حق الیقین جلد ۲

حق الیقین 0%

حق الیقین نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

حق الیقین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
گروه: مشاهدات: 20922
دانلود: 4085


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 24 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20922 / دانلود: 4085
اندازه اندازه اندازه
حق الیقین

حق الیقین جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل سیم در اقرار بحقیقت مرگ و توابع آنست و در آن دو مطلب است

مطلب اول آنکه اقرار باید کرد که هر زنده ای بغیر حقتعالی البته او را مرگ می باشد چنانچه حقتعالی فرموده است( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ ) و هیچ ممکن را حیات ابدی نمی باشد و کلینی بسند صحیح روایت کرده است از یعقوب احمر که گفت رفتیم بخدمت حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام که آن حضرت را تعزیت بگوئیم به اسماعیل فرزند او پس ترحم کرد بر او و بعد از آن فرمود که حقتعالی خبر فوت پیغمبرش را باو داد و فرمود که( إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ ) یعنی تو خواهی مرد و آنها خواهند مرد و فرمود( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ ) پس حضرت فرمود که اهل زمین خواهند مرد و آنکه احدی باقی نخواهد ماند پس اهل آسمان می میرند تا آنکه احدی باقی نخواهد ماند مگر ملک الموت و حاملان عرش و جبرئیل و میکائیل پس ملک الموت می آید و نزد حقتعالی می ایستد پس خدا از او می پرسد و حال آنکه خود بهتر میداند که کی باقی مانده است می گوید پروردگارا باقی نمانده است مگر ملک الموت و حاملان عرش و جبرئیل و میکائیل پس میگوید به او بگو به جبرئیل و میکائیل که بمیرند پس ملائکه گویند پروردگارا ایشان دو رسول و دو امین تواند فرماید که من مقدر و مقرر کرده ام بر هر نفسی که در آن روح بوده باشد مرگ را پس ملک الموت بیاید و نزد حقتعالی بایستد و خدا از او سؤال کند که کی مانده است گوید پروردگارا نمانده است مگر ملک موت و حاملان عرش پس فرماید که بگو حاملان عرش را که بمیرند پس بیاید غمگین و مغموم و از ترس نگاه بجانب بالا نکند پس از او پرسد که کی مانده است گوید پروردگارا بغیر ملک موت کسی نمانده است پس گوید بمیر ای ملک موت پس او نیز بمیرد آنگاه زمین و آسمانها را بدست قدرت خود بگیرد و ندا کند که کجایند آنها که با من شریک قرار دادند کجایند آنها که با من خداوند دیگر قرار می دادند و به ملک موت اقرار باید کرد که حقتعالی عزرائیل را موکل به قبض ارواح گردانیده است و او را اعوان هست از ملائکه که به امر او قبض ارواح می کنند و به او می سپارند و در این باب ظواهر آیات با یکدیگر اندک منافات دارد زیرا که در بعضی از آیات قبض ارواح را بخود نسبت داده است و در بعضی نسبت داده به ملک موت و در بعضی نسبت بملائکه داده که اکثر میان اینها به این نحو نسبت کرده اند که بعضی را ملک موت قبض میکند و بعضی را اعوان او و ایشان به او میدهند و او همه را بحق تعالی عرض می نماید و از حضرت امیرعليه‌السلام منقول است که جناب اقدس الهی از آن عظیم تر است که این امور را خود متوجه شود و آنچه رسولان و ملائکه او بامر او میکنند فعل او است زیرا که بامر او میکنند پس برگزیده است از ملائکه رسولان و سفرا میان خود و میان خلق خود چنانچه فرموده است که خدا بر میگزیند از ملائکه رسولان و از مردمان رسولان پس هر که از اهل طاعت است قبض روح او را ملائکه رحمت می کنند و هر که از اهل معصیت است قبض روح او را ملائکه عذاب می کنند و ملک موت را اعوانی چند از ملائکه رحمت و غضب هست که بامر او عمل کنند و فعل ایشان فعل او است و هر چه ایشان بعمل می آورند منسوب به او است پس صادق است که خدا قبض می کند و ملک موت قبض می کند و ملائکه اعوان او قبض میکنند و در روایت دیگر فرموده که خدا تدبیر امور میکند به هر نحو که می خواهد و از خلق خود موکل می کند هر که را می خواهد به هر امر که می خواهد و ملک موت را موکل میگرداند به مخصوصان خلق خود و سایر ملائکه را به هر که می خواهد و چنین نیست که صاحب علم هر علم را برای همه مردم تفسیر تواند کرد زیرا که در میان مردم ضعیف و قوی هستند و بعضی از علم را مردم طاقت فهم آن را ندارند و بعضی دارند مگر کسی که خدا سهل و آسان کند از برای او حمل آن را و اعانت کند او را بر فهم آن از خاصان اولیای او و تو را همین بس است که بدانی که خدای عالم کننده و میراننده است و قبض ارواح میکند بر دستهای هر که میخواهد از ملائکه خود و غیر ایشان مؤلف گوید که در این حدیث شریف اشعاری هست به آنکه آن حضرت با سایر ائمهعليه‌السلام نیز قبض بعضی از ارواح می نمایند یا مدخلیتی در همه دارند به امر الهی و از برای تقیه از منافقان و ضعفاء العقول تصریح به آن ننموده هم چنانکه در بعضی از خطبه غیر مشهوره فرموده است که منم محیی و منم ممیت به اذن خدا و ایضا دلالت دارد بر آنکه در این قسم امور ایمان اجمالی کافی است و تجسس از تفاصیل آنها ضرور نیست و از حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام منقولست در جمع میان این آیات که ملک الموت را اعوان هست از ملائکه مانند حاکمی که یساولان داشته باشد و به هر جا و پی هر کاری که خواهد فرستد پس ملائکه اعوان او قبض ارواح می کنند و او از ایشان قبض می کند و حقتعالی آن ارواح را با آنچه ملک موت خود قبض نموده از او قبض می نماید و در احادیث معراج بطرق بسیار وارد شده است که حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ملک موت را در آسمان اول دید و از او پرسید که چگونه قبض میکنی همه ارواح را در یک ساعت و حال آنکه بعضی در مشرقند و بعضی در مغرب گفت میخوانم ایشان را و اجابت من می کنند و به روایت دیگر فرمود که جمیع دنیا نزد من از بابت کاسه ایست که در پیش یکی از شما گذاشته باشد و از هر طرف آن که خواهد دست دراز کند و لقمه ای بردارد و دنیا نزد من از بابت درهمی است که در دست یکی از شما باشد و به هر طرف که خواهد بگرداند و چون معلوم شد که ایمان اجمالی کافی است تجسس این تفاصیل ضرور نیست اما نفی ملک موت نمودن و تأویل کردن آن به قوای بدنی یا نفوس فلکی یا عقل فعال چنانچه حکماء می کنند کفر است و بدان که خلاف است که آیا ارواح حیوانات را ملک موت قبض می کند یا ملک دیگر و چون نص صریح در این باب بنظر نرسیده تفکر در آن ضرور نیست و مجمل باید دانست که حیات و موت همه حیوانات بقدرت حقتعالی است و از محیی و ممیت همه است و می تواند بود که ملک موت قبض کند یا ملائکه دیگر و خدا را کارکنان بسیار است و ظاهر آیات و اخبار حشر و نشر وحوش آنست که ارواح آنها نیز محفوظ بماند تا روز حشر چنانچه بعد از این معلوم خواهد شد ان شاء اللّه تعالی.مطلب دویم آنکه باید اقرار نمود به آنچه در اخبار صحیحه و معتبره وارد شده است از سکرات موت و شداید آن و کیفیات آن و حاضر شدن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه هدیعليهم‌السلام در وقت قبض روح هر شخصی از مؤمنان را از برای بشارت دادن و آسان کردن مرگ بر ایشان و کافران و منافقان و مخالفان را برای زیادتی شدت و صعوبت مرگ بر ایشان و اخبار ایشان به عذاب و نکال ابدی و تفکر در کیفیت آن نباید کرد که حضور ایشان نزد هر میت چگونه است و دیدن میت ایشان را به چه نحو است حضور ایشان در جسد اصلی یا در جسد مثالی است چنانچه سابقا اشعاری به آن شد زیرا که تفکر در آنها موجب استیلای شیطان و وساوس او میگردد و احادیث در این باب متواتر است و شعر حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام که به حارث همدانی خطاب کرده است نزدیک به تواتر است

یا حار همدان من یمت یرنی

من مؤمن او منافق قبلا

یعنی ای حارث همدانی هر که می میرد مرا معاینه می بیند خواه مؤمن باشد و خواه منافق و در بسیاری از احادیث معتبره از حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام منقولست که چون هنگام وفات مؤمن می شود حقتعالی دو بار از برای او می فرستد یکی منسیه و یکی مسخیه پس منسیه اهل و مال را از نظر او می کند و مسخیه او را جوانمرد و راضی می گرداند به جان دادن و چون ملک موت می آید که قبض روح او بکند او را بگوید که ای دوست خدا جزع مکن بحق آن خداوندی که محمد را بحق فرستاده است که من مهربان تر و مشفق ترم نسبت به تو از پدر مهربان بگشا دیده های خود را و نظر کن پس متمثل می شود از برای او رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیر المؤمنینعليه‌السلام و فاطمهعليه‌السلام و حسن و حسینعليهما‌السلام و امامان از ذریه ایشان پس به او میگویند اینهایند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان که تو رفیق ایشان خواهی بود پس چشم می گشاید و ایشان را می بیند و منادی ندا میکند او را از جانب رب العزه که( یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی )

حضرت فرمود که یعنی ای نفسی که مطمئن گردیده ای بسوی محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بیت او برگرد بسوی پروردگار خود در حالتی که راضی باشی به ولایت ائمه خود و مرضی و پسندیده باشی بسبب ثواب خدا پس داخل شو در میان بندگان من یعنی محمد و اهل بیت او و داخل شو در بهشت من پس در آن وقت هیچ چیز محبوب تر نیست بسوی او از آنکه روحش کشیده شود و ملحق شود به منادی و در احادیث معتبره دیگر فرمود هیچ نفسی نمی میرد هرگز تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیر المؤمنینعليه‌السلام را نبیند راوی پرسید که چون ایشان را دید به دنیا بر می گردد فرمود نه چون ایشان را دید میرود بسوی آخرت و هر دو می آیند و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می آید نزدیک سر او می نشیند و علیعليه‌السلام نزدیک پای او می نشیند پس حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سر را نزدیک گوش او می برد و میگوید بشارت باد ترا منم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و منم که بهترم از برای تو از آنچه گذاشته در دنیا پس حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام برمی خیزد و سر را نزدیک او می برد و میگوید ای ولی خدا شاد باش منم علی بن أبی طالبعليه‌السلام که او را دوست میداشتی و در این وقت نفع من به تو میرسد پس فرمود که این در کتاب خداست( الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ) یعنی آنها که ایمان آورده اند و پرهیزکار بوده اند از برای ایشان است بشارت در زندگانی دنیا و در آخرت و آنست فوز عظیم و در روایت معتبره دیگر فرمود که چون زبان محتضر بند می شود رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیر المؤمنینعليه‌السلام حاضر می شوند و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دست راست او می نشیند و حضرت امیرعليه‌السلام در دست چپ او و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او میفرماید که آنچه امید داشتی در پیش روی تست و آنچه میترسیدی از آن ایمن گردیدی پس در بهشت را برای او میگشایند و میگویند این منزل تست در بهشت اگر میخواهی تو را برگردانیم به دنیا و آنچه خواهی از طلا و نقره به تو میدهیم گوید مرا به دنیا حاجتی نیست پس در آن وقت رنگش سفید می شود و جبینش عرق میکند و لبهایش بهم کشیده میشود و بینی او دراز میشود و آب از دیده اش روان میگردد و چون جان از بدنش بیرون رفت باز دنیا را بر او عرض می کنند و او اختیار آخرت می کند پس روح با او است و او را غسل میدهد با آنها که غسل میدهند و میگرداند بدن خود را با آنها که می گردانند و چون او را کفن کردند و در جنازه گذاشتند و جنازه را برداشتند روح در پیش روی آن جماعت می رود و ارواح مؤمنان به استقبال او می آیند و بر او سلام می کنند و بشارت می دهند او را به آنچه حقتعالی از برای او مهیا کرده است از نعیم بهشت و چون او را در قبر گذاشتند روح را به او بر می گردانند از سر او تا کمر او و از او سؤال می کنند از آنچه می داند از اعتقادات حق چون جواب گفت در بهشت را بر روی او می گشایند پس داخل میشود بر او و بر قبر او از نور بهشت و خنکی و بوی خوش آن و ایضا بسند معتبر از آن حضرت روایت کرده اند که خطاب به شیعیان نمود و فرمود بخدا قسم که خدا اعمال شما را از شما قبول میکند و شما را می آمرزد و بس و چون جان مؤمن به حلق او میرسد شاد و خوش حال می شود و می بیند آنچه موجب روشنی چشم او است و چون محتضر می شود و حاضر میگردد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیر المؤمنینعليه‌السلام و جبرئیل و ملک موت پس حضرت امیرعليه‌السلام می آید نزدیک و میگوید یا رسول اللّه این شخص دوست ما اهل بیت است او را دوست بدار و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جبرئیل میگوید که این خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بیت او را دوست میداشت پس او را دوست بدار و جبرئیل به ملک موت می گوید که این دوست میداشت خدا و رسول و اهل بیت او را پس او را دوست دار و با او رفق و مدارا کن.

پس ملک موت نزدیک او می آید و می گوید ای بنده خدا آیا گرفتی چیزی را که با آن گردن خود را از عذاب خدا آزاد کنی و امان یافتی و بیزار شدی از آتش جهنم و چنگ زدی در عصمت کبرای خدا در زندگی دنیا گوید بلی پرسد که آن کدام است مؤمن گوید ولایت علی بن أبی طالب ملک موت گوید که راست گفتی آنچه از آن میترسیدی خدا ترا به آن امان داد و آنچه امید داشتی یافتی پس بشارت باد ترا به رفاقت سلف صالح رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علی و فاطمه و حسن و حسینعليه‌السلام و ائمه از ذریه ایشان پس جان او را قبض کند به رفق و مدارا و آسانی پس کفن و حنوط او را از بهشت می آورند و حنوط او از مشک خوشبوتر خواهد بود و حله زردی به او بپوشانند از حله های بهشت و چون او را در قبر گذارند دری از درهای بهشت برای او بگشایند که از شمیم و گلهای بهشت بر او داخل شود و از پیش رویش و از دست راست و چپش بقدر یک ماهه راه بگشایند و به او بگویند بخواب مانند خوابیدن داماد در حجله خود پس به او گویند بشارت باد تو را به روح و ریحان و جنت نعیم پروردگاری که بر تو غضب ناک نیست پس زیارت میکند آل محمد را در باغستانهای بهشت و با ایشان می خورد از طعام های ایشان و می آشامد از شرابشان و با ایشان سخن می گوید در مجالس ایشان تا وقتی که قائم آل محمد ظاهر شود و چون آن حضرت ظاهر شود حقتعالی او را مبعوث گرداند تلبیه گویان با ایشان و چون کافر را مرگ در رسد باز رسول خدا و امیر المؤمنینعليه‌السلام و جبرئیل و ملک موت حاضر شوند نزد او پس علیعليه‌السلام نزدیک او آید و گوید یا رسول اللّه این دشمن ما اهل بیت بود او را دشمن دار و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باز به جبرئیل گوید که این دشمن خدا و دشمن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بیت بود او را دشمن دار و جبرئیل به ملک الموت گوید این دشمن خدا و دشمن اهل بیت بود او را دشمن دار و جانش را به عنف و دشواری بگیر پس ملک موت به نزدیک او آید و گوید ای بنده خدا آیا در زندگانی دنیا گرفتی چیزی را که خود را از گرو عذاب خدا بدر آوری و از من گرفته ای برات بیزاری که خود را از عذاب الهی بدر آوری و گرفته ای برات بیزاری خود را از آتش جهنم و متمسک شده ای به عصمت کبری گوید نه ملک موت گوید بشارت باد ترا ای دشمن خدا به غضب خدا و عذاب او در آتش جهنم آنچه از او میترسیدی به آن رسیدی پس جان او را به عنف و دشواری از بدن او میکشد و موکل میگرداند به روح او سیصد شیطان را که همه آب دهان بر روی او می اندازند و از روح او متأذی اند و چون او را در قبر گذارند دری از درهای جهنم بر قبر او می گشایند که داخل می شود بر او زبانه و بوی بد جهنم و احادیث در این باب بسیار است باید مجملا به همه اینها اقرار نمایند و در مقام تجسس و تفاصیل آنها نباشند.