سرچشمه حیات

سرچشمه حیات0%

سرچشمه حیات نویسنده:
گروه: سایر کتابها

سرچشمه حیات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد امینی گلستانی
گروه: مشاهدات: 25861
دانلود: 3182

توضیحات:

سرچشمه حیات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 137 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25861 / دانلود: 3182
اندازه اندازه اندازه
سرچشمه حیات

سرچشمه حیات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۱۲ - دوري سه گروه از رحمت خدا!

۱۲ - دوري سه گروه از رحمت خدا! عَن أبي هُريره قال: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «ثلاثة لا يكلّمهم اللّه عزّوجل و لا يزكّيهم و لهم عذاب أليم رجل بايع اماماً، لا يبايعه إلّاللدّنيا، إن أعطاه منها ما يريده وفي له و الّاكَفَّ؛ و رجل بايع رجلًا بسلعته بعد العصر،«۱» فحلف باللّه عزّوجلّ لقد أعطي بها كذا و كذا، فصدّقه و أخذها و لم يعط فيها ماقال؛ و رجل علي فضل ماء بالفلاة يمنعه ابن السّبيل»«۲»

أبي هريره مي گويد: رسول خدا فرمود: «سه طايفه اند، خدا با آنها صحبت نمي‌كند، (به آنها با نظر رحمت نگاه نمي كند) و آنهارا تزكيه نمي‌نمايد، و براي آنها عذاب دردناكي خواهد بود.

۱ - مردي كه با امامي (بارهبري) به خاطر دنياي او بيعت كند، اگر از دنيايش نظر او تأمين شود، وفادار مي‌ماند، و إلّااز ديدنِ او خودداري نموده ودوري مي جويد؛

۲ - كسي كه بعد از عصر، كالاي خود را به مردي فروخته و قسم مي خورد كه براي آن كالا اين قدر خرج كرده‌ام او هم (باور كرده) قبول نموده و آن رابخرد، در حالي كه چيزي براي آن كالا خرج نكرده بود؛ (به دروغ آن حرف را زده است)

۳ - مردي كه در بيابان صاحب آبي است (چاه يا قنات يا غيرآن دو) از استفاده رهگذران مانع مي‌شود.» قسمت سوم اين حديث رابا اين بيان مي‌شود تفسير كرد كه: در بيابان نامردي كرده و از موقعّيت خود استفاده بد كند (فصل ۱۰ همين بخش

۱۳ - سپرِآتش!

۱۳ - سپرِآتش! هر جان داري در دوران زندگي‌اش براي صيانت و حفظ بقاء خود، در برابرهرگونه پيش آمدهاي ناگوار موضع‌گيري كرده، با جدّيّت كامل و كوشش بي وقفه، سعي مي‌كند وسائل آسايش بي خطر و بهره برداري از زندگي سالم را براي خود فراهم آورد. يكي ازحكمتهاي شگفت‌انگيز خدا هم اين است، براي هر جنبنده‌اي به تناسب وجودي آن وسيله دفاعي عطا كرده تا در مواقع حساس و در هنگام احساس خطر از خود دفاع نمايد. بعنوان مثال كوچكترين موجودي را كه انسان با چشم غير مسلح مي‌بيند تابزرگترين آن، هر گاه خطري او را تهديد كند بلا درنگ أبزار دفاعي خودرا به كار مي‌اندازد تا از خطر مصون مانده و سلامتي خودرا نگهدارد هيچ ذي حياتي از اين قانون مستثني نيست و اگر روزي تشخيص داد ايستادگي و مقاومت در برابر حريف تلاش بيهوده است، بدون فوت وقت پا به فرار گذاشته، سعي مي‌كند خود را از مهلكه نجات دهد. ما انسانها نيز براي حفظ جان خود تدبيرها انديشيده وطرحها مي‌ريزيم بيائيد به خاطر عبور سالم از خطرات پل صراط و محافظت از آتش سوزان جهنم يكي از وسايل نجات را كه، (سيراب كردن سوخته دل وسيرنمودن گرسنه شكمي است) اينجا بكار بياندازيم تا درآنجا ازسودش بهره مند شويم؛ قالصلى‌الله‌عليه‌وآله : «اتّقوالنّار و لو بشقّ تمرة اتقّو النّار ولو بشربة من ماء»«۱»

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «خود را از آتش نگهداريد، اگر چه با نصف خرماباشد آتش را از خود دور كنيد، اگرچه بايك جرعه آب باشد

۱۴ - روزي سيرابت كردم‌

۱۴ - روزي سيرابت كردم قال: أمير المؤمنينعليه‌السلام «اللّه رحيم بعباده و من رحمته انّه خلق مأة رحمةً جعل منها رحمةً واحدةً في الخلق كلّهم فَبها يتراحم النّاس و ترحم الوالدة و لدها و تحننّ الأمّهات من الحيوانات علي اولادها.

فاذا كان يوم القيامة أضاف هذه الرّحمة الواحدة الي تسع و تسعين فيرحم بها امّة محمد ثم يشفعهم فيمن يحبّون الشّفاعة من أهل الملّة حتّي أنّ الواحدة منهم ليجيي‌ء الي مؤمن من الشّيعة فيقول: اشفع لي فيقول: و أيّ شيي‌ء لك عليَّ فيقول سقيتك يوماً ماءً. فيذكر ذلك فيشفع له، فيه و يجيئه آخر فيقول: انّ لي عليك حقًّا فاشفع لي فيقول: ما حقّك عليّ فيقول استظللت بظلّ جداري ساعة في يوم حارّ فيشفع له فَيُشَفّع فيه و لا يزال يَشْفَعُ حتّي يُشفَّعُ في جيرانه و خلطائه و معارفه (اصحابه) فانّ المؤمن اكرم علي اللّه مما تظنّون«۱»

اميرمؤمنانعليه‌السلام فرمود: «خداوند به بندگانش مهربان است، از مهرباني او اين است يكصد قسمت رحمت آفريد، فقط يك قسمت از آن رحمت را در تمام آفريدگان پخش كرد، با آن يك قسمت است كه مردم، حيوانات، همديگر را دوست دارند، مادر بچه‌اش را دوست مي‌دارد، مادران حيوانات آنهمه به بچه خود علاقمند مي شوند نود ونه قسمت آن رحمت را به خود اختصاص داد.

هنگامي كه روز قيامت برپا شود، اين يك صدم را هم به نود و نه قسمت ديگر اضافه مي‌كند، مهرباني خود را به بندگان صد درصد مي نمايد، و باآن مهرباني كامل به امّت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رحم مي‌كند.

پس براي آنها اجازه مي دهد از أهل ملّت و غير شيعيان هم هر كس را كه دوست دارند شفاعت كنند؛ حتّي يكي از آنها پيش مؤمني از شيعه آمده و مي‌گويد: مرا شفاعت كن! مي‌پرسد، چه حقّي بر گردن من داري، گويد: روزي در هواي گرم برايت آب دادم. (سيرابت كردم)

به يادش مي آيد، پس به او شفاعت مي كند، خدا شفاعت او را قبول مي نمايد ديگري مي‌آيد و در مقابل حقّي طلب شفاعت مي‌كند، سؤال مي كند، تو چه حقي بر گردن من داري؟ گويد: يك روز هواگرم بود، زير سايه ديوارِ من آرميدي؛ پس براي او نيز شفاعت مي‌كند.

همين‌طور شفاعت مي‌كند و مورد، قبول حقّ واقع مي‌شود، حتّي همسايگان، همنشينان و اصحاب خود را هم شفاعت مي‌كند.

پس مؤمن در پيش خدا گرامي تر از آن است كه خيال مي‌كنيد و مي پنداريد.»

در دنيا دل مؤمن عرش الرّحمان است، در آخرت هم پاس عرش خودرا مي‌دارد

۱۵ - صله رحم با يك جرعه آب!

۱۵ - صله رحم با يك جرعه آب! در آيات قرآن و احاديث اهل بيت، فراوان ديده مي‌شود كه، نيكي به أرحام «هم خونان» دستور اكيد داده شده است؛ فرموده اند صله رحم، عمر آدمي را طولاني مي‌كند، به هر قدمي كه به سوي رحم برداشته شود، چه حسناتي نوشته شده و چه سيّئاتي محومي گردد و چه درجاتي را بالا مي‌برد.

حتّي اگر كسي قدرت بردن هديه‌اي را نداشته باشد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «صِلوا الأرحام و لو بالتّسليم» ارحام خود را اگرچه با سلام دادن باشد، وصل كنيد، پدر و مادر و خواهر و عمو و عمّه و دايي و خاله و اولاد، اينها از جمله ارحامي هستند كه بايد حالشان مرتّب، پرسيده شود.

در برابرآن قطع رحم «بريدن از ارحام» عمر انسان را كوتاه و مورد لعنت پروردگار و ملائكه و جنّ و انس قرار مي‌گيرد.

حتّي از امام محمد باقرعليه‌السلام روايت است كه فرمود: «من در پنج آيه از آيات قرآن مجيد يافتم كه، به قاطع رحم لعن گرديده است.»

واقعاً چه بد خصلتي است كه انسان، عزيز خود را چشم براه گذاشته و هميشه او را در حال انتظار نگهدارد، حتّي يك قدم به خودش زحمت ندهد، كه حالي از او بپرسد.

قال أبو عبداللّهعليه‌السلام : «صِلْ رَحِمَكَ و لو بشربةٍ من ماء»«۱»

«رحم خود را وصل كن اگرچه با يك جرعه آب دادن‌باشد»

به چند حديث كوتاه از ميان هزاران حديث، توجه فرمائيد كه، اهميّت صله رحم واثرات آن را بيان مي‌نمايد.

۱ - «صلة الرّحم تزيد في العمر و تُنفي الفقر»«۱»

«صله رحم عمر را زياد و فقر را مي‌زدايد.

۲ - «صلة الرّحم تُعمر الدّيار»«۲»

«صله رحم سرزمين را آباد مي‌كند.»

۳ - «صلة الرّحم تهوّن الحساب»«۳»

«صله رحم حساب را «در روز قيامت» آسان مي‌كند.»

۴ - «الرّحم حبل ممدود من ألارض الي السّماء»«۴» «رحم ريسمان كشيده‌اي ميان زمين وآسمان است.»

۵ - «الرّحم شجنة من اللّه»«۵»

«رحم شعبه‌اي است از رحمت خدا.»

۶ - «صلة الرّحم تزكّي الاعمال ««۶»

«صله رحم اعمال را پاكيزه مي‌كند.»

۷- «قطيعة الرّحم تورث الفقر» «۷»

«بريدن رحم ببار آورنده فقر است.»

۸ - «قطيعة الرّحم تورث الهمّ»«۸»

«بريدن رحم باعث همّ غم است.»

۹- «قطيعة الرّحم لتذران الدّيار بلاقع»«۹»

«قطع رحم سرزمين را بي آب و علف مي‌كند (ويران مي سازد)

۱۶ - مؤمن خالص، مانند آب است!

۱۶ - مؤمن خالص، مانند آب است! قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «مثل المؤمن الخالص كمثل الماء»«۱» رسول خدا فرمود: «مثل مؤمن خالص مثل آب است»

يعني: همانطور كه آب بدون تغيير ماهيّت، به همه چيز نفوذ دارد، و مايه حيات آن مي‌شود، مؤمن نيز بايد اين طور باشد؛ با همه مأنوس شود، و به طور نا محسوس در روحيّة أشخاصِ دور افتاده از جادّه حق، نفوذ كند؛ و اورابه راه مستقيم بكشاند؛ كساني را كه از نظر ديني و روحي شروع به خشكيدن كرده‌اند؛ مانند آب، به تدريج به ريشه هاي خشكيده و يا نيمه جان آنها آب موعظه و نصيحت رسانده حيات دو باره بخشد؛ هميشه يار و ياور حق باشد؛ و بدون رعايت تعصّب حق هر كسي را به خودش برساند. اگرچه بيگانه و يا حتّي غير مسلمان باشد؛

چنانچه امير مؤمنانعليه‌السلام با يك يهودي به محكمه قاضيي كه خود تعيين كرده بود رفت و به ظاهر با حكم قاضي محكوم شد، از زره جنگي خود دست برداشت؛ امّا يهودي با ديدن اين منظره به خود آمده، و شهادتين را گفت، عرض كرد:

اي اميرمؤمنان! زره مال شماست، من ناحق بودم؛ ولي حضرت از حكم سرپيچي نكرد، و زره را به او داد، در واقع به او بخشيد. ولي با اين كار انساني، يك يهودي را از كفر نجات داد. پس مؤمن، مانند آب صاف است، زلال است، پاك و منزّه از هر گونه آلايش و آلاينده ها است. خير خواه همنوعان خود، ونجات دهنده اسيران دام شياطين، جن وانس است

۱۷ - مانند آب شفّاف باش!

۱۷ - مانند آب شفّاف باش! قال الصّادقعليه‌السلام : «وليكن صفو تك مع اللّه تعالي في جميع طاعاتك كصفو الماء حين أنزله من السّماء و سمّاه طهوراً»«۱» امام صادقعليه‌السلام فرمود: «صفاي تو با خداي تعالي در اطاعت و بندگي مانند صفاي آب باشد، هنگامي كه آن را از آسمان نازل كرد و طهوراً (پاك) ناميد، يعني: مؤمن بايد مانند آب صاف و ناب و خالص و پاك باشد، در همه احوال خدارا، بدين صورت ملاقات نمايد.

داراي صفاتي باشد كه هم خدا را از خود، راضي كند وهم خلق خدا را. در تشريح صفات مؤمن، آيات و اخبار فراوان وجود دارد، شايسته است، مورد مطالعه قرار گيرد؛ مخصوصاً آيات سوره‌هاي، أنفال: ۲- ۴؛ براءة: ۷۱؛ يوسف:

۱۰۶، مؤمنون: ۱- ۱۱؛ قصص: ۵۲ ۵۵؛ سجده: ۱۵- ۱۹؛ شوري: ۳۶- ۴۰؛ فتح: ۲۹؛ بينة: ۵- ۸؛ وكتاب هاي فراواني كه دراين موضوع نوشته شده است، مانند، كتاب صفات الشّيعه شيخ صدوقرضي‌الله‌عنه و بحارالأنوار ج ۶۷ ونهج البلاغة و مراجعه شود.

حديثي را در اين باره براي تبرّك، از كتاب شريف اصول كافي مي آوريم

روزي امير مؤمنانعليه‌السلام به مجلسي از قريشيان گذشت؛ آنهارا با لباس سفيد وصورتهاي صاف (شاداب) ديد؛ زياد مي‌خنديدند وهر كه از آنجا عبور مي‌كرد (متكبّرانه يا به عنوان تمسخر) با انگشت به سوي او اشاره مي‌كردند (دست مي‌انداختند).

سپس به مجلسي از اوس و خزرج (انصاريان) مرور كرد، ديد (بر خلاف آنها) بدنها ناتوان، گردنها باريك، رنگها زرد، با هركس عبور كند، متواضعانه برخورد مي‌كنند؛

امير مؤمنانعليه‌السلام با تعجّب زياد، به خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيد و عرض كرد پدر ومادرم فداي تو باد من به دو مجلس (متفاوت از مسلمانها گذشتم جريان را توصيف نمود) با اينكه جميع مؤمنون همه آنها مؤمنند (با اين تفاوت فاحش چرا)

فأخبرني يا رسول الّله بصفة المؤمن. صفات مؤمن را براي من بيان فرما؛ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سرش را (مدّتي) پائين انداخت سپس سرش را بلند كرد و فرمود (بايد) بيست خصلت درمؤمن باشد وگرنه ايمانش كامل نخواهد بود.

اي علي! از اخلاق مؤمنان اين است؛ (هنگام نماز) به نماز حاضر مي‌شوند؛ به پرداختن زكات شتاب مي‌كنند؛ به حج مي‌روند؛ روزه مي‌گيرند؛ به مساكين غذا ميرسانند؛ به سر يتيمان دست مي‌كشند؛ دامنهايشان پاك وكمر خودرا مي بندند (آبروي خودرا حفظ مي‌نمايند؛ به حرام كمر باز نمي كنند) كساني اند اگر حرف بزنند دروغ نمي‌گويند؛ واگر وعده دادند خلاف نمي‌كنند؛ به امانت خيانت نمي كنند؛ اگر سخن گفتند راست مي‌گويند؛ راهبان شب، شيران روزند؛ قائمين شب، (شب زنده داران به عبادت) روزه داران روزند؛ همسايه هارا اذيّت نمي‌كنند (همسايه ها به وسيله آنها اذيت نمي‌شوند)

كساني اند كه راه رفتنشان متواضعانه، وقدمهايشان به سوي خانه هاي بيوه زنان و براي تشييع پيكر (مسلمانها) برداشته مي‌شود؛ جعلنا اللّه وايّاكم من المتّقين

خداوند ما و شمارا از پرهيز كاران قرار دهد.«۱

۱۸ - شستشوي دل با شستن أعضاء!

۱۸ - شستشوي دل با شستن أعضاء! قال الصّادقعليه‌السلام : «و طهّر قلبك للتّقوي و اليقين عند طهارة جوارحك بالمآء»«۱» «هنگامي كه اعضا و جوارح خود را با آب شستشو مي‌دهي، از آلايشهاي ظاهري پاك مي‌كني دلت را نيز (باآب توبه) بشوي؛ تا تقوي و يقين در آن جاي گزين شود.» يعني: اين دو نوع پاكي و طهارت را در عرض هم و در كنار هم انجام بده!

آيات و روايات زياد به ما مي‌آموزد كه؛ هيچوقت كينه كسي را به دل نگيريم؛ وبه كسي حسد نورزيم؛ بدي مسلماني را بدل راه نه دهيم؛ حتّي درمنابع حديثي آمده است كه به اندازه خشك شدن دستمال حرير، كينه نگه نداريم؛ هرشب موقع خواب عداوت كدورت، حسد و را ازدل بيرون ريخته با خيال آسوده به خواب رويم؛ روز ديگر با دل صاف و پاك از خواب بيدار شويم؛ و اگر بيدار نشديم خدارا بادل خالي از خصلت هاي بد ملاقات نماييم.

مي‌گويند روزي جنيد بغدادي (كه خود از عرفاء مشهور آن زمان خود بود) باگروهي از شاگردانش كه در پشت سرش مي‌آمدند، از محلي مي گذشت بهلول عاقل راكه براسب چوبي اش سوار بود ديد، از او درخواست كرد براي او موعظه نمايد! بهلول گفت:

اوّل بگو ببينم آداب غذا خوردن را بلدي!؟ گفت: بلي، مؤدّبانه كنار سفره

مي‌نشينم، بسم اللّه مي‌گويم، لقمه را كوچك بر مي‌دارم و

بهلول تازيانه اي به اسب چوبي اش زد ودويد وگفت: (در اين سن وسال) هنوز تو آداب غذا خوردن رابلد نيستي!. شاگردان جنيد گفتند: استاد از اين ديوانه دست بردار آخر اين چه مي‌فهمد كه ازاو تقاضاي نصيحت مي‌كني؛ گفت ساكت شويد! به طور يقين من آداب غذا خوردن رابلد نيستم.

پشت سر بهلول دويد دوباره به او رسيد وگفت مرا نصيحت كن گفت: بگو ببينم شرايط حرف زدن را بلدي؟ جنيد گفت: به خوبي بلدم.

بهلول گفت چگونه حرف مي‌زني؟ گفت بافصاحت وبلاغت وشمرده وبا كلمات خوب، سخن مي‌گويم و از به كار بردن كلمات ركيك خود داري مي‌نمايم و بهلول گفت: تو كه حرف زدنت راهم بلد نيستي! باز تازيانه‌اي به اسب چوبي و رفت؛ جنيد پشت سر بهلول دويد وخودرابه او رسانيد و گفت مراموعظه نما باز پرسيد؟ آياآداب خوابيدن را مي‌داني؟! گفت: بلي، شبها با وضو وپاك به رختخواب رفته، رو به قبله مي‌خوابم، دعاهاي مخصوص خواب را با آياتي از قرآن تلاوت مي‌كنم، بهلول گفت: توكه آداب خوابيدنت را هم بلد نيستي! خواست تازيانه را بلند كرده به اسب چوبي اش بزند، جنيد جلوي اورا گرفته، از او استدعاء كرد كه لا أقل اين سه چيز را براي من ياد بده؛!

گفت حالا گوش كن: آداب خوردن آن نبود كه تو گفتي! بلكه غذارا كه خواستي به دهنت ببري، دقّت كن ببين از حلال است يا حرام اگرحرام بود بيانداز چون پشت سرش عذاب و سؤال دارد؛ واگر حلال باشد هرطور كه دلت خواست بخور ايستاده خوابيده لقمه بزرگ وياكوچك؛

أمّا ادب حرف زدن: به حرفي كه مي زني فكر كن، اگر رضاي خدا درآن است، بگو وگرنه پرهيز نماچون مسؤليّت دارد؛ و أمّا آداب خوابيدن، آن نبود كه تو گفتي! هنگامي كه خواستي وارد رختخواب شوي به اندرون دلت نگاه كن، اگر كينه كسي يا عداوت و حسدي در زواياي آن باشد همه را شسته وبيرون بريز، از صفات رذيله دل را خالي نما، پس از آن هر گونه كه خواستي بخواب كج، راست رو به قبله يا برعكس. حالا راه اسب مرا باز كنيد تارد شوم.!

جنيد، رو به شاگردان خود كرد و گفت: ديديد كه من از او بيخود تقاضاي نصيحت نمي كردم. كينه توزي، حسد ورزي آدمي را با آتش دروني مي‌سوزاند، بتدريج وجود او آب شده، در نهايت خاكستر مي‌گردد.

در نكوهش اشخاص حسود وكينه توز، روايات بي شماري آمده است كه جادارد خلاصه وفشرده چند روايت را ملاحظه نماييد؛ روزي كه طوفان نوحعليه‌السلام نشست، كشتي بر جودي قرار گرفت؛ ابليس (شيطان) باحضرت نوحعليه‌السلام ملاقات كرد«۱» (پس از گفت و شنود هائي) گفت: اي نوح به خاطر منّتي كه به گردن من داري!، چند نصيحت را از من گوش كن و بپذير! حضرت نوحعليه‌السلام خواست اورا از خود براند؛ ازسوي خداوند وحي آمد، نصايح او را بشنو (دربه كار بستن آنها كوشش نما) حضرت نوح سؤال كرد من چه منّتي بر تو دارم!؟ شيطان گفت: دعوت اللّه علي قومك فأغرقتهم فلم يبق أحد اغويه فأنا مستريح حتّي ينشأ قرن آخر واغويهم اي نوح ازخدا خواستي و (نفرين كردي) افراد قومت را يكمرتبه به هلاكت رساند، ديگر كسي نماند آنهارا به انحراف بكشانم (و از خدا دور سازم) اين چند نفرباقيمانده از مؤمنها هم تازاد و ولد نمايند، من يك قرن ديگر، در استراحت كامل بسرخواهم برد. (حالا به نصايحم گوش فرا ده اي نوح)

۱ - مبادا تكبّر كني (هر چه مي‌تواني تكبر وخود بزرگ بيني را) از خودت دور ساز! عبادت هزاران ساله (آسماني وزميني مرا)«۱» تكبّر سوزاند، با يك لحظه خود بزرگ بيني (كه به آدم سجده نكردم آن همه مقامات عاليه خودراآتش زده، تبديل به خاكستر كردم،) از درگاه خداسنگسارم نمودند.

۲ - مبادا برچيزي طمع كرده، آنچه را كه براي تو نيست اقدام كني، آدم (ونسل اورا) طمع بيچاره كرد واز بهشت بيرونش انداخت.

۳ - أبداًبه كسي حسودي نكن، قابيل به (مقام وصايت) برادرش حسد برد (وبا وسوسه من) اورا كشت تاروز قيامت هرچه خون ناحق ريخته شود نصف گناهش به‌گردن قابيل بارخواهد شد چون اولين خون ريز (از اولاد آدم) او بود.

۴ - مبادا در جاي خلوت بازن نا محرمي بنشيني!! (مگر اينكه در را باز گذاريد ويا بچه مميّزي را كنار خود نگهداريد.) أگر چنين نكنيد (اين را بدان كه) سومي شما من خواهم بود در نهايت باوسوسه من از راه بدر خواهيد شد

۵ - درسه مورد (كه حتماً كنار توام تااگر توانستم ترا به بيراهه كشيده بيچاره ات كنم) مرابه ياد آور؛

۱ - هنگامي كه عصباني هستي؛ ۲ - هرگاه خواستي ميان دونفر قضاوت كني؛

۳ - موقعي كه بازن نامحرم درمحل خلوتي نشستي؛ اي نوح! اذا وجدنا ابن آدم شحيحاً أوحريصاً أوحسوداً أو جبّاراً أو عجولًا تلقّفناه تلقّف الكُرة، فان اجتمعت لنا.هذه الأخلاق سمّيناه شيطاناًمريداً هنگامي كه بني آدم را بخيل، حريص، حسود ستمگر، عجول ديديم اورا مانند توپ فوراً ميرباييم، هركس داراي آن صفات باشد ما او را (در ميان شياطين) شيطانِ مَريد مي‌ناميم.

شيطان همين سخنان را با حضرت موسيعليه‌السلام هم در ميان گذاشته چون از او درخواست كرد از خدا بخواهد از گناه او درگذرد حضرت موسي هم جريان را عرضه داشت؛ خطاب آمد به او بگو به قبر آدم سجده كند تا اورا ببخشم! شيطان گفت به زنده آدم سجده نكردم حالا به مرده‌اش سجده كنم ابداً!؛

أمّا اي موسي بخاطر اين كاري كه در حق من به عمل آوردي (حرف مرا اعتنا كرده به زمين نيانداختي) منهم به تو نصيحتهائي دارم؛ و اضافه نمود: مبادا با خدا عهدي ببندي! چون با لشکريانم بسيج شده، نمي‌گذارم به عهدت وفاكني؛ هروقت خواستي صدقه (يااحسان نمايي) آن را سريع انجام ده كه ما سعي مي‌كنيم تورا از تصميمت منصرف نماييم؛

در روايت كتاب مجالس شيخ مفيد اين زيادي هست ابليس ازموسيعليه‌السلام كه جدا شد، گفت واي بر من، چيزهائي را كه بني آدم ازآنهاغافل بود، به موسي ياد دادم؛ (با اين آموزش نا بهنگام، تيشه به ريشه خود زدم)«۱»

ألبتّه در باره خود داري از نشستن با زن نا محرم (كه ابليس در صحبت خود با أنبياء براي پرهيزاز آن تأكيد زياد داشت) روايات فراوان وارد شده است

در ديداري كه با حضرت يحييعليه‌السلام داشت پس از گفت و شنودهاي گوناگون حضرت از او پرسيد؟

«أيّ الأشياء أقرّ لعينك!؟ قال: النّساء، هنّ فخوخي ومصائدي، فانّي إذا اجتمعت عليّ دعوات المؤمنين ولعناتهم صرت الي النّساء فطابت نفسي بهنّ»«۲» «چه چيزي مايه خوشحالي و سبب روشني چشمان تواست!؟ گفت: زنان، آنها روزنه هاي فريب و شبكه هاي دام منند، اگر بندگان صالح خدا، روي مرا با دعاها ولعنت ها، بسوزانند به جمع آنها پيوسته آرامش خودرا باز يافته، تجديد قوي مي‌كنم.

اي پيامبر خدا! اميد وپناه و قوّت كمرم زنها هستند؛ آنها دامها وتيرها ونور چشمان منند؛ پدرم فداي آنها باد اگر آنها نبودند من توانائي آن را نداشتم؛ كوچكترين آدمي رافريب دهم؛ نيروي قوي و مايه پيروزي من آنهايند؛ هرگاه ارتش خودرا به سوي علماء، زهّاد وعبّاد اعزام كرده، از آنها شكست مي‌خورم زنهارابه ياد مي‌آورم، جانم راحت، غضبم ساكن، خاطرم آرام مي‌گيرد؛ چشمانم روشن، غمگيني ام بر طرف مي‌گردد؛ كمرم را با آنها محكم مي‌كنم لولاهنّ من نسل آدم لسجدتهنّ فهنّ سيّداتي وعلي عنقي سكناهنّ و عليّ ماهنّ ماشتهت امرأة من حيالتي حاجة إلّا كنت أسعي برأسي دون رجلي في إسعافها بحاجتها لأنّهنّ رجائي و ظهري و عصمتي و مسندي و ثقتي و غوثي الخبر

أگر آنها از اولاد آدم نبودند برآنها سجده مي‌كردم؛ آنها بانوان و (سروران) منند؛ كول من جايگاه آنان و بر من است هر چه بر آنها است؛ هر گاه زني از ناحيه من حاجتي بخواهد براي برآورده شدن آن، با سر تكاپو ميكنم زيرا، آنها اميد، قدرت، آبرو، پناهگاه، مورد اعتماد وفرياد رس من هستند. تاآخر خبر

فأوّل ما أصيد به المؤمن من قبل النّساء«۱»

اولين وسيله اي كه مؤمن را باآن شكار مي‌كنم خانمهاست. و گفته است، النّساء سهامي الي من رميته أصبته زنها تيرهاي منند بسوي هر كس نشانه روم به هدف ميزنم هيچ وقت آن تيرها به خطا نرفته است (با آنها به مقصد ومقصود رسيده‌ام جانم فداي آنان باد).

البته توجه داشته باشيد، منظور شيطان از زنان (تير) و مردان (هدف) يا برعكس آن، يك مشت هوسبازان و منحرفاني هستند كه در هر عصر وزماني، با او همراهي كرده و بطور در بست دراختيار او قرار گرفته‌اند؛

نه زنان و (مرداني) كه بادامن پاك زندگي كرده و خود را از انواع ناپاكي‌ها وآلاينده‌ها، به دور داشته، به هيچ قيمتي حاضر نيستند شرافت انساني وأصالت خانوادگي خودرابه باد دهند، آنانند كه نيروي أفسانه‌اي شيطان در وجود آنها كوچكترين أثري ندارد، چون روزي كه به خاطر سجده نكردن به آدم سوگند ياد كرد نسل اين را از تو دور داشته واز راه راست منحرف مي‌كنم: إلّاعبادك منهم المخلصين مگر بندگان خالصت را،! يعني من قدرت به انحراف كشاندن بندگان ناب تورا ندارم

جالب اين است كه، در روز قيامت همين شيطان پيروانان خود را با بيان واستدلال قوي محاكمه و محكوم خواهد كرد؛

«و قال الشّيطان لمّا قضي الأمر إنّ اللّه وعدكم وعد الحق و وعدتكم فأخلفتكم و ما كان لي عليكم من سلطان إلّا أن دعوتكم فأستجبتم لي فلا تلوموني و لومو أنفسكم ما أنا بمصرخكم وما أنتم بمصرخيّ إنّي كفرت بما أشركتموني من قبل انّ الظّالمين لهم عذاب أليم»«۱»

«و شيطان، هنگامي كه كار تمام مي شود، مي گويد: خداوند به شما وعده حق داد؛ ومن به شما وعده (باطل) دادم، وتخلّف كردم. من برشما تسلّطي نداشتم؛ جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد؛ بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد؛ خودرا سرزنش كنيد. نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من. من نسبت به شرك شما در باره خود، كه از قبل داشتيد، (واطاعت مرا هم رديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم! مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكي دارند!»

خواهد گفت من كي وكجا بازور شماها را به سوي خود كشاندم اصلًا كي مرا ديديد مگر عقل نداشتيد مگر به شما گفته نشده بود كه من دشمن آشكار شمايم خلاصه شيطان از كساني كه به حرفش گوش داده و اوراشاد مينمايند اظهار انزجار مي‌كند واز بندگان خوب خدا خوشش مي‌آيد ولي چون دشمن قسم خورده اولاد آدم است، تا آخرين سنگر، با آنها خواهد جنگيد خواه زن باشد يا مرد، بنا بر اين نبايد لبه تيز تيغ را بسوي بانوان نشانه رفت، چون هر دو گروه در برابر فرمان خداوند يكسانند.

در يك كلام همين بانوانند كه مردان شايسته عالم (انبياء، اولياء، شخصيتهاي برجسته جهان، انسانهاي لايق و كامل) را در دامن خود پرورانده، به معراج مي‌فرستند!.

درست است كه بانوان ازنظر جنسيت وطبيعت، داراي روح لطيف، وآسيب پذيرهستند؛ و چون در زمان خلقت، از زيادي گِلِ آدم آفريده شده اند، در واقع مكمّل وجود آقايان ومورد توجّه آنهايند؛ بدينجهت شيطان نيز تلاش مي‌كند بيشترين نيروي خودرا متوجه بانوان ساخته تابه وسيله آنها در وجود مردان أثر گذارد،!

أمّااين دليل نمي‌شود كه بانوان مورد نكوهش قرار گيرند؛ چون از مردان هم كم نداريم كساني را كه در برابر آنها؛ تأثيرپذير و از هيچگونه كارهاي زشت و رسوا كننده فرو گذار نيستند

پس معيار انسانيت و شخصيت، اصالت ونجابت وپارسائي هر دو گروه است؛ نه جنسيت وشكل وشمائل آنها؛ چون هر دو جنس ذاتاً پاك آفريده شده‌اند، فقط اعمال عارضي وانتخابي، آنهاست كه عيار هارا مشخص وارزشهاراتعيين مي‌كند.

از خداميخواهيم، مارا از شرور نفسها وشيطانها، وانسانهاي شيطان صفت نگهدارد آمين

بخش ششم آب درماني‌

اشاره

۱ - آب بارآن.

۲ - آب نيسان.

۳ - آب ناودان كعبه.

۴ - آب زمزم.

۱ - درمان تب با آب.

۲ - درمان ضعف معده با آب.

۳- هضم غذا با نوشيدن آب.

۴ - دندانهارا سرد و گرم نكنيد.

۵ - دو چيز شفا بخش.

۶ - درمان دردها با آب و تربت حسينيعليه‌السلام .

۷ - درمان با آب و شكر.

۸ - درمان خشگيت.

۹ - درمان بواسير.

۱۰ - به غش كننده آب بپاشيد.

۱۱- براي قوه حافظه.

۱۲ - درمان درد شكم.

۱۳ - براي درد قولنج.

۱۴ - آب جوش.

۱۵ - مرگ دلهابا آب و غذاي زياد.

۱۶ - اگر در خانه آب نباشد.

۱۷ - آب سرد پيش از نوره.

۱۸ - منفعت نوشيدن آبگرم درحمام.

۱۹ - در حمام آب سرد ننوشيد.

۲۰ - پس از حجامت به حمام نرويد.

۲۱ - نوشيدن آب پس از خوردن ماهي.

۲۲ - نوشيدن آب از روي عسل.

۲۳ - آب چشم را جلادهد.

۲۴ - هر كس باداشتن آب و زمين فقير شود.

۲۵ - تأثير آب گوگردي در بيماري ها.

۲۶ - نوشيدن آب با سبيل بلند.

۲۷ - ميوه هارا بشوييد.

آب معالجه مي‌كردند واز مزاياي آن بهره‌مند مي‌شدند.

امروز نيز، آب، رفته رفته جايگاه واقعي خود را باز مي‌يابد. هر چه زمان پيش برود، و علم، روز به روز ترقّي كند، أهميّت درماني آب بيشتر كشف مي‌گردد، زيرا آفريننده آب با يك جمله كوتاه،( و جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی ) يعني: «از آب همه چيز را زنده كرديم» أهميّت وجودي و ارزش درماني آن را بيان كرده است؛ وكتاب هايي (ولو در حجم كوچك) درباره آب درماني نوشته شده است كه ازجمله آنها كتاب آب درماني دكتر الكسي سوفورين روسي است كه، روزه گرفتن باروش نوين را، (چهل روز نوشيدن آب بدون خوردن كمترين غذا) براي درمان بيماريها، ومعالجه امراض مختلف، ارائه داده است«۱» خودِاو ادعاميكند كه، روي بدن خود آزمايش كرده، با گرفتن نتيجه مثبت، جواني خودرا باز يافته است. حتّي در سن ۶۶ سالگي موهاي سفيد سرطاسش، پرپشت و مشکي شده است.

بنابراين در زمانِ، نه چندان دور خيلي از أمراض صعب العلاج با آب، معالجه و درمان خواهد شد. دراين باره دين آسماني اسلام نيز، براي درمان دردها باآب، اهميت بيشتري داده است. در ميان آبها هم به چند نوع آن؛ بهاء زيادي قائل شده است. كه خلاصه آن را در زير مطالعه فرماييد!

سر آمد آبها

۱ - آب باران

اميرمؤمنان مي فرمايد:

الف - «اشربوا ماء السّماء فانّه يطهّر البدن و يدفع الأسقام»«۱» «آب آسمان بنوشيد! باران بدن را پاك، بيماري ها (و رنجوري هارا) دفع مي‌نمايد» براي تأكيد فرمايش خود، آيه ۱۱ سوره انفال را تلاوت نمود.

ب- حمران بن اعين از امام صادقعليه‌السلام نقل مي‌كند كه، شخصي ناراحتي جسمي داشت به اميرمؤمنانعليه‌السلام شكايت كرد (وطلب درمان نمود) فرمود: از خانمت يك درهم بابت مهريه‌اش بگير و با آن عسل بخر و آن را با آب آسمان مخلوط كن و بخور آن مرد اين دستور را اجراء كرد وشفا يافت عرض كرد: اي اميرمؤمنان! راجع به اين نوع درمان از پيغمبر خدا چيزي شنيده‌اي،؟ فرمود: نه.

أمّا شنيدم در قرآن (خوانده‌ام) خدا مي‌فرمايد: «اگر خانمهايتان با طيب نفس از مهريه شان به شماچيزي ببخشند آنرا بخوريد، گوارا و نوش جان باد«۲»

و فرمود: از شكمهاي زنبوران عسل، نوشيدني هاي رنگارنگ، بيرون مي‌آيد كه در آن براي مردم شفا است» «۳»

و باز فرموده: «از آسمان آب پاك نازل كرديم.»«۴»

بعد از (اين وعده‌ها كه خلافي در آن نيست)،( هنيئاًومريئاً ) با( فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ ) با( ماءاًمباركاً ) جمع شد و اميد شفاء آمد«۵

۲ - آب نيسان:

قسمتي از آب آسمان با خواصّ بسيار در فصل احاديث بارانِ بخش ۳ گذشت

۳ - آب ناودان كعبه

آن هم جزئي از آب آسمان است كه از پشت بام خانه كعبه سرازير مي‌شود، و تقدّس بيشتري مي يابد.

الف - «و ماء الميزاب يشفي المريض»«۱»

«آب ناودان كعبه، بيمار را شفا مي‌دهد ب - كلينيرضي‌الله‌عنه با سند خود از شخصي به نام (صارم) يا (مصادف) روايت مي‌كند كه يك نفر از برادران ما در مكه سخت مريض شد، به طوريكه به سر حدّ مرگ رسيد، در راه، اباعبداللّهعليه‌السلام را ملاقات كردم فرمود: اي صارم!، فلاني چه كرد؟ عرض كردم! فدايت شوم در حال مرگ تَركَش كردم، فرمود: «آگاه باش اگر من جاي شما بودم از آب ناوان كعبه به او مي‌نوشانيدم.»

بر گشتم، هر چه جستيم آب ناودان پيش كسي پيدا نكرديم، در حال نوميدي بوديم ناگهان ابري در آسمان بالا آمد و رعد و برق زد و باران آمد، به يك نفر كه در مسجد بود يك درهم دادم و ظرف او را گرفتم از آب ميزاب گرفته به سوي بيمار آمدم و به او نوشانيدم، هنوز از نزد او بيرون نيامده بودم، مقداري سويق (آرد گندم بريان) خورد و حال او به جا آمد و بهبودي برايش حاصل شد.«۲»