۳ - قضا و قدر و معاد شناسی
یکی از مهمترین اصول اعتقادی اسلام که ۱۴۰۰ آیه قرآنی، درباره آنها نازل شده، مسأله معاد و جهان ابدی است. و بسیار روشن است که این اصل، مبتنی بر آزادی و اختیار آدمی در انجام اعمال است و معنا نخواهد داشت که خداوند، هم مردم را مجبور به انجام اعمال کند و هم آنها را معذب و یا مثاب فرماید!!
جا داشت که مسلمین از دیرباز، زیربنای این اصل اعتقادی را محکم کنند و توضیح دهند که آدمی در انجام کارها مجبور یا مختار و یا به گونه دیگر است.
۴ - قضا و قدر و حقوق و اخلاق
این مسأله، پیش از همه، ارتباط مستقیم با کار قانون گزاران و دانشمندان علم حقوق و اخلاق دارد؛ زیرا نخستین چیزی که توجّه به آن، در کار قانونگذاری و اخلاق، ضرورت دارد، مسأله اراده و اختیار انسان در انجام کارهاست که اگر آدمی، دارای چنین اراده و اختیار نباشد، هیچگونه تکلیفی نخواهد داشت.
و نظام حقوقی و اخلاقی از بین خواهد رفت. و روح تلاش و کوشش به سوی یک زندگی بهتر، نابود خواهد شد.
بنابراین، چون شناخت چگونگی صدور عمل از آدمی زیربنای نظام قانونگذاری و اخلاق به شمار میرفته، از این رو، این همه بحث و بررسی درباره مسأله «جبر و اختیار» به عمل آمده و یکی از جنجالیترین مسائل اعتقادی اسلامی، شمرده شده است.
۵ - «قضا و قدر و شناخت صحیح آیات و روایات»
از آنجا که آیات و روایات زیادی این زمینه وارد شده و دواعی سیاسی و فرقه خاصی چنانکه بعدا خواهیم دید از ظواهر آنها بهرهبرداریهای نادرست میکردند، از این رو شناخت صحیح آیات و روایات مربوط و در نتیجه درک صحیح جهان بینی اسلامی ایجاب میکرده که دانشمندان اسلامی به این مسأله با دقت بیشتری نگریسته و در این زمینه کار بیشتری نمایند.
در هر صورت است که عقیده خیر و اصل کمال، تغییر شکل میدهد و گاهی نیز در نتیجه اشتباه در فهم، موجب پیدایش افکار فاسدی میگردد و کارهای ناشایستی را موجب میشود که صاحب عقیده صحیح، خود نمیداند که چگونه به آن عقیده فاسد گردیده است.
البته کسی که گول ظواهر را میخورد، چنین میپندارد که این اعمال ناروا، ناشی از آن عقیده و قانون صحیح و اصیل بوده است!
در نتیجه همین وارونه اندیشیها و سوء درک، اغلب دگرگونیها و تحریفات در بعضی از اصول ادیان به وجود آمده، به طوری که میتوان گفت، علّت اصلی بیشتر بدعتهایی که در هر دینی پیدا شده همین نکته بوده است. و بسیار دیده شده که این انحرافات و کجرویها و بدعتهایی که به دنبال دارد، سرچشمه فساد و تباهی طبیعت و خصلت افراد و منشأ اعمال ناپسند گردیده تا آنجا که افراد گرفتار و مبتلا به آن را به نابودی و سرنوشت نهایی ناگوار، سوق داده است که بعضی از مردم ناآگاه و غیر مطلع، دینی از ادیان را مورد حمله قرار دهند و یا به استناد کردارهای ناپسند بعضی از مردم ساده لوح وابسته به یک دین یا عقیدهای، عقاید صحیح و اصیل را هم موهوم قلمداد کنند.
از جمله همین موارد، عقیده «قضا و قدر» است که در آیین اسلام، یکی از مواد اساسی عقیدتی به شمار میرود. در این مسأله بسیاری از افراد غیر مطلع اروپائی دچار اشتباه شدند، و درباره آن، گمانهای غیر صحیح برده و چنین پنداشتهاند که همین عقیده در میان ملتی از ملل عالم، رسوخ پیدا نکرده مگر آنکه همت و قدرت را از دست آنان گرفته است و ناتوانی و سستی را در میان آنان، پابرجا ساخته است.
این گروه ناآگاه، صفات ناپسندی را به مسلمانان نسبت داده و بر ضد آنها چیزها گفته و نشر دادهاند و سپس علّت اصلی آنها را اعتقاد به قضا و قدر قلمداد کرده و گفتهاند: مسلمانان گروه بیچاره و بیسواد هستند که به هر پیشامد، راضی و تسلیم شده و برای پذیرفتن و تحمّل هرگونه حادثه ناگواری آمادهاند. آنان کنج خانههایشان را انتخاب نموده و آسوده خفتهاند و سرنوشت حیات خود را به دست دیگران سپردهاند!!
دشمنان اسلام سپس چنین داوری میکنند که اگر مسلمانان بر این عقیده (قضا و قدر) خود باقی بمانند، دیگر حسابشان پاک است! و هرگز عزت و احترام گذشته را به دست نخواهند آورد این گروه از اروپائیان چنین گمان کردهاند که بین اعتقاد به قضا و قدر و اعتقاد به مذهب جبریها که معتقدند انسان در همه اعمال و افعال خود مجبور است و از خود صاحب اختیاری نیست، هیچگونه فرقی وجود ندارد. ولی باید گفت که این پندارهای دروغ و گمانهای نادرست را دشمنان اسلام ساختهاند و در واقع بر مسلمانان تهمت زدهاند، زیرا در دنیای امروز، هیچ مسلمانی اعّم از شیعی و سنی و که معتقد به جبر محض بوده و خود را در امور، هیچ کاره و بیاختیار کامل بداند وجود خارجی ندارد، بلکه همه این فرقهها و مذهب اسلامی، عقیده دارند که یک قسمت از اختیار امور و اعمال آنان به دست خودشان است و همین اختیار و اراده، مناط و ملاک پاداش و کیفر، ثواب و عقاب خواهد بود.
بدون شک، اعتقاد به قضا و قدر، همانند اعتقاد به جبر نیست و از لوازم و مقتضیات آن نیز، پدید آمدن مطالبی نیست که بعضی از اروپائیان آن را بیان کردهاند.
بلکه عقیده به قضا و قدر را دلیل قاطع و برهان روشن، ثابت نموده و تأیید میکند و بلکه فطرت و طبیعت نیز انسان را به آن رهنمود میگردد.
اعتقاد به قضا و قدر اگر با عقیده زشت جبر، مورد اشتباه قرار نگیرد،
موجب پیدایش صفت جرأت و اقدام، شجاعت و رادمردی میگردد و نفوس مردم را بر ثبات و پایداری و تحمل مشکلات و نبرد با سختیها آماده میسازد.