آنان که دویدند و رسیدند

آنان که دویدند و رسیدند0%

آنان که دویدند و رسیدند نویسنده:
گروه: سایر کتابها

آنان که دویدند و رسیدند

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سمانه رحمان نژاد
گروه: مشاهدات: 8204
دانلود: 2277

توضیحات:

آنان که دویدند و رسیدند
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8204 / دانلود: 2277
اندازه اندازه اندازه
آنان که دویدند و رسیدند

آنان که دویدند و رسیدند

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

من آزادی می خواهم/ خانم لوراین از انگلستان

حجاب از شرفم و عزّتم محافظت می کند. حجاب سدی است که انسان را از ارتکاب به گناه و افکار بد حفظ می کند. حجاب، دوستی است که ما را در سفر به سوی خدا کمک می کند. بدون حجاب سدها شکسته می شود و مردم به راحتی مرتکب گناه می شوند و این امروزه در کشورهای غربی به وضوح دیده می شود. اسلام مقام زن را به اوج می رساند. اسلام به زنان حقوق و آزادی های بی شماری داده است. این خود مردم هستند که با نادانی یا سوء نیت مقام زن را پایین می آورند. زنان در کشور های اروپایی آزاد نیستند، بلکه ظلم به زنان در این کشور ها کاملاً واضح است. آیا این آزادی است که برای خوشایند دیگران آرایش کنیم. آیا این آزادی است که زنی برهنه در تلویزیون یا پوسترها، اجناس مختلف را تبلیغ کند؟! آیا این آزادی است که زنی به خاطر چاق بودن یا نداشتن چهره زیبا احساس حقارت کند؟! اگر در این کشورها آزادی وجود دارد پس چرا مردم وقتی خانمی را با حجاب می بینند تعجب می کنند؟ چرا یک روسری این قدر تعجب برانگیز است؟ نداشتن محدودیت در آموختن اسلام و عمل به آن و زندگی در راهی که مورد رضایت خداست، این ها آزادی است. پس از آشنایی با اسلام، دیدم که در مورد پاکی و طهارت ائمه در قرآن آیه داریم. پیامبر در مورد اهل بیت خود و جانشینی حضرت علیعليه‌السلام احادیث بی شماری فرموده اند. وقتی که ما چنین الگوهای پاک و خالصی داریم که ما را راهنمایی می کنند و درس می دهند چرا باید از افراد خطاکار (گناهکار) درخواست کمک و راهنمایی کنیم و آنها را الگوی خود قرار دهیم. خود قرآن می گوید که از افراد گناهکار پیروی نکنید. امیدواریم پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بیتعليه‌السلام از تلاش های کم ما راضی باشند. اسلام به ما نشان می دهد که هوی و هوس های دنیوی، پوچ و بی معنا هستند و تنها دلخوشی واقعی ما، رضایت پروردگار است. دوستان ایرانی! آن دو مکانی که در قم و مشهد دارید ارزششان بیشتر از کلّ جهان است. از شما خواهش می کنم ما را در دعاهایتان فراموش نکنید.

www.convertstoislam.com

۰۸.۱۱.۲۰۰۲

مصاحبه ای با دختر هندی

داستان مسلمان شدن دختری است که در خانواده ای متعصب هندی از حزب شیو سنا(۱) بزرگ شد و با مشکلات زیادی مسلمان شده است. (یک حزب سیاسی - ملی است.

لطفاً خودتان را معرفی نمایید؟

کاویتا: اسم من کاویتا پونام است، البته قبل از مسلمان شدنم. از وقتی که مسلمان شدم اسم نور فاطیما را برای خودم انتخاب کردم.

شما کجا متولد شدید و چند سالتان است؟

نور فاطیما: من در شهر مومبای متولد شدم و ۳۰ ساله هستم. اما خودم را یک کودک ۵ ساله در نظر می گیرم، چون اطلاعاتم درباره اسلام به اندازه یک کودک ۵ ساله است.

تحصیلاتتان چقدر است؟

نور فاطیما: من در یک مدرسه بزرگ در مومبای درس خواندم که فقط بچه های

______________________________

۱- Shiv Sena : یک حزب سیاسی _ ملی در هند است که در سال ۱۹۶۶ تشکیل شده است.

خانواده های پولدار و اشراف زاده می توانستند آنجا درس بخوانند. بعد از مدرسه به دانشگاه کمبریج رفتم و مدرک کارشناسی ارشد در رشته کامپیوتر را از آن دانشگاه گرفتم.

کجا ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟

نور فاطیما: در مومبای ازدواج کردم، اما بعد از ازدواجم به همراه همسرم به بحرین رفتیم. دو تا پسر دارم.

برای ما توضیح دهید که چطور مسلمان شدید؟

نور فاطیما: «خدا خواستار هدایت هر کس باشد، دلش را به اسلام می گشاید.»(۱) خدا را به خاطر تمام نعمت هایش شکر می کنم که به من توجه کرد. جایی که در آن بزرگ شدم یک محیط هندو و متعصب بود که از مسلمانان بیزار بودند، اما من از دوران نوجوانی پرستش بت ها را دوست نداشتم. یادم است یک دفعه یکی از بت ها را توی حمام گذاشتم. مادرم هم حسابی تنبیهم کرد. به مادرم گفتم: «وقتی که این بت نمی تواند از خودش دفاع کند، چطور از او می خواهیم که ما را بیامرزد و خواسته هایمان را برآورده کند؟! چرا به او تعظیم می کنید؟ او تا به حال برای شما چه چیزی به ارمغان آورده؟» اما جوابی دریافت نکردم و فقط تنبیه شدم.

یک رسمی در بین هندوهاست که روز ازدواج، دختر باید پاهای شوهرش را بشوید و آن آب را بخورد. من از انجام این کار امتناع کردم و به خاطر این کارم هم سخت تنبیه شدم.

روزهایی که به دانشگاه می رفتم از یک مرکز اسلامی رد می شدم. گاهی اوقات بعضی از مکالمات آنها را می شنیدم. خیلی خوشم می آمد که مسلمانان بت نمی پرستند.

چه طور جذب اسلام شدید؟

نور فاطیما: نماز مسلمانان خیلی روی من اثر گذاشت. اوایل نمی دانستم که اسم این کار نماز است، فکر می کردم این یک نوع ورزش و تمرین است،

______________________________

۱ - آیۀ ۱۲۵ سورۀ انعام. فَمَن یُرِدالله اَن یَهدِیُه یَشرَح صَدرَهُ لِلاِسلام

اما می دانستم همه مسلمانان این کار را انجام می دهند و نماز را دوست دارند.

بعد از ازدواج ما به بحرین رفتیم. این مهاجرت خیلی به من کمک کرد که با اسلام آشنا شوم. بحرین یک کشور اسلامی است و تمام همسایه هایم مسلمان بودند. با یک دختر مسلمان دوست شدم. گاهی اوقات به من سر می زد. البته بیشتر من به او سر می زدم. یک روز گفت که ماه رمضان است و نمی تواند به سراغم بیاید. خیلی از این مسئله ناراحت شدم. از او خواهش کردم اجازه بدهد به او سر بزنم. دلم می خواست با رسم و رسوم و مناسک مسلمانان آشنا شوم. به منزل او می رفتم و به کارهایش نگاه می کردم. از قرآن خواندن او لذت می بردم با اینکه چیزی متوجه نمی شدم. یک روز از او پرسیدم: «این چه ورزشی است که شما انجام می دهید؟» او گفت: «اسم این عمل نماز است و ما با این کار با خدا حرف می زنیم.» من هم با او شروع به نماز خواندن کردم. هر کاری می کرد من هم انجام می دادم.

توی خانه هم، در اتاق را قفل می کردم و سعی می کردم مانند دوستم نماز بخوانم. با اینکه چیز زیادی درباره آن نمی دانستم. یک روز یادم رفت که در اتاق را قفل کنم، شوهرم وارد اتاق شد و من در حال نماز خواندن بودم. گفت: «چه کار می کنی؟» گفتم: «نماز می خوانم.» گفت: «حالت خوبه؟ عقلت سر جاست؟ می فهمی چی می گی؟» اول دست پاچه شده بودم و ترس تمام وجودم را فراگرفته بود.

اما ناگهان در درونم احساس قوت کردم و گفتم که می خواهم مسلمان بشوم. او گفت: «چی گفتی؟ دوباره تکرار کن.» من هم گفتم: «می خواهم مسلمان بشوم.» با شنیدن این جمله شروع به زدن من کرد. به او می گفتم خودم می دانم که چه چیزی برایم خوب است و چه چیزی بد. توی راهی قدم می گذارم که خودم انتخاب کرده ام. این حرفم باعث شد او عصبانی تر شود. آن قدر مرا شکنجه کرد که بیهوش شدم.

وقتی که همسرتان شما را شکنجه می کرد بچه هایتان کجا بودند و آن موقع چند سالشان بود؟ چطور از آنجا فرار کردید؟

نور فاطیما: بچه هایم خانه بودند و ناظر شکنجه های من بودند. پسر بزرگم ۹ ساله بود و پسر کوچکم ۸ ساله. بعد از این اتفاق، دیگر حق نداشتم کسی را ملاقات کنم و در یک اتاق زندانی شده بودم. یک شب پسر بزرگم در اتاق را باز کرد و با گریه خودش را در بغلم انداخت. گفت: «مامان فرار کن، آنها می خواهند تو را بکشند.» از او پرسیدم: «بقیه اعضای خانواده کجا هستند؟» پسرم گفت که آنها برای انجام مراسم مذهبی بیرون رفته اند و کسی در خانه نیست. او را آرام کردم و گفتم که چنین اتفاقی نمی افتد. آنها به من آسیبی نمی رسانند. تو مواظب خودت و برادر کوچکت باش. اما او اصرار می کرد و هق هق گریه می کرد و می گفت مامان فرار کن. به او گفتم: «اگر فرار کنم دیگه نمی توانم شما راببینم.» اما پسرم گفت: «تو وقتی می توانی ما را ببینی که زنده باشی. مامان برو آنها تو را می کشند.»

بالاخره تصمیم گرفتم خانه را ترک کنم. هیچ وقت نمی توانم آن لحظات غم انگیز را فراموش کنم. پسرم رفت و برادرش را بیدار کرد و به او گفت: «بیا مامان را ببین دیگر معلوم نیست کی بتوانی او را ببینی.» پسر کوچکم بعد از چندین روز من را دیده بود. با گریه خودش را بغلم انداخت. به من گفت: «می روی مامان؟» بهش گفتم که به زودی دوباره همدیگر را می بینیم. دو تا پسرم مرا در آن شب تاریک و سرد بدرقه کردند. احساس و علاقه مادریم را به خاطر عشق به اسلام زیر پا گذاشتم. یک طرف علاقه و جدایی از فرزندانم بود و طرف دیگر عشق به اسلام و من دومی را انتخاب کردم. وقتی که راه افتادم تازه عمق زخم هایم را فهمیدم. نمی توانستم راه بروم.

شما بعد از فرار کجا رفتید؟

نور فاطیما: مستقیم به اداره پلیس رفتم. مشکل اصلیم زبان بود. بالاخره کسی پیدا شد که انگلیسی بلد باشد. دیگر نمی توانستم نفس بکشم. از آنها خواستم به من جایی بدهند تا استراحت کنم و بتوانم حواسم را جمع کنم و ماجرا را تعریف کنم. بعد از چند ساعت که حالم بهتر شد به آنها گفتم که از خانه فرار کرده ام، چون می خواهم مسلمان شوم، خانواده ام می خواهند مرا بکشند. یکی از آنها مسلمان بود و گفت که نگران نباشم، او به من کمک خواهد کرد. صبح شوهرم به اداره پلیس آمد و ادعا کرد که همسرش دزدیده شده. اما با دیدن من گفت: «از خانه فرار کرده، چون می خواهد مسلمان بشود، من دیگر هیچ رابطه ای با او ندارم.» او پافشاری کرد که مرا به او تحویل دهند، حتی آنها را هم تهدید کرد، اما من نپذیرفتم و به او گفتم می تواند تمام جواهرات و دارایی ام را بگیرد، اما با او نمی آیم. اول قبول نکرد، اما وقتی که اصرار مرا دید گفت روی کاغذی بنویسم که تمام دارایی ام به او تعلق می گیرد.

چندین روز به خاطر جراحت هایم در بیمارستان بستری شدم. دکتر از من پرسید اهل کجا هستم؟ چرا این چند روز هیچ کس به من سر نزده است؟جوابی نداشتم، دیگر نه خانه ای داشتم و نه فامیلی.

بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم به مرکز اسلامی رفتم. چون هیچ پناهگاه دیگری نداشتم. آنجا شهادتین را گفتم و به صورت رسمی مسلمان شدم. بعدها در همان مرکز با یک مسلمان ازدواج کردم.

آیا بعد از مسلمان شدن به هند رفته اید؟

نور فاطیما: خیر، هیچ وقت دلم نمی خواهد به هند بروم. خانواده ام یک خانواده سیاسی هستند و برای سرم جایزه گذاشته اند.

در آخر اگر حرفی دارید بفرمایید؟

نور فاطیما: افتخار می کنم که مسلمان هستم و می خواهم زیر نور اسلام زندگی کنم.

www.islamway.com

۰۵.۲۱.۲۰۱۳.

مصاحبه ای با خانم کریستین از آمریکا

لطفاً درباره خودتان و دینتان برای ما صحبت کنید؟

کریستین: بیشتر افراد فامیلم یهودی و مسیحی کاتولیک هستند. پدر و مادرم بعد از ازدواج، احساس کردند که لازم است دینی را انتخاب کنند تا فرزندانشان را بر اساس آن دین بزرگ کنند. از آنجا که کلیسای کاتولیک تنها انتخاب شهر ما بود هر دوی آنها فرقه کاتولیک را انتخاب کردند. البته با وجود این تغییرات در دینشان، باز هم دین برای آنها چیز مهمی نبود و عامل به اعمال دین نبودند. پدر و مادرم فقط کریسمس و عید پاک به کلیسا می رفتند. همیشه احساس می کردم دین جدا از زندگی است؛ ۶ روز کار و زندگی و یک روز هم دعا و کلیسا.

چه چیزی باعث شد که شما احساس کنید مسیحیت دین مناسبی برای شما نیست؟

کریستین: بعضی از اعمال مذهب کاتولیک برایم قابل قبول نبود. مثلاً چرا باید پیش کشیش اعتراف کنیم؟ چرا نمی توانیم پیش خدا اعتراف کنیم و از او بخواهیم گناهان ما را ببخشد؟ چرا پاپ یک فرد کامل است، او پیامبر نیست که کامل باشد. چرا باید قدیسه ها را بپرستیم؟

هیچ وقت سعی نکردید پاسخی برای سؤال هایتان پیدا کنید؟

کریستین: بله سعی کردم. وقتی که به مدرسه یکشنبه ها می رفتم، سؤالاتم را می پرسیدم، اما آنها می گفتند باید بپذیری. باید اعتقاد داشته باشم چون به من گفته شده که به این حرف ها باور داشته باشم اما من اصلاً نمی توانستم قبول کنم. به نظرم اعتقاد باید براساس حقیقت و سؤال و جواب های منطقی باشد. من دنبال حقیقت بودم. حقیقتی که پدر، مادر، فامیل و دوستانم قبول داشتند، برایم منطقی نبود. فهمیدم مسیحیت دین مناسبی برای من نیست.

قبل از مسلمان شدن درباره ادیان دیگر هم تحقیق کردید؟

کریستین: از آنجایی که بعضی از افراد فامیل ما یهودی بودند، اول به سراغ دین آنها رفتم. فکر می کردم شاید بتوانم در این دین جواب سؤال هایم را پیدا کنم. دو ماه درباره دین یهود کتاب می خواندم. از طریق اینترنت به کنیسه می رفتم و با دیگر افراد یهودی صحبت می کردم. کتاب تورات و تلمود را هم مطالعه کردم. بعد از اینکه دیدم یهودیت هم جواب سؤال هایم را نمی دهد و حرف های عجیب و غریب زیادی در تورات وجود دارد دوباره به دین خودم برگشتم و سعی کردم در دینم تحقیق بیشتری کنم. به چند تا کلیسا سر زدم. فکر می کردم شاید در دیگر مذهب های مسیحیت خواسته ام را پیدا کنم. باور داشتم که راهی صحیح و درست وجود دارد. آن موقع احساس می کردم من نه یهودی هستم، نه مسیحی، فقط می دانم خدایی هست و به او باور دارم.

چطور با دین اسلام آشنا شدید؟

کریستین: یک روز توی اینترنت چرخ می زدم و دنبال یک چت روم بودم. چت روم مذهبی توجه ام را جلب کرد. دیدم اسم یکی از آنها شبیه نام مسلمانان است. نمی دانستم وارد بشوم یا نه؟ بالاخره کلیک کردم. می ترسیدم تروریست باشند، ایمیلم را بردارند و کامپیوترم را ویروسی کنند و حتی بدتر از این! وقتی که وارد شدم، احساس کردم مردمش به آن وحشتناکی که من فکر می کردم نیستند.

سلام کردم و گفتم: «درباره اسلام چیزهایی به من بگویید. من هیچ چیز نمی دانم.» چیزهای جالبی می گفتند و گفته هایشان با باورهای من موافق بود. چند نفر گفتند برایم کتاب می فرستند. بعد از آن چت به کتابخانه رفتم و کتاب هایی که درباره اسلام بود را برداشتم. یک کتاب قرآن هم گرفتم و همین طور باز می کردم، هر جایی که آمده بود را می خواندم. یکی از عباراتش این بود که خداوند چه انتظاراتی از ما دارد و چطور باید طبق فرامین او زندگی کنیم، خداوند رحیم و بخشنده است و ما به سوی او بر می گردیم. نمی دانم چرا وقتی که این عبارات را می خواندم اشک هایم جاری شد. بالاخره چیزی را که به دنبالش بودم پیدا کردم. متن های مذهبی زیادی مطالعه کرده بودم، اما دیدم قرآن تک است. از آنجا که قبلاً درباره مسیحیت و یهودیت تحقیق کرده بودم، به راحتی می توانستم این سه تا دین را با هم مقایسه کنم.

بعد از چند ماه تحقیق به این نتیجه رسیدم که اسلام دینی است که به دنبالش بودم.

بعضی ها معتقدند که اسلام به زنان ظلم می کند و زنان برده مردان هستند، آیا شما هم این حرف ها را باور داشتید؟

کریستین: اسلام به زنان ظلم می کند؟! فکر می کنم این موضوع برعکس باشد. کتاب مقدس القا می کند که زنان از ابتدا گناهکار بودند. چون حضرت حوا، آدم را اغوا کرد تا از آن درخت ممنوعه بخورد.(۱) اما قرآن می گوید که شیطان آنها را اغوا کرد.(۲)

کتاب مقدس می گوید که در میان زنان یک زن خوب هم یافت نمی شود(۳) اما قرآن تمام صفت های خوب و بد را برای زن و مرد به طور یکسان به کار

__________________________________

۱- تورات، سفر پیدایش، فصل دو عبارات ۴و۳و۲۴

۲- قرآن سوره اعراف، آیه ۱۹. ۲۵

۳- کتاب تورات، جامعه، فصل ۷ عبارت ۲۹

می برد.(۱) کتاب مقدس به زنان مطلقه برچسب زناکار می زند.(۲) زنان بیوه و خواهران، ارثی نمی برند.(۳) در حالی که قرآن برای هر کسی سهمی مشخص کرده.(۴) در کتاب مقدس آمده است اگر مردی به دختری تجاوز کرد باید به پدر دختر ۵۰ مثقال نقره بدهد و باید با آن دختر ازدواج کند. هرگز نمی تواند آن دختر را تا آخر عمرش طلاق دهد.(۵) باید از آنها پرسید در این حکم چه کسی مجازات شده آن دختر و یا مردی که تجاوز کرده؟! طبق این دستور دختر باید تمام عمرش را با آن مرد متجاوز بگذراند. زنان در آمریکا تازه ۱۰۰ سال است که حق رأی پیدا کرده اند، اما در اسلام ۱۴۰۰ سال است که زنان حق رأی دارند.

اسلام به زن تمام حقوق انسانی را داده، پس چطور می توانیم بگوییم اسلام به زنان ظلم کرده؟! فکر می کنم به همین دلیل است که بیشتر افرادی که مسلمان می شوند، زن هستند.

زنان مسلمان باید حجاب داشته باشند. به نظر شما این بی عدالتی و ظلم به زنان نیست؟

کریستین: حجاب سمبل و نشانه استقلال و آزادی است. قبل از مسلمان شدنم هر طوری که می خواستم لباس می پوشیدم و همیشه از پیشنهادات و حر ف هایی که می شنیدم ناراحت می شدم. وقتی که مسلمان شدم فهمیدم مردان به نحوه لباس پوشیدنم پاسخ می دهند. من با آن لباس تنگ و کوتاه آنها را به سمت خودم دعوت می کردم و انتظار داشتم آنها دعوتم را نپذیرند و از پذیرش آن ناراحت هم می شدم.

________________________________

۱- آیه ۳۵ سوره احزاب

۲- انجیل متی، فصل ۵، عبارات ۳۱و۳۲

۳- تورات سفر اعداد، فصل ۲۷ عبارات ۱. ۱۱

۴- سوره نساء آیه ۲۲

۵- تورات سفر تثنیه، فصل ۲۲، عبارات ۲۸. ۳۰

چه پیغامی برای زنان مسلمان و زنان غیرمسلمان دارید؟

کریستین: زنان مسلمان قدر راهی که در آن قدم گذاشته اند بدانند و زنان غیر مسلمان هم سعی کنند چشم هایشان را باز کنند و چشم بندی که بر روی چشمانشان گذاشته شده را بردارند.

www.islamway.com

۰۵.۲۱.۲۰۱۳

مصاحبه ای با ماشا خواننده معروف روسی

ماشا آلالیکینا(۱) در روسیه نامی آشناست. دو سال پیش او یک هنرمند جذاب و مدل بود. شهرت و آوازه اش و تیم موسیقی اش به حد اعلا رسیده بود. ماشا ستاره سابق سینما و سالن های رقص و موسیقی، حالا حجاب دارد و تدریس می کند. او می گوید از گذشته اش متنفر است و احساس می کند حالا ستارۀ زندگیش شده است.

چطور توانستید تمام موفقیت هایتان را پشت سر اندازید و اسلام را قبول کنید؟

ماشا: به لطف خدا، یک قدم در مسیرش برداشتم. این خواست خدا بود.

وقتی خواننده بودید فکر می کردید که روزی مسلمان شوید و حج بروید؟

ماشا: نه اصلاً. حتی به ذهنم هم خطور نمی کرد.

آیا مسیری که برای رسیدن به اسلام انتخاب کردید طولانی بود؟

ماشا: من دو سال پیش مسلمان شدم. یک روز متوجه شدم یکی از دوستان صمیمی ام در شهری دیگر توی کماست. نمی دانستم چطور به

______________________________

۱- Masha Alalykina

دوستم کمک کنم. آن روز برای اولین بار دعا کردم و از خدا کمک خواستم.

فردای آن روز، همان دوستم که توی کما بود زنگ زد و گفت: «وقتی که بیهوش بودم دیدم تو خیلی به من کمک کردی.» خیلی گریه کردم، چون این اولین بار در زندگی ام بود که از خدا چیزی می خواستم.

الان چه کار می کنید؟

ماشا: من به ۵ زبان مسلط هستم و در دانشگاه تدریس می کنم.

آیا به موسیقی گوش می کنید؟

ماشا: بله به آهنگ های ریحان، سامی یوسف، کت استون که بعد از مسلمان شدنش اسم یوسف اسلام را انتخاب کرد.

آیا این قصد را دارید که زبان عربی را هم به مجموعه زبان هایی که مسلط هستید اضافه کنید؟

ماشا: اول فکر می کردم یادگرفتن عربی خیلی سخت است، اما شروع کردم و این زبان را خیلی دوست دارم و فکر می کنم کلیدی برای یادگیری بیشتر دین اسلام است.

به نظر شما، چرا مردم بیشتر به اسلام روی می آورند تا ادیان دیگر؟

ماشا: زیرا اسلام نسبت به ادیان دیگر، پایه و اساس قوی تری دارد. تمام قوانین آن را می توان در زندگی به کار برد و مسیر اسلام، مسیر موفقیت است.

حالا که مسلمان شده اید چه احساسی دارید؟

ماشا: احساس خوشبختی می کنم. الان این موقعیت را دارم که زندگی گذشته ام را با زندگی جدیدم مقایسه کنم. حالا با زندگی واقعی آشنا شدم، در نتیجه من موفق هستم.

زندگی جدیدتان چه فرقی با زندگی قبلیتان دارد؟

ماشا: باور به خدا، زندگی ام را تغییر داده است. اعتقاد به خدا در باطنِ همه وجود دارد. به نظرم او به ما نیروی عقل و قوه درک نداده که فقط بخوریم و بخوابیم و زندگی کنیم و بمیریم، بلکه فرصتی داده تا طوری زندگی کنیم که به او برسیم.

آیا تا به حال فکر کرده اید که درآمد شما قبلاً چقدر بود؟ پشیمان نیستید؟

ماشا: آن پول ها دیگر برای من ارزشی ندارد. از آن نوع درآمد متنفرم.

آیا ترسی ندارید که اعلام کنید، مسلمان هستید؟

ماشا: خیر، بلکه برعکس است. احساس می کنم وظیفه دارم تا دیگران را هم از گمراهی نجات دهم و یک مدل واقعی برای آنها باشم.

شما از این مسئله ناراحت نیستید که عکس های قبلی شما در اینترنت وجود دارد؟

ماشا: دلم نمی خواهد به تصویرهای قبلی ام نگاه کنم. اما شاید درس عبرتی برای دیگران شود. مردم باید بدانند که انسان می تواند دوباره متولد شود و دوباره از سر خط شروع کند. انسان می تواند توبه کند و آلودگی های گذشته اش را با انجام کارهای خوب پاک کند.

درباره اسلام چه می توانید بگویید؟

ماشا: اگر کسی می خواهد به سمت اسلام قدم بردارد، باید فکر کند و از باطن و وجدانش کمک بگیرد.

چه پیغامی برای مسلمانان دارید؟

ماشا: امیدوارم اعمالشان مورد قبول خداوند باشد و مورد لطف و عنایت خداوند قرار بگیرند.

چه پیغامی برای غیر مسلمانان دارید؟

ماشا: امیدوارم آنها هم روزی مسلمان شوند و به خودشان بیایند و فراتر از بنجل هایی که امروزه به آنها ارائه داده می شود فکر کنند.

www.revertmuslims.com

۳.۲۸.۲۰۱۲

جملات کوتاه درباره اسلام

۱ - اسلام تنها پاسخ نیازهای خانوادۀ بشریت است. «آقای لودر برون تون از انگلستان»

۲ - فقط اسلام است که می تواند مشکلات امروز را حل کند. «جان فینتر نیوکسل«

۳ - سهولت اسلام و دلبستگی و پایبندی پیروان آن مرا به سوی اسلام جلب کرد. «خانم دی لارنجر رم راف»

۴ - به خاطر خلوص و سهولت عقاید اسلام و حقیقت آشکار آن به اسلام علاقه مند شدم. دین اسلام واضح ترین دین در جهان است. زیبایی دیگر اسلام، مساوات آن است. اسلام تنها دینی است که بین زن و مرد تساوی واقعی را قرار داده است. هیچ دینی به جز اسلام این گونه نیست. «آ. دبلیو. ال ون«

۵ - من اسلام را قبول کردم، زیرا مطابق با عقایدم بود و تنها دینی است که می توانم آن را درک کنم. آن قدر ساده و زیباست که حتی یک بچّه هم می تواند آن را بفهمد. «آمینا لی فلمینگ»

۶ - اسلام دینی است که مدت ها به دنبالش بودم. من حقیقت اسلام را با تمام وجود احساس کردم. دین اسلام به من آرامش و شادی و شعفی داده که تا به حال نداشتم. «خانم جو آن»

۷ - اگر مردم انگلستان و اروپا مسلمان شوند، برای همیشه قدرتمندترین نیروهای جهان خواهند شد. «خانم اف. آر فزویی از انگلستان»

۸ - هیچ راهی به جز اسلام برای رسیدن به آرامش و رضایت در زندگی وجود ندارد و هیچ تضمینی برای آینده یعنی زندگی پس از مرگ به جز اسلام وجود ندارد. «خانم استیمن از انگلستان»

۹ - متأسفانه شایعات غلطی درباره اسلام وجود دارد و من نمی دانم چرا مردم این شایعات را به واقعیات ترجیح می دهند. اسلام یک دین جهانی است. «خانمی از آمریکا»

۱۰ - حجاب سمبل مظلومیت و ستمدیدگی نیست. حجاب سمبل آزادی است. شأن و شکوه زن، حجاب است. اسلام دین عشق، صلح، احترام و اطاعت و بندگی است. تنها دینی که تا ۱۰۰ سال دیگر تمام اروپا را خواهد گرفت، اسلام است. «رول دال»

۱۱ - اگر اسلام روزی در ژاپن گسترش یابد که مطمئن هستم یک روز این اتفاق خواهد افتاد، مشکلاتمان را حل خواهد کرد. تمام مردم ژاپن تشنۀ حقیقت، صفا، عفت و تقوا هستند و من اطمینان دارم که اسلام و تنها اسلام می تواند این عطش را از بین ببرد. از مردم مؤمن و مسلمان می خواهم الگویی برای مردم ژاپن باشند، به ژاپن بیایند و به ما اسلام را بیاموزند. اسلام یعنی صلح و آرامش و هیچ مردمی به اندازه مردم ژاپن احتیاج به صلح و آرامش ندارند و زمانی به آن خواهیم رسید که دین صلح و آرامش را بپذیریم.

«میتا از ژاپن، اقتصاددان و مبلّغ در ژاپن.»

۱۲ - اسلام دین عشق و حقیقت معنوی است. اسلام رضایت خدای متعال است. قرآن چشمانم را به سوی اعجاز و رحمت خدا باز کرد. تا به حال هیچ دینی این قدر روی من اثر نگذاشته بود. «دیوید، پراداریلی«

۱۳ - قرآن به من شجاعت، شرافت، صداقت و اعتماد آموخت و از همه مهم تر، به من آموخت اعتقاد داشته باشم. قرآن به من آرامش درونی بخشید. من اسلام را راه زندگی خود ساخته ام و هرگز نمی خواهم آن آدم قبلی باشم و به وضعیت قبلی ام برگردم. «تارا دهان»

نظر دانشمندان جهان درباره معجزات علمی قرآن

۱ - دکتر تی وی ان پرساود(۱) ، پرفسور کالبد شکافی، پرفسور پزشکی کودکان، پرفسور زنان و زایمان و علوم تناسلی در دانشگاه مانیتوبا و وینیپگ کانادا می باشد که ۱۶ سال رئیس هیئت علمی دپارتمان کالبد شکافی بوده است. او نویسنده ۲۲ رساله علمی و بیش از ۱۸۰ مقاله علمی است. ایشان بعضی از آیات قرآن و حدیث های حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مورد تحقیق و بررسی قرار دادند و از آنها در کتاب های خود و کنفرانس ها استفاده کرده اند. وقتی که از وی درباره معجزات علمی قرآن پرسیدیم، گفتند:

«چیزی که برای من روشن شده است این است که محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یک فرد بسیار عادی بوده است. او حتی نمی توانست بخواند و بنویسد. در حقیقت او بی سواد بوده است و ما در مورد ۱۴ قرن پیش صحبت می کنیم و می بینیم شخصی بی سواد چنین اظهارات و بیانات عمیقی را بیان می کند که به طور عجیبی از لحاظ علمی صحت دارد. نمی توانم بگویم این بیانات شانسی و اتفاقی بوده است. فقط می توانم بگویم الهامات الهی و وحی باعث شده ایشان چنین اظهارات علمی داشته باشند.

۲ - دکتر جو لیف سیمسون(۲) ، پرفسور زنان و زایمان و رئیس هیئت علمی دانشکده زنان و زایمان، پرفسورای ژنتیک و زیست مولکولی در دانشگاه

_______________________________

۱- Dr. T. V. N. Persaud

۲- Dr. Joe Leigh Simpson

هوستن، پرفسورای جراحی زنان و زایمان و رئیس هیئت علمی دانشگاه تنس آمریکا دو تا از احادیث حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مورد بررسی قرار داده است:

«اجزای خلقت هر یک از شما در رحم مادرتان پس از ۴۰ روز جمع می شود.(۱)

چون ۴۲ شب بر نطفه بگذرد، خداوند فرشته ای را می فرستد تا آن را به صورت آدمی در آورد و گوش و چشم و پوست و گوشت و استخوانش را بیافریند. سپس می گوید: آیا پسر باشد یا دختر؟ و پروردگارت آنچه بخواهد مقرر می دارد.»(۲)

او با دقت این دو حدیث را بررسی کرد و متوجه شد ۴۰ روز اول، مرحله قابل تشخیص تکوین جنین تشکیل می شود. او تحت تأثیر دقت و صحت و ظرافت این حدیث حضرت قرار گرفته بود و در یکی از کنفرانس هایش اعلام کرد این دو حدیث، به ما یک جدول زمانی از رشد جنینی قبل از ۴۰ روز داد. این احادیث نمی تواند براساس دانش علمی آن زمان به دست آمده باشد من فکر می کنم نه تنها تنازعی بین علم و دین وجود ندارد بلکه در حقیقت دین می تواند از طریق وحی، دانش و نظریه های علمی را هدایت کند. از آنجا که این بیانات در قرآنِِِ چند قرن پیش وجود دارد مشخص می سازد که قرآن از طرف خداست.

۳ - دکتر مارشال جانسون(۳) پرفسور بازنشسته آناتومی و رشد بیولوژیک در دانشگاه جفرسون آمریکا. به مدت ۲۲ سال پرفسور آناتومی و رئیس هیئت مدیره دانشکده آناتومی و مدیر آموزشگاه دنیل بوف و رئیس شناسایی جنین ناقص الخلقه بوده است و بیش از ۲۰۰ اثر چاپی دارد. وی در هفتمین کنفرانس پزشکی در عربستان گفت: «قرآن نه تنها رشد شکل بیرونی را توضیح می دهد، بلکه بر مراحل داخلی نیز تأکید می کند. مراحل داخلی

___________________________________

۱ - صحیح بخاری، حدیث شماره ۳۲۰۸

۲ - صحیح مسلم در باب القدر، حدیث ۳ از ابن مسعود

۳ - Dr. Marshal Johnson

جنین و خلقت و رشد آن وقایعی است که علوم معاصر به تازگی آن را تشخیص داده اند. من به عنوان دانشمندی جهانی تنها با اشیایی می توانم کار داشته باشم که آنها را با مشخصات می بینم، آن گاه می توانم علم جنین شناسی و مراحل علم زیست شناسی را بفهمم همچنان که می توانم کلماتی از قرآن را که برایم ترجمه می شود دریابم.

به عنوان یک دانشمند، تنها با چیزهایی که می بینم می توانم کار داشته باشم. من به خوبی حرف های قرآن را متوجه می شوم، اگر می توانستم به آن دوره بروم و نمی توانستم چیزی را ببینم، به یقین باز هم نمی توانستم چیزهایی که در قرآن توضیح داده شده را توصیف کنم. مدرکی ندارم که رد کنم، مفاهیمی که محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیان کرده از جای خاصی دریافت کرده است و چیزی را متناقض با این مفهوم که مداخلۀ الهی در کار بوده باشد نمی بینم.

آنگا ه تصویری از جنین در مرحله مضغه را ارائه کرد که نشانگر شکل خارجی جنین بود، خمیده و کمانی و در انتهای کمان آثاری است که گویی دندان به روی آن فشار داده شده، همچون گوشت جویده شده که به تعبیر قرآن مضغه است.در پایان ابراز داشت: «هیچ راهی در برابر بشریت نیست جز اینکه اقرار کنند که خداوند کتابی را با علم و دانش خود، به محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل کرده و به بشریت وعده داده که در مسیرش چیزهایی را کشف می کنند که دلیل بر آنست که این قرآن از جانب خداست.»

۴ - دکتر ویلیام دبلیو. های(۱) دانشمند مشهور علوم دریایی، پرفسور علوم زمین شناسی در دانشگاه کُلُرادو آمریکا و رئیس بخش علوم هوا و دریا در دانشگاه میامی آمریکا، درباره حقایقی که از قرآن کشف کرده می گوید: «کشف این نوع اطلاعات از کتاب قرآن برایم بسیار جالب بود. نمی دانم چطور این اطلاعات به دست بشر رسیده، اما به نظرم بسیار جالب است که این

__________________________________

۱- Dr. William W. Hay