ائمه و پيشوايان اسلام
به حسب آنكه از فصلهاى گذشته نتيجه گرفته مى شود، در اسلام پس از رحلت پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
در ميان امت اسلامى پيوسته امامى (پيشواى منصوب ) از جانب خدا بوده و خواهد بود. و احاديث انبوهى
از پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
در توصيف ايشان و در عدد ايشان و در اينكه همه شان از قريشند و از اهل بيت پيغمبرند و در اينكه (مهدى موعود) از ايشان و آخرينشان خواهد بود، نقل شده است
و همچنين نصوص
از پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
در امامت علىعليهالسلام
كه امام اول است وارد شده است و همچنين نصوص قطعى از پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و علىعليهالسلام
در امامت امام دوم و به همين ترتيب گذشتگان ائمه به امامت آيندگانشان نص قطعى نموده اند.
به مقتضاى اين نصوص ، ائمه اسلام دوازده تن مى باشند و نامهاى مقدسشان به اين ترتيب است :
١ على بن ابى طالب ٢ حسن بن على
٣ حسين بن على ٤ على بن حسين
٥ محمد بن على ٦ جعفر بن محمد
٧ موسى بن جعفر٨ على بن موسى
٩ محمد بن على ١٠ على بن محمد
١١ حسن بن على ١٢ مهدىعليهمالسلام
اجمالى از تاريخ زندگى دوازده امامعليهمالسلام
امام اوّل
حضرت اميرالمؤ منين علىعليهالسلام
وى فرزند ابوطالب شيخ بنى هاشم ، عموى پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود كه پيغمبر اكرم را سرپرستى نموده و در خانه خود جاى داده و بزرگ كرده بود و پس از بعثت نيز تا زنده بود از آن حضرت حمايت كرد و شرّ كفار عرب و خاصه قريش را از وى دفع نمود.
علىعليهالسلام
(بنا به نقل مشهور) ده سال پيش از بعثت متولد شد و پس از شش سال در اثر قحطى كه در مكه و حوالى آن اتفاق افتاد، بنا به درخواست پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
از خانه پدر به خانه پسر عموى خود پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
منتقل گرديد و تحت سرپرستى و پرورش مستقيم آن حضرت درآمد
.
پس از چند سال كه پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
به موهبت نبوت نايل شد و براى نخستين بار در (غار حرا) وحى آسمانى به وى رسيد وقتى كه از غار رهسپار شهر و خانه خود شد، شرح حال را فرمود، علىعليهالسلام
به آن حضرت ايمان آورد
و باز در مجلسى كه پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
خويشاوندان نزديك خود را جمع و به دين خود دعوت نموده فرمود:
نخستين كسى كه از شما دعوت مرا بپذيرد خليفه و وصى و وزير من خواهد بود، تنها كسى كه از جاى خود بلند شد و ايمان آورد علىعليهالسلام
بود و پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
ايمان او را پذيرفت و وعده هاى خود را در باره اش امضا نمود
و از اين روى علىعليهالسلام
نخستين كسى است در اسلام كه ايمان آورد و نخستين كسى است كه هرگز غير خداى يگانه را نپرستيد.
علىعليهالسلام
پيوسته ملازم پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود تا آن حضرت از مكه به مدينه هجرت نمود و در شب هجرت نيز كه كفار خانه آن حضرت را محاصره كرده بودند و تصميم داشتند آخر شب به خانه و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمايند، علىعليهالسلام
در بستر پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
خوابيده و آن حضرت از خانه بيرون آمده رهسپار مدينه گرديد
. و پس از آن حضرت مطابق وصيتى كه كرده بود، امانتهاى مردم را به صاحبانش رد كرده ، مادر خود و دختر پيغمبر را با دو زن ديگر برداشته به مدينه حركت نمود
در مدينه نيز ملازم پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود و آن حضرت در هيچ خلوت وجلوتى علىعليهالسلام
را كنار نزد و يگانه دختر محبوبه خود فاطمه را به وى تزويج نمود. و در موقعى كه ميان اصحاب خود عقد اخوت مى بست او را برادر خود قرار داد
علىعليهالسلام
در همه جنگهاكه پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
شركت فرموده بود حاضر شد جز جنگ تبوك كه آن حضرت او را در مدينه به جاى خود نشانيده بود
و در هيچ جنگى پاى به عقب نگذاشت و از هيچ حريفى روى نگردانيد و در هيچ امرى مخالفت پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
نكرد چنانكه آن حضرت فرمود:(هرگز على از حق و حق از على جدا نمى شوند )
علىعليهالسلام
روز رحلت پيغمبراكرم ٣٣ سال داشت و با اينكه در همه فضائل دينى سرآمد و در ميان اصحاب پيغمبر ممتاز بود، به عنوان اينكه وى جوان است و مردم به واسطه خونهايى كه در جنگها پيشاپيش پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
ريخته با وى دشمنند از خلافت كنارش زدند و به اين ترتيب دست آن حضرت از شؤ ونات عمومى بكلى قطع شد. وى نيز گوشه خانه را گرفت به تربيت افراد پرادخت و ٢٥ سال كه زمان سه خليفه پس از رحلت پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود، گذرانيد و پس از كشته شدن خليفه سوم ، مردم با آن حضرت بيعت نموده و به خلافتش برگزيدند.
آن حضرت در خلافت خود كه تقريبا چهار سال و نه ماه طول كشيد، سيرت پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت والبته اين اصلاحات به ضرر برخى از سودجويان تمام مى شد و از اين روى عده اى از صحابه كه پيشاپيش آنها ام المؤ منين (عايشه و طلحه و زبير و معاويه ) بودند، خون خليفه سوم را دستاويز قرار داده سر به مخالفت برافراشتند و بناى شورش و آشوبگرى گذاشتند.
آن حضرت براى خوابانيدن فتنه ، جنگى با ام المؤ منين عايشه و طلحه و زبير در نزديكى بصره كرد كه به (جنگ جمل ) معروف است و جنگى ديگر با معاويه در مرز عراق و شام كرد كه به جنگ (صفين ) معروف است و يك سال و نيم ادامه يافت و جنگى ديگر با خوارج در نهروان كرد كه به جنگ (نهروان ) معروف است و به اين ترتيب ، بيشتر مساعى آن حضرت در ايام خلافت خود، صرف رفع اختلاف داخلى بود و پس از گذشت زمان كوتاه ، صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى در مسجد كوفه در سر نماز به دست بعضى از خوارج ضربتى خورده و در شب ٢١ همان ماه شهيد شد
اميرالمؤ منين علىعليهالسلام
به شهادت تاريخ و اعتراف دوست و دشمن در كمالات انسانى نقيصه اى نداشت و در فضائل اسلامى نمونه كاملى از تربيت پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود.
بحثهايى كه در اطراف شخصيت او شده و كتابهايى كه در اين باره شيعه و سنى و ساير مطلعين و كنجكاوان نوشته اند، در باره هيچيك از شخصيت هاى تاريخ اتفاق نيفتاده است
علىعليهالسلام
در علم و دانش ، داناترين ياران پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ساير اهل اسلام بود و نخستين كسى است در اسلام كه در بيانات علمى خود، در استدلال و برهان را باز كرد و در معارف الهيّه بحث فلسفى نمود و در باطن قرآن سخن گفت و براى نگهدارى لفظش دستور زبان عربى را وضع فرمود و تواناترين عرب بود در سخنرانى (چنانكه در بخش اوّل كتاب نيز اشاره شد).
علىعليهالسلام
در شجاعت ضرب المثل بود و در آن همه جنگها كه در زمان پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و پس از آن شركت كرد، هرگز ترس و اضطراب از خود نشان نداد و با اينكه بارها و ضمن حوادثى مانند جنگ احد و جنگ حنين و جنگ خيبر و جنگ خندق ، ياران پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و لشكريان اسلام لرزيدند و يا پراكنده شده فرار نمودند، هرگز پشت به دشمن نكرد و هرگز نشده كه كسى از ابطال و مردان جنگى با وى درآويزد و جان به سلامت برد و در عين حال با كمال توانايى ، ناتوانى را نمى كشت و فرارى را دنبال نمى كرد و شبيخون نمى زد و آب به روى دشمن نمى بست
از مسلمات تاريخ است كه آن حضرت در جنگ خيبر در حمله اى كه به قلعه نمود، دست به حلقه در رسانيده با تكانى در قلعه را كنده به دور انداخت
و همچين روز فتح مكه كه پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
امر به شكستن بتها نمود، بت (هبل ) كه بزرگترين بتهاى مكه و مجسمه عظيم الجثه اى از سنگ بود كه بر بالاى كعبه نصب كرده بودند، علىعليهالسلام
به امر پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
پاى روى دوش آن حضرت گذاشته بالاى كعبه رفت و (هبل ) را از جاى خود كند و پايين انداخت
علىعليهالسلام
در تقواى دينى و عبادت حق نيز يگانه بود، پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
در پاسخ كسانى كه نزد وى از تندى علىعليهالسلام
گله مى كردند مى فرمايد:(على را سرزنش نكنيد؛ زيرا وى شيفته خداست ).
ابودرداى صحابى پيكر آن حضرت را در يكى از نخلستهانهاى مدينه ديد كه مانند چوب خشك افتاده است ، براى اطلاع ، به خانه آن حضرت آمد و به همسر گرامى وى كه دختر پيغمبراكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود، درگذشت همسرش را تسليت گفت ، دختر پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:(پسر عم من نمرده است بلكه در عبادت از خوف خدا غش نموده است و اين حال براى وى بسيار اتفاق مى افتد).
علىعليهالسلام
در مهربانى به زيردستان و دلسوزى به بينوايان و بيچارگان و كرم و سخا به فقرا و مستمندان ، قصص و حكايات بسيار دارد. آن حضرت هر چه را به دستش مى رسيد در راه خدا به مستمندان و بيچارگان مى داد و خود با سخت ترين و ساده ترين وضعى زندگى مى كرد. آن حضرت كشاورزى را دوست مى داشت و غالبا به استخراج قنوات و درختكارى و آباد كردن زمينهاى باير مى پرداخت ولى از اين راه هر ملكى را كه آباد مى كرد و يا هر قناتى را كه بيرون مى آرود وقف فقرا مى فرمود و اوقاف آن حضرت كه به صدقه على معروف بود در اواخر عهد وى ، عوايد ساليانه قابل توجهى (٢٤ هزار دينار طلا) داشت