۱- سيري در نهج البلاغه
كلمات و سخنان امام عليعليهالسلام
از صدر اسلام مورد توجه شيفتگان معرفت قرار گرفته است. بر اين اساس، نسبت به جمع آوري فرمايشات آن حضرت اهتمام فراوان ورزيده شد. كساني كه درگردآوري بيانات امام تلاش نمودند به ترتيب تاريخي عبارتند از:
۱. حارث بن عبدالله همداني (متوفاي ۶۵ ق).
۲. ابوسليمان، زيد بن وهب جهني كوفي (متوفاي ۹۶ ق).
۳. اصبغ بن نباته.
۴ ابواسحاق، نزاري ابراهيم بن حكم (از علماي قرن دوم).
۵. ابومنذر، هشام بن محمد سائب كلبي كوفي (متوفاي ۲۰۴ ق).
۶. مسعده بن صدقه (از علماي قرن دوم).
۷. ابوعبدالله محمد بن عمربن واقدي بغدادي (متوفاي ۲۰۷).
۸. لوط بن يحيي بن سعيد بن مخنف ازدي غامدي كوفي معروف به ابومخنف (متوفاي ۱۵۷ ق).
۹. ابوالحسن، علي بن محمد بن عبدالله بن ابي سيف بغدادي (متوفاي ۲۲۵ ق).
۱۰. صالح بن ابي حمّاد (متوفاي قرن سوم).
۱۱. ابراهيم بن سليمان بن عبدالله خراز كوفي نهمي (متوفاي قرن سوم).
۱۲. اسماعيل بن مهران از اصحاب امام رضاعليهالسلام
(متوفاي قرن سوم).
۱۳. ابوالحسن، علي بن عبدالله بن بخيع سعدي مشهور به ابن المديني (متوفاي ۲۳۴ ق).
۱۴. عبدالعظيم بن عبدالله علوي حسني (متوفاي قرن سوم).
۱۵. ابوعثمان، عمرو بن بحر البصري (متوفاي ۲۵۵ ق).
۱۶. ابواسحاق، ابراهيم بن محمدبن سعيدبن هلال ثقفي كوفي (متوفاي۲۸۳ ق).
۱۷. ابوبكر، محمد بن حسين بن دريد ازدي بصري (متوفاي ۳۲۱ ق).
۱۸. عبدالعزيز بن يحيي بن احمد بن عيسي ازدي بصري (متوفاي ۳۳۲ ق).
۱۹. ابوحنيفه، نعمان بن محمد بن منصور بن حيّون مغربي تميمي مصري (متوفاي ۳۶۳ ق).
۲۰. ابوالحسن، محمد بن حسين بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن امام موسي بن جعفرعليهالسلام
مشهور به سيد رضي و شريف رضي سامان دهنده ي نهج البلاغه
كه در سال ۳۵۹ هجري در بغداد چشم به جهان گشود و در سال ۴۰۶ از اين عالم فاني رخت بربست.
نهج البلاغه به جهت اهميت محتوايي و زباني مورد استقبال فراوان عالمان شيعه و سني قرار گرفت و بدان شرح ها، حاشيه ها و تعليق ها زده شد.
محققان از بيست و شش تا دويست و ده شرح نهج البلاغه را نام برده اند.
سيد رضي و برادرش سيد مرتضي، پاره اي از جمله ها يا خطبه هاي حضرت را تبيين و شرح نموده اند، ولي اولين شارح تمام نهج البلاغه، علي بن ناصر از علماي قرن هفتم هجري است.
برخي از محققان، ضياءالدين تاج الاسلام علم الهدي كاشاني رواندي از علما و مفسران قرن ششم هجري را به عنوان اولين مفسر و محقق نهج البلاغه دانسته اند.
و عده اي قطب الدين راوندي را اولين مفسر نهج البلاغه معرفي مي كنند و ابن ابي الحديد نيز به منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه، نوشته ي قطب الدين راوندي متوفاي ۵۷۳ استناد مي كند.
حدائق الحقائق، قطب الدين كيدري نيز شرحي ادبي، لغوي بر نهج البلاغه است. كيدري از عالمان خراسان در قرن ششم هجري است. شرح ابن ابي الحديد نيز گسترده ترين و استوارترين شرح هاي نهج البلاغه است كه توسط يك عالم سني معتزلي نگاشته شده است. از امتيازات اين شرح، بهره گيري از تاريخ در بيان جريان هاي سياسي و اجتماعي صدر اسلام و خلافت علوي است.
شرح نهج البلاغه، نگاشته ي كمال الدين ميثم بن علي بن ميثم البحراني از فضلا و فقهاي بزرگ قرن هفتم هجري و منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه، اثر ميرزا حبيب الله هاشمي خويي و بهج الصباغه في شرح نهج البلاغه، علامه محمد تقي شوشتري از علماي معاصر و ترجمه و تفسير نهج البلاغه، علامه محمد تقي جعفري و پرتوي از نهج البلاغه، آيت الله سيد محمود طالقاني و دكتر سيد محمد مهدي جعفري و پيام امام، آيت الله ناصر مكارم شيرازي نيز نمونه هايي از اين تفاسير نهج البلاغه مي باشند.
ترجمه هاي فراواني بر نهج البلاغه به زبان فارسي نگاشته شده كه مي توان ترجمه و شرح نهج البلاغه ي فيض الاسلام؛ ترجمه اسدالله مبشري؛ ترجمه ي محمد جعفر امامي و محمدرضا آشتياني؛ ترجمه ي سيد جعفر شهيدي؛ ترجمه ي عبدالمجيد معادي خواه؛ ترجمه ي محمدجواد شريعت؛ ترجمه ي محمد تقي جعفري؛ ترجمه ي حسين استادولي؛ ترجمه ي سيد جمال الدين دين پرور؛ ترجمه ي محمودرضا افتخارزاده؛ ترجمه ي محمد دشتي؛ ترجمه ي مصطفي زماني؛ ترجمه ي حسين عمادزاده اصفهاني و ده ها ترجمه ي ديگر اشاره كرد. نهج البلاغه به زبان هاي مختلف انگليسي، اردو، اسپانيايي، آلماني، ايتاليايي، فرانسوي، استانبولي و غيره نيز ترجمه شده است. نهج البلاغه از نظر طبقه بندي، به سه بخش خطبه ها و كلمات، نامه ها و حكمت ها تقسيم مي شود.
بخش اول مشتمل بر يكصد و بيست و پنج خطبه، صد و يازده كلمه و چهار قول و بخش دوم شامل شصت و سه نامه، دوازده وصيت و سفارش و بخش نامه، دو فرمان، يك دعا و يك پيمان نامه و بخش سوم داراي چهارصدوهشتاد جمله ي كوتاه حكمت آميز است.
نهج البلاغه از نظر محتوايي به مسائل گوناگون اعتقادي، اقتصادي، سياسي، اخلاقي پرداخته است و در قالب خطبه ها، نامه ها و حكمت ها به پرسش ها و مسائل عرصه هاي مذكور پاسخ داده است.
نهج البلاغه در مسائل اعتقادي به آفرينش جهان و انسان و جانوران، هدفدار بودن خلقت انسان،
معرفت حق تعالي
وحدت حق تعالي
، هدف فرستادن پيامبران
، هدف بعثت پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
، استمرار رسالت با قرآن و عترت
و فرجام و رستاخيز،
پرداخته است.
امام عليعليهالسلام
در نهج البلاغه، به مسائل اقتصادي نيز پرداخته است و مسئوليّت انسان را نسبت به سرزمين ها و چهارپايان
و ارج نهادن به كار و تلاش انسان و بهره مندي از حاصل دست رنج خويش
و ضرورت آباداني سرزمين ها
و ذخيره سازي ثروت
و توصيه هايي مربوط به بيت المال و عدالت اجتماعي و فقر زدايي و ره نمودهاي اخلاقي به ثروت مندان و برنامه هاي اقتصادي و وظايف فردي نيازمندان و وظايف دولت و جامعه را بيان كرده است.
بخش ديگري از فرمايشات امام عليعليهالسلام
به مسائل سياسي و حكومتي اختصاص دارد. امامعليهالسلام
در اين ساحت، به وظايف كارگزاران و استانداران، نويسندگان، ارتش و نيروها و سران نظامي، روش هاي دريافت ماليات و اصول كشورداري پرداخته است.
ساحت ديگر نهج البلاغه، مسائل اخلاقي و تربيتي است. كه امامعليهالسلام
بر مبناي جهان بيني توحيدي، آن را استوار ساخته است. اخلاق فردي در نهج البلاغه، دانش اندوزي توأم با عمل، بي اعتنايي به زخارف دنيوي، آزادگي و ظلم ستيزي، نظم و حساب رسي در امور را تبيين نموده است و اخلاق اجتماعي نيز به خوش خلقي و انسان دوستي، انصاف ورزي با مردم و مانند اين ها اشاره كرده است.
مسائل عبادي و معنوي مانند سيماي عابدان شب زنده دار، انگيزه هاي گوناگون در عبادت، حالات و مقامات عابدان و تأثير عبادت در زوال گناه نيز در نهج البلاغه مورد توجه جدي قرار گرفته است
. روي كرد عليعليهالسلام
در سراسر سخنانش بر مبناي عدالت است؛ همان گونه كه فرمود: «عدالت، زندگي است.»
عليعليهالسلام
از آن بسيار افرادي نبود كه در سخن، از حق دم مي زنند، ولي در عمل از آن سرمي پيچند؛
زيرا حق، در مقام سخن گسترده ترين پهنا را داراست ولي در مقام اجرا و عمل بدان، در تنگنايي بي مانند است؛
يعني در مقام سخن، به آساني مي توان حق و عدل را ستود و از آن دم زد، ولي عمل كردن بدان، بسيار دشوار و مشكل است.
«اما عليعليهالسلام
در برابر ستم كاران چونان تندري مي غرّد و براي مظلومان پناهي استوار و اميدبخش است. عليعليهالسلام
حريم مقدّس عدالت است و با انسانيتي والا و شمشير و قلم، حريم آن را پاس مي دارد. سرزمين هايي را كه ستم بر آن ها غلبه يافته و مكان هايي كه كابوس فقر بر آن ها چيره شده است، چه كسي مي تواند نجات دهد جز نهج البلاغه كه برنامه ي حاكميتي عادل است كه بنياد ستم را در هر مكان و زمان، از ريشه برمي آورد.»
عليعليهالسلام
به پاسدارانش توصيه مي كرد: «بر توباد كه عدالت را درباره ي دوست و دشمن اجرا كني.»
عليعليهالسلام
اين روي كرد را از قرآن آموخت كه: «مبادا دشمني با گروهي سبب شود، عدالت را ترك كنيد.»
«هماره مي بايد عدالت را به پا داريد، گرچه به زيان خودتان يا پدر و مادرتان و يا نزديكانتان باشد»؛
«چون سخن مي گوييد، عدالت را به پا داريد، هرچند درباره ي نزديكانتان باشد.»
جلوه هاي عدالت علوي عبارت است از برابري در بهره برداري از بيت المال و امتيازهاي عمومي، مراقبت و بازرسي مداوم از اجراي عدالت توسط كارگزارانش، تساوي همگان در برابر قانون.