سیره اخلاقی علما

سیره اخلاقی علما0%

سیره اخلاقی علما نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

سیره اخلاقی علما

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: فاطمه عسکری
گروه: مشاهدات: 7045
دانلود: 2456

توضیحات:

سیره اخلاقی علما
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 197 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7045 / دانلود: 2456
اندازه اندازه اندازه
سیره اخلاقی علما

سیره اخلاقی علما

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است

سیره اخلاقی علما

نویسنده:فاطمه عسکری

دیباچه

پژوهش در زندگی دانشمندان فرزانه که به جز دانش، از کرامت های معنوی و فضایل اخلاقی نیز برخوردار بوده اند، برای ما بسیار ضروری است؛ به ویژه اگر این امر با توجه به انگیزه شناخت نکته های دقیق اخلاقی و نیز دستیابی به نقش ارزنده آنها در کسب کمالات علمی و معنوی صورت گیرد. در حقیقت، رمز موفقیت این دانشمندان در رسیدن به مراتب کمال و تحقق رسالت الهی و توفیق در مسئولیتهای فردی و اجتماعی، بیشتر در این بوده است که همگام با پژوهشهای علمی، به مسائل والای اخلاقی نیز توجه داشته و در راه پرورش و پاکی نفس کوشیده اند.

این ضرورت هنگامی آشکارتر می شود که با اندکی تأمل، خود را پیرو راهی میبینیم که آن بزرگواران پیموده اند. از این رو، بایسته است همان گونه که برای گسترش و تکامل اندیشه­های استوار علمی آنان می کوشیم، برای زنده نگه داشتن کمالات و فضیلت های اخلاقی آنان نیز کوشا باشیم. این کار افزون بر پی بردن به شیوه زندگی بزرگان و دانشمندانی که از افتخارات حوزه به شمار می­آیند، ارزشی والاتر دارد و آن، نقشی است که الگوها در تربیت و ساختن انسان ایفا می کنند. در واقع، دانشمندان راستین و گران قدر اسلام، هر یک الگو هستند که نظام اخلاقی اسلام در زندگی آنان نمود یافته است. در حقیقت، زندگی آن فرزانگان، براساس پیروی از پیامبران الهی و امامان معصومعليه‌السلام ، بر ارزش های اخلاقی بنا نهاده شده است.

به راستی، توصیف ویژگیهای والای این انسانهای بزرگ و شناساندن منش این عارفان یکتا به تشنگان فضیلت و خواستاران الگوی وارستگی، بی اندازه دشوار است، به ویژه آنکه با وجود شهرت بسیار این رادمردان در میان مردم، درباره افکار و اندیشه ها و فرازهای پربار زندگی شان کمتر سخن گفته شده است و فقط نوشتهها باید حق مطلب را ادا کنند. انتظار میرود مجامع فرهنگی و دست اندرکاران صداوسیما با برپایی همایش و تدوین یادنامهای وزین، یاد و خاطره این اندیشمندان را بیش از پیش زنده و گرامی بدارند، افکار و اندیشه ها و شیوههای سیر و سلوک و تهذیب نفس آنان را به شیفتگان و مشتاقان معرفی کنند و سفارش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را درباره این سالکان حق تحقق بخشند که فرموده است:

أَکْرِمُوا الْعُلَماءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَهُ اَلْاَنْبِیاء فَمَنْ اَکْرَمَهُمْ فَقَدْ أَکْرَمَ اللهَ وَ رَسُولَهُ. (۱)

دانشمندان را گرامی بدارید؛ زیرا آنان وارث پیامبرانند و هرکه آنان را گرامی بدارد، خدا و رسولش را گرامی داشته است.

حال ضمن ارج نهادن به کوشش های پی گیرانه پژوهشگر ارجمند، خانم فاطمه عسگری، امید است این مجموعه، گامی مؤثر برای آشنا شدن نسل معاصر با بزرگان اخلاق و عرفان باشد و از این پژوهش در برنامه سازی­های صدا و سیما به شایستگی بهره­برداری شود و ذخیره­ای باشد برای روزی که «یَوْمَ لایَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُونَ اِلّا مَنْ اَتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلیم».(۲)

انه ولی النعم

اداره کل پژوهش

مرکز پژوهش­های اسلامی صدا و سیما

۱- نهج الفصاحه، ترجمه و گردآوری: ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان، ۱۳۶۰، چ ۱۳، صص ۸۴ و ۸۵

۲- نک: شعراء: ۸۸ و ۸۹.

ص:۱۱

پیش گفتار

پیش گفتار

کتاب حاضر، دربردارنده لطایف و ظرایف آموزنده­ای از زندگی بزرگان و دانشمندان دینی است، دانشمندانی که پیامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنان را برتر از پیامبران بنی­اسرائیل دانسته و فرموده است: «عُلَماءُ اُمَّتی کَأنبِیاءِ بَنی إسْرائیلَ؛ علمای امت من همانند پیامبران بنی اسرائیل هستند.»(۱) این تعبیر پیامبر خدا برخاسته از اهمیت، عظمت و حساسیت کار و خدمت دانشمندان دین اسلام است؛ آنان که به پیروی از مولایشان حضرت علیعليه‌السلام ، از زرق و برق های فریبنده زندگی چشم فرو بستند و با زهد و پرهیزکاری و ریاضت­های معنوی زندگی کردند، مربی مردم عصر خویش و مصلح جامعه خود شدند. آنان که مدافع حریم شریعت مقدس و پاسدار مرزهای اندیشه اسلامی بودند و دین را نه براساس پندار و پسند خواسته خود، بلکه براساس حقیقت و باطن دین و آن­گونه که هست، معرفی کردند و در این راه، چه زخم زبان­ها که نشنیدند و چه بی­مهری­ها و بی وفایی ها که ندیدند. با این حال، سرزنش، در عزم راسخ و اراده پولادین آنها کمترین اثری به جا نگذاشت.

آنان هرگز در برابر دنیاطلبان و دنیاخواران سر تسلیم فرود نیاوردند و در مقابل، هنگام مناجات و عبادت پروردگار جهان، با خشوع و فروتنی،

۱- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ترجمه: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹، چ ۲، ج ۸، ص ۳۹۳۸.

ص:۱۲

سر نیاز به درگاه آفریدگار بی­نیاز به زمین ساییدند و دست التماس به آستان او بلند کردند و اشک از دیدگان فرو ریختند و هنوز، صدای ناله های پرسوز و گداز آنان در دل شب به گوش می رسد.

از دیگر سو این بزرگ دانشمندان فرهیخته، در راه هدف نورانی خود از عنایت و لطف الهی و توجهات غیبی بهره مند شدند. پس رازهای بسیار بر آنان آشکار شد، حجاب­ها از برابر دیدگانشان کنار رفت و دیدند آنچه را دیگران از دیدن آن ناتوان بودند و کاشف رازها و رمزها شدند.

در این میان، دانشمندان شیعه را باید مصداق حقیقی «فِی الْاَرْضِ مَجْهُولٌ وَ فِی الْسَّماءِ مَعْرُوفٌ؛ در زمین، ناشناس و گمنام و در آسمان شناخته شده­اند»، دانست که تاریخ شیعه به داشتن چنین بزرگان و وارسته­گانی تا ابد بر خود می بالد. آنان مشعل­دار هدایت انسان و علم دار مکتب شیعه بوده و هستند.

بهره گیری از آثار مکتوب اولیای الهی، خود، نوعی همنشینی با آنان است و خواننده با مطالعه ظرافتهای اخلاقی دانشمندان و بزرگان، از عنایت هایی که بر آنان شده است، بهره می برد.

ازاین رو، بزرگان همواره به مطالعه آثاری که گویندگان و نویسندگان آن، افراد وارسته و پرهیزکارند، سفارش میکنند. در روایتی گران سنگ از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است: «عِنْدَ ذِکْرِ الصّالِحینَ یَنْزِلُ الْرَّحْمَهَ؛ آنجا که از خوبان یاد شود، رحمت الهی نازل می­شود».(۱)

بی تردید، مکتب شیعه مرهون رنج­ها و کوشش­های بی­وقفه دانشمندان و فقیهانی برجسته و بزرگ است که در حفظ آموزه­های

________________________________

۱- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، ۱۴۰۳ ه_ .ق، چ ۲، ج ۹۰، ص ۳۴۹.

نورانی این مکتب از هیچ کوشش و ایثاری دریغ نکردند؛ سرو قامتانی که در پاسداری از مرزهای این مکتب لحظه ای آرام نداشتند و چه بسا در این راه به خون خویش غلتیدند.

آشنایی با زندگی این بزرگان در پیمودن راه کمال و رسیدن انسان به قرب الهی راه گشاست؛ زیرا دست یافتن به کمال حقیقی و مقامات معنوی، بدون الگو امکانپذیر نیست. مرحوم حاج شیخ عباس قمی در این زمینه مینویسد:

در مطالعه تواریخ علمای بلند مرتبه و مراجعه به شرح حال فضلای گرانقدر، لذت و سروری به انسان دست میدهد که نفس انسان را تشویق به پیروی از آثار ایشان میکند تا عملش را همگون با عمل صالح آنها کند و این ترغیب باعث میشود انسان، در اندک زمانی از حضیض جهان مادی به اوج علم و از مرتبه نقصان به مدارج کمال، بالا رود.(۱)

در زندگی و شرح حال بزرگان دین و دانشمندان اخلاق محور، اندرزهایی برای انسانهای معاصر و الگویی برای آیندگان نهفته است که مطالعه و به کارگیری آنها انسان را در رسیدن به قله­های معرفت و کمال یاری می کند و زیبازیستی را به وی می آموزد. بنابراین، بایسته است زندگینامه سراسر افتخار این الگوهای ارزنده و برجسته تاریخ حفظ و به آیندگان منتقل شود. برهمین اساس، در این نوشتار تلاش شده است تا حد امکان، جنبه های معنوی و اخلاقی دانشمندان و بزرگان بیان شود؛ که هر یک از آنها درسی است برای ره پویان طریق کمال. مطالعه جلوه های زیبا و چشم نواز زندگی بزرگان، به انسان کمک خواهد کرد تا در عبور از دشواری­ها و تنگناها با بصیرت، توکل و عشق پیش رود.

___________________________________

۱- شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه، ص ۱.

وقتی پنجره ای رو به باغ سبز زندگی بزرگان می گشاییم، نسیمی از روشنی و پاکی بر جانمان می وزد و ما را پرنشاط، شاداب و سرسبز می سازد. مطالعه نکته ها و لطایف زندگی دانشمندان و بزرگان دین، مانند گلگشت در بوستانی خرم و دلپذیر است که مشام جان را از بوی جان بخش گلها و چشم را از زیباییهای گوناگون آنها بهره مند میسازد. مهم این است که از کنار این گلها (ظرایف و لطایف) بی توجه نگذریم، بلکه با درنگ و تأملی دقیق، عبرت و پندی آموزنده بگیریم که زیبایی و عطر گلها، ره آورد تجربه ها، ژرف اندیشی­ها، صداقت ها و معرفت هاست. این گل ها، بذرهای به ثمر نشسته ایمان و آگاهی هستند.

پس بایسته است زندگینامه این بزرگواران را بخوانیم، درباره آن بیندیشیم، برای دیگران بازگو کنیم و از همه مهمتر آن را در زندگی به کار بندیم.

به یقین، پژوهش درباره زندگی پربار دانشمندان و کوشش در راه بهره گیری از سیره علمی و عملی رهروان کوی حق و راستی، از بزرگ ترین عبادتها و ارزشمندترین کوشش هاست. بیان گفتار و رفتار بزرگان و دانشمندان دین و اندیشه درباره سیره آنان، خفتگان را بیدار، خستگان را پرنشاط و امیدوار، گمشدگان وادی سرگردانی را به شاهراه سعادت رهنمون و کام تشنگان معرفت را از دریای عرفان سیراب می سازد.

در روزگاری که نسل جوان ما در اعماق خطرهای گوناگون، در جست­وجوی الگویی عملی است تا با پیروی از آن راه را از چاه بازشناسد، معرفی این اختران تابناک آسمان هدایت و معنویت، می­تواند بهترین هدیه به آنان باشد. بی­شک، آشنایی با زندگی عالمان ربانی؛ یعنی آنان که هم ارتباطی عمیق با پروردگار و هم پیوندی محکم با بندگان خدا دارند، برای همه ره پویان راه سعادت الگویی ارزنده است. با مطالعه دقیق و هوشمندانه زندگی آنان میتوان به نکته های بسیار مهم و ارزشمندی دست یافت که راه گشای زندگی خواهد بود. این دانشمندان راستین، حجتهای الهی بر روی زمین هستند که اگرچه ما نمی توانیم به مقام انبیا و اوصیاعليه‌السلام برسیم، می توانیم مانند این بزرگان، راه سعادت و رستگاری را بپیماییم؛ چراکه این بزرگواران در شرایطی شبیه ما زیسته و ثابت کرده اند، می توان با ایمان و اراده، تا مرزهای عصمت پیش رفت.

سیره آموزنده علمی و عملی دانشمندان و بزرگان دین، الگویی کامل برای همگان است. البته نباید فراموش کرد با فضل الهی باید راه کمال را پیمود که( وَلَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا ) (نور: ۲۱) و پروردگار بی همتا به جهاد مجاهدان نفس توجه و با نوید جاوید( وَالْذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنّهُمْ سُبُلَنا ) (عنکبوت: ۶۹) راه را برای پویندگان مسیر کمال آسان خواهد کرد. بنابراین، میتوان با بزرگداشت این مردان وارسته و تاریخ ساز، نسل امروز را با پاسداران دین و آیین آشنا کرد و زمینه های رشد، کمال و پیشرفت را در آنان بارور ساخت. به این ترتیب، ره پویان دانش و معرفت، در پرتو این آشنایی، از اندوخته های زندگی آنان بهره مند می شوند.

بیشک، اولیای الهی و اسوه های والا، رسم انسانیت و خدایی زیستن را به انسان می آموزند و سعادت جامعه را تضمین میکنند و زلال معرفت را در کام تشنگان محبوب می ریزند. براین اساس، ما در این مجموعه برآنیم به بیان جلوههایی از ظرافتهای اخلاقی دانشمندان و بزرگان دین بپردازیم. امید است به لطف پروردگار بی همتا، مقبول طبع صاحب نظران نکته سنج و اخلاق گرا قرار گیرد.نوشته ای که فرا روی شماست، شرحی مختصر از احوال و جنبه های زندگی عالمان عابد و صالح، و پاسخی است به نیاز روزافزون و عطش ره پویانی که در پی تعالی دین و کمال انسانی هستند. امید که شرح حال این دانشمندان و بزرگان فرهیخته، روشن گر راه انسان ها، به ویژه جوانان باشد و ما را توشه ای برای روز بی توشه.

فصل اول: اخلاق فردی

خدابینی

حاج آقا مرتضی تهرانی میفرماید: با مرحوم پدرم در خدمت آقا شیخ مرتضی زاهد نشسته بودیم. ایشان رو به پدرم کرد و فرمود: «آقا میرزا! ما دستهای خودمان را روی چشمهایمان گذاشته ایم و میگوییم چرا خدا را نمی بینیم. یکی نیست به ما بگوید دست هایت را از روی چشمهایت بردار و سپس ببین آیا عالم را خالی از خداوند میبینی؟».(۱)

اعتقاد به توحید افعالی

یکی از شاگردان استاد حاج شیخ محمدتقی ستوده میگوید: روزی هنگام تدریس استاد، کبوتری داخل مسجد (محل درس) شد، روی دیوار نشست و سر و صدا کرد. استاد ساکت شد تا صدای کبوتر قطع شود. کبوتر با حرکت دست یکی از طلبه ها پرید و رفت. استاد به تدریس خود ادامه داد. ناگهان سینهاش گرفت و فرمود: «خداوند به ما فهماند که

____________________________________

۱- نک: محمدحسن سیف اللهی، آقا شیخ مرتضی زاهد، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۲، چ۱، ص ۲۱۸.

می توانم مانع را در وجود خودت پدید آورم؛ [یعنی همه چیز در دست خداست، اگر او نخواهد، ما نمیتوانیم به تدریس خود ادامه دهیم]».(۱)

حاج آقا فخر تهرانی میگوید: یک روز من و یکی از دوستانم به نام آقای انشایی در خدمت آقا شیخ مرتضی زاهد بودیم. آقا شیخ مرتضی تسبیحش را گم کرده بود و با نگاه و کشیدن دستش به اطراف، دنبال تسبیحش میگشت و از ما هم پرسید: «شما این تسبیح مرا ندیدید؟» با این سخن، ما نیز برای یافتن تسبیح ایشان شروع به گشتن کردیم. پس از دقایقی، آقا شیخ مرتضی با چشمانی اشک آلود و با بغض فرمود: «ببینید! این امر میتواند به این معنا باشد که خداوند میخواهد به من بفرماید ای مرتضی! عمری است ما تو را نگه داشته ایم وگرنه تو حتی تسبیحت را نیز نمیتوانی نگه داری».(۲)

یکی از شاگردان شیخ رجب علی خیاط میگوید: روزی خدمت شیخ عرضه داشتم: اگر اجازه دهید، با هم به زیارت حضرت رضا مشرّف شویم. شیخ فرمود: «اجازه ام دست خودم نیست.» نخست فهم این مطلب برای من قدری سنگین بود که چرا ایشان میفرماید اجازه ام دست خودم نیست. تا اینکه زمانی گذشت و فهمیدم بنده خدا غیر از اراده حق، رأیی از خود ندارد و کارهایش به اجازه و رضای اوست. پس از مدتی در محضر شیخ رجب علی درباره اخلاص و زیارت امام رضاعليه‌السلام بحث شد.

_______________________________

۱- نک: گروهی از نویسندگان ماهنامه کوثر، ستارگان حرم، قم، انتشارات زائر، ۱۳۸۲، چ۱، ج۱۲، ص۵۲.

۲- نک: آقا شیخ مرتضی زاهد، صص ۱۶۷ و ۱۶۸.

ایشان فرمود: «ما اگر برای خدا مشرّف شویم و جز رضای خدا چیزی در نظر نباشد، حضرت از این زائر پذیرایی دیگری خواهد کرد».(۱)

اخلاص

از حجت الاسلام مرتضی تهرانی نقل شده است: من اصرار داشتم رمز موفقیت امام خمینی را در حیات دنیوی ایشان بیابم. پس از مطالعه، به این نتیجه رسیدم که حضرت امام در کارهایشان، در افکارشان، در اعمالشان، در گفتارشان و در تصمیم گیری هایشان، فقط و فقط یک چیز را هدف قرار میدادند و آن، خدا بود.(۲)

نقل است چند روز پیش از فوت آیت الله بروجردی، عده ای خدمت ایشان رسیدند و آقا را بسیار ناراحت دیدند. آقا با ناراحتی فرمود: «خلاصه عمر ما گذشت و ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش ببریم و عمل باارزشی انجام دهیم.» یک نفر از حاضران با شنیدن سخن آقا گفت: آقا شما دیگر چرا؟! ما بیچاره ها باید این را بگوییم، شما چرا؟ بحمدالله شما این همه آثار خیر از خود باقی گذاشته اید؛ این همه شاگرد تربیت کرده اید؛ این همه کتاب از خود به یادگار نهاده اید؛ مسجدی با این عظمت ساخته اید و مدرسه های بسیاری در جاهای گوناگون بنا کرده اید؟ وقتی سخن آن شخص به پایان رسید، آیت الله بروجردی جمله ای فرمود که به ظاهر، حدیث قدسی بود. ایشان فرمود: «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النَّاقِدَ بَصیرٌ بصیرٌ؛ عمل را باید خالص انجام داد. نقاد بسیار آگاهی آنجا هست.» تو خیال کردی اینها که در منطق مردم به این شکل هست، حتماً در پیشگاه الهی همین طور است که پیش تو هست؟( أَنّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیر ٌ) .(۳)

________________________________

۱- نک: محمد محمدی ری­شهری، کیمیای محبت، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۶، چ ۲۱، ص ۱۹۳.

۲- نک:امیررضا ستوده، پا به پای آفتاب، تهران، نشر پنجره، ۱۳۷۳، چ ۱، ج ۲، ص ۳۲۳.

۳- نک: رضا مختاری، سیمای فرزانگان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۵، چ ۱۵، ص ۱۲۳.

نقل است حاج شیخ عباس قمی، کتابی بسیار ارزشمند به نام منازل الاخره نوشته بود که فردی به نام شیخ عبدالرزاق مسئله گو، هر روز پیش از ظهر، در حرم حضرت معصومهعليها‌السلام از روی این کتاب برای مردم میخواند و مردم به ویژه کربلایی محمدرضا، پدر حاج شیخ عباس قمی از این مطالب لذت میبردند. یک روز کربلایی محمدرضا به خانه آمد و به شیخ عباس گفت: ای کاش تو نیز مثل این واعظ بودی، میتوانستی به منبر بروی و این کتاب را بخوانی. حاج شیخ عباس قمی میفرماید: «چند بار تصمیم گرفتم به پدرم بگویم این کتاب نوشته خود من است، ولی هر بار، از گفتن حقیقت خودداری کردم و چیزی نگفتم و فقط به ایشان عرض کردم: دعا بفرمایید که خداوند به من نیز توفیق عنایت فرماید!».(۱)

فقیه و دانشمند وارسته، حضرت آیت الله حاج سیدمحسن خرازی درباره آقا شیخ مرتضی زاهد میگوید: ایشان اخلاصی بسیار والا داشت، اخلاصی که برای همه ظاهر و محسوس بود. هر کس با ایشان اندکی همنشین میشد، به خوبی برایش آشکار میشد این بزرگوار، فقط و فقط خدا را در نظر دارد. این اخلاص در تمام شئونات زندگی ایشان دیده می شد. همه نشست ها و برخاست ها و همه کارهای آقا شیخ مرتضی برای خدا بود و کسی که این گونه اخلاص داشته باشد، خدا میداند به چه درجات و مقاماتی دست مییابد.(۲)

______________________________

۱- نک: علی دوانی، حاج شیخ عباس قمی؛ مرد تقوا و فضیلت، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۵۴، صص ۴۸ و ۴۹؛ سیمای فرزانگان، صص ۱۵۳ و ۱۵۴.

۲- نک: آقا شیخ مرتضی زاهد، ص ۱۰۸.

یکی از ارادتمندان شیخ رجب علی خیاط میگوید: روزی شیخ از من پرسید: «شغل شما چیست؟» گفتم: نجارم. شیخ فرمود: «چکش را که به میخ میکوبی، به یاد خدا می کوبی یا به یاد پول؟! اگر به یاد پول می کوبی، همان پول را به تو میدهند و اگر به یاد خدا می کوبی، هم به تو پول می دهند و هم به خدا میرسی؟».(۱)

یکی از شاگردان شیخ رجب علی خیاط نیز نقل میکند: من منشی یک تجارت خانه بودم. روزی شیخ رجب علی به آنجا تشریف آورد و به من فرمود: «این دفاتر را برای که مینویسی؟» عرض کردم: برای استادم. شیخ فرمود: «اگر در این دفاتر اسم خود را درج کنی، استاد ایراد میگیرد یا نه؟» گفتم: بله، ایراد میگیرد. سپس پرسید: «این پارچه را که متر میکنی، برای چه کسی متر میکنی، برای خودت یا برای استاد؟» عرض کردم: برای استاد. سپس فرمود: «فهمیدی؟!» عرض کردم: خیر. شیخ فرمود: «فرهاد، هر کلنگی که میزد، میگفت: شیرین، و غیر معشوق خود ذکری نداشت. این دفتر را به عشق محبوب بنویس! پارچه را به یاد او متر کن! در این صورت، همه اینها مقدمه وصل است. حتی نَفَسهایی که می کشی، به یاد او بکش!».(۲)

یکی از دانشمندان معاصر که خود، استاد اخلاق و عرفان است، می گوید: از جناب شیخ رجب علی خیاط درباره خودم پرسیدم. فرمود:

_________________________________

۱- نک: کیمیای محبت، ص ۱۹۸.

۲- نک: کیمیای محبت، ص ۱۶۶.

«آقای حاج شیخ! دلت میخواهد خوب شوی، ولی برای خودت! سعی کن برای خدا بخواهی خوب شوی».(۱)

یکی از بزرگان حوزه قم نقل میکند: در حضور علامه طباطباییرحمه‌الله از تفسیر المیزان تعریف کردم. ایشان فرمود: «تعریف نکن که خوشم نمی آید و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بین برود».(۲)

توکل

حاج احمد انصاری نقل میکند: آیت الله سیدعباس قوچانی، وصی مرحوم آیت الله علی آقا قاضی برای این جانب نقل کرد که مرحوم علی آقا قاضی، اغلب، در حال رفت وآمد میان نجف و کوفه بود و من مطمئن بودم، ایشان پولی در بساط ندارد. ازاین رو، برایم همیشه سؤال بود که مخارج این رفت وآمد چگونه تأمین میشود. روزی ایشان قصد رفتن به کوفه داشت. وقتی از خانه خارج شد، من پنهانی پشت سر ایشان به راه افتادم... عادت علی آقا قاضی این بود که هنگام حرکت در کوچه، عبایش را به سر می انداخت و هرگز به پشت سرش نگاه نمی کرد. پس به همین شکل از میان بازار عبور کرد تا به ترمینال رسید و مستقیم رفت تا سوار ماشین شود. هنگامی که مرحوم قاضی پایش را روی پله ماشین گذاشت، سیدی به سرعت جلو آمد و مقداری پول به قاضی داد. علی آقا نگاهی به پشت سرش کرد و لبخندی زد و به من فهماند اگر انسان صبر و توکل کند، خداوند این گونه او را یاری میرساند.(۳)

___________________________________

۱- کیمیای محبت، ص ۱۹۳.

۲- نک: علی تاجدینی، یادها و یادگارها، تهران، انتشارات پیام نور، ۱۳۷۵، چ ۵، ص ۶۸.

۳- نک: صادق حسن زاده، اسوه عارفان، قم، انتشارات آل علیعليه‌السلام ، ۱۳۸۵، چ ۱۲، صص ۸۱ و ۸۲.

آقا شیخ عبدالحسین جاودان،(۱) از فرزندان شیخ مرتضی زاهد نقل می کند: روزی مبلغ زیادی از درآمدهای منبر و مواعظ آقا شیخ مرتضی به دست ایشان رسید. آن روز هر نیازمندی به خانه ما می آمد، آقا از آن پول برمی داشت و به او میداد. من با توجه به بدهیهایی که ایشان به قصاب و بقال و سبزی فروش و یخ فروش داشت، به ایشان عرض کردم: آقا جان! مقداری را هم نگه دارید به طلبکارها بدهیم. آقا فرمود: «نگران نباش! خدا میرساند.» عرض کردم: آقا جان! این پول را هم خدا رسانده است. شیخ مرتضی دوباره فرمود: «عبدالحسین! خدا میرساند، می رساند.» و باز به کار خود ادامه داد و از آن پول چیزی برای خود ایشان باقی نماند.(۲)

خوف و رجا

حاج محمود اخوان نقل می کند: شبی با آقا شیخ مرتضی زاهد از جلسه ای برمی گشتیم. من جوان بودم و ایشان پیر و ضعیف شده بود. بنابراین، من دست­های ایشان را گرفته بودم و در راه رفتن، به ایشان کمک می کردم. آن شب من آرام آرام ایشان را تا جلوی خانه اش رساندم و آماده خداحافظی شدم. وقتی آقا شیخ مرتضی میخواست به داخل خانه برود، رو به من کرد و فرمود: «آقا محمود، مرا دعا کن! آقا محمود، دعا کن!» من خندیدم و عرض کردم: آقا جان! شما که به دعا نیاز ندارید. تا این جمله از دهان من خارج شد، یک باره چشم­های آقا شیخ مرتضی زاهد پر از اشک شد و با حالتی بسیار منقلب و گریان فرمود: «نه آقا محمود،

_____________________________

۱- فرزندان مرحوم زاهد در زمان گرفتن شناسنامه، شهرت «جاودان» را انتخاب کردند و حتی در ثبت احوال و شناسنامه مرحوم زاهد نیز نام و شهرت ایشان «شیخ مرتضی جاودان» ثبت شده است. نک: آقا شیخ مرتضی زاهد، ص ۱۹۰.

۲- آقا شیخ مرتضی زاهد، صص ۱۹۷ و ۱۹۸.

مرا دعا کن! همه ما به دعا احتیاج داریم. شیطان قسم خورده است همه ما را گمراه کند. دعا کن محمود، دعا کن مرا، دعا کن!».(۱)

تسلیم و رضا

نقل است در شب اول شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی، امام خمینی به خانه او رفت تا به عروسش تسلیت بگوید. وقتی امام از دری وارد شد که همیشه آقا مصطفی از آن در به استقبال و پیشواز ایشان می آمد، عروس امام (دختر مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی) خود را به دامان ایشان انداخت و گفت: «چکار کنم؟ مصطفی کجاست؟» اگرچه صحنه دل خراشی بود، ولی امام با استقامت ویژه خود اشکی نریخت و با حالتی استوار، خطاب به عروس و نوه­هایشان فرمود: «صبر کنید، به خاطر خدا صبر کنید! مصطفی امانتی بود و از دستمان رفت».(۲)

نقل است آیت الله محمدحسن نجفی، معروف به صاحب جواهر، در شب وفات فرزندش، در کنار پیکر او، پس از خواندن مقداری قرآن، به مطالعه و نوشتن کتاب جواهر پرداخت. ایشان در بخشی از کتاب خود آورده است که ثواب این چند صفحه کتاب را به روح فرزندش هدیه میکند.(۳)

آیت الله خسروشاهی کرمانشاهی میگوید: آیت الله علی آقا قاضی، در فقر شدیدی به سر میبرد، به گونه ای که توان پرداخت اجاره خانه اش را نیز نداشت. روزی در نجف اشرف، صاحبخانه وسایل و اثاث ایشان را بیرون ریخت. ازاین رو، علی آقا قاضی مجبور شد با خانواده اش به کوفه

_________________________________

۱- نک: آقا شیخ مرتضی زاهد، صص ۱۳۴ و ۱۳۵.

۲- روزنامه اطلاعات، ش ۲۱۱۸۴، ۱/۸/۱۳۷۶ (ویژه نامه بیستمین سالگرد شهادت آیت الله سیدمصطفی خمینی)، ص ۸.؛ پا به پای آفتاب، ج۲، ص ۴۶.

۳- نک: سید نعمت الله حسینی، مردان علم در میدان عمل، قم، مؤلف، ۱۳۷۵، چ ۱، ج ۶، ص ۱۱۵.

برود. در مسجد کوفه، محلی بود که افراد غریب در آنجا سکونت می کردند و علی آقا قاضی نیز در آنجا ساکن شد. علامه طباطبایی دراین باره میفرماید: «رفتم مسجد کوفه دیدم مرحوم قاضی و همه خانواده اش تب کرده اند و مریض هستند. هنگام نماز شد. علی آقا قاضی طبق معمول، در اول وقت به نماز ایستاد و بعد از نماز عشا آن چنان با توجه کامل آیه شریفه( آمَنَّ الرَّسُولُ ) را تلاوت فرمود، مثل اینکه هیچ مشکلی پیش نیامده است و با آرامش وصف ناپذیر و شگفت انگیز به ذکر و دعا مشغول بود».(۱)

علامه حسن زاده آملی نقل میکند: علامه طباطبایی، همواره راضی به رضای خدا بود. اوایل، منزل مسکونی شخصی نداشتند و هر روز و هر از چند گاهی مجبور بودند، محلشان را عوض کنند. من یک بار به ایشان عرض کردم: آقا! ما باید هر شش ماه یک بار از شما آدرس جدیدی بگیریم. ایشان با کمال خونسردی از این مسئله گذشتند و گویی به طور کامل راضی به رضای الهی بودند.(۲)

مرگ اندیشی

میرزا مهدی شیرازی، از دانشمندان بزرگ و مراجع دینی، قبری را در حیاط خانه اش در کربلا کنده بود. وی همچنین، کفن خود را در سجاده اش گذاشته بود و وقتی نیمه های شب برای نماز شب از خواب برمی خاست، کفن را می­پوشید و سپس داخل قبر می شد و با خود

__________________________________

۱- اسوه عارفان، ص۲۶.

۲- نک: محسن غرویان، در محضر استاد حسن زاده آملی، قم، دفتر نشر برگزیده، ۱۳۷۷، چ ۴، ص۳۰.

می گفت: «ای میرزا مهدی! اکنون خود را مرده و این قبر را قبر خود فرض کن که تو را در آن به خاک سپرده اند. حال چه عمل شایسته ای داری؟» و با خود این گونه میگفت و میگریست و سپس این آیه را می خواند:( حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبّ ِ ارْجِعُونِ لَعَلّی أَعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکْتُ کَلاّ إِنّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ) ؛ آن گاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، میگوید: پروردگارا! مرا بازگردان، شاید من در آنچه وانهاده ام، کار نیکی انجام دهم. نه، چنین نیست. این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان، برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد.» (مؤمنون: ۹۹ و ۱۰۰) سپس میگفت: «ساکت شو! تو شایسته بازگشت به دنیا نیستی. فرصتها را از دست دادی.» و بار دیگر میگفت: «برخیز! خدا به تو مهلت داد تا چه کنی».(۱)

یکی از شاگردان استاد نمونه، حاج شیخ محمدتقی ستوده میگوید: با جمعی از شاگردان، پای درس مکاسب استاد ستوده نشسته بودیم. ناگهان عده ای جنازه ای را از رو به روی جلسه درس حرکت دادند. استاد ستوده درس را رها کرد و با سخنانی بسیار اثربخش فرمود: «هی نگویید درس اخلاق بگویم، این جنازه، درس اخلاق است، به فکر مرگ و معاد باشیم و گناه نکنیم».(۲)

شکرگزاری

دانشمند بزرگوار، آقای کریمی جهرمی نقل میکند: روزی در ایام بیماری آیت الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانیرحمه‌الله ، به دیدن ایشان رفتم. دیدم دانه­هایی از دست و سینه آقا بیرون آمده است. وقتی احوالشان را

________________________________

۱- نک: سید محمدرضا غیاثی کرمانی، قصه ها و خاطره ها، قم، نجابت، ۱۳۸۵، چ ۱، ص ۷۹، (ترجمه: قصص و خواطر، نوشته: عبدالعظیم مهتدی بحرانی، قم، نوید اسلام، ۱۳۷۸، ص ۱۵۴).

۲- نک: ستارگان حرم، ج ۱۲، صص ۱۵۱ و ۱۵۲.

پرسیدم، فرمود: «این درد از شدیدترین دردهاست، ولی این درد هم شکر دارد؛ زیرا یا کفاره گناهان است که باید شکر کرد به آخرت نیفتاده است یا ترفیع درجه است که این هم شکر دارد و در هر حال جای شکر است».(۱)

عشق و ارادت به اهل بیتعليه‌السلام

حجت الاسلام انصاری کرمانی، از اعضای دفتر امام خمینی می­گوید: در روز شهادت حضرت فاطمهعليها‌السلام از حضرت امام تقاضا شد در جمع برادران دفتر (جماران) که مجلسی به همین مناسبت تشکیل داده بودند، حاضر شود. امام آمد و نشست. وقتی یکی از برادران شروع به خواندن مصیبت کرد، امام با صدای بلند گریست، به گونه ای که قطره های اشک، مانند دانه های مروارید بر گونه­هایش فرو می غلتید.(۲)

حجت الاسلام سیدعلی اکبر محتشمی چنین نقل میکند: تکریم شخصیت های معصوم و افشای مظلومیت اهل بیتعليه‌السلام چنان مورد توجه امام خمینی بود که هیچ حادثه و بحرانی ایشان را از چنین عملی بازنمی داشت، به گونه ای که ایشان در روز تاسوعا در پاریس، در جمع خبرنگاران دستور داد یک ساعت به ظهر، مجلس روضه خوانی برپا کنند و یکی از آقایان روضه بخواند.(۳)

پسر سیدعلی آقا قاضی می گوید: ایشان هر سال خود را برای روز بزرگ غدیر خم آماده میکرد و بهترین لباسهایش را در آن روز می پوشید. همچنین، ولیمه و شیرینی و میوه تهیه و از آشنایان و دوستان

__________________________________

۱- نک: مهدی لطفی، نوری از ملکوت، قم، برگزیده، ۱۳۸۰، چ ۱، ص ۱۵۱.

۲- نک: جمعی از فضلا، سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، گردآورنده: مصطفی وجدانی، تهران، پیام آزادی، ۱۳۶۶، چ ۶، ج ۲، صص ۵۵ و ۵۶.

۳- جمعی از فضلا، سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، گردآورنده: مصطفی وجدانی، تهران، پیام آزادی، ۱۳۶۶، چ ۶، ج ۱، صص ۴۸ و ۴۹، با اندکی تغییر و تلخیص.