نشاط و شادی

نشاط و شادی 0%

نشاط و شادی نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

نشاط و شادی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حبیب الله فرحزاد
گروه: مشاهدات: 14509
دانلود: 2402

توضیحات:

نشاط و شادی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 248 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14509 / دانلود: 2402
اندازه اندازه اندازه
نشاط و شادی

نشاط و شادی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

غم و شادی اهل آخرت

اما اهل آخرت برای امام حسینعليه‌السلام گریه می کنند. و بعد از گریه احساس سرور و فرح می کنند. این ها اختیاری نیست. گریه برای امام حسینعليه‌السلام

گناهان را شست و شو می دهد و انسان را سبک و روح را آزاد می کند.

ارتباط با اهل بیتعليهم‌السلام موجب سرور و شادی است. همه مجالس اهل بیت شادی آفرین است. در مجالس سرورشان شادی است و در مجالس عزایشان نیز شادی نهفته است.

یکی از خاصیت های زیارت امام حسینعليه‌السلام هم این است که انسان پس از زیارت با دلی شاد به وطن خویش باز می گردد. و این خاصیت ارتباط با اهل بیتعليهم‌السلام است.

خود امام حسینعليه‌السلام فرمودند:

اَنَا قَتیلُ الْعَبَرهٍ قُتِلْتُ مَکْرُوباً وَ حَقیقٌ عَلَیَّ اَنْ لا یَأتینی مَکروبٌ قَطُّ اِلّا رَدَّهُ اللهُ وَ اَقْلَبَهُ اِلی اَهْلِهِ مُسْ_روراً؛(۱) من کشته گریه ام، در اندوه به شهادت رسیدم و سزاوار و شایسته خداوند است که هر اندوهگینی را که به زیارت من می آید، با دلی شاد و خوشحال به اهلش باز گرداند.

خاصیت اشک بر حضرت سید الشهداعليه‌السلام و زیارت آن حضرت سرور و شادی است. خداوند چنین خواسته است.

پیک خدا

اهل آخرت در غمشان هم شادی نهفته است. به قول حافظ:

چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد

ما به امید غمت خاطر شادی داریم

دل هایی که از دنیا و گناه کنده شده است، شاد است. غمی که ما را به خدا برساند، پیک خداست. می آید دل ما را جمع کند تا ببرد. آن خاطری که

_________________________

۱- ۱. کامل الزیارات، ص ۱۰۹؛ ثواب الاعمال، ص ۹۸؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۷۹.

از دنیا و پول و مقام بیرون می آید، شاد است. فیض کاشانی چه زیبا سروده است:

گفتم مرا غم تو بهتر ز شادمانی است

گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است

در غم خدا و امام زمان هزاران شادی خوابیده است. در غم آخرت شادی خوابیده است. این همان غمی است که امیرالمؤمنینعليه‌السلام زیبنده عاقلان دانسته است. فرمود:

العاقِلُ مَهْمُومٌ مَغمومٌ؛(۱) انسان خردمند همواره اندوهناک و غمگین است.

یعنی همیشه نگران آخرت و به فکر حیات ابدی خویش است. آن دور دست ها را نگاه می کند و در فکر ساختن آینده جاودان خویشتن است. این غم، ممدوح و پسندید و سازنده و کمال بخش است؛ در این غم هزاران شادی نهفته است.

اگر کسی اهل آخرت شد، در غم او هم شادی است. چون غمش زیربنای یک شادی ابدی و همیشگی است. یک شادی که نظیر آن را در دنیا نمی توان یافت. اگر گناه کرده ام و از گناه خود غمگین هستم، این غم شادی بخش است. از این که از گناه ناراحت و غمگین می شوم، باید خوشحال باشم. گناه شادی ندارد. اگر از گناه کردن خوشحال باشم، این علامت سقوط من است.

می گویند: حجاج جوان های هاشمی را می کشت و از آن لذت می برد. اما دوست اهل بیتعليهم‌السلام از گناه ناراحت می شود و از این که از گناه ناراحت و

__________________________

۱- ۱. عیون الحکم و المواعظ، ص ۳۱؛ تصنیف غرر الحکم، ص ۵۳.

غمگین می شود، خوشحال است. غم هایی که جهت خدایی دارد، در آن کمال و شادی است.

نهی از شادمانی در قرآن

ممکن است کسی بگوید: در برخی از آیات قرآن آمده است که خوشحال و شادمان نباشید، یا این که کمتر بخندید و بیشتر گریه کنید. و این با مبنای اصالت فرح و شادی سازگار نیست. چنان که در سوره قصص چنین آمده است:

( لا تَفْرَحْ اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ ) (۱) شادمان مباش که خداوند شادی کنندگان را دوست نمی دارد.

در پاسخ باید گفت: این آیه در باره قارون و خطاب به اوست. قارون پول و ثروت نامشروع فراوانی به دست آورده بود و به آن می بالید و آن را مایه فخر فروشی به دیگران و فساد در روی زمین قرار داده بود.

اطرافیان و قومش به او گفتند: «لاتفرح»، یعنی به این ثروت نامشروع خود که مایه هلاک و فساد توست، دلخوش نباش؛ که خداوند کسانی را که به دنیا و ثروت های نامشروعشان دلخوش دارند، دوست ندارد.

البته انسان نباید به پول و مقام و ریاست حلال دنیا دلخوش باشد، چه رسد به این که همه این ها نامشروع و مایه فساد و هلاکت او باشد. چون دنیا و همه تعلقات دنیوی از شهرت و ریاست و پست و مقام، همه از بین رفتنی است، مگر این که پلی برای ثواب آخرت باشد.

این آیه می گوید: به دنیا و مظاهر دنیوی شادمان نباشید، چون یک روز

____________________________

۱- ۱. سوره قصص، آیه ۷۶.

همه را از شما می گیرند. اگر همه دنیا را هم داشته باشید، بالاخره یک روز باید بگذارید و بروید و جای دلخوش داشتن به آن نیست.

بنابراین، آیه مربوط به قارون و به خاطر شادمان بودنش به ثروت های نامشروع است.

در آیه ای دیگری چنین آمده است:

( فَلْیَضْحَکُوا قَلیلاً وَلْیَبْکُوا کَثیراً ) (۱) پس باید کم بخندند و بسیار بگریند.

این آیه نیز درباره منافقین است که به مخالفت با رسول خدا بر آمدند و نه تنها خودشان در جهاد شرکت نمی کردند، بلکه مردم را تشویق می کردند که پیامبر خدا را در جنگ ها همراهی نکنند. می گفتند: «در این گرما بیرون نروید.» خداوند در پاسخ به آنان به پیامبرش می فرماید:

( قُلْ نارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرّاً لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ فَلْیَضْحَکُو قَلیلاً وَلْیَبْکُوا کَثیراً جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ ) (۲) بگو: اگر دریابند، آتش جهنم سوزان تر است. از این پس به جزای آنچه به دست می آورند، کم بخندند و بسیار بگریند.

اگر خداوند می گوید کم بخندند و زیاد گریه کنند، این درباره منافقین است و به خاطر رفتار نفاق افکنانه آنان و آتش سوزان جهنمی است که در انتظار آنان است.

مرحوم شهید بهشتی نقل می کنند که ما در جوانی بانشاط و سرحال بودیم. استادی داشتیم که یک مقدار خشکه مقدس بود. یک روز آمد دید ما در حال شوخی و خنده و خوش و بشیم. به ما نهیب زد که چرا می خندید؟

_____________________________

۱- ۱. سوره توبه، آیه ۸۲.

۲- ۲. همان، آیه ۸۱ و ۸۲.

مگر خدا نگفته است که( فَلْیَضْحَکوا قَلیلاً وَلْیَبکوا کَثیراً ) (۱) باید کم بخندند و زیاد گریه کنند».

گفت: ما جا خوردیم که خدا در قرآن به ما فرموده است کم بخندید؟! این شد که اولین تحقیقم را در آیات قرآن و روایات روی همین موضوع شروع کردم. دیدم این آیه درباره جهنمی هاست که باید زیاد گریه کنند و کم بخندند. کسانی که در جنگ تخلف کرده بودند و خداوند به آنان وعده آتش داده بود.

بنابراین، اندوه پدیده ای مذموم است و باید آن را بر طرف ساخت و جای آن را به شادی سپرد. اگر غم و اندوه چیز خوبی بود، برای زدودن آن این همه ارزش گذاری نمی شد.

________________________

۱- ۱. سوره توبه، آیه ۸۲.

گفتار سوم: اندوه سازنده

اشاره

( اِنَّ اللهَ تعالی اطَّلَعَ اِلَی الاَرْضِ فَاخْتارنا وَاخْتارَ لَنا شیعَهً یَنْ_صُرونَنا وَ یَفْرَحونَ لِفَرَحِنا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَبْذُلُونَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَموالَه_ُمْ فینا فَاُولِئکَ مِنّا وَ اِلَینا ) ؛(۱) به درستی که خداوند بلند مرتبه توجهی به زمین کرد و ما را برگزید و برای ما نیز پیروانی برگزید که ما را یاد می کنند و برای شادی ما شاد، و برای اندوه ما اندوهگین می شوند و جان ها و مال های خودشان را در راه ما نثار می کنند. آنان از ما و به سوی ما هستند.

عطای بزرگ تر

یکی از برتری های پیامبر خاتم بر سایر انبیا، ذکر صلوات است که خداوند به پیامبر اسلام اختصاص داده است.

از امام موسی بن جعفرعليه‌السلام روایت شده است که یک نفر یهودی به محضر مبارک امیرالمؤمنینعليه‌السلام رسید و درباره فضیلت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر سایر انبیاعليهم‌السلام پرسید و گفت: حق تعالی فرشتگان را به سجده آدمعليه‌السلام امر کرد. امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود:

___________________________

۱- ۱. الخصال، ج ۲، ص ۶۳۵؛ شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم، ج ۲، ص ۶۶۸؛ بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۸.

وَ قَدْ اَعْطَی اللهُ مُحَمَّداً صَلَّی الله علیه و آله اَفْضَلَ مِنْ ذلکَ وَ هُوَ اَنّ الله صَلّی عَلَیه وَ اَمَرَ ملائِکَتَهُ اَنْ یُصَلُّوا عَلَیهِ وَ تَعَبَّدَ جَمیعَ خَلْقِهِ بِالصَّلاهِ عَلَیهِ اِلی یَومِ القیامَهِ؛ خداوند برتر از آن را به محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کرامت نمود؛ زیرا که خود بر او صلوات فرستاد و به فرشتگان امر فرمود که بر او صلوات فرستند و عبادت عبادت کنندگان را تا روز قیامت، در صلوات بر آن حضرت قرار داد و فرمود:( اِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا صَلُّوا عَلَیه و سَلِّمُوا تَسْلیما ً) ؛(۱) خدا و فرشتگان بر پیامبر درود می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید.

و هر کس در حال حیات یا بعد از وفات آن حضرت، بر او صلوات فرستد، حق تعالی به هر صلواتی ده صلوات بر آن کس می فرستد و ده حسنه به او عطا می فرماید.

و هر کس بعد از وفات آن حضرت بر او صلوات بفرستد، آن حضرت بر او مطلع می شود و بر آن کس صلوات و سلام می فرستد، مثل صلواتی که فرستاده است.

و حق سبحانه و تعالی، دعای امت او را، در هر چه از پروردگار درخواست نمایند، موقوف می دارد و به اجابت نمی رساند، تا آن که بر آن حضرت صلوات فرستند.

فهذا اَکْبَرُ وَ اَعْظَمُ مِمّا اَعْطَی اللهُ آدَمَ؛ و این بزرگ تر و عظیم تر است از آنچه خداوند به آدمعليه‌السلام عطا فرمود.(۲)

_____________________________

۱- ۱. سوره احزاب، آیه ۵۶.

۲- ۲. بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۶۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۳۳۳.

گونه های اندوه

همانگونه که برخی از شادیها پسندیده و به جاست و برخی ناپسند و نابه جاست حزن و اندوه نیز چنین است.

اگر انسان مؤمن گاهی به اندوه مبتلا می شود، این عارضی و گذراست و زمینه و بستری برای شادی های ماندگار است.

اگر انسان گناهی مرتکب شده است و به خاطر ارتکاب گناه محزون است، این حزن برای او سازنده است و او را از تکرار گناه باز می دارد. یا اگر کسی مصیبتی دیده است، طبیعی است که غصه دار شود. یا محزون بودن در ایام حزن اهل بیتعليهم‌السلام بسیار ارزشمند است و نشانه پیوند و ارتباط با اهل بیتعليهم‌السلام است. اندوه برای آخرت هم زمینه ای برای تلاش بیشتر برای نایل آمدن به سعادت جاویدان و شادمانی همیشگی است.

بنابراین، میتوان حزن و اندوه راه به حزن و اندوه ممدوح و سازنده و حزن غیر ممدوح و ویرانگر تقسیم نمود و به آن پرداخت.

اندوه سازنده

۱) اندوه برای آخرت

عاقبت اندیشی یکی از رموز سعادت و نیک فرجامی است. کسی که نگران فرجام کار خویش است، در اعمال و رفتار و سیره و سلوک خود مراقبت می کند. از هر عملی که اسباب سقوط و انحراف او را فراهم می کند و او را از دستیابی به سعادت ابدی باز می دارد، پرهیز و دوری می کند. به خاطر از دست دادن فرصت های گرانبهایی که داشته و می توانسته است آن را ذخیره آخرت خود گرداند و از آن بهره نبرده است، تأسف می خورد و این تأسف و اندوه او را بر آن می دارد که از فرصت های آتی بیشترین بهره را برده و در صدد جبران گذشته بر آید.

از این رو اندوه برای از دست دادن فرصت ها را می توان اندوهی پسندیده انگاشت و آن را سبب رشد و کمال دانست. این است که امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند:

فَلْیَکُنْ سُرورکَ بِمانِلْتُ مِنْ آخِرَتِکَ وَلْیَکُنْ اَسَفُکَ عَلی ما فاتَکَ مِنها؛(۱) خوشحالی تو باید از چیزی باشد که در طریق آخرت نائل شده ای و تأسف و اندوه تو باید در اموری باشد که مربوط به آخرت است و از دست داده ای.

اگر می بینیم در روایات یکی از ویژگی های مؤمن حزن بر شمرده شده است، همین حزن سازنده و تعالی بخش است. این حزن است که او را به صلاح و سداد وا می دارد. امام باقرعليه‌السلام فرمودند: در کتاب علیعليه‌السلام چنین خواندم:

اِنَّ المُؤْمِنَ یُمسی حَزیناً وَ یُصْبِحُ حَزیناً وَلا یَصْلَحُ لَهُ اِلّا ذلِکَ؛(۲) اهل ایمان با حزن و اندوه شب را سپری می کنند و با حزن و اندوه روز را به پایان می آورند و چیزی صالح و سازنده تر از این برای آن ها نیست.

البته این حزن یک حزن درونی و قلبی است و در چهره و رفتار جز نشاط و شادی آشکار نخواهد شد، که امیرالمؤمنینعليه‌السلام در شمار نشانه های اهل ایمان فرمودند:

اَلمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ؛(۳) شادمانی مؤمن در رخسار اوست و اندوهش در دل است.

___________________________

۱- ۱. تحف العقول، ص ۲۰۰؛ نهج البلاغه، نام ۀ ۲۲

۲- ۲. التمحیص، ص ۴۴؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۷۱.

۳- ۳. الکافی، ج ۲، ص ۲۲۶؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳.

۲) اندوه در برابر گناه

+یکی دیگر از اندوه های پسندیده و کمال بخش انسان، اندوه بر گناه است. گناه از عواملی است که انسان را از خدا دور می سازد و از مقصد منحرف می کند. عکس العمل انسان در برابر گناه باید یک عکس العمل فوری و فراگیر باشد. اگر انسان در برابر گناه واکنش نشان ندهد، به تدریج هم ۀ وجود او را فرا می گیرد.

بنابراین، اگر کسی ناخواسته مرتکب گناهی شد، باید فوراً آن را با توبه و استغفار تدارک کند و بر انجام آن تأسف بخورد و اندوهگین شود. همین پشیمانی و تأسف و اندوه، عامل بسیار مهم بازدارنده گناه است.

انسان هنگامی که دچار بحران گناه میشود، باید محزون باشد. اینجا جای شادی نیست. باید غمگین باشد تا از قلمرو گناه بیرون بیاید. اصلاً یکی از نشانه هایی که انسان می فهمد هنوز نور ایمان در دلش روشن است، این است که از گناه پکر شود. امام صادقعليه‌السلام و همچنین رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

مَنْ سُرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَ ساءَتْهُ سَیِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤمِنٌ؛(۱) هر کس نیکی اش او را خوشحال کند و بدی هایش ناراحتش نماید، مؤمن است.

کسی که خوبی هایش او را شادمان کند و بدی هایش او را ناراحت سازد، می تواند بفهمد که ایمان در دلش برقرار و زنده است.

در گناه و معصیت انسان باید زانوی غم در بغل بگیرد. باید از این که گناه کرده است، ظلم و خیانت کرده است، دروغ گفته است، غیبت کرده است،

____________________________

۱- ۱. الکافی، ج ۲، ص ۲۳۲؛ الخصال، ج ۱، ص ۴۷؛ بحارالانوار، ج ۶۴، ص ۳۰۲.

غصه بخورد تا غم واندوه، دلش را شست و شو بدهد. تا پشیمان گردد و توبه کند و موجبات خشنودی خداوند را فراهم سازد. چنان که در روایات آمده است که کفاره برخی از گناهان غم و اندوه در زندگی است و تا انسان اندوهِ معیشت و زندگی را نخورد، گناهش بخشوده نمی شود. از پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنین نقل شده است:

اِنَّ مِنَ الذُّنوبِ ذُنوباً لا یُکَفِّرُها صَلاهٌ وَلا صَدَقَهٌ قیلَ یا رَسُولَ اللهِ فَما یُکَفِّرُها قالَ الهُمُومُ فِی طَلَبِ المَعیشَهِ؛(۱) پاره ای از گناهان است که هیچ نماز و صدقه ای کفاره آن نمی شود. پرسیدند: ای پیامبر خدا، پس کفاره آن ها چیست؟ فرمود: غم و اندوه خوردن در طلب معیشت.

شادی و خرسندی اهل ایمان به اطاعت و پیروی از فرامین خدای متعال است و غم و اندوهشان بر گناه و نافرمانی خداست. و این، جان کلام امیرالمؤمنینعليه‌السلام است:

سُرورُ المُؤْمِنِ بِطاعَهِ رَبِّهِ وَ حُزْنُهُ عَلی ذَنْبِهِ؛(۲) سرور و شادمانی مؤمن به اطاعت پروردگار خویش است و حزن و اندوه او بر گناهش. یعنی اگر انسان در برابر گناه پکر و ناراحت شد، معلوم می شود هنوز نور ایمان در وجودش تلألؤ دارد. ولی اگر در برابر گناه بی تفاوت ماند، در سرازیری سقوط قرار خواهد گرفت.

هرچقدر انسان در برابر گناه حساس تر و اندوهگین تر باشد، او را از گناه بیشتر محافظت می کند. در حقیقت اندوه بر گناه سد محکمی در برابر ارتکاب گناه است و این خود وسیل ۀ کمال و رسیدن به سعادت جاویدان و

___________________________

۱- ۱. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۱۷۵.

۲- ۲. عیون الحکم،ص ۲۸۶؛ غررالحکم، ص ۴۰۰.

سرور و شادمانی بی پایان است. که امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند:

کَمْ مِنْ حَزینٍ وَفَدَ بِهِ حُزْنُهُ عَلی سُرورِ الْاَبَدِ؛(۱) چه بسیارند انسان های حزین و اندوهناکی که به خاطر این حزن و اندوه، به سرور و شادمانی جاویدان دست یافتند.

۳) حزن در مصائب اهل بیتعليهم‌السلام

اساس خلقت و فطرت و بهشت بر شادی است. حزن و اندوه در موارد خاصی مطلوب و ممدوح است. یکی از آن موارد حزن و اندوه در مصائب اهل بیتعليهم‌السلام است. چنان که امیرالمؤمنینعليه‌السلام خصوصیت شیعیان اهل بیتعليهم‌السلام را این چنین بیان می کند:

اِنّ اللهَ اطَّلَعَ فَاخْتارَنا وَ اخْتارَلَنا شیعَتَنا یَنْصُرونَنا وَ یَفْرَحونَ بِفَرَحِنا وَ یَحْزَنُونَ بِحُزْنِنا؛(۲) به راستی که خداوند نگریست و ما را برگزید و شیعیان ما را برای ما برگزید که ما را یاری کنند و به شادی ما شادمان و به اندوه ما اندوهگین شوند.

حزن و اندوه در حزن و اندوه اهل بیتعليهم‌السلام ، یکی از ویژگی های شیعیان است که آنان را از سایرین ممتاز می کند. آنچنان ارتباط قوی است که همه حالات اهل بیتعليهم‌السلام از حزن و شادی در آنان جریان دارد. و ایام حزن اهل بیتعليهم‌السلام فرصتی است برای استحکام پیوندهای معنوی با آن بزرگواران و ابراز محبت و جان نثاری به ساحت مقدس آنان.

همدلی با اهل بیتعليهم‌السلام

محزون بودن در حزن و اندوه اهل بیتعليهم‌السلام یکی از عوامل تعالیبخش

__________________________

۱- ۱. عیون الحکم، ص ۳۸۰؛ تصنیف غرر الحکم، ص ۳۲۱.

۲- ۲. تحف العقول، ص ۱۲۳.

روحی و معنوی است و دوش به دوش عبادت و بندگی خداوند، انسان را به اوج کمال می رساند. امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

نَفس المَهْموُمِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ وَ هَمَّهُ لَنا عِبادَهٌ؛(۱) نفس کشیدن اندوهگین، به خاطر ستمی که بر ما رفته است، به منزله تسبیح خداوند و «سبحان الله» گفتن است و اندوه او به خاطر ما عبادت است.

اگر امامعليه‌السلام چنین فرمودند، به این خاطر است که یاد اهل بیت و همدلی و همراهی آل الله، همسان با تسبیح و عبادت خداوند است. اصلاً ذکر و یاد آنان، یاد خداست. چنان که امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

اِنّ ذِکْرَنا مِنْ ذِکْرِ اللهِ؛(۲) در حقیقت یاد ما اهل بیت از یاد خداست.

و از ذکر و یاد خدا جز آرامش و اطمینان خاطر چه انتظار می رود. ارتباط معنوی و روحانی با آل الله، اتصال به دریای بی کران آرامش، و پشتوانه برای آسایش خاطر انسان است. همان گونه که اولیای الهی خوف و حزنی ندارد، کسانی هم که به آنان متصل می شوند، از این موهبت بهره مند خواهند بود.

باطن مصائب

هر چند در باطن و روحِ مصائب اهل بیتعليهم‌السلام ، فرح و شادی خوابیده است و چنانچه به عمق مصائب بنگریم و از بُعد الهی آن را بررسی کنیم، می بینیم که باطن همه آن ها زیبایی و شادمانی است، ولی چه کنیم که به ما فرموده اند در مصائب اهل بیتعليهم‌السلام اندوهناک باشید.

اگر می بینیم در برخی از مقاتل نوشته اند که هر چه بلا و مصیبت در

____________________________

۱- ۱. الکافی، ج ۲، ص ۲۲۶؛ الامالی للمفید، ص ۳۳۸؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۶۴.

۲- ۲. الکافی، ج ۲، ص ۱۸۶؛ وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۳۴۵؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۵۸.

کربلا بیشتر می شد، چهره امام حسینعليه‌السلام بشاش تر و شاداب تر می گشت، این بیانگر حقیقت و باطن مصائبی است که انسان در راه خداوند متحمل می شود. این نشاط و شادابی نشأت گرفته از نزدیک شدن ملاقات با خداوند است. کسی که می خواهد به ملاقات معشوق و محبوب خود برود، چرا شاداب و شادمان نباشد؟!

امام سجادعليه‌السلام فرمودند:

روز عاشورا، آن گاه که کار بر حسین بن علی بن ابی طالب شدت گرفت، دشمنان به او نگریستند و مشاهده کردند که حالات او برخلاف آنان است. چرا که هرگاه کار شدت می گرفت، رنگ صورتشان دگرگون می شد، بدنشان می لرزید و دل هایشان هراسان بود. «وَ کانَ الحُسَینُعليه‌السلام وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصائِصِهِ تَشْ_رِقُ اَلْوانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوارِحُهُمْ وَ تَسْکُنُ نُفُوسُهُمْ؛ و امام حسینعليه‌السلام و برخی از یاران او رنگ چهرشان می درخشید، اعضا و جوارحشان آرام و جان هایشان از آرامشی خاص برخوردار بود.»

برخی از دشمنان به یکدیگر می گفتند: «اُنْظُرُوا لایُبالی بِالمَوْتِ؛ بنگرید که چگونه باکی از مرگ ندارد.»(۱)

مگر شب عاشورا، امام حسینعليه‌السلام از قاسم بن حسن نپرسید مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم چه جواب داد؟ پاسخ داد: «اَحْلی مِنَ الْعَسَلِ؛(۲) مرگ در کام من از عسل شیرین تر است.»

آدمی وقتی در راه خدا امتحان می دهد و سرافراز بیرون می آید و رضایت

_______________________________

۱- ۱. معانی الاخبار، ص ۲۸۸؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۷.

۲- ۲. الهدایه الکبری، ص ۲۰۴؛ نفس المهموم، ص ۲۳۰.

خدا را می بیند، هر چند طبیعت و بدن انسان در فشار و آزار و اذیت باشد، ولی جنبه روحی انسان خوشحال و شادمان است. از این که امانت را به صاحب آن برگردانده است و خشنودی خدا را فراهم ساخته است، از یک رضایت خاطری برخوردار است. بنابراین، بلا و مصیبت، با نشاط و شادی قابل جمع است. از یک بعد می توان خوشحال بود و از بُعد دیگر در بلا و گرفتاری.

رضا در مصیبت

عموماً بچه ها با میل و رغبت به مدرسه نمی روند، و این را از وقتی که بوی تعطیلی به مشامشان می خورد و خوشحال می شود می توان فهمید. دوست دارند بدون زحمت کسب دانش کنند.

حاج آقای دولابی می فرمودند: از بچگی از مکتب و مدرسه فراری بودم. دلم می خواست خدا خودش به من چیزی یاد بدهد. همین طور هم بود. خدا و اهل بیتعليهم‌السلام به ایشان بسیار عنایت کردند.

می فرمودند: در یک روز زمستانی که برف آمده بود، زمین خوردم و دستم شکست. از این که دستم شکسته بود، ناراحت بودم و اذیت می شدم، ولی از این که زمینه ای فراهم شده بود که چند روزی به مدرسه نروم، خوشحال بودم. انسان ممکن است از یک بعد ناراحت، ولی از چند بعد دیگر خوشحال و خشنود باشد.

امام حسینعليه‌السلام وقتی عزیزانش را در راه خدا می دهد، از بُعد طبیعت و بُعد خَلقی و بشری ناراحت می شود، حتی گریه می کند. چنان که در مقاتل آمده است که آن حضرت در چند جا گریه کرده اند. اما درونش چه بود؟ دل ایشان آکنده از رضایت و خشنودی خداوند بوده است. در اوج مصائب می گوید:

اِلهی رِضاً بِقَضائِکَ لا مَعْبُودَ سِواکَ؛(۱) خداوندا، به قضای تو خشنودم، معبودی جز تو نیست!

و این رضایت و خشنودی، در چهره اش نمایان است. این شور و شوق را هم در اصحاب امام حسینعليه‌السلام به خوبی می توان مشاهده کرد. از شوخی هایشان در شب عاشورا، از سبقت گرفتنشان از یکدیگر برای رفتن به میدان نبرد، و از شوق و اشتیاقشان به شهادت.

زنده کدام است بر هوشیار

آن که بمیرد به سر کوی یار

اگر لذت نمی بردند و کیف نمی کردند، این چنین نشاط و شور و اشتیاق در آنان نمایان نمی شد.

لذت زیر تیغ

چرا عابس بن ابی شبیب شاکری در میدان نبرد کلاهخود از سر خود بر می دارد، زره خود را از تن بیرون می آورد؟(۲) معلوم میشود از این که در راه خدا و در رکاب امام حسینعليه‌السلام نیزه و شمشیر بر بدنش می خورد، لذت می برد؛ وگرنه این کار را نمی کرد.

وقت آن آمد که من عریان شوم

کربلا بزم و گلستان من است

مرغ حقم تیر بارانم کنید

آزمودم مرگ من زین زندگی است

جسم بگذارم سراسر جان شوم

نیزه و شمشیر ریحان من است

زیر تیغ و نیزه پنهانم کنید

چون رهم زین زندگی پایندگی است

آیا اگر انسان را از یک قفس تنگ بیرون بیاورند و پروازش دهند،

____________________________

۱- ۱. شرح اصول کافی، ج ۱، ص ۹۶.

۲- ۲. وقعه الطّف، ص ۲۳۷؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۹.

لذت بخش نیست؟ کسی که به این مرحله رسیده و این حقیقت را درک کرده است، چرا شور و نشاط و شادی نداشته باشد؟! اگر غیر از این باشد، جای تعجب است.

چرا حضرت امیرعليه‌السلام وقتی شمشیر زهرآلود به فرق مبارکشان اصابت می کند، می فرمایند: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعبَهِ؛(۱) به پروردگار کعبه رستگارم شد.» چون لحظه لقای خداوند نزدیک شده و زمینه آزادی از زندان دنیا فراهم گشته است.

بر عکس اهل بیتعليهم‌السلام که هنگام مرگ و ملاقات خدا خوشحال بودند، دشمنانشان در هول و اضطراب به سر می بردند؛ چون در همان هنگام، آتش دوزخ و فرشتگان عذاب را احساس می کردند.

بنابراین، ممکن است اولیای الهی از جنبه خَلقی، یا به خاطر فراق احبه و دوستانشان ناراحت باشند و حتی گریه کنند، ولی جنبه روحی و درونی و ذاتشان از ملاقات با خدا خوشحال و خرسند است.

اگر به ما فرموده اند در حزن اهل بیتعليهم‌السلام محزون باشیم، این به خاطر همراهی با جنبه خَلقی و بشری آنان است. و دیگر این که ادب اقتضا می کند که با مصیبت زده با روی خندان و شاد برخورد نکنیم، بلکه با حالت تأثر از مصیبت با صاحب مصیبت همدردی کنیم و تسلای خاطر او باشیم.

جامه ماتم برای چه؟

سید بن طاووس شخصیت بسیار بزرگی است. کتاب بسیار ارزشمندی در مقتل امام حسینعليه‌السلام و تاریخ وقایع کربلا نوشته است و آن را «اللهوف

_________________________

۱- ۱. خصائص الائمهعليهم‌السلام ، ص ۶۳؛ مناقب آل ابی طالبعليهم‌السلام ، ج ۳، ص ۳۱۲؛ بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۲.

علی قتلی الطفوف»، یعنی اشک و افسوس بر کشتگان کربلا نامیده است. معمولاً بزرگان ما در روایت تاریخ کربلا به آن استناد می کنند. ایشان در مقدمه کتاب «لهوف» می فرماید:

اگر ما در دنیا نبودیم و اهل دنیا رسم و عادتشان بر این نبود که در مصائب باید گریه و عزاداری کنند، و اگر نبود امتثال امر و دستور سنت و کتاب که باید در چنین مواردی لباس عزا و مصیبت بپوشیم، از آن جهت که پیشوایان هدایت ما، توسط ارباب ضلالت و گمراهی به فیض شهادت نائل آمده اند و سیاه پوشی ما به خاطر تأسف از دست دادن این سعادت بزرگ و دریغ و افسوس از نائل نشدن به چنین شهادتی است، جا داشت که در مقابل این نعمت بزرگ و وصال به حق، لباس های شادی و سرور بر تن کنیم و شادمانی نماییم.

ولی چون در پوشش لباس مصیبت و عزا، رضایت و خشنودی حضرت حق و رضایت و علاقه بندگان نیکوکار و صالح نهفته است، پس جامه ماتم به تن می کنیم و با فروریختن اشک های چشم انس و عادت می یابیم.