داستانهاى صاحب دلان جلد ۲

داستانهاى صاحب دلان0%

داستانهاى صاحب دلان نویسنده:
گروه: سایر کتابها

داستانهاى صاحب دلان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد محمدى اشتهاردي
گروه: مشاهدات: 11264
دانلود: 2828


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 162 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11264 / دانلود: 2828
اندازه اندازه اندازه
داستانهاى صاحب دلان

داستانهاى صاحب دلان جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

١٩٠ - محكوم شدن اشرافيت و نفاق

فتح مكه به دست مسلمانان كه درسال نهم هجرى واقع شد، بزرگترين نقطه عطف تاريخ هجرت است ، و با آزادسازى مكه پايگاه توحيد، زمينه پيروزيهاى چشمگير ديگر به وجود آمد.

هنگامى كه ظهر شد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به بلال حبشى (كه هم سياه چهره بود و هم غريب و هم مستضعف ) فرمود برو بالاى بام كعبه اذان بگو.

منافقان (آنان كه در عين قبول اسلام ، قلبشان تيره بود) گفتند بلال اذان نگويد بلكه يك نفر با شخصيت ، و چنين وچنان اذان بگويد....

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آن موقعيت حساس براى حفظ پيوند مسلمين ، و خاموش كردن منافقان ، صلاح دانست كه بلال اذان نگويد.

بلال از اين جهت دل شكسته شد، ولى چون پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده بود، چيزى نگفت

اما طولى نكشيد كه جبرئيل بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شد و عرض كرد كه خداوند مى فرمايد: به غير از بلال ، كسى اذان نگويد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم طبق فرمان الهى ، به بلال فرمود كه بر پشت بام رود و اذان بگويد، او رفت و اذان گفت(٥٠٠) و اين نيز يك فرمان براى محكوم كردن اشرافيت و نفاق بود، كه درحساس ترين حادثه تاريخ اسلام ، در مكه كنار كعبه ، (پايگاه مركزى توحيد) انجام گرفت

١٩١ - آزاد كردن شرابخوار ناآگاه

بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درزمان خلافت ابوبكر، مسلمانى را كه شراب خورده بود، دستگير كرده و نزد خليفه آوردند، و اين اولين بار بود كه ابوبكر در معرض قضاوت قرار گرفت ابوبكر به او گفت : تو شراب آشاميده اى ؟

او گفت : آرى ، ابوبكر گفت : چرا شراب نوشيدى با اينكه حرام است ؟

او گفت : من قبول اسلام كردم ، ولى منزل من در محلى واقع است كه مردمش شراب ميخورند و آن را حلال مى دانند، و اگر من مى دانستم شراب در اسلام حرام است ، از آن دورى مى كردم

ابوبكر به عمر بن خطاب متوجه شد و گفت : تو در اين باره چه نظر ميدهى ؟.

عمر گفت : اين يك مساله مشكلى است ، كه حل آن با ابوالحسن علىعليه‌السلام است

ابوبكر خواست براى علىعليه‌السلام پيام بفرستد و او حاضر گردد و قضاوت كند، عمر گفت : ميرويم به منزل او تا قضاوت نمايد، همگى ، كه سلمان نيز همراهشان بود به حضور علىعليه‌السلام رسيدند و جريان را گفتند.

علىعليه‌السلام به ابوبكر فرمود: شخصى را مامور كن ، با اين شرابخوار، بروند در خانه هاى مهاجر و انصار بگردند و اعلام كنند كه آيا كسى آيه حرام بودن شراب را براى اين شخص خوانده يا نه ؟

همين كار را كردند، ولى كسى گواهى نداد كه آيه حرمت شراب را براى او خوانده باشد، آنگاه به دستور علىعليه‌السلام او را آزاد نمودند.(٥٠١)

١٩٢ - پاداش شيعيان راستين

جابربن عبدالله انصارى گويد: روزى در حضور رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوديم ، ناگهان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علىعليه‌السلام رو كرد و فرمود:

مى خواهى تو را اى ابوالحسن بشارت بدهم ؟.

علىعليه‌السلام عرض كرد: آرى

فرمود: اين جبرئيل است ، از ناحيه خداوند خبر ميدهد كه : شيعه و دوست تو داراى هفت خصلت است :

١ - رفق و آرامش در لحظه مرگ ٢ - انس هنگام وحشت ٣ - نور هنگام ظلمت ٤ - امن هنگام فزع و بى تابى ٥ - قسط (و كم نياوردن ) در نزد ميزان ٦ - عبور در پل صراط ٧ - وارد شدن به بهشت قبل از ساير مردم ، در حالى كه نور آنها در پيشاپيش آن ها، جلو آنها را روشن كرده است(٥٠٢)

١٩٣ - يك آيه اميدواركننده و غرورشكن

يكى از امراء از وزير خود راجع به اين آيه (٢٩ سوره رحمان )( كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ) : خداوند در هر روزى داراى شانى است سوال كرد، وزير اظهار بى اطلاعى نمود، و از اين كه نتوانسته پاسخ سوال را بدهد، اندوهگين و محزون به خانه آمد.

غلام سياه (با معرفتى ) داشت ، پرسيد: چرا اندوهگين هستى ؟ وزير جريان را گفت ، غلام گفت : من تفسير آيه را مى دانم و براى رئيس بازگو مى كنم اميدوارم كه پاسخ خوبى به رئيس بدهم ، نزد امير رفت و گفت : معنى آيه اين است : شان خداوند است كه شب و روز را يكى بعد از ديگرى مى آورد و مى برد، از دل مرده ، زنده خارج مى كند و از زنده ، مرده بيرون مى آورد، بيمارى را شفا مى دهد، گرفتارى را عافيت مى بخشد، عزيزى را ذليل و ذليلى را عزيز مى كند، ثروتمندى را فقير و فقيرى را ثروتمند مى نمايد.

رئيس از اين پاسخ ، خوشحال شد و گفت : فرجت غنى فرج الله عنك : مشكلى را براى من گشودى ، خداوند مشكلت را برطرف سازد و بعد به او جايزه داد.(٥٠٣)

١٩٤ - شرافت و عزت انسان

سهل بن سعد از اصحاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گويد: جبرئيل نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت :

اى محمد آن چه مى خواهى زندگى كن ولى سرانجام مى ميرى ، و آن چه ميخواهى دوست بدار ولى سرانجام از آن جدا خواهى شد، و آن چه مى خواهى عمل كن ، ولى نتيجه عمل تو به خودت باز مى گردد.

و اعلم ان شرف الرجل قيامه بالليل ، و عزة استغاثه عن الناس : و بدان كه شرافت انسان در برخاستن از بستر خواب براى عبادت شب است ، و عزت او در بى نيازى او از مردم است(٥٠٤)

١٩٥ - اثر نيك نماز

نماز جماعت با پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر پا شده بود، يكى از مسلمانان مدينه ، نيز در نماز شركت مى كرد، اما او در عين حال كه نماز مى خواند، گناه نيز مى كرد، اين مطلب را به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خبر دادند.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ان صلاته تنهاه يوما: قطعا نمازاو، سرانجام باعث مى شود كه روزى فرا رسد و او از كارهاى ناشايست دست بردارد.(٥٠٥)

١٩٦ - آقا! ما كه دل و قلب تو را نداريم !

مرحوم حضرت آيت الله العظمى بجنوردى يكى از مراجع تقليد وارسته و زاهد بود كه چند سال قبل در نجف اشرف رحلت كرد.

در آن زمان كه حضرت امام خمينى در نجف تبعيد بود، شايع شده بود كه حزب بعث عراق آقازاده آقاى بجنوردى را با عده اى كه دستگير كرده بودند، اعدام نموده است

يكى از شاگردان امام خمينى نقل مى كند: همراه امام به منزل بر مى گشتيم ، در راه فرمودند: منزل آقا بجنوردى كجاست ، عرض كردم داخل اين كوچه ، (منظور امام اين بود كه از آقاى بجنوردى در مورد آقازاده شان ، دلجوئى و احوال پرسى بنمايند).

وقتى به خانه آقاى بجنوردى رسيديم ، به بيرونى منزل رفتيم ، فهميديم هنوز آقاى بجنوردى به منزل نيامده است ، در همان بيرونى منزل نشستيم ، وقتى كه امام سادگى منزل را ديد فرمود: اين خانه از يك عالم هفتاد ساله ما است ، آن وقت (شاه ) به ما مى گفت مفت خور!.

تا اين كه آقاى بجنوردى تشريف آورد، بعد از احوال پرسى ، امام به آقاى بجنوردى گفتند: من وقتى در تركيه بودم به من گفتند كه مصطفى (فرزند امام ) رفته زندان ، من گفتم كه خوب است زندان رفته ، ورزيده مى شود.

وقتى امام اين تعبير را كرد، آقا بجنوردى فرمود: آقا ما كه دل و قلب شما را نداريم

آن شب امام ، چند مزاح هم كردند مزاحهاى شرعى و لطيف كه انسان وقتى مى شنيد از اندوه بيرون مى آمد.(٥٠٦)

١٩٧ - توجه به همسايه !

امام صادقعليه‌السلام فرمود: پس از گم شدن يوسف فرزند حضرت يعقوبعليه‌السلام فرزند ديگر او بنيامين نيز به مسافرت رفت و برنگشت

حضرت يعقوب از فراق يوسف ، بسيار اندوهگين شد و فراق بنيامين كه مادر او همان مادر يوسف بود، نيز بر اندوهش افزود، آن قدر گريه كرد كه چشمش آسيب ديد.

روزى در مناجات عرض كرد: خداوندا مرا مشغول رحمت قرار بده ، كه بينائى چشمم رفت ، و فرزندانم نيز رفتند...

خداوند به او وحى كرد: اگر آن دو فرزندش از دنيا رفته باشند در عين حال آنها را زنده مى كنم و به تو باز مى گردانم ولى به يادبياور آن گاه كه گوسفندى ذبح كرديد و گوشتش را بريان نموده و خورديد اما فلان كس كه در همسايگى شما زندگى ميكرد و روزه گرفته بود، از آن گوشت نخورد (آرى اين ترك اولى را نيز بياد آور).

حضرت يعقوبعليه‌السلام بعد از اين وحى ، اشخاصى را گمارده بود كه تا يك فرسخى خانه اش ، صبح و شام اعلام مى داشتند كه اگر كسى مى خواهد مهمان گردد، يعقوب او را دعوت مى نمايد، و به اين ترتيب سفره اش براى همه واردين ، گسترده بود.(٥٠٧)

١٩٨ - نهى از خنده قهقهه

امام علىعليه‌السلام فرمود: خنده رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تبسم (لبخند) بود (نه بيشتر از آن ) روزى بر جمعى ازانصار (مسلمانان مدينه ) گذشت ، شنيد آن ها با هم گفتگو مى كنند، و به گونه اى مى خندند كه دهانشان پر مى شود (و خنده قهقهه مى كنند).

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن ها فرمود: آرام باشيد، هرگاه كسى از شما، آرزويش او را مغرور ساخت ، و در عمل نيك كوتاهى كرد، برود قبرستان ، و قبرها را بنگرد و عبرت بگيرد: از اين كه پس از مرگ زنده خواهد شد و در روز قيامت براى حساب الهى كشانده مى شود فاذكرو الموت فانه هادم اللذات : به ياد مرگ باشيد، كه درهم شكننده لذتها و خوشى ها است(٥٠٨)

١٩٩ - ارباب و نوكر!!

در حكايات آمده : اربابى ، نوكرى تنبل داشت ، روزى به او دستور داد برو انگور و انجير خريدارى كن و بياور.

نوكر، سهل انگارى كرد و رفت يكى از اين دو (مثلا انگور تنها) را خريد و آورد. ارباب نوكر را كتك زد و گفت : از اين پس هر وقت از تو كارى خواستم بجاى يك كار، بايد دو كار انجام دهى ، او گفت : چشم

روزى ارباب ، بيمار شد و به نوكرش دستور داد كه برو دكترى بياور، او رفت و دكتر را با يك مرد ديگر حاضر كرد.

ارباب گفت : اين مرد دوم كيست ؟.

نوكر گفت : اين ، قبركن است ، تو به من گفتى هر وقت يك كار از من خواستى ، دو كار برايت انجام دهم ، اينك فرمان تو را انجام داده ، يك دكتر آوردم با يك قبركن ، كه اگر دكتر تو را خوب كرد كه چه بهتر و گرنه قبركن حاضر است ، و ديگر نيازى به رفتن دوباره براى پيدا كردن قبر كن نيست !!.(٥٠٩)

٢٠٠ - چهره خندان امام باقرعليه‌السلام

گروهى به حضور امام باقرعليه‌السلام شرفياب شدند، ديدند كودكى از آن حضرت بيمار شده ، و امام به او مى نگرد و سخت ناراحت است و آثار اندوه از چهره اش به خوبى ديده مى شود.

با خود گفتند: اگر اين كودك از دنيا برود، ترس آن داريم كه امام باقرعليه‌السلام را آن گونه بنگريم كه نمى خواهيم او را چنان ببينيم

اتفاقا چند دقيقه اى نگذشت كه كودك ، جان سپرد، و صداى گريه اهل خانه شنيده شد.

ناگهان ديدند امام باقرعليه‌السلام با چهره اى بشاش و خندان برخلاف حالت قبل ، از خانه بيرون آمد، و با آنها ملاقات صميمانه كرد.

آن ها به امام عرض كردند خداوند ما را فدايت گرداند، ما آن حالت پر اندوه تو را كه قبلا (هنگام بيمارى كودك ) ديديم ، ترسيديم كه اگر حادثه اى رخ دهد (و كودك از دنيا برود) حال شما به گونه اى شود كه ما را محزون نمايد!.

امام باقرعليه‌السلام فرمود: انا لنحب ان نعافى فيمن نحب ، فاذا جاء امر الله سلمنا فيما احب : ما دوست داريم كه در مورد آن كس ‍ كه دوست داريم در عافيت و سلامتى باشيم ، و وقتى كه امر (و قضا و قدر) خداوند فرا رسيد، آن چه را خدا دوست دارد، تسليم آن هستيم

(وسائل الشيعه ، ج ٢ ص ٩١٨)

خدا را شكر كه توفيق ، رفيق شد و اين كتاب (شامل ٢٠٠ داستان ) كه جلد دوم كتاب داستان صاحبدلان است ، به پايان رسيد.

اميد آن كه در پاكسازى و بهسازى ، و پيشرفتهاى اخلاقى و فرهنگى ، آموزنده و سازنده باشد.

الحمدلله رب العالمين

(پايان )

پاورقی ها

٢٦٨- تفسير نور الثقلين ج ٥ ص ١٦٠ بنقل از كتاب من لا يحضره الفقيه و در تحرير الوسيله امام خمينى (مدظله ) ج ١ ص ٢٧٤ و ٢٧٥ حدود چهل مورد از گناهان كبيره ، نام برده شده است

٢٦٩- در اين باره تفسير نور الثقلين ج اول ص ٤٧٣ و تحرير الوسيله امام خمينى ج ١ ص ٢٧٤ مراجعه شود.

٢٧٠- و در قرآن آياتى از اصرار بر گناه نهى كرده مانند آيه ١٣٥ ال عمران و ٧٨ مائده و ٤٦ واقعه

٢٧١- اصول كافى ج ٢ ص ٢٨٨.

٢٧٢- سفينة البحار ج ١ ص ٤٨٨.

٢٧٣- مدرك قبل

٢٧٤- سفينة البحار ج ١ ص ٤٨٨.

٢٧٥- بحار ط قديم ج ١١ ص ١٣٩.

٢٧٦- سفينة البحار ج ٢ ص ٧١٣.

٢٧٧- اقتباس از داستانهاى مثنوى ص ٦٢.

٢٧٨- وسائل الشيعه ج ٨ ص ٣٩٩ - (فوالله انه ليعودون مرضاهم ، و يشهدون جنائزهم ، و يقيمون الشهادة لهم و عليهم و يودون الامانة اليهم .)

٢٧٩- اقتباس از داستانهاى استاد.

٢٨٠- وسائل الشيعه ج ١٨ ص ١٠١.

٢٨١- شرح در تتمه المنتهى ص ١٨٧ و ٢٣٦.

٢٨٢- تحف العقول (ترجمه عطائى ) ص ٥٦٥ - ٥٦٩ - وسائل الشيعه ج ١١ ص ٥٦.

٢٨٣- المخازه ج ١ ص ١٨٤.

٢٨٤- سفينة البحار ج اول ص ٥٢٣.

٢٨٥- سفينة البحار ج اول ص ٥٢٣.

٢٨٦- معانى الاخبار مرحوم صدوق ص ٢٠٧.

٢٨٧- چنانكه ما در اسلام قاعده اى داريم به اين عنوان : الاسلام يجب ما قبله اسلام ، جريانات قبل از خود را قطع كرد.

٢٨٨- سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام خمينى (مدظله العالى ) ص ‍ ٧٢.

٢٨٩- لئالى الاخبار / ص ٢٤٧.

٢٩٠- وسائل الشيعه ج ٢ ص جديد ص ٩٠٣ /

٢٩١- مجمع البيان ج ٩ ص ١٠٨.

٢٩٢- معانى الاخبار شيخ صدوق ص ٦٣.

٢٩٣- اقتباس از در المنثورج ٦ ص ١٦٦.

٢٩٤- وسائل الشيعه ط جديد ج ٢ ص ٩٠٢.

٢٩٥- المخازن ج ١ ص ٣٢١.

٢٩٦- معانى الاخبار شيخ صدوق ص ٢٠٧.

٢٩٧- اقتباس از سفينه البحار ج ١ ص ٤٧.

٢٩٨- معانى الاخبار شيخ صدوق ص ١٧٧.

٢٩٩- تفسير نور الثقلين ج ٥ ص ٧٠ - گرچه ظاهر آيه فوق ، مربوط به كفار مكه است كه در جريان حديبيه كه در سال ٦ و ٧ هجرت واقع گرديد، بودن گروهى مسلمان در مكه در ميان كافران ، مانع جنگ پيامبر صوسلم با آنها مى شد، ولى داستان فوق ، تاويل آيه مذكور است وانگهى چه مانعى دارد كه آيه شامل هر دو مطلب بشود. چرا كه قرآن ظاهر و باطن دارد. ١

٣٠٠- در اينجا ذكر اين نكته مناسب است كه به گفته بعضى از محققين يقين بر سه گونه است : ١ - علم اليقين ، مانند اينكه مى دانى آتش گرم است ٢ - عين اليقين مانند اينكه آتش مى بينى ٣ - حق اليقين ، مانند اينكه دست در آتش كنى و حرارت و سوزش آتش را دريابى (سفينه البحار ج ٢ ص ٧٣٣) گوئى حارثه در مرحله سوم يقين (كه از مراحل عالى ايمان است ) يعنى حق اليقين بوده است

٣٠١- سفينه البحار ج ١ ص ٤٤.

٣٠٢- سفينه البحار ج ١ ص ٤٤.

٣٠٣- اسدالغابه (عبد)- رياحين الشريعة ج ٣ ص ٤٠٦.

٣٠٤- رياحين الشريعه ج ٣ ص ٤٠٨.

٣٠٥- معانى الاخبار شيخ صدوق ص ١٦٧.

٣٠٦- مناقب ابن شهر آشوب ج ٤ ص ٣٥١.

٣٠٧- وسائل الشيعه ج ١١ ص ٤٤٧ - ٤٤٨.

٣٠٨- معاد محسن قرائتى ٢٨٩.

٣٠٩- آيات ١٨ و ١٩ و ٢٠ سوره مومنون

٣١٠- اقتباس از زندگانى آيت الله بروجردى تاليف على دوانى ص ٦١ و ٦١.

٣١١- يا ايها الناس اتقوا ربكم ان زلزلة اساعة شى ء عظيم يوم ترونها تذهل كل مرضعة عما ارضعت و تضع كل ذات حمل حملها وترى الناس ‍ سكارى و ماهم بسكارى ولكن عذاب الله شديد.

٣١٢- تفسير مجمع البيان ج ٧ ص ٧٠ (باكمى تلخيص )

٣١٣- فرازهايى از ابعاد روحى امام خمينى ص ٤٧-٤٨.

٣١٤- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج ٤ ص ٥٨.

٣١٥- فروع كافى ج ١ ص ٣٧٤.

٣١٦- الدر المنثور بنقل طرق بسيار از راويان (مطابق نقل الميزان ج ٢ ص ‍ ٧٤)

٣١٧- زندگانى و شخصيت شيخ انصارى ص ٤٢٧.

٣١٨- وسائل الشيعه ج ١٢ ص ١٣٥.

٣١٩- مدرك قبل باب ٤٥ ص ١٣٥ - ١٣٦.

٣٢٠- لثالى الاخبار ج ١، ص ٨١.

٣٢١- تفسير القمى ج ٢ ص ٣٤٤ - اين مطلب در دارالمنثور ج ٦، ص ١٤٢ از ابن عباس نيز نقل شده است

٣٢٢- تفسير الفرقان ج ٢٨ ص ٣٢.

٣٢٣- تفسير روح المعانى ج ٢٧، ص ٩٥.

٣٢٤- تفسير قرطبى ج ١٠، ص ٥٢٧. (ذيل سوره زلزال )

٣٢٥- تفسير مجمع البيان ج ١ ص ٥٢٧ - تفسير قرطبى ج ١ ص ٥٢٧.

٣٢٦- عيون اخبار الرضا (مطابق نقل لثالى الاخبار ج ٥ ص ٤٥)

٣٢٧- سيره حلبى ج ٣، ص ٢٨١.

٣٢٨- سوره انعام آيه ٢١

٣٢٩- بحار ط جديد ج ٧ ص ٣١٤

٣٣٠- سوره لقمان آيه ١٦

٣٣١- بحار ط جديد ج ٦ ص ٢٢٣ و ١٧٥ و ٢٦٠ و... ٢٣٥

٣٣٢- بحار ط جديد ج ٦ ص ٢٢٣ و ١٧٥ و ٢٦٠ و... ٢٣٥

٣٣٣- بحار ط جديد ج ٦ ص ٢٢٣ و ١٧٥ و ٢٦٠ و... ٢٣٥

٣٣٤- اقتباس از زندگى در نور ص ٤٠١

٣٣٥- تفسير ابوالفتح ، رازى ج ٩ ص ٤١٢، ذيل ايه ٥٤، (با تلخيص ) توبه به اين نكته لازم است كه ممكن است داستان فوق ، شاءن نزول ، آيه فوق نباشد، بلكه آيه فوق به عنوان تاءكيد و اعلام قبول توبه آن جوان براى او خوانده شده باشد.

٣٣٦- مناقب ابن مغالى شافعى ط اسلاميه ص ٣٧٧ - نظير اين مطالب در مناقب ابن شهر آشوب ج ٤ ص ٥١ آمده است

٣٣٧- مناقب ابن مغازلى شافعى ط اسلاميه ص ٣٧٦.

٣٣٨- اقتباس از اسدالغابه ج ١ ص ٢٢٥ - ٢٢٦ مجمع البيان ج ٨ ص ٣٣٦ - بحار ط قديم ج ٦ ص ٦٩٠ و ذيل الذيل طبرى

٣٣٩- زندگانى شيخ انصارى

٣٤٠- كتاب ملا صدرا - ٢٤٤.

٣٤١- يمامه استانى است در وسط جزيرة العرب قرار گرفته و امروز نقطه ريگستان وسيعى است كه جزء كشور عربستان سعودى است (المنجد فى الاعلام )

٣٤٢- بحار ط قديم ج ٦ ص ٢٨٨ - اسد الغابة ج ٣ ص ٥٥ - ٥٤ - استيعاب ج ٢ ص ٢٢٣ و ٢٢١.

٣٤٣- اقتباس از تتمة المنتهى ص ١٧١ و ١٧٢.

٣٤٤- معانى الاخبار شيخ صدوق ص ٢٩٠.

٣٤٥- ظاهر دو آيه فوق دلالت دارد كه همه انسانها داخل جهنم مى شوند، سپس پرهيزكاران نجات مى يابند و طبق بعضى از احاديث بعضى مثل سرعت برق از آن عبور مى كنند و بعضى همچون سوار معمولى و بعضى همچون پياده تندرو و بعضى مانند پياده كندرو (نورالثقلين ج ٣ ص ٣٥٣) و احتمال دارد كه اين ورود همان ورود بر پل صراط باشد.

٣٤٦- اقتباس از سيره ابن هشام ج ٤ ص ١٥ و مختصر سيرة الرسول ص ‍ ٢٠٧.

٣٤٧- تعبير به عسى (اميد است ) در آيه شايد اشاره به آن است كه : خداوند خواست متخلفان را بين خوف و رجاء نگهدارد، تا مغرور نگردند (مجمع البيان ج ٥ ص ٦٦)

٣٤٨- درباره آيه فوق (١٠١ سوره توبه ) شان نزولهاى ديگرى نقل شده است ، ضمنا ناگفته نماند كه اين سه نفر نامبرده غير از آن سه نفرى است كه درآيه ١١٨ سوره توبه به آنها اشاره شد است

٣٤٩- مجمع البيان ج ٥ ص ٦٧.

٣٥٠- اقتباس از كتب و نوشتجات گوناگون و هفته نامه ١٩ دى ، سال ٦ شماره ٥٨.

٣٥١- تقريب القرآن الى الاذهان ج ٢٨ ص ٤٢ تا ٤٤:

٣٥٢- رشد جوان ص ٦٣.

٣٥٣- نام ابوحذيفه ، عتبه پسر عبدشمس است كه دايى معاويه بود و در جنگ بدر بدست مسلمين كشته شد.

٣٥٤- قاموس الرجال ج ٧ ص ٥٠٠ - شرح ابن ابى الحديد ج ٢ ص ‍ ٥٧.

٣٥٥- طبقات ابن سعد ج ٤ ص ٧١.

٣٥٦- درالمنثور ج ٦ ص ١٧١.

٣٥٧- نقل به قلم روز از كتاب رياض الخلود.

٣٥٨- فروع كافى ج ١ ص ٥٩ - ثواب الاعمال ص ١٠٧.

٣٥٩- تاريخ كامل ابن اثير ج ٣ ص ٢٢٤ - ٢٢٦ ناسخ التواريخ حضرت علىعليه‌السلام ج ١ ص ٨٤ و ٨٧.

٣٦٠- سفينة البحار ج ٢ ص ٦٥٠.

٣٦١- غالب مفسران گويند: منظور از قبل از فتح ، قبل از فتح مكه است ، چرا كه بعد از فتح مكه و دنبال پيروزى جنگ حنين ، غنايم بسيارى به دست مسلمين رسيد، و همه مسلمين از نظر زندگى تامين بودند، در اين صورت ، انفاق در اين وقت ، با قبل از فتح مكه ، كه مسلمانان غالبا فقير بودند، تفاوت محسوس داشت

٣٦٢- تفسير فخر رازى ج ١١ ص ٤٠ تفسير درالمنثور ج ٦ ص ١٧٢ ذيل آيه ١٠ سوره حديد).

٣٦٣- اقتباس از تفسير ابوالفتوح رازى ج ١٠ ص ٤٠.

٣٦٤- كتاب صفين ص ١٠٤.

٣٦٥- كحل البصر محدث قمى ص ٦٣.

٣٦٦- اقتباس از كحل البصر ص ٦٤ سيره ابن هشام ، ج ٢ ص ٨٤.

٣٦٧- درالمنثور ج ٦ ص ١٧٥ - الميزان ج ١٩ ص ١٩٣ (با توضيحى از نگارنده )

٣٦٨- اين گفتار، حاكى از شدت خوف و تواضع آن پيامبر است

٣٦٩- اختصاص شيخ مفيد ص ٢٩٢.

٣٧٠- من لا يحضره الفقيه (مطابق نقل تفسير الميزان ج ١٩ ص ٢٤٢.

٣٧١- مجمع البيان ج ٩ ص ٢٦٠.

٣٧٢- تفسير كاشفى ذيل آيه ٩ سوره حشر.

٣٧٣- تفسير روح المعانى آلوسى ج ٢٧ ص ١٨٠ (ذيل آيه ١٧ سوره حديد) تفسير الفرقان (ذيل همين آيه ).

٣٧٤- مناقب ابن شهر آشوب ج ٤ ص ٤١٦.

٣٧٥- اقتباس از تتمة المنتهى ص ٢٤٠.

٣٧٦- معانى الاخبار ص ٣٠٩ (در معنى پاسخ علىعليه‌السلام احتمال ديگرى نيز هست

٣٧٧- وسائل الشيعه ج ١١ ص ١٦ - تهذيب ج ٢ ص ٤٢.

٣٧٨- معانى الاخبار شيخ صدوق ص ١٤٣.

٣٧٩- مناقب ابن شهر آشوب ج ٤ ص ٤١٤.

٣٨٠- معانى الاخبار شيخ صدوق ص ٧٣.

٣٨١- مجمع البيان ج ٤ ص ٣٩٠.

٣٨٢- وسائل الشيعه ج ١١ ص ٢٢٩.

٣٨٣- وسائل الشيعه ج ١١ ص ١٧٩.

٣٨٤- اصول كافى ط آخوندى ج ٢ ص ٣٢٤ (باب البذاء حديث ٥)

٣٨٥- گلستان سعدى (با نقل به معنى از نگارنده ).

٣٨٦- تفسير ابوالفتوح رازى ج ١١ ص ٤٦ (ذيل آيه ١٧ حديد)

٣٨٧- گلستان سعدى (با نقل از نگارنده )

٣٨٨- تفسير نور الثقلين ج ٤ ص ٣٧٢.

٣٨٩- شرح بيشتر در بحار ط جديد ج ٤٣ ص ٧٢.

٣٩٠- اقتباس از سفينة البحار ج ٢ ص ١٣٠ - ١٣١.

٣٩١- تاريخ سامراء ج ٣ ص ١٠.

٣٩٢- سفينة البحار ج ٢ ص ١٤١.

٣٩٣- ثواب الاعمال شيخ صدوق (مطابق نقل المخازن ج ١ ص ٤٠٠)

٣٩٤- المخازن ج ١ ص ٣٩٥.

٣٩٥- گلستان سعدى (باب ششم - با نقل به معنى از نگارنده )

٣٩٦- اقتباس از تتمة المنتهى محدث قمى ص ٢٣٩.

٣٩٧- اصول كافى ط آخوندى ج ٢ ص ١١٥ (باب الصمت و حفظ اللسان حديث ١٦)

٣٩٨- مدرك قبل حديث ٦.

٣٩٩- اصول كافى ط آخوندى ج ٢ ص ١٢٢ (باب التواضع حديث ٣)

٤٠٠- اقتباس از تفسير ابوالفتوح رازى ج ١١ ص ٥١ (ذيل آيه ٢١ سوره حديد)

٤٠١- اصول كافى ط آخوندى ج ٢ ص ١٢٤ (باب التواضع حديث ١٢) - اين داستان شبيه داستان ١٠٥ است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز شير مخلوط به عسل را براى تواضع نياشاميد.

٤٠٢- لئالى الاخبار ج ٥ ص ٢٢٧.

٤٠٣- از مجموعه اى خطى

٤٠٤- لئالى الاخبار ج ٥ ص ٢٤٥ (نظير اين مطلب با اندك تفاوتى ، در قسمتى از پاسخهاى يكى از حكماء نقل شده كه در داستان ٢٢ اين كتاب آمده است ).

٤٠٥- تفسير الميزان ج ١٩ ص ٢٠٢.

٤٠٦- صندل : كفش چوبى

٤٠٧- مخبط: بيمارى مغزى كه موجب تشويش و اضطراب مزاج مى گردد.

٤٠٨- گلستان سعدى (باب ششم ) (با نقل ازنگارنده )

٤٠٩- المخازن ج ١ ص ٢٢٨.

٤١٠- المخازن ج ١ ص ٣٣١.

٤١١- المخازن ج ١ ص ٣٣١.

٤١٢- اقتباس از مجمع البيان ج ١٠ ص ٢٩٤ - ٢٩٥.

٤١٣- مجمع البيان ج ١٠ ص ٢٩٤.

٤١٤- تفسير ابوالفتوح رازى ج ١١ ص ٥٣ (ذيل آيه ٢٣ سوره حديد) - تفسير روح البيان برسوى (با كمى تفاوت ) ج ٩ ص ٣٧٦.

٤١٥- مدرك قبل

٤١٦- تفسير ابوالفتوح رازى ج ١١ ص ٥٢.

٤١٧- اصول كافى ط آخوندى ج ٢ ص ١٢٩ (باب ذم الدنيا و الزهد حديث ٨)

٤١٨- نور الثقلين ج ٥ ص ٢٤٨.

٤١٩- مدرك قبل حديث ٩.

٤٢٠- منظور دنياى مادى است كه هدف قرار بگيرد نه آنكه پلى براى آخرت

٤٢١- اصول كافى ج ٢ ص ١٣٤ (باب ذم الدنيا و الزهد فيها حديث ٢٠)

٤٢٢- جامع الشواهد ص ٣٢ (باب الالف بعده الراء).

٤٢٣- سيره حلبيه ج ٣ ص ٢٤٩.

٤٢٤- اقتباس از سيره حلبيه ج ٣ ص ٢٤٩.

٤٢٥- تفسير روح البيان ج ٩ ص ٣٧٧ (ذيل آيه ٢٣ سوره حديد).

٤٢٦- اقتباس از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج ٣ ص ٣١٣ (شرح بيشتر در كتاب ابوطالب آموزگار پاسدارى نوشته نگارنده )

٤٢٧- الميزان ج ١٩ ص ٣٣٣.

٤٢٨- اقتباس از مجمع البيان ج ١٠ ص ٢٩٤ - تاريخ طبرى ج ٢ ص ٢٦١ و ٢٦٢.

٤٢٩- سيره ابن هشام ج ٢ ص ٢٩٢ - تفسير قمى ص ٦٨١ (مطابق نقل فروع ابديت ص ٥٧٦ - ٥٧٩)

٤٣٠- المخازن ج ١ ص ٢٨٦.

٤٣١- المخازن ج ١ ص ٢٧٨.

٤٣٢- اقتباس از سيره ابن هشام ج ٢ ص ٥٤٢ به بعد.

٤٣٣- اقتباس از مدرك قبل و سيره حلبى ج ٣ ص ٢٤٣.

٤٣٤- جوشن يعنى زره (پيراهن جنگى و آهنى ).

٤٣٥- يعنى مانند تير راست و بلند گيو (پسر گودرز) در جنگ محل پشن (كه در آن ، تورانيان فتح كردند و اكثر پسران گودرز كشته شدند).

٤٣٦- اقتبااس از چهار مقاله عروضى

٤٣٧- مجالس المومنين ج ٢ ص ٥٩٨.

٤٣٨- كحل البصر محدث قمى ص ٨٨.

٤٣٩- كحل البصر محدث قمى ص ١٠٨.

٤٤٠- فروع كافى ، ج ٦، ص ٥٠.

٤٤١- ميزان الحكمه ، ج ٤، ص ١٥٨.

٤٤٢- بحار، ج ٧٤ ص ١٩٢.

٤٤٣- تفسير روح البيان ج ٩ ص ٣٨٣ (ذيل آيه ٢٧ حديد).

٤٤٤- تفسير منهج الصادقين ، ج ٤ ص ٤٦٠.

٤٤٥- بحار ط جديد ج ٢١ ص ١٥٠ - ١٥١.

٤٤٦- سفينة البحار، ج ٢ ص ٢٠٩.

٤٤٧- الميزان ، ج ١٩ ص ٣٩٥ به نقل از كافى

٤٤٨- تفسيرثعلبى (مطابق نقل المخازن ج ١ ص ٢٨).

٤٤٩- سفينة البحار، ج ١ ص ٣١٨.

٤٥٠- المصحف المفسر فريد وجدى ذيل آيات ١٣ تا ١٥ سوره حديد.

٤٥١- معانى الاخبار شيخ صدوق ص ١٨٢.

٤٥٢- جالب اين كه اين جريان درزمان حكومت علىعليه‌السلام واقع شده است ، آزادى افراد، و رفتن علىعليه‌السلام نزد قاضى دليل برحكومت آزاد و عدل علىعليه‌السلام است

٤٥٣- سفينة البحار ج ٢ ص ٣٢٣ - ٣٢٤.

٤٥٤- كحل البصر ص ٦٧.

٤٥٥- اقتباس از كحل البصر محدث قمى ص ٦٥ - سيره ابن هشام ج ٢ ص ‍ ٤٩١.

٤٥٦- كحل البصر ص ٧١.

٤٥٧- لئالى الاخبار ج ٢ ص ٢٩٩ به نقل از حضرت رضا عليهلسلام

٤٥٨- هليله كه در عربى به آن اهليلج گويند، دانه هاى آن سياه و بعضى زرد رنگ است كه موجب حفظ نيروى درك شده و برطرف كننده سردرد مى باشد (مجمع البحرين واژه هلج ).

٤٥٩- سفينة البحار، ج ٢ ص ٢٨.

٤٦٠- خصال و المواعظ العدديه (باب الاربعه ).

٤٦١- لئالى الاخبار ج ٢ ص ٢٩٧.

٤٦٢- مناقب ابن شهر آشوب ج ٤ ص ٣١٨.

٤٦٣- سفينة البحار ج ١ ص ٢٠٨.

٤٦٤- الكنى و الالقاب ج ١ ص ١٧٧.

٤٦٥- سوره معارج آيه ٤.

٤٦٦- اقتباس از نهج البلاغه فيض خطبه ٢٣٤.

٤٦٧- كحل البصر محدث قمى ص ٧٤.

٤٦٨- كحل البصر، ص ٧٥.

٤٦٩- بحار ط قديم ج ٦ ص ٢٩٤.

٤٧٠- مدرك قبل

٤٧١- سفينة البحار ج ١ ص ٢١٠.

٤٧٢- سيره ابن هشام ج ٤ ص ٢٢٧ - كامل ابن اثير ج ٢ ص ١٨٨.

٤٧٣- مدرك قبل

٤٧٤- ناگفته نماند كه منظور دنيايى است كه هدف قرار گيرد، نه دنيائى كه پل معنويات و آخرت گردد.

٤٧٥- سفينة البحار، ج ٢ ص ١٦٩ و ١٧٠.

٤٧٦- اسدالغابه ج ٢ ص ٣٣٤.

٤٧٧- وسائل الشيعه ج ١١ ص ١٨٦.

٤٧٨- الحقائق ص ٩٢.

٤٧٩- اقتباس از مجمع البيان ج ٥ ص ٧٩ (ذيل آيه ١١٧ سوره توبه ).

٤٨٠- سفينة البحار ج ٢ ص ١٦١.

٤٨١- كحل البصر ص ٧١ - بحار ج ٦ص ٩٤.

٤٨٢- بحار ط قديم ج ٦ ص ٩٤ (به نقل از خرائج راوندى ).

٤٨٣- سفينة البحار ج ٢ ص ٤٤٧.

٤٨٤- امالى شيخ (مطابق نقل المخازن ج ١ ص ٦٠).

٤٨٥- وسائل الشيعه ، ج ٨ ص ٥٢٢.

٤٨٦- طبقات ابن سعد ج ٧ ص ٧٤ - ٧٩.

٤٨٧- وسائل الشيعه ،ج ٢ ص ٦٦٠.

٤٨٨- الاوائل ص ٤٨٦ - روضة الواعظين ص ١٣١.

٤٨٩- الاوائل ص ٢٧٢ به نقل از جواهر الكلام اشرف الواعظين

٤٩٠- بحار ط قديم ج ٨ ص ٦٤٨ و ج ٦ ص ٦٥٨ (شرح بيشتر در كتاب سيماى مالك اشتر نوشته نگارنده ).

٤٩١- وسائل الشيعه ج ٥ ص ١٢٨ (شرح و بررسى اين مطلب را در كتاب كودك گفتار فلسفى جلد اول بخوانيد).

٤٩٢- منتخب قواميس الدرر(ملا حبيب الله كاشانى ) ص ٢٦٨.

٤٩٣- سفينة البحار ج ١ ص ٤١٦.

٤٩٤- سفينة البحار ج ١ ص ٤١٦.

٤٩٥- ديوان كمپانى ص ١٧.

٤٩٦- اقتباس از بحار ط جديد ج ٢٢ ص ٣٦٠.

٤٩٧- تفسير على بن ابراهيم ذيل آيه ٨٣ سوره قصص - و تفسير جوامع الجوامع (مطابق نقل تفسير نمونه ج ١٦ ص ١٧٨ و ١٨٠).

٤٩٨- صدف نوعى جانور نرم تن دريائى است ، كه در داخل بدن خود ماده اى توليد مى كند كه به تدريج تبديل به مرواريد مى شود، پيشينيان معتقد بودند كه هرگاه قطره اى باران در داخل صدف ، جاى گيرد، اندك اندك به مرواريد تبديل مى شود، (و اشعار فوق از سعدى بر همين اساس ‍ است ) ولى امروز معتقدند كه از ترشح بدن صدف به دور هر جسم خارجى ، مرواريد به وجود مى آيد.

٤٩٩- اقتباس با نقل به معنى از كتاب جوامع الحكايات (سديدالدين محمد عوفى ).

٥٠٠- الاوائل ص ٢٣٥.

٥٠١- الاوائل ص ٥١٣.

٥٠٢- تفسيربرهان ج ٤ ص ٢٨٩.

٥٠٣- تفسير قرطبى ج ٩ ص ٦٣٣٧ (ذيل آيه ٢٩ سوره رحمان ).

٥٠٤- مدرك قبل ص ١٧٨.

٥٠٥- مجمع البيان ذيل آيه ٤٥ كه قسمتى از آن اين است : ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر: نماز انسان را از زشتى ها و گناهان باز مى دارد.

٥٠٦- اقتباس از كتاب سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام خمينى (مد ظله العالى ) شماره ٦ ص ١٥٣.

٥٠٧- وسائل الشيعه ، ج ٨ ص ٤٩٠.

٥٠٨- مجالس ابن الشيخ ص ١٦٣.

٥٠٩- ربيع الابرار زمخشرى (مطابق نقل المخازن ج ١ ص ٢١٥).