حق الیقین جلد ۲

حق الیقین 0%

حق الیقین نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

حق الیقین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
گروه: مشاهدات: 20923
دانلود: 4085


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 24 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20923 / دانلود: 4085
اندازه اندازه اندازه
حق الیقین

حق الیقین جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فائده ثالثه در بیان محل روح است و جسد مثالی در عالم برزخ

و کلینی از حیه عربی

روایت کرده است که حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمود که هر مؤمنی که بمیرد در بقعه ای از بقعه ها میگویند روح او را که ملحق شو به وادی السلام که صحرای نجف اشرف است و بدرستی که آن بقعه ایست از جنت عدن و ایضا منقولست که شخصی بخدمت حضرت صادقعليه‌السلام عرض کرد که برادر من در بغداد است و میترسم در آنجا بمیرد حضرت فرمود که چه پروا داری هر جا خواهد بمیرد هیچ مؤمن در مشرق و مغرب زمین نمی ماند مگر آنکه خدا حشر میکند روح او را به وادی السلام راوی گفت کجا است وادی السلام فرمود بیرون کوفه است گویا می بینم ایشان را که حلقه حلقه نشسته اند و با یکدیگر سخن می گویند و در اخبار بسیار وارد شده است که ارواح مؤمنان بر درختی می باشند در بهشت بر صفت بدنها یکدیگر را می شناسند و از یکدیگر سؤال می کنند و از طعام و شراب بهشت می خورند و می آشامند و می گویند ای پروردگار ما قیامت را از برای ما برپا کن و آنچه وعده داده ای عطا کن و آخر ما را به اول ما ملحق گردان و هرگاه روحی از ارواح بر ایشان وارد می شود جمع می شوند نزد او که سؤال کنند پس بعضی میگویند که بگذارید الحال او را که از هول عظیمی رها شده و چون اطمینانی بهم میرسانند از هر یک از یاران و اصحاب خود از او سؤال می کنند اگر میگوید زنده است امیدوار میشوند که شاید از سعدا باشد و بعد از مردن به ایشان ملحق شوند و اگر گفت مرده است می گویند رفت به پائین و بسوی جهنم و ارواح کفار در آتش معذبند و به روایت دیگر عرض می کنند ایشان را بر آتش جهنم و میگویند پروردگارا قیامت را از برای ما برپا مکن و وعید ما را بعمل میاور و آخر ما را به اول ما ملحق مگردان و در این باب احادیث گذشت و کلینی بسند صحیح از ضریس کناسی روایت کرده است که گفت از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام سؤال کردم که مردم میگویند فرات ما از بهشت بیرون می آید و این چگونه است و حال آنکه آب فرات از جانب مغرب بیرون می آید و چشمه ها و رودها در آن می ریزد حضرت فرمود که خدا را بهشتی هست که آن را بیرون کرده است در مغرب و آب فرات شما از آنجا بیرون می آید و بسوی آن بهشت میروند ارواح مؤمنان از قبرهای خود در هر وقت شام و از میوه های آن میخورند و متنعم می شوند و با یکدیگر ملاقات میکنند و یکدیگر را میشناسند و چون صبح طالع شد از بهشت بیرون می آیند و در هوا ما بین آسمان و زمین پرواز میکنند و می آیند و میروند و چون آفتاب طالع شد رجوع به قبرهای خود میکنند و خبر از آن میگیرند و در هوا با یکدیگر ملاقات میکنند و با هم آشنائی پیدا میکنند و یکدیگر را می شناسند و فرمود که خدا را آتشی هست که در مشرق خلق کرده است آن را برای آنکه ارواح کافران در آن ساکن شوند و می خورند از طعام زقوم آن و می آشامند از حمیم آن در هر شب و چون صبح طالع میشود از آنجا می روند به وادی که در یمن است و آن را برهوت می نامند و از جمیع آتشهای دنیا گرم تر است و در آنجا می باشند و با یکدیگر ملاقات می کنند و یکدیگر را می شناسند و چون شام می شود باز به آتش برمی گردانند ایشان را و حال ایشان چنانست تا روز قیامت راوی پرسید که چگونه خواهد بود حال جمعی که به وحدانیت خدا و رسالت حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قائلند از مسلمانان گناهکاری چند که میمیرند و اعتقاد به امامی ندارند و ولایت و امامت شما را نمی دانند حضرت فرمود که آنها در قبرهای خود هستند و بیرون نمی آیند و هر که از ایشان عمل شایسته داشته باشد و از او عداوتی ظاهر نشده باشد از قبر آنها راهی میگشایند بسوی بهشتی که خدا در مغرب خلق کرده است و نسیمی بر او داخل می شود تا روز قیامت پس خدا سیئات و حسنات او را حساب میکند یا به بهشت می برد ایشان را یا به جهنم پس ایشان موقوف میمانند به امر خدا و همین معامله میکند با مستضعفین و ابلهان و اطفال و اولاد مسلمانان که به حد بلوغ نرسیده اند و اما ناصبیان از اهل قبله که در مذاهب باطله خود تعصب دارند نقبی می گشایند از قبرهای ایشان بسوی آتشی که خدا در مشرق خلق کرده است و از زبانه و شرر و دود وفور از حمیم آتش بر ایشان داخل می شود تا روز قیامت پس بازگشت ایشان بسوی حمیم جهنم است در آتش میسوزند پس به ایشان میگویند کجا است آنکه میخواندید بغیر از خدا یعنی کجا است امام شما که او را امام قرار داده بودید بغیر از امامی که گردانیده است خدا او را امام از برای مردم.

و ایضا روایت کرده است که از حضرت صادقعليه‌السلام پرسیدم از جنت آدم حضرت فرمود که باغی بود از باغستان های بهشت دنیا که آفتاب و ماه طلوع می کرد و غروب می کرد و اگر از جنات آخرت میبود هرگز از آن بیرون نمیآمد و علی بن ابراهیم روایت کرده است در تفسیر قول حقتعالی( وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَهً وَ عَشِیًّا ) یعنی از برای ایشان هست روزی ایشان در بامداد و پسین فرمود که این در بهشت های دنیا است پیش از قیامت که ارواح مؤمنان را به آنجا میبرند زیرا که در جنات خلد آفتاب و ماه و بامداد و پسین نمیباشد و ایضا منقولست در تفسیر قول حقتعالی( فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ ) یعنی پس اما آنها که شقی و بد عاقبت اند پس در آتش اند و ایشان را در آن ناله و فریاد و فغانی هست و همیشه در آن خواهند بود مادام که بوده باشند آسمان ها و زمین فرمود که این در آتش دنیا است پیش از قیامت و باز فرموده است و اما آنها که سعادتمندند در بهشتند همیشه در آن خواهند بود مادام که باشند آسمانها و زمین فرمود در بهشتهای دنیا است که ارواح مؤمنان را به آنجا میبرند( و عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ ) یعنی عطائی است که مقطوع نیست از نعیم آخرت و به آن متصل خواهد بود و دلیل بر این آنست که در آخرت آسمانها و زمین متبدل و برطرف می شود پس باید که در بهشت دنیا و آتش دنیا باشد و باز روایت کرده است که مردی از اصحاب از حضرت صادقعليه‌السلام پرسید از تفسیر این آیه که خدا در حق فرعون و اصحاب او میفرماید که آتش عرض کرده می شود بر او در بامداد و پسین حضرت فرمود سنیان چه میگویند در این باب راوی گفت می گویند که این در آتش خلد است و بعد از مردن تا قیامت ایشان را عذابی نمی باشد حضرت فرمود که پس ایشان از سعادتمندان خواهند بود گفت فدای تو شوم پس چگونه است این فرمود که این در دنیا است که بامداد و پسین در او می باشد و قرینه دیگر بر این آنکه بعد از این میفرماید که در روزی که قیامت قائم می شود می گویند که داخل کنید آل فرعون را در سخت ترین عذابها و ایضا از امام حسن مجتبیعليه‌السلام منقولست که ارواح مؤمنان در شبهای جمعه مجتمع می شوند نزد صخره بیت المقدس و در قیامت نیز حشر خلایق در آنجا خواهد بود و ارواح کفار بعد از مردن جمع می شوند در حضر موت یمن و کلینی به چندین سند روایت کرده است از حضرت صادقعليه‌السلام که حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمودند که بدترین آبها در روی زمین برهوتست و آن وادئیست در حضرموت که ارواح کفار را در آنجا عذاب می کنند ایضا از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است که در عقب یمن وادی ایست که آن را وادی برهوت میگویند و در آن وادی نمی باشد مگر مارها و عقربهای سیاه و از جمله مرغها مگر بوم و در آن وادی چاهی هست که آن را بلهوت می گویند و در هر بامداد و پسین ارواح مشرکان را به آنجا میبرند و از آب صدید در حلق ایشان می کنند و ایضا بسند موثق منقولست که اعرابی بخدمت حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام آمد حضرت فرمود از کجا می آئی ای اعرابی گفت از احقاف قوم عاد و در آنجا وادئی دیدم تاریک که قعرش را نمی توان دید و در آنجا بوم و هام و جغد بسیار هست حضرت فرمود میدانی آن وادی چیست گفت نه و اللّه نمیدانم فرمود برهوت است که روح هر کافری در آنجا است و علی بن ابراهیم بسند معتبر از آن حضرت روایت کرده است که گفت مردی آمد بخدمت حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و گفت یا رسول اللّه من امری عظیم دیدم فرمود چه دیدی گفت بیماری داشتم و از برای او وصف کردند آبی از چاه احقاف که مردم از برای شفا برمی دارند در برهوت پس مهیا شدم و با خود مشکی و قدحی برداشتم که از آن قدح آب در آن مشک بریزم ناگاه دیدم که از میان هوا چیزی مانند زنجیر بزیر آمد و گفت ای مرد مرا آب بده که در همین ساعت میمیرم چون سر بلند کردم که قدح آب را باو بدهم دیدم که مردی است و زنجیر در گردن اوست چون خواستم قدح را باو بدهم او را کشیدند نزدیک قرص آفتاب پس چون رفتم آب بردارم بار دیگر آمد و میگفت العطش العطش مرا آب بده که در این ساعت میمیرم چون قدح را بلند کردم باز کشیده شد تا بقرص آفتاب سه مرتبه چنین شد و سر

مشک را بستم و باو آب ندادم حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود که آن قابیل پسر آدمعليه‌السلام است که برادر خود را کشت و این عذاب اوست تا روز قیامت و در بصائر الدرجات از عبد اللّه بن سنان منقولست که گفت از حضرت صادقعليه‌السلام سؤال کردم از حوض کوثر فرمود که وسعت آن از ما بین بصرای شامست تا صنعای یمن میخواهی آن را ببینی گفتم بلی فدای تو شوم پس حضرت دست مرا گرفت و از مدینه بیرون برد پس پا را بر زمین زد نهری پیدا شد که دو طرف آن را نمیتوانست دید مگر موضعی که من و آن حضرت در آنجا ایستاده بودیم که مانند جزیره ای بود و نهری در نظر من آمد که از یک طرف آن آبی بود می رفت از برف سفیدتر و از یک طرف دیگر شیری می رفت از برف سفیدتر و از میان اینها شرابی می رفت مانند یاقوت در سرخی و لطافت که هرگز ندیده بودم چیزی نیکوتر و خوش نماتر از آن شراب در میان شیر و آب گفتم فدای تو شوم این نهر از کجا بیرون می آید و مجرای آن از کجاست حضرت فرمود که اینها چشمه هائی است که خدا در قرآن فرموده است که در بهشت می باشد چشمه ای از شیر و چشمه ای از آب و چشمه ای از شراب در این نهر جاری می شود و در کنار این نهر دیدم درختان بود و در میان هر درختی حوریه ای بود و موها بر سر آنها آویخته بود که هرگز به آن خوبی موئی ندیده بودم و در دست هر یک آنیه ای بود که هرگز به آن خوبی ظرفی ندیده بودم و از ظرفهای دنیا نبود پس حضرت نزدیک یکی از آن حوریان رفت و اشاره نمود که آب بده دیدم که آن حوریه خم شد که از نهرها بردارد درخت نیز با او خم شد و ظرف را از آن نهر پر کرد بدست حضرت داد و بیاشامید و باز آنیه را به او داد و اشاره فرمود که باز پر کند او با درخت خم شد و بار دیگر پر کرد و به حضرت داد و حضرت بمن شفقت فرمود و بیاشامیدم که هرگز شرابی به آن نرمی و لطافت و لذت نچشیده بودم و رایحه آن بوی مشک بود و چون در کاسه نظر کردم هر سه لون شراب در آن ظرف بود گفتم فدای تو شوم مثل آنچه امروز دیدم هرگز ندیده بودم و تا کنون گمان نمی کردم که چنین چیزی می تواند بود حضرت فرمود که این کمتر چیزی است که حقتعالی برای شیعیان ما مهیا گردانیده است مؤمن چون از دنیا می رود روحش را بسوی این نهرها می آورند و در باغستانهای آن می چرد و از شرابهای آن می آشامد و دشمن ما چون وفات می یابد روحش را می برند به وادی برهوت و در عذاب همیشه می باشد و از زقوم آن به او میخورانند و از حمیم در حلقش میکنند پس پناه برید به خدا از آن وادی و ابن قولویه در کامل الزیاره از عبد اللّه بکر روایت کرده است که با حضرت صادقعليه‌السلام رفیق بودم از مدینه تا مکه پس در منزلی فرود آمدیم که آن را عسفان می گفتند پس گذشتیم به کوه سیاه موحشی از چپ راه گفتم یا بن رسول اللّه چه بسیار وحشت دارد این کوه در این راه کوه موحشی مثل این ندیده ام حضرت فرمود ای پسر بکر میدانی که این چه کوهیست گفتم نه فرمود این کوهی است که آن را کمد می گویند و آن در وادی از وادیهای جهنم واقع است و در این کوه می باشد کشندگان پدرم حسینعليه‌السلام خدا ایشان را در اینجا سپرده است و از زیر ایشان جاری می شود جمیع نهرهای جهنم از غسلین و صدید و حمیم و آنچه بیرون می آید از جب حزن و از فلق و از اثام و از طینت خبال و از جهنم و از لظی و از حطمه و از سقر و از جحیم و از هاویه و از سعیر و در هیچ وقت از این کوه نگذشتم مگر آنکه عمر و أبو بکر را میبینم که استغاثه میکنند بسوی من و نظر میکنم بسوی قاتلان پدرم پس به ابو بکر و عمر می گویم که ایشان آنچه کردند به سبب اسبابی بود که شما گذاشتید چون حاکم شدید بر ما رحم نکردید و ما را کشتید و از حق خود محروم کردید و حق ما را غصب کردید و جمیع امور ما را متصرف شدید خدا رحم نکند کسی را که بر شما رحم کند بچشید وبال آنچه را پیش فرستاده اید و خدا ظلم کننده نیست بر بندگان گفتم فدای تو شوم این کوه به کجا منتهی می شود فرمود به زمین ششم و جهنم در آنجا است و حافظان هستند بر جهنم زیاده از ستاره های آسمان و قطره های باران و قطرات دریاها و ذره های خاک و هر ملکی موکل است به امری که از آن مفارقت نمی کند و زید نرسی در کتاب خود روایت کرده است که حضرت صادقعليه‌السلام فرمود که چون روز جمعه و روزهای عید می شود حقتعالی امر می کند رضوان خازن بهشت را که ندا کند در میان ارواح مؤمنان و ایشان در غرفه های بهشتها ساکنند که خداوند عالم رخصت داده است که به زیارت اهالی و یاران و برادران خود بروید از اهل دنیا پس خداوند منان امر میکند رضوان را که از برای هر روحی ناقه ای از ناقه های بهشت بیاورد که بر آن ناقه قبه ای از زبرجد سبز بسته باشند که پرده آن از یاقوت زردتر باشد و بر ناقه ها حله ها و برقعها از سندس و استبرق بهشت پوشیده باشند پس سوار می شوند بر آن ناقه ها با زینت تمام و حله های بهشت و تاجها از مرواریدتر بر سر که آن تاجها در سر ایشان نور بخشد و درخشد مانند ستاره ها که در آسمان از نزدیک و دور می درخشند پس ارواح مؤمنان در عرصه بهشت جمع شوند پس خداوند جلیل امر می فرماید جبرئیل را که ملائکه آسمانها را به استقبال ایشان فرستد پس ملائکه هر آسمان استقبال کنند و تا آسمان پائین ایشان را مشایعت کنند تا فرود آیند به وادی السلام و آن صحرائی است در پشت کوفه یعنی صحرای نجف اشرف پس متفرق شوند در شهرها و قریه ها تا زیارت کنند اهالی خود را که در دنیا با ایشان بوده اند و با ایشان ملکی چند باشند که بگردانند روهای ایشان را از آنچه نمیخواهند بسوی آنچه میخواهند یعنی امور بدی که موجب اندوه ایشان می گردد دیدن آنها را از ایشان پنهان می گردانند و اموری که موجب سرور ایشانست به ایشان می نمایند و به زیارت قبرها که بدنهای اصلی ایشان در آنها است می روند و چون مردم از نماز جمعه و عید فارغ میشوند ندا میکند جبرئیل در میان ایشان که برگردید بسوی غرفه های بهشت پس برمی گردند چون حضرت این را فرمود مردی از اهل مجلس گریست و گفت فدای تو شوم این از برای مؤمن است حال کافر چون خواهد بود فرمود بدنهای ملعونی چندند در زیر خاک و روحهای خبیثی چندند که ساکن گردانیده اند ایشان را در وادی برهوت در چاه کبریت در آنجا معذبند به فزعها و هولهای آنها میرسد به بدنهای ملعون خبیث ایشان که در زیر خاکند به منزله کسی که در خواب باشد و خوابهای هولناک ببیند و پیوسته آن بدنها خائف و ترسانند و روحها معذبند به انواع عذابها و پیوسته در زندان سخط الهی محبوسند و روحی و راحتی نمی یابند تا آنکه قائم ما ظاهر شود پس آن روحهای خبیث را بسوی بدنهای پلید ایشان بر می گردانند و حضرت قائمعليه‌السلام گردن ایشان را میزند و میروند بسوی آتش و در قیامت به جهنم میروند و ابد الآباد در آنجا معذب خواهند بود.

مؤلف گوید که از این حدیث ظاهر می شود که ارواح مؤمنان در عالم برزخ در بهشت خلدند که در آسمانست و از احادیث سابقه ظاهر می شود که در بهشت زمین می باشند و آن احادیث پیش معتبرتر است و ممکن است که این مخصوص بعضی از مقربان بوده باشد و مجمل قول در این ابواب و آنچه مذکور شد البته اعتقاد باید کرد و از احادیث مستفیضه و براهین قاطعه آنچه معلوم میشود آنست که نفس بعد از موت باقی است اگر محض ایمان دارد متنعم است و اگر محض کفر دارد معذب است و اگر مستضعف است که قدرت بر تمیز حق از باطل ندارد یا حجت کما ینبغی بر او تمام نشده است مانند جمعی که در اقصای بلاد کفر یا بلاد تسنن می باشند و اطلاعی بر اختلاف مذاهب ندارند یا اگر اطلاعی دارند نمیتوانند به بلادی آمد که تجسس دین حق بکنند بلکه بعضی از مخالفین که محبت اهل بیت داشته باشند و با شیعه عداوتی نداشته باشند و حیران باشند و امام را بخصوص نشناسند و اطفال و مجانین و امثال ایشان اینها را در برزخ سؤالی و عذابی و ثوابی نخواهد بود و امر ایشان موقوف است تا قیامت که حقتعالی به عدل خود یا به فضل خود با ایشان سلوک کند و سایر مردم ارواح به ایشان برمی گردد در قبر به جمیع بدن یا به بعضی از بدن که قدرت بر فهم خطاب و سؤال و جواب داشته باشند و از ایشان سؤال میکنند از بعضی عقاید و بعضی از اعمال و به مقتضای آن ثواب و عقاب میدهند و ضغطه و فشار قبر فی الجمله حقست و سؤال از بعضی ساقط می شود مانند آن کسی که تلقین او کرده باشند و ضغطه نیز از بعضی از مؤمنان ساقط می شود چنانچه گذشت و آنها همه در بدن اصلی واقع می شود بعد از آن روح تعلق میگیرد به بدن مثالی لطیفی مانند اجسام جن و ملائکه شبیه به اجساد اصلیه در صورت و تنعم و عذاب در آن بدن می باشد و ممکن است که ارواح را المی حاصل شود بسبب بعضی از امور که نسبت به بدن اصلی واقع می شود به اعتبار تعلقی که سابق به آن داشته است و میداند به آن عود خواهد کرد چنانکه از اخبار ظاهر میشود و به این وجه اکثر اخبار که در باب ثواب و عقاب قبر و گشادگی و تنگی آن و حرکت روح و طیران او در هوا و آمدن او به زیارت اهل خود و دیدن ائمه به شکلهای ایشان و مشاهده اعدای ایشان با عذاب و سایر آنچه در این باب وارد شده است بر همه مذاهب بدون تکلف ساخته میشود پس مراد به قبر در اکثر اخبار آن مکانی است که روح در آن می باشد در عالم برزخ و اگر چه ممکن است تصحیح بعضی از اخبار با قول به تجسم روح بدون اجساد مثالیه اما چون اجساد مثالیه در احادیث معتبره بسیار وارد شده است و مانعی شرعا و عقلا از اقوال به آن نیست البته قائل باید شد و توهمی که کرده اند که تناسخ لازم می آید باطل است چنانچه دانستی و عمده در نفی تناسخ ضرورت دین و اجماع مسلمین است بر بطلان آن و معلومست که این داخل نیست در آنچه اجماع و ضرورت بر نفی آن واقع شده است و چگونه داخل در آن باشد و حال آنکه قائل به آن شده اند بسیاری از مسلمانان مانند شیخ مفید و غیر او از متکلمین و محدثین و شیخ مفید در جواب مسائل ضروریه گفته است که از ائمه هدی وارد شده است که معذب نمیشود در قبر هر میتی بلکه معذب میشود هر که محض کفر داشته باشد و متنعم نمیشود هر میتی بلکه متنعم می شود کسی که محض ایمان داشته باشد و بغیر این دو صنف را بحال خود میگذارند و همچنین منقولست که سؤال قبر نیز مخصوص این دو صنف است چنانکه در اخبار وارد شده است و اما عذاب کافر در قبر و نعیم مؤمن در آن پس در خبر وارد شده است که حقتعالی میگرداند روح هر مؤمن را در قالبی مثل قالب او در دنیا در بهشتی از بهشتهای او و متنعم می دارد او را تا روز قیامت پس چون در صور بدمند انشاء میکند جسد او را که پوسیده است در خاک و متفرق گردیده است پس میگرداند روح او را به همان بدن و حشر می کند او را به موقف و امر میکند او را که به جنت خلد می برند و ابد الآباد در آن متنعم می باشد اما آن جسدی که به آن برمی گردد بر ترکیب جسد دنیا نیست بلکه تعدیل طباع آن می نماید و صورت او را نیکو می گرداند که هرگز پیر نمی شود به آن تعدیل طباع و تعب و واماندگی و سستی او را در بهشت نمی باشد و روح کافر را در قالبی قرار میدهد مثل قالب او در دنیا در محل عذابی که معاقب می شود به آن و آتشی که معذب میگردد به آن تا قیامت پس خدا انشا میکند جسدی را که مفارقت کرده است از آن در قبر برمی گرداند روح را به آن و به آن بدن معذب میگردد همیشه در آخرت و جسدش را بنحوی ترکیب میکند که فانی نمیشود.

فصل پنجم در بیان بعضی از شرایط و علامات قیامت است که پیش از نفخ صور واقع میشود و عمده آنها چند چیز است :

اول خروج یأجوج است که قرآن مجید به آن ناطق است و در قصه ذو القرنین فرموده است که چون سد را ساخت که مانع بیرون آمدن یأجوج و مأجوج باشد گفت پس هرگاه بیاید وعده پروردگار من سد را با زمین هموار میکند و وعده پروردگار من حق است و در جای دیگر فرموده که تا وقتی که گشوده شوند یأجوج و مأجوج یعنی سد ایشان و ایشان از هر بلندی بسرعت به زیر آیند و نزدیک شود وعده حق قیامت و مفسران از حذیفه روایت کرده اند که رسول خدا فرمود که یأجوج امتی است و مأجوج امتی است و هر یک چهار صد طایفه اند و مردی از ایشان نمی میرد تا هزار فرزند از صلب خود می بیند و ایشان سه صنف اند صنفی از ایشان مانند درختان بلندند و صنفی از ایشان طول و عرضشان مساوی است و این صنف اند که هیچ کوه و آهنی در پیش ایشان نمی ایستد و صنفی دیگر یک گوش خود را فراش میکند و دیگری را لحاف خود و نمی گذرند به فیلی و شتری و خوکی و سایر حیوانات مگر آنکه آنها را می خورند و هر که از ایشان می میرد او را می خورند مقدمه ایشان در شام خواهد بود و ساقه ایشان در خراسان و نهرهای مشرق و دریاچه مازندران را آخر می کنند و چون خصوصیات ایشان در احادیث معتبره وارد نشده است به همین اکتفا کردیم و مجملا ایمان بوجود ایشان و خروج ایشان نزدیک به قیامت و سد ذو القرنین چنانچه در نص قرآن مجید وارد شده است باید آورد و گوش به سخن ملاحده و شبهه های ایشان نباید کرد و تجسس خصوصیات آنها ضرور نیست.

دویم دابه الارض که سابقا در رجعت مذکور شد.

سیم بیرون آمدن آفتاب است از جانب مغرب چنانچه حقتعالی فرموده است که روزی که بیاید بعضی از آیات پروردگار تو نفعی نمی بخشد نفسی را ایمان او که پیشتر ایمان نیاورده باشد یا کسب کند در ایمان او خیری و طاعتی و عامه از رسول خدا روایت کرده اند که آیات طلوع آفتابست از مغرب و دابه الارض است و دجال و دخان و مرگ و قیامت و عیاشی از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده است که آیات پروردگار طلوع شمس است از مغرب و خروج دابه الارض و دخان و کلینی و شیخ طوسی بسند معتبر از آن حضرت روایت کرده اند که چون آفتاب از مغرب طلوع کند همه کس ایمان می آورد و ایمان به ایشان نفعی نمی بخشد و علی بن ابراهیم نیز بسند صحیح روایت کرده است که چون آفتاب از مغرب طلوع کند هر که ایمان آورد ایمان نفعی به او نمی بخشد.

چهارم دخانست که در احادیث سابقه مذکور شد و آن اشاره است بآنکه حقتعالی فرموده است( یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ یَغْشَی النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلِیمٌ ) یعنی روزی که بیاورد آسمان دود هویدائی که فراگیرد مردم را گویند این عذابی است دردآورنده پروردگارا عذاب را از ما دور کن بدرستی که ما ایمان می آوریم بعد از آن فرموده است که ما اندکی عذاب را از شما دور میکنیم بدرستی که شما باز عود خواهید کرد به کفر و تکذیب و اکثر مفسران گفته اند که دخان آیتی است از اشراط قیامت که مردم را فراگیرد و داخل شود در گوشهای کفار و منافقان پیش از قیامت و سرهای ایشان مانند کله بریان شود و به هر مؤمنی از آن مثل زکامی برسد و زمین مانند خانه شود که در آن آتش افروخته باشند و چهل روز بماند و بعد از آن برطرف شود و این را از ابن عباس و حسن بصری و دیگران روایت کرده اند و در احادیث اهل بیت مجملا وارد شده است و این تفاصیل در آنها بنظر نرسیده است به همین نحو ایمان باید آورد و آنچه بعضی گفته اند که دخان اشاره است به قحطی که در زمان حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شد مخالف احادیث معتبره است از عامه و خاصه و در بعضی از روایات وارد شده است که این دخان در رجعت ظاهر خواهد شد