اسلام پیغام صلح و امنیت/ آقای دکتر هربرت
چرا مسلمان شدم؟ تنها پاسخ قانع کننده ام به این سؤال این است که خداوند متعال به من کمک کرد تا عظیم ترین حقیقت را بپذیرم و به بی نظیرترین واقعیت جهان شهادت دهم.
ذات انسان بدون ادله راضی کننده و بحث های مستدل قانع نمی شود. به همین دلیل فکر نمی کنم پاسخ من، کسانی که به اسلام گرایش ندارند و به دنبال واقعیت نمی گردند و اشعه ای از نور حقیقت در دلشان نتابیده را راضی کند.
در جوامع اروپایی، مردم به خاطر فرصت های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دین خود را عوض نمی کنند و از عقاید خود دست نمی کشند. مگر اینکه آن مذهب، مانند یک مشوق و محرک قوی عمل کند و عامل مؤثری برای گشایش قلب و ایجاد آرامش روحی باشد و اگر نه، در ارتداد و کفر خود باقی می ماند.
به هر حال، کسی که در این جوامع به دینی علاقه مند می شود، دلیلی به جز پیدا کردن خدا ندارد. تنها علاقۀ خودم به اسلام چیزی بجز پیداکردن حقیقت و راهی به سوی افکار صحیح نبود.
وقتی در دین مسیحیت با شبهات و مبهمات زیاد روبه رو شدم، اشتیاقی برای کشف حقیقت در دلم ایجاد شد. دین مسیحیت در برابر شک و تردیدها مقاومت می کند و پاسخی ندارد. اصول این دین را باید بدون دلیل و منطق پذیرفت. فقط باید به این گفته ها، اعتقاد و باور پیدا کرد.
به عنوان مثال؛ نمی توانستم قبول کنم که خداوند حضرت مسیح را به عنوان کفاره گناهان تمام افراد فرستاده است. تمام انسان ها به دلیل «گناه نخستین» یا گناه موروثی، به طور ذاتی فاسد و در حضور خداوند گناهکار و محکوم به مرگ هستند و مرگ عیسی تنها عامل نجات انسان است.
مسیحیان معتقدند که گناه آدم و حوا در بهشت بر همه فرزندان و نسل های بعدی آنان اثر گذاشته است و تمام انسان ها از روزی که آدم از بهشت رانده شد، گناهکار متولد می شوند و عیسی نیز اعلام کرد که آمده است تا افراد بشر را از گناه نجات دهد و پدر که در آسمان است به دلیل مهر پدری، برای بخشایش و نجات انسان از گناه ، با قربانی کردن پسر خود، بشریت را از گناه رها ساخته و نجات داده است.
«خدا برای نجات شما قیمتی پرداخته تا شما را از قید روش های پوچ و بی فایده زندگی که از اجداد خود به ارث برده بودید، آزاد کند. قیمتی که خدا برای آزادی از این اسارت پرداخت، به طوری که می دانید، طلا و نقره نبود، بلکه خون گران قیمت مسیح بود که همچون بره ای بی گناه و بی عیب و لکه، قربانی شد.» اول پطرس، باب ۱، آیه ۱۸-۱۹
تعالیم کتاب مقدس درباره مرگ مسیح به هیچ وجه برایم قابل قبول نبود. در جایی می گوید او به جای گناهان مردم مُرد:
«وقتی مسیح روی صلیب جان خود را فدا می کرد، بار گناهان ما را به دوش گرفت تا ما بتوانیم از چنگ گناه آزاد شده، زندگی پاکی داشته باشیم.» اول پطرس، باب ۲، آیۀ ۲۴
و مرگ او باعث شد مردم از گناهانشان نجات یابند:
«آن روزهای ناپاکِ سابق ما با مسیح روی صلیب میخکوب شد. آن قسمت از وجود ما که دوست داشت گناه کند، دیگر درهم شکسته شد، به طوری که بدن ما که قبلاً اسیر گناه بود، دیگر در چنگال گناه نیست و لزومی هم ندارد که اسیر و برده گناه باشد؛ چون حالا که ما نسبت به گناه مرده ایم، از تمام جذبه و قدرت آن هم آزاد شده ایم.» رومیان، باب ۶، آیۀ ۶-۷
و مرگ او باعث شد خدا با بندگانش آشتی کند:
«پیغام عجیبی که خدا به ما داده تا به مردم دنیا برسانیم این است که خدا در مسیح بود و مردم دنیا را با خود آشتی داد تا پس از آن، نه فقط گناهانشان را به حساب نیاورد، بلکه لکه های گناهشان را هم پاک کند.» اول قرنتیان، باب ۵، آیه ۱۹
و مرگ او باعث شد غضب خدا فروکش کند: «اگر آن موقع که ما گناهکار بودیم، مسیح با ریختن خون خود این فداکاری را در حق ما کرد، حالا که خداوند ما را بی گناه می داند، کارهای بزرگ تری برای ما انجام خواهد داد، به خصوص چون مسیح ما را از تمام خشم و غضب آیندۀ خدا نیز نجات داده است.» رومیان، باب ۶، آیه ۹
من به هیچ وجه نمی توانستم بپذیرم که گناهان کل بشر با به صلیب کشیدن حضرت مسیح عفو شده است. معتقد بودم که خداوند قادر مطلق است و قدرت عفو و بخشش همه بندگان خود را دارد و هیچ احتیاجی ندارد که با به صلیب کشیدن حضرت مسیح گناهان بندگان را عفو کند و این عقیده که پیامبران فدیه گناهان بشر هستند مساوی با نسبت ظلم و بی عدالتی به خداست.
هر وقت این عقایدم را با کشیشان یا محققان دین مسیحیت در میان می گذاشتم آنها مرا نصیحت می کردند که این افکار را از ذهنم خارج کنم واصول دین مسیحیت را بپذیرم.
علاقه به جست وجو درباره حقیقت، مدام در من بیشتر می شد تا اینکه به جایی رسیده بودم که تمام عقاید و قوانین وحی شده را انکار می کردم.
آن روزها برایم فرصتی پیش آمد و با یک مسلمان آشنا شدم که علی رغم زرق و برق فرهنگ و تمدن اروپا به مسلمان بودن خود افتخار می کرد. او می گفت که به مرحمت اسلام از یک رضایت قلبی و آرامش روحی خاصی برخوردار است.
گفته او مرا متعجب ساخت و مرا در دریای افکار غرق کرد. آیا دینی وجود دارد که برای پیروان خود و کسانی که به آن ایمان دارند رضایت قلبی و آرامش روحی ایجاد کند؟ این گفته باعث شد درباره اسلام و اصول آن تحقیق کنم و الان با تحقیقات و مطالعاتم در اسلام می گویم که اسلام دین ابدی است و قلب کسانی را که تسلیم آن شوند محفوظ می دارد، در مشکلات و مسائلشان به آنها کمک می کند و تمام شبهات قلب را از بین می برد.
یکی از مسائلی که مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد این است که اسلام نمی خواهد انسان بدون تفکر و تعقل تسلیم شود، بلکه دعوت شده تا به طور عمیق فکر کند و عقاید اسلامی را در ترازوی عقل و خرد بگذارد.
در دین اسلام، خداوند توانا، منبع و سرچشمه عدالت است. بنابراین غیرممکن است که شخصی را به عنوان فدیۀ گناهان بشر قبول کند.
اینها اصولی است که اسلام به من آموخت و ذهنم را از گرایش به تنفر نسبت به دین و مقررات دینی نجات داد. مرا به این نتیجه رساند که دین مجموعه ای از قوانین مستقل و دائمی است که کامیابی ابدی، عزت دائمی و موفقیت همیشگی را تضمین می کند و برنامه ای تنظیم شده، برای یک زندگی ایده آل است. در این مرحله حساس، بسیار تحلیلی و فشرده درباره اسلام تحقیق می کردم و به دنبال پاسخی برای این سؤال بودم که چطور در دنیایی که مشکلات جدید و مسائل مختلف روز به روز رو به افزایش هستند، اسلام به انسان آرامش می دهد؟
در نتیجه وقتی که به این آرامش رسیدم و اطمینان خاطر پیدا کردم، مسلمان شدم. از وقتی که مسلمان شده ام آرامش و قرار به وجود سرکش،
آشفته و مشوش من برگشته است. زمان بسیار محدود است و نمی توانم تمام مسائلی را که از اسلام یاد گرفتم بگویم. اما می خواهم چند نکته را ذکر کنم:
۱ - اسلام بشر را به سوی هدف واقعی خلقت و کسب اهداف عالی هدایت می کند.
۲ - اسلام پیغام صلح و امنیت را به جامعه بشری می رساند. عهد اخوت و برادری و تساوی بین همه افراد جهان ایجاد می کند و تمام تفاوت های ناشی از رنگ، نژاد و ملیت را از بین می برد.
۳ - اسلام انسان را از استثمار اقتصادی، اجتماعی و تمام تبعیضات نژادی نجات می دهد.
۴ - اسلام نه تنها خواستار زوال و رکود در زندگی نیست بلکه از مردم می خواهد پیشرفت کنند و پیشرفت های تجاری و صنعتی داشته باشند.
۵ - اسلام انسان را به سوی عرصه وسیع هدایت و راهی مستقیم سوق می دهد.
در نتیجه اسلام یک تکامل کامل و جامع است.
www.alinaam.org.za
۶.۱۲.۲۰۰۲