نكتهها:
۱ - ازدواج يك سنت الهي است
گر چه امروز مسأله ازدواج آنقدر در ميان آداب و رسوم غلط و حتي خرافات پيچيده شده كه به صورت يك جاده صعب العبور يا غير قابل عبور براي جوانان در آمده است، ولي قطع نظر از اين پيرايهها، ازدواج يك حكم فطري و هماهنگ قانون آفرينش است كه انسان براي بقاء نسل و آرامش جسم و روح و حل مشكلات زندگي احتياج به ازدواج سالم دارد.
اسلام كه هماهنگ با آفرينش گام بر ميدارد نيز در اين زمينه تعبيرات جالب و مؤثري دارد، از جمله حديث معروف پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
است: «تناكحوا، و تناسلوا تكثروا فانّي أباهي بكم الأمم يوم القيامه و لو بالسّقط:» ازدواج كنيد تا نسل شما فزوني گيرد كه من با فزوني جمعيت شما حتي با فرزندان سقط شده در قيامت به ديگر امتها مباهات ميكنم! و در حديث ديگر از آن حضرت ميخوانيم «من تزوّج فقد أحرز نصف دينه فليتّق اللَّه في النّصف الباقي» كسي كه همسر اختيار كند نيمي از دين خود را محفوظ داشته، و بايد مراقب نيم ديگر باشد.
چرا كه غريزه جنسي نيرومندترين و سركش ترين غرائز انسان است كه به تنهائي با ديگر غرائز برابري ميكند، و انحراف آن نيمي از دين و ايمان انسان را به خاطر خواهد انداخت.
باز در حديث ديگري از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
ميخوانيم «شراركم عزّابكم» بدترين شما مجردان شمايند.
به همين دليل در آيات مورد بحث و همچنين روايات متعددي مسلمانان تشويق به همكاري در امر ازدواج مجردان و هر گونه كمك ممكن به اين امر شدهاند مخصوصا اسلام در مورد فرزندان مسئوليت سنگيني بر دوش پدران افكنده، و پدراني را كه در اين مسئله حياتي بي تفاوت هستند شريك جرم انحراف فرزندانشان شمرده است چنانكه در حديثي از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
ميخوانيم «من ادرك له ولد و عنده ما يزوّجه فلم يزوّجه، فأحدث فالإثم بينهما!» كسي كه فرزندش به حد رشد رسد و امكانات تزويج او را داشته باشد و اقدام نكند، و در نتيجه فرزند مرتكب گناهي شود، اين گناه بر هر دو نوشته ميشود! و باز به همين دليل دستور مؤكد داده شده است كه هزينههاي ازدواج را اعم از مهر و ساير قسمتها سبك و آسان بگيرند، تا مانعي بر سر راه ازدواج مجردان پيدا نشود، از جمله در مورد مهريه سنگين كه غالبا سنگ راه ازدواج افراد كم در آمد است.
در حديثي از پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
ميخوانيم «شوم المرئه غلاء مهرها» زن بد قدم زني است كه مهرش سنگين باشد.
و باز در حديث ديگري كه در ذيل حديث فوق وارد شده ميخوانيم «من شومها شدة مؤنتها» يكي از نشانههاي شوم بودن زن آن است كه هزينه زندگي (يا هزينه ازدواجش) سنگين باشد.
و از آنجا كه بسياري از مردان و زنان براي فرار از زير بار اين مسؤليت الهي و انساني متعذر به عذرهائي از جمله نداشتن امكانات مالي ميشوند در آيات فوق صريحا گفته شده است كه فقر نميتواند مانع راه ازدواج گردد، بلكه چه بسا ازدواج سبب غنا و بي نيازي ميشود.
دليل آن هم با دقت روشن ميشود، زيرا انسان تا مجرد است احساس مسؤليت نميكند نه ابتكار و نيرو و استعداد خود را به اندازه كافي براي كسب در آمد مشروع بسيج ميكند، و نه به هنگامي كه در آمدي پيدا كرد در حفظ و بارور ساختن آن ميكوشد و به همين دليل مجردان غالباً خانه به دوش و تهي دستند! اما بعد از ازدواج شخصيت انسان تبديل به يك شخصيت اجتماعي ميشود و خود را شديدا مسئول حفظ همسر و آبروي خانواده و تأمين وسائل زندگي فرزندان آينده ميبيند، به همين دليل تمام هوش و ابتكار و استعداد خود را به كار ميگيرد و در حفظ در آمدهاي خود و صرفهجوئي، تلاش ميكند و در مدت كوتاهي ميتواند بر فقر چيره شود.
بي جهت نيست كه در حديثي از امام صادقعليهالسلام
ميخوانيم «الرّزق مع النساء و العيال روزي همراه همسر و فرزند است».
و در حديث ديگري از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
ميخوانيم: مردي خدمت حضرتش رسيد و از تهي دستي و نيازمندي شكايت كرد پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «تزوّج، فتزوّج فوسع له» ازدواج كن، او هم ازدواج كرد و گشايش در كار او پيدا شد!.
بدون شك امدادهاي الهي و نيروهاي مرموز معنوي نيز به كمك چنين افراد ميآيد كه براي انجام وظيفه انساني و حفظ پاكي خود اقدام به ازدواج ميكنند. هر فرد با ايمان ميتواند به اين وعده الهي دلگرم و مؤمن باشد، در حديثي از پيامبر گرامي اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل شده «من ترك التزويج مخافة العيلة فقد ساء ظنّه بالله انّ اللَّه عز و جل يقول «ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله».
كسي كه ازدواج را از ترس فقر ترك كند گمان بد به خدا برده است، زيرا خداوند متعال ميفرمايد: اگر آنها فقير باشند خداوند آنها را از فضل خود بي نياز ميسازد.
البته روايات در منابع اسلامي در اين زمينه فراوان است كه در فصلهاي مختلف اين كتاب اجمالًا خواهدآمد.
۲ - منظور از جمله(
وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ
)
چيست؟
قابل توجه اينكه در آيات مورد بحث به هنگامي كه سخن از ازدواج مردان و زنان بي همسر به ميان ميآيد به طور كلي دستور ميدهد براي ازدواج آنان اقدام كنيد، اما هنگامي كه نوبت بردگان ميرسد آن را مقيد به صالح بودن ميكند.
جمعي از مفسران (مانند نويسنده عاليقدر تفسير الميزان و همچنين تفسير صافي) آنرا به معني صلاحيت براي ازدواج تفسير كردهاند، در حالي كه اگر چنين باشد اين قيد در زنان و مردان آزاد نيز لازم است.
بعضي ديگر گفتهاند كه منظور صالح بودن از نظر اخلاق و اعتقاد است چرا كه صالحان از اهميت ويژهاي در اين امر برخوردارند، ولي باز جاي اين سئوال باقي است كه چرا در غير بردگان اين قيد نيامده است؟ احتمال ميدهيم منظور چيز ديگري باشد و آن اينكه در شرائط زندگي آن روز بسياري از بردگان در سطح پائيني از فرهنگ و اخلاق قرار داشتند بطوري كه هيچگونه مسئوليتي در زندگي مشترك احساس نميكردند، اگر با اين حال اقدام به تزويج آنها ميشد همسر خود را به آساني رها نموده و او را بدبخت ميكردند، لذا دستور داده شده است در مورد آنها كه صلاحيت اخلاقي دارند اقدام به ازدواج كنيد، و مفهومش اين است كه در مورد بقيه نخست كوشش براي صلاحيت اخلاقيشان شود تا آماده زندگي زناشوئي شوند سپس اقدام به ازدواجشان گردد.
سؤال: حكم مقاربت در ايام عادت ماهانه چيست؟!(
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ
)
جواب:
(
قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِوَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّـهُإِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ
)
و ازتو درباره حيض سؤال ميكنند، بگو: چيز زيانبار و آلوده ايست از اين رو در قاعدگي از زنان كنارهگيري كنيد؛ و با آنها نزديكي ننمائيد تا پاك شوند، و هنگامي كه پاك شدند از طريقي كه خدا به شما فرمان داده است، با آنها آميزش نماييد كه خداوند توبه كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست ميدارد».
يعني فقط در حال پاكي زنان: آميزش جنسي داشته باشيد نه در حالت ناپاكي و غيره ممكن است از آيه مباركه، مفهوم وسيعتر و كليتري استفاده كرد: يعني بعد از پاك شدن نيز: آميزش بايد در چهار چوب فرمان خدا باشد: اين فرمان ميتواند فرمان تكويني پروردگار يا فرمان تشريعي او باشد زيرا خداوند براي بقاي نوع انسان:
جاذبه مخصوصي در ميان دو جنس مخالف: نسبت به يكديگر قرار داده و به همين دليل آميزش جنسي لذت خاصي براي هر دو طرف دارد ولي مسلّم است، كه هدف نهايي بقاء نسل بوده: و اين جاذبه و لذت، مقدمه آن است بنابر اين لذت جنسي بايد: تنها در مسير بقاي نسل قرار گيرد: و به همين جهت استمناء و لواط و مانند آن: نوعي انحراف از اين فرمان تكويني و ممنوع است.
و نيز ممكن است مراد امر تشريعي باشد: يعني بعد از پاك شدن زنان از عادت ماهانه: بايد جهات حلال و حرام را در حكم شرع در نظر بگيريد.
بعضي نيز گفتهاند: مفهوم اين جمله ممنوع بودن آميزش جنسي با همسران از غير طريق معمولي ميباشد: ولي با توجه به اينكه در آيات قبل از آن سخني از اين مطلب در ميان نبوده: اين تفسير مناسب به نظر نميرسد.
(
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْوَقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُمْوَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُم مُّلَاقُوهُوَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
)
در اين آيه: اشاره زيبائي به هدف نهايي آميزش جنسي كرده ميفرمايد: همسران شما محل بذرافشاني شما هستند(
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ
)
بنابر اين هر زمان بخواهيد ميتوانيد با آنها آميزش نمائيد(
فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ
)
در اينجا زنان تشبيه به مزرعه شدهاند: و اين تشبيه ممكن است براي بعضي سنگين آيد كه چرا اسلام درباره نيمي از نوع بشر چنين تعبيري كرده است در حالي كه نكته باريكي در اين تشبيه نهفته شده: در حقيقت قرآن ميخواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انساني نشان دهد كه زن تنها وسيله اطفاء شهوت و هوسراني مردان نيست: بلكه وسيلهاي است براي حفظ حيات نوع بشر: اين سخن در برابر آنها كه نسبت به جنس زن همچون يك بازيچه يا وسيله هوسبازي و كالا مينگرند:
هشداري محسوب ميشود.
حرث مصدر است و به معني بذرافشاني است و گاهي به خود مزرعه نيز اطلاق ميشود.
أنّي از اسماء شرط است و غالباً به معني مَتي كه به معني زمان است استعمال ميشود: و در اين صورت آن را أنّي زمانيّه ميگويند و گاهي نيز به معني مكان است مانند آنچه در آيه ۳۷ سوره آل عمران آمده:(
قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّىٰ لَكِ هَـٰذَاقَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ
)
زكريا گفت اي مريم! اين غذا (ي بهشتي) را از كجا آوردهاي؟: گفت از نزد خدا.
اگر أنّي در آيه فوق زمانيّه باشد: توسعه زماني مسأله آميزش جنسي را بيان ميكند، يعني در هر ساعتي از شب و روز مجاز هستيد و اگر مكانيّه باشد، توسعه در مكان و چگونگي انواع آميزش است.
اين احتمال نيز وجود دارد كه اشاره به هر دو جنبه باشد و به اين ترتيب، دو همسر ميتوانند هر گونه و در هر زمان و مكان: از لذت جنسي بهره گيرند: (جز آنچه در قانون شرع ممنوع شده است).
سپس در ادامه آيه ميافزايد: با اعمال صالح و پرورش فرزندان صالح: آثار نيكي براي خود از پيش بفرستيد(
وَقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُمْ
)
اشاره به اينكه هدف نهايي از آميزش جنسي: تنهالذت و كامجوئي نيست بلكه بايد از اين موضوع: براي ايجاد و پرورش فرزندان شايسته: استفاده كرد: و آن را به عنوان يك ذخيره معنوي براي فرداي قيامت از پيش بفرستيد: اين سخن هشدار ميدهد كه بايد در انتخاب همسر: اصولي را رعايت كنيد كه به اين نتيجه مهم: يعني تربيت فرزندان صالح و نسل شايسته انساني منتهي شود.
در حديثي نيز از پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
ميخوانيم كه فرمود: اذا مات الإنسان انقطع أمله الّا عن ثلاث: صدقة جارية و علم ينتفع به و ولد صالح يدعوا له، هنگامي كه انسان ميميرد اميد او جز از سه چيز قطع ميشود: صدقات جاريه (اموالي كه از منافع آن مرتبا بهره گيري ميشود) و علمي كه از آن سود ميبرند و فرزند صالحي كه براي او دعا ميكند.
در حديث ديگري از امام صادقعليهالسلام
ميخوانيم كه فرمود: ليس يتبع الرجل بعد موته من الأجر الّا ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنّها فهي تعمل بها بعد موته، و ولد صالح يستغفر له، هيچ گونه اجر و پاداشي بعد از مرگ به دنبال انسان نميآيد مگر سه چيز: صدقه جاريهاي كه در حيات خود فراهم ساخته و بعد از مرگش ادامه دارد (مانند بناهاي خير) و سنت هدايتگري كه آن را بر قرار كرده و بعد از مرگ او به آن عمل ميكنند: و فرزند صالحي كه براي او استغفار كند.
همين مضمون در روايات متعدد ديگري نيز وارد شده است: و در بعضي از روايات شش موضوع ذكر شده كه اولين آنها فرزند صالح است.
به اين ترتيب فرزندان صالح در كنار آثار علمي و تأليف كتابهاي هدايت كننده و تأسيس بناهاي خير همچون مسجد و بيمارستان و كتابخانه قرار گرفتهاند.
و در پايان آيه: دستور به تقوا ميدهد و ميفرمايد: تقواي الهي پيشه كنيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد: و به مؤمنان بشارت دهيد بشارت رحمت الهي و سعادت و نجات در سايه تقوا(
وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُم مُّلَاقُوهُوَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
)
از آنجا كه مسأله آميزش جنسي: مسأله اي است مهم: و با پرجاذبهترين غرايز انسان سر و كار دارد: خداوند در اين جملههاي آخر: مؤمنان را به دقت در اين امر: و پرهيز از هر گونه گناه و انحراف: دعوت فرموده و به آنها هشدار ميدهد كه بدانيد همگي به ملاقات پروردگار خواهيد شتافت و تنها راه نجات ايمان و تقواي در سايه ايمان است.
نكته: دستور عادلانه اسلام در مورد عادت ماهيانه زنان
۱ - اقوام پيشين در مورد زنان در عادت ماهيانه عقائد مختلفي داشتند: يهود فوق العاده سخت گيري ميكردند و در اين ايام به كلي از زنان در همه چيز جدا ميشدند در خوردن و آشاميدن و مجلس و بستر: و در تورات كنوني احكام شديدي در اين باره ديده ميشود.
و به عكس آنها مسيحيان هيچ گونه محدوديت و ممنوعيتي براي خود: در برخورد با زنان: در اين ايام قائل نبودند: و اما بت پرستان عرب: دستور و سنت خاصي نزد آنها در اين زمينه يافت نميشد: ولي ساكنان مدينه و اطراف آن: بعضي از آداب يهود را در اين زمينه اقتباس كرده بودند: و در معاشرت با زنان در حال حيض:
سختگيري هايي داشتند: در حالي كه ساير عرب چنين نبودند و حتي شايد آميزش جنسي را در اين حال جالب ميدانستند و معتقد بودند اگر فرزندي نصيب آنها شود بسيار خونريز خواهد بود: و اين از صفات بارز و مطلوب: نزد اعراب باديهنشين خونريز بود.
۲ - ذكر طهارت و توبه در كنار يكديگر در آيات فوق ممكن است اشاره به اين باشد كه طهارت: مربوط به پاكيزگي ظاهر: و توبه اشاره به پاكيزگي باطن است.
اين احتمال نيز وجود دارد كه طهارت در اينجا به معني آلوده نشدن به گناه بوده باشد يعني خداوند: هم كساني را كه آلوده به گناه نشدهاند دوست دارد و هم كساني كه بعد از آلودگي توبه كنند: و در زمره پاكان در آيند.
ضمنا اشاره به مسأله توبه در اينجا ممكن است ناظر به اين باشد كه بعضي بر اثر فشار غريزه جنسي نميتوانستند خويشتن داري كنند و بر خلاف امر خدا به گناه آلوده ميشدند: سپس از عمل خود نادم شده و ناراحت ميگشتند: براي اينكه راه بازگشت را به روي خود بسته نبينند و از رحمت حق مأيوس نشوند: طريق توبه را به آنها نشان ميدهد.
البته در قرآن كريم آيات مربوط به ازدواج و تشكيل خانواده و زندگي خانوادگي و همچنين پدر و مادر كه اساس و بنيان خانه و خانواده هستند، زياد است كه ما به چند آيه فوق اكتفانموديم
طالبين اطلاعات بيشتر، به قرآن مجيد و تفاسير آن مراجعه نمايند
اخبار
اشاره
به همه افراد بشر، واضح و روشن است كه خداوند عالم براي استمرار بخشيدن به بقاي نسل انسان و حيوان، غرايز جنسي را در وجود آنهابه وديعت گذاشته و يك امر حياتي و كليدي قرار داده است كه به سادگي نميتوان بحث در باره آن را ناديده گرفت، زيرا حفظ بافت و نظم جامعه به آن بستگي دارد و بدون آن، تداوم زندگي امكان پذير نيست!؛
اگر نبود اين غريزه بنيادين و پيامدهاي آن از قبيل تشكيل خانواده و به دنيا آوردن اولاد وو ..، كدام پدر به آن همه مشكلات تأمين معيشت و تهيه وسايل زندگي تن در ميداد و كدام مادر آن همه زحمات طاقت فرسا را بجان ميخريد و تحمل ميكرد!؛
خداي حكيم علي الإطلاق در اين نيروي قوي و طغيانگر، حكمتي بخرج داده است كه به روشني در مييابيم و بالعيان ميبينيم، قويترين حيوان در هنگام غليان اين غريزه، در برابر جنس لطيف خود به نوعي اظهار عجز و لابه وناتواني و نرمش و از خود گذشتگي، نشان ميدهد كه آدمي را به تعجب وامي دارد مگر اين حيوان درنده غرش كنان چند دقيقه پيش نيست كه اين گونه در مقابل جنس مخالف و ضعيف و ناتوان خود، از پنبه نرمتر و از حرير لرزندهتر و شكستهتر شده است!؛
در عالم انسان نيز قضيه بدين منوال بلكه به مراتب بالاتر و شگفتانگيزتر است! سفّاكترين و خونريزترين و مغرورترين آدمي هنگام تحريكات جنسي در برابر خواستههاي آن، تسليم گشته و براي فرو نشاندن و اطفاي آن از هيچ رفتار متنوع (خواهش، تمنّا، قهر، آشتي و در نهايت، اظهار عشق و سوز دل ودهها مسايل ديگر در برابر جنس مخالف خود) فروگذار نميشود!.
پس اين غريزه يك ضرورت حياتي براي انسان و حيوان است كه هنگام نياز، اگر خواستههاي آن (مشروع يا نا مشروع) بر آورده نشود يقيناً پيامدهاي خطرناك و ناگواري (از قبيل از دست دادن تعادل روحي و جسمي و افسردگي و سرشكستگي و سرگرداني وو در نهايت ديوانگي)، خواهد داشت.
شكي نيست براي رهائي از صدمات روحي و جسمي آن و همچنين به خاطر پايدار و پابرجا ساختن بقاي نسل، بايد آن را تغذيه كرد و ارضاء نمود! اما آنچه كه مسلّم است اگر مهار آن رها شود و آزاد گردد، نه از «تاك» نشان خواهد ماند و نه از تاك نشان، حاصلي جز نابودي جوامع بشري و گرفتار آمدن به بي بند و باري و نابودي شرافت هاي انساني و متلاشي شدن خانوادهها و فرو رفتن در منجلاب تباهي و اين دست و آن دست گشتن در دوران جواني و ويلان و سرگردان ماندن در زمان پيري و ناتواني، وو نخواهد داشت؛
با توجه به گفتار فوق، بشر به همان اندازه كه براي ارضاء آن غريزه بايد جوابگو باشد، به همان اندازه در تحت كنترل در آوردن و هدايت كردن آن به راه صحيح و درست، مسؤليت دارد و بايد براي حراست از خاندانها و خانوادهها و حفظ انسجامهاي فاميلي و پدر و پسري و مادر دختري و ايلي و تباري و صدها فروعات آن از قبيل شناخته شدن و ارث بردن و مردن و دفن شدن وو قدم مثبت برداشته و كوشا باشد تا از عمر پربهاي خود، بهرهمند گردد.
بدينجهت شرايع آسماني براي ريز ريز و نكته به نكته كيفيت استفاده و بهره برداري از مسير درست آن، راهنمائيها و تشويق ها كرده و در مقابل، مجازاتهاي سنگين و قوانين جزائي خشونت بار، وضع نموده است، تا از افتادن در سنگلاخ هوا و هوس و فرو رفتن در باتلاق بي بند وباري جلوگيري نمايد.
و همچنين براي آرام شدن و آرامش يافتن در برابر اين نيرو، به ريزه كاري هائي پرداخته است كه واقعاً مايه شگفتي و شايسته تفكر و تأمل ميباشد، مانند روزها و ساعات و كيفيت كامجوئي زن و مرد و آماده ساختن طرف مقابل براي همسوئي و تشويق به ازدياد آن، تا از حلال خود اشباع شده و در فكر ديگران نباشد و صدهامسائل ديگر.
حتي در بعضي روايت از امام صادقعليهالسلام
وارد شده است كه هنگام كام جوئي از زن «لاتنزو نزو الحمار» (بي مقدمه) مانند چارپايان نزديكي نكنيد!، زيرا اگر زن (در آن حال با سرخوردگي و بدون به دست آوردن آرامش)، جدا شود با غلام سياهي هم روبرو گردد، خود را تسليم و آرام خواهد نمود!! (اما اگر پس از آمادگي طرفين براي فارغ شدن، مسئله پايان يابد، با رضايت و خوشحالي از همديگر جدا خواهند شد).
در كتابهاي فقهي اين مطالب و مسايل زناشوئي، فراوان آمده است كه طالبين به آن كتابها از قبيل وسايل الشّيعة: جواهرالكلام: بحار الأنوار: اصول كافي: تهذيب و استبصار و صدها كتاب ديگر در باب النكاح، مراجعه نمايند.
و نيز در باره روزهاي ممنوع المقاربه (حيض، نفاس، احرام، روزهاي ماه مبارك رمضان، ايلاء و بالأخرة ظهار) و مسائل بسيار ديگر، مورد بحث قرارگرفته است كه به اطلاعات و بررسي زياد نياز دارد و ما نيز در اين كتاب به بخش كوچكي از آن متعرّض خواهيم شد