر خداپرست غالب می شد پیروز و اگر هم به صورت ظاهر مغلوب می شد باز هم پیروز بود این داستان باعظمت که در بشر اولیه به صورت نزاع در خلوص عمل بین هابیل و قابیل به وقوع پیوست ، این صدای با فرّ و جاه خداپرستی نوح و ذلّت امّت منکرش ، آن تاریخ جاوید و زنده ابراهیم و نمرودیان ، و آن داستان حیرت انگیز موسی و فرعونیان ، و جریان بهت آور عیسی و فریسیان و آن برنامه منظم و دقیق نبی اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و مشرکین قریش ، این حادثه زندگی امام علیعليهالسلام
و مردم لاابالی زمان معاویه ، آن برنامه جاوید و اثر حماسه ای با عظمت کربلا و یزیدیان هیچ گونه راه انکاری برای توحید بر احدی باز نمی گذارد و خلاصه بشر در هر زمان و مکان فطرتاً به وجود حق معترف است اگر چه به صورت ظاهر منکر باشد در کشور پهناور آمریکا پرچمدار جاهلیت نوین که انبوه ترین قوای خود را برای مبارزه با اسلام و توحید در قاره آفریقا و آسیا تجهیز نموده است و خطرناک ترین سلاح ها را برای این مبارزه آماده کرده و نیروهای مشترک صلیبی و صهیونی را برای افناء اسلام خداپرستی متحد ساخته .آری ، در همین آمریکا و از میان مردم خود این قاره که اطراف آنان را شرک و انکار به حق فرا گرفته ، نهضت اسلامی جوان و نیرومندی بر اساس خداپرستی برخاسته است که مردم را به اقامه حکومت اسلامی در همین سرزمین دعوت می کند ، و شک نیست که برای خدا این بد اندیشان و دشمنان دین و خدا ریشخندی و استهزایی از طرف خدا بزرگتر و مؤثرتر از این متصور نیست زیرا پیروان صلیبی و صهیونی در مبارزه با اسلام در داخل عالم اسلامی و فرو نشاندن هر
____________________________