بداء
اشاره
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین واللعن علی اعدائهم اجمعین
اما بعد :
سؤالی درباره مسئله «بداء» از طرف یکی از بزرگواران رسید، و جواب مختصری عرض کردم. مرتبه دوم درخواست شد که به طور مفصل جواب داده شود؛ از این جهت این موضوع را در ضمن هشت فصل و یک خاتمه شرح دادم.
فصل اول: در بیان معنای کلمه «بداء» در لغت.
فصل دوم: در بیان اینکه قانون محاوره و گفتگوی عرفی، اقتضا می کند هر کلامی که از متکلم صادر می شود تا زمانی که قرینه ای برخلاف ظاهر نباشد حمل بر ظاهر آن گردد. و در صورت وجود قرینه باید به مقتضای آن قرینه عمل کردهرچندبرخلاف ظاهرباشد.
فصل سوم: در بیان حقیقت علم، و شرح اقوال علما در علم پروردگار عالم.
فصل چهارم: در نکوهش بعضی از اهل تسنن در مورد این مطلب که شیعه امامیه قائل به «بداء» و تقیه می باشند.
فصل پنجم: ذکر اقوال علمای اسلام (شیعه و سنی) در مسئله «بداء».
فصل ششم: روایاتی که در مسئله «بداء» وارد شده است.
فصل هفتم: جواب علما از اشکال «بداء»، و مختار ما در جواب از این مسئله.
فصل هشتم: بیان روایات مربوط به امامت امام حسن عسکریعليهالسلام
که ظاهر در «بداء» است.
خاتمه: در بیان پنج فایده است :
اول: روایات «بداء» رد عقیده جبر و عقیده تفویض است.
دوم: در بیان شباهت «بداء» در امور تکوینی، با «نسخ» در احکام شرعی.
سوم: تاثیرات اعتقاد به «بداء».
چهارم: لزوم عقلی و شرعی تقیه.
پنجم: خوف و رجاء از نتایج عقیده به «بداء» است.
قبل از شروع در بحث، بیان این مطلب لازم است که روایات شیعه و سنی متفقاً دلالت دارند بر دو امری که به حسب ظاهر با هم مختلف بوده و در نظر ابتدایی نقیض یکدیگرند :
امر اول: بعضی از روایات شیعه و سنی دلالت دارد بر اینکه خداوند تبارک و تعالی تقدیر همه چیز را در ازل معین کرده، و قلم تقدیر بعد از آن از کار ایستاده، و تمام این حوادثی که ما می بینیم تاکنون پیش آمده و آنچه بعد از این پیش می آید، در ازل از قلم تقدیر گذشته است، و بنابراین هیچ گونه تغییر و تبدیلی در مقدرات ازلی پیش نخواهد آمد.
امر دوم: در بعضی از روایات فریقین (شیعه و سنی) آمده است که آنچه را خداوند در ازل تقدیر فرموده قابل محو است و ممکن است خلاف آن واقع شود، همان گونه که ممکن است تغییری نکرده و ثابت بماند.
ملاحظه می شود که این دو دسته از روایات به حسب ظاهر با یکدیگر متناقض اند. چه آنکه دسته اول دلالت دارد بر اینکه آنچه در ازل مقدر شده قابل تغییر نیست؛ و بنابراین اعمال خیر و اعمال شرّ هیچ مدخلیتی در امور ندارد، و مثلا دعا دفع بلا نمی کند، و یا صدقه موجب وسعت رزق نمی شود؛ و صله رحم سبب زیادی عمر نمی گردد؛ و اصلا کار خیر هیچ گونه نفعی نمی بخشد، زیرا قلم تقدیر از ازل سرنوشت ها را تعیین کرده و سپس خشکیده وبیکار مانده است. برعکس دسته دوم، که تقدیرات را به واسطه اعمال خیر و اعمال شرّ قابل تغییر و تبدیل دانسته اند.
به همین جهت علمای اسلام در مقام جواب از این مشکل که ربطی تام به مسئله جبر و تفویض، و قضا و قدر دارد بر آمده اند؛ وچون از طرفی در بعضی از روایات امامیه از کلمه محو و اثبات، به «بداء» تعبیر شده، و از طرف دیگر مقتضای استعمال کلمه «بداء» ثبوت جهل است، این اشکال به نظر رسیده که اگر «بداء» را به خداوند تبارک و تعالی نسبت دهیم لازمه اش اثبات جهل برای ذات اقدس الهی است، و خدا منزه از چنین نسبتی است. همین مطلب باعث شده که گروهی از مخالفین در مقام سرزنش بر شیعه برآیند و بگویند: شیعه نسبت جهل به خداوند می دهد! به همین سبب ما برای دفع این اشکال بیاناتی ضمن هشت فصل ایرادمی کنیم.