نشاط و شادی

نشاط و شادی 0%

نشاط و شادی نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

نشاط و شادی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حبیب الله فرحزاد
گروه: مشاهدات: 14503
دانلود: 2402

توضیحات:

نشاط و شادی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 248 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14503 / دانلود: 2402
اندازه اندازه اندازه
نشاط و شادی

نشاط و شادی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

گشاده رویی در زیارت

انسان اگر به زیارت کسی می رود، برای این است که او را خشنود و خرسند و مسرور گرداند و از دیدار او دلشاد شود. و این با خوشرویی حاصل می شود، نه با اظهار غم و اندوه.اگر با روی درهم کشیده و با حالت ناراحتی به دیدار و دوست و محبوبی برویم، زیارتی که باید مایه سرور و شادمانی باشد، مایه غم و اندوه می گردد و این نه تنها اکرام دوست نیست، که آزار و اهانت به اوست.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند:

________________________________

۱- ۱. الامالی للمفید، ص ۳۲۹؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۵۳.

لازِیارَهَ مَعَ ذَعارَهٍ؛(۱) زیارت و دیدار با بدخلقی ناسازگار است.

بر این اساس باید با رویی گشاده و سرور و شادمانی دوستان و خویشان خود را ملاقات کنیم، تا دیداری مفید و مسرت بخشی داشته باشیم و نشاط و شادمانی را بر دل ها بنشاند. امیرالمؤمنینعليه‌السلام یکی از مسائلی که توصیه می فرمایند، همین گشاده رویی در دیدار دوستان است:

وَ اَظْهِروا البِشْ_رَ فیما بَیْنَکُمْ وَ السّ_ُرورَ فی مُلاقاتِکُمْ؛(۲) در مواجهه با یکدیگر گشاده رو باشید و شادمانی را در دیدارهای خود آشکار کنید.

حیات دل ها

توصیه به دیدار از یکدیگر فراوان توصیه شده است. با این دیدارها دل ها حیات پیدا می کند و انسان از دل مردگی و کسالت بیرون می آید. این یکی از ویژگی های مهم زیارت اهل ایمان از یکدیگر است، به ویژه آن که در چنین مجالسی یاد اهل بیتعليهم‌السلام و ذکر سخنانشان به برکت این مجالس می افزاید و دل ها را بر محور اهل بیتعليهم‌السلام به یکدیگر نزدیک و نزدیک تر می کند. امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

تَزاوَرُوا فَاِنَّ فِی زیارَتِکُم اِحیاءً لِقُلُوبِکُمْ وَ ذِکْراً لِأَحادیثِنا وَ احادیثُنا تُعَطَّفُ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ؛(۳) از یکدیگر دیدار کنید که در این دیدار دل های شما زنده می شود و از اخبار و احادیث ما شما را به یکدیگر مهربان خواهد کرد.

_________________________

۱- ۱. شرح مأه کلمه، ج ۲، ص ۲۰.

۲- ۲. الاقبال، ج ۱، ص ۴۶۳؛ بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۱۱۷.

۳- ۳. الکافی، ج ۲، ص ۱۸۶؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۵۸.

ورزش های رزمی

یکی از تفریحات سالمی که باعث انبساط خاطر می شود و وجد و نشاط را در انسان فراهم می سازد، ورزش هایی است که موجب تقویت بنی ۀ نظامی می شود و جامعه اسلامی را برای دفاع در برابر دشمنان مهیا می سازد.

اسلام برای تشویق و ترغیب به تقویت نیروهای اسلام، نه تنها به این ورزش ها توصیه کرده است، بلکه برد و باخت و شرط بندی را که یکی از محرمات الهی است، در این موارد جایز و حلال بر شمرده است.

تیراندازی و سوارکاری که از مهم ترین ابزار دفاع در برابر دشمنان بوده، از این قبیل تفریحات سالم است. مسابقه در سوارکاری و تیراندازی از سرگرمی های پسندیده و مطلوب است.

البته روشن است که در هر زمان بنیه های رزمی و نظامی به گونه ای تقویت می شود. اگر به سوارکاری و تیراندازی توصیه شده، به جهت تقویت این بنیه ها بوده است و این سفارش قرآن است که فرموده است:

( وَ اَعِدُّوا لَه_ُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخ_َیْلِ تُرْهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُمْ ) (۱) و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب های آماده بسیج کنید، تا به این تدارکات، دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید.

جامعه اسلامی باید جامعه ای قوی و نیرومند و بانشاط باشد تا در برابر هجمه های دشمن در هر بعدی بتواند از خود دفاع کند و آن را رفع نماید. از این رو پیشوایان ما به این ورزش ها بسیار اهمیت می دادند، و دیگران را در

_____________________________

۱- ۱. سور ۀ انفال، آیۀ ۶۰.

فراگیری و تقویت آن تشویق می فرمودند و خود نیز به آن مبادرت می ورزیدند.

شنا

یکی دیگر از ورزش هایی که بسیار نشاط بخش است، هم بر نیروی بدن می افزاید و هم روح و جان انسان را سر حال و بانشاط می سازد، شناست که به فراگیری و انجام آن توصیه شده است. پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

خَیْرُ لَه_ْوِ المُؤْمِنِ السَّباحَهُ؛(۱) بهترین لهو و بازی مؤمن شناکردن است.

آموزش شنا به فرزندان، خود یکی دیگر از چیزهایی است که پیامبر گرامی اسلام به آن توصیه فرموده اند:

عَلِّمُوا اَولادَکُمْ السَّباحَهَ وَ الرِّمایَهَ؛(۲) به فرزندانتان شنا و تیراندازی بیاموزید.

مسافرت

یکی از عوامل مهم تجدید روحیه و ایجاد نشاط و رفع خستگی ها و یکنواختی در زندگی مسافرت است. سفر هر چند ممکن است با رنج و مشقت همراه باشد، ولی لذت و بهره ای که انسان از مسافرت می برد، هم ۀ آن ها را جبران می کند و به دست فراموشی می سپارد و چه بسا همین مشقت ها را به خاطره هایی لذت بخش تبدیل می کند.

مسافرت یکی از اسباب سلامت روح و جسم انسان است. این است که

______________________________

۱- ۱. نهج الفصاحه، ص ۴۷۳.

۲- ۲. الکافی، ج ۶، ص ۴۷؛ وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۲۳۱.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

سافِروا تَصِحُّوا؛(۱) مسافرت کنید تا صحت و سلامت خود را باز یابید.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام در شعری که منسوب به ایشان است، پنج خاصیت و اثر برای مسافرت ذکر نموده اند که هر کدام فصل مهمی در زندگی است.

تَغْرَبْ عَنِ الاَوْطانِ فی طَلَبِ الْعُلیِ وَ سافِرْ فَفْیِ الاَسْفارِ خَمْسُ فَوائِدٍ

تَفَرُّجُ هَ_مٍّ وَ اکْتِسابُ مَعیشَ_هٍوَ عِلْ_مٍ وَ آدابٍ وَ صُحبَهِ ماجِدٍ(۲)

در پی به دست آوردن بالندگی از شهرهای خود هجرت کن و مسافرت کن که در مسافرت ها پنج فایده است: زدودن غم و اندوه، تحصیل معیشت، تحصیل علم، تحصیل آداب و همنشینی با افراد بزرگوار.

نخستین فایده هایی که برای مسافرت ذکر کرده اند، تفرج همّ و بر طرف نمودن غم و اندوه است و این از مهم ترین و با ارزش ترین نتیجه مسافرت است.

آداب سفر

البته در این میان رفیق راه و همسفر هم سهم به سزایی در بهره مندی از برکات و آثار سفر دارد. این است که برای سفر کردن ابتدا باید رفیق راه پیدا کرد، بعد عزم سفر نمود. که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

الرَّفیقَ ثُمَّ الطَّریقَ؛(۳) ابتدا رفیق و آن گاه راه.

بذل و بخشش و ریخت و پاشی که به اسراف و تبذیر نینجامد، از آدابی

_____________________________

۱- ۱. من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۶۵؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۴۰؛ بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۲۳۱.

۲- ۲. دیوان امیرالمؤمنینعليه‌السلام ، ص ۱۳۹.

۳- ۳. المحاسن، ج ۲، ص ۳۵۷؛ بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۲۶۷.

است که برای سفر برشمرده اند. گشاده رویی، گشاده دستی و بذل و بخشش به هم سفری ها از مواردی است که به آن توصیه شده است.

و یکی از مهم ترین آداب سفر شوخی و مزاح با همراهان است که این، هم طول سفر را کوتاه می کند و هم رنج سفر را می زداید و هم بر نشاط و شادمانی انسان می افزاید. امام صادقعليه‌السلام در شمار نشانه های جوانمردی در سفر، یکی را هم شوخی بسیار که به غضب خداوند نینجامد برشمرده اند:

وَ کَثْرَهُ المِزاحِ فی غیر ما یُسْخِطُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ.(۱)

نماز شب

از مهم ترین موارد تفریح سالم و نشاط بخش که موجب انبساط روحی انسانی می شود و زندگی را سرشار از نشاط می کند، نماز شب و دعا و مناجات با خدای متعال است. هر کس به دریای رحمت بی کران الهی وصل شود، به لذتی پایدار و خاطری آسوده دست می یابد. و نماز شب بیش از همه این زمینه را برای آدمی فراهم می کند. از این رو امام باقرعليه‌السلام یکی از تفرجات اهل ایمان را که موجب فرح و شادی آنان می گردد، نماز شب بر شمرده است.

لَهوُ المُؤْمِنِ فِی ثَلاثَهِ اَشْیاءَ وَ الصَّلوهُ بِاللَّیْلِ؛(۲) تفریح مؤمن در سه چیز است؛ یکی هم نماز شب است.

تفریحات معنوی

تفریح گاهی در قلمرو طبیعت است و گاهی در قلمرو معنویت.

____________________________

۱- ۱. الامالی للصدوق، ص ۵۵۲؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۹۴.

۲- ۲. الخصال، ج ۱، ص ۱۶۱؛ بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۵۹.

انسان های کامل و وارسته به جز طبیعت، تفرجگاه های دیگری دارند که لذت و نشاطی که در آن فضا به دست می آورند، با نشاطی که از فضای طبیعت به دست می آید، قابل قیاس نیست. آن فضاهای معنوی و نورانی روح و جان را نشاط و انبساط می بخشد و انسان را به اوج لذتی ماندگار می رساند. این لذت ها آن چنان عمیق و پایدار است که هیچ گاه از انسان جدا نمی شود و همواره با اوست.

در روایات اهل بیتعليهم‌السلام به برخی از این تفرجگاه های معنوی اشاره شده است.

تفرجگاه دوستان خدا

انسان های سعادتمند و دوستان خداوند تفرجگاهی بس زیبا و وصف ناشدنی دارند که هر شب به هنگام سحر در آنجا به گردش مشغول اند. امیرالمؤمنینعليه‌السلام از این تفرجگاه الهی پرده برداشته و فرموده اند:

سَهَرُ الْعُیُونِ بِذِکرِ اللهِ فُرْصَهُ الصُّعداءِ وَ نُزْهَهُ الْاَولِیاءِ؛(۱) بیداری چشم ها و شب زنده داری به ذکر خدا، فرصت نیکبختان و تفرجگاه دوستان خداست.

دیدگان را با یاد خدای سبحان بیدار داشتن تفرجگاه معنوی است که اولیای الهی در آن غم و اندوه را از جان و دل می زدایند و نشاط و شادمانی را جایگزین آن می کنند.

_________________________

۱- ۱. عیون الحکم، ص ۲۸۵؛ تصنیف غررالحکم، ص ۳۱۹.

بوستان خردمندان

کسانی که به دنبال کسب حکمت و دانش اند و هر روز بر دانش و دانایی آنان افزوده می شود، گویی در باغی بسیار باصفا و در تفرجگاهی سرسبز به تفرج و تفریح مشغول اند و لذتی که از این سیر و سیاحت معنوی نصیب آنان می شود، با لذت های مادی قابل قیاس نیست. چنان که علیعليه‌السلام می فرمایند:

الْحِکْمَهُ رَوْضَهُ العُقلاء و نُزْهَهُ النُبَلاءِ؛(۱) حکمت و دانش باغ و بوستان خردمندان و گردشگاه زیرکان و هوشیاران است.

تفرجگاه پارسایان

تفکر و اندیشیدن در آیات الهی و نشانه های خداوند و سیر در آفاق و انفس و تدبر در خلقت و سیر انسان از دیگر تفرجگاه های معنوی فرهیختگان و انسان های وارسته است. امیرالمؤمنینعليه‌السلام نیز در این زمینه فرموده اند:

الفِکْرُ نُزْهَهُ المُتَّقین؛(۲) اندیشه و تفکر در آیات حق تفرجگاه پرهیزکاران است.

کسانی که مرز حق را برای مسیر خود برگزیده اند و مراقب اند که از مسیری که خداوند برای آن ها مشخص کرده است به انحراف کشیده نشود. در سیر خود به این تفرجگاه توجه بسیار دارند و راه و معرفت و رسیدن به نقطه کمال را در این تفرجگاه جست و جو می کنند. این است که امام

____________________________

۱- ۱. عیون الحکم، ص ۵۲؛ تصنیف غررالحکم، ص ۵۸.

۲- ۲. عیون الحکم، ص ۲۴؛ غررالحکم، ص ۴۲.

صادقعليه‌السلام فرمودند:

کانَ اَکْثَرُ عِبادَهِ ابی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللهُ التَّفَکُّرُ وَ الْاِعتِبارٌ؛(۱) بیشترین عبادت ابوذر _ که خداوند رحمتش کند دو چیز بود: تفکر و عبرت گرفتن.

تفرجگاه دانش پژوهان

فراگیری دانش و دانش افزایی صرف نظر از رنج و مشقت آن، یکی از لذت های زندگی کسانی است که در راه تحصیل علم و دانش گام بر می دارند. کشف مطالب و رموز طبیعت و دستیابی به فن آوری های جدید، برای کسانی که در این مسیر تلاش می کنند، لذتی بسیار به دنبال دارد. و این خود به مانند تفریحی لذت بخش است که آنان را از نظر روحی و معنوی ارضاء می کند. و امیرالمؤمنینعليه‌السلام چه زیبا فرمودند:

العُلُومُ نُزْهَهُ الْاُدَباءِ؛(۲) دانش ها تفرجگاه دانش پژوهان است.

_____________________________

۱- ۱. الخصال، ج ۱، ص ۴۲؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۳۱.

۲- ۲. عیون الحکم، ص ۲۳؛ تصنیف غررالحکم، ص ۴۱.

گفتار هشتم: شوخی و خنده

اشاره

اِنَّ المُداعَبَهَ مِنْ حُسْنِ الخُلْقِ وَ اِنَّکَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّرُورَ عَلی اَخیکَ وَ لَقَدْ کانَ رَسولُ اللهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یُداعِبُ الرَّجُلَ یُریدُ اَنْ یَسُرَّهُ؛(۱) درحقیقت شوخی از خوش خلقی است و تو بدان وسیله برادرت را خوشحال و مسرور می کنی. هر آینه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گاهی با برخی افراد شوخی می کردند و می خواستند او را شاد و مسرور کنند.

وسیله قرب به پیامبر

محبت اهل بیتعليهم‌السلام اساس دین ماست. چنان که پیامبر خدا فرمودند:

اَساسُ الاِسْلامِ حُبّی وَ حُبُّ اهل بیتی؛(۲) اساس و پایه اسلام، محبت من و محبت اهل بیت من است.

اگر کسی دیگری را دوست دارد، وسیله قرب و وصول و رسیدن به او را نیز دوست دارد و در جست و جوی آن است. یکی از نشانه های محبت درونی این است که انسان همواره به یاد محبوب خود باشد و نامش بر زبان او جاری گردد.

_____________________________

۱- ۱. الکافی، ج ۲، ص ۶۶۲؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۱؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۸.

۲- ۲. دلائل الصدق، ج ۴، ص ۲۱۵؛ شرح الاخبار، ج ۳، ص ۵۱۵.

بنابراین، کسی که به دنبال قرب و وصول به محمد و آل محمد است، باید ذکرشریف صلوات را زیاد بر زبان جاری کند. و این گویای محبت حبیب خدا و اهل بیتعليهم‌السلام است. پس هر چه عشق و علاقه به این خاندان دارید، باید برایشان صلوات بفرستید.

مزاح و شوخ طبعی

یکی از مصادیق حسن خلق، مزاح و شوخی طبعی است. مزاح و شوخی به جا و به دور از معصیت خداوند، نه تنها مذموم و ناپسند نیست، بلکه به آن توصیه شده است. انسان گاهی با یک لطیفه زیبا، خنده بر چهره انسانی اندوهگین می نشاند و سرور و شادمانی را به او هدیه می دهد. این علاوه بر این که از زیبایی اخلاق شمرده می شود، ایجاد و سرور و شادمانی در دل دیگران به شمار می آید که آثار بسیار ارزنده دنیوی و اخروی دارد.

طنزگویی و مزاح و شوخ طبعی، اگر در مرز شرع برگزار شود، و از خطوط قرمزی که خداوند و اولیای دین برای آن تبیین کرده اند تجاوز نکند، می تواند یکی از عوامل نشاط بخش زندگی باشد.

اولیای دین ما به مزاح و شوخی های سالم و فرحبخش توصیه فرموده اند. یونس شیبانی می گوید: امام صادقعليه‌السلام به من فرمودند:

کَیْفَ مُداعَبَهُ بَعْضِکُمْ بَعْضاً؛ شوخی کردن شما با یکدیگر چگونه است؟ در پاسخ عرض کردم: قلیلٌ؛ اندک است. فرمود: فَلا تَفْعَلوا؛ این گونه نباشد. فَاِنَّ المُداعَبَهَ مِنْ حُسْنِ الخُلْقِ وَ اِنَّکَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّ_رُورَ عَلی اَخیکَ وَ لَقَدْ کانَ رَسول اللهِ صلی الله علیه و اله یُداعِبُ الرَّجُلَ یُریدُ اَنْ یَسُ_رَّهُ؛(۱) زیرا شوخی از خوش خلقی است و تو بدان وسیله برادرت را خوشحال و مسرور می کنی. هر آینه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گاهی با برخی افراد شوخی می کردند و می خواستند او را شاد و مسرور کنند.

از این فرمایش امام صادقعليه‌السلام استفاده می شود که شوخی و مزاح یکی از سیره های پیامبر خدا بوده است. و شوخ طبعی و مسرور کردن دیگران، یکی از ویژگی های آن حضرت به شمار رفته است. از این رو، باید شوخ طبعی را به عنوان یکی از سیره های پیامبر در صحنه زندگی به کار بندیم و اسباب فرح و شادی خود و خانواده و دوستان را فراهم سازیم.

ویژگی اهل ایمان

اهل ایمان همیشه بانشاط و شوخ طبع اند، از امام صادقعليه‌السلام چنین روایت شده است:

ما مِنْ مُؤمنٍ اِلّا وَ فیه دُعابَهٌ؛(۲) مؤمنی نیست، جز این که در او «دعابه» هست.

راوی می گوید: پرسیدم دعابه چیست؟ فرمودند: مزاح. یعنی مؤمن اهل مزاح و خوش و بش است. همیشه سر حال و بانشاط و خندان است. پیامبر هم می فرمودند:

اِنّی لَأَمْزَحُ وَلا اَقُولُ اِلّا حَقّاً؛(۳) من مزاح می کنم، ولی جز حق نمی گویم.

برخی افراد بی نمک و بی مزه اند، شیرین نیستند. پیامبر و امامان خوشمزه

____________________________

۱- ۱. الکافی، ج ۲، ص ۶۶۲؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۱؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۸.

۲- ۲. الکافی، ج ۲، ص ۶۶۳؛ معانی الاخبار، ص ۱۶۴؛ بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۶۰.

۳- ۳. مکارم الاخلاق، ص ۲۱؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۸.

و بانمک و شیرین بودند. اهل مزاح بودند. اصلاً شیرینی در طبیعت مؤمن نهفته است. چنان که نبی مکرم اسلام فرمودند:

المُؤمِنُ عَذبٌ یُحِبُّ الْعُذوبَهَ والمُؤمِنُ حُلْوٌ یُحِبُّ الحَلاوَهَ؛(۱) مؤمن گوارا و خوشمزه است و گوارا و خوشمزه را دوست دارد و مؤمن شیرین است و شیرینی را دوست دارد.

برخورد و رفتار و چهره و سخن مؤمن، همه گوارا و دلچسب است و انسان از معاشرت با او لذت می برد. چنانکه پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

المؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَ المُنافِقُ قَطِبٌ غَضِبٌ؛(۲) مؤمن شوخ طبع و بذله گو است و منافق بدخو، ترشرو و خشم جو است.

مؤمن باید خوشمزگی و شیرین کاری داشته باشد. برخی افراد شیرین و خوشمزه اند، بعضی بی مزه اند و بعضی دیگر تلخ اند. اهل ایمان و دوستان اهل بیتعليهم‌السلام نمکین اند. بی ملاحت نیستند. شوخ و سرحال و کیفورند. با حرف های پسندیده با خانواده و فرزندان و دوستانشان شوخی می کنند.

شوخ طبعی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

پیامبر خدا شوخی می کردند و با مزاح و شوخ طبعی خود دیگران را مسرور می کردند و علاوه بر آن می خواستند ابهت شخصیت ایشان دیگران را مرعوب خود نکند، بلکه با صفا و یگانگی با دیگران معاشرت می کردند و شأن و عظمت پیامبر خدا مانع از آن نبود که دیگران به راحتی با آن حضرت مصاحبت و معاشرت داشتند باشند.

______________________________

۱- ۱. المحاسن، ج ۲، ص ۴۰۸؛ بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۲۸۵.

۲- ۲. تحف العقول، ص ۴۹؛ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۵۳.

هرگاه با گروهی می نشستند، طوری بود که دیگران احساس می کردند پیامبر هم همچون یکی از آنان است. اصلاً دوست نداشت که در میان اصحاب خود متمایز از دیگران باشد. در بیان این ویژگی پیامبر خدا گفته اند:

اِذا جَلَسَ بَیْنَ النّاسِ کانَ کَواحِدٍ مِنْهُمْ لایَعْرِفُهُ مَنْ لَمْ یَکُنْ یَعْرِِفُهُ؛(۱) پیامبر خدا هنگامی که بین مردم می نشست، همانند یکی از آنان بود، به طوری که کسی که پیامبر را نمی شناخت، نمی دانست کدام یک پیامبرند.

اگر با دقت نظر در سیره پیامبر گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بنگریم، می بینیم که با آن مکانت رفیع و شأن عظیم که تا به سدر المنتهی بالا می رود و جبرئیل، بزرگ ترین و مقرب ترین فرشته عالم هستی از او عقب می ماند، با این همه عظمت و بزرگی، بسیار متواضع، سهل، آسان، بانشاط، گشاده رو، متبسم، شادان و با لطافت و ظرافت است. لطیفه گویی و خوش طبعی می کند و با کلام نمکین خود، دیگران را مسرور و شادمان می سازد. ظریف گویی و لطیفه گویی را می پسندد و آن را نیکو می شمارد. این صفت پیامبر آن چنان چشمگیر است که اصحاب بابی را در این ویژگی پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گشوده اند.

خلق عظیم پیامبر

راوی می گوید: از امام صادقعليه‌السلام پرسیدم:

جُعِلْتُ فِداکَ هَلْ کانَتْ فِی النَّبِیِّ مُداعَبَهٌ؛ فدایت گردم، آیا پیامبر هم شوخی می کردند!

فرمود: لَقَدْ وَصَفَهُ اللهُ بِخُلْقُ عَظیمٍ فِی المُداعَبَهِ وَ اِنَّ اللهَ بَعَثَ اَنبیاءَهُ

_______________________________

۱- ۱. لئالی الاخبار، ج ۱، ص ۷۳.

فَکانَتْ فیهم کَزازَهٌ وَ بَعَثَ مُحَمَّداً بِالرَّأفَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ کانَ مِنْ رَأفَتِهِ لِاُمَّتِهِ مُداعَبَتُهُ لَه_ُمْ لِکَیْلا یَبْلُغَ بِاَحدٍ مِنْهُم التَّعظیمُ حَتّی لا یَنْظُرَ اِلَیْهِ؛(۱) خداوند پیامبر را در شوخ طبعی به خُلق بزرگ توصیف فرموده است. و البته خداوند پیامبرانش را مبعوث فرمود، در حالی که در آنان یک قبض و گرفتگی بود. و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را با رأفت و مهربانی و رحمت مبعوث کرد. و رأفت و مهربانی او برای امتش مزاح و شوخ طبعی آن حضرت با مردم است. تا عظمت و هیبت آن حضرت آنان را نگیرد و مانع نگاه کردن به آن حضرت نشود.

در حقیقت پیامبر خدا خودشان را تنزیل می دادند و پایین می آورند، تا مردم بهتر بتوانند با آنان رابطه برقرار کنند و یگانه شوند. مثل یک بزرگی که با بچه ها شوخی می کند و خودش را پایین می آورد. این نهایت تواضع و فروتنی پیامبر خدا بوده است که با آن عظمت همه می توانستند با آن حضرت ارتباط برقرار کنند، همنشین شوند و گفت و گو کنند. تا بدانجا که با پیامبر خدا شوخی می کردند و پیامبر هم از شوخی آنان استقبال می فرمود. و این از ویژگی های بزرگ پیامبر رحمت و خاتم المرسلین بوده است.

شوخی با اصحاب

پیامبر خدا هم با دیگران مزاح می فرمودند و آنان را شادمان می کردند و هم اصحاب با پیامبر خدا شوخی و مزاح می کردند و پیامبر از شوخ طبعی آنان شادمان می شدند. امام باقرعليه‌السلام از پدران خود چنین روایت کرده اند:

کان رسولُ اللهِ صَلّی الله علیه و آله، لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصْحابِهِ اِذا رَآهُ

_____________________________

۱- ۱. کشف الریبه، ص ۸۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۰۸.

مَغْمُوماً بِالمُداعَبَهِ؛(۱) پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هرگاه می دیدند یکی از اصحابشان اندوهگین است، او را با مزاح و شوخ طبعی شادمان می کردند.

ابوهریه می گوید: به پیامبر خدا گفتند: یا رسول الله، شما با ما مزاح می کنید؟ حضرت فرمودند:

اِنّی لا اَقولُ اِلّا حَقّاً؛(۲) من جز حق نمی گویم.

یعنی مزاح و شوخ طبعی من هم بر اساس حق است. خلاف و باطل و استهزاء و حرف ناروا در آن نیست.

از عایشه نیز چنین نقل شده است:

کانَ رسُولُ اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کَثیرُ الْمِزاحِ؛(۳) پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زیاد شوخی می کردند.

در میان خانواده خود بانشاط بودند و با اهل خانه مزاح می فرمودند و آنان را شاد می کردند. برخی افراد با رفقا شوخی می کنند، ولی در خانه مثل برج زهر مار هستند. و این خلاف مروت و مردانگی است.

شوخی ها و شیرین سخنی های پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخنش شیرین و پر از لطافت بود. شیرینی کلام پیامبر خدا و لطافت بیان و شوخ طبعی های آن حضرت با همه اصحاب و مردم، بزرگ و کوچک، هم در شادابی و نشاط مردم نقش داشته و هم احساس یگانگی و خودمانی بودن آن حضرت را در مردم بر می انگیزاند.

_________________________

۱- ۱. کشف الریبه، ص ۸۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۰۸.

۲- ۲. کشف الاسرار، ج ۱، ص ۱۵۶، به نقل از صحیح الترمذی، ج ۲، ص ۲۰.

۳- ۳. کشف الاسرار، ج ۱، ص ۱۵۶، به نقل از البلاغ المبین، ج ۲، ص ۲۰۴.

شوخی های آن حضرت همه بیان واقعیت هاست، ولی واقعیاتی که ممکن است بسیاری از افراد به آن بی توجه باشند و از شنیدن آن احساس تعجب کنند. گاه با بیان بدیهیاتی که بدور از ذهن است، با اصحاب و یارانشان مزاح می کردند و این راست ترین و نمکین ترین شوخی های پیامبر خداست. «از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند.»

از این نمونه ها در تاریخ زندگی پیامبر خدا و معاشرت و همزیستی با مردم آن دوران بسیار می توان یافت که نمونه هایی از آن ذکر می شود.

۱) در روایت آمده است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شتری را دیدند که گندم حمل می کرد. فرمودند:

تَمشِی الهَریسَهُ؛(۱) حلیم دارد حرکت می کند و می رود.

با این بیان لطیفشان هم مزاح کردند و هم سرانجام و عاقبت گندم ها را بیان فرمودند. چون هریسه غذایی است که از گندم و گوشت تهیه می شود که در اصطلاح به آن حلیم می گویند. یعنی بار شتر در قوه حلیم است. هر چند که فعلاً گندم است، ولی می توان روزی به حلیم تبدیل شود.

۲) یک روز پیامبر بلال را دیدند که شکمش برآمده بود. فرمودند: «اُمِّ حُبَین اُمّ ِحُبَین!»(۲)

ام حبین همان آفتاب پرست است که شکمی برآمده دارد. حضرت بلال را در برآمدگی شکمش به آفتاب پرست تشبیه فرمودند و با این کلام با او مزاح و شوخی فرمودند.

۳) از امیر المؤمنینعليه‌السلام روایت شده است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با پیرزنی

_____________________________

۱- ۱. مناقب آل ابی طالبعليهم‌السلام ، ج ۱، ص ۱۴۸؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۴.

۲- ۲. همان، ص ۲۹۵.

فرتوتی که دندان هایش ریخته بود برخورد کردند و به او فرمودند: «اَما اِنَّهُ لا تَدْخُلُ الجَنَّهَ عَجوزٌ دَرْداءٌ؛ آگاه باش که پیرزنِ بدون دندان وارد بهشت نمی شود.»

پیرزن با شنیدن این سخن به گریه افتاد. حضرت فرمودند: چرا گریه می کنی؟ گفت: یا رسول الله، آخر من پیرزن بدون دندان هستم و نمی توانم وارد بهشت شوم. پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خندیدند و فرمود: با این حال وارد بهشت نمی شوی، بلکه در آنجا جوان می گردی.(۱)

۴) و نیز از آن حضرت روایت شده است که نگاه پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به زنی که دو چشمش عفونت داشت افتاد. به او فرمودند: «اَما اِنَّهُ لا تَدْخُلُ الجَنَّهَ رَمْصاءُ الْعَیْنَینَ؛ آگاه باش که زنی که دو چشمش عفونت دارد وارد بهشت نمی شود.» زن به گریه افتاد و گفت: ای رسول خدا، پس من داخل دوزخ می شوم؟ حضرت فرمودند: نه منظور این است که با چنین صورتی وارد بهشت نمی شوی. سپس ادامه دادند: لا یَدْخُلُ الجَنَّهَ الْاَعوَدُ وَالْاَعمی عَلی هذا المَعنی؛ افراد، چپ چشم و نابینا وارد بهشت نمی شوند. بلکه در بهشت سالم و جوان خواهند بود.(۲)

۵) انس مالک خادم رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می گوید: سیره پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنین بود که با ما قاتی می شد، با ما می نشست و گفت و گو می کرد. این قدر خودمانی می شد که با ما مزاح و شوخی می کرد و آن عظمت و هیبت و وقارِ نبوتش مانع از این نبود.

_______________________________

۱- ۱. الجعفریات، ص ۱۹۱؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۸.

۲- ۲. النوادر للراوندی، ص ۱۰؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۹.

انس می گوید: پیامبر آن قدر با ما خودمانی و یگانه می شد که من برادر کوچکی داشتم که پرنده کوچکی داشت و با آن بازی می کرد و با آن انس فراوانی داشت. این پرنده مُرد و پیامبر گاهی از باب ملاطفت و شوخ طبعی به او می فرمود: «یا اَبا عُمَیرما فَعَلَ النُّغَیر؛ ای ابا عمیر، پرنده چه شد؟»(۱)

و با شیرین سخنی خود، حتی با کودکان مزاح می کرد و آنان را شاد می نمود.

۶) انس بن مالک می گوید: مردی بادیه نشین، به نام زاهر بن حرام، برای پیامبر هدیه می آورد. هرگاه می خواست برگردد، پیامبر هم به او مال و کالا می دادند. وی بسیار بدقیافه، اما مورد علاقه پیامبر بود. روزی در بازار مشغول فروش کالاهایش بود. پیامبر او را دیدند و بدون این که او پیامبر را ببیند از پشت سر او را در بغل گرفتند، به طوری او نتواند پیامبر را ببیند. او هم گفت: مرا رها کن، این کیست؟ پیامبر فرمودند: «مَنْ یَشْتری هذا العَبْدَ؛ چه کسی این عبد را می خرد.» منظور پیامبر از عبد «عبدالله» بود، نه غلام و برده.

زاهر پیامبر را شناخت و گفت: یا رسول الله، به خدا سوگند وضع مرا کساد دیده ای! پیامبر فرمود: «لِکِنَّکَ عِنْدَ اللهِ لَسْتَ بِکاسِدٍ؛ لکن وضع تو در نزد خدا کساد نیست.»(۲)

۷) انس بن مالک می گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در سفرها معمولاً زنان خود را به همراه می برد. حضرت ساربانی داشت که از صوت بسیار زیبایی برخوردار بود و معمولاً در سفرها برای این که شتران به سرعت حرکت

_____________________________

۱- ۱. کشف الاسرار، ج ۱، ص ۷؛ مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام ، ج ۱، ص ۱۴۷.

۲- ۲. کشف الاسرار، ج ۱، ص ۱۵۸؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۶؛ حلیه الابرار، ج ۱، ص ۳۱۳.