گنجنامه

گنجنامه0%

گنجنامه نویسنده:
گروه: سایر کتابها

گنجنامه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: هادی نجفی
گروه: مشاهدات: 8773
دانلود: 2331

توضیحات:

گنجنامه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 88 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8773 / دانلود: 2331
اندازه اندازه اندازه
گنجنامه

گنجنامه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

روزی برای تو تنگ شد، بسیار آمرزش بخواه؛ چراکه خداوند عزّوجلّ در کتابش می فرماید: «از پروردگارتان طلب آمرزش کنید. که او بسیار آمرزنده است: برای شما از آسمان باران فراوان سرازیر می کند و به وسیله اموال و پسران شما را یاری می کند.» که منظور یاری در دنیاست «و برای شما باغ هایی را قرار می دهد» در آخرت. بعد امام صادقعليه‌السلام فرمود: ای سفیان، اگر امری از سلطان یا غیر آن تو را غمناک کرد، بسیار بگو: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بِاللّه الْعَلیِّ الْعَظیم»؛ چرا که این ذکر کلید گشایش مشکلات و گنجی از گنجهای بهشت است.

و از جمله: روایتی است که شیخ صدوقرحمه‌الله با سند خود از امام صادقعليه‌السلام نقل نموده است که آن حضرت فرمود: در شگفتم از کسی که از چهار چیز در هراس است، چرا به چهار چیز (برای نجات خود از آن چهار چیز که می ترسد) پناه نمی برد؟ در شگفتم از کسی که از دشمن می ترسد چرا پناه نمی برد به گفتار خداوند متعال:( حسبُنا اللّه و نعم الوکیلُ ) (و خدا ما را کافی است و او کارگزار خوبی است)، که من از خداوند شنیدم که در ادامه آن در کتابش فرمود:( فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اللّه ِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ ) (پس بازگشتند به نعمتی از خدا و فضلی که به آنها بدی و آسیبی نرسید). و در شگفتم از کسی که غمگین است چرا پناه نمی برد به گفتار خداوند متعال:( لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ ) (معبودی جز تو نیست تو پاک و منزّهی. همانا من از ستمگران بودم)، که من شنیدم از خداوند که در ادامه آن فرمود:( فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ ) (پس ما او را اجابت نمودیم و از اندوه و غم نجاتش دادیم و همین طور مؤمنان را نیز نجات می دهیم)؛ و در شگفتم از کسی که درباره او مکر و حیله ای شده است، چرا پناه نمی برد به گفتار خداوند متعال( وَ اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللّه ِ اِنَّ اللّه َ بَصیرٌ بِالْعِبادِ ) (و من واگذار کردم کارم را به خدا همانا خداوند نسبت به بندگانِ خود بیناست)، که شنیدم خداوند عزّوجلّ در ادامه این آیه فرمود:( فَوَقاهُ اللّه ُ سَیِئاتِ ما مَکَرَوُا ) (پس خداوند حفظ کرد او را از نقشه های بدی که درباره او ریخته بودند)؛ و

عجبتُ لمن أراد الدنیا و زینتها کیف لا یفزع إلی قوله تعالی: «ماشاء اللّه لا قوه إلاّ باللّه»(۱) ؛ فإنّی سمعت اللّه عزوجل یقول بعقبها: «إنْ تَرَن أنا اَقلُّ منک مالاً و ولدا فعسی ربّی أن یُؤْتِیَنِ خیرا من جنّتک»(۲) و عسی موجِبَهٌ.(۳)

أربعه من کنوز البر

و منها: مما رواها المفید فی أمالیه بسنده عن الصادقعليه‌السلام عن أبیهعليه‌السلام عن جدهعليه‌السلام قال: رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : أربعهٌ من کنوز البرّ: کتمان الحاجه و کتمان الصدقه و کتمان المرض و کتمان المصیبه.(۴)

أربعه من کنوز الجنه

و منها: مارواها الراوندی رفعه عن النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أنّه قال: أربع من کنوز الجنّه: کتمان الفاقه و کتمان الصدقه و کتمان المصیبه و کتمان الوجع.(۵)

و قالصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : من کنوز البرّ: کتمان المصائب و الأمراض و الصدقه.(۶)

الکوفه کنز الإیمان

و منها: ورد فی خبر أبی سعید الخدری قال: سمعت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یقول: الکوفه جمجمه العرب و رمح اللّه تبارک و تعالی و کنز الإیمان فخُذ عنهم، الحدیث.(۷)

و الکوفه الیوم تنطبق علی الغَرِیّ الشریف و هو بلدی و بلدک و بلد آباؤنا و إلیه انتسابنا.

کنوز الله فی الطالقان

و منها: مارواها الحسن بن سلیمان الحلّی بإسناده عن المفضّل بن عمر عن الصادقعليه‌السلام فی حدیث طویل: ثم یخرج الفتَی الحسنی الصبیح من نحو الدیلم، فَیَصیح

___________________________

۱- ۱. سوره الکهف /۳۹.

۲- ۲. سوره الکهف /۳۹ و ۴۰.

۳- ۳. أمالی الصدوق، المجلس الثانی، ح۲/۵۴ الرقم ۹، الخصال /۲۱۸ ح۴۳.

۴- ۴. أمالی المفید، المجلس الأوّل ۴/۸.

۵- ۵. الدعوات /۱۶۴ ح۲۵۲.

۶- ۶. الدعوات /۱۶۷ ح۴۶۲، و نحوها فی الاثنی عشریه فی المواعظ العددیه /۱۸.

۷- ۷. الکافی، ۶/۲۴۳ ح۱.

در شگفتم از کسی که دنیا و زینت آن را می خواهد، چرا پناه نمی برد به گفتار خداوند متعال که می فرماید: «ماشآءَ اللّه ُ لا قُوَّهَ اِلّا بِاللّه ِ» (آن چه خدا بخواهد واقع می شود و نیرویی نیست جز این که از جانب خداست)، که شنیدم خداوند عزّوجلّ در ادامه این آیه فرمود:( اِنْ تَرَنِ اَنَا اَقَلُّ مِنْکَ مالاً وَ وَلَدا فَعَسی رَبّی اَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْرا مِنْ جَنَّتِکَ ) (اگر مرا ببینی که من در مال و فرزند کمتر از تو هستم، امیدوارم پروردگار من بهتر از باغِ تو به من بدهد)؛ و کلمه «عسی» در اینجا معنی امید می دهد.

از دیگر مواردی که در روایات به آن گنج اطلاق شده است: روایتی است که شیخ مفید (رضوان اللّه تعالی علیه) در کتاب امالی خود با سندش از امام صادقعليه‌السلام نقل می کند و آن حضرت هم از پدرشعليه‌السلام از جدّشعليه‌السلام از پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت نموده اند که آن حضرت فرمودند: چهار چیز از گنجهای نیکی است: پنهان کردن نیاز و حاجت، پنهان کردن صدقه، پنهان کردن بیماری و پنهان کردن مصیبت. و از جمله: حدیث مرفوعه ای است که قُطب راوندیقدس‌سره از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل می کند که آن حضرت فرمود: چهار چیز از گنجهای بهشت است: پنهان کردن فقر، پنهان کردن صدقه، پنهان کردن مصیبت و پنهان کردن رنج و درد.

و از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است که فرمودند: از گنجهایِ نیکی پنهان کردن بیماری ها و مصیبت ها و صدقه است.

و از جمله: حدیثی است که در خبر ابوسعید خِدری وارد شده است که وی می گوید: از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم می فرمود: شهر کوفه جمجمه عرب است (مرکز قدرت جهان عرب) و نیزه خداوندِ تبارک و تعالی است (به دلیل داشتن انسانهای شجاع) و گنجینه ایمان است (به خاطر وجود عالمان راستین در آن شهر) پس دانش خود را از آنان بگیر... و کوفه امروز منطبق بر نجف اشرف است. همانجا که سرزمین من و تو و پدران ماست و ما به آن شهر منسوب هستیم.و از جمله: حدیثی طولانی است که حسن بن سلیمان حلّی با اسنادش از مفضّل بن عمر و او از امام صادقعليه‌السلام نقل می کند که حضرت فرمودند: ...سپس از طرف دیلم جوان حسنی که چهره زیبایی دارد خارج می شود

بصوت له فصیحٍ: یا آلَ محمّد، أجیبوا الملهوف! و المنادی من حول الضریح، فتجیبه کنوزُ اللّه بالطالقان، کنوزٌ و أیُ کنوز، لا من ذهب و لا من فضّه، بل هی رجال کزُبُر الحدید، لَکأنّی أنظر إلیهم علی البراذین الشَّهْبِ بأیدیهم الْحِرابُ، یتعاوَوْن شوقاً إلی الحرب کما تتعاوی الذئابُ. أمیرُهم رجلٌ من تمیم یقال له شعیب بن صالح. فَیُقبِل الحسنی فیهم... الحدیث.(۱)

و روی ابنُ أعثمَ الکوفی فی کتاب الفتوح عن أمیرالمؤمنینعليه‌السلام أنّه قال: ویحا للطالقان! فإنّ للّه عزّوجلّ بها کنوزا لیست من ذهب و لا فضّه، ولکن بها رجال مؤمنون عرفوا اللّه حقّ معرفته، و هم أیضا أنصار المهدی فی آخر الزمان.(۲)

الکنز لابد أن یودع عند الأمین

و اعلم یا بنی، إنّ الکنز لابدّ من أن یودعَ عند الأمین، و إلّا یخاف علیه من النَّهْب و السَّرِقه؛ و لذا قال عیسی علی نبیّنا و آله وعليه‌السلام : لاتتخذوا الدنیا ربّا فتتخذَکم عبیدا، اِکنِزوا کنزکم عند من لا یُضیّعُه؛ فإنّ صاحب کنز الدنیا یُخاف علیه الآفهُ و صاحب کنز اللّه لا یخاف علیه الآفه.(۳)

إن هدی الله بک أحداً فهو کنزک فأودع الکنوز التی ذکرتُها لک عنداللّه تعالی و اعمل بها. و اعلم إن هدی اللّه ُ بک أحدا فهو کنزک؛ کما یظهر من قضیه عیسیعليه‌السلام مع الیتیم المذکوره فی بحارالأنوار(۴) . فاسع فی هدایه الخلق و ترویج مذهب الإمامیه الحقّه.

__________________________

۱- ۱. مختصر البصائر /۴۵۱ طبعه جماعه المدرسین؛ بحارالأ نوار ۵۳/۱۵ (۲۱/۵۵۰).

۲- ۲. الفتوح ۲/۷۸، البیان /۱۰۱، عقدالدرر /۱۲۲، کنزالعمال ۱۴/۵۹۱، کشف الغمه ۴/۲۰۶.

۳- ۳. بحارالأنوار، ۱۴/۳۲۷ ح۴۸.

۴- ۴. بحارالأنوار ۱۴/(۲۸۲-۲۸۰).

و با صدای بلند و فصیحی می گوید: ای خاندان محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اجابت کنید کسی را که فریاد خواهد و به او اندوه رسیده باشد. پس از آن منادی در کنار ضریح است و سپس گنجهای خدا در طالقان دعوت او را اجابت می کنند. آنان گنجهایند و چه گنجهایی!! این گنجها نه از جنس طلا هستند و نه از جنس نقره، بلکه مردانی هستند که در شجاعت و مقاومت مثل پاره های آهن می باشند. گویا من آنها را می بینم که با در دست داشتن ادوات جنگی بر مرکب های سیاه و سفید سوارند و با اشتیاق تمام مثل صدای گرگها صدای جنگ بر لب دارند. فرمانده آنان مردی از قبیله تمیم است که به او شعیب بن صالح گفته می شود. پس سیّد حسنی فرماندهی کل آنها را به عهده می گیرد...

ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح از حضرت امیرالمؤمنینصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت می کند که آن حضرت فرمود: خوشا بر طالقان که خداوند در آنجا گنجهایی دارد که نه از طلایند و نه از نقره، بلکه آن گنجها مردان مؤمنی هستند که خدای را به حقیقت شناخته اند و آنان یاران حضرت مهدیعليه‌السلام در آخرالزّمان می باشند.

و بدان ای فرزندم، این که گنج را باید نزد شخص امانتداری گذاشت، در غیر این صورت ترس آن می رود که مورد دستبُرد قرار می گیرد و یا غارت شود؛ به همین خاطر حضرت عیسی (علی نبیِّنا و آله و علیه الصّلاه و السّلام) فرمود: دنیا را معبود خود قرار ندهید که او شما را بنده خود نماید گنج خود را در نزد کسی بگذارید که آن را ضایع نکند و از بین نبرد همانا کسی که گنج دنیایی دارد بیم آفت برای آن گنج می رود، ولی صاحب گنجِ خدایی هرگز بیم آفت برای آن نمی رود. پس گنجهایی را که برایت ذکر کردم نزد خداوند متعال به امانت بگذار و به آنها عمل کن؛ و بدان که اگر خداوند به وسیله تو کسی را هدایت کرد، همین برای تو گنجی است؛ چنان که این مطلب از داستان حضرت عیسیعليه‌السلام و آن یتیم که در بحارالانوار ذکر شده است ظاهر می شود. پس در هدایت مردم و ترویج مذهبِ بر حقِّ امامیّه تلاش کن.***

خاتمه:

اشاره

قد جعلت خاتمه هذه الرساله اُمورا:

منها:

دعاء الإمام الصادق عليه‌السلام فی مجلس المنصور للنجاه منه

قال الإربلی: «حدّث عبداللّه بن الفضل بن الربیع عن أبیه قال: حجّ المنصور سنهَ سبعٍ و أربعین و مائه، فَقَدِم المدینه و قال للربیع بن یونس: ابعث إلی جعفربن محمّد من یأتینا به مُتعَبا. قتلنی اللّه إن لم أقتلْه. فتغافل الربیع عنه لِیَنساه، ثم أعاد ذکره للربیع و قال: ابعث من یأتی به مُتعَبا. فتغافل عنه، ثم أرسل إلی الربیع قبیحهً أغلظ علیه فیها، و أمره أن یَبعثَ من یُحضِر جعفرا، ففعل.

فلمّا أتاه قال له الربیع: یا أباعبداللّه، اذکر اللّه، فإنّه قد أرسل إلیک بما لا دافع له غیرُ اللّه. فقال جعفر: «لا حول و لا قوه إلّا باللّه».

ثم إنّ الربیع أعلم المنصور بحضوره، فلمّا دخل جعفر علیه أوعده و أغلظ له و قال: أیْ عدوَّ اللّه، اِتّخذک أهل العراق إماما یُجبون إلیک زکاه أموالهم، و تُلحِد فی سلطانی و تبغیه الغوائل. قتلنی اللّه إن لم أقتلک.

خاتمه: این رساله را در اموری چند قرار دادم:

امر اوّل: دعای امام صادقعليه‌السلام در مجلس منصور دوانیقی به خاطر نجات از او

علّامه اِربلیرحمه‌الله می گوید: عبداللّه بن فضل بن ربیع از پدرش حدیث کرد که منصور دوانیقی در سال ۱۴۷هجری قمری به سفرِ حجّ خانه خدا رفته بود. وقتی وارد مدینه شد به ربیع فرزند یونس گفت: شخصی را بفرست به سوی جعفر بن محمّد تا او را با حال رنج و سختی به نزد من بیاورد. خدا مرا بکشد اگر او را نکشم. ربیع در انجام این کار سهل انگاری کرد شاید منصور این امر را فراموش کند، ولی باز منصور گفته اش را تکرار کرد لکن ربیع خود را به بی خبری زد، ولی در مرحله سوّم منصور نامه تندی به ربیع نوشت و در آن نوشته به شدّت دستور احضار امام را داد آن هم با حالت زحمت و رنج. در این مرتبه ربیع مجبور به انجام این دستور شد.

وقتی امام را حاضر کردند، ربیع به امام عرض کرد: ای ابا عبداللّه، به یاد خدا باش. منصور تو را به این جا آورده به خاطر آنچه جز خدا نمی تواند آن را از تو برطرف نماید. امام فرمود: قدرت و نیرویی نیست جز این که از آنِ خداوند است. سپس ربیع به منصور خبر داد که امام صادقعليه‌السلام را حاضر نموده است. وقتی که امام وارد بر منصور شد، او با امام برخورد تندی نمود و تهدیدهای شدید کرد و به امام می گفت: ای دشمن خدا، مردم عراق تو را به عنوان پیشوای خود قرار داده اند و زکات مالشان را به سوی تو می فرستند. تو سلطنت مرا از بین برده ای و باعث آشوب شده ای. خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم.

فقال له: یا أمیرالمؤمنینعليه‌السلام ، إنّ سلیمان أُعطِی فشکر، و إنّ أیوب اُبتُلی فصبر، و إنّ یوسف ظُلِمَ فَغَفَر، و أنت من ذلک السنخ. فلما سمع المنصورُ ذلک منه قال له: إلیّ و عندی یا أبا عبداللّه، أنت البری ء الساحه، السلیم الناحیه، القلیل الغائله، جزاک اللّه مِن ذی رَحِمٍ أفضلَ ما جزی ذوی الأرحامِ عن أرحامهم.ثم تناول یدَه و أجلسه علی فُرُشه. ثم قال: عَلیَّ بالطیب. فأُتی بالغالیه، فجعل یُغَلّب لحیهَ جعفر بیده حتّی ترکها تَقطُرُ، ثم قال: قُم فی حفظ اللّه وکلاءته. ثم قال: یا ربیعُ، ألْحِقْ أبا عبداللّه جائزته و کسوته. انصرف أبا عبداللّه فی حفظ اللّه و کنفه فانصرف. قال الربیع: ولحقته فقلت له: إنّی قد رأیتُ قبلک مالم تره، ورأیتُ بعدک مالا رأیتُهُ، فما قلتُ یا أبا عبداللّه حین دخلت؟

قال: قلت: «اللهم احرسنی بعینک التی لا تنام و اکفِنی برکنک الذی لا یُرام و اغفرلی بقدرتک علیَّ. و لا أهلِکُ و اَنتَ رجائی. اللهم أنتَ أکبرُ و أجلُّ ممّا أخافُ و أحذرُ. اللهم بک أدفعُ فی نحره و أستعیذ بک من شرِّه». ففعل اللّه بی ما رأیتَ.(۱)

قد رُوی لقاء الإمام الصادقعليه‌السلام بالمنصور بکلمات مختلفه، لعلّه متعدد. فراجع إن شئت الکافی ۲/۵۶۲ ح۲۲ و أمالی الصدوق، المجلس التاسع و الثمانین ح ۱۰/۷۰۹ الرقم ۹۷۸.

__________________________

۱- ۱. کشف الغمه ۳/۱۵۹، مطالب السؤول ۲/۵۸.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: ای امیرالمؤمنین، همانا حضرت سلیمانعليه‌السلام مشمول عطای ویژه خداوند قرار گرفت پس شکرگزاری کرد؛ و حضرت ایّوب گرفتار بلا شد پس صبر نمود؛ و حضرت یوسفعليه‌السلام مورد ظلم قرار گرفت پس (برادرانش را) بخشید. تو هم از این گروه هستی.

چون منصور سخنان امام را شنید به او گفت: بیا به سوی من ای ابا عبداللّه، این اتهامات از تو مبرّی است. خداوند به تو از طرف خویشان بهترین جزایی که شخص از جانب خویشان خود می گیرد عنایت فرماید. سپس دستش را دراز کرد و امام را روی فرش و جایگاه خاصّ خود نشاند. پس دستور داد عِطر بیاورند. عطر گرانبهایی را آماده کرده و آوردند و با آن عطر محاسن امام را با دستش معطّر نمود به حدّی که قطرات عطر از محاسن امام به زمین می چکید. سپس گفت: برخیز که در حفظ و حراستِ خداوند قرار داری. بعد به ربیع دستور داد که لباس و جایزه ابا عبداللّه را به او بده و او را رها کن در حفظ و حمایت ویژه خدا. امام هم به این صورت از منصور جدا شد.

ربیع می گوید: من به نزد امام صادقعليه‌السلام رفتم و به آن حضرت گفتم: من قبل از شما دیدم چیزی را که شما ندیدی، و بعد از آمدن شما دیدم چیزی را که تاکنون ندیده ام. وقتی وارد به مجلس منصور شدی چه ذکری گفتی؟

امام فرمود: گفتم: «خدایا با آن دیده و چشم خود که هرگز نمی خوابد مرا نگهدار، و مرا در سایه رکنِ استوار و خِلَل ناپذیرت قرار بده، و مرا ببخش با آن قدرتی که داری، و من از بین نمی روم تا تو امید من هستی. خداوندا، تو بزرگ تر و با اهمیت تر از آن هستی که من از آن می ترسم و وحشت دارم. خدایا، من به واسطه تو دفع می کنم قتلی که او در حقّ من می خواهد انجام دهد؛ و از شرّ او به تو پناه می برم». پس خدا هم انجام داد در حقّ من آن چه را دیدی.

جریان ملاقات امام صادقعليه‌السلام با منصور با کلمات گوناگون و تعابیر متعدّد روایت شده است. اگر خواستی می توانی به کتاب کافی، ج۲، ص۵۶۲، حدیث۲۲ و به کتاب امالی شیخ صدوق، مجلس هشتاد و نهم، ح۱۰، ص۷۰۹، رقم ۹۷۸ مراجعه کنی.

و منها:

وصیه الإمام الصادق عليه‌السلام لولده الإمام الکاظم عليه‌السلام

قال الإربلی: «و عن بعض أصحاب جعفرعليه‌السلام قال: دخلت علیه و موسیعليه‌السلام بین یدیه و هو یُوصیه بهذه الوصیه. فکان ممّا حفظتُ منها أن قال:

یا بنیّ، أقبِل وصیتی و احفظ مقالتی؛ فإنّک إن حفظتها تَعِش سعیدا و تَمُتْ حمیدا.

یا بنیّ، من قنع بما قُسم له استغنی، و من مَدَّ عینه إلی ما فی ید غیره مات فقیرا، و من لم یَرضَ بما قسم اللّه له اتّهم اللّه فی قضائه، و من استصغر زلّه غیره استعظم زلّه نفسه، و من استصغر زلّه نفسه استعظم زلّه غیره.

یا بنیّ، من کشف حجاب غیره انکشفت عورات بیته، و من سلّ سیفَ البغی قُتل به، و من احتفر لأخیه بئرا سقط فیها، و من داخل السفهاءَ حُقّر، و من خالط العلماء وُقِّر، و من دخل مَداخل السوء اُتُّهِم.

یا بنیّ، إیّاک أن تُزرِیَ بالرجال فیُزری بک، و إیّاک و الدخولَ فیما لا یعنیک فتذلُّ لذلک.

یا بنیّ، قل الحقّ لک و علیک تُستشار من بین أقرانک.

یا بنیّ، کن لِکتاب اللّه تالیا و للإسلام فاشیا و بالمعروف آمرا و عن المنکر ناهیا و لمن قطعک واصلاً و لمن سکت عنک مبتدئا و لمن سألک معطیا.

و إیّاک و النمیمهَ، فإنّها تزرع الشّحْناءَ فی قلوب الرجال، و إیّاک و التّعّرضَ لعیوب الناس. فمنزله المتعرّض لعیوب الناس کمنزله الهدف.

امر دوم: وصیّتِ امام صادقعليه‌السلام به فرزندش امام کاظمعليه‌السلام

عالم جلیل القدر علیّ بن عیسی اِربلی (رحمه‌الله علیه) از یکی از اصحاب امام صادقعليه‌السلام نقل می کند که وی می گوید: بر امام صادقعليه‌السلام در حالی وارد شدم که فرزندش امام موسی بن جعفرعليه‌السلام در نزد آن حضرت بود و امام به وی وصیت می نمود آن چه من از وصیّت های امام صادق در نظرم مانده این است که فرمود:

ای فرزندم، وصیّت مرا بپذیر و گفتارم را در نظرت بسپار که اگر آن چه را می گویم حفظ کنی و عمل نمایی، سعادتمند زندگی خواهی کرد و مورد ستایش خواهی مُرد.

ای فرزندم، کسی که قانع باشد به آن چه برای او تقسیم شده است بی نیاز خواهد شد؛ و کسی با چشمانش به آن چه در دست دیگران است نگاه طمعکارانه داشته باشد، نیازمند خواهد مُرد، و کسی که راضی به آن چه خدا برای او تقسیم نموده است نباشد، به خداوند در قضایش تهمت زده است؛ و کسی که لغزش دیگران را کوچک بشمارد، در واقع لغزش های خودش را بزرگ شمرده است؛ و کسی که لغزش دیگران را بزرگ بشمارد، لغزش خودش را کوچک شمرده است.

ای فرزندم، کسی که رازِ دیگران را فاش کند خداوند اسرار و عیب های خانوادگیش را فاش می سازد؛ و کسی که شمشیر ستم علیه کسی بکشد با همان شمشیر کشته خواهد شد؛ و کسی که چاهی را برای برادرش بکند خودش در آن چاه می افتد؛ و کسی که با نادانان همنشینی داشته باشد حقیر و کوچک شمرده می شود؛ و کسی که با دانشمندان رفت و آمد داشته باشد مورد احترام قرار می گیرد؛ و کسی که به جایگاه و مجالس بد وارد شود مورد اتّهام قرار می گیرد.

ای فرزندم، بپرهیز از اینکه بزرگان را سرزنش کنی که در این صورت خودت مورد سرزنش و ملامت واقع خواهی شد؛ و بپرهیز از دخالت در اموری که فایده ای به حال تو ندارد که به خاطر آن خوار و ذلیل خواهی شد.

ای فرزندم، حق را بگو چه به سود تو باشد و چه به زیان تو؛ و بر تو باد که با آنان که همانند تو هستند مشورت کنی.

ای فرزندم، کتاب خدا را تلاوت کن و دین اسلام را آشکارنما و مردم را به کارهای نیک یا بنیّ، إذا طلبت الجود فعلیک بمعدِنه، فإنّ للجود معادنُ و للمعادن أصولاً و للأصول فروعا و للفروع ثمرا و لا یطیب ثمر إلّا بفرع و لا فرعٌ إلّا بأصل و لا أصل ثابتٌ إلّا بمعدِنٍ طیّب.

یا بنیّ، إذا زُرتَ فزُر الأخیار و لا تزُر الفجّارَ، فإنّهم صخره لا یتفجّر ماؤها و شجره لا یَخْضرُّ ورقُها، و أرض لا یظهر عُشبُها.

قال علی بن موسیعليه‌السلام : فما ترک أبی هذه الوصیه إلی أن تُوُفِّیَ».(۱)

وصیه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم إلی أمیرالمؤمنینعليه‌السلام

و منها: اُوصیک بما وصّی به رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالبعليه‌السلام المرویّ فی الفقیه.(۲)

وصیه أمیر المؤمنین لولده الإمام الحسنعليه‌السلام و منها:

اُوصیک بما وصّی بها أمیرالمؤمنینعليه‌السلام ولده الإمام الحسنعليه‌السلام

المنقول فی الکتاب الواحد و الثلاثین من نهج البلاغه، فراجِعْها.

وصیه أمیرالمؤمنینعليه‌السلام لولده محمد بن الحنفیه

و منها: أوصیک بما وصّی به أمیرالمؤمنینعليه‌السلام ولده محمّد ابن الحنفیه المرویّ فی الفقیه أیضا.(۳)

وصیه اخری لرسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم إلی أمیرالمؤمنینعليه‌السلام

و منها: وصیه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لأمیرالمؤمنینعليه‌السلام المرویّ فی صحیحه معاویه بن عمار قال: سمعت أبا عبداللّهعليه‌السلام یقول: کان فی وصیه النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لعلیٍّ أن قال: یا علی، اُوصیک فی نفسک بخصال فاحفظْها عنّی. ثم قال: اللهم أعِنْه.

__________________________

۱- ۱. کشف الغمه ۳/۲۰۴، حلیه الأولیاء ۳/۱۹۵، و روی أیضا فی کشف الغمه ۳/۱۵۷، مطالب السؤول ۲/۵۷ مختصرا.

۲- ۲. الفقیه ۴/(۳۷۵-۳۵۲) الرقم۵۷۶۲.

۳- ۳. الفقیه ۴/(۳۹۲-۳۸۴) الرقم ۵۸۳۴.

دستور ده و از کارهای بد نهی کن. با آن کس که از تو بُریده است پیوند داشته باش و با آن کس که با تو حرف نمی زند تو شروع کن به حرف زدن، و به آن کسی که از تو کمک می خواهد عطا کن. و مبادا سخن چینی کنی که این کار در دل های مردم کینه ایجاد می کند و بپرهیز از این که به عیب جویی مردم بپردازی؛ چرا که شخصی که عیب جویی مردم را می کند همانند هدفی است که همه تیرها به طرف آن پرتاب می شود.ای فرزندم، اگر طالب جود و بخشش هستی بر تو باد به معدن های آن. همانا برای جود معادنی وجود دارد و برای معدن ها ریشه هایی وجود دارد و برای ریشه ها شاخه هایی وجود دارد و برای شاخه ها میوه هایی هست، هیچ میوه ای گوارا نمی شود مگر به وسیله شاخه اش و هیچ شاخه ای وجود ندارد بدون ریشه و هیچ ریشه ثابتی هم وجود ندارد مگر در جایگاه و معدن پاکیزه ای.

ای فرزندم، اگر خواستی کسی را زیارت کنی انسان های نیکوکار را زیارت کن و از زیارت بدکاران بپرهیز، چراکه بدکاران مثل صخره هایی هستند که آبی از آنها نمی جوشد و مثل درختی هستند که برگی از آن درخت سبز نمی شود و مانند زمینی می باشند که از آن سبزه ای نمی روید.

امام رضاعليه‌السلام می فرماید: پدرم عمل به این وصیّت را ترک نکرد تا وقتی از دنیا رفت [همواره در حیاتش به این وصیت عمل نمود]. امر سوّم از خاتمه رساله: این که تو را توصیه می کنم به آن چه پیامبر خدا به امیرالمؤمنین علی به ابیطالبعليه‌السلام سفارش نمود که وصایای آن حضرت در کتابِ من لایحضره الفقیه نقل شده است.

امر چهارم از خاتمه رساله:این که تو را توصیه می کنم به آنچه حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام به فرزندش امام حسنعليه‌السلام وصیت نمود و در نامه سی و یکم نهج البلاغه نقل شده است. پس به آن مراجعه کن.

امر پنجم از خاتمه رساله: این که تو را توصیه می کنم به آن چه حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام به فرزندش محمّد حنفیّه سفارش فرمود که در کتاب «من لا یحضره الفقیه» روایت شده است.

أمّا الاُولی: فالصِّدق و لا تَخرُجَنَّ مِن فیک کِذبهٌ أبدا.

و الثانیه: الورع و لا تجتریْء علی خیانه أبدا.

و الثالثه: الخوف مِن اللّه -عَزَّ ذِکْرُه- کأنّک تَراه.

و الرابعه: کثره البکاء من خشیه اللّه یُبنی لک بکلّ دمعه ألف بیت فی الجنّه.

و الخامسه: بَذْلُک مالک و دمک دون دینک.

و السادسه: الأخذ بسنّتی فی صلاتی و صومی و صدقتی. أما الصلاه فالخمسون رکعهً، و أمّا الصیام فثلاثه أیام فی الشهر: الخمیس فی أوّله و الأربعاء فی وسطه و الخمیس فی آخره، و أمّا الصدقه فجَهدک حتّی تقولَ: قد أسرفتُ و لم تُسرفْ، و علیک بصلاه اللّیل و علیک بصلاه الزّوال و علیک بصلاه الزّوال و علیک بصلاه الزّوال(۱) ، و علیک بتلاوه القرآن علی کلِّ حالٍ، و علیک برفع یدَیْک فی صلاتک و تقلیبهما، و علیک بالسّواک عند کلِّ وضوء، و علیک بمحاسن الأخلاق فارکبْها و مساوئ الأخلاق فاجتنِبْها. فإن لم تفعل فلا تلومنَّ إلّا نفسَک.(۲)

وصایا لقمان لابنه

و منها: اُوصیک بما أوصی به لقمانُ الحکیمُ ابنه، و وصایاه مذکوره فی کتب الأخبار و منها بحارالأنوار(۳) لِشیخنا العلامه المجلسی قدس سره

وصایا العلامه الحلی لولدهقدس‌سره

و منها: اُوصیک فی الختام بما وصّی به العلّامه ولدَه فخرَ المحققین فی خاتمه

_________________________

۱- ۱. و فی نقل الفقیه ثلاث مرّات «علیک بصلاه اللّیل» و مرّه «علیک بصلاه الزّوال».

۲- ۲. الکافی ۸/۷۹، ح۳۳، الفقیه ۴/۱۸۸، ح۵۴۳۲ و رواها فیه بسند معتبر عندنا.

۳- ۳. بحارالأنوار ۱۳/ (۴۳۴-۴۰۸) [۶/(۱۴۵-۱۲۷)].