خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (كردستان و طهران)

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران)0%

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران) نویسنده:
گروه: کتابخانه تاریخ

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایرج افشار
گروه: مشاهدات: 41766
دانلود: 4760

توضیحات:

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (كردستان و طهران)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 542 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 41766 / دانلود: 4760
اندازه اندازه اندازه
خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران)

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (كردستان و طهران)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۲۳ - عاليجاها، عزيزا از قراري كه كربلائي قهرمان نام بهاري به ديوان عدليه اعظم عارض گرديده مبلغ دو هزار و چهار صد تومان موافق دو طغري تمسّك معتبر شرعي از فتح اللّه بيك كردستاني طلبكار است و مشاراليه در اداي وجه استقراضي خود مسامحه مي‌نمايد. چون مراتب در جزو روزنامه‌جات به حضور معدلت دستور خسروانه رسيده، دستخط مبارك بر احقاق حق شرف صدور يافته است.

لهذا به آن عاليجاه عزيز قلمي مي‌شود كه به محصلي عاليجاه حاجي غلامعلي خان مدعي را احضار نموده، در صورت اقرار طلب عارض را تمام گرفته عايد سازيد و هرگاه حرف مقرون به حساب در مقابل داشته باشد مدعي عليه با عارض مزبور در محضر احدي از حكام شرع مرضي الطرفين طي دعوا نمايند، و صورت اتمام را در ديوان عدليه اعظم روانه دارند.در ثاني مرقوم مي‌شود كه در باب فقره مسطوره متن شرحي به عاليجاه اعزي حاجي غلامعلي خان نوشته شد كه به محصلي عاليجاهان محمود بيك و علي عسكر بيك دهباشيان فراشخانه مبارك عمل را بگذارند. آن عزيز مراقب احوال عاليجاهان مشاراليها باشد كه خدمت مرجوعه را انجام بدهند.

شهر متن سنه ۱۲۷۶

۲۴ - هو عاليجاها، مجدت همراها، نور چشما كرمعلي بيك بهار لوئي در ديوان عدليه اعظم عارض شد كه چهار دانگ و نيم از قريه داش كسن من قراء بلوك اسفندآباد كردستان به انضمام شش دانگ معدن الحجر طاحونه متعلق به قريه مزبوره ملك طلق من و ساير اولاد مرحوم اللّه مراد بيك پدر من است، و ابا عن جد متصرف بوده و هستيم. چهار ماه قبل بعضي از اهالي قريه كه اسامي آنها از قرار تفصيل ذيل است:

بهرام خان، يادگار، محمد، رجبعلي، عليقلي، صادق، علي عسگر، قرطاس، غيب علي، سليمان، سجادين.

سه دانگ و نيم از ملك مزبور را با چهار دانگ از معدن الحجر طاحونه به خلاف حساب به چراغعلي بيك نام ساكن همدان فروخته‌اند.و همچنين يك شعير از ملك قريه بهارلو موافق مصالحه نامچه معتبره از غيب علي نام بهارلويي به من انتقال يافته است. در اين اوقات مصالح مزبور به خلاف شرع به چراغعلي بيك مذكور فروخته است، و همچنين عرض كرد كه معادل هفتاد و پنج تومان از بابت ماليات ديواني قريه بهارلو مباشرين امور ديوان حواله داده بودند كه از رعاياي قريه مزبوره مطالبه و دريافت نمايند. چون رعيت متفرق شده بود، محصل مأمور مبلغ مزبور را به عنف و جور از مشاراليه گرفته است و مراتب به هذه التفصيل در جزو روزنامه‌جات به عرض حضور معدلت دستور اعليحضرت قدر قدرت شاهنشاهي روحي و روح العالمين رسيده و دستخط جهان مطاع همايون بر احقاق حق و رفع تعدي از عارض شرف صدور يافته است. لهذا حسب الامر به آن عاليجاه نور چشم مي‌نويسم كه به اطلاع و استحضار مقرب الخاقان مخدومي امان اللّه خان والي به حقيقت عرض مشاراليه رسيدگي نموده، اولا در باب املاك عارض در صورتي كه مختص اولاد مرحوم اللّه مراد بيك مي‌باشد و متعرض شدن سايرين به خلاف حساب است، قدغن شود كسي مزاحم املاك آنها نشود، و اگر اشخاص مفصله را در مقابل حرفي مقرون به حساب بوده باشد، رجوع به محضر احدي از حكام شرع مرضي الطرفين نمائيد كه موافق شريعت مطهره طي گفتگو نمايند. هرآنچه حكم شرع مطاع صادر آيد از آن قرار مجري و ممضي داشته احقاق حق به عمل آيد. و ثانيا در باب ماليات ديواني بهارلو كه به خلاف حساب از عارض گرفته‌اند در صورت صدق قدغن كنيد آنچه زياد از بدهي او دريافت نموده‌اند مباشرين ديواني مسترد سازند، و از اشخاصي كه خود ماليات بده هستند مطالبه و دريافت نمايند. خلاف معدلت و انصاف است ماليات و متوجهات ديگران را از عارض دريافت نمايند. البته نهايت اهتمام در انجام اين فقرات مرعي داريد كه حق لمن له الحق عايد شود.

في شهر شعبان المعظم سنه ۱۲۷۶

۲۵ - هو عاليجاه عزت و سعادت همراه اعزي ميرزا رضا علي ديوان بيگي را مرقوم مي‌شود.

چون در اين سنوات اوضاع ولايات كردستان به جهات عديده كمال اختلال و پريشاني به هم رسانده بود و من به اقتضاي خيرخواهي كه در حق افراد و آحاد آن ولايت دارم هميشه از اين حالت كمال افسوس داشتم، مراتب را به خاكپاي همايون اعليحضرت اقدس شاهنشاهي روح العالمين فورا معروض داشتم و برحسب عرض و استدعاي اينجانب ولايات كردستان ضميمه حكومت آذربايجان به عهده اينجانب محول و واگذار گرديد و نتيجة الوالاة العظام مقرب الخاقان فرزند مكرم والا مقام نجفقلي خان به حكومت كردستان سرافراز و مفتخر شده است. لهذا«۱» براي ابلاغ اين حكم مأمور نمود و به آن عاليجاه استحضار داد كه فرزند مكرم معزي اليه را حاكم بالاستقلال و مقرب الخاقان ميرزا ابو القاسم مستوفي را وزير بالاقتدار آن ولايت دانسته از اوامر و نواهي حاكم تمرد و تجاوز ننمايند. البته حسب المرقوم معمول دارد.

في شهر رمضان ۱۲۷۶

عاليجاه عزيزا مقرب الخاقان ميرزا ابو القاسم وزير را نوشته‌ام براي قرار و دستور العمل ولايات كردستان نزد اينجانب خواهد آمد. آن عاليجاه بايد در خدمتگزاري فرزند مكرم نجفقلي خان حاكم كردستان نهايت اهتمام و سعي به عمل بياورد و در امورات محوله خود دقيقه‌اي فرو گذاشت نكند.

تحريرا في تاريخ متن‌

۲۶ - هو عاليجاها، مجدت همراها، نور چشما، عزيزا سال گذشته رعاياي صندوق آبادي در هنگام تشريف‌فرمايي موكب همايون به سفر خيريت اثر در محلات به ديوان عدليه اعظم عارض شدند كه با بعضي اشخاص ادعا دارند و عاليجاه حاجي غلامعلي خان مأمور و محصل گرديد كه در آنجا قطع دعوا و گفتگوي آنها را با مدعي

______________________________

(۱). جاي چهار پنج كلمه سفيد مانده است.

عليهم كرده باشد. پاره‌اي ادعاي عارضين را گذرانيده و صورت اتمام آنها را به آن عاليجاه نور چشم سپرده است. دين وقت مجددا به ديوان عدالت اشخاص مفصلة الاسامي عارض شدند:

بابا مراد، رمضان كه آخوند ملا علي هشتاد و دو تومان و يك تخته گليم دراز گرفته، ملك محمد، كربلايي عليمراد، سليم، حق مراد، جعفر، پرّد؟، محمد نوكر كه اسب و اسباب او را برده‌اند، عباسقلي، حسن خان.

كه بعضي رعاياي آنها با عاليجناب آخوند ملا علي و بعضي از اهالي آنجا باقي مانده و قطع گفتگوي آنها نشده است. عليهذا برحسب امر قدر قدر همايون مزيد للتأكيد به آن عاليجاه نور چشم مرقوم مي‌شود كه از قراري كه عاليجاه غلامعلي خان صورت عملي را به آن عاليجاه نور چشم سپرده است ملاحظه نمايند. مشاراليهم را هر ادعايي يا آخوند ملا علي و سايرين بوده باشد و تا به حال نگذشته است مواظبت و مراقبت به عمل آورده، با هركس ادعا داشته باشد قطع دعوا و طي گفتگوي آنها را نموده كه مجددا به ديوان عدليه عارض نگردند و پس از انجام هر صورت اتمام عمل آنها را به ديوان اعظم اظهار و ارسال داشته كه در عرض مجدد حجت بوده باشد، زياده چه تأكيد شود.

تحريرا في شهر شوال المكرم سنه ۱۲۷۶

۲۷ - هو عاليجاها، نور چشما، عزيزا آقا سيد عماد الدين و آقا سيد فتاح كردستاني در ديوان عدليه اعظم عارض شدند كه املاك موروثي و متصرفي آنها را كه از قرار تفصيل ذيل است: قريه صلوات‌آباد (شش دانگ)- قريه دولت‌آباد (شش دانگ)- قريه ابراهيم‌آباد (شش دانگ)- قريه منيرآباد (شش دانگ)- قريه خياره (شش دانگ)- جمع سي دانگ.

در سنه ماضيه آقا شيخ ابراهيم و ورثه حاجي رضا قلي نامان كردستاني بدون حساب به عنوان غصب تصرف كرده‌اند.

و برطبق عرض خود قباله‌جات و احكام حكام شرع و فرمان ديوانخانه سابق واستشهاد نامچه ممهوره معتبره به مهر همه علماي كردستان و معتبرين آنجا ابراز داشت. مراتب عرض عارض در جزو روزنامه‌جات ديوان عدالت معروض حضور معدلت دستور ملوكانه گرديده، دستخط جهان مطاع مبارك بر غوررسي و احقاق حق شرف صدور و عز نفاذ يافت.

عليهذا حسب الامر الاقدس الارفع الاعلي به آن نور چشم عزيز مرقوم مي‌گردد كه عارضين را با مدعي عليهما رجوع به محضر احدي از حكام شرع مرضي الطرفين نموده مرافعه نمايند. بعد از ترافع و صدور حكم شرع مطاع از همان قرار معمول و مجري داشته احقاق حق به عمل آورند. البته در مدعيات عارض كمال اهتمام كرده كه بر وفق حكم شرع احقاق حق آنها شده باشد و پس از انجام امر صورت اتمام عمل را به ديوان عدليه اعظم بفرستند. زياده حاجت به تأكيد ندارد.

تحريرا في شهر شوال المكرم سنه ۱۲۷۶

۲۸ - عاليجاها، مجدت و نجدت همراها، عزيزا همان اوقات كه از جانب سني الجوانب اين دولت ابد مدت نظم كردستان به اينجانب مفوض شد، عاليشأن آقا محمد علي تاجر اصفهاني كه از سكنه دار الخلافة الباهره است شرحي به كسان ما نوشته بود كه آقا محمد حسن برادر او كه در كردستان مدتهاست به كاسبي مشغول است جهت خريدن روغن به دهات مي‌رفت. در سه فرسخي كردستان كه به دو سه مزرعه معتبره نزديك است، پنج شش سوار او را برهنه كرده يكصد تومان نقد و قريب بيست تومان اسباب او را برده‌اند و مراتب را به مقرب الخاقان والي اظهار نموده و به مسامحه و اهمال گذرانده‌اند. بنابراين به آن عاليجاه مرقوم مي‌دارد كه اين سفارشي است اولا از اينجانب مي‌شود و اول فقره‌اي است كه باعث انتظام امورات آن صفحات خواهد شد. در پيدا كردن و استرداد مال مشاراليه نهايت سعي و اهتمام را مدعي داريد كه نقد و جنس به او برسد كه از دار الخلافه آقا محمد علي مزبور در ايصال مذكور رضا نامه به اينجانب بنويسد كه اموال مسروقه برادرش بعينه تمام و كمال عايد شده كه در ثاني محتاج به اظهار و عرض امناي دولت قاهره بشود.

ابتداي كار اسباب بدنامي جهت ولايت حاصل نشود. زياده تأكيد لازم نيست. البته

خاطرات ديوان بيگي، ص: ۳۱۷

نهايت مراقبت را در اين باب معمول خواهند نمود.

في شهر شوال ۱۲۷۶

۲۹ -

هو عاليجاها، عزيزا عاليشأن آقا محمد علي تاجر همداني در ديوان عدليه اعظم عارض و متشكي گرديده كه پنج ماه قبل سه بار قماش مال التجاره او را كه از سنندج به سليمانيه مي‌برده، در بين راه شانزده نفر سواره از اهالي خور خوره كردستان و سقز بر سر قافله ريخته اقمشه مزبوره را با سه رأس قاطر او را به سرقت برده‌اند.

اظهار عرض خود را به مقرب الخاقان والي نموده، او هم به ابراهيم سلطان آدم خود نوشته كه سارقين را پيدا كرد. اموال مسروقه عارض عايد دارد. او هم بعد از تفحص معلوم نموده است كه سارقين مال عارض اشخاص مفصلة الاسامي كه بعضي خورخوره‌اي و برخي از آنها سقزي مي‌باشند هستند: علي محمد ولد محمود بيگ، حيدر بيدج، غلام برادر حيدر، بيروت نس، كاكه محمد پسر بيروت آقا، جليل پسر خامه، وليد پسر محمود تمام، بيروت آقا، بابا پير ولد بيروت آقا، نادر و قادر آدمهاي كاكه محمد، در خاوران محمد كون‌چاق، موسي آقا چوقي، محمد رحيم قاچوتي، سهراب قيطوني، عبد اللّه آقا در قانوني، حيدر بيك كدخداي كليد. قدري از تنخواه را هم از آنها گرفته نمي‌داد، خود نگاه داشته يا به والي سپرده است. در هر صورت سارقين معلوم و الي حال ديناري از مال او به خودش نرسيده. مقرب الخاقان مشاراليه به ديوان عدالت احضار و استفسار چنانچه شايد و بايد به عمل آمده اظهار داشت كه عارض چنين عرضي سابقا كرده بود. من هم به مباشر خورخوره نوشتم كه مال او را پيدا كرده تسليم خودش نمايد. درين بين احضار به دربار معدلتمدار شده اطلاع ندارم كه چقدر از تنخواه او را گرفته و در پيش كي باقي مانده است.

مراتب عرض عارض در جزو روزنامه‌جات ديوان عدالت به عرض حضور معدلت دستور خديوانه رسيده دستخط جهان مطاع مبارك بر احقاق حق شرف صدور يافته، فرمان واجب الاذعان همايون به عهده و افتخار مقرب الخاقان نجفقلي خان نايب الحكومه كردستان عز نفاذ يافت. عليهذا حسب الامر الاقدس الاعلي به آن عاليجاه عزيز مرقوم داشت كه چنانچه حكم محكم شرف صدور يافته، مي‌بايد مال مسروقه عارض را تا دينار آخر از سارقين دريافت نموده و به عارض رسانيده، قبض رسيدگي او را به ديوان عدالت ارسال دارند، و هرچه از مال عارض را كه محصل والي گرفته درست تحقيق نمايند، هرگاه در پيش خودش مانده از او بگيرند و به عارض مسترد ساخته قبض رسيدگي دريافت كنند، و اگر تنخواه را گرفته و به والي سپرده است بنويسند كه چقدر تنخواه را گرفته و به والي داده است تا در همينجا مطالبه شود، و البته بدون مسامحه و مماطله آدمي تعيين نمايند كه تنخواه عارض را از سارقين مزبور كه خورخوره و سقزي مي‌باشند تمام و كمال تا دينار آخر گرفته به عارض عايد ساخته قبض رسيدگي او را با صورت انجام امريه ديوان عدليه اعظم اظهار داشته كه مجددا عارض نشده و در عرض مجدد او با حجت بوده باشد. و درين خصوص نيز حكمي هم به عاليجاه محمد علي خان حاكم سقز و مقرب الخاقان ميرزا ابو القاسم پيشكار كردستان صادر گرديده كه برحسب فرمان مبارك مال عارض را اهتمام نموده عايد نمايند. زياده حاجت تأكيد و سفارش ندارد.

تحريرا في شهر ذي قعدة الحرام سنه ۱۲۷۶

۳۰ - هو عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا عاليشأن آقا بيك كردستاني در ديوان عدليه اعظم معروض داشت كه مبلغ هفتصد تومان به تجار و ساير كسبه دوستان مقروض و دادني هستم و طلبكاران از قرار ده و چهار منفعت مطالبه و دريافت مي‌دارند. با وصف اينكه اصل تنخواه را داده‌ام و همين مبلغ از بابت منافع آن است.

عليهذا به آن عاليجاه قلمي و اظهار مي‌شود كه اظهار اين‌گونه خلاف رأي امناي دولت جاويد عدت قاهره و منافي مقتضاي عدالت و معمولي ديوان عدليه اعظم است. آن عاليجاه بايد طلبكاران مشاراليه را قدغن بليغ نمايند كه علاوه بر توماني يكصد دينار رايج معمولي، ديوان عدالت مطالبه ننموده از قرار نوشته مجري و معمول دارند. زياده حاجت تأكيد ندارد.

حرره شهر ذي‌قعدة الحرام سنه ۱۲۷۶

در ثاني مرقوم مي‌شود كه چون عاليشأن آقا بيك زياد پريشان شده و اعسار او نيز در ديوان عدالت معلوم گرديده، لهذا عموم طلبكاران مشاراليه مي‌بايد الي مدت دو سال با او مدارا و مهلت كنند كه هم به آسودگي اداي قرض خود را نموده، و هم امر خود را بگذراند و درين مدت به تدريج مطالبات از بابت طلب او عايد دارد. البته از قراري كه قلمي شده تخلف جايز نداند.

به تاريخ متن- ۱۲۷۶

۳۱ - هو عاليجاها، عزيزا كربلائي قهرمان بهاري من قراء همدان به ديوان عدليه اعظم مفروض داشت كه موافق دو طغري تمسك شرعيه معادل دو هزار و چهار صد تومان از فتح اللّه بيك كردستاني طلب دارد. چهار ماه قبل نيز عارض شده حكمي به عهده مقرب الخاقان والي صادر گرديده بود كه احقاق حق نمايد. مدعي عليه رو پنهان كرده استيفاي حق او نشده است. مراتب عرض عارض در جزو روزنامه‌جات ديوان عدالت به عرض حضور معدلت دستور خسروانه رسيده، دستخط جهان مطاع مبارك بر غوررسي و احقاق حق شرف صدور يافت. عليهذا حسب الامر اقدس الاعلي به آن عاليجاه عزيز مي‌نويسم كه در صورت صدق، طلب عارض را گرفته برسانند و در صورتي كه انكار داشته باشد طرفين را رجوع به محضر حاكم شرع نموده طي دعوا و قطع گفتگو نمايند، و پس از انجام امر صورت اتمام عمل را به ديوان عدالت اظهار دارند كه در عرض مجدد حجت بوده باشد. زياده حاجت سفارش ندارد.

تحريرا في شهر ذيقعدة الحرام سنه ۱۲۷۶

۳۲ - هو عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا عاليجاه لطف اللّه خان خواجه‌وند در ديوان عدليه اعظم عارض شد كه از قرار تفضيل نسبت به مشاراليه تعدي و بي‌حسابي شده و از اشخاص معينه بعضي مطالبات دارد كه در اداي آن تعلل و مماطله دارند:قريه قوچ من قراي كردستان ملكي كمترين موافق ثبت كتابچه مبلغ بيست تومان ماليات قرار مزبوره است، و در عوض مواجب كمترين مرحمت شده.اكنون مباشرين امور ديواني مبلغ سي تومان اضافه دريافت مي‌نمايند.

از سعيد بابا خان كردستاني بعضي مطالبات دارم. سابقا به ديوان عدالت عارض شده حكمي در عهده عاليجاه حاجي غلامعلي خان صادر شده.

مشاراليه قرار گذاشت كه يا مطالبات كمترين را بدهد يا به دار الخلافه حاضر شود. تاكنون به تعلل مي‌گذارند.

فرج اللّه كردستاني سه سال قبل خانه مرا غارت نموده و از قرار تفصيل جداگانه اموال مرا برده است.

از اهالي كردستان مطالبات دارم. در اداي آن به تعلل مي‌گذرانند و به مرافعه نيز اقدام نمي‌نمايند.

چون مراتب در جزو روزنامه‌جات معروض حضور معدلت دستور خسروانه روحي و روح العالمين فداه، رسيده دستخط جهان مطاع بر احقاق حق مشاراليه و استرداد مطالبات او شرف صدور يافت. عليهذا به آن عاليجاه قلمي و اظهار مي‌شود كه به مباشرين امور ديواني قدغن نمايند كه از قريه قوچ اضافه بر جمع ديواني دريافت نداشته، در صورتي كه قريه مزبوره محل مواجب عارض باشد مباشرين را حرفي نخواهد بود و ثبت مأموريت حاجي غلامعلي خان را كه در نزد آن عاليجاه است هريك از فقرات را تمام نموده صورت آن را روانه دارد.

و در ساير فقرات عرض مشاراليه رسيدگي و اهتمام بليغ نموده مطالبات او را به حيطه وصول رسانيده كه به عارض برسانند، و اموال منهوبه را نيز تماما در صورت صدق استيفا و به عارض عايد دارد، و اگر مدعي عليهم را در مقابل حرفي باشد رجوع به محضر حاكم شرع نموده احقاق حق كرده، صورت اتمام را به ديوان عدالت روانه دارند.

شهر ذي حجة الحرام ۱۲۷۶

۳۳ - عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا روز يكشنبه بيست و دوم شهر صفر المظفر عاليشأن محمد بيك قراباغي در پيشگاه حضور باهر النور معدلت گنجور سركار اقدس همايون اعليحضرت قدر قدرت شاهنشاه جمجاه روحي و روح العالمين معروض داشت كه نه سال قبل از ولايت سليمانيه با عيال و متعلقان مهاجرت نموده، در سقز ساكن گرديده. دو سال بيشتر عاليجاه محمد علي خان حاكم سقز به خلاف حساب تمامي اموال و اسباب و جميع مايملك او را از قرار تفصيل ذيل برده و ضبط نموده:«۱»

ميش/ رأس/ الاغ مصري با كره كه سي تومان قيمت

گوسفند قصابي/ رأس/ داشته/ دو رأس

بز زايج و غير زايج/ رأس/ زين و يراق

ماده گاو و گاو كاري/ رأس/ روغن

الاغ/ رأس/ مسينه آلات/ من

ماديان و كره اسب رأس/ پشم گوسفند/ يك بار

اسب/ رأس/ وجه نقد ريال كه در ميان پشم بوده

كره اسب عربي كه يكصد تومان قيمت/ اسباب زنانه

داشت/ رأس

______________________________

(۱). ارقام به طريق سياق‌نويسي در چهار ستون است.

آفتابه آهني/ تفنگ/ يك قبضه

نمد/ تخته/ عباري مرعز/ ثوب

جل گاو/ كلاس

جل ماديان/ تخته/ اسباب نعل‌بندي

ريسمان رنگ شده/ رختخواب

ريسمان بار/ عدد/ لحاف

پابند اسب/ عدد/ گندم كه در انبار داشته/ بار

جوال بار/ عدد/ وجه نقد موافق تمسّك كه به خود

جاجيم/ تخته/ محمد علي خان داده

خورجين/ دو عدد/ حواله اسباب زنانه

تبر و تيشه

حكم محكم جهان مطاع بالمشافهة العليه شرف صدور يافت كه قيمت اموال منهوبه و ضبطي را كه محمد علي خان برده، آن عاليجاه و مقرب الخاقان نايب الحكومه و ميرزا ابو القاسم وزير معين نموده، تنخواه آن به ديوان عدالت فرستاده شود كه در خاكپاي جواهر آساي مبارك تسليم عارض گردد. البته برحسب امر قدر قدر همايون بايد كمال سعي و اهتمام را دريافت تنخواه قيمت اموال مرعي دارد كه وجه قيمت اموال را تمام و كمال به زودي ارسال داشته، اهتمام خود را ظاهر سازد. در صورت مسامحه البته محصل شديد مأمور خواهد شد كه بدون تأمل حكما تنخواه را دريافت نموده و بياورد. البته آن عاليجاه نهايت دقت را معمول خواهد داشت. در صدر نامه ناصر الدين شاه نوشته است «ملاحظه شد».

حرره في شهر صفر المظفر سنه ۱۲۷۷

۳۴ - هو نتيجة الولاة العظاما، برادرا، مهربانا در باب انتظام و انضباط امور عاليجاه ميرزا رضا علي ديوان بيگي بايد آن برادر كمال مراقبت را به عمل آورده طوري اهتمام نمايند كه خدمت محوله به مشاراليه پيشرفت داشته و در امر خود مستقل باشد و از هرجهت آسوده گردد. في الحقيقه عاليجاه مشاراليه آدم كافي و كاردان است. هرقدر شما در انتظام امور او مراقبت زياد نمائيد مايه پيشرفت خدمت ديواني خواهد شد. معلوم است مراقبت تمام در امور متعلقه ادا خواهيد نمود.

زياده حاجت به سفارش نيست.

حرر شهر صفر المظفر سنه ۱۲۷۷

۳۵ - هو عاليجاها، مجدت و نجدت همراها، اخيا مهربانادر باب انتظام عمل ديوانخانه كردستان و امورات عاليجاه عزت همراه اعزي ميرزا رضا علي ديوان بيگي حسب الامر قدر قدرت به شما مي‌نويسم كه نهايت مراقبت و مواظبت را به عمل آورده، در هر حال رعايت احوال عاليجاه مشاراليه را منظور دارند كه در كمال سهولت از عهده خدمات محوله بر آيد، و نيز حسب الامر مقرر است كه روزنامه عرض عارضين و انجام كارهاي آنها چه از بابت احكامي كه از دربار معدلت مدار همايون صادر مي‌شود، و چه از بابت كارهايي كه در آنجا مي‌گذرد همه را هر ماهي دو مرتبه عاليجاه مشاراليه نوشته به دربار معدلت مدار ارسال دارد كه ملحوظ نظر آفتاب اثر ملوكانه گرديده و از كيفيت انجام احكام صادره اطلاع كامل حاصل فرمايند. آن عاليجاه اخوي كرام مي‌بايد به عاليجاه مشاراليه قدغن نمايد كه درين باب لوازم اهتمام را به عمل آورده، سر مويي فروگذاشت ننمايد كه مورد مؤاخذه خواهد بود. يقين است درين باب كوتاهي نخواهند كرد. در هر حال بر شما لازم است كه در تقويت و جانبداري عاليجاه مشاراليه سعي موفور مرعي داشته و حمايت نمائيد كه خدمات محوله او بطور خوب صورت انجام گرفته و امري به عقده تعويق نماند. زياده حاجت كه نيست.

في شهر صفر المظفر سنه ۱۲۷۷

۳۶ - هو عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا چندي قبل شرحي كه قلمي داشته بوديد مصحوب گماشته آن عزيز رسيد و تصديقي كه مخدوم مكرم مهربان سردار كل نوشته بودند با آن نوشتجات آن عزيز به نظر كيميا اثر مبارك سركار اعليحضرت قدر قدرت شهرياري روحي و روح العالمين فداه رسانيده، آن عزيز مورد التفات بلا نهايات ملوكانه گرديده و اظهار مرحمت فرمودند كه كماكان مي‌بايد در كمال استقلال مشغول خدمات محوله بوده و به‌طور سابق هر ماهي دو مرتبه روزنامه امورات ديوانخانه آن ولايت را به ديوان عدليه اعظم بفرستند كه به نظر مبارك برسد. حسب الامر الاقدس درين باب شرحي به مخدوم مكرم مهربان سردار كل نوشته شد كه كمال اهتمام را در انتظام عمل آن عزيز به عمل آورند. از ايشان جوابي رسيد كه نوشته بودند ابلاغ حكم همايون را به آن عزيز كرده‌اند و زياد اظهار رضامندي نموده بودند. معلوم است صداقت و كفايت و كارداني آن عزيز مقتضي اين است كه هميشه مورد تحسين باشيد. محبت اينجانب را كه در حق خود مي‌دانيد به چه مرتبه است. هيچوقت از انتظام عمل آن عزيز غفلت ندارم. خاصه امشب كه شب پنجشنبه ۲۰ بود و سركار نواب مستطاب و الاشعاع السلطنه فصل مشبعي از كفايت و كارداني آن عزيز تعريف و توصيف مي‌فرمودند، مايه ازدياد ميل و محبت اينجانب نسبت به آن عزيز گرديد. البته شب و روز در انجام خدمات محوله كوتاهي ننموده و محبت اينجانب را درباره خود به سرحد كمال دانسته مطالب و مهمات خود را بنويسند.

في شهر ربيع الاول ۱۲۷۷

۳۷ - عاليجاه عزت همراها، نور چشما شرحي كه به مقرب الخاقان مستوفي نظام نوشته بوديد به ملاحظه اينجانب رسيد. از تفصيل احوال ولايت و مأمورين آنجا به آنطورها كه اظهار نموده بوديد استحضار كامل حاصل نمودم. از قراري كه معلوم شد به جهت پاره‌اي ملاحظات اندك نقاري فيمابين عمدة الولاة العظام برادر مكرم عاليمقام نجفقلي خان والي و عاليجاه مجدت و سعادت همراه نور چشمي محمد علي خان واقع شده بود. چنانچه به مقرب الخاقان والي نوشته‌ام اجزاي مأمورين آنجا مي‌بايد سر موئي از اطاعت او تجاوز نكرده، دست به هم داده اوقات شب و روز خود را مصروف انتظام عمل آنجا و وصول و ايصال ماليات ديوان و غيره نمايند. بديهي است اگر في الجمله كدورت و نقار مابين آنها رو دهد موجب نكث ماليات و اغتشاش كارهاي آن ولايت خواهد بود. عاليجاه محمد علي خان با اينكه خودش كمال تلاش در استقلال امورات والي داشت، چگونه مي‌شود حالا بر خلاف رضاي او حركت نمايد. آنچه لازم بود به طرفين نوشته‌ام. شماها نيز مي‌بايد طالب نقار فيمابين آنها نبوده در اصلاح و رفع كدورت«۱» شده كه از كدخدا منشي شماها به من بنويسند. هرگاه معلوم شود كسي در ميان آنها ميل به فساد دارد، اول او را رفع خواهم كرد و طوري خواهد شد كه بكلي از اعتبار نوكري خواهند افتاد. آن عاليجاه نيز در مأموريت خود مي‌بايد از رضاي خاطر والي و احترام مقرب الخاقان ميرزا ابو القاسم فروگذار نكنند كه مورد مؤاخذه خواهند بود.

في شهر ربيع الثاني ۱۲۷۷

۳۸ - عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا، مهربانا سابقا در باب اهتمام عمل عرايض عارضين كه از روز يكشنبه هشتم شهر صفر المظفر لغايت پانزدهم جمادي الاولي به خاكپاي جواهرآساي همايون عارض شده بودند، حسب الامر الاعلي شرحي مصحوب چاپار دولتي قلمي و اظهار داشت. نوشتجاتي كه در جواب قلمي داشته بوديد يك دو فقره اتمام عمل و جواب عرايض را اظهار داشتيد و فقرا مفصله ذيل باقي است كه بايد اتمام عمل آنها بالتمام برسد:

- در باب چراغعلي خان همداني كه اسفندآبادي به ملك او تعدّي كرده‌اند

- در باب سرخوش بيك كردستاني به موجب تفصيل: ملك او را علي سلطان غصب كرده، مال او را ميرزا محمد رضا وزير سابق برده، پسر او را مقتول نموده‌اند، برادرزاده او را مقتول نموده‌اند، يك رأس قاطر او را ميرزا عبد الكريم برده، از فتح اللّه بيك طلب دارد.

- در باب ملك سيد عبد اللّه بهاري كه اهالي كردستان غصب نموده‌اند.

______________________________

(۱). يك كلمه ناخوانا.

مجددا برحسب امر همايون قلمي و اظهار مي‌دارد كه بايد اتمام عمل عارضين را از قرار احكام كه سابقا صادر شده بزودي اهتمام نموده ارسال داريد و بعد ازين هم زياده از حد مراقب باشيد كه احقاق حق به عمل آمده صورت اتمام عمل را روانه داريد كه مراتب معروض حضور مرحمت ظهور شاهانه روحنا فداه شود. البته آن عاليجاه نبايد بهيچوجه غفلت نمايد و در هر ماه صورت اتمام عمل احكام صادره از ديوان عدالت را مصحوب چاپار دولتي روانه دارد و نهايت اهتمام را در رفع ظلم و تعدي معمول دارد كه مزيد دعاگويي دوام دولت قوي شوكت قاهره خواهد بود. زياده حاجت نگارش ندارد.

شهر جمادي الثانيه ۱۲۷۷

۳۹ - نور چشما مبلغ پنجاه تومان پيشكش فرستاده بوديد رسيد. زحمت كشيده بوديد. هيچ راضي به اين زحمات نيستم. ان شاء اللّه تعالي اهتمام كنيد كه خدمت مرجوعه به زودي صورت انجام پذيرد كه لازمه محبت و مهرباني در حق آن نور چشم به عمل خواهد آمد، و بعد از اتمام خلعت خوبي از براي آن نور چشم خواهم فرستاد.

شهر رجب المرجب ۱۲۷۷

۴۰ - هو عاليجاه عزت همراه اعزي ميرزا رضا علي ديوان بيگي كردستان را مرقوم مي‌شود

از قراري كه عاليجاه مقرب الخاقان ميرزا ابو القاسم وزير نوشته و اظهار داشته بود اهالي اورامان در كوچيدن احمدوند اهمال دارند و آن عاليجاه را بي‌جهت در آنجا معطل نموده‌اند. در اين صورت معطلي آن عاليجاه در آنجا صورت ندارد. لهذا به آن عاليجاه مرقوم مي‌شود كه پس از وصول نوشته و حصول استحضار در آنجا معطل نشده مراجعت نمايد. ان شاء اللّه تعالي بعد از نوروز از راه كردستان خواهم آمد. در مريوان خودم قرار شايسته در اين باب خواهم داد و بالمره ان شاء اللّه رفع غائله آنها را خواهم نمود. البته شما مراجعت نموده معطل نشويد.

في شهر رجب المرجب ۱۲۷۷

۴۱ - هو عاليجاها، عزيزا كاغذي كه نوشته بوديد واصل شد. از مراتب و تفصيل آن استحضار كامل حاصل گرديد. دستور العمل جديدي خواسته بوديد كه با اين تغييرات تكليف شما معلوم شود. بديهي است شماها هميشه بايد اجزاي كار حاكم كردستان و در اطاعت او باشيد. دستور العملي اگر بايد داد او به شما خواهد داد.

ان شاء اللّه مقرب الخاقان مخدومي امان اللّه خان والي چند روز ديگر خواهد آمد و دستور العملي كه لازم است به همه شماها خواهد داد. مي‌بايد كمال اطاعت از او نموده مشغول كارهاي خود باشيد. همه روزه حالات را قلمي داريد.

شهر شوال ۱۲۷۷

۴۲ - هو عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا شرحي كه به صحابت چاپار قلمي داشته بوديد رسيد و از مسطورات آن كما هو حقه آگاهي حاصل گرديد. چند روز قبل كه عاليجاه ميرزا محمد رضا روانه آن صوب بود، شرحي مفصل در جواب كاغذي كه مصحوب گماشته خود نوشته بوديد و مشاراليه محض نفهميدگي معطل گرفتن جواب نشده، روانه كردستان گرديده بود مرقوم رفته، البته الي حال به آن عاليجاه عزيز رسيده است و عاليجاه مشاراليه نيز تفصيل را بيان نموده، دستور العمل آن عاليجاه همان است كه سابقا نگارش رفته، مي‌بايد از همان قرار رفتار نمايد. در باب كليه امورات آن عاليجاه عزيز در اينجا با مخدوم مكرم سردار كل گفتگو نموده و به مقرب الخاقان والي هم سفارش نموده‌ام. در هر حال مطمئن و آسوده بوده و مشغول انجام خدمات محوله مرجوعه به خود باشيد، و همه اوقات روزنامه انجام عرض عارضين و گزارش امورات خود را نوشته ساعتي از خدمات محوله غفلت ننمايد. زياده حاجت سفارش نخواهد بود.

تحريرا في شهر ذي قعده ۱۲۷۷

۴۳ - هو عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا شرحي كه به صحابت چاپار قلمي داشته بوديد رسيد و از مسطورات آن كما هو حقه مطلع و مستحضر گرديد. اينكه از التفات و مهرباني مخدومي والي اظهار امتنان نموده بوديد بديهي است كه ايشان با وجود سفارشات اينجانب همواره كمال تقويت و حمايت را در كارهاي آن عزيز مرعي خواهند داشت، و همچنين عاليجاه ميرزا محمد رضاي وزير چنانچه در حضور اينجانب متعهد شده بهيچوجه كوتاهي نخواهد كرد. مي‌بايد شب و روز از خدمات محوله مرجوعه به خود غفلت نورزيده و لازمه دقت او در انجام عرايض عارضين به عمل آورده و در فرستادن صورت اتمام عمل و روزنامه كوتاهي ننمايد. در باب نرساندن نوشتجات خود اظهار داشته بودي كه چاپار اهمال مي‌نمايد در اين باب به مباشر چاپارخانه مؤكدا قدغن شد كه كاغذهاي آن عزيز را هر وقت چاپار مي‌آورد به اينجانب برساند. زياده مطلبي نيست. همه اوقات هرگونه مطالب و مهماتي كه داشته باشد بنويسيد.

في شهر ذي حجه ۱۲۷۷

۴۴ - مخدوما، مهربانا در سفارش امورات عاليجاه ديوان بيگي چنانكه بايد شفاها به آن مخدوم گفته و نوشتم و اميدوارم ان شاء اللّه تعالي نوعي در امورات او تفقد و توجه شما شامل شود كه رفع جميع كسالت او بشود. او نيز البته در كمال صداقت و راستي در خدمات شما رفتار خواهد نمود. از جمله قباله‌جات دهاتش و دو طغري فرامين مواجبش در جزو اموال او منهوب شده است. قدغن كنيد كه قباله‌جات و فرامين و ساير نوشتجات او را هم با جميع اموال و اسباب اثاث البيت بطوري كه ديروز به شما نوشته به او بدهند و در شغل سو منصب او بيش از پيش التفات بفرمائيد و مواجبش را هم عايد دارند.

شهر محرم ۱۲۷۹

۴۵ - نتيجة الولاة العظاما، برادرا، مهربانا بعد از آمدن عاليجاه نور چشمي ميرزا رضا علي ديوان بيگي به دار السلطنه تبريز و تحقيق عمل و امورات عاليجاه مشار اليه از كفايت و امانت او نهايت اعتماد حاصل كردم و قرار امورات و دستور العمل شغل او را داده مراجعت نمود. لازم گرديد كه در انتظام شغل و كار مشار اليه، به شما اين مختصر قلمي و مرقوم شود كه پيشرفت شغل و منصب او في الواقع بسته به اهتمام و تقويت آن برادر است كه به موجب فرمان مهر لمعان جهان مطاع در شغل ديوان بيگي‌گري كردستان كما في السابق برقرار بوده و مبلغ سيصد تومان كه موافق فرمان در سنه ماضيه از جانب ديوان در حق عاليجاه مشار اليه مرحمت و برقرار گرديده، از بابت ماليات ولايت كردستان در حق او عايد و مرفه الحال مبلغ مزبور را صرف گذران خود نموده، در كمال عدل و انصاف در شغل و منصب مرجوعه به آحاد و افراد اهالي ولايت و رعيت رفتار كرده، مردم را از حسن سلوك و صيانت ذات خود خرسند و خشنود دارد. البته آن برادر در عمل او نهايت تقويت خواهد نمود.

شهر محرم الحرام ۱۲۷۹

۴۶ - عاليجاها، مجدت و نجدت همراها، عزيزا، مهربانا «۱» كاغذت رسيد. از مجاري احوالت آگاهي حاصل شد. تفصيل خدمات و زحمات آن عاليجاه را نواب مستطاب شاهزاده معتمد الدوله مكررا نوشته‌اند كه در اردوي مقرب الخاقان حاجي

______________________________

(۱). پشت آن نوشته شده است: عاليجاه عزت و صداقت پناه عزيزي ميرزا رضا علي ديوان بيگي مفتوح نمايد.

سعد الدوله لازمه اهتمام به عمل آورده است. از اين جهت از آن عاليجاه راضي و كمال محبت را درباره آن عاليجاه داريم و در خور خدماتي كه از آن عاليجاه به ظهور رسيده است بذل مرحمت ملوكانه شامل آمده است، و به توسط لطف اللّه بيك روانه شده، نواب شاهزاده خواهند رساند كه بين الامثال و الاقران موجب مزيد افتخار آن عاليجاه گردد. از اينكه آن عاليجاه را نواب شاهزاده همواره خيرخواه و صادق در خدمات ولايت دانسته است، البته در مجاري خدمات طوري مراقبت و مواظبت دارد كه مزيد اعتقاد نواب شاهزاده گردد. چون مطلب منحصر بود به همين اختصار اكتفا رفت. همواره اوقات مطالب و مهمي كه دارد در طي نوشتجات قلمي دارد. دوابره پشتي قاليچه ولايتي ياد كرده، بودي خانه‌آباد.

حرره شهر رمضان ۱۲۸۶