انگشترها که در دست داریم سیاه سیاه شده است. مثل آنکه توی آب داغ فرو ببری. کرایه منزل نجف، بیش یک قمری و نیم کربلا است که دوازده پول ما باشد. روز چهارشنبه چهاردهم [ربیع الاول] در نجف اشرف بودیم. علی الصباح جناب حاجی عبدالباقی و جناب حاجی محمدصادق خویششان که مصاحب راه مکه ما بودند از مشهد مقدس تا نجف اشرف، و آقامیرزا محمدرضا شاگردشان و حاجی محمد هاشم تاجر آمدند منزل ما. بعد از صرف چای رفتند، و حقیر غسل زیارت کرده، مشرف شدم. جای همه دوستان خالی. بعد مراجعت کرده به منزل. میرزا رضا آمد و سه دانه هندوانه خریده بود به یک قران و چهار پول. خوردیم و من [٢٧٨] خوابیدم، و او رفت منزل حاجی عبود به جهت قرض کردن صد تومان برای تتمه حساب جاسم. خدا به حق محمد و آل محمدعليهمالسلام
که به زودی این عاصی روسیاه را از هول این قرض که در راه خودش بود، مستخلص فرماید. یا مَن هُوَ بمن رجاه کریم.
روز پنجشنبه پانزدهم [ربیع الاول] در نجف اشرف مشرّف بودیم. صبح جاسم آمد به جهت تتمه حسابش. لباس سربازی پوشیده بود و سرباز شده بود. خدا از شر او ما را ایمن فرماید. بعد از رفتن او غسل زیارت کرده، مشرّف شدم، و بعد از فراغ از زیارت آمدم سر قبر مرحوم علامه [حلی] که طرف دست راست در قبله رواق مطهر وقت دخول در ایوان طلا نرسیده به مناره طلا واقع است، و فاتحه ای خواندم. بعد رفتم سر قبر مرحوم [مقدس] اردبیلی که در همان ایوان طرف دست چپ در رواق نرسیده، به مناره طلا واقع است، و فاتحه خواندم. بعد رفتم از طرف در طوسی، سر قبر مرحوم شیخ طوسی و آن در خانه خودش می باشد که الان مسجد شده است، و آن را مسجد بحرالعلوم می گویند، و بحرالعلوم خودش هم در آنجا مدفون است، و مقبره اش متصل به در مسجد است، و قبر مرحوم طوسی قبر بلندی است در توی صفه مسجد واقع است، و می گویند این بحرالعلوم اول است که آقا سیدمهدی جد یا پدر بحرالعلوم ثانی آقاسید علی که در کربلا مدفون است، باشد.
بعد مراجعت کردیم، رسیدیم به درب دکان پسر مرحوم محمد هادی نایینی که علافی می کند. پسر خوبی است. فردا شب از ما وعده خواهی کرده. بعد آمدیم منزل. بسیار هوا گرم است. می گویند سالهاست که نجف به این گرمی نشده. شخصی از زوّار که همخانه است با ما و امروز از مسجد کوفه آمده بود، ذکر کرد که زنی از مسجد کوفه دیروز رفت به مسجد سهله، در مراجعت از شدّت گرمی هوا و باد گرم هلاک شد که او را به خاک سپردند و ما آمدیم. خدا رحم کند.
روز جمعه شانزدهم [ربیع الاول] در نجف بودیم. هوا امروز تخفیف پیدا کرد. اول شب باد گرمی می آمد، آخر شب خوب شد، و تا حال که سه به غروب داریم، خوب است. امروز بعد از مراجعت از حرم محترم، رفتم به مدرسه مرحوم صدر سر قبر مرحوم ابراهیم خان و شکرالله خان. فاتحه خواندم و مراجعت به منزل کردم.
روز شنبه هفدهم [ربیع الاول] که روز عید مولود نبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
است، در نجف اشرف مشرف بودیم. جای همه [٢٨٠] دوستان خالی. روز زیارت مخصوصه حضرت امیرعليهالسلام
است که حضرت صادقعليهالسلام
آن جناب را در این روز به آن زیارت که در کتب علمای مأثور است زیارت فرمودند، و تعلیم محمد بن مسلم ثقفی فرمودند.
دیشب منزل محمدحسن پسر مرحوم محمد هادی نایینی بودیم. شام خوبی طبخ کرده بود. صبح به اتفاق او رفتیم در وادی السلام زیارت هود و صالحعليهماالسلام
را که دو جار حضرت امیرندعليهالسلام
چنانکه آدم و نوحعليهماالسلام
دو ضجیع آن بزرگوارند، کردیم و فاتحه برای همه اهل قبور به خصوص مرحوم جد خود آقا سید مؤمن و مرحوم دایی میرزا ابوالحسن و مرحوم ملاحسن خواندم، و بعد مراجعت به منزل کرده، غسل زیارت کردیم، و مشرف شدیم، و آن حضرتعليهالسلام
را به آن زیارت مخصوصه الحمدلله و له المنّه زیارت کردیم، و مراجعت به منزل کردم.
امروز، عصر خیال دارم که اگر خدا بخواهد بروم منزل جناب حاجی عبدالباقی تاجر که ببینم وجهی که بنا بود برای جاسم حمله دار قرض کنند، قرض کرده اند یا خیر. خدا به حق حضرت امیرعليهالسلام
ما را به زودی از این غصه نجات دهد. امروز هم هوا الحمدلله پر بد نبود.
روز یکشنبه هجدهم [ربیع الاول] در نجف اشرف مشرف بودیم. علی الصباح جاسم آمد به جهت تتمه طلبش که صد و هفت تومان باشد. همین مبلغ را به توسط جناب حاجی عبدالباقی سلّمه الله از حاجی محمد رضای تاجر شوشتری قرض کردیم. هفت تومانش را از بابت نفع پول برداشت، و صد تومان به ما داد و برات صد و هفت تومان گرفت به جهت اصفهان. ما هم همین صد تومان را به جاسم دادیم و کسر آن را به خواهش پای او گذاشتیم. ناچار آن هم قبول کرد، و الحمدلله از برکات و مراحم حضرت امیرعليهالسلام
رفع شرّش از ما شد. پنجاه تومان به ما متجاوز، تعدّی کرده بود. این هفت تومان را به هر طوری بود پای او گذاشتیم. خدا کند که از برکت آن بزرگوارعليهالسلام
و الصلات برات نکول نشود که افتضاحش زیاد خواهد بود. نعوذ بالله من الذنوب التی تهتک العصم.
عصر امروز رفتیم سر آبی که رومی [عثمانی ها] تازه بیرون دروازه نجف، همان جایی که سابقاً دریا بود در آورده، دریا به کلی خشک افتاده و در آن باغات انداخته اند و زراعت می کنند. اول که بیرون رفتیم، رسیدیم به نهری که وکیل الملک کرمانی در آورده، و حال از آب افتاده، ولی ته آن قدری آب متعفن داشت. پهلوی این نهر قهوه خانه ای است و بیرون آن آب چشمه ای است که جاری است. بسیار آب سردی بود؛ اما فی الجمله تلخی داشت. برهنه شدم. رفتم توی آن غسل زیارت کردم. بعد چند قدمی رفتیم. رسیدیم به نهر عثمانی، عجب نهر خوب پر فایده ای است. درخت های بید در دو طرفش بود و قهوه خانه ای بود. قلیانی خواستیم، کنار آن نهر کشیدیم و برگشتیم به شهر. میرزا رضا حالت خوشی نداشت. رفت منزل، و بنده مشرف شدم به حرم محترم. روز، باد سخت بسیار گرمی می آمد که بسیار [٢٨٢] بسیار آدم متأذّی می شد. از وقتی که آمده ایم به اینجا دو ساعت از شب گذشته که می شود، باد بسیار گرمی می آید. تا نزدیک به صبح که هوا خوب می شود و تا قریب به دو به ظهر مانده، خوب است.
روز دوشنبه نوزدهم [ربیع الاول] در نجف، مشرف بودیم. صبح علی المرسوم غسل کرده به زیارت مشرف شدیم. عصر خیال داریم که اگر خدا بخواهد برویم به مسجد کوفه، امشب آنجا باشیم، ان شاء الله تعالی