ندای اسلام
چهارده قرن قبل بود که ندای از میان شبه جزیره عربستان برخاست که تمام دنیا را به خود متوجه کرد ، این ندا ندای محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
پیامبر گرامی اسلام بود که مردم را به راستی و درستی برادری و صلح جهانی دعوت کرد ، و آنان را از پراکندگی ها و تشتت های خانمان سوز برحذر داشت
جهان آن روز در تاریک ترین قرون بسر می برد ، اختلاف طبقاتی و تفوق های نژادی شکاف های عمیقی در میان اجتماع بوجود آورده بود ، و مردم را در فاصل ه زیادی از هم نگاه داشته و طبقات برای یکدیگر هیچ گونه احترامی قائل نبودند ، امیر المؤمنینعليهالسلام
اوضاع آن زمان را بدین گونه بیان می دارد :
شما ای گروه عرب ، در آن موقع از بدترین آیین پیروی می کردید و در بدترین محیط بسر می بردید ، و در زمین های سنگلاخ و در میان مارهای خطرناک آب لجن آلود می نوشیدید ، و غذای خشن میت خوردید ، یکدیگر را می کشتید و قطع رحم می کردید ، بت ها در میان شما نصب شده ، و گناه و نافرمانی شما را احاطه کرده بود
نه تنها مردم عرب گرفتار این همه بدبختی بود ، بلکه جاهلیت در سراسر اروپا و تمام مناطق انسان نشین حکم فرما بود ، در آفریقا مردم در آتش لامذهبی می سوختند ، عادات زشت و رسوم خرافاتی که بر محور نژادپرستی دور می زد مردم یونان و روم را گرفتار می داشت ، این برنامه ها در مصر متمدن هم تأثیر بسزایی کرده بود
اسکندریه به صورت قبرستانی درآمده بود ، و بیت المقدس مراکز اعمال زشت بود ، کشور ایران هم به سرنوشت سایر مردم جهان دچار بود ، حکومت فئودالی و برتری نژادی مملکت حجاز بدون اینکه از قانونی اصیل پیروی کند وحشیانه می زیست ، و قبل از همه چیز در میان عرب مسئله نژاد از اهمیت خاصی برخوردار بود
بزرگان و اشراف می کوشیدند تا شجره نامه ای برای خود بسازند به خاطر اینکه خود را به اسماعیل یا یعرب بن قحطان منتهی کنند
بیشتر اوقات میان قبایل و خانواده هایی که از لحاظ نسب یا محل به یکدیگر نزدیک بودند ، کشمکش های بسیار سخت روی می داد و به خونریزی منجر می شد ، شعرا نیز با اشعار مهیج خود آتش این فتنه را دامن می زدند زیرا در اشعار خود غالباً تفاخر به نژاد و قبیله خود را به زبان رانده از قبایل دیگر عیبجویی می کردند ، و بدین وسیله روح ها را برای ستیزه جویی و کینه توزی آماده می ساختند
متفکرین آن روز چنین می پنداشتند که عمر عالم پایان یافته ، و کوشش بشر پس از این هم نابسامانی برای ساختن تمدن درخشان سودی نخواهد بخشید
ندای محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
که در حقیقت ندای حق و ندای اسلام یا جوهر ه تعلیمات اسلام بود جهانیان را به فروگذاشتن تشتت هایی که باعث جنگ و اختلاف بود دعوت نمود ، و از عصبیّت های قبیلگی و تفوق نژادی باز داشت و آنها را به سوی یک وحدت جامع انسانی سوق داد
آن دلسوز جامعه بشری مقیاس های باطلی که میزان سنجش عظمت و شرافت قرار گرفته بود بر هم زد ، و مقیاس عظمت و برتری را تنها علم و تقوی قرار داد و با این اصلاح روحی و فرهنگی اختلاف طبقاتی و امتیازات نژادی و حکومت های ملوک الطوایفی و تفوق غنی بر فقیر و سپید را بر سیاه باطل ساخت ، همه را با یک چشم نگریست و مقابل قانون یکسان قرار داد
آری ، اسلام آمد تا وحدت بشری را در آغاز و انجام زندگی و مرگ ، حقوق ، و وظایف نسبت به خالق و خلق ، و دنیا و آخرت اعلام دارد ، و بفهماند که جز عمل شایسته چیز دیگری برای انسان نتیجه ندارد ، و مردم را آگاه کند که عزت و شخصیت از آن پرهیزکاران است
در واقع این نهضت جنبشی برای انسانیت بود که تاریخ نظیر آن را ندیده ، و اکنون هم در مرتبه و مقامی قرار دارد که دست قوانین بشری هرگز بدانجا نخواهد رسید ، زیرا بشر آنچه را که در انقلاب کبیر فرانسه و دنبال آن به نحو نظریه بیان کرده ، اسلام آن را به صورتی عمیق تر و برتر متجاوز از پانزده قرن قبل عملی نموده است
امام موسی بن جعفرعليهالسلام
بر مرد بد منظری از اهل سواد گذر کرد ، ابتدا به او سلام نمود و سپس در کنارش نشست ، مدتی با نرمی و ملاطفت با وی سخن گفت ، آن گاه آمادگی خود را در برآوردن حاجتش اعلام فرمود ، گروهی که ناظر جریان بودند عرضه داشتند :
آیا با چنین شخصی می نشینی و از خواسته های او سؤال می کنی ؟ حضرت فرمود : این مرد زشت چهره بنده ای است از بندگان خدا و به حکم کتاب خدا برادری است برای ما ، و در شهر همسایه ای است از همسایگان ما ، حضرت آدم بهترین پدران و آیین اسلام بهترین ادیان ، من و او را بهم ربط داده است
اگر جهان امروز بخواهد از این همه مشکلات برهد باید ریشه این گونه اختلافات ضد انسانی را بسوزاند ، و مسلم راهی برای رفع آلام جز بازگشت به اسلام و الهام گرفتن از برنامه های انبیا ندارد ، جهان باید محور شخصیت را ایمان و اخلاق قرار دهد ، تعلیمات الهی به ما می گوید :
همه بندگان یک خدا ، و فرزندان یک پدر و مادرید ، با هم برادر و برابر هستید ، و ارزش وجودی شما مربوط به انسانیت شماست که از راه تقوی و ایمان بحق بدست می آید
خوانندگان محترم ، در این بخش به این نتیجه رسیدند که در مکتب حق اعتبارات ظاهری بی ارزش است ، و انسان ها همه در پیشگاه حق یکسانند ، امتیاز و اعتبار برای مردم روشندل و باتقواست از این رو مکتب الهی به دل روشن و روح باصفای لقمان بزرگ نظر داشت ، نه به رنگ چهره و منظره عادی صورتش ، از این که در قرآن مجید یک سوره به نام او آمده ، و در خلال آیاتش ار حکمت ها و پندهای آن شخصیت سترگ یاد شده بزرگی و عظمتش در پیشگاه حق و تاریخ انسانیت
معلوم می گردد .در قسمت های بعد با اعمال و اخلاق و صفات عالی روان و حکمت های گرانبهای او که در هر دوره ای روشنگر زندگی و نشان دهنده راه سعادت است آشنا شده امید است در خور استعداد خود بتوانم و بتوانید از این سرمایه بی کران معنوی بهره مند شده خود و دیگران را از ضلالت و گمراهی رهانده ، و زندگی را بر اساس سعادت دنیا و آخرت بنا کنیم