خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (كردستان و طهران)

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران)0%

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران) نویسنده:
گروه: کتابخانه تاریخ

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایرج افشار
گروه: مشاهدات: 41762
دانلود: 4760

توضیحات:

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (كردستان و طهران)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 542 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 41762 / دانلود: 4760
اندازه اندازه اندازه
خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران)

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (كردستان و طهران)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ثانيا چون قدرت و مكنت عالي كه از بدايع جود يزداني است در خود بيندازد، عجز و اهانت اصلي كه از توابع وجود انساني است يادآورد، و كافه رعايا و برايا را كه ودايع و بدايع رباني‌اند به لطف و احسان شاد دارد و عرايض ايشان را به طريق تغور و تفكر رسيده و به عرض رسانيده، و امورات مهمل و محتمل ساكنين و واردين ولايت را بطور پختگي و كارداني گذرانيده، قسمي كند كه از حسن رفتار و لطف كردارش خارج و داخل شاد آيند و در سر و علن از اين رهگذر دوام دولت و قوام شوكت اعليحضرت قدر قدرت شاهنشاهي روحي و روح العالمين فداه را به دعاي بي‌ريا ياد نمايند.

مقرر آنكه عاليجاهان كارگزاران عالي و مشايخ و موالي و ساير اعزه و اشراف و اهالي ولايت از خارجه و داخله برحسب امر قدرت قدر قضا مضاي خديوانه و بر طبق حكم سركار ايالت كه تالي احكام حضرت خلافت مرتبت روحي فداه است، عاليجاه مشاراليه را ديوان بيگي بالانفراد و نايب الوزاره بالاستقلال خوانند و او را درين دو منصب معظم مختار و مسلم دانند و امورات و عرايض خود را رجوع به رأي صائب و فكر ثاقب او دانسته، از مدلول حكم عالي تخلف جايز ندارند و تعلل سزا نشمارند و در عهده شناسند، في شهر رمضان المبارك ۱۲۷۵.

(با مهر چهارگوش در انتهاي مطلب به سجع: لا اله الا اللّه الملك الحق المبين، عبده امان اللّه).

(حاشيه) مقرر آنكه عاليجاه اخوي وزير مبلغ سيصد تومان نقد رايج ساليانه مواجب ميرزاي ديوان بيگي را كارسازي نمايند. از بابت ماليات جمعي شما محسوب و صحيح است ۱۲۷۵ (مهر بيضي: نحن في امان اللّه).

اين محبت در حق عاليجاه نورچشمي نايب وزير سابق و ديوان بيگي لاحق سرمشق اخلاص و ارادت جمع نوكرهاي سركار عالي كه به صداقت رفتار نمايند و به منصبهاي عاليه مفتخر گردند، تحريرا في شهر شوال سنه ۱۲۷۵، والي (با مهر بيضي: امان اللّه الوالي).

۲ - بسم اللّه تعالي شأنه العزيز (با مهر مربع به سجع: حكم ديوانخانه مباركه ممالك محروسه ايران- و شير و خورشيد و تاج)

به تاريخ روز سه‌شنبه چهارم شهر ذي حجة الحرام مطابق سال فرخنده فال قوي ئيل خدابخش بيك چاردولي به ديوان عدليه اعظم عارض گشته، در فقرات مفصله ذيل مستدعي احقاق حق گرديد. در جزو روزنامه مطالب معروضه مشاراليه به موقف عرض حضور معدلت دستور خسروانه رسيده حكم جهان مطاع بر احقاق حق.

قراء ديزج و صندوق‌آباد و گرمخاني من محال اسفندآباد كردستان ملكي مرا ميرزا رستم من طايفه در مرنار ده سال است به غصب تصرف نموده ضبط مي‌كند و ده رأس بز بدون حساب برده است.

[حكم:] مدعي عليه را حاضر داشته به رضاي طرفين رجوع به مرافعه شرعيه نمايند، بدانچه حكم شرعي صادر شد ممضي دارند.

- مبلغ دويست و شصت تومان از آقا بيگ كردستاني طلب دارم. دوازده سال است كه به تعلل گذرانيده نمي‌دهد.

[حكم:] آنچه عارض موافق شرع مطاع حقيقت و طلب خود را ثابت و مدلل نمايد، از مدعي عليه استرداد و تسليم نمايند.

- سه سال قبل ازين محمد خان و عزيز و باقر نامان ساير چاردولي خانه مرا غارت كرده، از قرار تفصيل عليحده اموال و اسباب مرا برده‌اند.

[حكم:] مدعي عليهم را حاضر كرده به حقيقت مراتب معروضه غوررسي نمايند. آنچه را كه در ديوانخانه حضورا مدلل نمايد، اموال عارض را گرفته رد نمايند در صورت صدق.

- ابراهيم سلطان قراباغي چهل و پنج تومان نقد و هفتاد و دو رأس گوسفند و يك زوج عوامل چهار سال است به اتفاق رضا نام دليراني به جبر و عنف برده‌اند.

[حكم:] مشاراليهما را در ديوانخانه سنندج حاضر كرده غوررسي و احقاق حق به عمل آورند.

- صفر علي نام چاردولي يك زوج عوامل در فصل پائيز سال گذشته بدون حساب برده است.

[حكم:] در صورت صدق عواملهاي عارض را از صفر علي نام گرفته رد نمايند.

عارض شرف صدور يافته بود، عليهذا اين حكم محكم از ديوان عدليه اعظم عز نفاذ يافته مقرر مي‌شود كه عاليجاه رفيع جايگاه فخامت و مناعت اكتناه و مقرب الخاقان امان اللّه خان والي حاكم كردستان به حصول اطلاع از مدلول فرمان قضا جريان، كسان مزبوره فوق را حاضر نموده به استحضار عاليجاه عزت همراه ميرزا رضا علي ديوان بيگي كردستان به حقيقت عرايض مفصله عارض غوررسي نموده، به طوري كه حكم جهان مطاع در طبق مستدعيات او شرف صدور يافته است، به محصلي عاليجاه مجدت همراه حاجي غلامعلي خان شرعا و عرفا صورت انجام داده، احقاق حق به عمل آورد و كيفيت انجام را به ديوان عدالت بياورند، حسب المقرر معمول داشته تمرد نورزند، در عهده شناسند. حرره في شهر فوق سنه ۱۲۷۵.

(پشت ورقه مهر مربع عباسقلي و «ع» و دو نشان ثبت دفاتر دارد)

۳ - بسم اللّه تعالي شأنه العزيز هو الملك للّه فرمان همايون ۱۲۷۸ (سجع چاپي فرمان) (با مهر به سجع: تا كه دست ناصر الدين خاتم شاهي گرفت)

الملك للّه تعالي شأنه، چون عاليجاه رفيع جايگاه عزت و صداقت پناه زبدة الاماثل و الاشباه ميرزا رضا علي كه به شرف زيارت آستان‌بوسي مشرف گرديد، مراتب قابليت و حسن ارادت و عقيدتي كه از او ملحوظ و معروض خاكپاي اقدس همايون افتاد، آدمي صديق و چاكري خدمتگزار شفيق به مزيد عقل و فرط كفايت متصف آمد، مستوجب بذل مرحمت و شمول مكرمت پادشاهي گرديد، به اقتضاي مراحم شاهنشاهي و ظهور استحقاق فطري او به منصب استيفاي ولايت كردستان مفتخر و سرافراز و مبلغ سيصد تومان مواجبي كه سابقا در حق او مقرر و مرحمت بود مقطوع شده، كماكان علي التفصيل در وجه مشاراليه عنايت و مقرر فرموديم كه از معامله سنه آتيه سيچقان ئيل خيريت دليل و ما بعدها.

سيصد تومان: از بابت مواجب سابق او كه مقطوع شده بود در حق مشاراليه برقرار مي‌شود:

از بابت مواجب عاليجاه علي اكبر خان: يكصد و پنجاه تومان

از بابت تفاوت عمل كردستان كه مقرب الخاقان ميرزا زكي معين مي‌نمايد:

يكصد و پنجاه تومان

از بابت متوجهات املاك خود مشاراليه: دويست و چهل تومان

از بابت املاك مفصله از قرار تعديل عاليجاه مقرب الخاقان ميرزا ابو القاسم: صد و هشتاد و پنج تومان و نه ريال اصل صد و چهل و سه تومان«۱» ، فرع از قرار توماني سه ريال: چهل و دو تومان و نه ريال كه دستي به همه ساله دريافت نمايد:

پنجاه و چهار تومان و يك ريال.

از ماليات املاك خودش اخذ و دريافت نموده، از روي كمال استظهار به عنايات ملوكانه به شرايط ارادت و بندگي و لوازم شغل و منصب استيفاي آن ولايت كوشد و از ملزومات اين خدمت كه اطلاع و استحضار از معامله و دادوستد ولايت است تغافل و تكاهل نورزد، مقرر آنكه حكام و عمال و مباشرين حال و استقبال ولايت كردستان عاليجاه مشاراليه را به منصب استيفاي ولايت كردستان مفتخر و سرافراز دانسته، لوازم اين شغل را به او مرجوع، ثبت و مهر او را در معامله ولايت شرط دانسته، مبلغ مزبور را بعد از وضع دو عشر ديواني به نحو مقرر همه ساله عايد دارند و تخلف از مدلول حكم محكم ننمايند. المقرر عاليجاهان عزت و جلالت

______________________________

(۱). نام شش قريه ذكر شده كه خوانده نشد.

دستگاههاي مقرب الخاقان مستوفيان عظام شرح فرمان همايون را ثبت و ضبط نموده و در عهده شناسند، في شهر رجب المرجب سنه ۱۲۸۰.

(در سمت چپ سطر اول به خط ناصر الدين شاه دارد: صحيح است)

(پشت فرمان ۲۳ مهر و علائم ثبت در دفاتر ديده مي‌شود.)

۴ - هو- الملك للّه- فرمان همايون ۱۲۸۵ (سجع چاپي فرمان) (با مهر ناصر الدين شاه به سجع: تا كه دست ناصر الدين خاتم شاهي گرفت)

عاليجاه مجدت و نجدت همراه مقرب الحضرة العلية ميرزا رضا علي مستوفي كردستان سرافراز بوده بداند، مراتب خدمات و جان‌نثاري آن عاليجاه در مأموريت تنبيه متمردين و اشرار اورامي به توسط عم اكرم كامكار معتمد الدوله حكمران ولايت كردستان معروض خاكپاي اقدس همايون شهرياري افتاد. لهذا به اقتضاي مراحم خديوانه و به ملاحظه پاس خدمت و صداقت شعاري آن عاليجاه اين خطاب مستطاب شرف اصدار و به اعطاي يك قطعه نشان از درجه سرهنگي اول و يك ثوب جبه قامت آن عاليجاه را قرين امتياز و بين الاماثل و الاقران سرافراز فرموديم كه زيب بر و دوش خود نموده با كمال اميدواري مشغول خدمتگزاري بوده، جوهر ذاتي خود را به جلوه ظهور رساند. مقرر آنكه مقرب الخاقان مستوفيان عظام و لشكرنويسان با احترام شرح فرمان مبارك ثبت نموده در عهده شناسند، في شهر جمادي الثاني سنه ۱۲۸۶.

(در حاشيه سمت چپ سطر اول به خط ناصر الدين: صحيح است)

۵ - هو اللّه تعالي شأنه (با مهر چهارگوش: فرهاد گوهري است ز درياي خسروي)

حكم والا شد، آنكه عاليجاه مجدت همراه ميرزا رضا علي ديوان بيگي و حاكم بلوكات كلات ارزان و ژاوه رود و توابع سرافراز بوده بداند كه سابق در خصوص تفرقه اورامي و مقصرين كه به خاك شهر زور رفته‌اند، به خدمت اولياي دولت قاهره عرض شده بود كه به جهت آمدن عاليجاه مجدت و نجدت همراه فخامت و شهامت دستگاه مظهر پاشا متصرف سليمانيه و توابع، به سرحد رفتن آن عاليجاه براي بعضي امور به اتفاق عاليجاه مقرب الحضرة العلية علي اكبر خان سرهنگ سواره رديف لازم هست كه عاليجاه مشاراليه استحضار از عمل لهون دارد و آن عاليجاه نيز از اورامان اطلاع كامل دارد كه به اردوي عاليجاه پاشا رفته اين امر را تمام كنيد. درين روزها حكمي صريح از اولياي دولت عليه عثماني رسيد كه مقصرين را بايد تسليم كنند و بجز رد اموال منهوبه كه مستثني است، از بابت مال و جان و عيال همگي به عفو ملوكانه در امان خواهند بود، لهذا به آن عاليجاه حكم مي‌شود كه بايد به اتفاق عاليجاه مقرب العلية علي اكبر خان به سليمانيه يا هر جا اردوي عاليجاه مجدت و نجدت همراه مظهر پاشا است رفته اين امر را تمام كنيد و بعد از تسليم حضرات بايد به هيچ وجه به آنها اذيتي و آزاري نرسد، به داخله مملكت رفته در دهات خالصه زنجان و قزوين در امان اعليحضرت قدر قدرت شاهنشاهي روحنا فداه آرميده مشغول رعيتي و كاسبي خود باشند. البته حسب المقرر معمول و مرتب داشته تخلف جايز ندارد و در عهده شناسد، تحريرا في چهاردهم شهر جمادي الاخر سنه ۱۲۸۶.

۶ - هو اللّه تعالي شأنه (با مهر چهارگوش: فرهاد گوهري است ز درياي خسروي)

حكم والا شد، آنكه عاليجاه مجدت و نجدت همراه اخلاص و ارادت آگاه ميرزا رضا علي ديوان بيگي سرافراز بوده بداند از فضل الهي و اقبال بي‌زوال اعليحضرت قدر قدرت اقدس همايون شاهنشاهي روحي و روح العالمين فداه، امر اورامان فيصل گرفت و از كار اشرار اطمينان حاصل شد. اكنون حسب الامر اولياي دولت ابد مدت روزافزون قشون بايد مراجعت كند. لهذا اعلام اين فقره بر آن عاليجاه لازم بود كه حال ديگر معاند و مخالفي در خاك اورامان نمانده و مفسد و شرير از ميان برداشته شده و مقصرين و من تبع در تحت دخالت و ضمانت اولياي دولت عليه عثماني قرار يافته‌اند كه بعد ازين مرتكب هرزگي و شرارتي نمي‌توانند شد.

ولي احتمالا شايد دزد و دغلي از تبعه اشرار در خاك دولت عثماني نزديك به اورامان از طويله و بياره پنهان شده باشند كه به دستياري اهالي آنجا گاهي به دزدي گاو و گوسفند بيايند و اين قبيل كارها بر سبيل اتفاق است و در همه جا واقع مي‌شود. ديگر قابل آن نيست كه براي اين‌گونه امور قشون و ساخلو دولتي هميشه در اورامان باشد و مواظبت اين اتفاقات به عهده خود اورامي خادم است و بس كه همواره مراقبت داشته، نگذارند در آنجا دزدي و دغلي واقع شود و اگر امري حادث گردد خودشان دفع و رفع نمايند، و اين رقم مطاع محض آن صادر شد كه هرگاه احيانا از اين نوع خلافي و اختلافي به ظهور برسد، حكم او را دانسته از آن قرار معمول دارند.

مثلا شخصي از تبعه مقصرين يا اهالي طويله و بياره به اورامان به دزدي آمد و گاو و گوسفندي برد يا تعدي ديگر رساند، اولا بر آنها لازم است كه نوشته تفصيل را به مدير و حاكم آن‌جا آنها نمايند كه در فلان شب از فلان جا به دزدي آمده چند رأس گاو بردند، يا فلان تعدي رساندند. در صورتي كه حاكم آنجا رفع تعدي كرد و استرداد خسارت نمود فبها، والا بايد معارضه به مثل نموده همچنان‌كه از آن طرف رفتار شده است فرستاده از آن دهات تلافي بكنند و به همان روش بي‌زياده و نقصان حق خود را بگيرند. اول يك مرتبه اعلام است و ثاني معارضه به مثل، و اين فقره را به عالي شأن معلي مكان خالد بيك و ساير بيك زادگان حالي و خاطرنشان كرده، بسپارد كه بعد از اين از قرار حكم معمول داشته تخلف ننمايند و بعون الهي و اقبال مصون از زوال شاهنشاهي روحنا فداه اگر مراقبت و اهتمام در كار آنجا كرده به موجب حكم عمل نمايند. احدي را قدرت آن نيست كه به خلاف پا به خاك اورامان بگذارد و انشاء اللّه تعالي بعد از اين به آسودگي و امنيت خواهند گذرانيد.

البته حسب المقرر [معمول و] مرتب داشته در عهده شناسند، في ۵ شهر شعبان المعظم سنه ۱۲۸۶.

۷ - (با مهر چهارگوش: فرهاد گوهري است ز درياي خسروي)

حكم والا شد، آنكه عاليشأنان كدخدايان و ريش سفيدان محال كلات ارزان«۱» كه چون قشون ظفر نمون اعليحضرت قدر قدرت اقدس همايون شاهنشاهي روحناه فداه براي تدمير و تسخير اشرار به سمت اورامان مأمور و روانه است كه انشاء اللّه تعالي قلع و قمع مفسدين«۱»

و محل عبور آنها صفحات ژاوه رود و كلات ارزان است لازم بود كه يك نفري هم از جانب سركار والا به همراه آنها باشد كه هم براي آنها در امورات بلد بوده و«۱» و به موجب اين رقم عنبر شميم مطاع امر و مقرر مي‌فرمائيم كه تاكنون مبالغي ماليات محال ژاوه رود و كلات ارزان به عهده تعويق مانده است كه در اين سفر عاليجاه مشاراليه«۱» به كارگزاران ديواني بپردازد. آن عاليشانان يا بايد ماليات خود را در اردو به مشاراليه كارسازي كنند كه به خدمت سركار والا بفرستد يا از قرار حواله مشاراليه«۱» و در ساير امور نيز بايد كمال اطاعت را از مشاراليه داشته هر نوع امري و مهمي كه داشته باشد و به آن عاليشأنان اعلام نمايد بدون تعلل در انجام آن اهتمام كنند و هركه تخلف كند مورد مؤاخذه خواهد شد«۱» في شهر ۶ [۱۲۸]

۸ - (با مهر چهارگوش: فرهاد گوهري است ز درياي خسروي)

حكم والا شد، آنكه چون در سنوات سابقه اغلب بلوكات كردستان را تجزيه كرده و در هر بلوك چندين مباشر «۲» كه هركسي در هر بلوك اگر مسافت بعيده هم ميان آنها بوده ملك خود را موضوع نموده، جمع كرده ماليات خود را به ديوان مي‌داد و اگر اختلاف و اختلالي و دزدي و دغلي در ميان دهات «۱» براي ديوان نيز بجز زحمت حاصلي ديگر نداشت و در حقيقت اين قاعده منافي نظم ولايت و خلاف عادت ساير ممالك محروسه اعليحضرت قدر قدرت قضا شوكت شاهنشاه

______________________________

(۱). موارد نقطه‌چين نشان موش‌خوردگي لب كاغذ و سقط يكي دو كلمه است.

(۲). سقط چند كلمه به علت موش خوردگي لبه كاغذ.

جم [جاده] دين [پناه] روحناه«۱» لهذا در هذه السنه لوي‌ئيل قاعده و قرار را موقوف داشته بدون آنكه تجزيه شود، هر بلوكي را به مباشر كافي كاردان واگذار فرموديم.

مصداق اين حال خجسته مال عاليجاه عزت و سعادت همراه اخلاص و ارادت آگاه زبدة الاشباه ميرزا رضا علي ديوان بيگي است كه بلوكات و احشام مفصله را به او مفوض و مرجوع فرموديم و هركس از صاحبان املاك اگر تيول دولتي به فرمان جهان مطاع همايون داشته باشند«۱»

محال كلات ارزان و ژاوه رود و محال كژه وز

محال كلات ارزان

محال ژاوه رود، طاي، و دولاب و قريه آويهنگ

احشام از بابت ايل كويك غلامرضا و دراجي و بليلوند و دوم و خراط و لر و كلاه‌گر

خواهد آمد و هركه مواجب و وظيفه ديواني دارد و از قرار دستور العمل ديوان قضا نشان از قرار برات در جزو حساب آن بلوك مجري خواهد شد، و هركه نداشته باشد از قرار جميع ديواني كه در طومار علي حده «۱» كارسازي نموده قبض آن مباشر را سند خود خواهد دانست، و هركه از مالكين در شهر سكني دارند مأذونند ماليات خودشان را در شهر با مباشرين ديواني اصلا فرعا بپردازند. مقرر آنكه كدخدايان و ريش سفيدان و عموم اهالي «۱» دانسته تجاوز از امر و نهي او را موجب سياست دانند.

۹ - با مهر چهارگوش ناصر الدين شاه به سجع (السلطان بن السلطان ناصر الدين شاه قاجار)

عم اكرم فرخنده شيم كامكار نامدار معتمد الدوله فرهاد ميرزا حكمران ولايت

______________________________

(۱). سقط چند كلمه به علت موش‌خوردگي لبه كاغذ.

كردستان و همدان به مراحم خاطر خطير پادشاهي معزز و مخصوص بوده بداند، چون آن عم كامكار از طرز نيكو خدمتيهاي عاليجاه مجدت و نجدت همراه ميرزا رضا علي ديوان بيگي در پيشگاه اقدس عرض رضامندي كرده كه خاصه در اين سال قحطي و گراني از رسانيدن سيورسات ساخلو اورامان خاطر آن عم كامكار را خشنود ساخته كه مستحق بذل مراحم بيكران ملوكانه گرديده و مستدعي اعطاء خلعت مهر طلعت همايون درباره او شده، محض استدعاي آن عم كامكار موازي يك ثوب جبه زمردي خلعت به سرافرازي و افتخار مشاراليه مرحمت فرموديم كه موجب مزيد اميدواري او بوده، بيشتر از پيشتر به ترضيه خاطر آن عم كامكار سعي و كوشش نمايد، مقرر آنكه عاليجاه ميرزا رضا علي خلعت مبارك را زيب بر و دوش خود ساخته، حسب المقرر مرتب داشته در عهده شناسد، في شهر شوال المكرم سنه ۱۲۸۷.

(در حاشيه سمت چپ سطر اول به خط ناصر الدين شاه دارد: صحيح است)

۱۰ - (با مهر چهارگوش: بنده شاه ولايت طهماسب)

حكم والا شد، چون عاليجاه مجدت و نجدت همراه مقرب الحضرت الوالا ميرزا رضا علي ديوان بيگي همواره كمال مجاهدات و اهتمامات كافيه در انجام خدمات ديواني داشته و برحسب معمول سنواتي محل كلات ارزان و بلوك اورامان و كروز و طوايف احشامي بليلوند و غيره به عهده كفايت مشاراليه مفوض و مرجوع بوده و به احسن وجه از عهده نظم بلوك و طوايف مزبوره و وصول و ايصال ماليات ديوان برآمده، نظر به حسن خدمت و كفايت مشاراليه در هذه السنه ايت ايل فرخنده دليل نيز بلوك و طوايف مزبوره را به كف كفايت و فرط صداقت عاليجاه مشاراليه محول و مرجوع داشتيم كه بحمد اللّه تعالي بهتر از پيشتر در انتظام عمل بلوك و طوايف و ترضيه رعايا و ايلات مجاهدات كافيه مسلوك و مرعي داشته و ماليات ديوان را از قرار تمسكاتي كه سپرده به حيطه وصول رسانيده موافق و اقساط مشروطه مقرره بپردازد و بوجه من الوجوه معطل و معوق ندارد و حس كفايت و كارداني خود را به حضور سركار والا مشهود دارد. مقرر آنكه عموم اهالي بلوك و طوايف مزبوره خود را ابواب جمع مشاراليه بدانند. ماليات و عوارضات خود را از قرار حواله او بپردازند. او امر و نواهي او را اطاعت دارند و تخلف نورزند.

المقرر آنكه عاليجاهان مستوفيان شرح رقم مبارك را ثبت و ضبط نموده و در عهده شناسند. شهر ربيع الاول ۱۲۹۱.

حاشيه: هو. ملاحظه شد.

(در پشت فرمان مهر بيضي محمد الحسني ۱۲۸۶ ديده مي‌شود)

۱۱ - (با مهر چهارگوش: حشمت السلطنه)

حكم والا شد، آنكه عاليجاه عزت و سعادت همراه مقرب الحضرت الوالا ميرزا رضا علي ديوان بيگي مباشر محلين كلات ارزان و ژاوه رود و اورامان و طوايف كويك و بليلوند و لر و كلاه‌گر مفتخر بوده بداند از آنجائي كه پيوسته منظور نظر و مكنون خاطر خطير مرحمت اثر سركار اشرف والا انتظام و انضباط كارهاي ولايتي و حفظ حدود و ضبط ثغور و مراقبت امور و سرپرستي جمهور و رفع بدع مستحدثه و وضع قواعد و دفع قطاع الطريق و اشرار و امنيت طرق و شوارع است كه بدين واسطه احكام عدالت جاري دارد و اقسام نعم بر اصناف امم وارد آرد، ولايت به حليه معموري درآيد و قاطبه رعيت و بريت به فراغت كسب و معيشت نمايد، بحول اللّه تعالي به هيچ وجه من الوجوه خلاف قاعده و نقص و قصوري در نظم امور صفحات كردستان ظاهر نشده و دزدي و شرارت و هرزگي و جسارتي روي ندهد.

ولايت و سرحد من حيث المجموع در نهايت امنيت بوده، ابناء السبيل و عابرين در كمال آسودگي و ميل خاطر عبور و مرور نمايند، لهذا به مواجب اين رقم عنبر شيم مطاع به آن عاليجاه امر و مقرر مي‌شود اگرچه امور محلين و طوايف مزبوره البته به حسن كفايت و كارداني شما نظم كلي دارد، ولي مزيدا لتأكيد اهتمامي لازم است كه مدلول حكم محكم والا را به كسان خود ابلاغ نموده كه در سرپرستي رعيت و مراقبت امور طوايف و آن سرحد و ثغور مزيد اعتمادي به عمل آورده، قدغن اكيد نمايد حواله و اطلاقي نشود كه تحميل بر رعيت و بدعت باشد و التزام مخصوص هم گرفته به حضور آورده كه در هر باب مراقبت و مواظبت امورات مرجوعه بخواهند كه مخصوصا در امنيت طرق و شوارع مجاهدات بليغه به عمل و آساني عبور نمايند و صدمه و آسيبي وارد نگردد. حسب المقرر مرتب و معمول داشته در عهده شناسند. شهر ذي قعده ۱۲۹۱.

۱۲ - (با مهر بيضي: عماد الدوله ۱۲۹۰)

عاليجاه مجدت و نجدت همراه مقرب الحضرت الوالا ميرزا رضا علي ديوان بيگي مفتخر بوده بداند، چون برحسب امر و اراده عليه اعليحضرت قدر قدرت قوي شوكت اقدس همايون شاهنشاه جمجاه عالميان پناه روحنا و روح العالمين فداه كه حكمراني و ايالت كرمانشاهان و كردستان و مضافات به سركار والا مرحمت و عنايت شده است، مي‌خواستيم به سلامت و عافيت تشريف‌فرماي كردستان بشويم. بعضي امور سرحديه كه در پيش بود حسب الامر قدر قدرت اقدس همايون ملوكانه روحنا فداه به جهت انجام آنها به طرف كرمانشاهان حركت فرموديم و محض انتظام امورات آن صفحات و سرپرستي رعايا و برايا نور چشم مكرم حشمت السلطنه حفظه اللّه تعالي حاكم ولايت كردستان را از همدان با كمال امتيازات به مقر حكومت آنجا روانه نموديم كه با حالت مردم‌ داري كه دارد و كمال وثوق و اعتماد را در هر مورد به نور چشم معزي اليه داديم، با حسن مراقبت كافيه امور جزئيه و كليه آن صفحات را منتظم داشته، رعايا و برايا را آسوده خاطر نموده بعون اللّه تعالي به هيچ وجه نقص در كارهاي آنجا باقي نگذارد و عموم اهالي آن ولايت من بعد كمال فراغت خاطر را حاصل نموده، شرايط دعاگويي دولت ابد مدت قاهره را به عمل آوردند.

بناء عليه لازم آمد كه عاليجاه را به صدور اين ملفوفه رقم مبارك قرين افتخار و سربلندي داريم و ضمنا مقرر شود كه با نهايت اميدواري به التفات سركار والا مشغول سرپرستي ابو ابجمعي خود بوده، رعايا را دلگرم و اميدوار داشته كه حبه و ديناري اضافه بر معامله‌اي كه نواب مستطاب اشرف«۱» به آن قرار معامله و رفتار

______________________________

(۱). نيم سطر به علت موش خوردگي از بين رفته. است.

خواهد شد هميشه عرايضي كه دارد به عرض برساند و در عهده شناسد. حرره في شهر رمضان المبارك سنه ۱۲۹۱.

۱۳ - (با مهر مربع: حسام السلطنه)

حكم والا شد، كه چون بنا به التفات و رعايتي كه درباره عموم رعاياي كردستان داريم مي‌بايد بعون اللّه تعالي ملك و رعيت آن صفحات از هر جهت آباد و مرفه الحال بوده، در نهايت آسايش به امر رعيتي خود و پرداختن متوجهات ديواني و دعاگويي دولت قوي شوكت قاهره بپردازند، از جمله محال كلات ارزان و ژاوه رود و كوماسي و آويهنگ و سايرين از قرار تفصيل ذيل: كلات ارزان، ژاوه رود، كوماسي، آويهنك، كويك غلامرضا با كويك محمد صفر، دراجي، لر و كلاه‌گر.

بايد به عاليجاه مجدت و نجدت همراه مقرب الحضرت العلية ميرزا رضا علي ديوان بيگي كه كمال صداقت و درستكاري را دارد سپرده شوند كه از روي كمال قاعده‌داني در مقام سرپرستي رعايا و انتظام امور آنها و نظم طرق و شوارع و دفع اشرار و مفسدين و وصول و ايصال ماليات ديوان علي برآيد. لهذا از هذه السنه اودئيل خيريت تحويل و ما بعدها محال مزبور را ابو ابجمع و واگذار آن عاليجاه مشار اليه فرموديم و ضمنا به عموم رؤسا و كدخدايان و ريش‌سفيدان و رعاياي محال مرقوم امر و مقرر مي‌داريم كه به موجب اين رقم مبارك او را رئيس و مباشر عمل و امور خود دانسته، جميع كارهاي خود خاصه ماليات ديواني را به استصواب مشاراليه پرداخته، احدي از سخن و صلاح او خارج نشود. مقرر آنكه فرزند سعادتمند ارجمند نامدار كامكار اميرزاده ابو الفتح ميرزا حفظه اللّه تعالي حاكم ولايت و صفحات كردستان حسب المقرر مشاراليه را مستقل بر كار خود نموده، كمال رعايت و حمايت را از او به جا آورده كه در نهايت تسلط از عهده انجام خدمات محوله به خوبي برآيد، المقرر آنكه عاليجاهان مقرب الحضرت الوالا و مستوفيان و سررشته‌داران كرمانشاهان و كردستان عمل ديواني آنجا را به عهده مشاراليه برقرار داشته، شرح رقم والا را ثبت و ضبط نموده و در عهده شناسد، شهر ربيع الاول سنه ۱۲۹۴.

۱۴ - (با مهر چهارگوش مربع به سجع: برج شهي ابو الفتح بلند اخترست)

حكم والا شد، آنكه چون عاليجاه مجدت و سعادت همراه فطانت و درايت انتباه، كفايت و كفالت اكتناه، مقرب الحضرة العلية ميرزا رضا علي ديوان بيگي پيوسته مصدر و مرجع خدمات و مهمات كليه بوده و همواره طريق خدمتگزاري و مصادقت را به قدم صدق و ارادت پيموده و در انجام مهام مرجوعه و امورات محوله گوي سبقت و پيشدستي از امثال و اقران ربوده، مورد بروز و ظهور مراحم سركار والا درباره خود گرديده، محض شمول مكرمت درباره مشاراليه از هذه السنه لوي ئيل فرخنده تحويل و ما بعدها حكومت اورامان لهون به انضمام قريه داريان و دهات ژاوه‌رود و دهات كلات‌ارزان و طوايف كوماسي و كويك غلامرضا و كويك محمد صفر و لر و كلاه‌گر را محول به او فرموديم كه درصدد انتظام عمل آنجاها برآمده، چنانچه مقتضي كارگزاري اوست در رعايت رعيت و نظم طرق و شوارع و وصول و ايصال ماليات ديواني سعي وافر و جد وجهد متكاثر به عمل آورده، وجوه ديواني را قسط به قسط برساند. مقرر آنكه عموم اعيان و كدخدايان و ريش‌سفيدان اورامان لهون و داريان و ژاوه‌رود و كلات ارزان و طوايف كوماسي و كويك و لر كلاه‌گر مقرب الحضرة العلية ديوان بيگي را حاكم به استقلال خود دانسته، از سخن حسابي او تخلف نورزند و مقرب الحضرة الوالا مستوفيان سركاري شرح رقم مبارك را ثبت نموده در عهده شناسند، حرره شهر جمادي الاخره ۱۲۹۷.

۱۵ - هو اللّه تعالي شأنه (با مهر چهار گوش: برج شهي ابو الفتح بلند اختر است)

حكم والا شد، آنكه چون عاليجاه رفيع جايگاه مجدت و نجدت همراه فطانت مقرب الحضرة العليه قديمي چاكر خيرخواه ميرزا رضا علي ديوان بيگي در سنه ماضيه حس كارداني و خدمتگزاري و درست‌كاري و نيكورفتاري و مردم‌داري خود را در حكومت محال مفصله: اورامان لهون، قريه دارمان، دهات ژاوه رود، دهات كلات‌ارزان، طايفه كوماسي، طايفه كويك غلامرضا، كويك محمد جعفر«۱»، لر كلاه‌گر به عرصه شهود رسانيد و خاطر والا را از انتظام امور ابو ابجمعي خود و رسانيدن اقساط ديواني راضي و خرسند داشت، موجب حصول ازدياد مراحم و عنايت سركاري درباره خود گرديد، محض ظهور مكرمت در هذه السنه ئيلان ئيل خجسته تحويل هم كما في السابق حكومت اورامان لهون و ژاوه‌رود و كلات‌ارزان و دهات و طوايف مفصله فوق را به عاليجاه مشاراليه واگذار و محول فرموديم كه زايدا علي ماسبق در صدد انتظام محال مزبوره و آسايش رعاياي آنجا برآمده، ماليات را از قرار تمسكي كه سپرده است قسط به قسط برساند. مقرر آنكه عموم كدخدايان و ريش‌سفيدان و رعاياي محال و طوايف مفصله فوق مقرب الحضرة العليه ديوان بيگي را حاكم بالاستقلال خود دانسته از صلاح ديد او تخلف و انحراف نورزند، حرره شهر جمادي الثاني سنه ۱۲۹۸.

۱۶ - سنه پيچي ئيل‌

پنج شهر رمضان المبارك ۱۳۰۱- به شرح آنكه چون مرحوم ميرزا رضا علي ديوان بيگي كردستاني از خدمتگزاران دولت بوده، اين اوقات به رحمت خدا رفته، به ملاحظه خدمات آن مرحوم و ظهور لياقت عاليجاه رفيع جايگاه ميرزا شفيع پسر ارشد او و شمول عنايت خديوانه درباره ساير اولادش، مبلغ پانصد تومان مواجب و استصوابي كه در حق او مقرر بود بعد از وضع ثلث ديواني در حق اولادش مرحمت و برقرار فرموديم كه از معامله هذه السنه پيچي ئيل كما في السابق از ماليات ولايت كردستان دريافت نموده، از روي كمال اميدواري به مراسم خدمت‌گزاري قيام نمايند. مقرر آنكه غره باصره خلافت و شهرياري و قره ناصيه سلطنت و تاجداري فرزند اسعد كامكار ظل السلطان حكمران دار السلطنه اصفهان و مملكت فارس و ولايت كردستان [و] مضافات حسب المقرر معمول داشته تخلف ننمايد.

المقرر مقرب الخاقان مستوفيان عظام شرح فرمان مبارك را ثبت و ضبط نمايند.

______________________________

(۱). در موارد ديگر: محمد صفر.

مواجب استصوابي در حق اولاد مرحوم ميرزا رضا علي ميرزا شفيع، ميرزا حسين، ميرزا عطاء اللّه، ميرزا عبد الوهاب و ميرزا عبد الحميد

ثبت كه از قرار فرمان همايون در وجه علي اشرف خان و حسين پاشا خان پسرهاي نجفقلي خان مرحمت شده كه غيرديواني.

۱۷ - (پشت فرمان) عاليجاه مجدت و نجدت همراه مقرب الخاقان نور چشم مهربان ميرزا زكي پيشكار كردستان مطالعه نمايد

مقرب الخاقان نور چشما، مبلغ دويست تومان از بابت تفاوت عمل كردستان در حق عاليجاه عزت و صداقت همراه اعزي ميرزا رضا علي مستوفي كردستان«۱» مرحمت شده است، از آنجا كه مشاراليه نوكري است قابل و زياد متضرر«۲» شده است، لازم آمد كه به آن نور چشم قلمي شود مبلغي كه از براي او معين شده است، بدون كسر و نقصان عايد و مهمسازي نمائيد كه صرف معاش خود ساخته آسوده خاطر به لوازم خدمتگزاري ديوان همايون قيام و اقدام نمايد، البته يقين است از قرار مرقوم وجه مزبور را در حق مشاراليه كارسازي خواهد كرد كه آسوده باشد. زياده درين باب حاجت تأكيد نيست.

______________________________

(۱). يك كلمه بر اثر پارگي كاغذ از بين رفته است.

(۲). دو كلمه ناخوانا.

پيوست سوم ۶۱ نامه از ديوان عدليه اعظم و همچنين از حكام مانند عزيز خان سردار كل و حسام السلطنه و ديگران به ميرزا رضا علي ديوان بيگي و يا مربوط به او (سالهاي ۱۲۷۵- ۱۲۹۶ ق)

به التفات فرخ درخشاني‌

اشاره

مشخصات نامه‌ها

شماره‌هاي ۱ تا ۲۴ و ۲۶ و ۲۷ و ۲۹ تا ۳۶ و ۳۸ و ۳۹ و ۴۱ تا ۴۳ و ۴۹ تا ۵۱ و ۵۴ تا ۵۹ به مهر عباسقلي معتمد الدوله جوانشيرست. او در دوره‌اي كه ناصر الدين شاه وزراي شش گانه تعيين كرد به وزارت عدليه منصوب شد (سالهاي ۱۲۷۵ تا ۱۲۷۸ كه درگذشت).

شماره‌هاي ۴۶ و ۴۷ و ۶۰ به مهر ميرزا يوسف مستوفي الممالك است.

شماره‌هاي ۳۷ و ۴۰ و ۴۴ به مهر مربع عزيز خان سردار كل عساكر منصوره است.

شماره‌هاي ۲۵ و ۲۸ و ۴۵ به مهر بيضي سردار كل عساكر منصوره است.

شماره‌هاي ۵۲ و ۵۳ و ۶۱ به مهر مستوفي نظام است.

شماره ۴۸ به مهر حسام السلطنه است.

خاطرات ديوان بيگي، ص: ۲۹۵