۷ - هستي همه چيز از آب!
۷ - هستي همه چيز از آب! در قرآن كريم، دو آيه مباركه، به زنده شدن همه موجودات از آب، تصريح كرده است؛
۱ –(
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا
ۖ
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ
أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
)
«آيا آنان كه كافرند، نديدند آسمانها و زمين بهم پيوسته بود، ما آنها را گشوديم و از آب، همه چيز را زنده كرديم. (زندگي همه را از آب قرار داديم) آيا ايمان نمي آورند؟!»
۲ –(
وَاللَّـهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ
ۖ
فَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَىٰ بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَىٰ رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَىٰ أَرْبَعٍ
ۚ
يَخْلُقُ اللَّـهُ مَا يَشَاءُ
إِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
)
«خداوند هر جنبندهاي را از آب آفريد گروهي از آنها بر شكم خود، راه ميروند و گروهي بر دو پاي خود و گروهي بر چهار پاراه مي روند. خداوند هر چه را بخواهد ميآفريند زيرا خدا بر همه چيز تواناست.»
دقّت در ساختار آيه مباركه اوّل، نشان ميدهد كه خداوند، عالم أجسام را كلًاّ از آب آفريده است، لحن آيه براي عموم نظارت دارد:(
كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا
)
«آسمانها و زمين بهم پيوسته بود ما آنها را گشوديم» بلافاصله ميفرمايد: مازندگي همه چيز را از آب قرار داديم. يعني: سبب به وجود آمدن زمين و آسمان و هر چه از أجسام مرئي و محسوس در آنهاست، آب است، خواه زندگي آنها تشريعي باشد، مانند جانداران؛ يا تكويني مانند آسمانها و زمين.
به سه مطلب توجه فرما ئيد» ۱ - برابرنظريّه دانشمندان؛ درجهان مادي دونوع زندگي وجود دارد؛ ألف تشريعي ب. تكويني. تشريعي زندگي است كه توأم باحركت و جنبش محسوس، بوده باشد مانند جانداران؛
ولي زندگي تكويني غير محسوس و غير متحرّك است مانند جمادات درآيات مختلف قرآن، سخن ازتسبيح و حمد موجودات عالم هستي دربرابرخداوند بزرگ به ميان آمده است كه صريحترين آنها آياتي است كه ذيلًامي آوريم.
۱ –(
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ
ۚ
وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـٰكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ
ۗ
إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورً
)
«آسمانهاي هفتگانه و زمين وهرچه درآنها هستند همه تسبيح او ميگويند، و هر موجودي تسبيح و حمد او مي گويد، ولي شما تسبيح آنهارانمي فهميد او حليم و آمرزنده است»
۲ –(
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ
ۖ
كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ
وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ
)
«آيانديدي كه براي خدا تسبيح مي كنند تمام آنان كه درآسمانها وزمينند وهمچنين پرندگان به هنگامي كه برفرازآسمان بال گسترده اند، هريك ازآنها نماز وتسبيح خودرا مي داند، وخداوند به آنچه انجام مي دهند عالم است»
۳ –(
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ
ۖ
وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ
ۗ
وَمَن يُهِنِ اللَّـهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ
إِنَّ اللَّـهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ
)
«آيانديدي كه تمام كساني كه درآسمان ها وكساني كه در زمينند براي خدا سجده ميكنند؟! و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان وكوهها و درختان و جنبندگان.
وبسياري از مردم! أمّا بسياري (ابادارند) وفرمان حق درباره آنان حتمي است» و ساير آيات فراواني كه درقرآن بالفظ(
يسَّبِحُ للَّه ما في السَّمواتِ وَ الأرْضِ
)
«آن چه درآسمانها و آنچه درزمين است همواره تسبيح خدا ميگويند.»
و(
سَبَّحَ لِلَّه مِا في السَّمواتِ وَالارْضِ
)
«آنچه درآسمانها وزمين است براي خدا تسبيح ميگويند.» و امثال اين آيات كه، تصريح ميكند؛ همه موجودات عالم هستي، زمين و آسمان، ستارگان و كهكشانها، انسانها و حيوانات وبرگهاي درختان وحتّي دانه هاي كوچك اتم بدون استثناء دراين تسبيح وحمد عمومي شريك هستند، در واقع همه عالم هستي يكپارچه زمزمه وغوغااست، هرموجودي به نوعي به حمد وثناي حق مشغول است، وغلغله خاموش درپهنه عالم هستي طنين افكنده كه بي خبران توانايي شنيدن آن را ندارند؛
أمّاانديشمنداني كه قلب وجانشان به نور ايمان زنده و روشن است، اين صدارا ازهر سو به خوبي به گوش وجان مي شنوند وگفته شاعر:
گرتوراازغيب چشمي باز شد
|
|
باتو ذرّات جهان همراز شد
|
نطق آب ونطق خاك ونطق گل
|
|
هست محسوس حواسّ اهل دل
|
جمله ذرّات درعالم نهان
|
|
باتو مي گويند روزان وشبان
|
ماسميعيم وبصير وباهشيم
|
|
باشمانامحرمان ماخامشيم
|
ازجمادي سوي جانان جان شويد
|
|
غلغلاجزاي عالم بشنويد
|
فاش تسبيح جمادات آيدت
|
|
وسوسه تأويلهابزدايدت
|
ولي درتفسير حقيقت اين حمد وتسبيح درميان دانشمندان وفلاسفه ومفسران بسيارگفتگواست: بعضي آنرا حمد وتسبيح «حالي» دانسته اند، وبعضي «قالي» كه خلاصه نظرات آنهارا ذيلًا مي خوانيد.
۱ - جمعي معتقدند كه همه ذرات موجودات اين جهان اعم ازآنچه ماآنرا عاقل مي شماريم يابيجان و غير عاقل همه داراي يكنوع درك و شعورند، و درعالم خود تسبيح وحمد خدا مي گويند، هرچند ما قادر نيستيم به نحوه درك واحساس آنها پي بريم وزمزمه حمد وتسبيح آنهارا بشنويم.
آياتي مانند(
وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّـهِ
)
«بعضي از سنگها از ترس خدا ازفرازكوهها به پائين مي افتند»
و(
فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ
)
» «خداوند به آسمان وزمين فرمود از روي اطاعت ياكراهت به فرمان من آئيد، آنها گفتند ماازدر طاعت مي آئيم» ومانند آيات حرف زدن وهمراهي كوههاباتسبيح حضرت داودعليهالسلام
(
وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ
)
ونظيراين آيات كه درقرآن
فراوان است، گواه اين عقيده است
۲ - بسياري معتقدند كه اين تسبيح وحمد، همان چيزي است كه ماآنرا «زبانحال» مي ناميم، حقيقي است نه مجازي، ولي به زبان حال است نه قال (دقت كنيد) «تسبيح» به معني پاك ومنزّه شمردن ازعيوب مي باشد، ساختمان ونظم اين عالم هستي مي گويد خالق آن از هرگونه نقص وعيبي مبرّا است.
«حمد» بيان صفات كمال مي باشد، نظام جهان آفرينش ازصفات كمال خدا، ازعلم بي پايان وقدرت بي انتها وحكمت وسيع وفراگير او سخن مي گويد؛ مخصوصاباپيشرفت علم ودانش بشر، و برداشتن پرده ازگوشه هائي ازاسرار
ورازهاي اين عالم پهناور، اين حمد و تسبيح عمومي موجودات آشكارتر شده است.
۳ - بعضي از مفسران نيز احتمال داده اند كه حمد و تسبيح عمومي موجودات در اينجا تركيبي از «زبانحال» و «قال» يابه تعبير ديگر «تسبيح تكويني» و «تشريعي» باشد چرا كه بسياري ازانسانها وهمه فرشتگان، از روي درك و شعور حمد و ثناي او مي گويند و همگي ذرات موجودات نيز با زبانحالشان، از عظمت وبزرگي خالق بحث مي كنند.
گرچه اين دونوع حمد و تسبيح باهم متفاوت است ولي در قدر جامع يعني مفهوم وسيع كلمه حمد و تسبيح، مشترك مي باشند. براي اطلاع بيشتر به تفاسير مربوطه مخصوصابه تفسير الميزان و تفسيرنمونه (كه مقداري از مطالب بالا از آن تلخيص و اقتباس شده است) مراجعه شود.
۲ - اگر مسئله مرگ و مير را از نظر علمي و دقيق بحث و بررسي كنيم ميتوانيم بگوئيم: در جهان آفرينش، مرگ به معناي فنا ونيستي وجود ندارد؛ آنهايي كه در نظر اوّليّه، مرده به حساب ميآيند، در آيات و اخبار نيز با كلمات «موت، امات، اموات، و غيره» تعبير شده است، به ظاهر مي ميرند ولي در واقع نمرده اند.
زيرا «مرگ» اگر به معناي فنا و نيستي باشد، قابل آفرينش نبوده و مخلوق به حساب نمي آيد؛ چرا كه خلقت به امور وجودي تعلق مي گيرد، ولي ميدانيم كه حقيقت مرگ انتقال از جهاني به جهان ديگر است، واين، قطعاًيك امر وجودي است كه ميتواند مخلوق باشد. لذا خداوند در قرآن كريم مي فرمايد:(
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
)
«او كسي است كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد، كداميك بهتر عمل ميكنيد»
در اين آيه مباركه «مرگ» را جزء مخلوقات شمرده است در حالي كه (عدم) هيچ وقت مخلوق نمي شود. همچنانكه مفسرين در تفسير آيه فوق بيان كردهاند «فخر رازي در تفسيرش ميگويد: «والعدم لا يكونُ مخلوقاً. هذا هوالتحقيق» تحقيق اين است كه «عدم» شايسته آفريده شدن نيست. پس موت غير از عدم است
چون، وجود انسان متشكّل وتركيبي از عناصر مختلف است وقتي كه شرايط ايجاب كند؛ (چه آن شرايط بيماري باشد يا تصادف و سكته يا پيري مفرط)
سبب تجزيه وجود آنها شده و هر عنصر به مركز خود بر ميگردد و در مجموعه جهان هستي باقي ميماند، به هيچ وجه معدوم نميشود واز بين نمي رود. حتّي أجزاء ستارگاني كه بي فروغ شده و به ظاهر ميميرند، هرگز نمردهاند، ذرات وجود آنها يا جذب كرات ديگر ميشود و يادر فضاي بي انتها سرگردان ميماند.
در آيات، همين مطلب با صراحت بيان شده است:(
مِنْهَا
خَلَقْنَاكُمْ
وَفِيهَا
نُعِيدُكُمْ
وَمِنْهَا
نُخْرِجُكُمْ
تَارَةً أُخْرَى
)
«شما را از زمين آفريديم، به زمين بر ميگردانيم و دوباره از آن بيرونتان ميآوريم»
يا(
مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ
﴿
١٩
﴾
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ
﴿
٢٠
﴾
ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ﴿
٢١
﴾
ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنشَرَه
ُ
)
«انسان را از نطفه آفريده و در رحم مادر جايگزين ميسازد، سپس راه بيرون آمدنش را آسان ميكند، سپس او را مي ميراند و خاكش ميكند، و هر وقت خواست زنده كرده و نشر ميدهد.
امثال اين آيات در قرآن كريم فراوان است، اصولًا معناي «معاد» همين است يعني بازگشت به زندگي نوين بازگشتي كه با يك اشارت يا «نفخ صور» و يا «زجرة ناگهاني» صورت خواهد گرفت.
(
فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ
﴿
١٣
﴾
فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ
)
«همانا اين بازگشت با، يك صيحه عظيماست؛ ناگهان همگي بر عرصه زمين ظاهر ميگردند.»
يا(
فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ يَنظُرُونَ
)
«تنهايك صيحه عظيم واقع مي شود، ناگهان همه (از قبرهابرمي خيزند) ونگاه مي كنند.»
يا(
ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ
)
«سپس بار ديگر صور دميده ميشود پس ناگهان ايستاده ونگاه ميكنند» يا مانند آيات ۳۲ و ۵۱ و ۵۳ سوره مباركه يس كه كيفيت حضور در قيامت را بيان ميكند.
پس، مرگ به معني معدوم شدن نيست بلكه تغيير نشئه و زندگي به صورت هاي گوناگون است.
۳ - در آيات و احاديث زيادي آنهايي كه به خدا و رسولش ايمان نياوردهاند، يا مرتد شدهاند، مرده به حساب مي آورد، در واقع مرگ گريبانگيرآنها شده است. در آيات از آنها باكلمه «موتي»: يعني: مردهها، ياد كرده است.
(
إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ
)
«مسلّماً تونمي تواني سخنت را بگوش مردگان برساني ونمي تواني كران را هنگامي كه روي برمي گردانند وپشت ميكنند فرا خواني» ودر جاي ديگر مي فرمايد(
وما أنْت بمُسمعٍ مَنْ في الُقُبوِر
)
«وتونمي تواني سخن خودرا به گوش آنانكه در گور خفتهاند برساني» يعني اينان مردگان زنده نما هستند (پايان سه مطلب)
پس آيه مباركه اوّل به آفرينش همه موجودات زميني و آسماني وزندگي تشريعي وتكويني آنهارا بطورعام، از آب، بيان مي نمايد. أمّا آيه دوم، دائره را تنگ تر كرده به يكي از چهرههاي نظام آفرينش كه از روشنترين دلائل توحيد است، يعني «حيات» در صورتهاي متنوّعش، اشاره كرده است و آفرينش موجودات جنبنده و ذي حيات را از آب اختصاص داده است.
در اينجا سؤالي پيش ميآيد، كه در آيه مباركه، سه گروه از جانداران «خزندگان، دوپايان، چهارپايان» را نام برده است، در حالي كه جنبندههاي زيادي هستند كه بيش از چهار پا دارند.
پاسخ اين سؤال در خود آيه مباركه نهفته است، چون در جمله بعدي ميفرمايد(
يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ
)
«خدا هر چه را بخواهد ميآفريند»
به علاوه مهمترين حيواناتي كه انسان با آنها سرو كار دارد همين سه گروه است، از اين گذشته بعضي معتقدند كه حتّي حيواناتي كه بيش از چهار پا دارند تكيه گاه اصلي آنها، چهار پاي آنهاست، و بقيه، بازوهاي كمكي آنها محسوب ميشود.
اما منظور از «ماء» در اين دو آيه چيست؟ ميان مفسران سه تفسير براي آنها ذكر شده است؛
۱ - بسياري از مفسران ميگويند منظور آب «نطفه» است و در بعضي از روايات هم به آن اشاره شده است؛ مشكلي كه اين تفسير دارد اين است كه همه جنبندگان از آب نطفه به وجود نميآيند، زيرا حيوانات تك سلّولي و بعضي ديگر از حيوانات كه مصداق دابّه (جنبنده) هستند از طريق تقسيم سلّولها بوجود ميآيند، نه از نطفه، مگر اينكه گفته شود حكم بالا، جنبه نوعي دارد نه عمومي.
۲ - منظور: پيدايش نخستين موجود است، زيرا طبق عدهاي از روايات، أوّلين موجودي را كه خدا آفريد آب بوده و انسانها را بعداً از آن آب، آفريد (در بخش اول شرح آن گذشت) برابر يافته هاي علمي جديد، نخستين جوانه حيات، در درياها ظاهر شده و اين پديده قبل از همه جا بر اعماق يا كنار درياها حاكم شده است؛ و نيروئي كه موجودات رابا آنهمه پيچيدگي، در نخستين مرحله، حيات بخشيد و در مراحل بعد، هدايت كرد، نيروي ما فوق طبيعي (يعني اراده پرودگار) است.
۳ - منظور: از خلقت موجودات زنده از آب اين است كه در حال حاضر آب ماده اصلي آنها را تشكيل ميدهد و در قسمت عمده ساختمان جسمي آنها بيش از دو سوّم، آب است و بدون آب هيچ موجود زندهاي نميتواند ادامه حيات دهد.
اين تفسيرهاي سه گانه هيچ منافاتي باهم ندارند. وهمانگونه كه قبلًا اشاره شد معناي متبادركلمه «ماء» همه تفسيرهاي سه گانه را در بر ميگيرد.
درست است كه در آيات متعدد، انسانها را امر به تفكّر در كيفيت آفرينش خود از(
سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ
)
«چكيدهاي از آب بي ارزش» كرده است.
ولي بايد به اين نكته دقت كافي داشت كه سلاله و يا هر تعبير ديگر كه برده شود نيز از آب، به وجود آمده است؛ پس اگر كلمه «ماء» را به همان معني وسيع خود بگيريم صحيح تربه نظر ميرسد.
تنها مسئلهاي كه بايد به آن اشاره كرد اينست كه؛ جامعه بشري با اين پيشرفتهاي محيّر العقول و عجيب علمي كه دارد هنوز از حل «معمّاي حيات» عاجز است، همه ميگويند موجودات زنده از مواد بيجان اين عالم به وجود آمده است امّا چگونه و تحت چه شرايطي، براي هيچ دانشمندي، سرّ آن كشف نشدهاست. درست است هزاران دانشمند، درگشودن اين دَرِ بسته سعي وكوشش فراوان كرده وميكنند ولي آنچه كه مسلّم است أسرار حيات و زندگي آنقدر پيچيده است كه علوم و دانشهاي بشر با همه گستردگياش و با تمام آزمايشهاي دقيقش، از كشف رمز آن عاجز و از درك آن سرگردانند.
آنانكه محيط فضل و آداب شدند
|
|
در جمع كمال شمع اصحاب شدند
|
زين شب تاريك نبردند برون
|
|
گفتند فسانهاي و در خواب شدند
|
پاك و منزّه و چه بزرگ است خدايي كه اين همه موجودات زنده را با قدرت بي انتهاي خويش از آب به وجود آورده و اداره مي كند و اين همه تنوّع وسيع با چهرههاي گوناگون و هرچه كه به آن نياز دارند به آنها بخشيده است.
(
رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ
)
«پروردگار ماكسي است كه به هر موجودي آنچه را لازمه آفرينش او بود، داده، سپس رهبريش كرد»
واقعاً چه شگفت آوراست كه هر روز اين مسائل به صورت پيشرفته تر و به گونهاي علميتر مطرح ميشود امّا باز روز ديگر علم مترقّي بشر ميگويد:
اي بي خبران راه نه آنست و نه اين» هنوز مسائل بسياري در مقابل ماست كه حتّي دانش امروزي نيز در پاسخگويي به آن عاجز مانده و حلّ بسياري از آنها با مشكلات فراوان روبروست. تئوريها و نظريه هاي امروزي فرضيّه هايي بيش نيستند و رضايت ما را به طور كامل جلب نميكند
خدايا! به احترام مقرّبين درگاهت به ما اين توانايي را بده كه ذرّهاي از درياي قدرت بيكرانت را درك كرده و در برابر عظمت بي انتهايت خاضع باشيم