آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی0%

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد امینی گلستانی
گروه: مشاهدات: 29359
دانلود: 3414

توضیحات:

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 133 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 29359 / دانلود: 3414
اندازه اندازه اندازه
آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۸ - ازدواج ساده سروربانوان دو عالم عليها‌السلام

۸ - ازدواج ساده سروربانوان دو عالمعليها‌السلام اسراف و تشريفات اضافي در هر كاري ناپسند و مورد نكوهش خردمندان قرار گرفته است، اگر اين اخلاق و صفت زشت در جامعه‌اي حكم فرما شود، هم آن جامعه و هم خانواده‌هاي فراوان، گرفتار مشكلات زياد بوده و رو به تباهي خواهند رفت؛

اما اگر اعتدال و ميانه روي جاي آن را بگيرد، جامعه در آرامش فكري وآسايش جسمي به سر خواهد برد؛

ازجمله كارها كه بايد اعتدال را در آن مصداق قرار داد و پياده كرد، مسئله ازدواج است، زيرا تمامي افراد بشر، روزي به آن نياز خواهند داشت و گريبانگير همه خواهد بود، پس بايد همگي دست به دست داده اين فرهنگ ميانه روي و ساده برپا داشتن ازدواج را، به مرحله عمل و اجرا برسانيم، تا جوان ها چه دختر يا پسر باخيال راحت به سر زندگي خود رفته و با خيال راحت شروع نمايند؛ براي نمونه به بخش كوچكي از عروسي سرور بانوان هر دو عالم دقت نماييد و اگر طالب مفصل هستيد به منابع زياد مانند كتاب بحارالأنوار ج ۴۳ و غيره مراجعه فرمائيد.

۱ - انس بن مالك گويد: با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بوديم كه وحي اورا فرا گرفت وقتي كه تمام شد فرمود: اي انس آيا مي داني جبرئيل از نزد صاحب عرش، چه آورد؟! گفتم:

خدا و رسولش مي داند فرمود: مرا امر نمود فاطمه را به علي تزويج نمايم؛

برو ابابكر و عمر و عثمان و علي و طلحه و زبير و به تعداد آنها از انصار دعوت نما، دعوت نمودم وقتي كه نشستند حضرت شروع به خواندن خطبه عقد نمود و در آخر فرمود: من شما را شاهد مي گيرم فاطمه را به علي تزويج نمودم به چهارصد مثقال نقره اگر علي راضي باشد؛

سپس رو به عليعليه‌السلام كرد و تبسم نمود و فرمود: ياعلي انّ اللَّه أمرني أن أزوّجك فاطمة و قد زوّجتكها اي عليعليه‌السلام خداوند مرا امر نمود فاطمهعليها‌السلام را به تو تزويج نمايم من اورا به تو تزويج كردم آيا راضي هستي؟! عرض كرد راضيم. «۱»

به عليعليه‌السلام فرمود: برو درعت (لباس رزمت) را بفروش، آن را به چهار صد درهم به عثمان بن عفان فروخت و به خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورد، حضرت يك مشت برداشت و به ابوبكر داد و فرمود: به اين درهم ها آنچه براي خانه فاطمه لازم است بخر و سلمان و بلال را همراه او فرستاد كه كمكش كنند.

ابوبكر گويد: آن پول شصت و سه درهم بود، من يك تشك از خيش مصري كه پر از پشم بود و يك فرش از پوست و پشتي كه پر از ليف خرما بود و يك عباي خيبريه و يك مشك آب و كوزه آب و يك آفتابه خريديم، وقتي جلوي رسول خدا گذاشتيم فلمّا نظر اليه بكي و جرت دموعه، ثمّ رفع رأسه الي السّماء و قال: أللّهمّ بارك لقوم جلّ آنيتهم خزف. حضرت به آنها نگريست، گريست و اشكش جاري شد و سپس سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا بركت بده به قومي كه بيشتر ظروفش سفال است. «۲»

۲- پس حضرت، فاطمه را به پشت پرده خواند و دست اورا به دست علي داد و دعا نمود؛«۱»

۳ - امام صادقعليه‌السلام مي فرمايد: فاطمهعليها‌السلام را به (خانه) عليعليه‌السلام آوردند از پوشش فقط يك عبا داشت و و فرششان پوست گوسفند و بالششان پوستي پر از ليف خرما بود.«۲»

موسي بن إبراهيم مروزي، از موسي بن جعفر، از پدرش، از جد بزرگوارشعليهم‌السلام ، از جابر بن عبد اللَّه روايت كرده است گفت: لمّا زوّج رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمه من عليعليهما‌السلام أتاه أناس فقالوا له: انّك قد زوّجت عليّاً بمهر خسيس! فقال: ما أنا زوّجته، ولكنّ اللَّه زوّجه- إلي أن قال: فلمّا كان ليلة الزفاف أتي النبيصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ببغلة الشهباء وثَنَّي عليها قطيفة، وقال لفاطمة: اركبي وأمر سلمان أن يقودها، والنبيصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يسوقها فبينما هو في بعض الطريق إذ سمع النبيصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وجبة فإذا بجبرئيل في سبعين ألفا وميكائيل في سبعين ألفا، فقال النبيصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ما أهبطكم إلي الأرض؟ فقالوا: جئنا نزفّ فاطمة إلي زوجها، وكبّر جبرئيل وكبّر ميكائيل وكبّرت الملائكة وكبّر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فوضع التكبير علي العرائس من تلك الّيلة. زماني كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمهعليها‌السلام را به عليعليه‌السلام تزويج نمود، مردماني آمده و به او گفتند: تو (فاطمه را) به عليعليه‌السلام باناچيزترين مهريه، تزويج نمودي!، فرمود: من او را تزويج نكردم بلكه خداوند اورا تزويج نمود تا فرمود: وقتي كه شب زفاف رسيد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم استر

«شهبا» را آورد و قطيفه روي او انداخت و به فاطمهعليها‌السلام فرمود: سوار شو و به سلمان فرمود: استر را بكشد و خود رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي راند در اين مسير ناگهان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صداي گروهي را شنيد و ديد جبرئيل با هفتادهزار فرشته، و ميكائيل با هفتاد هزار ملك حضور يافته‌اند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: چه چيز سبب فرود آمدن شما بر زمين است؟! گفتند: آمديم فاطمهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به زفاف شوهرش بدرقه كنيم؛ جبرئيل و ميكائيل و فرشتگان و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تكبير گفتند: از همان شب در عروسي‌ها تكبير گفتن مرسوم گرديد. «۳»

۵- تزويج فاطمهعليها‌السلام در ماه رمضان و عروسي در ماه ذي الحجّة در سال دوم هجرت بود.«۱»

ناگفته نماند ممكن است بعضي ها خيال كنند كه آن زمان اين گونه و اين لوازم زندگي مرسوم بود، ولي اين فكر اشتباه است در آن زمان هم نسبت به خود تشريفات زياد و سنگين وجود داشت اما اين رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود كه با آن وضع ساده دخترش را به خانه بخت فرستاد، تا زندگي ساده، براي امّتش الگو شود، مگر او پيشوا ورهبر دنيا و آخرت نيست؟!!

با اينكه آن قدرت آسماني و خدائي كه داشت، مي توانست با آخرين متد و آخرين مدل و با جهازيه سنگين، دخترش را به خانه عليعليه‌السلام بفرستد ولي نكرد تا من و تو يعني ما از او زواياي انسانيت و ساده زيستن را ياد بگيريم انشاءاللَّه

۹ - كراهت ازدواج در ساعات گرم!

۹ - كراهت ازدواج در ساعات گرم! در احاديث مسائل و مطالبي در شريعت مقدس اسلام آمده است كه علت و حكمت آن به ما روشن نشده و بيان نگرديده است، ولي با مرور زمان علت بعضي از آنها كشف مي شود؛

پس در صورت صحت اسناد حديث، بايد آن مطالب را به طور تعبد و دربست پذيرفته و قبول نماييم، از جمله آنها مطالب فصل‌هاي ذيل است.

ضريس بن عبد الملك گويد: به أبا جعفرعليه‌السلام گفتند: مردي در نصف روز ساعت گرمي (هوا) ازدواج كرده است فرمود: ما أراهما يتفقان فافترقا. نمي‌بينم آن دو ادامه (زندگي) دهند، (در زمان كمي) از هم جدا شدند.«۲»

زرارة، از أبي جعفرعليه‌السلام او خواست با زني ازدواج نمايد ولي پدرش خوش

نداشت، گفت: رفتم و با آن زن ازدواج نمودم، وقتي او را زيارت كردم (و ديدم) چيزي كه از او خوشم بيايد، نديدم، بلند شدم برگردم، برمن پيش دستي كرد كه در را به روي من ببندد! گفتم: نبند، هرچه خواستي براي تو (مي دهم)؛

پيش پدرم برگشتم و جريان را شرح دادم، فرمود: برتو چيزي نيست مگر نصف مهر و فرمود: أنت تزوّجتها في ساعة حارّة. تو با او در ساعت گرم ازدواج كردي. «۱

۱۰ - كراهت زفاف درشب چهارشنبه!

۱۰ - كراهت زفاف درشب چهارشنبه! عبيد بن زرارة و أبي العباس هر دو گفتند: أبو عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: ليس للرجل أن يدخل بامرأة ليلة الأربعاء. براي مرد (صلاح) نيست با زني، شب چهار شنبه همبستر شود.«۲

۱۱ - استحباب خواندن خطبه!

۱۱ - استحباب خواندن خطبه! ۱ - عبيد بن زرارة گفت: از أبا عبد اللَّهعليه‌السلام از حكم تزويج بدون خواندن خطبه سؤال نمودم؟ فرمود: أو ليس عامة ما تتزوج فتياتنا ونحن نتعرق الطعام علي الخوان نقول: يا فلان زوّج فلانا فلانة، فيقول: قد فعلت. آيا نبود ما جوانانمان را تزويج مي كرديم در حالي كه گوشت استخوان (وليمه) را در سفره مي خورديم و مي گفتيم اي فلاني، فلانه را به فلاني تزويج كن او هم مي گفت: كردم (و با اين وضع ازدواج بدون خطبه انجام مي گرفت).«۳»

۲ - عبد اللَّه بن ميمون قداح، از أبي عبد اللَّه (عليه‌السلام ) فرمود: إنّ عليّ بن الحسينعليه‌السلام كان يتزوج و هو يتعرق عرقا يأكل ما يزيد علي أن يقول: ثمّ قال علي بن الحسينعليه‌السلام : إذا حمد اللَّه فقد خطب. علي بن حسينعليهما‌السلام ازدواج مي كرد در حالي كه گوشت استخوان (وليمه) را مي خورد وبيش از اين نمي‌فرمود: الحمد للّه، وصلي الله علي محمد وآله ونستغفر اللّه، وقد زوجناك علي شرط اللّه، سپس فرمود: علي بن حسينعليهما‌السلام وقتي حمد خدا را مي كرد (در واقع) خطبه مي خواند.«۱

۱۲ - استحباب اعلان عقد!

۱۲ - استحباب اعلان عقد! در زمان‌هاي قديم و قبل از ايجاد دفاتر رسمي، استشهاد و اعلان براي ازدواج، به خاطر اين بود كه نسب‌ها قاطي و اولاد مخلوط يا انكار شده نباشد، اما در اين ازمنه اين كارها ضرورت ندارد زيرا ازدواج رسمي در دفاتر ازدواج مسئله را حل نموده است و كتباً شاهد و از طرفين امضاء مي گيرند. روايات ذيل را در اين مورد تيمناً مي آوريم.

۱ - زرارة بن أعين گفت: از أبو عبد اللَّهعليه‌السلام سؤال نمودند از حكم مردي كه بدون شهود ازدواج كند فرمود: لا بأس بتزويج البتة فيما بينه وبين اللَّه، انما جعل الشهود في تزويج البتة من أجل الولد، لو لا ذلك لم يكن به بأس. عيب ندارد ازدواج ابتدائي بين اللَّه بين او، و شهود در تزويج به خاطر اولاد است اگر اين نبود (ازدواج بدون شاهد) عيبي نداشت.«۲»

۲ - حفص بن بختري، از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام در حكم مردي كه بدون شاهد ازدواج نمايد فرمود: لا بأس. عيبي ندارد.«۳»

۳ - محمد بن الفضيل گفت: أبو الحسن موسيعليه‌السلام به ابي يوسف قاضي فرمود: ان اللَّه أمر في كتابه بالطلاق وأكّد فيه بشاهدين ولم يرض بهما إلا عدلين وأمر في كتابه بالتزويج فأهمله بلا شهود، فأثبتم شاهدين فيما أهمل، وأبطلتم الشاهدين فيما أكد. خداوند در كتابش (قرآن كريم) به طلاق امر فرموده و آن را با دوشاهد تأكيد (و محكم كاري) كرده است و به تزويج امر نموده و آن را بدون شاهد آسان گرفته است (ولي) شما دوشاهد براي چيزي كه خدا بي اعتنائي كرده، ثابت كرديد و باطل نموديد اهميت دوشاهد را كه خداوند تأكيد نموده است. «۴

۱۳ - حكم ازدواج با دختر كم سن و سال!

۱۳ - حكم ازدواج با دختر كم سن و سال! ازدواج با دختران كم سن و سال اگر كمتر از ۹ يا ۱۰ سال باشد و اورا معيوب (و افضاء) نمايد بايد علاوه بر ديه آن، مادام العمر خرج اورا بدهد! زيرا او را از شوهر نمودن، محروم ساخته است، و اگر بعد از بلوغ مسئله افضاء يعني به هم پيوستن عقب و جلو، پيش آيد، حكم فرق مي كند، به روايات زير توجه نمائيد.

۱ - حلبي، از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: إنّ من دخل بامرأة قبل أن تبلغ تسع سنين فأصابها عيب فهو ضامن. هركس به زني پيش از نُه سالش داخل شود و عيبي به او برسد، ضامن است.«۱»

۲ - حمران، از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام سؤال كردند از حكم مردي كه با دختر باكره به بلوغ نرسيده، نزديكي نموده و او را افضاء نموده است فرمود: إن كان دخل بها حين دخل بها ولها تسع سنين فلا شئ عليه، وإن كانت لم تبلغ تسع سنين أو كان لها أقل من ذلك بقليل حين دخل بها فاقتضها فإنّه قد أفسدها و عطّلها علي الأزواج فعلي الإمام أن يغرمه ديتها، وإن أمسكها ولم يطلّقها حتي تموت فلا شئ عليه. اگر هنگام همبستر شدن به نه سال رسيده است، چيزي بر او نيست و اگر پيش از نُه سال يا كمي كمتر باشد و او را افضاء (پاره) نموده است، چون (آن زن) را فاسد و براي شوهر كردن تعطيل نموده است، پس براي حاكم (شرع) است كه او را به ديه محكوم نمايد و اگر نگهداشت و تا دم مرگ طلاق نداد، چيزي براو نيست.«۲»

۳ - هشام بن حكم، به ابي عبد اللَّهعليه‌السلام يا أبي الحسنعليهما‌السلام گفته شد: انّانزوّج صبياننا وهم صغار فقال: إذا زوّجوا و هم صغار لم يكادوا أن يأتلفوا. ما بچه هايمان را در كوچكي تزويج مي كنيم، فرمود: اگر در كوچكي ازدواج نمايند، معلوم نيست باهم انس بگيرند (وكنار بيايند).«۳»

۴ - أبي بصير گفت: شنيدم أبا جعفرعليه‌السلام مي فرمود: لا تدخل المرأة علي زوجها حتي يأتي لها تسع سنين أم عشر. زن به شوهرش داخل نشود تا سنّش به نُه يا ده سال برسد.«۱»

۵ - حلبي، از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: إذا تزوّج الرجل بالجارية وهي صغيرة فلا يدخل بها حتي يكون لها تسع سنين زماني كه مرد با دختر كوچكي ازدواج نمود، با او نزديكي نكند تا نُه سال داشته باشد.«۲»

۳ - زرارة، از أبي جعفرعليه‌السلام فرمود: لا يدخل بالجارية حتي يأتي لها تسع سنين أو عشر. به دختر (يا كنيز) نزديكي نشود تا نُه يا ده سالش تمام شود.«۳

۱۴ - عروس اين چيزها را نخورد

۱۴ - عروس اين چيزها را نخورد از نظر پزشكي مصرف بعضي از خوردني‌ها براي عروس مجاز نمي‌باشد و در آينده به مضرات آن گرفتار خواهد شد!، به حديث زير توجه فرمائيد.

۱ - أبي سعيد خدري در وصيت نبيصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به عليعليه‌السلام فرمود: وامنع العروس في اسبوعك (أسبوعها) من الألبان«۴» و الخلّ و الكزبرة و التّفاح الحامض من هذه الأربعة الأشياء، فقال عليّعليه‌السلام : يا رسول اللَّه و لأيّ‌شئ أمنعها من هذه الأشياء الأربعة؟ قال: لأنّ الرّحم يعقم و يبرد من هذه الأشياء الأربعة عن الولد و لحصير في ناحية البيت خير من امرأة لا تلد، فقال عليعليه‌السلام يا رسول اللَّه، ما بال الخلّ تمنع منه؟ قال: إذا حاضت علي الخلّ لم تطهر أبداً بتمام، و الكزبرة تُثير الحيض في بطنها و تشدّد عليها الولادة، و التّفاح الحامض يقطع حيضها فيصير داءاً عليها. و عروس را در هفته اول از خوردن كندر و سركه و گشنيز و سيب ترش از اين چهارچيزمنع كنيد، عليعليه‌السلام گفت: اي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به چه علت از اين چهار چيز منع نمايم؟ فرمود: براي اينكه اين چيزها رحم را عقيم و سرد كرده (و نازا) مي‌كند و البته حصيري در گوشه خانه، بهتر از زن نا زا است، عليعليه‌السلام گفت: اي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چرا از سركه منع مي‌كني؟ فرمود: زماني كه زن روي سركه حايض شد، به تمام معني پاك نمي‌شود، و گشنيز حيض را در باطن زن به فوران مي‌آورد و ولادت (و زايمان را) براي زن تشديد مي‌كند، وسيب ترش حيض او را قطع مي‌كند و بر او مرض مي‌شود. «۱

۱۵ - تفاوت غرايز جنسي زن و مرد!

۱۵ - تفاوت غرايز جنسي زن و مرد! خداوند با حكمت متعاليه خود: در وجود بانوان و ساختمان جسمي و رواني آنها، مختصات و امتيازات متعددي: نسبت به آقايان قرار داده است: تا كانون زندگي هميشه گرم و برقرار و پابرجا بماند و از هم نپاشد: مانند عواطف سرشار و صبر فوق العاده و گذشت بي شمار و حياي زياد وو

همچنين است در مورد غريزه جنسي و هوس جسمي و نياز طبيعي در وجود بانوان چندين برابر آقايان نهفته است كه اگر صبر و حياي آنها آن را مهار نمي‌كرد كار به جاهاي باريك كشيده مي‌شد (به چند روايت توجه نماييد).

۱ - اصبغ بن نباتة گفت: امير مؤمنانعليه‌السلام فرمود: خلق اللَّه عزوجل الشهوة عشرة أجزاء فجعل تسعة اجزاء في النساء، وجزءاً واحداً في الرجال، ولو لا ما جعل اللَّه عزوجل فيهن من الحياء علي قدر أجزاء الشهوة لكان لكل رجل تسع نسوة متعلقات به. خداي عزّ و جلّ:

شهوت را ده جزء آفريده است پس نُه جزء آن را در زنها قرار داده و يك جزء در مردان، و اگر نبود آن حيائي كه خداي عزّ وجلّ به تعداد شهوت: در زنها قرار داده است، البتّه بر هر مرد نُه زن در مي‌آويخت.«۲»

۲ - ضريس گفت شنيدم از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام : مي‌فرمود: ان النساء أُعطين بضع اثني عشر، وصبر اثني عشر. همانا به زنها دوازده (قسمت) هوس جماع داده شده و (درمقابل) دوازده قسمت هم صبر داده شده‌اند!.«۳»

۳ - إسحاق بن عمار گفت: أبو عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: انّ اللَّه عزّوجلّ: جعل للمرأة صبر

عشرة رجال فإذا هاجت كانت لها قوة شهوة عشرة رجال. خداي عزّ وجلّ براي زن صبر ده مرد را داده است وقتي كه به هيجان آمد قدرت ده مرد نيز در او پيدا شود.«۱»

۴ - سماعة بن مهران: از أبي بصير: گفت: شنيدم أبا عبد اللَّهعليه‌السلام مي‌گفت: فُضّلت المرأة علي الرجل بتسعة وتسعين من اللّذّة ولكنّ اللَّه ألقي عليها الحياء. زن با نود ونُه برابر لذّت بر مرد، برتري داده شده است ولكن خداوند براي زن حيا را انداخت (و در آن پيچيد).«۲»

۵ - مسعدة بن صدقة از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: انّ اللَّه جعل للمرأة أن تصبر صبر عشرة رجال، فإذا حصلت زادها قوة عشرة رجال. خداوند قرار داده است زن به اندازه ده مرد شكيبا باشد، وقتي كه (شهوت جنسي به هيجان آمد و) حاصل شد، قدرت ده مرد را نيز، اضافه مي‌كند.«۳

۱۶- كثرت هم بستري‌

۱۶ - كثرت هم بستري فرو نشاندن آتش غريزه جنسي مخصوصاً در دوران جواني از خواسته‌هاي طبيعي هر ذي حيات بويژه انسان است، زيرا اين اسب چموش و غول سركش تا آرام نگيرد، سر به بيابان‌ها نهد و آدمي را به پرتگاه‌هاي خطرناك مي‌افكند، بدينجهت براي اين كه انسان از اين نياز جنسي سير شده و آرام گيرد، درپاره‌اي از روايات براي مقاربت زياد با همسر خود، تشويق و بااين عمل، نفس بي مهار و سر به هوا را، مهار نمايد.

۱ - معمر بن خلاد گفت: شنيدم علي بن موسي الرضاعليه‌السلام مي گفت ثلاث من سنن المرسلين: العطر، وأخذ (إحفاء) الشعر، وكثرة الطروقة. سه چيز از سنّت‌هاي پيامبرانعليهم‌السلام است عطر زدن و تراشيدن مو و مقاربت زياد.«۴»

۲ - بهلول: از مردي از أبي جعفرعليه‌السلام فرمود: خير النساء التي إذا دخلت مع زوجها فخلعت الدّرع خلعت معه الحياء، وإذا لبست الدّرع لبست معه الحياء. بهترين زنان زني است وقتي با شوهرش داخل (رختخواب) شد (اسلحه و) لباسش را در آورد پرده حيا را از خود خلع نمايد (و دور سازد) و وقتي كه لباس پوشيد همراه آن لباس حيا را هم بپوشد.«۱»

۳ - أبي بصير: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: خير نسائكم التي إذا خلت مع زوجها خلعت له درع الحياء،«۲» وإذا لبست لبست معه درع الحياء. بهترين زنان شما زني است وقتي با شوهرش خلوت نمود (اسلحه و) پرده حيا را از خود بركند (و دور سازد) و وقتي كه لباس پوشيد همراه آن لباس حيا را هم بپوشد.«۳

۱۷ - قلّت هم بستري!

۱۷ - قلّت هم بستري! افراط در هركاري حتي در عبادت، انسان را به بيراهه مي برد و در نهايت به مرز نابودي مي كشاند، در قرآن مجيد هم وقتي كه صفات بندگان خالص خدا را مي شمارد و بيان مي كند، در باره انفاق و احسان مي فرمايد: «و كساني كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مي نمايند و نه سخت‌گيري؛ بلكه در ميان اين دو، حدّ اعتدالي دارند».«۴»

در راهنمائي پيامبر گرامي، مي فرمايد: «هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حدّ (نيز) دست خود را مگشا، كه مورد سرزنش قرارگيري و از كار فرو ماني».«۵»

پس در هيچ كاري نبايد از ميانه روي و اعتدال بيرون رفت، از اين رو از نظر پزشكي هم افراط در مقاربت و كثرت مجامعت، براي بدن آدمي، ضرر كلّي دارد پس در هرچيز حفظ اعتدال شرط سلامت است و در ساختمان وجودي انسانها نيز تفاوت كلي دارد، براي بعضي ها اثر نمي گذارد ولي بعضي را از پا در مي آورد.

۱ - باسناد سه گانه، از امام رضا، از پدران بزرگوارشانعليهم‌السلام عليعليه‌السلام فرمود: من أراد البقاء ولا بقاء فليباكر الغداء ويجيّد الحذاء ويخفّف الرداء وليقلّ غشيان النساء. هر كس اراده بقاء (وسلامت زيستن) دارد كه بقاء (وابديتي وجود ندارد)، اول صبح، صبحانه بخورد و كفش خوب (وزيبا) بپوشد و لباسش را سبك نمايد و نزديكي با زنان را كم كند.«۱»

ممكن است چنين به نظر آيد كه اين سخن با سخن فصل قبلي تضاد دارد و همخوان نيست، در آنجا به كثرت همبستري و در اينجا به قلّت آن تشويق و ترغيب مي كند.

راه حلّ: در هر دو فصل انسان را براي زيست سالم و عاقلانه، رهنمون مي شود، در آنجا براي اين كه انسان پشت سر نامحرمان و حرام نگردد و به انحراف كشيده نشود و وجودش كشش آن را دارد، به مقاربت زياد توصيه شده است، ولي در اينجا براي جلوگيري از افتادن به ورطه هلاكت و نارسائي بدن و ضعف بنيه، راهنمائي نموده است در هر حال افراط و تفريط را از خود دور نمايد و اعتدال و ميانه روي را سرمشق خود قرار دهد

۱۸ - مقاربت درحال ميل بانوان!

۱۸ - مقاربت درحال ميل بانوان! در بعضي اوقات ممكن است بانوان بنا به عللي، نياز به مسئله جنسي داشته باشند ولي آقايان هم بنا به بعضي مسائل، بي اعتنا به اين نياز از كنارآن رد شوند؛

البته در كل اين اخلاق خوبي نيست، بايد مرد به همسر و شريك زندگي اش بيشتر توجه داشته باشد و احتياجات او را بر طرف نمايد بخصوص در مراحل مختلف جنسي كه بيشتر اختلاف ها از اين مسير پيش مي آيد به روايت ذيل دقت نمائيد.

۱ - عبد اللَّه بن القداح، از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (روز جمعه) به مردي فرمود: أصبحت صائما؟ فقال: لا، (قال: فعدت مريضاً؟ قال: لا، قال: فاتبعت جنازة؟)قال: فأطعمت مسكيناً؟ قال: لا، قال: فارجع إلي أهلك فانّه منك عليهم صدقة

(فارجع إلي أهلك فأصبهم)«۱» (قال له قم فأصب من أهلك فانّه منك صدقة عليها).

آيا روزه‌اي؟ گفت: نه،

مريضي را عيادت كرده‌اي؟ نه،

به تشييع جنازه رفته‌اي؟ نه،

مسكيني را اطعام نموده‌اي؟، گفت: نه

فرمود: پس برگرد پيش اهل و عيالت، اين برگشت از تو براي آنها صدقه است (برگرد به سوي اهل و عيالت و به آنها اصابت نما (و برس و در آويز).

(در روايت ديگر) فرمود: برگرد به سوي عيالت و با او نزديكي كن اين كار از تو صدقه است براي او.«۲»

۲ - إسحاق بن إبراهيم جعفي گفت: شنيدم أبا عبد اللَّهعليه‌السلام مي فرمود: انّ رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دخل بيت ام سلمة فشمّ ريحاً طيّبة، فقال: أتتكم الحولاء فقالت: هوذا هي تشكو زوجها فخرجت عليه الحولاء فقالت: بأبي أنت وامّي انّ زوجي عنّي معرض، فقال: زيديه يا حولاء، فقالت: لا أترك شيئا طيّبا ممّا أتطيّب له به وهو معرض، فقال: أما لو يدري ماله باقباله عليك، قالت: و ماله باقباله عليّ؟! فقال: أما انّه إذا أقبل اكتنفه ملكان وكان كالشاهر سيفه في سبيل اللَّه، فإذا هو جامع تحاتّ عنه الذنوب كما يتحاتّ ورق الشجر، فإذا هو اغتسل انسلخ من الذنوب.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خانه ‌ام سلمه داخل شد و بوي خوش استشمام نمود فرمود:

حولاء«۳» پيش شما آمده بود؟ عرض كرد او اينجاست براي شكايت از شوهرش آمده است!؛

پس حولاء بيرون آمد و گفت: پدر و مادرم فداي تو باد، شوهرم از من رو گردان شده است! فرمود: (به خودت بيشتر برس و خوشبوئيت را) بيشتر كن اي حولاء، گفت:

چيزي از خوشبوئي برايش كم نگذاشته‌ام و باز رو گردان است!، فرمود: آگاه باش، كاش او مي دانست در توجه به تو چهِ برايش هست (و چه چيزهائي به او داده مي شود)؛

گفت: با رو كردن او به من برايش چهِ مي دهند؟! فرمود: آگاه باش وقتي كه به سويت مي آيد، دو فرشته او را در ميان گرفته (وبغل مي كنند) و مانند كسي است كه در راه خدا، شمشير كشد (وجهاد نمايد)، زماني كه نزديكي كرد، گناهان او مي ريزد آنگونه كه برگ درختان مي ريزد، هرگاه غسل كرد از گناهان بيرون مي آيد.«۱

بخش دوم رفتار در خانواده!

راهنمائي‌هاي رفتار در خانواده‌

اشاره

در اين بخش علاوه بر مطالب گذشته تعدادي، از روايات راهنمائي هايي را مي آوريم كه به كار گرفتن آنها، ضرورت و لوازم زندگي سالم است

۱ - عشق و علاقه ات را اظهار كن!

۱ - عشق و علاقه ات را اظهار كن! داستان شيرين دوران بردگي لقمان را فراموش نكرده‌ايد كه روزي يك ميهمان عزيز براي مولايش آمد و او به لقمان دستور داد حيواني را ذبح نمايد و بهترين عضو بدن آن حيوان را كباب كرده و براي ميهمان عزيزش بياورد، او دستور را اجرا كرد و زبان آن حيوان را كباب كرد و جلوي ميهمان گذاشت، دوباره آقايش گفت: حيوان ديگري را بكشد و بدترين اعضاي آن را كباب كرده و بياورد، باز زبان را آورد؛

مولايش بر آشفت با اينكه مي‌دانست لقمان كار بيهوده انجام نمي‌دهد علت اين كار را از او پرسيد او گفت: آقا «زبان» هم بهترين اعضاو هم بدترين عضو بدن است!، زيرا زبان است انسان را به چاه سرازير مي‌كند و از چاه بيرون مي‌كشد، زبان است كه به كشتن دهد و از كشتن نجات دهد، زبان آدمي را به زندان افكند و رهاسازد، زبان زندگي را شيرين و ياتلخ و زهرمار مي‌كند وو

كساني هستند با زبان بازي ولو غير واقعي، كارهاي خود را روبراه كرده و فيصله مي‌دهند و طرف مقابل را شيفته خود مي‌سازند، و كساني هم پيدا مي‌شوند با اين كه از تهِ دل كسي را دوست مي دارد مخصوصاً به اهل و عيال خود، علاقه زياد دارند و به آنها عشق مي‌ورزند: اما از بازگو كردن آن، كوتاهي مي‌كنند مخصوصاً در باره بانوانشان، او را درحد پرستش دوست دارند، اما نمي‌خواهند به زبان آورده و علاقه دروني خود را برايش آشكار سازند و به همسرش آرامش روحي و جسمي ارزاني دارند با اينكه عقل و شرع به او دستور مي‌دهد آنچه كه از عشق و علاقه در دلت انباشته است بيرون بريز و ابراز علاقه كن چون با گفتار عاشقانه، خيلي از مشكلات حل مي‌شود وخستگي را از تن طرف مقابل مي‌زدايد: يك جمله (دوستت دارم) و (زندگي بي تو برايم مفهومي ندارد) (تو عشق مني تو تمام آرزوي مني) و مانند اين گفتارها، خيلي از كارهاي بغرنج و حل نشدني راحل مي‌كند و رشته زندگي را ازهم گسيختن و متلاشي شدن، نجات مي‌دهد.

۱ - عمرو بن جميع: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام گفت: رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: قول الرجل للمرأة إنّي أحبّك لا يذهب من قلبها أبداً. گفتن مرد بر زن، دوستت دارم، ابداً از دل او نمي‌رود (و براي هميشه باقي مي‌ماند). «۱