دانه اولیه و مایه اصلی آن درخت لطف حق،و باغبان و برزگر آن نبی و امام،و مالک درخت خداوند،و سرزمین آن روح انسان است.
برای آن درخت عروقی در هفت مقام،و شاخی در هفت مرحله،و هفت برگ و هفت میوه،شمرده اند که از هفت آب و از هفت بر سیراب می شود، و چون به لقاء حق رسد هفت جایزه نصیب او می گردد:
۱ - عروق: یقین،توکل،رضا،صبر،خوف از مقام حق،رجا،تسلیم.
۲ - شاخه:طهارت،نماز،صدقات،روزه، جهاد، حسن خلق،امر به معروف.
۳ - برگ:صفا،حمد،ثناء الهی،اخلاص،خضوع،حرمت،وفا.
۴ - میوه:انابت، حیا، تجرید،قلب از ما سوی اللّه، تفرید، زهد، محبت -شوق.
۵ - باران:کفایت، ولایت، هدایت، رعایت، قرب، نعمت، عنایت.
۶ - ابر:رحمت، کرامت، جود، لطافت، احسان، امتنان، مغفرت.
۷ - تعهد بر:فقر، مسکنت، زهد، جوع، ذلّت، انکسار، افتقار.
۸ - جایزه:جزاء، عطا، نعماء، خلد، بقاء، رضا، لقا.
این امور که همه و همه در ظرفیت انسان است،و هر مرد و زنی از نظر اسلام لیاقت آراسته شدن به آنها را دارند، اگر بخواهد تفسیر شود، بدون تردید کتاب مفصّلی خواهد شد.
انسان غربی دچار حجاب های سنگینی است که آن حجاب ها مانع از تابیدن نور حق در وجود آنها شده، حجاب جسم، حجاب شهوات، حجاب غرائز، حجاب مال و منال، حجاب دانش و صنعت، حجاب منیت و غرور، ولی انسان اسلامی با اتصال به اسلام مهاجر از هم ه حجاب هاست.
انسان اسلامی هر حجابی را که از پیش روح جان برمی دارد، نوری در دلش می تابد، و آن نور با رفتن هر حجابی هوی تر می شود،تا جایی که تمام فضای جان و دل را فرا
_________________________
می گیرد، و برای او شرح صدر حاصل می شود، پس از شرح صدر حقایق برای او کشف می گردد، و برای او یقین حاصل می شود، که هر چه را خداوند و انبیا و امامان به آن دعوت کرده اند نظام اتمّ تشریعی و باعث خیر دنیا و آخرت انسان است، و نتیجه این انشراح پاک شدن دل و جان از لوث صفات ضمیمه است، صفاتی که هر کدامشان می تواند علت خذلان انسان در دنیا و آخرت گردد.
این ذمائم عبارتند از: شرک، کفر، نفاق، عجب، ریا، غرور، حسد، حرص، طمع، تکبر، کینه، خودبینی، خودپسندی و...
وقتی قلب و جان به نور حق روشن شود، نتیجه آن اطاعت از تمام اوامر حق و انبیاء و امامان، و اجتناب از محرمات و معاصی و آلودگی ها است.
امام علیعليهالسلام
در رابطه با این گونه انسان ها می فرماید:
قد خلع سرابیل الشهوات، و تخلی من الهموم الا واحداً، انفرد به، فخرج من صفه العمی، و مشارکه اهل الهوی، و صار من مفاتیح ابواب الهدی، و مغالیق ابواب الردی قد ابصر طریقه، و سلک سبیله، و عرف مناره، و قطع غماره، و استمسک من العری باوثقها و من الجبال بامتنها، فهو من الیقین علی مثل ضوء الشمس.
جامه شهوات را از وجودش بدر آورد، و از تمام اندیشه ها جز اندیشه رسیدن به مقامات ملکوتی جالی شد، از گردونه کوردلی در آمد، و از مشارکت در شکل زندگی اهل هوا دوری گزید، ابواب هدایت را کلید بازگشایی شد، و ابواب ضلالت و گمراهی را قفل بستن شد، راهش را شناخت، مسیرش را پیمود، نشانه هدایت را یافت، سختی ها را پشت سر گذاشت، از دستگیره ها به محکم ترینش چنگ زد، از ریسمان ها به قوی ترینش متصل شد، او در یقین به حقایق همانند نور آفتاب است.
اگر چه من در این نوشتار قصد نشان دادن گوشه ای از حیات حضرت لقمان حکیم را که از چهره های برجسته مکتب الهی است دارم، ولی بیان و تفسیر این واقعیت را
___________________________
لازم می بینم که انسان دارای مایه ها و استعدادهای شگرفی است که اگر این مایه ها در سای ه آفتاب هدایت حق قرار بگیرد، از انسان موجودی برتر از تمام موجودات و حتی بالاتر از فرشته مقرب می سازد، و اگر دور از خورشید هدایت بماند، گر چه در عمل و صنعت و تمدن و مدنیت پیشرفت چشمگیری کند از او موجودی پست تر از تمام حیوانات بوجود می آید!
دلیل بر وجود آن مایه ها و استعدادهای اعجاب انگیز و رشد و کمالش در سای ه هدایت حق وجود انسان های باعظمتی است که در گردونه نبوت و امامت و ایمان و عمل صالح ظهور کردند و صفحات تاریخ حیات را به نور خود روشن نموده و به انسانیت و تمدن آبرو دادند.