حق الیقین جلد ۲

حق الیقین 0%

حق الیقین نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

حق الیقین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
گروه: مشاهدات: 20925
دانلود: 4085


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 24 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20925 / دانلود: 4085
اندازه اندازه اندازه
حق الیقین

حق الیقین جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل ششم در بیان نفخ صور است و فناء اشیاء:

بدان که آیات بسیار دلالت میکند بر نفخ صور و احادیث بسیار از طرق عامه و خاصه وارد شده است که حق تعالی اسرافیل را خلق کرد و با او صور عظیمی آفرید یعنی بوقی که یک طرف آن در مشرق است و طرف دیگر در مغرب و از روزی که او خلق شده است آن بوق را در دهان دارد و منتظر امر الهی است هرگاه فرمان الهی برسد در صور بدمد چنانچه حضرت سید الساجدینعليه‌السلام در صحیفه کامله فرموده است اسرافیل صاحب صور که دیده ها گشوده و انتظار میکشد از جانب تو رخصت دمیدن در صور را و حلول امر قیامت را پس آگاه می سازد و زنده می گرداند به دمیدن در صور مرده ها را که در قبرها در گرو اعمال خودند و حقتعالی در سوره کهف فرموده است و نفخ کرده شود در صور پس جمع کنیم ایشان را جمع کردنی و در طه فرموده است در روزی که بدمند در صور و حشر کنیم مجرمان را با دیده های کبود و در سوره مؤمنین فرموده است پس هرگاه بدمند در صور پس نسبتها در میان ایشان نخواهد بود در آن روز و در سوره نمل فرموده است و روزی که بدمند در صور پس به فزع آیند هر که در آسمانها و زمین است و گفته اند که از شدت خوف می میرند مگر کسی که خداوند خواهد نمیرد و گفته اند که جبرئیل و اسرافیل و میکائیل و عزرائیل اند که در نفخ صور نمی میرند و در سوره یس فرموده است که انتظار نمی کشند مگر یک صدای عظیم را که ایشان را بگیرد در حالتی که در عین مخاصمه و منازعه و معامله باشند و مراد نفخه اولی است که به آن می میرند و مفسران روایت کرده اند که قیامت برپا شود در وقتی که دو مرد جامه ها گشوده باشند که خریدوفروش کنند و هنوز جامه ها را نه پیچیده باشند که قیامت برپا شود و مردی لقمه برداشته باشد هنوز به دهانش نرسیده باشد که بمیرد پس فرموده است که استطاعت ندارند که وصیتی بکنند و نه بسوی اهل خود و خانه های خود برگردند علی بن ابراهیم روایت کرده است که این در آخر الزمان است صیحه ای در میان ایشان بلند شود در وقتی که در بازارهای خود در مخاصمه باشند پس همه بمیرند در حالتی که خود و احدی از ایشان بمنزل خود بر نمی گردند و وصیتی نمی کنند پس حقتعالی نفخه دویم را فرمود و نفخ کرده شود و در صور پس ایشان از قبرها بسوی پروردگار خود یعنی بسوی عرش او و محل حکم او بسرعت روند گویند ای وای بر ما کی ما را برانگیخت و محشور گردانید از جای خوابگاه ما اینست آنچه وعده داد خداوند رحمن و راست گفتند پیغمبران نبود مگر صدائی پس ناگاه همه در یک موضع نزد ما حاضر شده اند و در سوره ص فرموده است انتظار نمیکشند مگر یک صیحه را و دیگر برنمی گردند در دنیا و در زمر فرموده است و نفخ کرده می شود در صور پس بیهوش می شود هر که در آسمانها و زمین است یعنی می میرند پس بار دیگر در صور می دمند پس ناگاه ایشان ایستاده اند و نظر می کنند و انتظار می کشند که با ایشان چه کار خواهند کرد.

و در سوره دیگر فرموده است که دمیده می شود در صور آن روزی است که وعیدهای الهی به عمل می آید و فرموده است که گوش بده و بشنو روزی که ندا میکند نداکننده از مکان نزدیک روزی که می شوند صیحه را بحق و راستی آن روزی است که بیرون می آیند مردم از قبرها بدرستی که مائیم که زنده می کنیم و می میرانیم و بسوی ما است بازگشت همه روزی که شکافته می شود زمین و بیرون می آیند مردم بسرعت این حشری است که بر ما آسانست و در مدثر فرموده است که پس هرگاه بدمند در ناقور یعنی در بوق پس آن روزی است که دشوار است بر کافران و آسان نیست پس از آیات کریمه معلوم شد که دو نفخ البته در صور می باشد که یکی دمیدن اول که به آن جمیع اهل زمین و اکثر اهل آسمان ها می میرند به یک دفعه و دیگری در وقت مبعوث شدن که به آن دمیدن همه خلایق به یک دفعه زنده می شوند و بعضی از مفسران گفته اند که سه مرتبه می دمد اول نفخه فزع است که میترسند دویم نفخه صعق است که می میرند و سیم نفخه قیام است که زنده می شوند و از قبرها بیرون می آیند و این قول نادر است و در احادیث معتبره بغیر از دو نفخه نیست و تأویلی که بعضی کرده اند که صور جمع صورتست و مراد دمیدن ارواح است در بدنها در قیامت بی وجه است و منافی ظواهر آیات بلکه صریح آنها است و مخالف اخبار معتبره است چنانچه علی بن ابراهیم بسند معتبر از سویر بن ابی فاخته روایت کرده است از حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام سؤال کردند که فاصله میان نفخه اول و دوم چند گاه خواهد بود حضرت فرمود آنچه خدا خواهد پرسیدند که یا بن رسول اللّه چگونه می دمد در صور فرمود اما نفخه اولی پس بدرستی که امر میکند خدا اسرافیل را که فرود آید بدنیا پس فرود می آید با صور و صور یکسر دارد و دو طرف و میان طرفین هر یک بقدر ما بین آسمان و زمین است چون ملائکه اسرافیل را می بینند که با صور به زمین می آید می گویند که خدا رخصت داده است در مردن اهل زمین و اهل آسمان پس اسرافیل فرود می آید به حظیره بیت المقدس و رو به کعبه می کند چون اهل زمین اسرافیل را می بینند میگویند خدا رخصت داده است در مرگ اهل زمین پس در آن صور می دمد و صدا بیرون می آید از طرفی که در جانب اهل زمین است پس در زمین صاحب روحی نمی ماند مگر آنکه می میرد و بیرون می آید از طرفی که جانب آسمانست پس در آسمانها صاحب روحی نمی ماند مگر آنکه می میرد مگر اسرافیل پس حقتعالی میفرماید به اسرافیل که ای اسرافیل بمیر او نیز می میرد و بر این حالت می ماند آن قدر که خدا خواهد پس امر می کند خدا آسمانها را که به حرکت و موج می آیند و امر میکند کوهها را که روان می شوند حضرت فرمود یعنی هموار می شوند و پهن می شوند و بدل می شود زمین به زمین دیگر یعنی به زمینی که بر روی آن گناه نکرده باشند و بارز و نمودار باشد و کوهی و بنائی و درختی و گیاهی بر روی زمین نباشد چنانچه اول بار زمین را پهن کرد و عرش خود را بر روی آب خواهد گذاشت چنانچه اول مرتبه گذاشته بود و استقلال او بعظمت و قدرت ظاهر خواهد شد پس در آن وقت ندا کند خداوند جبار جل جلاله بصدای بسیار بلندی که به اطراف آسمان برسد و گوید از برای کیست پادشاهی امروز و چون کسی نباشد که بگوید خود جواب میفرماید میگوید از برای خداوند یگانه قهار است و من خلق کردم همه خلایق را و میراندم ایشان را منم خداوندی که جز من خداوندی نیست و شریکی ندارم و نه وزیری و من آفریدم خلق را بدست قدرت خود من میمیرانم ایشان را و زنده میکنم پس خداوند جبار بقدرت خود بدمد در صور و بیرون رود صدا از طرفی که به جانب آسمانها است پس در آسمانها احدی نماند مگر آنکه زنده شود و برخیزد چنانچه بود و حاملان عرش برگردند و بهشت و دوزخ حاضر شوند و محشور شوند خلایق از برای حساب پس حضرت بسیار گریست در این وقت و در تفسیر علی بن ابراهیم در کتاب زید نرسی از عبید بن زراره روایت کرده اند که از حضرت صادقعليه‌السلام شنیدم که می گفت که چون بمیراند حقتعالی اهل زمین را تأخیر میکند مثل آنکه خلق کرده است خلایق را و مثل آنکه میرانده است ایشان را و اضعاف آن زمانها پس میمیراند اهل آسمان اول را و بر این حالت میگذارد مثل آنچه خلق کرده است خلق را و مثل آنچه میرانده است اهل زمین را و اهل آسمان اول را و اضعاف آن را پس میمیراند اهل آسمان دویم را و همچنین اضعاف جمیع این مدت ها تأخیر میفرماید پس میمیراند اهل آسمان سیم را و همچنین میراندن اهل هر آسمانی را بقدر جمیع زمانهای گذشته تأخیر می نماید تا آنکه آسمان هفتم را فرمود پس فرمود که تأخیر می نماید بقدر زمانهای گذشته و اضعاف آنها پس می میراند میکائیل را و باز اضعاف جمیع زمان های گذشته تأخیر می نماید پس می میراند جبرئیل را باز بقدر اضعاف زمانهای گذشته مکث میفرماید پس می میراند اسرافیل را پس باز مثل اضعاف جمیع زمانها تأخیر میفرماید پس می میراند ملک الموت را پس باز مثل اضعاف زمانهای گذشته مکث میفرماید پس می گوید از کیست پادشاهی امروز پس خود در جواب میفرماید از خداوند یگانه قهار است کو جباران کجایند آنها که ادعای خدائی می کردند کجایند متکبران پس خلایق را برمی گرداند و خلق میکند عبید گفت من عرض کردم که چنین چیزی میباشد پس بسیار طولانی شمردم این زمانها را حضرت فرمود زمانهای پیش از آفریدن خلایق درازتر است آیا بر آنها مطلع شدی که بر اینها مطلع نخواهی شد.

مؤلف

گوید که این حدیث بحسب ظاهر منافی ظواهر آیات و اخبار سابقه است که دلالت میکردند بر آنکه اکثر اهل آسمانها به یک دفعه به دمیدن صور اول هلاک می شوند و این خبر چون راوی آن جهالتی دارد معارض آن آیات و اخبار نمیتواند بود و ظاهرش آنست که ارواح و اجساد خلایق معدوم مطلق گردند چنانچه بعد از این ان شاء اللّه مذکور خواهد شد و استبعادی که بعضی میکنند که همه خلایق معدوم باشند خطاب لمن الملک بی فایده است صورتی ندارد زیرا که از حکیم علیم آنچه صادر میگردد البته متضمن حکمتی هست هر چند که بر ما مخفی باشد و ممکن است که در او لطفی باشد نسبت به مکلفین که چون مخبر صادق این خبر را بعد از وقوع به ایشان بگوید موجب آن گردد که در نظر ایشان بی اعتبار شود و مغرور به عزتها و دولت های آن نگردد و علم بقدرت حقتعالی و تفرد او در تدبیر عالم بیشتر شود و اما فنای اشیاء قبل از قیامت در آن شکی نیست که جمیع زنده ها بغیر حقتعالی میمیرند و بعد از مردن در قیامت زنده می شوند و اما خلاف است در آنکه آیا ارواح و اجساد و اجسام و هر چه غیر جناب مقدس الهی است معدوم بالمره میشوند یا ارواح باقی اند و جمیع اجسام غیر آنها از آسمان ها و زمین و جمیع اجساد معدوم می شوند و باز حقتعالی ایشان را برمی گرداند یا هیچ یک از آنها معدوم بالمره نمی شود و روح به آنها برمی گردد و متکلمان عامه را در این باب اقوال بسیار هست که در ذکر آنها فایده ای نیست و هر یک بر مذهب خود از آیات و اخبار استدلال کرده اند و قائلان به فناء ایضا استدلال کرده اند از قول حقتعالی( هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ، کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ، کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ، وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ ) و قائلان به عدم فنا استدلال کرده اند به ظواهر آیاتی که دلالت میکند بر آنکه حشر به جمیع اجزاء متفرقه است مانند قصه ابراهیمعليه‌السلام و عزیز و حق آنست که آیات از هیچ طرف صریح نیست و دلایل عقلیه از جانبین مدخول است و جزم به احد طرفین مشکل است و اعتقاد اکثر متکلمین عامه در ارواح آنست که معدوم نمی شوند و اکثر متکلمین امامیه را اعتقاد آنست که ارواح و اجساد مکلفین معدوم نمی شوند چنانچه خواجه نصیر در تجرید گفته است دلیل سمعی دلالت بر فنای اجسام کرده است و تأویل می کنند در مکلف به تفریق اجزاء چنانچه در قصه ابراهیمعليه‌السلام وارد شده است اما بعضی از احادیث معتبره صریح است در فناء و انعدام اشیاء بالکلیه چنانکه گذشت که حضرت صادقعليه‌السلام در جواب زندیق فرمود که روح باقی است تا وقتی که در صور بدمند پس در آن وقت باطل میشوند اشیاء و فانی می شوند پس نه جسمی می ماند و نه محسوسی پس برمی گرداند اشیاء را چنانچه ابتدا کرده است مدبر آنها و آنها چهار صد سال است که خلق قطع می شوند در آن و این در میان دو نفخ صور است و در بعضی از خطبه های نهج البلاغه که اکثر آنها را متواتر میدانند مذکور است که او است فانی کننده جمیع اشیاء بعد از وجود آنها تا آنکه موجود آنها برمی گردد مثل مفقود آنها و نیست فانی کردن اشیاء بعد از آفریدن عجیب تر از بوجود آوردن آنها از عدم و چگونه چنین نباشد و حال آنکه اگر جمع شوند جمیع حیوانات دنیا از مرغان و چهار پایان و جمیع اصناف آنها را و احمقان و بزرگان جمیع امت ها بر آنکه احداث کنند پشه ای را قادر بر آن نباشند و راهی بسوی آن نیابند و هرآینه حیران گردد عقل های ایشان در علم آن و حیران و عاجز گردد قوت های ایشان و برگردند وامانده و اعتراف کننده به آنکه مقهورند و اقرارکننده به عجز از انشاء و اذعان بضعف کنند از فانی کردن آن و بدرستی که حقتعالی برمی گرداند بعد از فنای دنیا تنها که هیچ چیز با او نیست چنانچه پیش از آفریدن چنین بود و بعد از فناء دنیا نه وقتی خواهد بود و نه مکانی و نه زمانی و نه حسی معدوم می گردد در آن وقت اجلها و وقتها و زایل می گردد سالها و ساعتها پس هیچ نخواهد بود مگر خداوند یگانه قهار که بازگشت جمیع امور به او است در وقتی که آنها را ایجاد کرد قدرتی نداشتند و در هنگامی که فانی خواهد کرد امتناعی نتوانستند کرد و اگر قدرت بر امتناع داشتند هرآینه دائم می بود بقای آنها و در وقتی که ایجاد آن ها کرد از برای تقویت پادشاهی خود نکرد

و از برای خوف از زوال و نقصان یا از برای یاری بر دشمنان یا از برای وحشت و تنهائی که با ایشان انس بگیرد نیافرید و بعد از آفریدن که آنها را فانی میگرداند از برای ملالی نیست که از تصرف و تدبیر بهم رسانیده باشد یا بر او سنگین و دشوار بوده باشد بقای آنها و بازمیگرداند آنها را بعد از فانی کردن بدون آنکه احتیاجی به آنها داشته باشد یا استعانت و یاری به آنها بجوید و این خطبه صریح است در فنای جمیع چیزها و بنابراین چاره ای نیست از قول به جواز اعاده معدوم و وجوهی که از برای تصحیح معاد با قول به امتناع اعاده معدوم گفته اند فائده نمی بخشد و اظهر جواز اعاده معدوم است عقلا و شرعا هرگاه چیزها از کتم عدم بوجود تواند آورد چرا بعد از عدمش ایجاد نتواند کرد و حال آنکه از حد مکان بدر نرفته است و اگر کسی بر جوازش دعوای بداهت کند رواست اما اخبار فنای مطلق بحدی نرسیده است که افاده قطع کند پس رد اخبار نباید کرد در مرتبه احتمال بلکه ظن باید گذاشت

فصل هفتم در بیان سایر احوالیست که حقتعالی خبر داده است که پیش از قیامت واقع خواهد شد

باید به همه آنچه حق تعالی در آیات کریمه خبر داده است از مقدمات حشر ایمان آورد و بسبب استبعادات ملاحده و شبهه های فلاسفه راه تأویل در آنها نباید داد چنانچه فرموده است روزی که بپیچیم آسمانها را مانند پیچیدن نامه ها و فرموده است هرگاه شق شود آسمانها و به رنگهای مختلف نماید و باز فرموده است که منشق شود آسمان پس آن روز است باشد و فرموده است که وقتی که آسمان را از جای خود دور کند و باز فرموده است که آسمان شکافته شود و در کواکب در مواضع متعدده فرموده است که نورشان برطرف شود و از آسمان فرو بریزند و نور آفتاب و ماه برطرف شود و ماه و آفتاب با یکدیگر جمع شوند و کوهها مانند پشم حلاجی کرده به حرکت آیند و از یکدیگر بریزند و مانند ذره ها به هوا روند تا زمین هموار شود و زلزله عظیمی در زمین بهم رسد که جمیع بناها و بلندیها از زمین برطرف شود و هموار شود که هیچ بلندی در آن نماند و مسطح شود و فرموده است که سؤال میکند از تو یا محمد از کوهها پس بگو که میکند آنها را پروردگار من کندنی پس میگرداند زمین را بیابانی مستوی که نبینی در آن نه پستی و نه بلندی و علی بن ابراهیم در تفسیر بسند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روایت کرده است که چون خداوند عالمیان خواهد که مردم را جمع و محشور کند امر میکند که منادی ندا کند پس همه جن و انس را به یک چشم بهم زدن در یک مکان جمع کند پس آسمان اول را بزیر آورد و در عقب مردم بدارد پس آسمان دویم را بزیر آورد که در برابر آسمان اول است و به این ترتیب جمیع آسمانها را بزیر آورد و محیط گرداند به مردم پس ابری به زیر آید با گروهی از ملائکه و منادی ندا کند به این آیه( یا مَعْشَر الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ ) یعنی ای گروه جن و انس اگر توانید که نفوذ کنید و بگریزید از اقطار آسمانها و زمین پس نفوذ کنید و نتوانید که نفوذ کرد مگر بقدرت خدا و حکم او پس حضرت گریست راوی پرسید که در این وقت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیر.المؤمنینعليه‌السلام و شیعیان او در کجایند فرمود ایشان بر روی تلی چنداند از مشک خوشبوتر و بر منبرها از نور و مردم محزون می باشند و ایشان محزون نیستند و مردم میترسند و ایشان نمیترسند پس آیه ای خواند که مضمونش اینست که هر که بیاورد حسنه ای پس از برای او است بهتر از آن و ایشان از فزع آن روز ایمن اند پس فرمود بخدا سوگند که حسنه در این آیه ولایت امیر المؤمنینعليه‌السلام است و علی بن ابراهیم از آن حضرت روایت کرده است که چون روز قیامت شود جمع کند حقتعالی همه بندگان را در یک بقعه زمین و وحی می نماید به آسمان اول که فرود بیا با هر که در تست پس فرود می آید آسمان اول با دو برابر هر که در زمین است و آسمان دویم فرود می آید با دو برابر جمیع آنچه در زمین است و اهل آسمان اول و هم چنین اهل هر آسمانی بریز می آیند با دو برابر سابق پس جن و انس در هفت سراپرده اند از ملائکه پس منادی ایشان را ندا میکند به آن آیه که گذشت پس نظر میکنند که از هر طرف ملائکه بایشان احاطه کرده است و از هیچ طرف بدر نمیتوانند رفت.

فصل هشتم در بیان حشر وحوش است

حقتعالی فرموده است که( وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ) یعنی هرگاه وحشیان محشور شوند و فرموده است( ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ ) یعنی نیست هیچ حیوانی که راه رود بر روی زمین و نه مرغی که به دو بال خود پرواز کند مگرمتی چندند امثال شماها در آنکه حقتعالی ایشان را خلق کرده است و حفظ میکند و روزی میدهد و تقصیر نکرده ایم و ترک ننموده ایم در قرآن مجید یا در لوح محفوظ هیچ چیزی را که ذکر نکرده باشیم پس بسوی پروردگار خود محشور می شوند و مشهور میان مفسران آنست که مراد از حشر در این دو آیه محشور شدن در قیامت است و بعضی گفته اند مراد مردن ایشانست در دنیا و مشهور میان متکلمین خاصه و عامه آنست که ایشان محشور می شوند قتاده از مفسران عامه گفته است که همه چیز محشور می شود حتی مگس تا آنکه تقاص و تدارک مظالم ایشان بکنند و معتزله گفته اند که حقتعالی حشر میکند جمیع حیوانات را در روز قیامت تا عوض المهائی که به ایشان رسیده است در دنیا به مردن و کشته شدن و غیر آن بیابند و چون عوض آن المها به ایشان رسید اگر خواهد بعضی را در بهشت باقی بدارد و اگر خواهد فانی کند ایشان را چنانچه در حدیث وارد شده است و اشاعره گفته اند که بر خدا واجب نیست اما حشر می کند وحوش را پس قصاص میکند حیوان شاخ دار را از برای ستمی و ظلمی که بر حیوان بی شاخ کرده است در دنیا آنگاه به ایشان میگوید بمیرید پس همه می میرند و در مجمع البیان در تفسیر آیه اولی گفته اند که حقتعالی حشر می کند وحوش را که به ایشان برساند آنچه مستحقند ایشان او را از عوضها بر المهائی که به ایشان رسیده است در دنیا و انتقام بکشد از برای بعضی از بعضی پس چون رسید به ایشان آنچه مستحق آن بودند از عوضها پس آنها که می گویند که عوض دائم است و آنها که میگویند عوض منقطع است بعضی میگویند که خدا عوض را دائم می دارد از برای ایشان تفضلا و عامه روایت کرده اند از ابو هریره که حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود که حشر میکند حقتعالی جمیع خلایق را در قیامت از بهائم و دواب و پرندگان و هر چیز که باشد عدالت خدا بمرتبه ای میرسد در آن روز که حق بی شاخ را از شاخ دار میگیرند پس میگوید خاک شوید همه خاک میشوند و از این جهت است که کافر میگویدا( لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً ) و آرزو میکند که او خاک شود و معذب نگردد و از ابو ذر روایت کرده اند که گفت روزی در خدمت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودم دو بز بر یکدیگر شاخ زدند حضرت فرمود می دانید که بچه سبب اینها بر یکدیگر شاخ زدند صحابه گفتند نمیدانیم حضرت فرمود لیکن خدا می داند در میان ایشان در قیامت حکم خواهد کرد و کلینی و برقی در محاسن روایت کرده اند که حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام در خطبه ای فرمود یا أیها الناس گناهان سه گناه است گناهی که آمرزیده میشود و گناهی که آمرزیده نمی شود و گناهی که برای صاحبش امید آمرزش داریم و بر او میترسیم (اول) گناه بنده ایست که حقتعالی او را در دنیا برای آن گناه عقاب کرده باشد پس خدا از آن حکیم تر و کریم تر است که بنده را دوباره عقاب کند (دویم) ظلم بندگانست بعضی بر بعضی چون حقتعالی متوجه حساب خلایق شود قسم یاد کند و فرماید که به عزت و جلال خودم سوگند که از من نمیگذرد ستم ستم کننده اگر چه دستی بر دستی بزند یا مسح بر کف دستی بکند و اگر چه شاخ زدن حیوان شاخ دار حیوان بی شاخی را باشد پس اقتصاص میکند و حقوق بعضی را از بعضی میگیرد تا آنکه احدی را مظلمه نماند پس ایشان را می برد بسوی حساب سیم گناهی است که خدا او را پوشانیده باشد بر بنده خود و روزی او کرده باشد توبه را پس او خاشع و گریان است برای گناه خود و امیدوار است رحمت پروردگار خود را و بس ما نیز برای او چنانیم که او از برای خود و امیدواریم از برای او رحمت را و میترسیم بر او عقاب را.مؤلف گوید گوید که گویا این سه قسم در گناه مؤمنان است زیرا که کافران را در دنیا و آخرت هر دو عقاب می نمایند و خوف سیم بر او به اعتبار احتمال اخلال به شرایط توبه است و الا بر حقتعالی واجب است قبول توبه به سبب وعده ای که فرموده است و در احادیث معتبره بسیار از طرق عامه و خاصه منقولست که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود که در قیامت چهار کس سوار خواهند بود من بر براق و برادرم صالح بر ناقه خدا که قوم او آن را پی کردند و دخترم فاطمهعليها‌السلام بر ناقه غضبای من و علی بن ابی طالبعليه‌السلام بر ناقه های بهشت و در بعضی از روایات بجای فاطمه عم من حمزه سید الشهداء بر ناقه غضبا و در اخبار مانع الزکاه وارد شده است که هر که زکات انعام را ندهد و بمیرد حقتعالی او را در صحرائی محشور گرداند که هر صاحب نیشی به نیش خود او را بگزد و هر صاحب سمی بر روی او راه رود و ابن بابویه بسند معتبر روایت کرده است که حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ناقه ای دید که پایش را بسته اند و بار بر پشت آنست فرمود کجا است صاحب این ناقه بگوئید مهیا باشد که این ناقه در قیامت با او خصومت خواهد کرد و از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است که هر شتری که سه حج و به روایت دیگر هفت حج بر آن بکنید آن را از چهار پایان بهشت می گردانند و از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقولست که نیکو گردانید قربانیهای خود را که مرکب خود شما خواهد بود در صراط و ایضا مروی است که اسبان غازیان در دنیا اسبان ایشانست در بهشت و از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است که از بهایم در بهشت نمی باشد مگر حمار بلعم باعور و ناقه صالح و گرگ یوسفعليه‌السلام و کلب اصحاب کهف و از این باب اخبار بسیار است پس از ظواهر اخبار و آیات مستفاد می شود که وحوش محشور می شوند و تدارک ظلمها که بر ایشان واقع شده است می کنند و بعضی از حیوانات دیگر از برای بعضی از مصالح زنده می شوند و بعضی مانند ناقه صالح و آنها که مذکور شد داخل بهشت می شوند و آنها به ثواب مکلفان برمی گردد و محشور شدن جمیع حیوانات و عاقبت آنها که محشور می شوند و ملائکه داخل بهشت می شوند و شیاطین داخل جهنم می شوند مگر نادری از ایشان که ایمان آورده باشند چنانچه از بعضی روایات شاذه ظاهر می شود و عاصیان داخل جهنم می شوند و مؤمنان مثابند به ایمان و اعمال صالحه اما خلاف است که ایشان داخل بهشت می شوند یا در اعراف می باشند اکثر را اعتقاد آنست که داخل بهشت می شوند و درجات ایشان پست تر است از درجات بنی آدم و بعضی گفته اند ثواب ایشان در اعراف خواهد بود و علی بن ابراهیم گفته است که از عالمی پرسیدند از مؤمنان جن که آیا داخل بهشت می شوند فرمود نه و لیکن حظیره های بسیار هست در میان بهشت و جهنم که مؤمنان جن و فاسقان شیعه در آنجا خواهند بود و بمحض این روایت این مدعی ثابت نمیشود و مجمل باید دانست که حقتعالی بمقتضای وعده خود ثواب عاملان را البته عطا میفرماید و ظاهر آیات آنست که ثواب ایشان نیز در بهشت باشد خصوصا آیات سوره رحمن که امتنان به نعیم بهشت بر انس و جن کرده است و این روایت دلالت میکند بر خلاف آن و بعضی از مفسران گفته اند در تفسیر قول حقتعالی( لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ ) یعنی جماع نکرده است حوریان ایشان را پیش از ایشان نه انسانی و نه جنی که دلالت میکند بر آنکه ایشان را ثوابی هست و زنان از حوریان دارند و بعضی گفته اند معنی آیه آنست که حوریان که خدا به انس میدهد انسی با او مقاربت نکرده است و آنچه به جن میدهند جنی با او مقاربت نکرده و این استدلال ضعیف است و توقف در این باب اولی است.