حق الیقین جلد ۱

 حق الیقین 0%

 حق الیقین نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

 حق الیقین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
گروه: مشاهدات: 18496
دانلود: 5035


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 34 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 18496 / دانلود: 5035
اندازه اندازه اندازه
 حق الیقین

حق الیقین جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

(طریق چهارم) معجزه است

و از هر یک از ائمه معجزات بی حد و احصا صادر شده و در میان شیعه ایشان متواتر گردیده بلکه در میان عامه نیز متواتر است چنانچه ابن طلحه شافعی در مطالب السئول و ابن صباغ مکی مالکی در فصول مهمه و ملا جامی در شواهد النبوه و دیگران از علمای عامه در کتب خود ایراد نموده اند و آنها را به کرات نام کرده اند حتی بر دست نواب و سفرای حضرت صاحب الامرعليه‌السلام معجزات عظیمه جاری میشد که به آن سفارت و نیابت ایشان را میدانستند.

(طریق پنجم) اجماعست

و بیانش آنست که همه امت متفقند در آنکه مذهب حق بیرون نیست از مذاهبی که در میان است و آن مذاهب دیگر را ما باطل کردیم به دلیل عدم نص و عدم عصمت و عدم معجزه و عدم افضلیت به اتفاق زیرا که اکثر این طوایف به این امور مذکوره در همه ائمه خود که دعوی امامت ایشان میکنند نیستند و طوائفی که قائل به این امور هستند مثل ناووسیه و واقفیه در اصل امامت با اثناعشریه شریکند پس امامت شان به اجماع همه ثابت است و دعوی وقف و غیبت و حیات که مخصوص ایشانست بنصوص متواتره ثابته و در وجوب عدد اثنا عشر در خصوص ایشان و ثبوت موت ایشان باطل است و طرق دیگر از برای اثبات امامت ایشان هست که اگر کسی اندک انصافی داشته باشد و خود را از تعصب خالی کند و طالب حق باشد و در آنها تأمل کند البته هدایت می یابد. (اول) علومی که از ایشان در میان جمیع فرق عالم منتشر گردیده و علومی که هر یک از مشاهیر علماء به یک علم از آنها ممتازند جمیع آنها در ائمه ما جمع شده است چنانچه سابقا مذکور شد که جمیع علماء همه رعیت حضرت امیرند و همه از آن حضرت اخذ کرده اند و خود را منسوب به او میگردانند در جمیع علوم از اصول دین و احکام شریعت و تفسیر قرآن و علم عربیت و طب و حکم و وصایا و آداب و علم اخلاق و معاشرت و سیاست و نجوم و غیر آنها و همه از آن حضرت نقل کرده اند و کلام او را متبع دانسته اند و راه اعتراضی بر آنها نگشوده اند با آن عداوتی که اکثر فرق از برای اغراض باطله با او داشتند و همچنین جمیع این علوم را از ائمه ذریه او اخذ کرده اند و کسی از اهل علم در فضل و جلالت و علو درجه ایشان شک نکرده است و در زمان حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام چون ملاعین بنی امیه مستولی شده بودند و کفر عالم را فرا گرفته بود و تقیه شدید بود و مردم را به خود راه نمیداد اگر سایر علوم کمتر از آن حضرت منقول گردیده ادعیه که از آن حضرت منقول شده مانند صحیفه کامله که به کتب سماویه شبیه است و معلوم است که به الهام الهی بر زبان معجز بیان او جاری گردیده و به این سبب او را به انجیل اهل بیت و زبور آل محمد ملقب ساخته اند و سایر ادعیه که این شکسته چندین برابر صحیفه از ادعیه آن حضرت جمع کرده ام و حقا که اگر آنها نمی بود مردم طریق مناجات با قاضی الحاجات را نمیدانستند و آداب حسنه و کلمات جلیله و اطوار پسندیده آن حضرت که کتب خاصه و عامه به آنها زینت یافته برای ارباب حال و اصحاب زهد و ریاضت و کمال سرمشقی است که به آنها اکتفا میتوانند نمود و چون در زمان حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام و امام جعفر صادقعليه‌السلام که اواخر زمان بنی امیه و اوایل دولت بنی عباس بود از آن دو بزرگوار آن قدر از مسائل حلال و حرام و علم تفسیر و کلام و قصص انبیاء و سیر و تواریخ ملوک عرب و عجم و غیر اینها از غرائب علوم منتشر گردید که عالم را فرو گرفت و محدثان شیعه در اطراف عالم منتشر گردیدند و پیوسته از مناظرات و مباحثات بر علمای جمیع فرق غالب بودند و چهار هزار کس از علمای مشهور از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده اند و اکثر ایشان صاحب تصانیف بودند و چهار صد اصل در میان شیعه بهم رسید که اصحاب باقر و صادق و کاظم روایت کرده بودند و ایشان را در هیچ حکم احتیاج به رجوع به علماء مخالفان نبود بلکه همه محتاج به ایشان بودند و ابو حنیفه و سایر علماء و قضات ایشان هرگاه در مسئله ای عاجز و حیران می شدند رجوع به محمد بن مسلم و امثال او از اصحاب آن حضرت می نمودند و محمد بن نعمان که یکی از اصحاب آن حضرت بود و در طاق المحامل کوفه دکانی داشت آن قدر علمای ایشان را در مناظرات و مباحثات عاجز میکرد که آن ملاعین او را شیطان الطاق میگفتند و شیعیان او را مؤمن الطاق می نامیدند و هشام بن الحکم و هشام بن سالم و محمد بن مسلم و زراره و امثال ایشان در فنون علوم و خصوص هشامین در علم کلام چندان ماهر گردیده بودند که در مجالس خلفاء و امراء با علمای مشهور مخالفان مباحثات میکردند و بر همه غالب بودند و حضرت امام موسیعليه‌السلام نیز در نشر علوم در این مرتبه بود تا آنکه هارون ملعون او را حبس کرد و حضرت امام رضاعليه‌السلام در مدت قلیلی که در خراسان بود آن قدر علوم و آثار از آن حضرت منتشر گردید که کتابهای مفرد در این باب جمع کرده اند و مأمون علمای جمیع ملل را جمع کرد تا با آن حضرت مناظره کنند شاید عجز آن حضرت ظاهر شود و بر همه غالب آمد و همه اقرار به امامت آن حضرت کردند و بدین حق در آمدند و حضرت امام محمد تقیعليه‌السلام به سن نه سالگی امام شد و در سال اول امامتش به حج رفت و اکثر شیعیان از اطراف به حج آمدند که بخدمت آن حضرت برسند و اکثر ایشان فضلای مشهور بودند در سه روز ایام منی سه هزار مسأله کلامی و غیر آن را بر نهج حق جواب فرمود که همه حیران شدند و در مجلس مأمون با یحیی بن اکثم و سایر علمای مشهور ایشان مناظره کرد و همه ملزم شدند و اقرار بفضل و امامت آن حضرت نمودند و حضرت امام علی نقی و امام حسن عسکریعليهما‌السلام بسبب محبوس بودن ایشان در سر من رأی اگر چه مردم کم بخدمت ایشان می رسیدند و احادیث از ایشان کمتر روایت شده است اما هر سال عرایض بسیار از شیعیان به ایشان می رسید و جواب آنها را می نوشتند و مسائلی که بر خلفاء مشتبه می شد بر ایشان عرض میکردند و قول ایشان را بر اقوال سایر فقهاء ترجیح می دادند و کسی دعوی نمی تواند کرد که ایشان این علوم را از علمای مخالفین یا راویان ایشان اخذ کرده اند زیرا که هرگز کسی احدی از ایشان را ندیده بود که نزد احدی از علماء تردد کرده باشند و ایضا علوم ایشان مباین علوم دیگران و مخصوص ایشان است و همه علماء محتاج به ایشان بوده اند در علم و ایشان محتاج به احدی نبودند پس معلوم می شود که این علم لدنی است که از جانب خدا و رسول به ایشان رسیده و حق تعالی ایشان را مخصوص به آن گردانیده تا مفزع و پناه امت باشند و این را معجز ایشان گردانیده چنانچه معجز جد ایشان حضرت رسالت این بود که علوم اولین و آخرین و قصص انبیاء و مرسلین را بدون آنکه در کتابی بخواند یا از احدی بشنود آورد.

دوم آنکه جمیع امت اجماع کرده اند بر طهارت و عدالت ایشان و هیچ کس قدرت نکرده که قدحی در احدی از ایشان بکند یا فسقی و عیبی به ایشان نسبت دهد با آن سعیی که دشمنان ایشان از خلفاء و امراء و حاسدان ایشان در حط مرتبه ایشان مینمودند و هر که اظهار عداوت ایشان میکرد مقرب خود میگردانیدند و کسی را که گمان ولایت و محبت ایشان به او میبردند دور میکردند و محروم میگردانیدند بلکه در مقام قتل و استیصال او بر می آمدند زیرا که میدیدند که اکثر خلق اعتقاد به امامتی که تالی رتبه نبوتست نسبت به ایشان دارند و شیعیان ایشان در اطراف بلاد منتشر گردیده اند و دعوای صدور معجزات و عصمت از معاصی و زلات از برای ایشان میکنند حتی آنکه غالیان به اعتبار غرایب احوال و محاسن صفات و اخبار از مغیبات و سایر معجزات که از ایشان می دیدند بعضی اعتقاد پیغمبری و بعضی اعتقاد خدائی در حق ایشان کردند و به این مراتب با وفور اعداء و حساد نتوانستند افترائی در حق ایشان بکنند یا نسبت معصیتی و خطائی به ایشان بدهند با آنکه می بینیم که عادت چنین جاری شده است که کسی که اندک منزلتی و رتبه ای در میان مردم بهم رساند در علم یا صلاح از زبان دشمنان سالم نمیماند و البته عیبی چند از برای او اثبات میکنند و امری چند در حق او افتراء میکنند که قدر او را پست کنند و او را از مرتبه خود بیندازند پس این از جمله معجزات ایشان است که حقتعالی دست و زبان دشمنان را بسته است و رتبه ایشان را در میان دوست و دشمن به مرتبه ای ظاهر گردانیده است که کسی یارای تهمتی و افترائی در حق ایشان ندارد.

سیم آنکه در جمیع فرق اسلام خواه آنها که ایشان را امام میدانند و خواه آنها که امام نمیدانند همه اتفاق نموده اند بر فضیلت و عدالت و علو قدر و طهارت ایشان مگر قلیلی از خوارج و اشباه ایشان که از فرق اسلام خارجند و همه قول ایشان را حجت میدانند و روایات از ایشان نقل میکنند و در کتب خود ایشان را با نهایت تعظیم و تکریم نقل میکنند و در آن نیز شکی نیست که جمعی کثیر از فضلای اصحاب باقر و صادقعليهما‌السلام و سایر ائمه بوده اند از اهل عراق و حجاز و خراسان و فارس و غیر ذلک مانند زراره و محمد بن مسلم و ابو بریده و ابو بصیر و هشامین و حمران و بکیر و مؤمن الطاق و ابان بن تغلب و معاویه بن عمار و جماعت بسیار که احصاء نمیتوان نمود و در کتب رجال و فهرستهای علماء شیعه مسطورند و ایشان رؤساء شیعه بودند در فقه و حدیث و کلام کتابها تصنیف کرده مسائل را جمع نموده اند و هر یک از ایشان اتباع و شاگردان بسیار داشته اند و پیوسته بخدمت ائمه می آمدند و احادیث می شنیده اند و به عراق و سایر بلاد بر میگشته اند و در کتب خود ثبت میکرده اند و از ایشان روایت مینموده و معجزات از ایشان منتشر میگردانیده اند و اختصاص ایشان به ائمه معلوم است چنانچه اختصاص ابو یوسف و سایر شاگردان ابو حنیفه به او و اختصاص شاگردان شافعی به او بر همه کس معلوم است و شک نیست که ائمه بر اقوال و احوال ایشان مطلع بوده اند پس خالی از دو شق نیست یا این جماعت در آنچه نسبت به آن حضرت میدهند از مذاهب شیعه راست میگویند و محقند یا دروغ میگویند و مبطلند اگر صادقند در آنچه نسبت به ائمه خود میدهند از دعوی امامت و نص بر ایشان و صدور معجزات از ایشان و کفر و فسق مخالفان ایشان پس همه این مراتب حق و ثابت است و اگر دروغ میگویند چرا ائمه ایشان با علم به احوال و اقوال ایشان تبری از ایشان نفرمودند و کذب و بطلان ایشان را ظاهر نکردند همچنانکه تبری از مذاهب باطله ابو الخطاب و مغیره بن شعبه و سایر غلات و اهل ضلال نمودند و اگر دانسته اغماض کرده اند و تصویب اقوال و افعال مذاهب باطله ایشان نموده اند پس العیاذ باللّه خود نیز از اهل ضلال خواهند بود که راضی به آنها بودند و اخماس ایشان را قبول مینمودند و هیچ مسلمانی این امر را به ایشان نسبت نمیدهد و ایشان را چنین نمیداند.

چهارم آنکه حقتعالی دوست و دشمن را همه مجبور و مجبول بر تعظیم و تبجیل ایشان ساخته حتی خلفای جور و امرای ایشان که نهایت عداوت با ایشان داشتند تفخیم و توقیر ایشان می نمودند و انکار جلالت و فضل ایشان نمی نمودند چنانکه خلفای ثلثه که غصب حق امیر المؤمنینعليه‌السلام نموده بودند در ایام امامت خود ظاهرا در اعزاز و اکرام آن حضرت و حسنین نهایت مبالغه می نمودند و همچنین آنها که نکث بیعت آن حضرت کردند با آنکه در مقام مقاتله و مجادله در آمدند باز انکار فضیلت آن حضرت نمی کردند و هم چنین معاویه با آنکه بنای همه کارش بر فساد و عناد بود باز انکار فضیلت و مناقب آن حضرت نمی نمودند و بغیر شرکت در قتل عثمان فسقی به آن حضرت نسبت نمی داد و به همین قانع بود که حضرت امارت او را برای او باقی بدارد و اقرار کند بخلافت آن حضرت و بیعت کند و مکرر مناقب و فضائل آن حضرت را در حضور او مذکور میساختند و انکار نمیکرد و یزید با آن قبایح اعمال باز انکار فضل حضرت سید الشهداءعليه‌السلام نمیکرد و حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام را تعظیم مینمود در واقعه حره مسلم بن عقبه را سفارش کرد که حرمت آن حضرت و اهل بیت او را مرعی دارد و بنی مروان نیز آن حضرت را نهایت اکرام و اعظام می نمودند و همچنین سایر خلفای بنی امیه و بنی عباس هر یک از ائمه را که در زمان ایشان بودند زیاده از همه کس به ظاهر رعایت میکردند حتی آنکه متوکل با آن عداوت و عناد و عصبیت حضرت امام علی النقیعليه‌السلام را نهایت تعظیم می نمود با آن که همه ائمه محبوس ایشان و زیر دست ایشان بودند و نهایت عداوت داشتند حقتعالی چنین تسخیر قلب ایشان کرده بود که در هنگام ملاقات نهایت تعظیم و تبجیل می نمودند و قدرت بر تحقیر و اهانت نداشتند و مؤید این است آنچه حقتعالی تسخیر کرده است دلهای طوایف مختلفه خلق را به زیارت قبور مقدسه و تعظیم مشاهده مشرفه ایشان حتی آنکه از بلاد بعیده با وجود اخطار شدیده متوجه زیارت ایشان میشوند و حوائج عظیمه نزد ضرایح مطهره ایشان طلب مینمایند و امید اجابت میدارند و برآورده میشود و در شداید خطیره پناه به روضات مقدسه ایشان می برند و امان می یابند و مخالفان این اعمال را نزد قبور خلفاء و ائمه که اعتقاد دارند بعمل نمی آورند و پناه به این ضرایح می آورند و ایضا خلفای بنی امیه و بنی عباس با آنکه اکثر عالم از ایشان بود و اکثر پادشاهان مغرب و مشرق مطیع ایشان بودند و اتباع ایشان اضعاف شیعیان ائمه ما بودند قبور ایشان مندرس و متروک شد و اکثر ایشان معلوم نیست که در کجا مدفونند و نادری که معلوم است کسی رغبت بزیارت ایشان نمیکند و بعضی از سادات که نسبت ایشان بحضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مرتبه ایشان یا نزدیکتر و ظاهرا نیز علم و زهد و ورع و عبادت بسیار داشته اند و در حیات و موت ایشان عشری از اعشار تعظیم ایشان و قبور ایشان از برای آنها نمیکردند و اگر قبور بعضی از ایشان را فی الجمله تعظیمی و رعایتی کنند به اعتبار انتساب به ایشانست مثل حضرت معصومه و عبد العظیم پس از این از جمله معجزات ایشانست که حقتعالی تسخیر قلوب اصناف عباد بر تعظیم ایشان در حال حیات و بعد از وفات نموده با آنکه دواعی و جهات دنیویه با ایشان نبوده و مردم از خلفای جور بسبب احترام و اکرام ایشان متضرر می شدند باز ترک تعظیم و اکرام ایشان نمی نمودند و خلفای جور سعی ها کردند که مردم ترک زیارت ایشان بکنند خصوصا حضرت امام حسینعليه‌السلام را که متوکل خواست که جای قبور آن حضرت و سایر شهداء را شخم و زراعت کند که موضع قبر مقدس منطمس شود نتوانست و گاوها که به شخم بسته بودند چون به حایر میرسیدند داخل نمی شدند و گاو بسیاری را کشتند و داخل نشدند پس جمعی را فرستادند که به بیل و کلنگ اثر آن قبر را خراب کنند جمعی از نزدیک قبر ظاهر شدند که نمیشناختند ایشان را مانع شدند سر کرده ایشان گفت که ایشان را تیر باران کنید هر که تیری به آن جانب انداخت برگشت و صاحبش را کشت پس گفت که آب بر آن صحرا رها کنند چون آب به حایر رسید از چهار طرف بلند نشد و داخل حایر نشد و بعضی گفته اند سبب تسمیه حایر این است پس جمعی را مقرر کرد که سر راهها را نگاه دارند و هر که به زیارت رود او را بکشند و خانه اش را غارت کنند و باز مردم ترک زیارت نکردند و با این مخاوف به زیارت میرفتند و این بغیر از این نیست که حقتعالی خواسته است که قدر ایشان را عظیم گرداند و رفعت درجه ایشان را ظاهر سازد قطع نظر از معجزات که در مشاهد مطهره ایشان ظاهر میگردد در اکثر سنوات خصوصا نزد ضریح سید الشهداء از کور روشن شدن و از بلاهای مزمن شفا یافتن که مخالف و مؤالف همه اقرار به آن ها دارند و فقیر در بحار الانوار و حیات القلوب و جلاء العیون بعضی از آنها را ذکر کرده ام و به طریق معتبره بسیار منقول است که قتاده بصری که از مفسرین مشهور عامه است بخدمت حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام آمد حضرت فرمود که توئی فقیه اهل بصره گفت بلی حضرت فرمود وای بر تو ای قتاده حقتعالی خلقی آفریده است که ایشان را حجتهای خود گردانیده است بر خلق خود پس ایشان میخهای زمین اند و خازنان علم الهی اند برگزید ایشان را پیش از آنکه خلایق را بیافریند نوری چند بودند از جانب راست عرش او پس قتاده مدتی ساکت ماند که یارای سخن گفتن نداشت پس گفت بخدا سوگند که در پیش خلفاء و فقهاء و ابن عباس و پادشاهان نشسته ام و دل من نزد ایشان مضطرب نشد چنانچه نزد تو مضطرب شده است حضرت فرمود میدانی در کجائی در پیش خانه آباده نشسته ای که حقتعالی در شأن ایشان فرموده است( فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ )

تا آخر آیه یعنی مشکاه نور الهی که خدا نور خود را به آن مثل زده است در خانه ای چند افروخته شده که خدا رخصت داده و مقرر فرموده که پیوسته رفیع و بلند آوازه باشند و مذکور شود در آنها نام خدا و تسبیح و تنزیه کنند خدا را در آن خانه ها در بامداد و پسین مردانی چند که غافل نمیگرداند ایشان را تجارتی و نه فروختی از یاد خدا و از برپا داشتن نماز و دادن زکات پس حضرت فرمود که تو اکنون نزد آن خانه ها نشسته ای و مائیم آن خانه آباده قتاده گفت راست گفتی و اللّه خدا مرا فدای تو گرداند بخدا سوگند که آن خانه ها سنگ و گل نیست بلکه خانه آباده نبوت و امامت و علم و حکمت است و ایضا در روایت معتبره دیگر وارد شده است که در سالی که هشام بن عبد الملک به حج رفته بود در مسجد الحرام دید که مردم نزد حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام هجوم آورده اند و از امور دین خود سؤال میکنند عکرمه شاگرد ابن عباس از هشام پرسید که کیست آن که نور علم از جبین او ساطع است میروم که او را خجل کنم چون به نزدیک حضرت آمد و ایستاد لرزه بر اندام او افتاد و مضطرب شد و گفت یا بن رسول اللّه من در مجالس بسیار نزد عباس و دیگران نشسته ام و این حالت مرا عارض نشده است حضرت همان جواب را فرمود پس معلوم شد که از معجزات امام و شواهد امامت آنست که حقتعالی محبت ایشان را در دل دوستان و مهابت ایشان را در دلهای دشمنان می افکند که طوعا و کرها در حیات و ممات تعظیم ایشان مینمایند و در حوائج دین و دنیا پناه به ایشان میبرند( ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم )