به سوی پابوسی امام رضاعليهالسلام
سه روز پس از وارد شدن از زیارت کربلا به قم با حاجی خانم دو نفری باتور مشهد مقدس، برای زیارت امام رضاعليهالسلام
با قطار حرکت نمودیم و در خیابان امام رضا در هتل «نعیم» مستقر شدیم. دو روز در مشهد بودیم و روز سوم باز با قطار به قم رهسپار شدیم
عمل باز قلب
و پس از ورود به قم روز دوم به اخبار ساعت دو، تلویزیون گوش می کردم یکوقت احساس کردم قفسه سینه ام می سوزد به بچه ها گفتم مرا به بیمارستان ولیعصر قم ببرید وقتی که رسیدیم مرا در سی سی یو بستری وزیر مراقبت شدید قرار دادند!!.
پرسیدم مگر چه شده است؟ گفتند: حمله قلبی و سکته کوچک برایتان پیش آمده و رد شده است، بعد از چهار روز به بخش انتقال دادند و توسط آقای دکتر رضا صابری همدانی «آنژیوگرافی» کردند و گفتند: سه رگ قلبت تمام گرفته شده است و با بالون هم باز شدنی نیست، باید عمل قلب باز شوی که من قبول نکردم و سی دی آنژیوگرافی را گرفته و به تهران رفتم و در بیمارستان قلب و عروق شهید رجائی چهار روز بستری شدم آنها نیز گفتند: کمیسیون پزشکی تشکیل دادیم باید عمل شوی!!.
از آنجا نیز مرخصی گرفتم تا در بیرون بررسی نمایم زیرا مسئله عمل قلب ساده نبود و به ساختمان پزشکان بیمارستان «دی» تهران رفتم و پس از مراجعه به دونفر دکتر فوق تخصص قلب آنها هم تأیید کردند که باید عمل شوی و در نهایت در همان ساختمان به آقای دکتر یوسف نیا جرّاح قلب مراجعه نمودم و شب ساعت ده در همان بیمارستان «دی» بستری نمودند و صبح روز ۲۹/ ۳/ ۱۳۸۷ ساعت شش مرا به اطاق عمل بردند و پس از چهار ساعت و نیم خواباندن قلب و ریه و هشت ساعت بیهوشی و برداشتن رگهااز دو پایم، چهار رگ قلبم را پیوند زدند و به سی سی یو منتقل و سه روز در آنجا و سه روز دربخش با صورت حساب هیجده میلیون تومان و باتخفیف سه میلیون، پانزده میلیون اخذ و مرا مرخص نمودند.
اول یک هفته در خانه دخترم امینه خانم در شهر قدس (قلعه حسنخان) بستری و هفته دوم را در خانه پسرم حسین استراحت و روز ۱۱/ ۳/ ۱۳۸۷ به مطب دکتر در ساختمان پزشکان مراجعه و بخیه های زخمها را برداشتند و فردای آن روز به قم حرکت و در خانه بستری شدم و دوران نقاهت را می گذرانم.
روز ۲/ ۶/ ۱۳۸۷ برای چکاب و بازدید مجدد به مطب دکتر یوسف نیا به تهران رفتم و پس از «اکو» برداری متخصص قلب خانم دکتر فریده روشن علی و دیدار با دکتر جرّاح، روز
۴/ ۶/ ۸۷ بعد از ظهر با طاهر به قم برگشتیم.
البته در دوران سپری کردن این روزها کارهای مسجد باب الحوائج در سرعین را تلفنی ردیف و انجام می دهم به طوری که زیر سازی آن با مبلغ ۳۱ میلیون تومان به پایان رسید و متعاقباً روز چهارشنبه ۶/ ۶/ ۸۷ بتن ریزی فونداسیون را به متراژ تقریباً ۵۰۰ متر مکعب آغاز خواهند نمود.
ازدواج فرزندانم آقا طاهر و حسن آقا و فاطمه خانم
در تاریخ ۱۸ ماه ذی الحجه الحرام ۱۴۲۸ هجری قمری روز عید غدیر
پسرکوچکم آقا طاهر با شبنم خانم ارجمند دختر آقای حاج احمد آقا ارجمند با مهریه یک جلد کلام الله مجید و ۱۴ سکه بهار آزادی بنام چهارده معصومعليهمالسلام
جشن عقد خوانی با حضور تمام بچه ها و دامادها و روز ۱۹/ ۲/ ۸۷ عروسی رسمی در تالار خاطره قم اول ۴۵ متری صدوقی به پایان رسید مبارک است انشاءاللّه
در تاریخ ۲۹/ ۳/ ۸۷ روز تولد حضرت زینب کبراعليهاالسلام
من در روی تخت بیمارستان دی تهران بودم که با اصرار خودم عقد خوانی حسن آقا در خانه پدر خانمش آقای سید محمد علوی در سالاریه قم مانند مهریه شبنم خانم، انجام گرفت و در تاریخ ۲۱/ ۵/ ۱۳۸۷ برابر با ۹ شعبان المعظم ۱۴۲۹ درتالار خاطره قم جشن عروسی برپا و به پایان رسید مبارک است انشاءاللّه.
در تاریخ ۲۷ رجب المرجب ۱۴۲۹ برابر با ۱۰/ ۵/ ۸۷ یعنی روز بعثت رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
عقد خوانی دخترم فاطمه خانم با آقای محمدحسین علوی برادر خانم حسن آقا با مهریه یک جلد کلام اللّه مجید و ۱۱۴ سکه بهار آزادی به تعداد سوره های مبارکه قرآن کریم، انجام گرفت مبارک است انشاءاللّه.
اجرای فونداسیون مسجد باب الحوائجعليهالسلام
روز چهارشنبه ۶/ ۶/ ۱۳۸۷ شمسی برابر با ۲۵ شعبان المعظم ۱۴۲۹ قمری بتن ریزی فونداسیون مسجد به وسیله ماشین های بتن ریز آغاز گردید و در روز پنجشنبه تعدادی از بزرگان شهر از قبیل آقایان امام جمعه و بخشدار و شهردار و معتمدین محل مانند حاج عبدالعظیم جودی و حاج احد حسینی حاج سهراب موسی زاده و حاج خلیل وطنپور و حاج بابا عبداللهی و مهندس انورایمانی مهندس ناظر مسجد وو را، وسیله آقای حاج فیضعلی شکفته دل، با دستور اینجانب از قم،
به محل مسجد دعوت و با ذبح قربانی و فیلمبرداری از وضع موجود مسجد، به اجرای عملیات فونداسیون ادامه دادند.
زیرسازی فونداسیون ۳۲ میلیون تومان هزینه برداشت و به فونداسیون که تقریباً ۵۰۰ متر مکعب است مبلغ تومان طبق فاکتور هزینه گردید.
ناگفته نماند چون حضور من به علت عمل باز قلب امکان پذیر نبود لذا عده ای را مأمور کارهای مسجد نمودم مخصوصاً آقای شکفته دل که واقعاً جانانه کار می کند و تمامی کارهای مسجد را ازقبیل تأمین مصالح وفراهم نمودن مجریان آن وکارهای اداری و وصول چکهای مردم و دریافت و پرداخت مربوط به مسجد و کارهای فراوان دیگر را، به عهده گرفته و اجرا می نماید خداوند خود و وسیله صاحب مسجد اورا به تمام آرزوهایش برساند و اجر جمیل عنایت فرماید انشاءاللّه در تاریخ ۲۱/ ۷/ ۱۳۸۷ روز شنبه ساعت ده و نیم با هواپیما به اردبیل و از آنجا با ماشین آقای نادر آقا عسکری، به سرعین رفتم تا به کارهای مسجد سرکشی نمایم، ده روز توقف نمودم و زن ومرد هرکس مرا دید، اظهار محبت نموده و می گفتند: در طول ماه مبارک رمضان برای شفای شما، ختم گرفته و دعا نموده ایم مخصوصاً در دهات اطراف در مساجد و تکایا مجلس ختم و توسل گرفته و شفای عاجل مرا از خداوند خواسته اند که از همه آنها تشکر می نمایم.
در مدت این ده روز خیلی از کارها را انجام دادم، از قبیل وصول چکهای معوقه و تأمین وسایل بنّائی مسجد و پرداخت دستمزد به معمار و آلماتور بند و غیره.
کارهای دیوارکشی مسجد تقریباً تا زیر سقف به ارتفاع شش متر و بیست سانتیمتر رسیده است و در روز سه شنبه ساعت ۱۲ ظهر به سوی تهران پرواز و ساعت یک از هواپیما پیاده شده از فرودگاه با پژوی دربست به قم حرکت و ساعت سه ونیم به خانه رسیدم خدا را شکر.
تشرّف فرزند عزیزم آقای دکتر حاج حسن به زیارت مکه مکرّمه
در تاریخ ۷/ ۹/ ۱۳۸۷ شمسی روز پنجشنبه ساعت ۶ صبح، فرزندم حاج حسن آقا به زیارت بیت اللَّه الحرام و قبر شریف رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ائمه بقیععليهمالسلام
و سایر اماکن مقدسه از فرودگاه مهر آباد تهران به سوی جده پرواز نمود انشاء اللَّه ۲۹ ذی الحجه الحرام ۱۴۲۹ قمری از مدینه منوره به تهران پرواز خواهند نمود.
ایشان پس از گذراندن موفقیت آمیز مناسک حج و اعمال واجب مکه معظمه روز جمعه ذیحجه ۱۴۲۹ به مدینه منوره وزیارت ائمه مظلوم بقیععليهمالسلام
مشرف و در روز جمعه ۲۷ ذیحجه ساعت ۵۰/ ۴ محلی و ۵۰/ ۵ ایران به سوی وطن پرواز و در ساعت ۱۵/ ۸ در فرودگاه مهر آباد به زمین نشسته و پس از انجان تشریفات گمرکی ساعت ۵۰/ ۱۱ شب وارد قم و مورد استقبال پدر و مادر و خواهرها و دامادها و برادرها قرار گرفتند و خدارا شکر که در منزل خود مستقر گشتند.
رفتن به سرعین
در روز دوم محرم همراه دامادم آقای عسکری که با معیت وحیده و نرگس برای دیدن حاج حسن آقاآمده بوند، به اردبیل و روز ۵ محرم ۱۴۳۰ به سرعین رفتم تا حساب های معما ران را تصفیه نمایم و شب هشتم در مسجد امام زمانعليهالسلام
برای مسجد باب الحوائج صورت نوشتیم که بالغ بر دو میلیون شد و شب تاسوعا هم در مسجد جامع سرعین صورت نوشتیم تقریباً ۱۸ میلیون تومان نقد و چک شدکه آهن های مسجد را نقداً به مبلغ هفت میلیون و پانصد و چهل هزار تومان
۷۵۴۳۰۰۰ تومان خریداری نمودم و به علت برف و یخ بندان مسیر مسجد، در کنار هتل چالدران ریختیم که انشاءاللَّه در بهار ۱۳۸۸ خرپا و گنبد مسجد را شروع نمائیم.
البته به خاطر استقبال بانوان سرعین و دادن از طلاجاتشان فراموش نشدنی است که خداوند به همه زن و مرد آنها کمک نماید.
درروز شنبه ۲۱/ ۱۰/ ۱۳۸۷ شمسی با هوا پیما به فرودگاه مهر آباد و از آنجا با سمند دربست به قم و به خانه رسیدم.
جشن عقدخوانی نوه عزیزم مهندس مریم قاسمی زرگر
جلسات جشن و شیرنی خورانی مریم خانم دختر حاج مهدی و حمیده خانم در تاریخ اواخر سال ۱۳۸۷ با آقای (امیرحسین) فرهاد منعقد گردید و او به سوی زندگی دوم خود، قدم نهاد خوشبخت و کامیاب باشد انشاءاللّه.
خرید آخرین خانه دنیا!!
در سال ۱۳۷۵ من یک قبر دو طبقه در حیاط قبرستان ابو حسین قم آنجا که آیت اللّه العظمی سید کاظم شریعتمداریقدسسره
مدفون است خریدم ولی پس از گذشت ۱۲ سال از طرف دولت دفن اموات در آن قبرستان را ممنوع اعلام نمود چون وسط شهر و نزدیک حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
است دوباره در اواخرسال ۱۳۸۷ شمسی در قبرستان معروف به بهشت معصومهعليهاالسلام
واقع در مسیر قم و تهران کنار اتوبان، در قطعه ۱۲ در محل قبرهای خانوادگی به شماره ۸۲ یک قطعه زمین به متراژ ۴۸ متر به مبلغ یک میلیون و نیم تومان معادل ۰۰۰/ ۰۰۰/ ۱۵ ریال خریداری نمودم که طبق قانون آن قبرستان برای ۴ قبر جهت ۴ نفر می باشد.
در بهار سال ۱۳۸۸ آنجا را به مبلغ چهار میلیون تومان به پیمانکار قبرستان به نام آقای سید صمد حسینی دادم که قبرها را آماده سازد و سایه بان زده و سنگ فرش نماید، و ضمناً ۶ قطعه سنگ نوشته یاد بود به نامهای مرحومین پدرم حاج سردار مدفون در زاد گاهش گلستان و مادرم حاجیه آصفه فیاضی مدفون در قبرستان غریبان اردبیل و پدرخانمم حاج شیخ علی عرفانی مدفون در قبرستان علی آباد اردبیل و مادر خانمم حاجیه محبوبه خانم مدفون در بهشت زهرای تهران قطعه ۱۲ و برادر جوان مرگم احمد در سن ۱۹ سالگی مدفون در گلستان کنار پدرم و خواهر جوان مرگم دوشیزه مشجر در سن ۱۲ سالگی مدفون در گلستان کنار مادر بزرگم و دختر نوجوانم حکیمه در سن ۷ سالگی مدفون در قبرستان شهر سرعین به پیمانکار تحویل دادم تا در همان محل در اطراف ۴ قبر نصب نماید و یک قطعه سنگ تابلو و یک قطعه سنگ برای بالای سرم در لحد بگذارد.
بعد از تحویل اینها با قطار همراه حاجی خانم برای زیارت امام رضاعليهالسلام
به مشهد مشرف شدیم و در آنجا با دخترم وحیده خانم با شوهرش آمده بودند با هم چند روزی بودیم و با ماشین ایشان به قم برگشتیم و به بهشت معصومهعليهاالسلام
رفته کارهای قبرها را از پیمانکار تحویل گرفتم مبارک است انشاءاللّه اگر آن هم قسمت شود یانه.