خیبر

خیبر0%

خیبر نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

خیبر

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عبدالرحمن‌الطیب الانصاری
گروه: مشاهدات: 4562
دانلود: 2041

توضیحات:

خیبر
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 71 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4562 / دانلود: 2041
اندازه اندازه اندازه
خیبر

خیبر

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

عمر بن‌خطاب، علاوه بر خیبر، یهودیان را از نقاط دیگر حجاز نیز بیرون راند. وی دارایی‌های منقول خیبریان را به خودشان بخشید. به یهودیان فدک (حائط) نیز، معادل نیمی از ارزش دارایی‌های غیر منقولشان را پرداخت. گفتنی است که عمر بن‌خطاب، یهودیان را از وادی‌القری و تیماء بیرون نکرد؛ زیرا به گفته واقدی، این دو منطقه بخشی از سرزمین شام بوده است. وی در این‌باره، چنین می‌نگارد:

چون زمان خلافت عمر فرا رسید، یهودیان مناطق خیبر و فدک را تبعید کرد. ولی یهود وادی‌القری و تیماء را متعرض نشد؛ چون آن دو منطقه جزء سرزمین شام بود و معتقد بود که از وادی‌القری به‌سوی مدینه، جزء حجاز است و ماورای آن از شام محسوب می‌شود.(۱)

در زمان عثمان بن‌عفان و [حضرت] علیعليه‌السلام ، خیبر همچنان نقش اقتصادی مهمی داشت و محصولات فراوان زراعی، مانند خرما و جو در آن تولید می‌شد. بی‌تردید انتقال پایتخت خلافت اسلامی از مدینه به کوفه، در زمان علی بن‌ابی‌طالب، بر این منطقه تأثیری جدی گذاشت.

در دوران امویان ۴١-١٣٢ه. ق (۶۶١ -٧۵٠م) ، رویدادهای سیاسی مدینه و در کل، تحولات حجاز، در خیبر نیز بازتاب داشت؛ هرچند خیبر توانست از توجه حاکمان اموی به پروژه‌های زراعی در حجاز بهره ببرد؛ این پروژه‌ها از جمله تأسیسات آبی، مانند سد، چشمه و چاه‌ها بود.

در دوران عباسی‌ها ١٣٢ - ۶۵۶ه. ق (٧۵٠ - ١٢۵٨م.) درگیری‌ها و جنگ‌های فراوانی که در آغاز این دوران، میان عباسیان و علویان در حجاز رخ داد، بر خیبر نیز اثرگذار بود؛ اما در دوران عباسی، شاهد

______________________________________

۱- مغازی، ص ۵۴٢.

رویدادهای مهمی نبودیم. پس از سقوط عباسیان، مملوکی‌ها ۶۴٨-٩٢٣ه. ق (١٢۵٢ - ١۵١٧م.) و پس از آنها عثمانی‌ها بر حجاز حکمرانی کردند.

خیبر در دوران سعودی‌ها

هنگامی که پادشاه عثمانی، «سلطان سلیم اول» مصر را تصرف کرد، پس از آن در سال ٩٢٣ه. ق (١۵١٧م.) ، امیر مکه، «شریف برکات دوم» ، فرزندش «ابانمی» را نزد سلطان عثمانی فرستاد و وفاداری خود را به حکومت عثمانی اعلام کرد. به این ترتیب حجاز در قلمرو خلافت عثمانی‌ها قرار گرفت. این وضعیت، تا زمان برپایی حکومت سعودی اول ١١۵٧ه. ق (١٧۴۴م.) ادامه داشت. در دوران «عبدالعزیز بن‌محمد بن سعود» و در سال ١٢٠٨ه. ق (١٧٩۴م.) نیروهای سعودی به فرماندهی محمد بن‌معیقل توانستند، خیبر را به حکومت سعودی اول ملحق کنند. این شهر از نظر موقعیت، در حوزه اداری کوه شمر (حائل) بود.

برخی از خانه‌های موجود در خیبر

این شهر در سال ١٢٣٣ه. ق بار دیگر در قلمرو حکومت عثمانی قرار

گرفت. در سال ١٢۶٩ه. ق (١٨۵٣م.) «طلال بن‌عبدالله بن‌رشید» ، سپاهی را برای تصرف خیبر اعزام کرد. این سپاه توانست بر این شهر مسلط شود؛ اما در فرمانروایی «آل‌رشید» ، خیبر از ثبات بی‌بهره بود؛ به همین دلیل مردم این شهر بارها از اشراف مدینه یاری طلبیدند؛ اشرافی که گاه‌گاهی بر خیبر حکومت می‌کردند. خیبر به میدان رقابت میان آل‌رشید و اشراف حجاز تبدیل شده بود. این وضعیت تا زمان برپایی حکومت سوم سعودی ادامه یافت. در سال ١٣١٩ه. ق (١٩٠٢م.) ملک «عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل‌سعود» یکپارچه‌سازی مناطق گوناگون کشور را در دستور کار خود قرار داد و توانست در سال١٣۴٠ه. ق (١٩٢١م.) حائل را بازپس گیرد و منطقه کوه شمر و مناطق گوناگونی را با یکدیگر یکپارچه سازد که در دوران حکومت اول سعودی‌ها در قلمرو این منطقه بود. به این ترتیب خیبر وارد قلمرو حکومت ملک عبدالعزیز شد و از نظر اداری، زیرمجموعه حائل و از جنبه مالی، زیرمجموعه مدینه گردید.

خیبر از سال ١٣٩١ه. ق (١٩٧١م.) به‌طور کامل، جزء حوزه حکومتی مدینه شد.

پس از ابلاغ نظام جدید برای تقسیم ‌بندی مناطق عربستان، در دوران «فهد بن عبدالعزیز آل‌سعود» ١۴٠٢ - ١۴٢۶ه. ق (١٩٨٢- ٢٠٠۵م.) ، خیبر به استان تبدیل و زیرمجموعه مدینه شد. چهار مرکز «عشاش» ، «صلصله» ، «عُیینَه» و «عُشَره» و نیز روستاهایی همچون «ثمد» ، «خیال» ، «رحبة الحسین» ، «مضاویح» ، «لحن» ، «عقیله» ، «مطاوی» ، «أم‌هشیم» ، «دحیله» ، «زبران» ، «وادی» ، «المنجی» ، «نابع» ، «سمحه» ، «غمره» ، «عراید» ، «جرف» و «جدعاء» از توابع این استان هستند.

از زمانی که خیبر، در گستره حکومت سوم سعودی قرار گرفت، به ترتیب افراد زیر، امیر این منطقه بوده‌اند: «صالح عمیل» ، «محمد الجربوع» ، «مساعد بن‌خریمس» ، «سویلم الشعلان» ، «حمود السیف» ، «عبدالله بن فلاج» ، «علی السیف» ، «عبدالرحمن بن عبدالله الحمدان» (از اول رجب ١٣٧٩ه. ق، ١٩۵٩م. تا یازدهم محرم ١٣٩۵ه. ق، ١٩٧۵م.) ، «حامد أحمد النوبی» (از یازدهم محرم ١٣٩۵ه. ق تا اول جمادی الثانیه ١٣٩۶ه. ق) ، «محمد مسیمیر العتیبی» (اول جمادی الثانیه ١٣٩۶ه. ق تا ٢۶ شعبان ١۴١٨ه. ق) ، «حمزة بن علی الشلالی» (٢۶ شعبان ١۴١٨ه. ق تا اول محرم ١۴١٩ه. ق) و «غالب بن سعود المحمدی» ، استاندار خیبر (از اول محرم ١۴١٩ه. ق تاکنون)(۱)

______________________________________

۱- زمان تألیف کتاب به سال ١۴٢٧ه-. ق، اما اینک استاندار خیبر عبدالله بن محمد علوی است.

خیبر در نوشته‌های جهانگردان

اشاره

بسیاری از جهانگردان عرب و اروپایی به خیبر سفر کرده‌اند. درحالی‌که بسیاری از جهانگردان عرب و مسلمان که در دوره‌های گوناگون اسلامی، از مناطق جزیرةالعرب دیدن کردند، به خیبر سفر نکرده‌اند. شاید دلیل این مسئله، دوربودن خیبر از مسیر اصلی حج باشد که از مصر و شام به مکه منتهی می‌شود. [در ادامه، جزئیاتی از سفر جهانگردان غربی و عرب به خیبر بیان می‌شود].

الف) جهانگردان غربی

کارلو ژرمانی

این جهانگرد ایتالیایی، در سال ١٢٨١ه. ق (١٨۶۴م.) ، از خیبر بازدید کرد. در آن زمان خیبر، از توابع حکومت آل‌رشید بود. وی در توصیف این شهر می‌گوید:

شمار ساکنان این شهر، به‌طور تقریبی، ٢۵٠٠ نفر است. خیبر، به هفت محله تقسیم می‌شود. در هر یک از این محله‌ها، یکی از وادی‌های هفت‌گانه واقع در کوه پر از آب «حره» واقع شده است. بر بالای هر یک از این وادی‌ها صخره‌ای بلند قرار دارد که روی آن دژی بسیار قدیمی دیده می‌شود.

چارلز داوتی

داوتی، با یکی از کاروان‌های حاجیان شام به جزیرةالعرب آمد. وی، از ذیقعده ١٢٩۴ه. ق (نوامبر ١٨٧٧م.) تا ربیع‌الثانی ١٢٩۵ه. ق (مارس ١٨٧٨م.) ، در خیبر اقامت کرد. او نزد یکی از بازرگانان آنجا، به نام «محمد النجومی» زندگی می‌کرد. هنگامی که پاسبان وقت خیبر، «عبدالله السروان» آگاه شد که داوتی فردی نصرانی است و شناسنامه انگلیسی دارد، او را بازداشت کرد و موضوع را به والی مدینه خبر داد تا درباره او تصمیم‌بگیرد. والی مدینه از عبدالله السروان خواست همه کتاب‌های داوتی، از جمله حکمی را برای او بفرستد که وی از امیر وقت حائل، «محمد بن‌عبدالله بن‌رشید» ١٢٨٩- ١٣١۵ه. ق (١٨٧٣- ١٨٩٧م.) ، همراه داشت. داوتی در نامه‌ای به والی مدینه، چگونگی ورود خود به این سرزمین را تشریح کرد. وی توضیح داد که از دمشق با کاروان حاجیان، برای دیدار از مدائن صالح آمده و از آنجا به حائل رفته و از محمد بن عبدالله بن‌رشید خواسته است که او را برای رسیدن به خیبر یاری دهد. داوتی، از والی مدینه اجازه خواست به سفرش در جزیرةالعرب ادامه دهد. گفتنی است که داوتی با وجود اقامت طولانی‌مدت در خیبر، از میان آثار و میراث باستانی این شهر، فقط نام یکی از نقش‌های مکتوب به خط بادیه (ثمودی) ، واقع در وادی «حلحل» را ذکر کرده است.

هاری سانت جون فیلپی

این جهانگرد، در سال ١٣۶٩ه. ق (١٩۵٠م.) به خیبر سفر کرده است. او از نوشته‌های چارلز داوتی درباره خیبر، متأثر بوده است. ازاین‌رو سخن خود را درباره خیبر با این عبارت شروع می‌کند:

چارلز داوتی، بیش از هفتاد سال پیش، به این شهر رفته و آن را به شهری سحرآمیز و کم‌نظیر توصیف کرده است. وی، درباره این شهر قدیمی، چیزی درخور ننوشته است. شهری که از زمان بازدید وی تاکنون، تغییر چندانی نکرده است.

فیلپی، در توصیف این شهر، نقش‌های قدیمی عربی به خط بادیه را که در کوه الحرضه واقع شده است، چنین توصیف می‌کند:

در این منطقه و پیرامون آن، صخره‌های متروکه و بازالتی(۱) فراوانی وجود داشت. گمان ما این بود که در این صخره‌ها، سنگ‌نگاره‌هایی را بیابیم. اولین صخره‌ای که بازدید کردیم، همین‌گونه شد. در دیگر صخره‌ها نیز به همین شکل بود. از جمله ما توانستیم، آثار

________________________________

۱- لغتی است فرانسوی به معنای سنگ تیره و سیاه‌رنگ.

متون ثمودی به‌دست بیاوریم که بیشتر نام شخصیت‌هایی بود که به دوران بسیار کهن بازمی‌گشت. احتمال دارد پدیدآورندگان این نقش‌ها، اولین کسانی باشند که حوزه الحرضه را در اختیار گرفتند و در آن کشت نمودند.

وی به دلیل تأثیرپذیری فراوان از چارلز داوتی و پیروی از وی می‌نویسد:

نزد قاضی رفتم. دیدم امیر و دیگران نیز هستند و با یکدیگر قهوه می‌نوشند. در گفت‌وگو به دنبال یافتن پاسخ سؤالی بودم که سال‌های فراوان برایش وقت صرف کرده بودم. خوانندگان سفرنامه داوتی می‌دانند که میزبان‌های او در مدت اقامت کوتاهش در خیبر، دو برادر به نام‌های «محمد» و «احمد» ، ملقب به «النجومی» بودند. آنان، خانه‌ای در خیابان اصلی و باریک روستای بشر داشتند. عصر امروز، مطیری این خانه را به من نشان داد.

فیلپی، گردآوری اطلاعات درباره خانواده نجومی را با پرسش از «عبدالله هندی» ادامه داد. وی در سال ١٣۵٢ه. ق (١٩٣٣م.) ، از مدینه به خیبر آمده و با یکی از نوادگان محمد یا احمد نجومی میزبانان داوتی ازدواج کرده بود. خاندان نجومی در خیبر، املاک فراوان و گسترده‌ای داشتند؛ به‌گونه‌ای که فیلپی در وصف همسر عبدالله هندی، او را وارث خیبر لقب می‌دهد.

ب) جهانگردان عرب

عاتق بن‌غیث بلادی

وی در سال ١٣٧۶ه. ق (١٩۵۶م.) ، به خیبر سفر کرده و در کتاب

خود با نام «رحلات فی بلاد العرب» ، سفرش را ذکر کرده است. سپس او کتابی ویژه معرفی خیبر به نام «خیبر ذات الحصون و العیون و النخیل» می‌نگارد که در سال ١۴٢۴ه. ق (٢٠٠٣م.) منتشر می‌شود. وی خیبر را این‌گونه توصیف می‌کند:

منطقه خیبر از توابع حوزه حجاز است که به دلیل آب فراوان، منابع طبیعی و پیوندش با تاریخ اسلام، از دیرباز تاکنون، اهمیت فراوانی داشته و دارد. اما پس از فتح خیبر، مسیر راه‌ها تغییر کرد و این شهر، فقط برای بهره‌برداران از منابع آن سودمند افتاد. [به این ترتیب]، این شهر گمنام شد. مورخان نیز آن را به فراموشی سپردند.

بلادی، سبب گمنامی خیبر را در دوره‌های اسلامی، دوربودن از مسیر کاروان‌های حج بیان می‌کند.

عبدالقدوس انصاری

این جهانگرد عرب، در جمادی‌الاولی سال ١٣٨٢ه. ق (١٩۶٢م.) ، به خیبر سفر کرد. وی در کتاب «بین التاریخ و الآثار» ، بازدیدش را از خیبر شرح می‌دهد. از کتاب او، توصیف دژ قموص را بیان می‌کنیم:

یکی از دژهای قدیمی خیبر است که با سنگ‌های تراشیده‌شده و بدون به کاربردن ملاط و ساروج بنا گردیده است. . ؛ زیرا ملاط با گذشت زمان فرسوده [می‌شود] و فرو می‌ریزد؛ در نتیجه نمی‌تواند سنگ‌ها را روی یکدیگر نگه دارد. اما در صورت نبود ملاط، می‌توان سنگ‌ها را سالیان دراز روی یکدیگر به همان شکل حفظ کرد. بی‌آنکه سنگ‌ها بیفتند یا جابه‌جا شوند. . اکنون این دژ مقرّ حکومت شده است. شکل این دژ به‌گونه‌ای است که گمان می‌کنم ساختمان اصلی و اولیه، همان قسمت پایینی ساختمان می‌باشد. بخش بالایی آن، در زمان‌های بعد ساخته شده و جدیدتر است؛ زیرا طبیعی است که خشت‌های موجود روی این سنگ‌ها جدید باشند. به ظاهر این دژ به دلیل باستانی‌بودن، دچار فرسایش شده است. دژ یادشده، بر خیبر مشرف است.

حمد الجاسر

حمد الجاسر، یکی دیگر از جهانگردانی است که به خیبر سفر کرده است. او در محرم ١٣٨٨ه. ق (آوریل ١٩۶٨م.) ، به این شهر سفر، و در کتابش به نام «فی شمال غرب الجزیرةالعربیة» ، مشاهدات خود را از این شهر بازگو کرد. او در توصیف دژ قموص می‌نویسد:

از آثار شهر بازدید کردیم. از برجسته‌ترین آنها، کوه «أبورقبه» است که در شمال این شهر است. پس از آن، کوه دیگری در جنوب شهر واقع شده که در بالای آن، کاخی بزرگ و مشرف بر وادی قرار دارد. این کاخ، مقر حکومت بوده است که بر یکی از بخش‌های دژی از دژهای قدیمی خیبر برپا شده است. در وسط آن و از میان صخره‌ها، چاهی بسیار عمیق حفر شده است. برای رسیدن به این کاخ که اکنون نزدیک است فرو بریزد، باید از یک راه پیچ در پیچ تنگی عبور کرد که پیش از این، مسیر عبور چارپایان بوده است. اتاق‌های این کاخ نیز فراوان است. برخی از آنها نزدیک است ویران شوند و برخی نیز اماکنی پابرجا هستند؛ ولی رو به ویرانی گذاشته‌اند. اینجا تا پنج سال پیش از ورود ما به این شهر، مقر حکومت بوده است.

اماکن باستانی خیبر

قصیرالنبی

این نقطه در سمت جنوبی خیبر و در منطقه صهباء واقع شده است و همان مکانی است که سپاه مسلمانان، پس از رسیدن به خیبر، در آنجا اردو زدند. آنجا مسجدی بود که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ،آن را بنا کرد.

واقدی در این رابطه می‌نویسد:

چون پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، به ناحیه منزله رسید، در آنجا منطقه‌ای را مسجد خود قرار داد و نافله آخر شب را گزارد. در این هنگام، ناقه آن حضرت برخاست و به راه افتاد و لگامش را از پی خود می‌کشید و آهنگ رفتن به‌سوی صخره‌ای داشت. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «آن را آزاد بگذارید که مأمور است» و حیوان، کنار صخره سنگی زانو زد. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، به آنجا رفت و دستور داد بار و بنه ایشان را هم آنجا بگذارند، و به مردم هم دستور فرمود که به آنجا کوچ کنند. در آنجا مسجدی ساختند که تا امروز هم آنجا مسجد اهالی خیبر است.(۱)

_________________________________

۱- مغازی، ص۴٨٩.

از این گزارش تاریخی نتیجه می‌گیریم که آن حضرت، در نقطه‌ای که امروزه به قصیرالنبی شهرت دارد، مسجدی بنا کرده است. این مسجد تا دوران واقدی ١٣٠ - ٢٠٩ه. ق (٧۴٨ - ٨٢۴م.) پا برجا بوده است.

بقایای مسجدی که در مکان نزول رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در فتح خیبر ساخته شده بود.

فیلپی نیز، در سال ١٣٩۶ه. ق به این شهر آمد. او در سفرنامه‌اش این نقطه را چنین توصیف می‌کند: «در اینجا مسجدی معمولی وجود دارد که نشانگر نقطه‌ای است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم توقف داشته است»

عبدالقدوس انصاری نیز در این‌باره می‌نویسد:

به سمت مسجدی رفتیم که به ما گفته شد، این مسجد، روی مکانی بنا شده که میان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و یهودیان خیبر نبرد انجام شده است. ما وارد این مسجد شدیم.

اکنون مکان این مسجد، با سنگ‌های سیاه، سنگ‌چینی شده است.

دژها

دژهای فراوانی در خیبر وجود داشته است. مورخان و جغرافی‌دانان، در نام دژها و تقسیم‌بندی آنها اختلاف نظر دارند. هنگام فتح خیبر به دست مبارک پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، نزدیک به هشت دژ وجود داشته که سه دژ در منطقه نطاه به نام‌های ناعم، صعب بن‌معاذ و زبیر بوده است. دژهای أبی و نزار، در الشق است.

نطاه و الشق، بخش اول شهر خیبر را تشکیل می‌دهند. در بخش دوم این شهر نیز دژهایی بوده است که مهم‌ترین آنها قموص، وطیح و سلالم بودند.

ابن‌قیم عنسی، پس از فتح خیبر شعری سروده که در آن نام الشق،

نطاة و دژهای آنها آمده است:

رمیت نطاة من الرسول بفیلق

شهباء ذات مناکب و فقار

واستیقنت بالذل لما شیعت

ورجال أسلم وسطها وغفار

صحبت بنی‌عمرو بن‌زرعة غدوة

والشق أظلم أهله بنهار

ولکل حصن شاغل من خیلهم

من عبد أشهل أو بنی النجار

ومهاجرین قد أعلموا سیماهم

فوق المغافر لم ینوالفرار

ولقد علمت لیغلبن محمد

ولیثوین بها إلی أصفار

فرت یهود یوم ذلک فی الوغی

تحت العجاج غمائم الأبصار

         

(۱) [در اینجا، به معرفی کوتاه دژها می‌پردازیم:]

دژ قموص (مرحب)

نام این دژ، در منابع عربی «قموص» و در برخی منابع دیگر، «غموص» ذکر شده است؛ اما نام رایج، همان قموص است. این دژ، متعلق به «بنی‌أبی‌الحقیق» بوده و در کتیبه واقع شده است. به همین دلیل، در برخی منابع تاریخی، آن را «دژ کتیبه» نامیده‌اند. دژ قموص، بالای قله کوه قموص قرار گرفته است. این دژ از مستحکم‌ترین دژهای خیبر بوده

___________________________________

۱- پیامبر یک لشکر را به نطاه اعزام کرد، شهری که حاصلخیز بود. وقتی که نیروهای «بنی‌اسلم» ، «غفار» و «سط» تسلیم شدند، به‌خواری آنها یقین حاصل شد. «بنی‌عمرو بن‌زرعه» از ابتدای کار پا به فرار گذاشتند. به‌گونه‌ای که منطقه شق در روز روشن تاریک شد. به‌سبب خواری و ذلت هر یک از دژهای خیبر، پر از سپاهی از «عبداشهل» یا «بنی‌نجار» بود. مهاجران در این جنگ، سیمای خودشان را آشکار کردند و پا به فرار نگذاشتند. دانستم که حضرت محمد٩ پیروز می‌شود و به اصفار می‌رود. یهودیان در آن روز توانستند از گرد و غبار برخاسته در جنگ، از کارزار بگریزند.

و تنها دژی است که تا به امروز باقی مانده و پابرجاست. این دژ به دژ مرحب شهرت یافته است.

دژ قموص یا مرحب

در پِی‌ریزی دژ، از سنگ‌های تنومندِ به‌هم فشرده‌استفاده شده است؛ اما دیوارهای آن، با سنگ‌های آتشفشانی و خشت بنا شده‌اند. باقی‌مانده‌های دیوارهای بیرونی نشان می‌دهد که در آن برج‌هایی نیز ایجاد شده بود. در دیوارهای آن، پاگردهای فراوانی وجود داشته که امکان دیده‌بانی و دژبانی را فراهم می‌کرده است. ارتباط این دژ با بیرون، به‌وسیله گذرگاه تنگی است که تا دروازه دژ، به‌صورت پلکانی بالا می‌رود. «یعقوبی» ، در این‌باره می‌نویسد: «درِ دژ، از سنگی به طول چهار ذراع، عرض دو ذراع و ضخامت یک ذراع بوده است» مقابل دروازه، چاهی است که با سنگ‌های آتشفشانی پر شده و نزدیکش، ویرانه‌های باقی‌مانده از برجی است که از آن برای دفاع از ورودی دژ استفاده می‌شده.

انتهای دروازه دژ، گذرگاهی وجود دارد که به دو بخش وصل می‌شود:

١ - بخشی واقع در سمت شرقی دژ که در آن خانه‌ها و اتاق‌هایی وجود دارد. این بخش، دو طبقه‌است با سنگ‌های آتشفشانی ساخته شده که روی آن لایه‌ای گِل کشیده شده. در سال ١٢٩٢ه. ق (١٨٧۵م.) که خیبر در قلمرو عثمانی‌ها بود، این بخش دستخوش تغییراتی شد.

٢. بخش غربی دژ که شامل صحنی باز است و پیرامون آن چند اتاق دیده می‌شود.

در این دژ، ظروف سفالی بسیاری کشف شده که متعلق به دوران عباسی‌ها و عثمانی‌هاست و نشانگر بهره‌برداری از این دژ، در آن دوران

است. این دژ، زمان سعودی‌ها مرمت و از سال ١٣۴٩ه. ق (١٩٣٠م.) ، مرکز اداری خیبر شد. زمان ساخت آن را نمی‌توان تعیین کرد؛ اما احتمال دارد به قرن پنجم میلادی و دوران غسانی‌ها برگردد.

دژ ناعم

این دژ، همنام یکی از یهودیان خیبر است و چون از بزرگ‌ترین دژهای منطقه نطاه است، به آن، دژ نطاه نیز می‌گویند. واقدی در کتاب خود نوشته است: «دژهای ناعم چند عدد است» در گذشته این دژ بزرگ و گسترده بوده؛ به‌گونه‌ای که گنجایش هزاران پیکارگر را داشته است. همچنین پیرامون آن زمین‌های مرطوب و نمناکی بود که تجمع پیکارگران دشمن و محاصره دژ را ناممکن می‌کرد. هنگام فتح خیبر، مشهورترین شهسواران یهود، در این دژ حضور داشتند و در نبردهایی که برای سلطه بر این دژ صورت گرفت، بسیاری از آنان کشته شدند. مرحب، یاسر و عامر از جمله آنان بودند. دژ ناعم از نخستین دژهایی بود که مسلمانان بر آن چیره شدند.

دژ وطیح

مرحب، در دژ ناعم مقیم و میزبان «عیینة بن‌حصن» بود. واقدی می‌گوید که عیینه در صدد بود تا «سعد بن‌عباده» را وارد این دژ کند تا توانمندی‌ها و نیز فراوانی نیروهای دژ را به او نشان دهد؛ اما مرحب، با این کار مخالفت کرد؛ زیرا نمی‌خواست سعد بن‌عباده، از دژ و تجهیزات آن آگاه شود. او به عیینه گفت: «سعد را به دژ نیاور؛ زیرا او، از منافذ و نقاط آسیب‌پذیر دژ آگاه می‌شود و می‌فهمد از چه نقاطی می‌توان وارد دژ شد» ازاین‌رو عیینه در مکانی بیرون از دژ، با سعد بن‌عباده گفت‌وگو کرد. سعد بن‌عباده، [از جانب رسول خدا] به او پیشنهاد کرد اگر یهود را یاری نکند، خرمای خیبر، به مدت یک سال، از آن او خواهد شد؛ اما او نپذیرفت. زمانی که سعد بن‌عباده نزد پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد، عرض کرد:

ای رسول خدا! خداوند، وعده خود را نسبت به تو برمی‌آورد و دین خود را آشکار و پیروز خواهد کرد. بنابراین به این مرد عرب حتی یک خرما هم ندهید. ای رسول خدا! آن‌گاه که شمشیر، ایشان را در بر گیرد، [و برآنان مسلط شوی] این مرد به سرزمین خود خواهد گریخت؛ همچنان‌که پیش از این در جنگ خندق عمل کرد.(۱)

دژ ناعم

ازاین‌رو رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، به اصحابش فرمان داد به دژ ناعم بروند. واقدی، در این رابطه می‌نویسد:

جارچی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اعلام کرد که فردا صبح، با پرچم‌های خود کنار حصار ناعم حاضر شوید که بنی‌غطفان در آن هستند. بنی‌غطفان، آن شب و روز را در ترس به سر آوردند، و چون پاسی از شب گذشت، صدای سروشی را شنیدند که می‌گفت: «ای بنی‌غطفان! اهل خود را در حیفاء دریابید و کمک کنید که نه سرزمینی به جای مانده است و نه اموالی» و این صدا سه مرتبه تکرار شد و نفهمیدند از آسمان بود یا از زمین. ایشان با شتاب و هر وسیله‌ای که یافتند،

___________________________________

۱- مغازی، ص۴٩۶.

گریختند و از خیبر بیرون رفتند، و این کاری بود که خداوند متعال، برای پیامبر خود انجام داد.(۱)

واقدی، حکایتی را از ابوشیم مزنی، یکی از همراهان عیینة بن‌حصن که پس از آن مسلمان شد و اسلامی نیکو داشت، نقل می‌کند.(۲)

چون همراه عیینه به حیفاء و پیش اهل خود برگشتیم، متوجه شدیم که آنها در کمال آرامش و سکون هستند و مسئله ناراحت‌کننده‌ای برایشان پیش نیامده است. ازاین‌رو همراه عیینه برگشتیم.آخر شب، همین که نزدیک خیبر رسیدیم، در جایی‌که حطام نامیده می‌شد، فرود آمدیم و وحشت‌زده بودیم. عیینه گفت: «مژده بدهید. امشب در خواب دیدم که کوه ذوالرّقیبه را به من دادند. چنین تعبیر می‌کنم که محمد به اسارت ما در خواهد آمد»

ابوشیم می‌گوید: «همین که به خیبر رسیدیم، عیینه پیشاپیش رفت و فهمید که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، خیبر را گشوده و خداوند، هرچه را که در آن است، به غنیمت او در آورده. عیینه به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت: «باید از آنچه از هم‌پیمان‌های ما به غنیمت گرفته‌ای، چیزی هم به من بدهی؛ زیرا من از جنگ با تو منصرف شدم و هم پیمان‌های خود را خوار و زبون کردم و مردم را هم برای جنگ با تو جمع نکردم و با چهار هزار جنگجو از پیش تو رفتم»

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «دروغ می‌گویی. بلکه صدای سروشی که شنیدی موجب گردید تا تو را به‌ سوی اهل خودت برگرداند»

عیینه گفت: «باشد؛ ولی تو اکنون به من پاداشی بده»

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «کوه ذوالرّقیبه از آنِ تو باشد»

____________________________

۱- مغازی، ص۴٩۶.

۲- در متن مغازی «ابوشییم المری» ذکر شده است. [مترجم]

عیینه گفت: «ذوالرّقیبه چیست؟»

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «همان کوهی‌که در خواب دیدی، از آن تو است؛ مگر در خواب ندیده بودی که آن را گرفته‌ای؟»(۱)

دژ نزار

دژ صعب بن معاذ

این دژ برای سلام بن مشکم، یکی از بزرگان خیبر و از مستحکم‌ترین دژهای منطقه نطاه بود. واقدی این نکته را در مغازی ذکر می‌کند:

و وارد حصار شدند و در آن را بستند، و بر روی دیوارهای دژ برآمدند. آن دژ، چند دیوار [تو در تو] داشت و آنها از فراز دیوارها شروع به سنگ‌انداختن کردند.(۲)

در این دژ تجهیزات گوناگون جنگی، از جمله منجنیق و توپ وجود داشته است.

_____________________________________

۱- مغازی، صص ۵١۵ و ۵١۶.

۲- همان، ص۵٠۶.

دژ زبیر

از دژهای بلند نطاه، دژ زبیر است. واقدی در مغازی آن را این‌گونه توصیف می‌کند:

یهودیان، همگی از تمام حصارهای منطقه ناعم و حصار صعب بن معاذ، و تمام حصارهای منطقه نطاه کوچیدند و به حصاری پناه بردند که به قلعه زبیر معروف بود. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، همراه مسلمانان به آن محل رفتند و آنها را محاصره کردند. یهودیان حصار را بستند و آن حصار، بسیار مرتفع بود و بالای قله‌ای قرار داشت که نه اسب می‌توانست آنجا برود و نه پیادگان می‌توانستند بروند؛ زیرا راه آن بسیار دشوار و مرتفع بود. برخی از یهودیان هم که شمار آنها قابل ذکر نبود و گاه یکی دو نفر بودند، در بعضی از حصارهای منطقه نطاه باقی ماندند.(۱)

__________________________________

۱- مغازی، ص۵٠٨.

مسلمانان زمانی توانستند این دژ را فتح کنند که آب آن را قطع کردند. زمانی که عیینة بن‌حصن، یهودیان را به‌سبب پایداری‌نکردن نکوهش می‌کرد، آنان همین پاسخ را دادند.

عیینه به آنها گفت:

شما اهل این همه ثروت، ساز و برگ و حصارهای استوار هستید. عجیب است با آنکه در این حصارهای مرتفع هستید و آن‌قدر خوراکی دارید که برایش خورنده‌ای نیست. و این همه آب دارید، تسلیم شدید.(۱)

پاسخ یهودیان این بود:

ما می‌خواستیم در حصار زبیر، ایستادگی و پافشاری کنیم، ولی آب قنات‌ها را قطع کردند، گرما شدید بود و با تشنگی، امکان ادامه زندگی فراهم نبود.(۲)

دژ أبی

این دژ در منطقه شقّ واقع شده و طراحی آن شبیه دژ صعب‌بن معاذ است؛ چراکه دیوارهای فراوانی داشت که استحکام آن را بیشتر می‌کرد. این دژ در نوک کوه واقع بود و با دیوارهای بلندش نفوذ مهاجمان به آن ناممکن بود. در کنار دژ، قلعه‌ای به نام «سمران» بود که خط اول دفاعی دژ به‌شمار می‌آمد.

_________________________________

۱- مغازی، ص۵١۶.

۲- همان.

دژ نزار (البزاة یا البازة)

دژ نزار، یکی دیگر از دژهای منطقه الشق و از مستحکم‌ترین و مقاوم‌ترین دژهای منطقه خیبر بود. از ام‌المؤمنین «صفیه» نقل شده است:

وقتی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ما را از مدینه تبعید کرد، به خیبر رفتیم و آنجا سکونت

کردیم. «کنانة بن‌ابی‌الحقیق» ، مرا به همسری برگزید و چند روز پیش از آمدن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، با من عروسی کرد. وقتی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، به خیبر فرود آمد و حصارهای منطقه نطاه را گشود، کنانه پیش من آمد و گفت: «محمد از کار نطاه آسوده شد و در اینجا کسی نیست که جنگ کند. سران یهود همان دم کشته شدند که محمد، یهودیان نطاه را کشت و اعراب هم به ما دروغ گفتند» این بود که مرا به حصار نزار در ناحیه شقّ آورد و گفت: «این استوارترین حصار ماست».(۱)

هم زمان با محاصره این دژ از سوی مسلمانان، یهودیان، به تیرباران مسلمانان پرداختند. واقدی در مغازی آورده است:

آنها شروع به تیرباران و سنگسارکردن مسلمانان کردند، و پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم، همراه سپاه خود بودند؛ به‌طوری‌که تیری به جامه آن حضرت خورد و از آن آویخته ماند. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، تیرها را جمع کرد و سپس

______________________________________

۱- مغازی، ص ۵١۴.

مشتی سنگ‌ریزه برداشت و به‌سوی حصار پرتاب کرده و آن‌گاه حمله کردند و آن حصار فرو ریخت. ابراهیم بن جعفر می‌گوید: «آن حصار، با خاک یکسان و با زمین هموار، برابر گردید؛ به‌طوری‌که مسلمانان آمدند و اهل آن را گرفتند».(۱)

دژ وطیح و دژ سلالم

دو دژ سُلالِم و وطیح، از دژهای بنی‌أبی‌الحقیق است. دژ وطیح، برای کنانة بن‌ابی‌الحقیق بود. واقدی، به نقل از صفیه می‌گوید:

کنانة بن‌ابی‌الحقیق، مرا به همسری گرفت و چند روز پیش از آمدن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، با من عروسی کرد، و چند پرواری کشت و یهودیان را به ولیمه فرا خواند و مرا به حصار خود، در منطقه سلالم برد. شبی در خواب دیدم که گویی ماه، از مدینه آمد و در دامن من افتاد. این موضوع را برای همسرم، کنانه، گفتم و او چنان سیلی بر چشمم زد که کبود شد. چون بر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد شدم و آن کبودی را دیدند، از من سؤال کردند و من موضوع را برای آن حضرت گفتم.(۲)

___________________________________

۱- مغازی، ص۵١٠.

۲- همان، ص۵١۴.

سدها

خیبر، وادی‌های فراوانی دارد که مسیر سیلاب‌ها و آب باران است؛ به همین دلیل در این شهر، از زمان‌های بسیار دور و پیش از اسلام، بر تنگه‌های وادی‌ها، سدهایی ساخته شده است تا از آب جمع‌شده در پشت سد، بهره‌برداری کنند. این امر موجب بالاآمدن سطح آب چاه‌ها و چشمه‌های فراوان این منطقه شده است. علاوه بر این، سدهای یادشده، سیل را مهار می‌کرد و از ویرانی روستاها و مجموعه‌های مسکونی واقع در کرانه وادی‌ها جلوگیری می‌کرد.

در اینجا به معرفی مهم‌ترین سدهای خیبر می‌پردازیم: