نشاط و شادی

نشاط و شادی 0%

نشاط و شادی نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

نشاط و شادی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حبیب الله فرحزاد
گروه: مشاهدات: 14500
دانلود: 2402

توضیحات:

نشاط و شادی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 248 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14500 / دانلود: 2402
اندازه اندازه اندازه
نشاط و شادی

نشاط و شادی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

معراج مردان خدا

ما از منی درست شده ایم. باید منیت را کنار گذاشت. در عالم ذر چیزی نداشتیم، در شکم مادر چیزی نداشتیم، بعد هم چیزی نخواهیم داشت. اگر در این میان دست ما را باز گزارده اند و چیزی به ما داده اند، موقتی و اعتباری است. همه خواب و خیال است. اسم و رسم و عنوان و منصب و پست و مقام و مال و منال و زن و فرزندی که به ما داده اند، همه رفتنی است. نباید به آن دلخوش بود.

به هر حال یکی از بهترین عوامل نشاط و شادی ارتباط با خدا و اهل بیتعليهم‌السلام است که انسان را در دایره اولیای الهی وارد می سازد و او را از حزن و اندوه و خوف و دل نگرانی مصون می دارد.

اگر با خدا و اولیای الهی پیوند زدیم، منسوب به آنان می شویم. ما همان صفریم که توخالی هستیم. باید دم الهی ما را پر کند. باید از آنان هستی

بگیریم. باید از آنان آبرو بگیریم. در زیارت عاشورا می خوانیم:

اَلّلهُمَّ اجْعَلْنی عِنْدَکَ وَجیهاً بِالحُسَینِعليه‌السلام فِی الدُّنیا وَ الآخِرَه؛ خداوندا، مرا به واسطه حضرت امام حسینعليه‌السلام نزد خود در دو عالم وجیه و آبرومند گردان!

یعنی خدایا، ما بی آبرو هستیم، اما به امام حسینعليه‌السلام آبرو پیدا می کنیم. خدایا، من صفر هستم. یک عدد کنار من بگذار و مرا آبرومند و ارزشمند کن.

وقتی عدد آمد، صفر قیمتی می شود. هر چه صفر انسان بیشتر باشد، ارزشمند تر و آبرومندتر می شود. اگر به اولیای الهی وصل شدیم، هر چه فقرمان زیادتر باشد، درجه مان بالاتر می رود. راه بندگی این است که به فقر و عجز و جهل خودمان اذعان و اعتراف کنیم. ولی ما راه را عوضی می رویم. به دنبال یال و کوپال و شانه کشیدن و تکبر ورزیدنیم. فقط از راه بندگی و اظهار عجز و نیستی است که به عظمت می رسیم. به قول وحدت کرمانشاهی:

خیز و رو آور به معراج یقین

نیستی معراج مردان خداست

بی براق و رفرف و روح الامین

نیست معراج حقیقت غیر از این

دیده خود بین

اگر می خواهید رشد کنید، به اهل بیتعليهم‌السلام متصل شوید و صفرهای وجود خودتان را زیاد کنید. خود را نبینید، خود را هیچ انگارید.

دیده خود بین خدا بین کی شود

گفتمت رمزی برو خود را نبین

وقتی خود را می بینی، از دیدن حقیقت محرومی و بی ارزش. یکی از

بزرگان می فرمود: در دستگاه خدا اگر خودت را بگیری، ولت می کنند و اگر خودت را ول کردی، می گیرندت. و این حرف قشنگی است.

شیطان خودش را گرفت. گفت من از آتشم، من بهترم. همین شد که او را رها کردند. اما حضرت آدم از در اعتراف و اقرار به گناه وارد شد و خداوند او را خلیفه خودش قرار داد.

( اَمَّنْ یُجیبُ المُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْاَرْضِ ) (۱) یا کیست آن کس که درمانده را چون وی را بخواند اجابت می کند و گرفتاری را بر طرف می گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار می دهد!

یعنی اگر مضطر شدی، نماینده خدا می شوی. راه آن اضطرار و دست خالی شدن است.

۴) اتصال به اولیاء

یکی دیگر از عوامل شادمانی و شاد زیستن، اتصال به خدا و اولیای اوست. اگر شادی واقعی می خواهی و می خواهی دلت روشن و شاد شود، به خدا و اولیای الهی متصل شو.

البته به سلمان هم که متصل شوی فرقی ندارد؛ چون سلمان هم به آنان متصل شده، به گونه ای که امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند:

اِنَّ سَلْمانُ مِنّا اَهْلَ الْبَیتِ؛(۲) به راستی که سلمان از ما اهل بیت است.

پیوند سلمان به اهل بیت آنچنان محکم و استوار و عمیق است که از

_____________________________

۱- ۱. سوره نحل، آیه ۶۲.

۲- ۲. رجال الکشی، ص ۱۵؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۷۴.

خود اهل بیتعليهم‌السلام شده است. از این رو اگر با سلمان هم پیوند برقرار کنی، مثل این است که با اهل بیتعليهم‌السلام پیوند زده ای. این است که امیرالمؤمنینعليه‌السلام درباره سلمان به ابوذر فرمودند:

یا اَباذَرّ اِنَّ سَلْمانَ بابُ اللهِ فِی الاَرْضِ مَنْ عَرَفَهُ کانَ مُؤمِناً وَ مَنْ اَنْکَرَهُ کانَ کافراً؛(۱) ای اباذر، بی گمان سلمان باب خداوند در زمین است. کسی که او را به حقیقت شناخت، اهل ایمان است و کسی که مقام و منزلت او را انکار کرد، کافر است.

اعتقاد و پذیرش سلمان، به منزله پذیرش اهل بیتعليهم‌السلام است؛ چون او آینه ای است که آنان را نشان می دهد.

اگر لطف خدا و اهل بیتعليهم‌السلام نباشد، هیچ نداریم. این دست ولایت است که ما را نگاه می دارد. امام موسی بن جعفرعليه‌السلام می فرمایند:

اِنَّ اللهَ تَبارک و تعالی أَ یَّدَ المُؤْمِنَ بِرُوحٍ مِنْهُ؛ خدای تبارک و تعالی مؤمن را به وسیله روحی از خود تأیید می کنند. سپس فرمودند: نَحْنُ نُؤَیِّدُ الرُّوحَ بِالطّاعَهِ وَ الْعَمِلِ لَهُ؛(۲) ما اهل بیت آن روح را به وسیله طاعت خدا و عمل برای او تأیید می کنیم.

روح ایمان و تقوی و پرهیزکاری به وسیله اهل بیتعليهم‌السلام و امام زمان تأیید می شود. این چراغ ها اگر به جریان برق وصل شود، روشن می شود و ارزش دارد. باید در ولایت اهل بیتعليهم‌السلام ذوب شد و تسلیم اوامر آنان بود. اگر غیر از این باشد، ارزشی ندارد. مگر زبیر منا اهل البیت نبود؟! وقتی در برابر اهل بیتعليهم‌السلام ایستاد، کشته شد. باید به خدا پناه برد که دست از دامان

____________________________

۱- ۱. رجال الکشی، ص ۱۵؛ روضه المتقین، ج ۱۴، ص ۲۲۳؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۷۴.

۲- ۲. الکافی، ج ۲، ص ۲۶۸؛ بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۹۴.

اهل بیتعليهم‌السلام بر نداریم. پول و مقام و شهرت بت است. بت ها را باید شکست. باید به حقیقت تکیه داشت، به اهل بیت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

خداوندا، بر معرفت و ولایت و محبت ما نسبت به اهل بیتعليهم‌السلام بیفزای!

گفتار ششم: نشاط و عوامل آن

(۲)

اشاره

اَفْضَلُ الاَعمالِ بَعْدَ الصَّلاهِ اِدْخالُ السُّرورِ فی قَلْبِ المُؤْمِنِ بِما لا اِثْمَ فِیهِ؛(۱) برترین اعمال بعد از نماز، ایجاد سرور و شادمانی در دل مؤمن است، به چیزی که در آن گناه نباشد.

مجلس حسرت بار

ذکر شریف صلوات از ذکرهایی است که انسان به خاطر کوتاهی در آن، در روز قیامت حسرت می خورد. از امام صادقعليه‌السلام روایت شده است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

ما مِنْ قَوْمٍ اجْتَمِعُوا فِی مَجْلِسٍ فَلَمْ یَذکُرُوا اسم اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ لَمْ یُصَلُّوا عَلی نَبِیِّهِمْ اِلّا کانَ ذلِکَ المَجْلِسُ حَسْرَهً وَ وَبالاً عَلَیْهِمْ؛(۲) هر مجلسی که گروهی در آن گرد هم آیند و نام خدای عزوجل را نبرند و بر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صلوات نفرستند، آن مجلس مایه حسرت و زیان بر آن ها خواهد بود.

چون می توانستند در آن مجلس با یاد خدا و ذکر صلوات بر پیامبر و آلش به مقام و جایگاهی بلند دست یابند، با ترک آن، ضرری هنگفت

_____________________________

۱- ۱. مناقب آل ابیطالب ع ، ج ۴، ص ۷۵؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۴.

۲- ۲. الکافی، ج ۲، ص ۴۹۷؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۷۵؛ بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۱۶۱.

نصیبشان خواهد شد. و این زمانی روشن می شود که ارزش و درخشش نور صلوات را در قیامت مشاهده خواهند کرد.

علاوه بر از دست دادن فضیلت بزرگی که با ذکر صلوات می توانستند به دست آورند، فضایی که با این ذکر شریف معطر و نورانی نشود، بوی تعفن به خود خواهد گرفت. از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

گروهی که در مجلسی جمع شوند و از آن مجلس متفرق گردند و بر من صلوات نفرستند، متفرق خواهند شد با بوی بدی که از بوی مردار گندیده تر باشد.(۱)

سعی کنید در هر مجلسی که وارد می شوید، حتماً آن مجلس را به ذکر شریف صلوات معطر کنید و فضای آن را نورانی گردانید، تا از حسرت روز قیامت مصون و محفوظ بمانید.

راز موفقیت

داشتن روحیه ای شاد و خارج شدن از خمودی و خستگی روانی و حضوری بانشاط و شاداب و سرزنده در صحنه های مختلف زندگی، یکی از اساسی ترین عوامل موفقیت در امر معاش و معنویت و رشد و کمال انسان است.

ایمان به خدا و پیوند با اهل بیتعليهم‌السلام و تکیه به منشأ کمال و قدرت و علم و زیبایی، مهم ترین عامل نشاط در انسان و رفع اضطراب ها و دل نگرانی ها و ترس و حزن و اندوه است که بررسی شد.

_____________________________

۱- ۱. شرح و فضائل صلوات، ص ۵۷، به نقل از جلاء الافهام، ص ۴۶، ح ۶۸.

۵) دل کندن از دنیا

از دیگر عوامل مهم شاد زیستن و زدودن اندوه از دل، کنده شدن از دنیاست. کسانی که وابسته به دنیا و پول و مقام و منصب اند، همیشه نگران و در تلاطم و اضطراب اند. نگران این هستند که مبادا به این ها دست پیدا نکنند. یا اگر به پول و پست و مقامی رسیدند، نگرانند که مبادا از دست بدهند. باید از دنیا و مظاهر آن برید و به آن تعلق خاطر نداشت، تا بتوان با روحی آرام و شاد زندگی کرد.

بند بگسل باش و آزاد ای پسر

چند باشی بند سیم و بند زر

پرنده ای که در قفس است، همیشه محزون و غمگین است. وقتی آزادش کنی، شاد است. نباید بند دنیا و پول و مقام باشیم، بلکه باید دنیا را پلی برای رسیدن به کمال معنوی و قرب الهی دانست. اگر انسان بتواند دنیا را وسیله رضا و خشنودی خداوند و کسب فضائل و بهشت قرار دهد، این بسیار مطلوب و خواستنی است. مهم این است که بند دنیا نباشیم. دنیا را برای دنیا نخواهیم، بلکه دنیا را برای آخرت و رشد و کمال معنوی بخواهیم.

علامت بند بودن این است که اگر به ما گفتند آماده باش تا برویم، گیری نداشته باشیم. گیر زن و زندگی، گیر پول و میز و ریاست نباشیم. دل از دنیا کنده باشیم. هرگاه توانستی خودت را از همه بندها رها کنی، معلوم می شود آزاد هستی. اگر الآن حضرت عزرائیل به سراغ شما آمد، چقدر آمادگی داری؟

اشتیاق ملاقات

اگر ما ملاقات خدا را دوست داشتیم، علامت این است که خدا هم به

ملاقات ما اشتیاق دارد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

مَنْ اَحَبَّ لِقاءَ اللهِ اَحَبَّ اللهُ لِقائَهُ وَ مَنْ کَرِهَ لِقاءَ اللهِ کَرِهَ اللهُ لِقائَهُ؛(۱) هر که دوستدار لقا و دیدار خداوند باشد، خداوند دوستدار دیدار اوست و هر کس دیدار خدا را ناخوش دارد، خدا نیز دیدار او را ناخوش دارد.

اگر دل از دنیا کنده باشیم، دوستدار ملاقات خدا هستیم، ولی اگر هنوز دلی به دنیا داریم، از این که به دیدار خدا برویم ناخوشایندیم. خدا می گوید: بیا پهلوی من. می گوییم: ما زن و بچه داریم، ملک و خانه و ماشین و پول داریم، چگونه این ها را رها کنیم و بیاییم؟! اینها را بیشتر از خدا دوست داریم. موقع مردن اهل بیتعليهم‌السلام می گویند: بیا پهلوی ما. می گوید: نمی آیم.

آغوش باز

می گویند: یکی از دوستان اهل بیتعليهم‌السلام برای زیارت به نجف مشرف شد. بچه هایش بزرگ شده و همه ازدواج کرده بودند. در حرم حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام از زبانش درآمد که یا امیرالمؤمنین، ما آمده ایم تا برای همیشه در جوار شما باشیم. و یک چراغ سبزی برای رفتن به آن دنیا به حضرت نشان داد.

به مسافرخانه برگشت و بیمار شد. بیماری اش شدت گرفت. فهمید که دعایش مستجاب شده است و الآن است که حضرت عزرائیل تشریف بیاورد. یک مرتبه دبه درآورد. گفت: یا امیرالمؤمنین، حالا ما یک حرفی زدیم. زن و بچه هایمان منتظرند. ما این همه دعا کردیم، مستجاب نشد. از میان دعاها همین یکی مستجاب شد؟! آه و ناله کرد که خدایا، غلط کردم.

_____________________________

۱- ۱. فلاح السائل، ص ۷۵؛ بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۳۳.

یک حرفی زدیم، اشتباه شده است. ما آمادگی نداریم.

در حال احتضار بود که دید یک فرشته ای آمد و به عزرائیل گفت: حضرت امیر می فرماید: چند سال دیگر به این آقا مهلت بده. ولی وقتی می خواست برود، رو به این شخص کرد و گفت: حیف که نفهمیدی؟! حضرت را در خماری و پکری گذاردی. آغوش حضرت امیر به روی شما باز بود.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام همه چیز ماست. هم پدر است، هم مادر و هم اولاد و همسر. همه خوبی ها آنجاست. در روایت آمده است که امیرالمؤمنینعليه‌السلام موقع جان دادن دوستانشان، به آنان بشارت می دهد و می فرماید:

یا وَلِیَّ اللهِ اَبْشِرْ اَنَا عَلِیُّ بْنِ ابی طالب الّذی کُنْتَ تُحِبُّهُ اَما لَاَ نْفَعُنَّکَ؛(۱) ای ولی خدا، بر تو بشارت باد! من علی بن ابی طالب هستم که او را دوست داشتی. آگاه باش که البته خیر و نیکی به تو می رسانم و از وجود من بهره مند خواهی شد.

می فرماید: من برای تو از مال و زن و فرزند و دنیا بهترم.

نشانه زهد

نشانه زاهد بودن، دلبستگی نداشتن به دنیاست. به این است که هر وقت گفتند بفرمایید، به راحتی بتوانیم دل بکنیم. احسان و محبت کردن در زندگی بسیار خوب است. احسان به خانواده، زن و فرزند، پدر و مادر، اقوام و دوستان و همه کسانی که در زندگی با آنان به گونه ای رابطه داریم. اما نباید پایبند به دنیا باشیم. دلبستگی و وابستگی بد است.

____________________________

۱- ۱. الکافی، ج ۳، ص ۱۲۹؛ الفصول المهمه، ج ۱، ص ۳۰۷؛ بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۳۷.

انسان ممکن است مال فراوانی داشته باشد، در عین حال به آن مال دلبسته نباشد و در دنیا زهد بورزد. و نیز ممکن است مال و ثروتی نداشته باشد، ولی دلبسته به دنیا باشد. دلبستگی و پایبندی به دنیا بد است. در دعایی که از امام صادقعليه‌السلام به ما رسیده است، چنین می خوانیم:

وَارزُقنی مِنَ الدُّنیا و زَهِّدْنی فیها وَلا تَزْوِها عَنّی وَ رَغْبَتی فیها یا رَحمانُ؛(۱) و از دنیا روزی ام ده و مرا بدان بی رغبتم کن و آن را از من دور مگردان، در حالی که رغبت من در آن باشد، ای خدای بخشنده!

یعنی چنان نباشد که دنیا را از من بگیری و رغبت من به دنیا باشد، بلکه دنیا را به من بده و رغبتم را بگیر که در آن زهد بورزم.

از این رو بزرگان فرموده اند: زهد این نیست که چیزی نداشته باشی، زهد این است که چیزی مالک تو نباشد. هر چه داری باید مملوک شما باشد و بتوانی راحت آن را بدهی. به راحتی دیون الهی خود را بپردازی.

چرا برخی از افراد وقتی می خواهند حقوق واجب خود را بپردازند و خمس و زکات بدهند، انگار می خواهند جان بدهند. ما هر چه داریم مال اهل بیتعليهم‌السلام است. خیلی به ما لطف کرده اند و گفته اند یک پنجم آن را بدهید. کسی که حاضر نیست یک پنجم از مازاد بر هزینه های زندگی اش را بدهد، چگونه می خواهد جان بدهد و در آغوش اهل بیتعليهم‌السلام برود.

باید با مال حلال و طیب به دیدار خدا برویم. شعار ندهیم. زهد این نیست که چیزی نداشته باشیم. همه چیز داشته باش، فقط دلبسته به آن نباش. مگر حضرت سلیمان ملک و پادشاهی نداشت؟ مگر حضرت یوسف

__________________________

۱- ۱. _ الکافی، ج ۲، ص ۵۹۰؛ مفاتیح الجنان، الباقیات الصالحات، ص ۱۱۳۰، دعاهای کوتاه برای حوائج دنیا و آخرت.

عزیز مصر نبود؟ مگر پیامبر و امامان ما نداشتند؟ مگر حضرت خدیجه نداشت؟ مهم این است که سوار بر مال باشیم و صاحب اختیار آن، نه این که مال دنیا سوار بر ما باشد.

فلسفه دیون الهی

اساساً یکی از فلسفه های مهم پرداخت خمس و زکات و صدقات و حقوق مالی این است که از بیماری بخل که یکی از عوامل سقوط انسان پاک شویم. کسی که دست دهنده دارد و حقوق مالی واجب و مستحب خود را می پردازد، نفس و جانش به گذشت خو می گیرد و به راحتی می تواند از همه چیزش در راه خدا بگذرد. خداوند به پیامبرش می فرماید:

خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکّیهِمْ بِها؛(۱) از اموال آنان صدقه ای بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزه شان سازی.

امام عصرعليه‌السلام نیز می فرمایند:

اَمّا اَمْوالُکُمْ فَلا نَقْبِلُها اِلّا لِتَطَهَّرُوا فَمَنْ شاءَ فَلْیَصِلْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَقْطَعْ فَما آتانِیَ اللهُ خَیْرٌ مِمّا آتاکُمْ؛(۲) اما اموال شما را برای آن می پذیریم که شما پاک شوید. هر کس می خواهد بفرستد و هر که می خواهد قطع کند؛ آنچه خدا به من داده است، بهتر است از آنچه به شما داده است.

حقیقت زهد

حضرت امیرعليه‌السلام فرموده اند:

الزُّهْدُ کُلُّهُ بَینَ کَلِمَتَینِ مِنَ الْقُرآنِ قالَ الله تعالی: لِکَیْلا تَأسَوْا عَلی ما

____________________________

۱- ۱. سوره توبه، آیه ۱۰۳.

۲- ۲. کمال الدین، ج ، ص ۴۸۴؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷.

فاتَکُمْ وَلا تَفْرَحوا بِما آتاکُمْ؛(۱) فَمَنْ لَمْ یَأسِ عَلَی الماضی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالآتی فَقَدْ اَخَذَ بِالزُّهْدِ؛(۲) تمامی زهد بین دو کلمه قرار گرفته است. خدای تعالی فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته، اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده است، شادمانی نکنید.» بنابراین، هر کس بر گذشته اش ناراحت نباشد و به آینده اش شادمان نگردد، زهد را درک نموده است.

حقیقت زهد بی اعتنایی به گذشته و آینده است. یعنی ترک وابستگی ها و اسارت ها در چنگال گذشته و آینده. از آنچه خداوند به شما داده است، خوشحال نشوید، که یک روزی آن را از شما می گیرد. بعضی را می بینم که وقتی یک مقدار حقوقشان زیاد می شود، در پوست خود نمی گنجند.

یک نفر می گفت: وقتی افراد می روند حقوقشان را از بانک می گیرند، من از چهره شان می فهمم که حقوقشان اضافه شده، یا کم شده است.

با ده هزار تومان کم و زیاد شدن، روحیه عوض می شود. این چنین شخصی اسیر ده هزار تومان است. اگر به شما دادند، نباید خوشحال شوید و اگر از شما گرفتند، ناراحت و پکر نشوید. اگر کسی به این مرحله رسید و مال دنیا برایش این قدر بی اهمیت شد، همیشه خوش است.

بزرگی، زیبنده خداوند

هیچ گاه خودتان را فدای مال و مقام و مدرک نکنید. بعضی افراد خودشان را به آب و آتش می زنند تا به پست و مقام و عنوان و مدرکی

_____________________________

۱- ۱. سوره حدید، آیه ۲۳.

۲- ۲. مشکاه الانوار، ص ۱۱۵؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۹؛ بحارالانوار، ج ۷، ص ۵۲؛ تفسیر الصافی، ج ۵، ص ۱۳۸.

برسند. اگر به من دکتر و مهندس نگویند چه می شود؟ بزرگی فقط مال خداست. خدا می گوید: هر کس می خواهد بزرگ شود و به دنبال بزرگی است، او را به زمین خواهم زد. پیامبر خدا فرمودند:

یَقُولُ اللهُ الْکِبریاءُ رِدائی وَ الْعَظَمَهُ اِزاری فَمَنْ نازَعَنی فی واحِدٍ مِنْهُما اَلْقَیْتُهُ فی جَهَنَّمُ؛(۱) خداوند می فرماید: بزرگی زیبنده من است و عظمت از آن من. بنابراین، هر کس در یکی از این دو با من در ستیزد، او را در جهنم افکنم.

در حدیث آمده است که حضرت آدمعليه‌السلام دید ملائکه دارند شیطان را با پس گردنی می برند. خندید و در دلش گفت: حق توست! به زبان هم نیاورد. خطاب شد: ای آدم، چرا خندیدی و به حقارت نگریستی؟ حواست جمع باشد! اگر یک بار دیگر این خطور به ذهنت بیاید، جای تو را با شیطان عوض می کنم.(۲) یعنی یک امتحان دیگری می آورم که مردود شوی. اگر چیزی هم می بینی، عبرت بگیر. نه این که بگویی من کارم درست است و این آقا زمین خورده است.

ماندگارترین رفیق

برای شاد بودن و رهایی از نگرانی و دلهره و اندوه، باید از بند دنیا رهایی پیدا کرد. اگر انسان حقیقت دنیا را در یابد و بی اعتباری دنیا را بشناسد و بفهمد که دنیا به هیچ کس وفا نمی کند، این قدر تعلق خاطر به آن پیدا نمی کند و به خاطر از دست دادن آن، محزون و اندوهگین نمی شود.

___________________________

۱- ۱. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۱۹۸؛ عوالم العلوم، ج ۲۲، ص ۳۸؛ تفسیر کنز الدقائق، ج ۱۲، ص ۱۶۵.

۲- ۲. جامع النورین، ص ۱۸۹.

مرحوم شیخ عبدالکریم حامد می فرمود: یک نفر خاطرخواه کسی شده بود. می گفت: معشوق من، محبوب من! اتفاقاً طرف افتاد و مرد. او هم یقه خودش را چاک می کرد، موهایش را می کند، به سر و صورت خود می زد. یک نفر به او گفت: چرا با خودت چنین می کنی؟! گفت: معشوق و محبوب و همه چیزم رفت. آن شخص به او گفت: خاک بر سرت! گفت چرا؟ پاسخ داد: چرا رفتی رفیق مردنی برای خودت انتخاب کردی؟ برو دنبال یک رفیقی بگرد که نمیرد و همه جا به درد انسان بخورد. کسانی که دنیا را به عنوان محبوب خود بر می گزینند، به همین سرنوشت دچارند.

یکی از نام های خدا رفیق است. در دعای مشلول می خوانیم: «یا رَفیق و یا شَفیق!» بهترین رفیق و خیرخواه ترین و ماندگارترین رفیق و غنی ترین رفیق خداوند است. هر کس با خداوند رفیق شد، هیچ نگرانی به او راه پیدا نمی کند، بلکه همیشه سرخوش و سرحال است.

کسانی که دنیا را به عنوان رفیق و همدم و تنها امید خود برگزیده اند، در خسران و خطر سقوط قرار دارند و همه حزن و اندوه دنیا به آنان هجوم خواهد آورد. چون در ماهیت دنیا و دنیاداری حزن و اندوه پیچیده شده است. امیرالمؤمنینعليه‌السلام چه زیبا فرموده اند:

مَنْ عَرَفَ الدُّنیا لَمْ یَحْزَنْ عَلی ما اَصابَهُ؛(۱) هر کس دنیا را بشناسد، بر آنچه به او رسد، اندوهناک نگردد.

یعنی ناگواری ها و مصائب دنیا در او تأثیر سوء نمی گذارد، چون به پستی و بی ارزشی دنیا پی برده است و می داند پایدار نیست و به زودی از دست

____________________________

۱- ۱. عیون الحکم، ص ۴۳۵؛ تصنیف غرر الحکم، ص ۱۳۱.

می رود. بنابراین، اگر چیزی از دنیا را از دست داد، ناراحت و اندوهگین نمی شود. وقتی بداند که دنیا محل گذر است و ماندگار نیست، و اگر هم در این دنیا به ابتلایی گرفتار شد، خداوند آن را تلافی خواهد نمود و پاداش جاویدانی در انتظار اوست، بر گرفتاری و مصیبت ها هم ناراحت و غمگین نمی شود.

اساس دل نگرانی ها

ان شاء الله با خدا و دستگاه خدا آشنا شویم که همه حزن و اندوه و خوف و نگرانی ها برطرف می شود.

اساس دلنگرانی های ما این است که به دنیا وابسته ایم. همه همّ و غمّ ما دنیاست. راه رهایی از همه غم و غصه ها و رنج هایی که در درون می کشیم، این است که به آنچه خداوند در دنیا روزی ما کرده است، قانع باشیم و حرص و زیاده طلبی را کنار بگذاریم. آن گاه راحت می شویم. امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

مَنْ قَنَعَ بالمَقْسومِ اسْتراحَ مِنَ الهَمِّ وَ الْکَرْبِ وَ التَّعَبِ؛(۱) هرکس به آنچه خدا به او داده است قناعت کرد و راضی شد، از غم و اندوه و ناراحتی و رنج راحت می شود.

اگر به سوی عجوزه دنیا رفتی، پدرت را در می آورد. ولی وقتی ولش کردی، به دنبالت می آید.

وصف دنیا

امیرالمؤمنینعليه‌السلام در وصف دنیا می فرمایند:

_____________________________

۱- ۱. مصباح الشریعه، ص ۲۰۲؛ تفسیر کنز الدقائق، ج ۱۲، ص ۵۴؛ بحارالانوار، ج ۶۸ص ۳۴۹.

ما اَصِفُ داراً اَوَّلُها عَناءٌ وَ آخِرُها فَناءٌ فِی حَلالِها حِسابٌ وَ فی حَرامِها عِقابٌ مَنِ اسْتَغْنی فیها فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فیها حَزِنَ وَ مَنْ ساعاها فاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْها واتَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَ_رَ بِها بَصَّ_رَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَ_رَ اِلَیها اَعْمَتْهُ؛(۱) چگونه خانه ای را وصف کنم که اولش مشقت و پایانش نیستی است. در حلالش حساب و در حرامش عقاب است. هر که در آن بی نیاز شود، طغیان می کند و هر که محتاج شود، غمگین گردد. هر که دنبالش رود، آن را از دست می دهد و هر که ترکش گوید، به دنبال او آید. هر کس به آن بینایی جوید، بینایی گیرد و هر کس به آن چشم بدوزد، کور گردد.

دنیا را به سایه تشبیه کرده اند؛ اگر از آن فرار کنی، به دنبالت می آید و اگر به طرفش بروی، به آن نمی رسی. و امام صادقعليه‌السلام چه زیبا این حقیقت را بیان فرموده اند:

فاِنَّ الدُّنیا خَلَقَها اللهُ تَعالی بِمَنْزِلَهِ ظِلِّکَ اِنْ طَلَبْتَهُ اَتْعَبَکَ وَلا تَلْحَقُهُ اَبَداً وَ اِنْ تَرَکْتَهُ تَبِعَکَ وَ اَنْتَ مُسْتَریحٌ؛(۲) حقیقت این است که خداوند دنیا را به منزله سایه شما آفریده است. اگر به دنبال آن بروی، تو را به رنج و زحمت می اندازد و هرگز به او نخواهی رسید. و اگر آن را ترک گفتی و پشت به آن نمودی، تو را همراهی خواهد کرد و زندگی راحتی خواهی داشت.

خدمت دنیا

هرکس دنیا را رها کند، می آید و در خانه اش زانو می زند و خدمتگزار او

____________________________

۱- ۱. مشکاه الانوار، ص ۲۶۹؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۲.

۲- ۲. مصباح الشریعه، ص ۱۱۷؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۱۶۵.

خواهد شد. امام صادقعليه‌السلام از پیامبر گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنین روایت می کند:

اِنَّ اللهَ جَلَّ جَلالُهُ اَوْحی اِلَی الدُّنیا اَنْ اَتْعِبی مَنْ خَدَمَکَ وَ اَخْدِمی مَنْ رَفَضَکَ؛(۱) به راستی خدای جل جلاله به دنیا وحی فرمود که هرکس به تو خدمت می کند، او را در رنج افکن و هر کس تو را رها می کند، خدمتگزارش باشد.

این فرمان یک فرمان تکوینی است. طبیعت دنیا چنین اقتضا می کند. هرکس دنیا را رها کند، دنیا خادم او می شود. مقام و ثروت و شهرت در برابرش صف می کشند، ولی او به همه این ها بی میل است. و در برابر آن، اگر کسی به سراغ دنیا رفت و در طلبش روز و شب تلاش کرد، دنیا او را تحت فشار قرار می دهد و به رنج و زحمت می اندازد. و در حقیقت به نوکر دنیا مبدل می شود.

____________________________

۱- ۱. الامالی للصدوق، ص ۲۷۹، بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۹۹.

۶) شادکردن دل ها

یکی دیگر از عوامل شادی، شادکردن دیگران است. شادکردن دل ها، اثر عجیبی در روح و جان آدمی دارد. اگر دلی را شاد کنی، حتماً بدان که دلت را شاد می کنند. اصلاً با شاد کردن دیگران، یک رضایت خاطر در وجود انسان پدید می آید که او را سرشار از فرح و شادمانی می کند.

در برابر آن، اگر کسی دلی را بشکند، دلی را اندوهگین کند، دلش را می شکنند و اندوهگین می کنند. این ها از اموری است که فوراً در دل انسان منعکس می شود.

از امام حسینعليه‌السلام چنین روایت شده است:

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: «اَفْضَلُ الاَعمالِ بَعْدَ الصَّلاهِ اِدْخالُ السُّرورِ فی قَلْبِ المُؤْمِنِ بِما لا اِثْمَ فِیهِ؛ برترین اعمال بعد از نماز، ایجاد سرور و شادمانی در دل مؤمن است، به چیزی که در آن گناه نباشد.»

و من غلامی را مشاهده کردم که با سگی غذا می خورد. (لقمه ای خودش می خورد و لقمه ای به سگ می داد.) در این باره از او پرسیدم. گفت: ای فرزند رسول خدا، من اندوهناکم. می خواهم با خوشحال کردن این سگ شاد شوم؛ چون صاحب من یهودی است و می خواهم از او جدا شوم.

امام حسینعليه‌السلام با دویست دینار، به قصد خریداری غلام، نزد یهودی، صاحب غلام رفتند. یهودی وقتی امامعليه‌السلام را دید، گفت: غلام من فدای قدم شما و این باغ هم برای او و دویست دینار را هم به شما باز می گردانم. حضرت فرمودند: من دویست دینار را به تو می بخشم. یهودی گفت: من آن را قبول کردم و به غلام بخشیدم.

امام حسینعليه‌السلام فرمود: غلام را آزاد کردم و همه اموال را به او بخشیدم. زن آن یهودی گفت: من هم مسلمان شدم و مهر خود را به شوهرم بخشیدم. یهودی هم گفت: من هم مسلمان شدم و این خانه را به زنم بخشیدم.(۱)

شادکردن یک سگ این قدر آثار دارد. حتی غلام هم این را می فهمد که اگر دلی را شاد کند حتی اگر یک سگ باشد دلش شاد می شود. وقتی شاد کردن یک سگ این قدر برکات داشته باشد، شاد کردن یک مؤمن، یک فامیل، یک دوست و یک انسان چقدر می تواند کارساز باشد!

شادکردن خیر تولید می کند. تا می توانید گره از کار دیگران بگشایید و آنان را شاد کنید. هر وقت دیدید غم و اندوه به دلتان هجوم آورد، بگردید ببینید کجا می توانید یک دلی را شاد کنید تا غم و اندوهتان برود.

شادکردن مؤمن

امام باقرعليه‌السلام می فرمایند: خداوند متعال با بنده خویش، حضرت موسی بن عمران مناجات کرد. از جمله به او فرمود:

اِنَّ لی عِباداً اُبیحُهُمْ جَنَّتی و أُحَکِّمُهُمْ فیها؛ بندگانی دارم که بهشت را بر آنان روا داشتم و آنان را در آن حاکم و فرمانروا ساختم.

حضرت موسی گفت:( یا رَبِّ وَ مَنْ هؤلاءِ الَّذینَ تُبیحُهُمْ جَنّتکَ وَ تُحَکِّمُهُمْ فیها ) پروردگارا، آنان کیان اند که بهشت را بر آن ها روا داری و در آن حاکم سازی؟ فرمود: «مَنْ اَدْخَلَ عَلی مُؤمنٍ سُروراً؛ هرکس مؤمنی را شاد کند.»

آن گاه امامعليه‌السلام فرمود: مؤمنی در مملکت یکی از جباران بود و آن جبار او را تکذیب می نمود و حقیر می شمرد. آن مؤمن از آن دیار به بلاد شرک گریخت و بر یکی از آنان وارد شد. وی از او پذیرایی کرد و او را جای داد

___________________________

۱- ۱. ریاض الابرار، ج ۱، ص ۱۵۹؛ مناقب آل ابیطالبعليهم‌السلام ، ج ۴، ص ۷۵؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۴.

و مهربانی کرد و میزبانی نمود. چون مرگ آن مشرک فرا رسید، خداوند به او الهام کرد که به عزت و جلالم سوگند، اگر برای تو در بهشت محلی بود، تو را در آنجا ساکن می گردانیدم، ولیکن بهشت بر مشرک حرام شده است. اما ای آتش، او را بترسان، لکن نسوزان و آزارش مرسان و در بامدادان و شامگاه روزی او می رسد. سائل پرسید: از بهشت؟ فرمود: از هر کجا که خدا بخواهد.(۱)