سرچشمه حیات

سرچشمه حیات0%

سرچشمه حیات نویسنده:
گروه: سایر کتابها

سرچشمه حیات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد امینی گلستانی
گروه: مشاهدات: 25863
دانلود: 3182

توضیحات:

سرچشمه حیات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 137 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25863 / دانلود: 3182
اندازه اندازه اندازه
سرچشمه حیات

سرچشمه حیات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۵ - نور پنج تن‌آل عباعليهم‌السلام

۵ - نور پنج تن‌آل عباعليهم‌السلام أنس بن مالك از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل مي‌كند كه آنحضرت فرمود: «خداوند پيش از آنكه آدمعليه‌السلام را بيافريند من و علي و فاطمه و حسن و حسين را آفريد، درحالي كه هيچ يك ازآسمان بالا، زمين گسترده، تاريكي و روشنائي، خورشيد و ماه، بهشت و جهنّم به وجود نيامده بود؛

عبّاس عموي پيغمبر گفت اي رسول خداابتداي خلقت شما چگونه بود؟

فرمود: اي عمو! زماني كه خداوند به آفرينش ما، اراده كرد كلمه‌اي تكلّم نمود، از آن نوري آفريد كلمه‌اي ديگر گفت، از آن روحي به وجود آورد نور را با روح بهم پيوست (بهم آميخت)؛

پس من و علي و فاطمه وحسن و حسين را آفريد؛ تسبيح وتقديس خدا مي‌كرديم در حالي كه، نه تسبيح گوئي بود ونه تقديس كننده‌اي؛

وقتي كه اراده كرد، خلقي به وجود آورد،

نور مرا شكافت عرش و كرسي را آفريد، عرش از نور من و نور من از نور خداست و نور من از عرش أفضل است؛

بعد نور برادرم علي را شكافت و از آن، ملائكه ها را آفريد ملائك از نور علي و نور علي از خداست؛ علي از ملائكه أفضل است.

سپس، نور دخترم را شكافت، آسمانها و زمين را از آن آفريد، پس آسمانها و زمين از نور دخترم فاطمه، و نور دخترم از نور خداست، پس دخترم فاطمه از آسمانها و زمين أفضل است؛

سپس، نور فرزندم حسن را شكافت، خورشيد و ماه را از آن آفريد، نور فرزندم حسن از نور خدا و او از خورشيد و ماه برتراست؛

سپس نور فرزندم حسين را شكافت واز آن نور، بهشت و حورالعين را آفريد، بهشت و حورالعين از نور فرزندم حسين و نور فرزندم حسين از نور خداست و فرزندم حسين أفضل از بهشت و حورالعين است.«۱» تا آخر خبر.

«عن معاذ بن جبل‌أنّ رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قال: انّ اللّه خلقني وعليّاً وفاطمه والحسن والحسينعليهم‌السلام قبل أن يخلق الدّنيابسبعة آلاف عام. قلت فأين كنتم يا رسول اللّه؟

قال قدّام العرش، نسبّح اللّه ونحمده ونقدّسه ونمجّده. قلت علي أيّ مثال؟

قال أشباح نور«۲» روايت از معاذ بن جبل است كه، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خداوند علي، فاطمه، حسن، حسين و مرا، هفت هزار سال پيش از آفرينش دنيا آفريد؛

عرض كردم اي رسول خدا پس در (آن وقت) كجا بوديد؟ فرمود: دربرابرعرش (اگر مراد از كلمه دنيا در اين حديث، عالم محسوسات باشد، بر أوليّت نور پنج تن دلالت نمي كند چون صراحت دارد كه، عرش قبلًا وجود داشته و اگر منظور همه موجودات باشد بعداز آفرينش نور آنها، عرش را به وجود آورده، سپس در برابر عرش قرار گرفته‌اند)

پرسيدم درچه مثال (در چه صورتي) بوديد؟ فرمود (در صورت) شبحهاي نور

۶ - نور چهارده معصومعليهم‌السلام

۶ - نور چهارده معصومعليهم‌السلام جابر جعفي از أبي جعفرعليه‌السلام روايت مي‌كند كه آن حضرت فرمود: «اي جابر!

خداوند بود، هيچ چيزي غير از خدا از معلوم، و مجهول وجودنداشت، پس أوّلين خلقي كه ازنور عظمتش به وجود آورد، محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ما اهل بيت بوديم، مارا به صورت «أظلّه خضراء» در برابرش نگهداشت، درحالي كه هيچيك ازآسمان، زمين، زمان، مكان، شب، روز، خورشيد و ماه وجود نداشت؛

نور ما از نور خدا جدا مي‌شد مانند جدا شدن نور خورشيد از خورشيد، تسبيح و تقديس خدا مي‌كرديم و ستايش و عبادت او را با شايسته ترين عبادتها، انجام مي داديم؛ خداوند خواست مكان را به وجود آورد«۱» ؛

آن را آفريد و بر او نوشت: «لااله إلّااللَّه محمّدٌ رسول اللَّه، عليٌّ أميرالمؤمنين و وصيّه، به أيّدته و نصرته.» پس عرش را آفريد به سرادقات عرش آن كلمات رانوشت و آسمانها را آفريد مثل آن را به أطراف آنها نوشت؛ بهشت و جهنم را خلق كرد، بر آنها مثل آنرا نوشت؛ و ملائكه را ايجاد كرد، در آسمان اسكان داد پس هوا را آفريد آن كلمات را نوشت و جن را آفريد، در هوا ساكن كرد و زمين را بوجود آورد آن كلمات رابر اطراف زمين نوشت؛

«فبذالك يا جابر! قامت السّماوات بغير عَمَدٍ و ثبتت الأرض» اي جابر! با اين كلمات آسمانها بدون ستون ايستاده و زمين ثابت گرديد. پس آدم را از «أديم» زمين آفريد، حديث را ادامه داد تا اينكه فرمود:

«فنحن أوّل خلق اللّه و أوّل خلق عبداللَّه و نحن سبب الخلق و سبب تسبيحهم و عبادتهم من الملائكة و الادمييّن.» پس مائيم آفرينش آغازين واوّلين آفريده اي كه خدا را پرستش كرد و مائيم سبب و «علت» آفرينش (ما سوي اللّه)، و نيز سبب تسبيح و عبادت ملائكه و آدميان مائيم«۱» .

أنس بن مالك قال: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «خلقنااللَّه نحن حيث لاسماء مبنيّه و لاارض مدحيّة و لا عرش و لا جنّة و لا نار، كنّا نسبّحه»«۲»

. أنس بن مالك گويد: رسول خدا فرمود: «خداوند ما را آفريد درحالي كه، آسمان بر افراشته، زمين گسترده، عرش، بهشت، و آتشي وجود نداشت فقط ماتسبيح گوي خدا بوديم.»

مفضّل گويد: امام صادقعليه‌السلام فرمود: «خداي تبارك و تعالي چهارده نور را، چهارده هزار سال پيش از آفرينش، خلق كرد و آن نورها أرواح ما بود پرسيدند آن چهارده نفر، كيستند؟ فرمود: محمّد و علي و فاطمه و حسن و حسين و نُه أئمّه از نسل حسين آخر آنها قائم است كه، پس از غيبت ظهور مي‌كند و دجّال ها را مي‌كشد و زمين را از ظلم وجور پاك مي‌كند.«۳»

أبي حمزه ثمالي گويد: شنيدم علّي بن حسينعليه‌السلام مي‌فرمود: «خداي عزّوجلّ محمد و علي و يازده ائمّه را از نور عظمت خويش بصورت ارواح آفريد، در روشنائي نورش، عبادت خدا را انجام مي‌دادند و تسبيح و تقديس خدا مي‌كردند، و آنانند أئمه هدايت كننده، از آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين.«۱»

أبي حمزه ثمالي گويد: «حَبابه و البيّه» به محضر أبي جعفرعليه‌السلام وارد شده عرض كرد، يابن رسول اللَّه! براي من بفرماييد كه، در «أظلّه» چه چيزي بوديد؟ فرمود:

«ماپيش از آفرينش، نوري بوديم در برابر خدا، وقتي كه مخلوقات را آفريد ما تسبيح گفتيم، آنها نيز با ما تسبيح گفتند، تهليل وتكبير گفتيم، آنها نيز گفتند و اين است قول خداوند متعال:( وَأَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا ) «۲» «اگر در راه حق، استقامت كنند؛ البتّه آنها رااز آب گوارا سيراب مي‌كنيم و آن راه «حبّ» علي صلوات اللّه عليه و آب گواراي ولايت آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.»«۳»

مفضّل ازامام صادقعليه‌السلام سؤال كرد: «ماكنتم قبل ان يخلق اللّه السّماوات والأرضين؟ قال كنّا انواراً حول العرش، نسبّح اللّه ونقدّسه حتّي خلق اللّه سبحانه الملائكة تاآخرخبر»«۴» «پيش از آفرينش آسمانها وزمينها درچه حالتي بوديد؟

فرمود نورهائي درپيرامون عرش!؛ تسبيح گويان وتقديس كنندگان خدا بوديم؛ تا اينكه پروردگار سبحان ملائكه را آفريد».

باز مفضّل ازامام صادقعليه‌السلام پرسيد: «كيف كنتم حيث كنتم في‌الأظلّة؟ قال يا مفضّل كنّا عند ربّنا ليس عنده أحد غيرنا في ظلّة خضراء، نسبّحه ونقدّسحه ونمجّده و لا من ملك مقرّب ولاذي روح غيرنا. حتّي بداله في خلق الأشياء فخلق ماشاء كيف شاء من الملائكة وغيرهم ثمّ أنهي علم ذالك الينا»«۱»

چگونه بوديد زماني كه درأظلّه قرارداشتيد؟!

فرمود اي مفضل (با قرب معنوي) درنزد خدا بوديم درحالي كه كسي غيراز ما، در أظلّه خضراء وجود نداشت؛ تسبيح، تقديس و تمجيد خدا مي‌كرديم نه ملك مقربي ونه ذي روحي بود؛

تااينكه هرچه را، هرطوركه مي‌خواست آفريد، وعلم آنهارا به ما واگذاشت علّامه مجلسيرضي‌الله‌عنه گويد أظلّة، عالم أرواح يا مثال يا عالم ذرّاست

۷ - هوا

۷ - هوا علّي بن ابراهيم قمي در تفسير آيه مباركه «و هو الّذي خلق السّموات و الأرض في ستّة ايام و كان عرشه علي الماء»«۱»

آورده است كه اين در ابتداء آفرينش بود.

خداي تبارك و تعالي «هوا» را آفريد بعد از آن قلم را، به قلم دستور داد: جاري شو «بنويس» عرض كرد خدايا! بر چه چيزي جاري شوم؟ (چه بنويسم؟) فرمود:

«آنچه كه واقع خواهد شد.»

پس شش چيز را كه «ظلمت، نور، آب، عرش، باد شديد و آتش» بود ازهوا آفريد.

«و خلق الخلق كلّهم من هذه السّتّة التّي خُلِقَت من الهوا» «تمامي مخلوقات را از اين شش چيزي كه از هوا آفريده شده بود خلق كرده است ...»«۲»

انكسيما نس حكيم كه از اهل ملطيه است گويد: أوّل مُبْدعَاتْ و مَبدأ تَكَوّن مُكَوّناتِ عالم حَدَثان از أجرام علوي و سفلي، هواست.«۳

۸ - قلم‌

۸ - قلم قال ابن اثير في «الكامل»: صحّ الخبر

عَن رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فيما رواه عبادة بن الصّامت أنّه سمعه يقول: «إنّ اوّل ما خلق للَّه «القلم» فقال له اكتب فَجَري في تلك السّاعة بما هو كائن.»«۱» ابن اثير گويد: خبر صحيح از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است آنطور كه عبادة بن صامت روايت كرده كه، شنيده است، آن حضرت فرمود: «نخستين چيزي كه خلق شد قلم است، پس به او فرمود: بنويس همان ساعت هر چه خواهد شد را نوشت.»

قال ضُمرة: «إنّ اللَّه خلق القلم قبل أن يخلق شيئاً بألف عام.»«۲» ضمره گفت: «خداوند هزار سال پيش از آنكه چيزي را خلق كند قلم را آفريد.»

از پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت است فرمود: «اوّلين چيزي راكه خدا آفريد «قلم» بود؛ پس نون را كه دوات است خلق كرد و به او فرمود: بنويس! گفت: چه بنويسم؟ فرمود:

آنچه هست و خواهد بود تا روز قيامت از عمل و أثر و رزق و أجل، پس تا روز قيامت آنچه مي‌شود نوشت اين است، قول خدا:( ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ). «۳»

«ثُمَّ خَتَمَ عَلي فَمِ القلم فلم ينطق و لا ينطق الي يوم القيامة.» «سپس بر دهان قلم مهر زد كه حرف نزند و نمي‌زند تا روز قيامت.»«۴»

عَن ابراهيم الكرخي قال: «سألت جعفربن محمّدعليهما‌السلام عَن اللّوح و القلم؟ قال: هما ملكان.»«۱» روايت از ابراهيم كرخي است. گفت: از جعفر بن محمّد از لوح و قلم پرسيدم (كه آنها چيستند؟) فرمود: «آنها دو ملك‌اند».

«عقائدالصّدوق: اعتقادنا في الّوح والقلم انّهما ملكان» «۲» شيخ صدوق قدس سره در كتاب «العقائد» مي‌گويد عقيده ما در باره لوح و قلم، اين است كه آنها دوملكند.

«وَالقلم قلمٌ من نور، و كتابٌ من نور، في لوحٍ مَحفُوظ يَشهده المقرّبون، و كَفي باللّه شهيداً.»«۳» «و قلم قلمي از نور است و كتابيست از نور در لوح محفوظ شاهد آن مقرّبينند و شهادت خدا كافيست.»

ألبتّه اين حديث و أمثال آن به خاطر ميزان فهم ما، از منابع وحي، با اين تعبيرات صادر شده است؛ و گرنه حقيقت علم و معناي آنها نزد راسخين در علم (أنبيا و أولياء) ميباشد؛

ماهم به طور دربست و تعبّد پذيرا هستيم؛ نه اينكه معناي حقيقي آنهاست كه از مفهوم ألفاظ، استفاده مي شود

۹ - حروف!

۹ - حروف! امام رضاعليه‌السلام درمجلس مأمون به سؤالات عمران صابي كه جواب مي‌داد فرمود «واعلم أنّ الابداع والمشيّة والارادة معناها واحد، و أسمائها ثلاثة؛ وكان أوّل ابداعه وارادته و مشيّته، الحروف الّتي جعلها أصلًا لكلّ شيي‌ء، و دليلًا علي كلّ مدرك، و فاصلًا لكلّ مشكل، و بتلك الحروف تفريق كلّ شيي‌ءٍ من اسم حقّ اوباطل، أو فعل أومفعول، أو معنيً أو غير معني وعليها اجتمعت الأمور كلّها ولم يجعل للحروف في ابداعه لها معني غير أنفسها» بدانكه كلمات، ابداع ومشيت واراده سه اسم است به يك معنا؛ و نخستين ابداع و ارادة و مشيّت خداوند حروفي بود كه آنهاراأساس وپايه تمامي أشياء و راهنماي همه درك شونده ها وجدا كننده تمام مشكلها قرار داد. باآن حروف همه چيز را، أعم از اسم حق يا باطل، فعل يا مفعول، معنادار يابي معنا ازهم جدا (متمايز) نمود. و تمام كارها پيرامون آن حروف گرد آمدند؛ وبراي حروف غير از (شناساندن خود) معنائي قرار نداد.

امامعليه‌السلام فرمايش خود را درباره حروف ادامه داده تا به اينجا رسيد و فرمود والحروف لا تدلّ غير أنفسها به غيرازخود دلالتي ندارد. مأمون عرض كرد: چگونه؟

حضرت فرمود: خداوند براي فهماندن معناي چيزي، چهار، پنج، شش ياكم وزياد آنهارا كنار هم مي‌چيند تا معنا دهد، در غير اين صورت بي معناست.

عمران پرسيد چه طوري اين رابشناسيم؟ امام فرمود: اگرحروف را به تنهائي بشماري مثلًا بگوئي ا، ب، ت، ث، ج، ح، خ، تاآخرفقط خودرامي شناساند. أمّا أگرچند تاي آن را كنارهم قرار دهي به هرچه كه خواستي معنا مي‌دهد (اسم، صفت موصوف«۱» و

۱۰ - عرش‌

۱۰ - عرش عَن ابن عباس: «قال أوّل ما خلق اللَّه العرش، فاستوي عليه.»«۱» ابن عباس گويد: «اوّلين چيزي كه آفريده شد عرش است، پس بر اريكه قدرت قرار گرفت.

يزيد بن مسلم نامه‌اي به جابربن يزيد جعفي نوشته از او سؤال كرد از بدو آفرينش، جواب داد: عرش، آب، وقلم بود و اللَّه العالم.«۲

۱۱ - آتش‌

۱۱ - آتش قيل أوّل المخلوقات النّار.«۳»

گفته شده است، (بعضي‌ها گفته‌اند) أوّلين آفريده خدا، آتش است

۱۲ - جوهر أخضر يا درّة بيضاء

۱۲ - جوهر أخضر يا درّة بيضاء شرح النّهح للكيدري: ورد في‌الخبر: أن اللّه تعالي لمّا أراد خلق السمّاء و الأرض خلق جوهراً أخضر ثم ذوّبه فصار ماءاً مضطرباً ثمّ أخرج منه بخاراً كالدّخان فخلق منه السّماء كما قال: «ثم استوي الي السّماء و هي دخان: «۱» ثمّ فتق تلك السّماء فجعلها سبعاً ثمّ جعل من ذلك الماء زبداً فخلق منه أرض مكة ثم بسط الأرض كلّها من تحت الكعبة و لذلك تسمّي امّ‌القري لأنّها أصل جميع الأرض، ثّم شقّ من تلك الأرض سبع أرضين.»«۲» كيدري در شرح نهج البلاغه نقل كرده است «خداي تبارك و تعالي وقتي كه اراده نمود آسمان و زمين را بيآفريند، يك گوهر آبي خلق كرد و آن را ذوب نمود ۰ وتبديل به آب لرزان كرد و از آن آب، بخاري مانند دود بيرون آورد، آسمان را از آن آفريد چنانچه خود فرموده است: «سپس به آفريدن آسمان توجّه‌كرد در حالي كه به صورت دود بود.»

پس آسمان را شكافته هفت آسمان به وجود آورد، باز از آن آب، كفي به وجود آورد، و زمين مكّه را از آن كف آفريد و تمامي زمين ها را از زير كعبه گسترانيد، به خاطر اين است كه، مكّه را ام‌القراء ناميدند؛ چون كعبه ريشه همه زمين است، سپس زمين را شكافت و هفت زمين را آفريد.

فخر رازي در تفسيرش از كعب الأحبار نقل كرده است: خداوند يك ياقوت آبي رنگ آفريد با نظر هيبت بر او نگريست، آن ياقوت به صورت آب لرزان درآمد؛ سپس باد را آفريد و آب را در متن باد قرار داه و عرش را بر آب گذاشت«۱» .

مي‌گويند در سفر اول تورات آمده است كه خداوند گوهري آفريد، با هيبت و (غضب) براو نگريست از ترس خدا آن گوهر آب شده و بخار از آن بلند گرديد، ازآن بخار، آسمانهارا آفريد؛ و بر روي آب كف پيدا شد؛ و از آن كف زمين را به وجود آورد.«۲»

ورد في بعض الكتب السّماوِيَّه: «أنّ اللَّه تعالي خلق أوّلًا درّةبيضاء فنظر إليها بعين الهيبة فصارت ماءاً»«۳» در بعضي از كتابهاي آسماني وارد شده است كه: «خداي تعالي در آفرينش آغازين درّ سفيدي را آفريد، و با هيبت به او نظر انداخت، پس آن درّ، ذوب شده وآب گرديد.

از اين جهت است كه امام رضاعليه‌السلام در جواب صبّاح بن نصر هندي كه پرسيد: «ما اصل الماء؟ ريشه آب چيست؟ فرمود: أصل الماء خشية اللَّه: ريشه آب ترس از خداست.»«۴»

درپايان اين بخش، حديثي در اين باره خواهد آمد