آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی0%

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد امینی گلستانی
گروه: مشاهدات: 29363
دانلود: 3414

توضیحات:

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 133 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 29363 / دانلود: 3414
اندازه اندازه اندازه
آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۱۵ - اشتغال بانوان!

۱۵ - در فصل‌هاي گذشته ازمعايب و خطرات حضور بانوان در مجامع عمومي مطالبي گفته شد و در اين فصل درباره اشتغال و در آمد زندگي آنها، صحبتي داريم؛

مي‌دانيم كه در شريعت اسلام تأمين خوراك و پوشاك و مسكن بانوان را، بر ذمه مردان گذاشته شده است بايد به هرطريقي، به وظايف شرعي و شوهري خود عمل نمايد، در غير اين صورت از سوي حاكم شرع براي عمل به اين وظيفه، ملزم مي شود، مگر اينكه توانائي جسمي يا روحي نداشته باشد در اين صورت هزينه زندگي او از بيت المال تأمين خواهد شد؛

بلي اگر بانوئي بيوه باشد و نان آور خود را از دست داده باشد و از طرف حكومت مخارج او فراهم نگردد و در منزل امكان اشتغال و در آمد برايش ميسّر نباشد، مي‌تواند به كارهاي بيرون از منزل با رعايت حجاب و ساير دستورات ديني، اشتغال ورزيده و زندگي خود را بچرخاند.

۱ - ابن أسباط، از عمويش سند را رسانده به عليعليه‌السلام گفت: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: نعم اللّهو المغزل للمرأة الصالحة. چه سرگرمي خوبيست نخ ريسي (و بافتني) براي زن صالحه.«۱»

۲ - واز امام صادقعليه‌السلام است: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: لا تنزلوا النساء الغرف ولا تعلّموهنّ الكتابة وأمروهنّ بالمغزل و علّموهنّ سورة النور. زنان را در غرفه (وبالاخانه‌ها) منزل ندهيد (كه در معرض ديد قرار گيرند) و نوشتن را براي آنان ياد ندهيد (تا با نا اهلان و نامردان ارتباط بر قرار نمايند) آنها را امركنيد به نخ ريسي (و بافتني) و خواندن سوره نور (كه درباره تكاليف زن و مرد سخن گفته است).

پيرامون اين روايت بعداً مطلبي خواهيم داشت ولي (اگر سند روايت اشكال نداشته باشد) آنچه كه مسلّم است، منظور روايت زناني است قابل كه اطمينان نباشد وگرنه دين مبين اسلام كه آخرين اديان و بايد تا انقراض عالم، كره زمين را اداره نمايد، چگونه مي‌تواند با بي سواد نگهداشتن نيمي از انسان‌ها (قشر زنان) را، به اين مديريت دست يابد و جهان را زير بال و پر خود گرفته و به سرمنزل مقصود برساند؛

در حالي كه از بزرگان دين خاصّه شخص رسول گراميصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دستورات اكيد به فراگيري علم و دانش صادر شده است، فرمود:

«أطلبوالعلم من المهد الي اللّحد» زگهواره تا گور، دانش بجوي؛

و «طلب العلم فريضة علي كلّ مسلم و مسلمة» فراگرفتن دانش بر هر مسلمان، زن و مرد، واجب است.

پس از پايان جنگ بدر و دستگيري گروهي از اسراء، شرط آزادي آنهائي كه سواد داشتند را، باسواد نمودن چند نفر از مسلمان‌ها قرار داد.

در قرآن كريم صراحتاً مي‌فرمايد:( إِنَّمَا يَخْشَى اللَّـهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ) محقّقاً از ميان بندگان خدا تنها، دانشمندان از خدا مي‌ترسند»

( يَرْفَعِ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ) درجات خداوند كساني را كه ايمان آورده‌اند و كساني كه علم به او داده شده است، درجات عظيمي مي‌بخشد».

( قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ) بگو: آيا كساني كه مي‌دانند با كساني كه نمي‌دانند، يكسانند».«۱»

مي‌بينيم در هيچكدام از آيات و اخبار فوق كه براي رعايت اختصار، يك دهم آن را نياورديم، زنان را استثناء نكرده است.

پس ما نمي‌توانيم با روايت فوق، از آن همه دستورات ديني براي تشويق به فراگرفتن علم و دانش و ارزش و بها دادن به علم و عالم وو ..، دست برداريم.

در باره علم و نظر اسلام در آن، صدها بلكه هزاران كتاب و مقالات نوشته شده است كه صاحبان علم، از گوشه‌اي از آنهااطلاع دارند؛

مگر در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمهعليهم‌السلام و بزرگان دين در هر عصر و زماني مكتب‌هاي قرآن و تدريس آن وجود نداشت و يا دختران آن بزرگان در مدينه و كوفه وساير بلاد اسلامي مانند حضرت زينبعليها‌السلام ، تفسيرقرآن نمي‌گفتند؛مگر قابل قبول است كه آخرين دين آسماني نيمي از اقشار جامعه را در جهالت نگهدارد، مگر عاقلانه است كه از اين همه پيشرفت‌هاي علمي در هر زمينه و در هر مقوله، بانوان اسلام كور و نابينا و از همه مواهب زندگي، بي اطلاع و بي بهره بمانند.

در اين باره مطالبي در بخش ۴ فصل (احكام خاص بانوان) خواهد آمد.

۳ - عبد اللَّه بن سليمان، از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: أمير مؤمنانعليه‌السلام فرمود: ليأتينّ علي الناس زمان يظرف فيه الفاجر و يقرب فيه الماجن، و يضعف فيه المنصف، قال: فقيل له متي يا أمير المؤمنين؟ فقال: إذا اتّخذت الأمانة مغنماً، والزكاة مغرماً، والعبادة استطالة والصّلة مَنّاً، فقيل: متي ذلك يا أمير المؤمنين؟ فقال: إذا تسلّطن النساء وتسلّطن الإماء وأمّر الصبيان. البته برمردم مي‌آيد زماني كه در آن، دَريده‌ها به كار گرفته شوند، و بيهوده‌ها نزديك (و كارها را قبضه نمايند) و با انصاف‌ها تضعيف مي گرددند، گفته شد (اين كارها) كي خواهد شد اي اميرمؤمنان؟! فرمود: زماني كه امانتها غنيمت و زكات غرامت شمرده شود و عبادت براي خود بزرگ بيني انجام گرفت و احسان به كسي منت گذاري گردد،

پرسيدند كي خواهد شد اي اميرمؤمنان؟! فرمود: زماني كه زنها مسلط شوند (و كارها را به دست گيرند!) و كنيزان قدرت پيدا كردند، و بچه‌ها فرمان روا شدند.«۱

۱۶ - نسبت زنا بر خانم!!

۱۶ - در بعضي موارد، شوهران براي مقاصد شوم و يا زهر چشم گرفتن و يا خلاص شدن از دست همسر يا روي بدبيني يا اشتباه وو ..، خانم‌هاي خود را نسبت زنا مي‌دهند و دامن او را با تهمت ناروا، آلوده مي‌سازند و از افترا گفتن نمي‌ترسند و بايد براي دريافت پيامدها و عواقب ناگوار دنيا و آخرت آن، آماده باشند.

۱ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من قذف امرأته بالزّنا خرج من حسناته كما تخرج الحيّة من جلدها، و كتب له بكلّ شعرة علي بدنه ألف خطيئة. هركس همسر خود را نسبت زنا دهد، از اعمال خير خود، بيرون رود (و محروم ماند) مانند بيرون رفتن مار از پوست‌خود، و بر تعداد هر موي بدنش هزار خطا (و گناه بر او نوشته شود).«۱»

۲ - و امامعليه‌السلام فرمود: لا تقذفوا نساءكم بالزّنا فإنّه شبه بالطلاق، وإيّاكم والغيبة فانّها شبه بالكفر، واعلموا أن القذف والغيبة يهدمان عمل مائة سنة. زنان خود را نسبت زنا ندهيد، زيرا آن مانند طلاق دادن است، و مبادا غيبت بكنيد، چون آن شبيه كفر است، و بدانيد نسبت نارواي زنا و غيبت، عمل يك صد سال را، ويران مي‌كنند.«۱» ۳ - و اوعليه‌السلام فرمود: من قذف امرأته بالزّنا نزلت عليه اللّعنة و لا يقبل منه صرف و لا عدل. هركس زن خود را نسبت زنا دهد، بر او (از آسمان) لعنت نازل شود و از او هیچ عملي، كوچك و بزرگ، پذيرفته نمي‌شود!.» ۴ - و باز امامعليه‌السلام فرمود: لا يقذف امرأته إلا ملعون أو قال: منافق، فإنّ القذف من الكفر والكفر في النار، لا تقذفوا نساءكم فإنّ في قذفهنّ ندامة طويلة و عقوبة شديدة. به زن خود نسبت زنا ندهد، مگر ملعون يا فرمود: منافق، زيرا نسبت نا رواي زنا از كفر و كفر هم در آتش است زنان خود را نسبت زنا ندهيد چون در اين نسبت، پشيماني طولاني و عقوبت شديد، در پي خواهد داشت.«۳

۱۷ - بي غيرتان!

۱۷ - در هر زماني مخصوصاً در زمان ما، كساني پيدا مي شوند كه از غيرت مردانگي و شرف انسايت، به اندازه پرِ پشه در وجود او پيدا نمي شود بلكه به اين صفت غير انساني و دور از شرافت، افتخار مي كند و مي بالد!؛

زياد ديده‌ايم و مي بينيم گروهي را كه با زنان آرايش كرده و دلرباي خود، دست بهم داده و دوش به دوش، در خيابانها و بازارها و در مجامع عمومي و در برابر چشمان جوانهاي مجرد و متأهل، ظاهر مي شوند و قدم زده و خود نمائي مي نمايند و اگر كسي هم مانند آنها نباشد، امّل و بي فرهنگ و عقب افتاده و يا مرد عصر حجري نثارمي كنند و مي گذرند!!؛

واقعاً جاي بسي تأسّف است كه از وجود اين گونه افراد يا خانواده، يا جامعه، مفهوم غيرت و معناي شرافت، رخت بر بسته و به سفر بي پايان رفته است!! به اميد روزي كه اين نوع اشخاص به خود برگشته و خود را دريابند و سبب تباهي جامعه و از هم پاشيدن خانواده ها نشوند انشاءاللَّه.

۱ - پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حديث مفصل مناهي:

وأيّما رجل تتزينّ امرأته و تخرج من باب دارها فهو ديّوث و لا يأثم من يسمّيه ديّوثاً، والمرأة إذا خرجت من باب دارها متزيّنة متعطرة والزوج بذلك راض يبني لزوجها بكل قدم بيت في النار

و هر مردي زنش آرايش كرده و از درِ خانه‌اش بيرون رود، پس او ديّوث است و هر كس اورا ديوث بنامد، گناه نكرده است!!؛

و زن زماني كه از درِ خانه‌اش، آرايش كرده و خوشبو بيرون رود و شوهرش هم برآن، راضي شود، به هر قدمي كه زن برمي دارد براي شوهرش، خانه‌اي در آتش، بنا خواهد شد.«۱»

۲ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: أيّما رجل رأي في منزله شيئاً من الفجور فلم يغيّر، بعث اللَّه تعالي طيراً أبيض يظلّ عليه أربعين صباحاً فيقول كلّما دخل و خرج غَيّرْ غَيّرْ فإن غَيَّرَ وإلّا مسح رأسه بجناحيه علي عينيه، فإن رأي حسناً لم يستحسنه وإن يري قبيحاً لم ينكره. هرمردي در منزلش كار زشت ببيند و غيرت نشان ندهد، خداي تعالي، پرنده سفيدي را مي‌فرستد، چهل روز بر او سايه افكند و در هر داخل و خارج شدن به او مي‌گويد: غيرت نشان ده غيرت نشان ده، پس اگر غيرت نشان داد (فبها)، و گرنه، دوبالش را به سر و چشمان او مي‌كشد، (بعد از آن چيز خوبي را ببيند خوب نمي‌شمارد و قبيح (و زشتي) راببيند، بدش نمي‌آيد (و ديگر توفيق ايمان از او سلب گردد).«۲»

۳ - امامعليه‌السلام فرمود: انّ الجنّة ليوجد ريحها من مسيرة خمسمائة عام ولا يجدها عاق ولا ديّوث قيل: يا رسول اللَّه، وما الديوث؟ قال: الذي تزني امرأته وهو يعلم بها. همانا بوي بهشت از پانصد سال راه پيدا (و استشمام مي‌شود) آن را عاق والدين و ديّوث درنمي يابد، گفته شد اي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ديوث چيست؟! فرمود: كسي كه زنش زنا مي‌دهد و او مي‌داند، (اما حرفي نمي‌زند).«۳

۱۸ - ضايع كردن خانواده حرام است‌

۱۸ - مواقعي پيش مي‌آيد كه بزرگ خانواده، افراد تحت تكفّل خود را در جمع يا در ميان دوست و آشنا و محيط خانه: تحقير مي‌كند و توسري مي‌زند، و يا در مقابل مسؤليت هائي كه دارد بي اعتنا و از هرجهت، چه تربيتي و آموزشي و غيره حقوق آنها را ناديده گرفته و خود را كنار كشيده و به امان خدا، رها مي سازد، در اين صورت است كه مشمول لعن و نفرين مي‌گردد.

۱ - قال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ملعون ملعون من ضيّع من يعول. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

ملعون است ملعون است هركس عيالات خود را ضايع نمايد.«۱

۱۹ - كراهت خوابيدن دور از خانه‌

۱۹ - در اجتماع اشخاصي پيدا مي‌شود كه، فقط خود را مي‌بيند و به زندگي خود فكر مي‌كند و از ديگران غافل و حقوق آنها را پايمال و ناديده مي‌گيرد، مانند معتادها و قمار باز و مشروبي‌ها، در جائي گردهم آمده و سرگرم اعمال نا مشروع خود مي‌باشند و دور از اهل و عيال خود شب را سپري مي‌كنند، و يا اصلًا اهل اين كارهاهم نيستند ولي در اثر بي مسؤليتي، مجلس بزم و عيشي، فراهم مي‌كنند وپس از گذشت پاسي از شب، تنبلي كرده، از فكر برگشتن به خانه منصرف مي‌شوند و يا به زن و بچه خود بي ميل شده وقت گذراني مي‌نمايند و زن و بچه را چشم براه و منتظر مي‌گذارند كه همه اين اعمال در شأن يك انسان سالم و خدا شناس نيست.

۱ - قال: وقالعليه‌السلام : هلك بذي المروة ان يبيت الرجل عن منزله بالمصر الذي فيه أهله. و فرمود: صاحب مروّت به هلاكت رسيد اينكه (اگر) دور از خانه خود بخوابد درشهري كه اهل و عيالش در آن شهر زندگي مي كنند (با بهانه هاي گوناگون از آمدن به خانه خود داري مي‌نمايد و يا با دوستان و رفيقان بد، شب گذراني كند و خانواده خود را منتظر مي‌گذارد).«۲

بخش سوم آداب معاشرت و مباشرت!

۱ - آداب خانوادگي‌

۱ –( ياأَيُّهَا الَّذِينَ أمَنُوا لِيَستَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَت أَيْمانُكمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الحُلُمَ مِنكُمْ ثَلاثُ مَرّاتٍ مِّنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضعُونَ ثِيابَكُم مِّنَ الظَّهيرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَّكُمْ لَيْس عَلَيْكمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّ طوّافُونَ عَلَيْكم بَعْضَكُمْ عَلي بَعْضٍ كَذالِك يُبَيّنُ اللَّهُ لَكُمُ الاياتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ) .

( وَ إِذَا بَلَغَ الأَطْفالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَستَأْذِنُوا كمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَلِك يُبَينُ اللَّهُ لَكمْ اياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكيمٌ ) .

( وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ الَّتي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْس عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَن يَضعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيرَ مُتَبرِّجاتِ بِزِينَةٍ وَ أَن يَستَعْفِفْنَ خَيرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ ) .«۱» اي كساني كه ايمان آورده‌ايد بايد بردگان شما و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده‌اند (براي ورود به خوابگاه شما) در سه وقت از شما اجازه بگيرند: قبل از نماز فجر، و در نيم روز هنگامي كه لباسهاي (معمولي) خود را بيرون مي‌آوريد، و بعد از نماز عشاء، اين سه وقت خصوصي شما است؛ اما بعد از اين سه وقت گناهي بر شما و بر آنها نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گِرد يكديگر طواف كنيد (و با صفا و صميميت به يكديگر خدمت نمائيد) اين گونه خداوند آيات را براي شما تبيين مي‌كند و خداوند عالم و حكيم است.

و هنگامي كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد اجازه بگيرند، همانگونه كه

اشخاصي پيش از آنها بودند اجازه مي‌گرفتند، اين چنين خداوند آياتش را براي شما تبيين مي‌كند و خدا عالم و حكيم است.

و زنان از كار افتاده‌اي كه اميد به ازدواج ندارند گناهي بر آنها نيست كه لباسهاي (روئين) خود را بر زمين بگذارند به شرط اينكه در برابر مردم خود آرائي نكنند و اگر خود را بپوشانند براي آنها بهتر است و خداوند شنوا و دانا است.«۱»

در آيات قرآن اهميت زيادي به پيوند خانوادگي: و احترام و اكرام پدر و مادر: و نيز توجه به تربيت فرزندان: داده شده است، كه در آيات فوق به قسمتي از آن اشاره شده است: اين بخاطر آن است كه جامعه بزرگ انساني از واحدهاي كوچكتري به نام خانواده تشكيل مي‌شود: همانگونه كه يك ساختمان بزرگ از غرفه‌ها و سپس از سنگ ها و آجرها تشكيل مي‌گردد.

بديهي است هر قدر اين واحدهاي كوچك از انسجام و استحكام بيشتري برخوردار باشد استحكام اساس جامعه بيشتر خواهد بود: و يكي از علل نابساماني هاي اجتماعي جوامع صنعتي عصر ما متلاشي شدن نظام خانوادگي است كه نه احترامي از سوي فرزندان وجود دارد: نه محبتي از سوي پدران و مادران: و نه پيوند مهر و عاطفه‌اي از سوي همسران.

منظره دردناك آسايشگاه هاي بزرگسالان در جوامع صنعتي امروز كه مركز پدران و مادران ناتواني است كه از كار افتاده‌اند و از خانواده طرد شده‌اند شاهد بسيار گويائي براي اين حقيقت تلخ است.

مردان و زناني كه بعد از يك عمر خدمت: و تحويل فرزندان متعدد به جامعه در ايّامي كه نياز شديدي به عواطف فرزندان: و كمكهاي آنها دارند: به كلي رانده مي‌شوند: و در آنجا در انتظار مرگ، روز شماري مي‌كنند: و چشم به در دوخته‌اند كه آشنائي از در درآيد: انتظاري كه شايد در سال يك يا دو بار بيشتر يا اساساً تكرار نمي‌شود! به راستي تصور چنين حالتي زندگي را براي انسان از همان آغازش تلخ مي‌كند و اين است راه و رسم دنياي مادي و تمدن منهاي ايمان و مذهب.

(در آيه ديگر) جمله «أعمل صالحا ترضاه» بيانگر اين واقعيت است كه عمل

صالح چيزي است كه موجب خشنودي خدا مي‌شود: و تعبير «أحسن ما عملوا»

(بهترين كاري كه انجام دادند) كه در آيات متعددي از قرآن مجيد آمده: بيانگر فضل بي‌حساب خداوند است كه در مقام اجر و پاداش بندگان: بهترين اعمال آنها را معيار قرار مي‌دهد و همه را به حساب آن مي‌پذيرد.«۱

۲ - آداب ورود به جايگاه خصوصي والدين‌

۲ - مهمترين مسأله اي كه در آيات فصل قبل«۲» ، تعقيب شده مسأله عفت عمومي و مبارزه با هر گونه آلودگي جنسي است كه در ابعاد مختلف مورد بررسي قرار گرفته و به اموري كه با اين مسأله ارتباط دارد پرداخته و خصوصيات آن را تشريح مي‌كند و آن مسأله اذن گرفتن كودكان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاقهائي است كه مردان و همسرانشان ممكن است در آن خلوت كرده باشند.

نخست مي‌گويد: اي كساني كه ايمان آورده‌ايد بايد مملوكهاي شما (بردگانتان) و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده‌اند در سه وقت از شما اجازه بگيرند( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ) قبل از نماز فجر و در نيم روز هنگامي كه لباسهاي (معمولي) خود را بيرون مي‌آوريد و بعد از نماز عشاء( مِّن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَا )

ظهيره چنانكه راغب در مفردات و فيروزآبادي در قاموس مي‌گويند: به معني نيم روز و حدود ظهر است كه مردم در اين موقع معمولا لباسهاي روئي خود را در مي‌آورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مي‌كنند.

اين سه وقت: سه وقت پنهاني و خصوصي براي شما است (ثلاث عورات لكم) عورت در اصل از ماده عار به معني عيب است و از آنجا كه آشكار شدن اندام جنسي مايه عيب و عار است در لغت عرب به آن عورت اطلاق شده. كلمه عورة گاه به معني شكاف در ديوار و لباس و مانند آن نيز آمده است و گاه به معني مطلق عيب مي‌باشد: و به هر حال اطلاق كلمه عورت بر اين اوقات سه گانه به خاطر آن است كه مردم در اين اوقات خود را زياد مقيد به پوشانيدن خويش مانند ساير اوقات نمي‌كنند و يك حالت خصوصي دارند.

بديهي است اين دستور متوجه اولياي اطفال است كه آنها را وادار به انجام اين برنامه كنند: چرا كه آنها هنوز به حد بلوغ نرسيده‌اند تا مشمول تكاليف الهي باشند:

و به همين دليل مخاطب در اينجا اولياء هستند.

ضمنا اطلاق آيه هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مي‌شود و كلمه الذّين كه براي جمع مذكر است مانع از عموميت مفهوم آيه نيست: زيرا در بسياري از موارد اين تعبير به عنوان تغليب بر مجموع اطلاق مي‌گردد همانگونه كه در آيه وجوب روزه تعبير به الّذين شده و منظور عموم مسلمانان است.«۱»

ذكر اين نكته نيز لازم است كه آيه از كودكاني سخن مي‌گويد كه به حد تميز رسيده‌اند و مسائل جنسي و عورت و غير آن را تشخيص مي‌دهند: زيرا دستور اذن گرفتن خود دليل بر اين است كه اين اندازه مي‌فهمند كه اذن گرفتن يعني چه و تعبير به ثلاث عورات شاهد ديگري بر اين معني است.

اما اينكه اين حكم در مورد بردگان مرد است يا كنيزان را نيز شامل مي‌شود روايات مختلفي وارد شده هر چند ظاهر عام است و شامل هر دو گروه مي‌شود و به همين دليل روايت موافق ظاهر را مي‌توان ترجيح داد.

در پايان آيه مي‌فرمايد: بر شما و بر آنها گناهي نيست كه بعد از اين سه وقت بدون اذن وارد شوند: و بعضي به ديگري خدمت كنند و گرد هم (با صفا و صميميت) بگردند( لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّطَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ) .

آري اين چنين خداوند آيات را براي شما تبيين مي‌كند و خدا عالم و حكيم است( كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمُ الْآيَاتِوَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ) واژه طوّافون در اصل از ماده طواف به معني چرخيدن به دور چيزي است: و چون به صورت صيغه مبالغه آمده به معني كثرت در اين امر مي‌باشد: و با توجه به اينكه بعد از آن( بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ) .آمده مفهوم جمله اين مي‌شود كه در غير اين سه وقت شما مجاز هستيد بر گرد يكديگر بگرديد و رفت و آمد داشته باشيد و به هم خدمت كنيد.

و به گفته فاضل مقداد در كنز العرفان اين تعبير در حقيقت به منزله بيان دليل براي عدم لزوم اجازه گرفتن در سائر اوقات است: چرا كه اگر بخواهند مرتباً رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذن دخول بخواهند كار مشكل مي‌شود.

در آيه بعد حكم بالغان را بيان كرده: مي‌گويد: هنگامي كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد در همه اوقات اجازه بگيرند: همانگونه كه اشخاصي كه قبل از آنها بودند اجازه مي‌گرفتند( وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ) .

واژه حُلُمْ (بر وزن كُتُبْ) به معني عقل آمده است و كنايه از بلوغ است كه معمولا با يك جهش عقلي و فكري توأم است: و گاه گفته‌اند حلم به معني رؤيا و خواب ديدن است: و چون جوانان: مقارن بلوغ: صحنه‌هائي در خواب مي‌بينند كه سبب احتلام آنها مي‌شود اين واژه به عنوان كنايه در معني بلوغ به كار رفته است.

به هر حال از آيه فوق چنين استفاده مي‌شود كه حكم بالغان با اطفال نابالغ متفاوت است: زيرا كودكان نابالغ طبق آيه قبل، تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند: چون زندگي آنها با زندگي پدران و مادران آنقدر آميخته است كه اگر بخواهند در همه حال اجازه بگيرند مشكل خواهد بود: و از اين گذشته احساسات جنسي آنها هنوز به طور كامل بيدار نشده: ولي نوجوانان بالغ طبق اين آيه كه اذن گرفتن را به طور مطلق براي آنها واجب دانسته موظفند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بطلبند.

اين حكم مخصوص به مكاني است كه پدر و مادر در آنجا استراحت مي‌كنند و گرنه وارد شدن در اطاق عمومي (اگر اطاق عمومي داشته باشند) مخصوصا به هنگامي كه ديگران هم در آنجا حاضرند: و هيچ گونه مانع و رادعي در كار نيست اجازه گرفتن لزومي ندارد.

ذكر اين نكته نيز لازم است كه جمله( مَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ) اشاره به بزرگسالان است كه در همه حال به هنگام وارد شدن در اطاق موظف به اجازه گرفتن از پدران و مادران بودند: در اين آيه افرادي را كه تازه به حد بلوغ رسيده‌اند هم رديف بزرگسالان قرار داده كه موظف به استيذان بودند.

در پايان آيه براي تأكيد و توجه بيشتر مي‌فرمايد: اين گونه خداوند آياتش را براي شما تبيين مي‌كند و خداوند عالم و حكيم است( كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهَِاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ).

اين همان تعبيري است كه در ذيل آيه قبل بود بدون هيچگونه تغيير جز اينكه در آن آيه الايات بود و در اينجا آياته كه از نظر معني تفاوت چنداني ندارد.

در آخرين آيه مورد بحث استثنائي براي حكم حجاب زنان بيان مي‌كند و زنان پير و سالخورده را از اين حكم مستثني مي‌شمرد و مي‌گويد: زنان از كار افتاده‌اي كه اميدي به ازدواج ندارند گناهي بر آنان نيست كه لباسهاي (روئين) خود را بر زمين بگذارند در حالي كه در برابر مردم خود آرائي نكنند( وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍوَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّوَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) .

در واقع براي اين استثناء دو شرط وجود دارد: نخست اينكه به سن و سالي برسند كه معمولا اميدي به ازدواج ندارند: و به تعبير ديگر جاذبه جنسي را كاملا از دست داده‌اند.

ديگر اينكه در حال بر داشتن حجاب خود را زينت ننمايند.

روشن است كه با اين دو قيد مفاسد كشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همين دليل اسلام اين حكم را از آنان برداشته است.

اين نكته نيز روشن است كه منظور برهنه شدن و بيرون آوردن همه لباسها نيست بلكه تنها كنار گذاشتن لباسهاي رو است كه بعضي روايات از آن تعبير به چادر و روسري كرده است (الجلباب و الخمار در حديثي از امام صادقعليه‌السلام در ذيل همين آيه مي‌خوانيم كه فرمود: الخمار و الجلباب، قلت بين يدي من كان؟ قال: بين يدي من كان غير متبرجة بزينة: منظور روسري و چادر است: راوي مي‌گويد از امام پرسيدم در برابر هر كس كه باشد؟ فرمود: در برابر هر كس باشد اما خود آرائي و زينت نكند.

روايات ديگري نيز به همين مضمون يا نزديك به آن از ائمه اهلبيتعليه‌السلام .نقل شده است كه تعدادي از آن در بخش ۴ در فصل «حدود نگاه به نامحرم» خواهد آمد.

در پايان آيه اضافه مي‌كند كه با همه احوال اگر آنها تعفف كنند و خويشتن را بپوشانند براي آنها بهتر است( وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ ) .

چرا كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعايت كند پسنديده‌تر و به تقوا و پاكي نزديكتر است.

و از آنجا كه ممكن است بعضي از زنان سالخورده از اين آزادي حساب شده و مشروع سوء استفاده كنند: و احيانا با مردان به گفتگوهاي نامناسب بپردازند و يا طرفين در دل افكار آلوده‌اي داشته باشند در آخر آيه به عنوان يك اخطار مي‌فرمايد خداوند شنوا و دانا است (و الله سميع عليم).

آنچه را مي‌گوئيد مي‌شنود و آنچه را در دل داريد و يا در سر مي‌پرورانيد مي‌دان

۳ - ورود به خلوتگاه والدين و ..!

۳ - اين مطلب قابل قبول تمام فرقه‌ها و نژادها و اقوام گوناگون جوامع بشري است كه، انسان نبايد بدون اجازه، به خلوت خانه كسي وارد شود، بخصوص از نظر اسلام در اين موارد دقت زياد شده و مورد توجه بيشتر بزرگان دين قرار گرفته است؛

فرق نمي‌كند پدر و مادر و خواهر و برادر و به طور خلاصه اقوام نزديك و دور و حتي بيگانه: بايد اين آداب و رسوم را رعايت نمايد.

از جمله آدابي كه نشان دهنده شخصيت و حسن ادب آدمي است و آبروي خانوادگي را محفوظ مي‌دارد، رعايت حرمت هاي خانوادگي و بها دادن به همديگر است كه مصداق بارز آنها اجازه خواستن در ورود و خروج به خلوت گاه والدين و محارم ديگر (دختر و پسر و عمه و خاله و غيره) است.

۱ - ابن محبوب از أبي أيوب الخراز: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: يستأذن الرجل إذا دخل علي أبيه و لا يستأذن الأب علي الإبن، الحديث. حتماً وقتي كه مرد به خدمت پدر مي‌رسد، اجازه بخواهد ولي اجازه خواستن پدر لزومي ندارد (لحن حديث استيذان فرزند، در مواقع زندگي طبيعي است، زيرا پدر هم مجاز نيست، سرزده به خلوتگاه فرزند وارد شود).«۱»

۲ - محمد بن علي الحلبي گويد: به أبي عبد اللَّهعليه‌السلام گفتم: الرجل يستأذن علي أبيه؟

فقال: نعم قد كنت أستأذن علي أبي وليست امّي عنده إنّما هي امرأة أبي تُوفّيت امّي وأنا غلام، وقد يكون من خلوتهما مالا أحب أن أفجاهما عليه، ولا يحبّان ذلك منّي والسلام أحسن وأصوب. آيا مرد براي ورود به خدمت پدر اجازه مي‌خواهد؟ فرمود: بلي، من براي ورود به پدرم اجازه مي‌خواستم در حالي كه مادرم پيشش نبود، او زن پدرم بود، من جوان بودم كه مادرم وفات يافت اي بسا در محل خلوت آنها چيزي باشد كه من دوست نداشتم، ناگهاني (و سرزده) با آن روبرو شوم و آنها نيز اين كار را، دوست نداشتند، و سالم بودن (از اين كارها) زيبا و مقرون به حقيقت است.«۱»

۳ - ابن محبوب: از أبي أيوب الخراز: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام در حديثي فرمود: و يستأذن الرّجل علي ابنته وأخته إذا كانتا متزوّجتين. مرد براي ورود به منزل دختر و خواهرش، اجازه بخواهد اگر ازدواج كرده‌اند.«۲»

۴ - جراح المدائني: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام در حديثيفرمود: و من بلغ الحُلُمْ فلا يلج علي أمّه و لا علي اخته ولا علي خالته و لا علي سوي ذلك إلا باذن، ولا تأذنوا حتي يسلّموا (يسلّم)، والسلام طاعة لله عزوجل. هر كس به حد بلوغ رسيده است نبايد سر زده به مادر و خواهر و خاله وارد شود و نه ديگران، مگر با اذن: و اجازه (ورود ندهيد) تا سلام كنند، سلام اطاعت از خداي عزّ و جلّ است.«۳»

۵ - محمد بن قيس: از أبي جعفرعليه‌السلام در حديثيفرمود: ومن بلغ الحلم منكم فلا يلج علي امّه ولا علي اخته ولا علي ابنته ولا علي من سوي ذلك إلا بإذن، ولا يؤذن لأحد حتي يُسلّم، فانّ السلام طاعة الرحمن. هر كس به حد بلوغ رسيده است نبايد سر زده به مادر و خاله و خواهر وارد شود و نه ديگران، مگر با اذن (و اجازه)، و اجازه (ورود ندهيد) تا سلام كنند، سلام اطاعت از خداي رحمان است.«۴»

۶ - عليعليه‌السلام گفت: اي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أميّ أستأذن عليها؟ قال: نعم، قال: ولم يا رسول اللَّه؟ قال أيسرّك أن تراها عريانة؟ قال: لا قال: فاستأذن. از مادرم (براي ورود به خانه) اجازه بخواهم؟ فرمود: بلي، گفت چرا اي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: آيا خوشت مي‌آيد مادرت را لخت ببيني؟! گفت: نه، فرمود پس اذن بخواه.«۱»

۷ - عليعليه‌السلام فرمود: مردي به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت: اي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! اختي تكشف شعرها بين يديّ؟ قال: لا إنّي أخاف إذا أبدت شيئا من محاسنها ومن شعرها و معصمها أن تواقعها. خواهرم مويش را پيش من باز مي‌كند؟ (آيا اشكال دارد) فرمود: نه (نبايد اين كار را بكند)، زيرا مي‌ترسم هرگاه چيزي از آرايشش و مويش و محل زينتش را باز كند، تورا (وسوسه كند و) با او درآميزي (و زنا كني).«۲»

۸ - فرمود: نهي رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أن يدخل علي النساء إلّا باذن الأولياء. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهي فرمود: از اينكه بر زنان داخل شوند مگر با اجازه اولياء (و صاحبان آنها).«۳»

۹ - جعفربن عمر از ابي عبداللَّهعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهي أن يدخل الرّجال علي النّساء الّا باذنهنّ نهي نمود كه مردان بر (منزل) بانوان داخل شوند مگر با اجازه آنها.«۴