زن و اسوه های آسمانی

زن و اسوه های آسمانی0%

زن و اسوه های آسمانی نویسنده:
گروه: کتابخانه زن و خانواده

زن و اسوه های آسمانی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: غلامعلی عباسی فردویی
گروه: مشاهدات: 25905
دانلود: 3786

توضیحات:

زن و اسوه های آسمانی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 359 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25905 / دانلود: 3786
اندازه اندازه اندازه
زن و اسوه های آسمانی

زن و اسوه های آسمانی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فیض حضور و کیمیای نظر

فیض حضور در بارگاه نورانی حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام و اکسیر نظر آن بانوی بزرگوار را باید از آنان پرسید که جانشان در پرتو تجلیّات این روح قدسی نورباران گشته و از افق این بارگاه، نور کرامت بر دیدگانشان تابش نموده؛ از صدراها که خود چنین نگاشته اند: «کُنْتُ حِیْنَ تَسْویْدی هذَا الْمَقامَ بِکَهَکَ مِن قُری قُمَّ فَجِئْتُ اِلی قُمَّ زائِراً لِبِنْتِ مُوسی بْنَ جَعْفَرعليهما‌السلام مُسْتَمِدّاً مِنْها وَ کانَ یَوْمَ جُمُعَهِ فَانْکَشَفَ لی هذَا اْلاَمْرُ بِعَونِ اللّهِ تَعالی.»(۳) ؛ از آنان که فروغ مکاشفه های علمی، دیدگانشان را روشن ساخت و از عرشه ضریح به سوی ملکوت نگریستند، از زائران عارف که با بصیرت جان به جانان پیوستند و با دیدگان برزخی خود فرشتگان را مشاهده کردند که بر گرد این مطاف می چرخند و فرج حضرت مهدیعليه‌السلام را دعا می کنند.

این بارگاه، مدرسه عشق و میقاتی برای عاشقان است. زائر در این ساحت، میهمان ملکوت است. نسیم لطف الهی بر او می وزد و نفحات ربانی بر او جاری است. این لحظه ها خاطره آموزاند. پیامبرخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «اِنَّ فِی اَیّامِ دَهْرِ کُمْ نَفَحاتٍ اَلا فَتَعَرَّضُوالَها...(۴) ؛ در روزگاران زندگی شما، گاهی شمیمی از ملکوت می وزد. جان را

_______________________________

۱- ۱. همان، ص ۲۶۷.

۲- ۲. کامل الزیارات، ص ۱۱.

۳- ۳. دروس اتحاد عاقل و معقول، علاّمه حسن زاده آملی، ص ۱۰۸.

۴- ۴. بحار، ج ۶۸، ص ۲۲۱.

در پرتو آن معطر سازید و پاسدار آن هنگامه ها باشید.» این لحظه ها سرشار از آموزش و تربیت اند.

قم سرزمین عشق و محبّت است. چه نیکو گفته است خواجه عبداللّه انصاری پیرامون عشق: «عشق، آتش سوزان است و بحرِ بی کران است. همه جان است و همه جان را جانان... عقل در ادراک وی حیران است و دل در یافت وی ناتوان. نهان کننده عیان است و عیان کننده نهان و روح روح است و فتوح فتوح؛ لیکن روح اجساد و هیئت فؤاد. فراز جان است اگر خاموش باشد. دلش چاک کند و از غیر خودش پاک کند و اگر بخروشد وی را زیر و زبر کند و از قصّه وی کوی و شهر را خبر کند. هم آتش است و هم آب. هم ظلمت است و هم آفتاب.

عشق درد نیست؛ لیکن به درد آرد. چنان که علّت حیات است، مسبّب ممات است؛ هرچند مایه راحت است، پیرایه آفت است. محبّت، محبّ را سوزد. مجنون عشق، هم طالب سوزد و هم مطلوب.

آن کس که کمال عشق خود را بشناخت

معشوق ز ذوق عشق با عشق شناخت(۱)

عشقی که سازنده و سوزنده است، عشقی که نور خداست: «اَلْعِشْقُ نُورٌ یَشْرِقُ مِنْ مَطالِعِ الْحُسْنِ اِلی مَظاهِرِ اْلاُنْسِ» یا «اَلْعِشْقُ نارُاللّهِ الْمُوقَدَهُ یُحْتَرَقُ بِها اَشْواقُ اْلاَفْئِدَهِ؛ عشق، آتش شوق الهی است که شوق سوای خدا را می سوزاند»؛ «العشق مغناطیسٌ یجذب الارواح اللطیفه الی المحاسن الشریفه»، عشق همان مغناطیسی است که روح های لطیف را به جمال معشوق معطوف می سازد.» به تعبیر عارفانه تر: «اَلْعِشْقُ سَلْطَنَهٌ رَبّانِیَّهُ عَلَی مَمْلِکَهِ النَّفْسِ اْلاِنْسانِیَّهِ بِتَجَلِّیّاتِ اَنْوارِ اْلاِلهِیَّهِ؛ عشق، حکومت و سلطنت الهی است که با تابش انوار جمال خود بر دل پاکان، آنان فانی در فنای او می گردند و خویش آنان در این تابش به سان بارقه ای محو جمال او می گردند(۲) ».

________________________________

۱- ۱. گفتار پیر طریقت، خواجه عبداللّه انصاری، ص ۱۸۶.

۲- ۲ حکمت الهی، مهدی الهی قمشه ای، ص ۱۴۶.

این، عشق و دولت عشق است و به فرموده صدرای حکمت: عشق، عین وجود و وجود، همان گوهره عشق است و این دو با جمال و حسن، هم گوهرند. مراتب و آفاق عشق، همان مراتب وجود است و عشق قوی، وجود قوی می طلبد. حافظ چنین سروده است:

به چشم عشق توان دید، روی شاهد غیب

که نور دیده عاشق ز قاف تا قاف است(۱)

اکنون که فروغ عشق درخشید و این واژه آسمانی تفسیر شد، زائر با این شهپر به سرای کریمه اهل بیتعليها‌السلام بال می گشاید. او به عرصه ای گام می نهد که سرزمین معرفت و عشق است. وقتی عشق در کار باشد، خاک ره دوست را باید سرمه چشم نمود. زائر، چوب و سنگ و طلا و نقره نمی بیند. پیشانی های تابناک، گنبد زرّین، عرشه ضریح و صدها جلوه برای او نمی درخشد؛ بلکه او شهد ولایت می نوشد و زمزم حیات می آشامد و روحش تطهیر می گردد. شجره سبز امامت در این ساحت فروزان است. او در این ساحت مقدس به معشوقه های برین، عشق می ورزد و سلام و درود می فرستد. این، زبان عشق و محبّت است.

اَمُرُّ عَلَی الدِّیارِ دِیارِ لَیْلی

اُقَبِّلُ ذَا اْلجِدار وَ ذَاالْجِدارا

وَ ما حُبُّ الدِّیارِ شَغَفْنَ قَلْبی

وَلکِنْ حُبُّ مَنْ سَکَنَ الدِّیارا(۲)

این دیوار و آن دیوار را می بوسم، سرشک محبت می افشانم، به پاس آن محبوبی که در این مکان آرمیده است؛ نه آن که به در و دیوار عشق ورزم. اشک های غلطان برگونه ها، بوسیدن در و دیوار، چشم بر چشمه های ضریح نهادن و شهد وصال چشیدن، ترجمان وابستگی روحی و قلبی یک دوست، به ساحت دوست می باشد.

_________________________________

۱- ۱. همان، ص ۱۴۹.

۲- ۲. الغدیر، علامه امینی، ج ۵، ص ۱۵۱.

زیارت، ارتباط جان با جانان است و این است شکوه فرهنگ زیارت.

ذکر خدا، انسان را در پرتو یاد خدا از بنده، قرار می دهد و یاد پیامبر و امام معصومعليهم‌السلام سبب می شود آن عرش نشینان ساحت ملکوت به یاد ما باشند و به ما دعا کنند و چشمه فیض برجان ما جاری گردد.

وقتی به محضر فاطمه معصومهعليها‌السلام درود می فرستیم. روح آن بانو با نگاه عرشی خود پرتو افشانی می نماید و لمعات نور و معرفت بر جانمان جاری می سازد.

هر که عاشق دیدی اش، معشوق دان

کو به نسبت هست، هم این و هم آن

تشنگان گر آب جویند از جهان

آب هم جوید به عالم تشنگان(۱)

یاد آن قدسیان آسمانی، انسان را آسمانی می کند و به سرای جاودان هدایت می نماید.

یاد بلندان کن تو ای هوشمند

تاشوی از یاد بلندان بلند

دوست، خاک سرزمین دوست را می بوسد؛ زیرا محبوبش بر آن گام نهاده است و نشانی از محبوب به همراه دارد. «تاج الدین فاکهانی» فقیه و ادیب اهل سنّت، به قصد زیارت کفش پیامبر که در «دارالحدیث الاشرفیه» نگهداری می شد به دمشق رفت. وقتی کفش را دید، افتاد و شروع به بوسیدن کرد. صورت را بر آن می مالید و اشک شوق می ریخت و این شعر را می خواند:

فَلَوْ قِیلَ لِلْمَجْنُونِ: لَیْلی وَ وَصْلَها

تُریدُ أَم الدُّنْیا وَ ما فِی طَوایاها؟

لَقالَ: غُبارٌ مِنْ تُرابِ نِعالِها

أَحَبُّ اِلی نَفْسی وَ أَشْفی لِبَلْواها(۲)

«اگر به مجنون گفته شود، وصال لیلی را می خواهی یا دنیا و آن چه در آن است؟ او در جواب خواهد گفت: غباری از کفش لیلی برایم محبوب تر است از دنیا.

فروغ عشق مقدس، که انعکاسی از تابش عقل و ایمان بر افق بلند مکانت والای آن انسان برین و آسمانی است، در فرهنگ زیارت تجلی می کند و زمزمه های عارفانه و حال خوشِ ارتباط عرش و فرش و لاهوت و ملکوت را پدید می آورد و قطرات اشک بر گونه زائر جلوه این زیبایی را ترسیم می نماید.

_________________________________

۱- ۱. مثنوی معنوی، مولوی.

۲- ۲. الغدیر، ج ۵، ص ۱۵۵.

بخش سوم:اسوه هایی دیگر

بانوانی که نام و یادشان گذشت برترین زنان در طول تاریخ و درخشنده ترین مدل آسمانی برای مرد و زن اهل ایمانند. به راستی عظمت روح و آوازه ایمانشان مرزهای زمین و زمان را در هم نوردیده و برای همه عصرها و عموم ملت ها در سراسر جهان الگو و اسوه پارسایی اند.

در فرهنگنامه اسلامی زنان بزرگ و با جلالت فراوانند که ذکر نامشان به تدوین دائره المعارفی می انجامد. از این رو در این نوشتار کوتاه پرتوی از زندگی بعضی از آن زنان بزرگ فروغ دیدگان می گردد. باشد تا پرتوی از زندگی معنوی آنان چون، مشعلی فرا روی ما قرار گیرد.

آمنه دختر وهب عليها‌السلام

او که دختر وهب بن عبد مناف بود، مادر پیامبر خداست و در فصاحت و بلاغت، جمال و کمال در زمان خود بی همتا بود(۱) .

وجود مبارکی که از ملکوت معنویتش فرزندی به دنیا آمد که به مقام «قاب قوسین او ادنی» و تجلی اعظم نائل گشت.

_______________________________

۱- ۱. ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۸۷؛ اعلام النساء، عمر رضا کحاله، ج ۱، ص ۱۰؛ اعلام النساء المؤمنات، ص ۹۷.

بدون تردید صدف حجاب و عفاف و پاکی آمنه آن فروزنده ترین گوهر انسانیت را پرورش داد.

آن بانو به عقل و درایت، جمال و کمال مشهور به «حکیمه» قوم خود بود و در این کمالات سر آمد تمام زنان عرب معاصر خود بود و سیمای او بر افقی بلند می درخشید(۱) . عبدالمطلب آمنه را برای پسرش عبدالله خواستگاری کرد و ثمره این پیوند خجسته و مبارک وجود عقل نخست و اشرف مخلوقات حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود.

بر خلاف پندار بعضی از نویسندگان اهل سنت، قاطبه علما و اندیشمندان اهل سنت آن بانو را با وصف پاکی و ایمان ستوده اند و او را پیرو دین ابراهیم دانسته اند. نه تنها مادر رسول خدا؛ بلکه اجداد و نیاکان آن حضرت را مؤمن معرفی کرده اند و عالمانی همچون سیوطی، دمیاطی، ابن حجر و بسیاری دیگر بر این حقیقت تصریح کرده اند(۲) .

در این رابطه سیوطی چنین نگاشته است: «تا آنجا که من تحقیق و بررسی کرده ام مادران پیامبرانعليهم‌السلام مؤمن بوده اند»(۳) .

آنان به آیاتی از قرآن استدلال کرده اند و نیز روایتی را از کعب الاحبار به این شرح بیان کرده اند که او می گوید: «من در بسیاری از کتاب های پیامبران گذشته خوانده ام که فرشتگان به پاس تولد حضرت عیسی و حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به زمین فرود آمدند و حجاب بهشتی را برای مادر این دو پیامبر برافراشتند(۴).

بر اساس این روایت آمنه هم شأن حضرت مریم است و چون آن بانو پاک و برگزیده است.

_______________________________

۱- ۱. در المنثور فی طبقات ربّات الخدور، زینت بنت یوسف فواز العاملی، ص ۱۶؛ بزرگ زنان صدر اسلام، احمد حیدری، ص ۷۷.

۲- ۲. الخصائص الکبری، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۶۴.

۳- ۳. ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۸۸.

۴- ۴. ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۸۷.

در مذهب شیعه همه علما را اعتقاد آن است که پدران و نیاکان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا آدم و حوا مؤمن بوده اند.

صدوق در اعتقادات خود چنین می گوید: «اعتقاد ما آن است که اجداد و نیاکان پیامبر خدا از حضرت آدم تا پدر بزرگوارش عبد الله مسلمان بوده و ابوطالب مسلمان و مادرش فاطمهعليها‌السلام بنت اسد نیز مسلمان بوده است.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «خرجت من نکاح و لم اخرج من سفاح من لدن آدم» و تولدش در تمام ادوار از طریق نکاح بوده و نیز عبدالمطلب حجت خدا بوده و ابوطالب جانشین اوست(۱) .

و نیز مرحوم مفید در این رابطه می نگارد: «همان گونه که ابو جعفر صدوق گفته اند نیاکان، پدران پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یکتاپرست و مسلمان بوده اند و اجماع شیعه بر این باور است».

فروغ آیات قرآن نیز این عقیده را تأیید می کند آن جا که می فرماید:( اَلَّذی یَراکَ حینَ تَقوُمُ وَ تَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدین ) (۲) .

خدایی که تو را می نگرد و به انتقال تو در اهل سجود آگاه است؛ تحولات و انتقال تو را در اصلاب پیامبران و پاکان می داند.

رسول خدا نیز فرموده اند: «پیوسته از صلب پاکی به صلب پاکی دیگر و از رحم پاکیزه ای به رحم دیگر منتقل شدم تا در این زمان در کسوت پیامبری تجلی کردم.

این سخن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دلالت می کند که پدران و مادران آن بزرگوار مؤمن بوده اند؛ زیرا اگر کافری در این جمع بود پیامبر همه آنان را با وصف پاکی و طهارت نمی ستود، چون طبق گفته قرآن مشرک نجس است. بنابراین حکم و داوری رسول

__________________________________

۱- ۱.الاعتقادات، شیخ صدوق، باب چهلم، ص ۱۱۰.

۲- ۲.الشعراء، آیه ۲۱۹ - ۲۱۸.

خدا به پاکی نیاکان خویش دلیل بر ایمان آن بزرگواران است(۱).

در مجمع البیان نیز از بعضی مفسران مفهوم فوق بیان گردیده این معنا را «عطا و عکرمه» از ابن عباس نقل کرده اند و نیز سیوطی در درالمنثور ایمان اجداد پیامبر را از ابن عباس روایت کرده است.

از امام باقر و امام صادقعليهما‌السلام نیز روایت شده که فرمودند: «معنی آیه این است که جمله پدران و نیاکان پیامبر خدا از پیامبران، حجج الهی و اهل ایمان بوده اند»(۲) .مرحوم مامقانی نیز در توصیف آمنه چنین نگاشته: «از ضروریات مذهب این است که پدران و مادران رسول خدا هرگز به شرک آلوده نگردیدند و تا حضرت آدم آنان به فروغ نور یکتاپرستی و ایمان مزین بوده اند».

آنگاه به آیاتی چون آیه( وَ تَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدین ) و نیز آیه( وَ قُلْ رِبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیرا ) (۳) استدلال کرده که رسول خدا از طرف خداوند مأمور است به پدر و مادرش دعا کند و برای آنان از خداوند رحمت طلب نماید و حال آن که از سوی دیگر به رسولش دستور می دهد که هرگز برای آنان که مشرک از دنیا رفته اند دعا نکند:( وَ لا تُصَلِّ عَلی اَحَدٍ مَنْهُمْ ماتَ اَبَدا ) (۴) و نیز در همین آیه می خوانیم:( وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِه ) (۵) ؛ و بر قبر کافران نایست». حال آن که رسول خدا به زیارت قبر پدر و مادر و اجداد خود می رفتند.

به هر روی، دعای رسول خدا برای پدر و مادر و نیز زیارت قبر آن بزرگواران

__________________________________

۱- ۱. تصحیح اعتقادات الامامیه، شیخ مفید، ص ۱۳۹.

۲- ۲. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۵، ص ۵۱۷.

۳- ۳. اسراء / ۲۴.

۴- ۴. توبه / ۸۴.

۵- ۵. همان.

نشان تابناکی از ایمان آن بزرگوران است.

اخبار فراوانی نیز این نظریه را مدلل می سازد و از مسلمات اعتقادی نزد شیعه بلکه قاطبه امت اسلامی است که پیامبر از اصلاب پاک و ارحام پاکیزه متولد شده اند و نیازی به برهان نیست(۱) .

گذشته از این، فروغ ایمان و یکتا پرستی آمنهعليها‌السلام چنان بود که هنگام تولد پیامبر برای او مکاشفه ای رخ داد. پرده کنار رفت و افقی روشن و نورانی در مقابل دیدگان او گشوده گشت و کاخهای سفید در ایران و قصرهای شام را مشاهده کرد. او این حقیقت را به فاطمهعليها‌السلام بنت اسد باز گو کرد فاطمهعليها‌السلام خندان به سوی ابوطالب آمد و بشارت داد به ابوطالب، و آنچه را آمنه به او گفته بود برای ابوطالب بیان کرد.

ابوطالب گفت: «آیا تعجب می کنی و حال آن که خداوند به تو فرزندی خواهد داد که وصی و جانشین و وزیر این مولود خواهد بود»(۲) .

از روایات ائمه هدیعليهم‌السلام و نیز مضامین عرشی و آسمانی زیارت نامه های مأثور و معتبر آشکار است که از آن گاه که نور پیامبر خدا در صلب آدم قرار گرفت این نور در اصلاب پاک و ارحام مطهر جاری بود و هرگز سیاهی شرک و آلودگی کفر آن را نیالود؛ تا این نور به عبدالمطلب رسید. آنگاه دو نیمه شد، نصف آن نور در صلب عبدالله و نصف دیگر آن در صلب ابوطالب قرار گرفت(۳) .

گذشته از این، فروغ یکتاپرستی آن بانو را در سروده ای که هنگام مرگ به یادگار گذاشته اند، می توان دید.

محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شش ساله بود که مادرش آمنه برای دیدار با خویشان و زیارت قبر شوهرش عبدالله همراه عبدالمطلب عازم مدینه شد. در راه بازگشت بیمار شد(۴) . در بستر مرگ نگاهش به محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افتاد که در کناری بازی می کند. در آن حال اشعاری به این مضمون سرود: «اگر آنچه را در خواب دیده ام صحیح باشد، پس تو همان پیامبر برگزیده خدایی به سوی مردم، که فروغ دعوتت به توحید و اسلام و دین

______________________________

۱- ۱. تنقیح المقال، ج ۳، باب الهمزه من فضل النساء، ص ۷۰.

۲- ۲. بحار، ج ۱۵، باب ۳، صص ۲۷۳ - ۲۶۳.

۳- ۳. ر.ک: بحار الانوار، ج ۱۵، باب اول.

۴- ۴. تنقیح المقال، ج ۳، باب فضل النساء، ص ۷۰.

پدرت ابراهیم، مکه و اطراف آن را فرا می گیرد.

و اینک قسمتی از آن سروده:

فانت مبعوث الی الانام

تبعث فی الحل و فی الحرام

تبعث بالتوحید و الاسلام

دین ابیک البرّ ابراهام

و نیز در گفتاری دیگر می گوید: «خداوند تو را از دوست داشتن و پرستش بتها باز داشته است». سپس ادامه داد: «هر زنده ای می میرد و هر نوی کهنه می شود و هر بزرگی فانی می گردد و من می میرم، ولی نامم باقی خواهد بود؛ چرا که فرزند نیکوکاری به جای نهاده ام»(۱) .

آمنهعليها‌السلام در سرزمین ابواء جهان را بدرود گفت(۲) . ولی همان گونه که پیش بینی کرده بود محمد به فروغ تجلی اعظم منور و به مقام رسالت رسید و در پرتو نام محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نام آن بانوی پاک جاودانه شد.

فاطمه بنت اسد عليها‌السلام

اشاره

آن بانو دختر اسد بن هاشم و یگانه همسر ابوطالبعليه‌السلام بود. آن حضرت برای ابوطالب شش فرزند آورد: چهار پسر به نامهای طالب، عقیل، جعفر و علیعليه‌السلام و دو دختر به نام های فاخته «ام هانی» و جمانه.

مهر و محبت فاطمهعليها‌السلام به پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

از آغاز ولادت محمد این بانو در خدمت آمنه بود. چون محمد به دنیا آمد، فروغی از مشکات وجودش پدیدار و افقی در مقابل دیدگان آمنه گشوده شد که

_________________________________

۱- ۱. در المنثور فی ربات الخدور، زینت فواز العاملی، ص ۱۶؛ زن در آینه جلال و جمال، جوادی آملی، ص ۳۹۹؛ ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۸۷؛ بزرگ زنان صدر اسلام، ص ۸۰.

۲- ۲.تنقیح المقال، ج ۳، فضل النساء، ص ۷۰.

کاخهای سفید فارس و قصرهای شام را مشاهده کرد. آمنه این مکاشفه را برای فاطمهعليها‌السلام بیان کرد و او شادمانه به سوی ابوطالب آمد و به او بشارت داد و آنچه را آمنه گفته بود برای او نقل کرد. ابوطالب گفت: «به تو مژده دهم که از تو نیز پسری به دنیا می آید که وصی و وزیر این مولود خواهد بود»(۱).

وقتی مرگ عبدالمطلب فرا رسید، فرزندان خود را فراخواند و به آنان گفت: «کدام یک از شما کفالت محمد را به عهده می گیرد؟»

آنان انتخاب کفیل را به عهده محمد که کودکی هشت ساله بود گذاشتند. آن حضرت، ابوطالب را انتخاب کرد.

عبدالمطلب سفارشات لازم را نمود و محمد قدم به خانه ابوطالب عموی خود گذاشت.

فاطمه این بانوی بزرگ چون مادری مهربان خدمت او را به عهده گرفت. کوشید تا به بهترین صورت از محمد مراقبت و پرستاری نماید.

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در این رابطه چنین می گوید: «با این که فاطمهعليها‌السلام چند فرزند داشت؛ ولی آنان را گرسنه می گذاشت و مرا سیر می کرد. در حالی که آنان برهنه بودند، مرا می پوشانید و در حالی که آنان ژولیده و غبار آلود بودند، غبار از چهره من می زدود و لباس های مرا پاکیزه می ساخت»(۲) .

امام صادقعليه‌السلام فرمود: «فاطمه مهربانترین و نیکوکارترین مردم نسبت به رسول خدا بود»(۳). رسول خدا فرمود: بعد از ابوطالب هیچ کس مانند او به من مهربان نبود. آن بانو از راویان رسول خداست و ۴۶ حدیث از آن بزرگوار روایت کرده است(۴) .

_______________________________

۱- ۱. کافی، ج ۱، ص ۴۵۲، ح ۳.

۲- ۲. بحار، ج ۶، ص ۲۴۱، باب ۸، احوال البرزخ و القبر.

۳- ۳. کافی، ج ۱، ص ۴۵۲؛ اعلام النساء، عمر رضا کحاله، ج ۴، ص ۳۳.

۴- ۴. اعلام النساء، عمر رضا کحاله، ج ۴، ص ۳۳.

ایمان فاطمه عليها‌السلام

این بانوی بزرگ پیش از اسلام موحد و معتقد به خداوند یکتا بود. هنگام تولد پیامبر بشارت تولد و داستان تجلی حقیقتی که برای آمنه رخ داده بود برای ابوطالب بیان کرد(۱). و نیز آن بانوی بزرگوار می گوید: «چون پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خانه ما آمد، درخت خرمایی وجود داشت که مدتی بود خشک شده بود. روزی آن حضرت با دست مبارکش آن درخت را لمس کرد. در همان هنگام درخت سبز شد و خرمای تازه داد. من هر روز خرماهایی که از درخت می افتاد جمع می کردم و درون ظرفی می ریختم. محمد نزدیک ظهر می آمد آن خرماها را از من می گرفت و میان بچه ها تقسیم می کرد. روزی به منزل آمد و فرمود: «مادر خرماها را بده». گفتم: «فرزندم! امروز درخت خرما نداشت». سوگند به فروغ سیمای او دیدم به سوی درخت رفت و سخنانی به زبان جاری کرد. ناگهان درخت خم شد، به مقداری که سر درخت در دسترس محمد قرار گرفت و محمد آنچه نیاز داشت خرما چید و درخت به حال اول باز گشت. آن روز این دعا به زبانم جاری شد: «خدایا! ای پروردگار آسمانها به من فرزندی بده تا برادری برای محمد باشد. همان شب خداوند علی را به من عطا فرمود»(۲) . هنگام ولادت علیعليه‌السلام نیز فروغ معنویت این بانو تجلی کرد. آن بانو در مسجد الحرام بود که درد زایمان او را فرا گرفت. به کنار کعبه آمد و به ساحت ربوبی عرضه داشت: «پروردگارا! من به تو و همه پیامبران و کتاب هایی که از سوی تو آمده و گفتار جدم حضرت ابراهیم ایمان دارم؛ او که این خانه را بنا کرد. خدایا به حق او و به حق

________________________________

۱- ۱. بحار، ج ۱۵، باب ۳، صص ۲۷۳ - ۲۶۳.

۲- ۲. مناقب ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۳۷.

نوزادی که در شکم من است ولادت او را بر من آسان کن».

پس از این نیایش ناگهان دیوار کعبه شکافته شد و فاطمهعليها‌السلام درون خانه رفت. علی به دنیا آمد و فروغ معنویت این بانو و فرزندش علیعليه‌السلام در تاریخ طنین افکند و جاودانه شد(۱) .

فاطمهعليها‌السلام دارای چنین مقامی بود. از این رو، هنگامی که محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به رسالت مبعوث شد آن بانو در شمار نخستین بانوانی بود که به آن حضرت ایمان آورد. حضرت برای ملاقات او به خانه اش می رفت. او را گرامی می داشت و در خانه او استراحت می کرد(۲) و او را مادر می خواند(۳) . پس از مرگ برای او دعا می کرد و می گفت:«اللهم اغفر لامی فاطمهعليها‌السلام بنت اسد»(۴) .

آن بانو در راه ایمان خود فداکاری بسیار کرد و سختی های بسیاری را تحمّل نمود همراه ابوطالب در شعب پیامبر خدا را یاری نمود.

از اولین زنانی بود که در کاروان «فواطم»(۵) پیاده به مدینه هجرت کرد تا در کنار رسول خدا و در خدمت او باشد(۶) . و از نیکوکارترین افراد نسبت به آن حضرت بود(۷) .

مراتب ایمان او چنان بود که هر آنچه را رسول خدا می فرمود، بر جان او جاری می شد.

با بصیرت جان و ایمان جهنم و بهشت را می دید. احوال و سختی های قبر و حشر را مشاهده می کرد. از این رو، روزی پیامبر خدا فرمودند: «مردم در قیامت بدون آن که تن پوشی داشته باشند برانگیخته می شوند؛ آن گونه که روز تولد زاده می شوند». این سخن را فاطمهعليها‌السلام شنید. آه و ناله او بلند شد. رسول خدا به او گفت: «از خداوند مسألت می نمایم که شما را پوشیده محشور نماید»(۸) .

________________________________

۱- ۱. اعلام النساء المؤمنات، ص ۴۹۱.

۲- ۲.اعلام النساء، عمر رضا کحاله، ج ۴، ص ۳۳.

۳- ۳. کافی، ج ۱، ص ۴۵۲.

۴- ۴. اعلام النساء المؤمنات، ص ۴۹۱.

۵- ۵. فاطمهعليها‌السلام بنت اسد، فاطمهعليها‌السلام زهرا، فاطمهعليها‌السلام بنت زبیر.

۶- ۶. کافی، ج ۱، ص ۴۵۲.

۷- ۷. همان.

۸- ۸. بحار، ج ۶، ص ۲۴۱، باب ۸، احوال البرزخ؛ اعلام النساء، عمر رضا کحاله، ج ۴، ص ۳۳؛ اعلام النساء المؤمنات، صص ۴۹۱ - ۴۹۰.

و نیز آن حضرت از فشار قبر و سختی آن گفتند. فاطمهعليها‌السلام گفت: «وا ضعفاه» رسول خدا فرمود از خداوند می خواهم که آن سختی ها را از تو بر دارد. آن بانو به پیامبر گفت: «می خواهم کنیز خود را آزاد کنم». پیامبر خدا به او گفت: «اگر چنین کنی، خداوند در مقابل هر عضوی از آن، عضوی از پیکر تو را از آتش نجات می دهد». چون بیمار شد به رسول خدا وصیت کرد که کنیز او را آزاد کند، ولی چون قدرت بر تکلم نداشت با اشاره به پیامبر خدا گفت. رسول خدا پذیرفت و کنیز را آزاد کرد(۱) .

وفات فاطمه عليها‌السلام

پس از چند روز بیماری فاطمهعليها‌السلام جهان را بدرود گفت. علیعليه‌السلام گریان به حضور پیامبر خدا آمد و عرضه داشت: «مادرم از دنیا رفت». رسول خدا فرمود: «به خدا سوگند مادر من نیز بود». آنگاه گریست و فرمود: «وا اماه».

سپس به علیعليه‌السلام گفت: «یا علی! پیراهن و ردای مرا بگیر و فاطمهعليها‌السلام را در آن کفن نمایید. وقتی از مراسم کفن فارغ شدید مرا خبر کنید».

پس از آن که فاطمهعليها‌السلام را کفن کردند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را خبر کردند. آن حضرت برای اقامه نماز بر آن بانوی اسلام حاضر شد و نمازی بر پیکر آن بانو خواند که بر هیچ کس چنین نمازی نخواند. هفتاد تکبیر بر او گفت(۲). چون از علت آن جویا شدند فرمود: «به تعداد صفهای فرشتگان که در نماز بر او حاضر بودند بر او تکبیر گفتم. هفتاد صف از فرشتگان در نماز بر فاطمهعليها‌السلام حاضر بودند و من به تعداد آن

______________________________

۱- ۱. همان؛ الکافی، ج ۱، ص ۴۵۳، باب مولد امیرالمؤمنین.

۲- ۲. همان؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۰۸. «در بعضی از نقلها چهل تکبیر گفت».

صفوف تکبیر گفتم». آنگاه جنازه را بر دوش گرفت و تا نزدیک قبر زیر جنازه بود. در آنجا جنازه را بر زمین نهاد(۱) . ابتدا خود داخل قبر شد و در آن خوابید. سپس جنازه را به دست خود در قبر نهاد آنگاه سر خود را به طرف او خم کرد و مدتی با او سخن گفت. در ضمن سخنان خود به آن بانو گفت: «پسرت، پسرت» آن گاه از قبر خارج شد و قبر را پوشانید و خود را بر روی قبر انداخت. حاضران شنیدند که پیوسته می گفت: «لا اله الا الله خداوندا او را به عنوان امانت به تو می سپارم». سپس از جای برخاست و بازگشت. یاران از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علت این اعمال بی سابقه را پرسیدند. در جواب فرمودند: «روزی چگونگی روز قیامت را برای فاطمهعليها‌السلام بیان می کردم و این که مردم در آن روز برهنه محشور می گردند. آن بانو گفت: «وای از این رسوایی!» من ضمانت کردم که خداوند او را پوشیده محشور گرداند. از این رو او را در پیراهن خود کفن کردم و از فشار قبر گفتم. او ناله کرد و گفت: «وای از ناتوانی!» و من پذیرفتم که خداوند او را از فشار قبر در امان دارد و توی قبر او خوابیدم.این که خم شدم و با او سخن گفتم برای این بود که در پاسخ دو فرشته خدا جواب ها را صحیح بگوید. از این رو چون از او پرسیدند پروردگارت کیست؟ پاسخ گفت و چون از پیامبرش پرسیدند، پاسخ گفت و چون پرسیدند امامت کیست؟ در جواب در ماند از این رو به او گفتم: «پسرت، پسرت علی...»(۲).

در روایتی آمده که پیامبر خدا در قبر فاطمهعليها‌السلام ایستاد و با صدای بلند گفت: «فاطمهعليها‌السلام ! من محمد، سید فرزندان آدم هستم و فخر نمی ورزم. چون آن دو فرشته بر تو وارد شدند و از خدایت پرسیدند بگو: «الله پروردگار من است و محمد پیامبر من و اسلام دین و قرآن کتابم، و فرزندم «علی» امام و ولی من است. «آنگاه از قبر خارج شد»(۳).

__________________________________

۱- ۱. همان.

۲- ۲. همان.

۳- ۳. بحار، ج ۶، صص ۲۴۱ - ۲۳۲؛ کافی، ج ۱، ص ۴۵۲.

فرزندان این بانوی بزرگ آیت و نشانه معنویت اوست. دوازده فرزند او به مقام والای امامت رسیدند که آخرین آنان خاتم اوصیا، حضرت مهدی عجل الله تعلی فرجه الشریف است.

دهها نفر از فرزندان آن حضرت در زمان حکومت امویان، عباسیان به شهادت رسیدند(۱) و امروز نیز میلیونها نفر از فرزندان و ذراری آن بانو در جهان زندگی می کنند. بانویی که زندگی اش ویژه، فرزندانش دارای مقام امامت، و احترام پیامبر خدا به او مخصوص بود. چگونه قابل توصیف و بیان است و کدام زبان و قلم را یارای وصف فضائل و مناقب آن بانو است.

سلام خداوند و فرشتگان بر آن بانوی بزرگ باد.