۱۸ - شستشوي دل با شستن أعضاء!
۱۸ - شستشوي دل با شستن أعضاء! قال الصّادقعليهالسلام
: «و طهّر قلبك للتّقوي و اليقين عند طهارة جوارحك بالمآء»
«هنگامي كه اعضا و جوارح خود را با آب شستشو ميدهي، از آلايشهاي ظاهري پاك ميكني دلت را نيز (باآب توبه) بشوي؛ تا تقوي و يقين در آن جاي گزين شود.» يعني: اين دو نوع پاكي و طهارت را در عرض هم و در كنار هم انجام بده!
آيات و روايات زياد به ما ميآموزد كه؛ هيچوقت كينه كسي را به دل نگيريم؛ وبه كسي حسد نورزيم؛ بدي مسلماني را بدل راه نه دهيم؛ حتّي درمنابع حديثي آمده است كه به اندازه خشك شدن دستمال حرير، كينه نگه نداريم؛ هرشب موقع خواب عداوت كدورت، حسد و را ازدل بيرون ريخته با خيال آسوده به خواب رويم؛ روز ديگر با دل صاف و پاك از خواب بيدار شويم؛ و اگر بيدار نشديم خدارا بادل خالي از خصلت هاي بد ملاقات نماييم.
ميگويند روزي جنيد بغدادي (كه خود از عرفاء مشهور آن زمان خود بود) باگروهي از شاگردانش كه در پشت سرش ميآمدند، از محلي مي گذشت بهلول عاقل راكه براسب چوبي اش سوار بود ديد، از او درخواست كرد براي او موعظه نمايد! بهلول گفت:
اوّل بگو ببينم آداب غذا خوردن را بلدي!؟ گفت: بلي، مؤدّبانه كنار سفره
مينشينم، بسم اللّه ميگويم، لقمه را كوچك بر ميدارم و
بهلول تازيانه اي به اسب چوبي اش زد ودويد وگفت: (در اين سن وسال) هنوز تو آداب غذا خوردن رابلد نيستي!. شاگردان جنيد گفتند: استاد از اين ديوانه دست بردار آخر اين چه ميفهمد كه ازاو تقاضاي نصيحت ميكني؛ گفت ساكت شويد! به طور يقين من آداب غذا خوردن رابلد نيستم.
پشت سر بهلول دويد دوباره به او رسيد وگفت مرا نصيحت كن گفت: بگو ببينم شرايط حرف زدن را بلدي؟ جنيد گفت: به خوبي بلدم.
بهلول گفت چگونه حرف ميزني؟ گفت بافصاحت وبلاغت وشمرده وبا كلمات خوب، سخن ميگويم و از به كار بردن كلمات ركيك خود داري مينمايم و بهلول گفت: تو كه حرف زدنت راهم بلد نيستي! باز تازيانهاي به اسب چوبي و رفت؛ جنيد پشت سر بهلول دويد وخودرابه او رسانيد و گفت مراموعظه نما باز پرسيد؟ آياآداب خوابيدن را ميداني؟! گفت: بلي، شبها با وضو وپاك به رختخواب رفته، رو به قبله ميخوابم، دعاهاي مخصوص خواب را با آياتي از قرآن تلاوت ميكنم، بهلول گفت: توكه آداب خوابيدنت را هم بلد نيستي! خواست تازيانه را بلند كرده به اسب چوبي اش بزند، جنيد جلوي اورا گرفته، از او استدعاء كرد كه لا أقل اين سه چيز را براي من ياد بده؛!
گفت حالا گوش كن: آداب خوردن آن نبود كه تو گفتي! بلكه غذارا كه خواستي به دهنت ببري، دقّت كن ببين از حلال است يا حرام اگرحرام بود بيانداز چون پشت سرش عذاب و سؤال دارد؛ واگر حلال باشد هرطور كه دلت خواست بخور ايستاده خوابيده لقمه بزرگ وياكوچك؛
أمّا ادب حرف زدن: به حرفي كه مي زني فكر كن، اگر رضاي خدا درآن است، بگو وگرنه پرهيز نماچون مسؤليّت دارد؛ و أمّا آداب خوابيدن، آن نبود كه تو گفتي! هنگامي كه خواستي وارد رختخواب شوي به اندرون دلت نگاه كن، اگر كينه كسي يا عداوت و حسدي در زواياي آن باشد همه را شسته وبيرون بريز، از صفات رذيله دل را خالي نما، پس از آن هر گونه كه خواستي بخواب كج، راست رو به قبله يا برعكس. حالا راه اسب مرا باز كنيد تارد شوم.!
جنيد، رو به شاگردان خود كرد و گفت: ديديد كه من از او بيخود تقاضاي نصيحت نمي كردم. كينه توزي، حسد ورزي آدمي را با آتش دروني ميسوزاند، بتدريج وجود او آب شده، در نهايت خاكستر ميگردد.
در نكوهش اشخاص حسود وكينه توز، روايات بي شماري آمده است كه جادارد خلاصه وفشرده چند روايت را ملاحظه نماييد؛ روزي كه طوفان نوحعليهالسلام
نشست، كشتي بر جودي قرار گرفت؛ ابليس (شيطان) باحضرت نوحعليهالسلام
ملاقات كرد
(پس از گفت و شنود هائي) گفت: اي نوح به خاطر منّتي كه به گردن من داري!، چند نصيحت را از من گوش كن و بپذير! حضرت نوحعليهالسلام
خواست اورا از خود براند؛ ازسوي خداوند وحي آمد، نصايح او را بشنو (دربه كار بستن آنها كوشش نما) حضرت نوح سؤال كرد من چه منّتي بر تو دارم!؟ شيطان گفت: دعوت اللّه علي قومك فأغرقتهم فلم يبق أحد اغويه فأنا مستريح حتّي ينشأ قرن آخر واغويهم اي نوح ازخدا خواستي و (نفرين كردي) افراد قومت را يكمرتبه به هلاكت رساند، ديگر كسي نماند آنهارا به انحراف بكشانم (و از خدا دور سازم) اين چند نفرباقيمانده از مؤمنها هم تازاد و ولد نمايند، من يك قرن ديگر، در استراحت كامل بسرخواهم برد. (حالا به نصايحم گوش فرا ده اي نوح)
۱ - مبادا تكبّر كني (هر چه ميتواني تكبر وخود بزرگ بيني را) از خودت دور ساز! عبادت هزاران ساله (آسماني وزميني مرا)
تكبّر سوزاند، با يك لحظه خود بزرگ بيني (كه به آدم سجده نكردم آن همه مقامات عاليه خودراآتش زده، تبديل به خاكستر كردم،) از درگاه خداسنگسارم نمودند.
۲ - مبادا برچيزي طمع كرده، آنچه را كه براي تو نيست اقدام كني، آدم (ونسل اورا) طمع بيچاره كرد واز بهشت بيرونش انداخت.
۳ - أبداًبه كسي حسودي نكن، قابيل به (مقام وصايت) برادرش حسد برد (وبا وسوسه من) اورا كشت تاروز قيامت هرچه خون ناحق ريخته شود نصف گناهش بهگردن قابيل بارخواهد شد چون اولين خون ريز (از اولاد آدم) او بود.
۴ - مبادا در جاي خلوت بازن نا محرمي بنشيني!! (مگر اينكه در را باز گذاريد ويا بچه مميّزي را كنار خود نگهداريد.) أگر چنين نكنيد (اين را بدان كه) سومي شما من خواهم بود در نهايت باوسوسه من از راه بدر خواهيد شد
۵ - درسه مورد (كه حتماً كنار توام تااگر توانستم ترا به بيراهه كشيده بيچاره ات كنم) مرابه ياد آور؛
۱ - هنگامي كه عصباني هستي؛ ۲ - هرگاه خواستي ميان دونفر قضاوت كني؛
۳ - موقعي كه بازن نامحرم درمحل خلوتي نشستي؛ اي نوح! اذا وجدنا ابن آدم شحيحاً أوحريصاً أوحسوداً أو جبّاراً أو عجولًا تلقّفناه تلقّف الكُرة، فان اجتمعت لنا.هذه الأخلاق سمّيناه شيطاناًمريداً هنگامي كه بني آدم را بخيل، حريص، حسود ستمگر، عجول ديديم اورا مانند توپ فوراً ميرباييم، هركس داراي آن صفات باشد ما او را (در ميان شياطين) شيطانِ مَريد ميناميم.
شيطان همين سخنان را با حضرت موسيعليهالسلام
هم در ميان گذاشته چون از او درخواست كرد از خدا بخواهد از گناه او درگذرد حضرت موسي هم جريان را عرضه داشت؛ خطاب آمد به او بگو به قبر آدم سجده كند تا اورا ببخشم! شيطان گفت به زنده آدم سجده نكردم حالا به مردهاش سجده كنم ابداً!؛
أمّا اي موسي بخاطر اين كاري كه در حق من به عمل آوردي (حرف مرا اعتنا كرده به زمين نيانداختي) منهم به تو نصيحتهائي دارم؛ و اضافه نمود: مبادا با خدا عهدي ببندي! چون با لشکريانم بسيج شده، نميگذارم به عهدت وفاكني؛ هروقت خواستي صدقه (يااحسان نمايي) آن را سريع انجام ده كه ما سعي ميكنيم تورا از تصميمت منصرف نماييم؛
در روايت كتاب مجالس شيخ مفيد اين زيادي هست ابليس ازموسيعليهالسلام
كه جدا شد، گفت واي بر من، چيزهائي را كه بني آدم ازآنهاغافل بود، به موسي ياد دادم؛ (با اين آموزش نا بهنگام، تيشه به ريشه خود زدم)
ألبتّه در باره خود داري از نشستن با زن نا محرم (كه ابليس در صحبت خود با أنبياء براي پرهيزاز آن تأكيد زياد داشت) روايات فراوان وارد شده است
در ديداري كه با حضرت يحييعليهالسلام
داشت پس از گفت و شنودهاي گوناگون حضرت از او پرسيد؟
«أيّ الأشياء أقرّ لعينك!؟ قال: النّساء، هنّ فخوخي ومصائدي، فانّي إذا اجتمعت عليّ دعوات المؤمنين ولعناتهم صرت الي النّساء فطابت نفسي بهنّ»
«چه چيزي مايه خوشحالي و سبب روشني چشمان تواست!؟ گفت: زنان، آنها روزنه هاي فريب و شبكه هاي دام منند، اگر بندگان صالح خدا، روي مرا با دعاها ولعنت ها، بسوزانند به جمع آنها پيوسته آرامش خودرا باز يافته، تجديد قوي ميكنم.
اي پيامبر خدا! اميد وپناه و قوّت كمرم زنها هستند؛ آنها دامها وتيرها ونور چشمان منند؛ پدرم فداي آنها باد اگر آنها نبودند من توانائي آن را نداشتم؛ كوچكترين آدمي رافريب دهم؛ نيروي قوي و مايه پيروزي من آنهايند؛ هرگاه ارتش خودرا به سوي علماء، زهّاد وعبّاد اعزام كرده، از آنها شكست ميخورم زنهارابه ياد ميآورم، جانم راحت، غضبم ساكن، خاطرم آرام ميگيرد؛ چشمانم روشن، غمگيني ام بر طرف ميگردد؛ كمرم را با آنها محكم ميكنم لولاهنّ من نسل آدم لسجدتهنّ فهنّ سيّداتي وعلي عنقي سكناهنّ و عليّ ماهنّ ماشتهت امرأة من حيالتي حاجة إلّا كنت أسعي برأسي دون رجلي في إسعافها بحاجتها لأنّهنّ رجائي و ظهري و عصمتي و مسندي و ثقتي و غوثي الخبر
أگر آنها از اولاد آدم نبودند برآنها سجده ميكردم؛ آنها بانوان و (سروران) منند؛ كول من جايگاه آنان و بر من است هر چه بر آنها است؛ هر گاه زني از ناحيه من حاجتي بخواهد براي برآورده شدن آن، با سر تكاپو ميكنم زيرا، آنها اميد، قدرت، آبرو، پناهگاه، مورد اعتماد وفرياد رس من هستند. تاآخر خبر
فأوّل ما أصيد به المؤمن من قبل النّساء
اولين وسيله اي كه مؤمن را باآن شكار ميكنم خانمهاست. و گفته است، النّساء سهامي الي من رميته أصبته زنها تيرهاي منند بسوي هر كس نشانه روم به هدف ميزنم هيچ وقت آن تيرها به خطا نرفته است (با آنها به مقصد ومقصود رسيدهام جانم فداي آنان باد).
البته توجه داشته باشيد، منظور شيطان از زنان (تير) و مردان (هدف) يا برعكس آن، يك مشت هوسبازان و منحرفاني هستند كه در هر عصر وزماني، با او همراهي كرده و بطور در بست دراختيار او قرار گرفتهاند؛
نه زنان و (مرداني) كه بادامن پاك زندگي كرده و خود را از انواع ناپاكيها وآلايندهها، به دور داشته، به هيچ قيمتي حاضر نيستند شرافت انساني وأصالت خانوادگي خودرابه باد دهند، آنانند كه نيروي أفسانهاي شيطان در وجود آنها كوچكترين أثري ندارد، چون روزي كه به خاطر سجده نكردن به آدم سوگند ياد كرد نسل اين را از تو دور داشته واز راه راست منحرف ميكنم: إلّاعبادك منهم المخلصين مگر بندگان خالصت را،! يعني من قدرت به انحراف كشاندن بندگان ناب تورا ندارم
جالب اين است كه، در روز قيامت همين شيطان پيروانان خود را با بيان واستدلال قوي محاكمه و محكوم خواهد كرد؛
«و قال الشّيطان لمّا قضي الأمر إنّ اللّه وعدكم وعد الحق و وعدتكم فأخلفتكم و ما كان لي عليكم من سلطان إلّا أن دعوتكم فأستجبتم لي فلا تلوموني و لومو أنفسكم ما أنا بمصرخكم وما أنتم بمصرخيّ إنّي كفرت بما أشركتموني من قبل انّ الظّالمين لهم عذاب أليم»
«و شيطان، هنگامي كه كار تمام مي شود، مي گويد: خداوند به شما وعده حق داد؛ ومن به شما وعده (باطل) دادم، وتخلّف كردم. من برشما تسلّطي نداشتم؛ جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد؛ بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد؛ خودرا سرزنش كنيد. نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من. من نسبت به شرك شما در باره خود، كه از قبل داشتيد، (واطاعت مرا هم رديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم! مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكي دارند!»
خواهد گفت من كي وكجا بازور شماها را به سوي خود كشاندم اصلًا كي مرا ديديد مگر عقل نداشتيد مگر به شما گفته نشده بود كه من دشمن آشكار شمايم خلاصه شيطان از كساني كه به حرفش گوش داده و اوراشاد مينمايند اظهار انزجار ميكند واز بندگان خوب خدا خوشش ميآيد ولي چون دشمن قسم خورده اولاد آدم است، تا آخرين سنگر، با آنها خواهد جنگيد خواه زن باشد يا مرد، بنا بر اين نبايد لبه تيز تيغ را بسوي بانوان نشانه رفت، چون هر دو گروه در برابر فرمان خداوند يكسانند.
در يك كلام همين بانوانند كه مردان شايسته عالم (انبياء، اولياء، شخصيتهاي برجسته جهان، انسانهاي لايق و كامل) را در دامن خود پرورانده، به معراج ميفرستند!.
درست است كه بانوان ازنظر جنسيت وطبيعت، داراي روح لطيف، وآسيب پذيرهستند؛ و چون در زمان خلقت، از زيادي گِلِ آدم آفريده شده اند، در واقع مكمّل وجود آقايان ومورد توجّه آنهايند؛ بدينجهت شيطان نيز تلاش ميكند بيشترين نيروي خودرا متوجه بانوان ساخته تابه وسيله آنها در وجود مردان أثر گذارد،!
أمّااين دليل نميشود كه بانوان مورد نكوهش قرار گيرند؛ چون از مردان هم كم نداريم كساني را كه در برابر آنها؛ تأثيرپذير و از هيچگونه كارهاي زشت و رسوا كننده فرو گذار نيستند
پس معيار انسانيت و شخصيت، اصالت ونجابت وپارسائي هر دو گروه است؛ نه جنسيت وشكل وشمائل آنها؛ چون هر دو جنس ذاتاً پاك آفريده شدهاند، فقط اعمال عارضي وانتخابي، آنهاست كه عيار هارا مشخص وارزشهاراتعيين ميكند.
از خداميخواهيم، مارا از شرور نفسها وشيطانها، وانسانهاي شيطان صفت نگهدارد آمين