جوانان و پرسش های اخلاقی

جوانان و پرسش های اخلاقی0%

جوانان و پرسش های اخلاقی نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوانان و پرسش های اخلاقی

نویسنده: مصطفی خلیلی
گروه:

مشاهدات: 8143
دانلود: 3270

توضیحات:

جوانان و پرسش های اخلاقی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8143 / دانلود: 3270
اندازه اندازه اندازه
جوانان و پرسش های اخلاقی

جوانان و پرسش های اخلاقی

نویسنده:
فارسی

فصل چهارم : سیره ی پیامبران الهی و الگوهای رفتاری برای جوانان

١- برخورد و رفتار پیامبران با مردم چگونه بوده است؟ [١]

آداب و رفتار پیامبران و شیوه ی برخورد انبیای الهی با مردم، دارای ویژگی خاصی است كه برخی از آن را بیان می داریم:

١. همیشه خود را جزئی از مردم و فردی از افراد جامعه به حساب آورده، هرگز در برخورد اجتماعی، امتیازی برای خود قائل نبودند. اگر افرادی در شخصیتشان غلُو می كردند، این كار نه تنها مایه ی زنده شدن خوی استكباری در آنان نمی شد، بلكه بر تواضع و فروتنی انبیا می افزود. چنان كه خداوند به پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دستور فرمودند كه:

ای پیامبر هرگاه در مقابل این گونه افراد قرار گرفتی، بگو من بشری بیش نیستم، تنها فرقی كه با شما دارم این است كه بر من وحی می شود؛ ( قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ یوحى إِلَی. ) [٢]

٢. با هر طبقه ای از طبقات مردم به اندازه ی فهم و دركشان سخن می گفته اند؛ یعنی در مقام گفتار نیز سعی می كردند به كسی ظلم و ستم ننمایند. از شیعه و سنی این روایت وارد شده است كه پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

( اِنّا مَعاشِرُ الاَنْبِیاءِ نُكَلِّمُ النّاسَ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ ) ؛ ما گروه پیامبران با مردم به قدر عقلان سخن می گوییم . [٣]

٣. خصوصیت سوم این است كه چون اصولاً مبعوث شدن به نبوت براساس هدایت به حق و بیان حق است؛ بنابراین خود انبیا باید از هرگونه گمراهی و انحراف از حق به دور باشند.

( وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً؛ ) من هرگز گمراه كنندگان را در كار هدایت كمك نمی گیرم، [٤]

یعنی در ارشاد و هدایت دیگران نه تنها خود از هرگونه گمراهی مصون و محفوظند، بلكه اگر در راه رشد و تعالی مردم كسی آنان را یاری نكند، به تنهایی این وظیفه را انجام خواهند داد و هرگز از افرد خاطی یا منحرف در این مسیر استفاده نمی كنند.

نكته ی بسیار دقیقی كه می توان از این آیه استفاده كرد، این است كه اگر هدف، حق است، وسیله و ابزار نیز باید حق باشد و این كه هدف بتواند وسیله را توجیه كند، از منطق دین و ادب و رفتار دینی به دور است.

بنابراین، هدف حق و باطل را می توان از طریق افراد آن هم شناخت و این یك الگوی بسیار خوب برای جوامع بشری خصوصاً نسل جوان است كه طریق هدایت و مسیر ضلالت را از طریق افرادی كه آن را تبلیغ می كنند بشناسند؛ چون رهبران هدایت و هادیان به حق، همیشه از انسان های پاك و دین دار، در راه تبلیغ دینشان استفاده می كنند، نه از افراد ناپاك و آلوده.

٤. ویژگی دیگر انبیا، رفتار آنان با مردم بود كه در اجرای حق، كم ترین مسامحه و سهل انگاری از خود نشان نمی دادند و در احقاق حق از هیچ كس جز خداوند نمی ترسیدند.

( یخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ یفْعَلُونَ ما یؤْمَرُونَ ) ؛ آنها از مخالفت پروردگارشان كه حاكم بر آنها است می ترسیدند و آنچه را مأموریت دارند انجام می دهند. [٥] و یا عصیان نمی ورزند آنچه را كه خدا به آنها امر كرده و آنچه را كه بدان امر شدند انجام می دهند. [٦]

هر چند كه این دو آیه مربوط به فرشتگان است، ولی به طریق اولی انبیا و پیامبران را نیز شامل است.

٥. یكی از خصوصیات بارز تمامی انبیا كه قرآن به نمونه های زیادی از آن اشاره كرده است، این بود كه در اظهار حق، هیچ محدودیتی را از طرف مردم قبول نكرده و آن را بسیار روشن بیان می كردند، هر چند كه مردم خوششان نیاید و به مذاقشان تلخ آید. و در راستای بیان حق، بی جهت از مردم جامعه و قوم خود تعریف و تمجید نمی كردند.

در حقیقت اگر چرب زبانی و سالوس صفتی را از طرف مردم نسبت به شخصیت و مقام خویش پذیرا نبودند، متقابلاً خودشان نیز در مقابل مردم، چرب زبان نبوده و بی جهت به آنها شخصیت نمی دادند. تمام تلاش و همت آنان این بود كه حقیقت شخصیت افراد را بیان دارند و از دادن القاب دروغین و شخصیت تصنّعی پرهیز نمایند.

در فرهنگ آسمانی اسلام، اعطای شخصیت كاذب به مردم برای حفظ موقعیت یا رسیدن به اهداف دنیوی، بسیار زشت و مذموم است و بیان واقعیت از هر امری مهم تر است. جهت روشن شدن مطلب برای قشر جوان جامعه و برای آشنایی بیش تر آنان به متون دینی، به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود.

الف. در قرآن كریم از نوح پیامبر عليه‌السلام چنین نقل می كند كه به قومش خطاب كرد و گفت:

ای قوم من از شما ملك و مالی نمی خواهم، اجر من بر خداست و من هرگز آن مردم با ایمان را هر چند فقیر و بی قدر باشند از خود دور نمی كنم كه آنها به ملاقات خدا می رسند؛ ( وَ لكِنِّی أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ؛ ) ولی به نظر من شما مردم نادانی هستید . [٧]

ب. از زبان هود پیامبر عليه‌السلام می فرماید:

( إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ ) ؛ شما فقط دروغ پردازید. [٨]

ج. از قول حضرت لوط عليه‌السلام نقل می كند كه خطاب به قومش فرمود:

( بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ) ؛ شما مردمی هستید كه ظلم را از حد گذرانده اید . [٩]

د. و از حضرت ابراهیم عليه‌السلام حكایت می كند كه به قوم خود فرمود:

( أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ؛ ) اف بر شما و بر آنچه كه غیر از خدا می پرستید. آیا عقل خود را هیچ به كار نمی بندید؟ [١٠]

همه ی این موارد و مشابه آن، از باب رعایت ادب در مقابل حق و پیروی از آن است.

پس برای انبیای الهی هیچ چیزی عزیزتر از حق نیست؛ هر چند كه به نظر می رسد این برخوردها با آداب اسلامی و دینی منافات داشته باشد، ولی نباید این گونه برخوردهای واقع بینانه را خلاف ادب به حساب آورد.

نظر علاّمه طباطبایی رحمه‌الله این است كه رفتار و سیره ی مسلّم و قطعی همه ی رسولان الهی بر این مبنا استوار بوده است كه در تمام جهات زندگی در حرف و عمل (سیره ی قولی و عملی) ذره ای از حق فاصله نگیرند و در این طریق هیچ چیز را با حق مبادله نكنند، حتی جان خود را در طَبَق اخلاص می گذاشتند؛ چون هدف اصلی آنان احقاق حق و بیان واقعیات بود، در راه رسیدن به این هدف و مقصد خود هر طریقی كه مطلوب تر بود پیش می گرفتند و اگر برای رسیدن به آن، راه های متعددی وجود داشت طریقی را طی می كردند كه از هر جهت، بهتر و زیباتر باشد.

علامه با تدبّر و دقّت خاص در آیات اخلاقی قرآن در این باب می فرمایند:

مثلاً اگر ممكن باشد هم به نرمی و هم با خشونت با مردم صحبت شود؛ البته به نرمی و مدارا صحبت می شود و اگر ممكن باشد در كار نیك هم عجله كرد و هم كُندی نمود؛ البته عجله خواهد شد. پس در باطل و حقی كه آمیخته با باطل باشد ادب نیست. [١١]

٦. یكی دیگر از آداب انبیا كه در برخوردها با مردم بدان توجه داشته، رعایت می كردند، برخورد و معاشرت مساوی و برابر با مردم و مبالغه در احترام اهل علم و تقوا بوده است. انبیای الهی مأمور بودند كه با همه ی گروه های مردمی، ضعیف و قوی، امیر و اسیر، سلطان و رعیت، زن و مرد و كوچك و بزرگ، برخوردی یكسان داشته باشند، اما در عین حال موظف بودند كه با عالمان تقوا پیشه و خدا ترس برخوردی ممتاز داشته باشند؛ چون معیار برتری و ملاك امتیاز در مكتب انسان ساز اسلام معرفت همراه با عمل و خداترسی است. پس هرگز نباید احترام به كسی به خاطر ثروت و مكنت و قدرت و منصبی كه دارد باشد، چنانچه در بیش تر جوامع بشری و حتی در میان برخی از مسلمانان چنین چیزی شایع و رایج است. در بسیاری از آیات قرآن این موضوع آمده است كه به برخی از آن آیات اشاره می شود.

در آیه ی ١٣ سوره ی حجرات آمده است:

ای مردم، ما همه ی شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله كردیم تا یك دیگر را به آسانی بشناسید، بزرگوارترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست و خدا از حال شما كاملاً آگاه است. [١٢]

و یا در آیه ی ٢٨ سوره ی كهف می فرماید:

و همیشه خویش را با كمال شكیبایی به محبت آنان كه صبح و شام، خدا را می خوانند و رضای او را می طلبند وادار كن و یك لحظه از آن فقیران چشم مپوش كه به زینت های دنیا مایل شوی و هرگز با آنان كه ما دل های آنها را از یاد خود غافل كرده ایم و تابع هوای نفس خود شدند و به تبهكاری پرداختند متابعت نكن. [١٣]

و در آیه ی ٥٢ سوره ی انعام می فرماید:

و آنان را كه پروردگار خود را در صبح و شام می خوانند و رضای او را می جویند از خود طرد نكن. [١٤]

٧. رفتار و ادب دیگر انبیا كه بسیار مورد توجه و تأكید قرآن كریم است، برخورد كریمانه و بزرگوارنه ای است كه آنها در مجادله و بحث علمی با كفار داشتند. با توجه به این كه از گفتن حق، هیچ ابایی نداشتند؛ اما هرگز در بیاناتشان طعن و ناسزا یا فحش و سخره نمی توان یافت. با این كه از دشمنان خود بدترین و زشت ترین كلمات را می شنیدند؛ اما با بهترین بیان و خیرخواهانه ترین گفتار به آنان پاسخ می دادند. به عنوان مثال وقتی آزر، عموی حضرت ابراهیم عليه‌السلام او را تهدید نمود و گفت: اگر به بت های ما روی نیاوری، تو را سنگسار خواهم كرد؛ در جواب به او می فرماید:

سلام بر تو، به زودی از پروردگار خود برایت طلب مغفرت می كنم؛ زیرا او به من مهربان است. [١٥]

و یا هنگامی كه گروهی از قوم شعیب به او كافر شدند و گفتند كه ما تو را در سفاهت و نادانی می بینیم و ما تو را از دروغ گویان می پنداریم، او در جواب گفت:

( یا قَوْمِ لَیسَ بِی سَفاهَةٌ وَ لكِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ؛ ) ای قوم، من سفاهت ندارم لكن فرستاده ای هستم از ناحیه ی رب العالمین. پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و من برای شما خیرخواهی امین هستم . [١٦]

و نیز در مقابل افرادی كه به پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت كهانت و دیوانگی و شاعری می دادند خداوند دستور می دهد:

( فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ ) ؛. تو بیش تر پندشان بده، به نعمت پروردگارت قسم كه تو نه كاهنی و نه دیوانه . [١٧]

در سراسر قرآن، حتی یك مورد نمی توان یافت كه یكی از پیامبران الهی در مقابل آزار و اذیت های مخالفان خود، بدزبانی و فحاشی كرده باشد و این در حالی است كه پیامبران، قوم خود را با الفاظی چون جاهل، غافل و كافر و … مورد خطاب قرار می دادند. چرا كه هرگز نباید بد زبانی و فحاشی را با بیان واقعیات كه مردم خود را بدان ملقب می ساختند خلط نمود؛ چون بیان حقایق و واقعیات عین ادب است؛ اما بد زبانی و فحش دادن حتی به دشمنان دین بی ادبی است، و این همان دستور صریح قرآن كریم است كه:

( وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ؛ ) به معبود كسانی كه غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید. [١٨]

خاتمه ی این قسمت از بحث را كلامی نورانی از علی عليه‌السلام قرار می دهیم كه به جمعی از صحابه اش كه پیروان معاویه را در جنگ صفین دشنام می دادند فرمود:

( انی اكره لكم ان تكونوا سبابین و لكنكم لو وصفتم اعمالهم و ذكرتم حالهم كان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر ) . من خوش ندارم كه شما فحاش باشید. اگر شما به جای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذكر شوید به حق و راستی نزدیك تر و برای اتمام حجت بهتر است. [١٩]

با تعلیمات مكاتب آسمانی و وجود چنین الگویی است كه بزرگان علم اخلاق و عرفان گفته اند:

بدی را بدی كردن سگساری است. اگر كسی بدی كند و انسان هم در برابر او بدی كند این سگ رفتاری است. زیرا اگر سگی، سگ دیگری را گاز بگیرد، این یكی هم او را گاز می گیرد. نیكی را نیكی كردن خركاری است. اگر كسی به انسان نیكی كند و انسان هم در مقابل نیكی او نیكی كند. این كار مهمی نیست. زیرا یك الاغ وقتی كه شانه ی یك الاغ دیگر را می خاراند او هم فوراً شانه ی این یكی را می خاراند. بدی را نیكی كردن كار خواجه عبد الله انصاری است. [٢٠]

باشد كه این گونه از آداب و رفتار دینی انبیای عظام، الگوی تمام نمای حیات و زندگی ما مسلمانان، خصوصاً سرمشق واقعی نسل جوان قرار گیرد تا بدین واسطه بتوانند كمال و سعادت دنیا و اخرت را تحصیل نمایند؛ چرا كه سعادت، فقط با عمل به تعالیم الهی كه به واسطه ی پیامبران و رسولانش برای بشر فرستاده شده است، تضمین می شود.

٢- نمونه هایی از آداب و رفتار پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ذكر كنید.

در كتاب های اخلاقی و آثار روایی، در سیره ی پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مطالب زیادی نقل شده است كه حدود دویست مورد آن را علاّمه طباطبایی رحمه‌الله در ضمن بحث روایی، در تفسیر المیزان به صورت مفصل بیان داشته اند: [٢١]

١. راوی می گوید از امام حسن مجتبی عليه‌السلام خواستم كه منطق پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را برای من وصف كند، فرمود:

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دایم در فكر بود. بسیار كم حرف بود و جز در مواقع ضرورت، تكلم نمی كرد و وقتی حرف می زد كلام را از اول تا به آخر با تمام فضای دهان ادا می كرد. خُلق نازنینش بسیار نرم بود؛ به این معنا كه نه كسی را با كلام خود می آزرد و نه به كسی اهانت می نمود؛ دنیا و ناملایمات آن، هرگز او را به خشم در نمی آورد و وقتی كه حقی پای مال می شد، از شدت خشم، كسی او را نمی شناخت. از هیچ چیزی پروا نداشت تا آن كه احقاق حق می كرد. [٢٢]

٢. از امام حسین عليه‌السلام از وضع داخلی خانه و رفتار پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با خانواده اش سؤال كردند؛ در پاسخ فرمودند:

وقت خود را در خانه به سه جزء تقسیم می كرد: جزئی را برای عبادت خدا و جزئی را برای به سر بردن با خانواده و جزئی را به خود اختصاص می داد. و از جمله ی سیره ی آن بزرگوار این بود كه در مقابل اهل علم و دانشمندان تواضع می كرد و هر كسی را به مقدار فضیلتی كه در دین داشت احترام می نمود و نیازهایش را برطرف می ساخت. [٢٣]

٣. امام حسین عليه‌السلام از پدر بزرگوارش علی عليه‌السلام نقل می كند كه فرمود:

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زبان خود را از سخنان غیر مورد لزوم باز می داشت و با مردم انس می گرفت و آنان را از خود نمی رماند. بزرگ هر قومی را احترام می كرد. از مردم، حال مردم را می پرسید و هر عمل نیكی را تحسین و تقویت می كرد. و هر عمل زشتی را تقبیح و توهین می نمود. در همه ی امور، میانه رو و معتدل بود و افراط و تفریط نمی كرد. از غفلت مسلمین و انحرافشان ایمن نبود . [٢٤]

٤. سید الشهداء عليه‌السلام می فرماید: پدر بزرگوارم حضرت علی عليه‌السلام درباره ی ادب پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جلسات فرمودند:

دایم خوش رو و نرم خو بود. خشن و درشت خو و فحاش و عیب جو و مداح نبود. خود را از سه چیز پرهیز می داد: نخست. هرگز احدی را مذمت و سرزنش نمی كرد؛ دوم. هرگز لغزش و عیب هایش را جست وجو نمی نمود؛ سوم. هیچ وقت حرف نمی زد مگر در جایی كه امید ثواب در آن می داشت . [٢٥]

٥. غزالی، در احیاء العلوم، در باب اخلاق پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گوید:

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همیشه دعا می كرد كه خداوند او را به محاسن آداب و مكارم اخلاق مزین گرداند و می فرمود: «اللهم حسّن خَلقی و خُلقی؛ خدایا خلقت و خوی مرا نیكو گردان» و می فرمود: «اللهم جنبنی منكرات الاخلاق؛ خدایا خوی های زشت را از من دور ساز. » سپس خداوند دعای او را مستجاب نمود و فرمود: «ادعونی استجب لكم» [٢٦]

٦. سعد هشام گوید:

از یكی از زنان پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد اخلاق او پرسیدم، گفت: «آیا قرآن نمی خوانی؟ » گفتم: «بلی می خوانم»؛ گفت: «خوی پیغمبر قرآن بود». [٢٧]

٧. در كافی به سند خود از طلحه بن زید از امام صادق عليه‌السلام روایت كرد كه فرمود:

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیش تر اوقات رو به قبله می نشست . [٢٨]

٨. در اهمیت دادن به نماز و فضیلت اول وقت آن بسیار تأكید داشتند. در بحار الانوار، علاّمه مجلسی روایتی از عایشه نقل می كند كه گفته است:

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای ما و ما برای او سخن می گفتیم، همین كه موقع نماز می شد، حالتی به خود می گرفت كه گویی، نه او ما را می شناخته و نه ما او را می شناخته ایم. [٢٩]

٩. نقل است كه وقتی آیه ی شریفه ی ( خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ ) [٣٠] نازل شد، حضرت پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

خدای تعالی، مرا ادب نمود به تمام مكارم اخلاق و صفات پسندیده؛ و بزرگ ترین افراد با ادب نسبت به خداوند، همانا پیامبران و اوصیا و كسانی كه رفتارشان همانند آنها باشد هستند. و بالاتر از همه ی ایشان از لحاظ اخلاق و ادب، پیغمبر ما صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است؛ چنان كه خداوند در حقش فرمود: ( وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ ) ؛ [٣١] ای حبیب ما، اخلاق نیكوی تو از همه لحاظ عظیم و بزرگ است». [٣٢]

این خلقیات و آداب نه تنها در شخصیت پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در تمام طول عمر شریفش هویدا بود، بلكه در اهل بیت پاكش نیز جلوه و تجلی یافته و همه ی ائمه ی طاهرین عليه‌السلام را مزین ساخته است. به عنوان نمونه یك مورد از این ادب بلند الهی را مورد اشاره قرار می دهیم و آن هم وصیت امیر بیان علی عليه‌السلام به فرزند بزرگوارش، امام حسن مجتبی عليه‌السلام است كه او را مخاطب قرار می دهد و می فرماید:

ای پسر من، بهره و نصیب خود را كاملاً از ادب بگیر و دل را آماده كن برای ادب؛ زیرا دل بزرگ تر است از این كه پلیدی وارد آن گردد. بدان كه هر وقت فقیر شدی، ادب، تو را بی نیاز گرداند و می توانی به خوبی زندگانی كنی و اگر در شهر و دیار غربت رفتی، رفیق و مصاحب و دوست با وفای توست (یعنی با داشتن ادب، ترس و وحشتی نخواهی داشت). ای پسر من، ادب سبب زیاد شدن عقل و باعث پاكی و زیركی قلب و منشأ فضیلت و بزرگواری است. بدان كه دوست واقعی برای كسی به سبب مال و ریاست پیدا نشود؛ بلكه ادب است كه تكیه گاه مرد و دلیل عقل و راه نمای صفات و اخلاق نیكوی او می باشد و هر كه ادب ندارد، حیوان بی مصرفی بیش نیست». [٣٣ ]

پس اگر واقعاً به دنبال آن هستیم كه خود را مؤدب ساخته و با ادب نفس به كمالات و فضایل دست یابیم، باید پیرو این الگوهای اخلاقی باشیم و به آنان تأسّی نماییم.

پی نوشت ها :

[١]. در این قسمت از تفسیر المیزان، ج ٦، ص ٢٥٥ استفاده شد.

[٢]. سوره ی كهف، آیه ی ١١٠.

[٣]. بحار الانوار، ج ١، ص ١٠٦، ح ٤، باب ٣ و ص ٨٥، ح ٧، باب ١.

[٤]. سوره ی كهف، آیه ی ٥١.

[٥]. سوره ی نحل، آیه ی ٥٠.

[٦]. سوره ی تحریم، آیه ی ٦.

[٧]. سوره ی هود، آیه ی ٢٨.

[٨]. سوره ی هود، آیه ی ٥٠.

[٩]. سوره ی اعراف، آیه ی ٨١.

[١٠]. سوره ی انبیا، آیه ی ٦.

[١١]. ر ك: المیزان، ج ٦، ص ٣٠٢.

[١٢]. یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ .

[١٣]. وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِی یرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیناكَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً ً.

[١٤]. وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِی یرِیدُونَ وَجْهَهُ .

[١٥]. قالَ سَلامٌ عَلَیكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّی إِنَّهُ كانَ بِی حَفِیا . (سوره ی مباركه ی مریم، آیه ی ٤٧).

[١٦]. سوره ی اعراف، آیه ی ٦٨.

[١٧]. سوره ی طور، آیه ی ٣١.

[١٨]. سوره ی انعام، آیه ی ١٠٨.

[١٩]. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، حكمت ٢٠٦.

[٢٠]. مرتضی مطهری، فلسفه ی اخلاق، به نقل از خواجه عبدالله انصاری، ص ١٣.

[٢١]. المیزان، ج ٦، ص ٣٠٤، بحث روایی.

[٢٢]. همان.

[٢٣]. همان، ٣٠٩-٣٠٤.

[٢٤]. همان.

[٢٥]. همان.

[٢٦]. ترجمه احیاء العلوم، ج ٢، ص ٧٧١.

[٢٧]. همان.

[٢٨]. المیزان، ج ٦، ص ٣١٦، حدیث ٣٠.

[٢٩]. همان، ص ٣٣٦، حدیث ١٥٩.

[٣٠]. سوره ی اعراف، آیه ی ١٩٨.

[٣١]. سوره قلم، آیه ی ٥.

[٣٢]. دیلمی. ارشاد القلوب، ج ٢، ص ١٩٤.

[٣٣]. همان، ص ١٩٥.