بشیر صلح

بشیر صلح0%

بشیر صلح نویسنده:
گروه: نبوت و پیامبری

بشیر صلح

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محبوبه معلمی
گروه: مشاهدات: 6125
دانلود: 2514

توضیحات:

بشیر صلح
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 101 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6125 / دانلود: 2514
اندازه اندازه اندازه
بشیر صلح

بشیر صلح

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل پنجم: سخنان حق تعالی به حضرت عیسیعليه‌السلام

اشاره

در حدیث موثق از حضرت صادقعليه‌السلام آمده است که: «از جمله مواعظی که حق تعالی به عیسیعليه‌السلام وحی فرمود این بود که:

ای عیسی! منم پروردگار تو و پروردگار پدران تو. منم واحد و یگانه که تنها همه چیز را آفریدم و همه چیز از صنع من است و همه ی خلق در قیامت به سوی من بر می گردند.

ای عیسی! تویی مسیح و با برکت به امر من. تو می آفرینی از گِل مانند هیأت مرغ به اذن من. تو زنده می کنی مردگان را به کلام من. به سوی من رغبت کن و از عقاب من بهراس؛ که از عذاب من پناهی نمی یابی مگر آن که به سوی من آیی.

ای عیسی! وصیّت می کنم تو را وصیّت کسی که به رحمت بر تو مهربان باشد، در وقتی که از جانب من، برای تو، دوستی لازم شده است؛ زیرا آن چه را خشنودی من است، انجام دادی. پس تو را با برکت گردانیدم در بزرگی و خردسالی و در هرجا که باشی. گواهی می دهم که تو بنده ی من و پسر کنیز من هستی.

ای عیسی! مرا نزدیک دان به خود آن گونه که آن چه در خاطر تو می گذرد، به تو نزدیک است. یاد کن مرا برای ذخیره ی آخرت خود و به سوی من تقرّب جو با به جای آوردن نافله ها و سنت ها. بر من توکل کن تا کارهای تو را بسازم و بر غیر من اعتماد مکن، که کارهای تو را به او واگذارم و تو را یاری نکنم.

ای عیسی! صبر کن بر بلاهای من و راضی باش به قضاهای من و چنان باش که من می خواهم. همانا من می خواهم مرا فرمان برند و مرا معصیت نکنند.

ای عیسی! زنده دار یاد مرا به زبان خود و محبت مرا در دل خود جای ده.

ای عیسی! بیدار و آگاه باش در ساعت هایی که مردم در خواب غفلتند و لطایف حکمت های مرا برای مردم بیان کن.

ای عیسی! به ثواب من راغب باش و از عذاب من بترس. دل خود را از خواهش شهوت های دنیا بمیران و از من بترس.

ای عیسی! شب ها را برای طلب خشنودی من عبادت کن و روزها را با روزه داشتن به تشنگی بگذران. برای روز حاجت خود نزد من.

ای عیسی! در نیکی ها به قدر طاقت خود بکوش تا به هر سو که متوجه شوی، به نیکی معروف گردی.

ای عیسی! در میان مردم به آن چه برای خیرخواهی شان به تو وحی کرده ام، حکم کن و حکم مرا در میان آنان برپا دارد. همانا کتابی برای تو فرستاده ام که شفابخش سینه هاست از شک و شبهه ی شیطان.

ای عیسی! به راستی می گویم که ایمان نمی آورد به من و خاشع نمی شود برای من، مگر کسی که به ثواب من امید دارد. پس گواه می گیرم تو را که او ایمن است از عقاب من، تا زمانی که دین مرا تغییر ندهد و سنّت مرا تبدیل نکند.

ای عیسی! ای پسرِ بِکرِ گسسته از دنیا و پیوسته به حق تعالی (یعنی مریم)! بر خود گریه کن گریه کردن کسی که وداع اهل خود کرده باشد در دنیا و دنیا را دشمن داشته و برای اهلش گذاشته باشد و رغبتی نداشته باشد مگر به آن چه از ثواب آخرت نزد خداست.

ای عیسی! هر روز یک وابستگی از دل بستگی های خود به دنیا را بگسل تا ترک دنیا برای تو در آخر کار دشوار نباشد. از دنیا به اندازه ی آنچه ضروری توست، بهره گیر. به حق می گویم که فقط همان ساعت و روزی که در میان آن هستی، در اختیار توست. از دنیا به قدر کفاف بسنده کن و در تحصیل توشه ی آخرت بکوش. به جامه های درشت و خشن و غذاهای بی مزه، قناعت ورز؛ چون می بینی که آن چه می خوری و می پوشی، به چه چیزی منتهی می شود، ولی درباره ی

آن چه تصرف کردی، می پرسند که از کجا آوردی و در کجا صرف کردی؟

ای عیسی! بر نفس خود در نماز گریه کن و گام های خود را به سوی نماز بردار و صدای لذیذ خود را به ذکر من، به من برسان؛ زیرا احسان من بر تو بسیار است.

ای عیسی! امت های بسیاری را به گناهی هلاک کردم، که امت تو را از آن، در امان نگاه داشتم.

ای عیسی! این دنیای فانی را برای ثواب و عقاب آن هایی که پیش از تو بودند، نپسندیدم، بلکه ثواب و عقاب را به آخرت انداختم که ابدی است و زوال ندارد.

ای عیسی! تو فانی می شوی و من باقی می مانم و روزی تو از جانب من است و وقت مردن تو به نزد من است و بازگشت تو به سوی من است و حساب تو بر من است. پس از من بخواه و از غیر من نخواه و مرا نیکو دعا کن تا تو را نیکو اجابت کنم.

ای عیسی! بدان که هم نشین بد، گمراه می کند و رفیق بد، هلاک می گرداند. پس دریاب که با چه کسی هم نشینی می کنی و از مؤمنان، برادری برای خود اختیار کن.

ای عیسی! با آب، ظاهر خود را شستشو ده و به حسنات و طاعت، دردهای باطن خود را دوا کن؛ زیرا بازگشت تو به سوی من است.

ای عیسی! چنان که دو زبان در یک دهان و دو دل در یک سینه شایسته نیست، دو غرض و دو محبت و دو خیال در یک دل نمی گنجد. پس محبت غیر مرا از دل خود به در کن، تا اعمال تو برای من خالص گردد.

ای عیسی! اگر من با تو در خشم باشم، هر که از تو راضی باشد، برای تو سودی ندارد و اگر من از تو خشنود باشم، هرکس با تو در غضب باشد، به تو زیان نمی رساند.

ای عیسی! به بنی اسراییل بگو:، دست و ناخن خود را از کسب حرام بردارید و گوش های خود را از شنیدن ناسزا و کلام زشت، کر کنید و با دل های خود، به من روی آورید؛ که من پاکیزگی و نیکویی صورت های شما را نمی خواهم، بلکه پاکی و نیکی دل های شما را می خواهم.(۱)

توصیف پیامبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حدیث قدسی خطاب به حضرت عیسیعليه‌السلام

ای پسر مریم بِکر بتولِ ترک دنیا کرده! تو را به سیّد پیغمبران وصیت می کنم که نام او «احمد» و صاحب شتر سرخ است و صاحب روی نورانی که نورش، جهان را روشن خواهد کرد. او پاکدل است و برای من شدیدالغضب. صاحب حیا و بسیار کریم است. بدرستی که او، رحمت برای جهانیان است و بهترین فرزندان آدم نزد من در روز قیامت است و گرامی ترین گذشتگان است بر من و نزدیک ترین پیغمبران است به سوی من. از عرب به هم خواهد رسید و بی خط و سواد، با علوم نخستین و واپسین، برانگیخته خواهد شد. دین مرا در میان مردم، گسترش خواهد داد و در بلاها و آزارها برای رضای من بردبار خواهد بود. او برای حفظ دین من به بدن خود با مشرکان جهاد خواهد کرد.

ای عیسی! به تو دستور می دهم که آمدن او را به بنی اسراییل خبر دهی و ایشان را امر کنی که او را تصدیق کنند و به او ایمان بیاورند و از او پیروی کنند و او را یاری رسانند.

_________________________________________

۱- کافی، ج ۸، ص ۱۲۱.

عیسیعليه‌السلام گفت:

خدایا! او کیست؟

فرمود:

ای عیسی! او را راضی کن، تا از تو راضی باشم.

عیسیعليه‌السلام گفت:

خدایا! پذیرفتم. پس او کیست؟

فرمود:

نام او «محمّد» است و رسول من است به سوی همه ی مردمان و منزلت او از همه کس به من نزدیک تر است و شفاعت او نزد من از شفاعت همه کس لازم تر است. خوشا به حال آن پیغمبر و خوشا به حال امت او، اگر تا هنگام مردن بر راه حق، درست بمانند. اهل زمین، او را ستایش خواهند کرد و اهل آسمان، برای او استغفار می کنند. به رسالت های من، امین است و صاحب میمنت است. از اخلاق بد، پاک و از گناهان، معصوم است. بهترینِ گذشتگان و آیندگان نزد من است که در آخرالزمان خواهد آمد. چون بیرون آید، آسمان، باران های رحمت بر زمین فرو ریزد و زمین، انواع نعمت ها و زینت های خود را بیرون آورد. بر هر چیز دست بگذارد، من در آن چیز برکت می نهم.

ای عیسی! دین او سهل و آسان است. قبله ی او کعبه است. او از گروه من است و من با اویم. پس خوش به حال او! خوش به حال او! برای اوست حوض کوثر. در بهترین جاهای بهشت عدن زندگی می کند و از دنیا با شهادت بیرون می رود. در قیامت، او را حوضی خواهد بود سرشار از شرابِ نابِ سر به مُهرِ بهشت و بزرگ تر از مسافت مکه تا مَطلع آفتاب. و در درون آن حوض، جام هایی باشد به شمار ستارگان آسمان و کوزه هایی باشد به شمار کلوخ های زمین و در آن آب، لذّت همه ی شراب ها و میوه های بهشت باشد. هرکس یک شربت از آن بنوشد، هرگز تشنه نشود.

پس از مدتی که میان تو و او، فاصله ای باشد، او را برمی انگیزانم پنهان و آشکارا. گفتار و کردار او با هم موافق باشد. مردم را به چیزی امر نمی کند مگر آن که اول، خود آن را به جا آورد. دین او جهاد کردن باشد، چه در دشواری، چه در آسانی. اهل شهرها برای او خاضع و مطیع شوند. پادشاه روم نزد او خاضع شود. در هنگام طعام خوردن، نام خدا را می برد. به هر کسی برسد، سلام می کند. هنگامی که مردم در خوابند، او نماز می خواند. در هر شبانه روز، او را پنج نماز واجب هست که آغاز نماز او، «اللّه اکبر» است و پایان نمازش، سلام. در وقت هر نماز، مردم را به نماز ندا کنند تا نماز بخوانند همان گونه که در معرکه ی جنگ، مردم را برای جنگ ندا می کنند. در نماز، قدم ها را صف می کنند همان گونه که ملایکه، قدم های خود را صف می کنند. دل او برای من خاشع است. در سینه ی او، نور است و بر زبان او، حق. او با حق است، هرجا که باشد. اصلش، یتیم است و مانند درّ یتیم از خلق، ممتاز است. مدتی در میان قوم خود باشد که قدر او را نشناسند و مرتبه ی او را ندانند. دیده اش به خواب می رود و دلش به خواب نمی رود. شفاعت کردن مخصوص اوست و زمان امّت او به قیامت پیوند خواهد خورد. چون امت با او بیعت کنند، دست رحمت من بر بالای دست ایشان است. هرکه بیعت او را بشکند، بر خود ستم کرده است و کسی که به بیعت او وفا کند، من برای او به بهشت وفا می کنم.

پس امر کن ستم کاران بنی اسراییل را که نام او از کتاب های خود نزدایند و صفت او را که من در کتاب های ایشان فرستاده ام، تحریف نکنند و سلام مرا به او برسانند. به درستی که او را در قیامت، مرتبه ی بلندی خواهد بود.

ای عیسی! هرچه تو را به من نزدیک می گرداند، تو را بر آن دلالت کردم و هرچه تو را از من دور می گرداند، تو را از آن نهی کردم. پس هرچه برای خود بهتر می دانی، آن را اختیار کن.(۱)

_______________________________________

۱- کافی، ج ۸، ص ۱۲۳.

فصل ششم: پاره ای از اعتقادات مسیحیان

نزول انجیل

«انجیل» در اصل، کلمه ای یونانی به معنای «مژده و بشارت» و نام کتابی است که بر حضرت عیسیعليه‌السلام نازل شده است. شایسته است بدانید که قرآن مجید هرگاه از کتاب عیسیعليه‌السلام نام می برد، «انجیل» را به صورت مفرد می آورد و نزول آن را از سوی خدا می داند. بنابراین، انجیل های گوناگونی که بین مسیحیان متداول است مانند اناجیل معروف چهارگانه وحی الهی نیستند. البته خود مسیحیان نیز این مطلب را انکار نمی کنند. بنابراین، «انجیل»، کتاب مقدس و آسمانی مسیحعليه‌السلام از میان رفته است و امروز در دست نیست و تنها برخی شاگردان حضرت عیسیعليه‌السلام بخش هایی از آن را در انجیل های خود آورده اند.(۱)

قرآن مجید می فرماید:

ما این کتاب را به حق به تو نازل کردیم. (این کتاب) کتاب های آسمانی پیش از خود را تصدیق می کند.(۲)

این آیه و آیات دیگری از قرآن، تورات و انجیل موجود در زمان پیامبر را تأیید و تصدیق کرده است. پس اگر در تورات و انجیل ها، تحریفی رخ داده باشد، به دوران پیش از اسلام، مربوط است. بر این اساس، آیا تورات

____________________________________

۱- تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۲۱۳.

۲- مائده، ۴۸.

و انجیل کنونی که همان تورات و انجیل زمان نزول قرآن است، از نظر مسلمانان معتبر است. به ویژه آن که در قرآن می خوانیم: «قرآن آن چه را نزد شماست، تصدیق می کند»(۱)

در پاسخ باید گفت آیات گوناگونی از قرآن، گواهی می دهد که نشانه های پیامبر اسلام و آیین او در همان کتاب های تحریف شده وجود داشته است. منظور از تحریف این کتاب های آسمانی، آن نیست که همه ی کتاب های موجود، باطل و بر خلاف واقع باشد، بلکه به یقین، بخشی از تورات و انجیل واقعی در لابه لای همین کتاب ها وجود داشته است. نشانه های پیامبر اسلام در همین کتاب ها یا دیگر کتاب های مذهبی یهود و نصارا بوده است که اکنون نیز اشاره هایی در آن ها وجود دارد. به این ترتیب، بعثت پیامبر و کتاب آسمانی وی، همه ی آن نشانه ها را تصدیق کرده؛ زیرا با آن مطابقت داشته است.

بنابراین، تصدیق تورات و انجیل از سوی قرآن این است که نشانه های پیغمبر و دعوت و بعثت او که در قرآن موجود است، با نشانه های او در تورات و انجیل مطابقت دارد. در هر صورت مفهوم این آیه چیزی نیست جز تصدیق عملی قرآن و پیامبر نسبت به نشانه های حقانیت او که در کتاب پیامبران گذشته بوده است. پس کوچک ترین دلالتی بر تصدیق همه ی گفته های تورات و انجیل ها ندارد.(۲)

به باور مسیحیان، هرگز کتابی به نام «انجیل» بر حضرت عیسیعليه‌السلام

________________________________

۱- بقره، ۴۱.

۲- تفسیر نمونه، ج ۱، صص ۲۱۰ _ ۲۱۱.

نازل نشده است و او کتاب آسمانی ندارد. معمولاً کتاب نداشتن حضرت عیسیعليه‌السلام در جایی بیان نمی شود؛ زیرا این مسأله برای مسیحیان بدیهی است و هرگز وجود کتابی برای او، به ذهن یک مسیحی خطور نمی کند. با این حال، گاه گاهی، هنگام گفت وگو با مسلمانان، این مسأله را مطرح می کنند و وجود این عقیده را در جامعه ی خود منکر می شوند. دکتر توماس میشل می گوید: «مسیحیان هرگز نمی گویند عیسی کتابی به نام «انجیل» آورد. نقل وحی از سوی عیسی آن گونه که مسلمانان درباره ی قرآن و پیامبر اسلام معتقدند، در مسیحیّت جایی ندارد. مسیحیان، عیسیعليه‌السلام را «تجسّد وحی الهی، می دانند و به عقیده ی آنان، وی نه حامل پیام، بلکه عین پیام بوده است. بدین سبب، ما مسیحیان خواستار انجیلی نیستیم که عیسیعليه‌السلام ، آن را نوشته یا به شاگردانش املا کرده باشد».(۱)

انجیل های کنونی

اهل کتاب نسبت به انجیل های کنونی، با دیده ی کاملاً موافق می نگرند و همه ی احترام های شایسته ی یک کتاب آسمانی را نسبت به آن روا می دارند. حتی تعبیرهایی مانند «کتاب خدا» و «وحی» را درباره ی آن ها به کار می برند. از نظر مسیحیان، خدا نگارنده ی نهایی کتاب مقدس است؛ یعنی این عمل را به وسیله ی نگارندگان بشری که کارگزاران وی بوده اند، به انجام رسانده است. نگارندگان بشریِ کتابِ مقدّس هریک در عصری خاص می زیسته اند و مانند دیگر انسان ها با محدودیت های زبان و

____________________________________

۱- ادیان زنده ی جهان، صص ۱۳۶ _ ۱۳۷.

تنگناهای علمی دست به گریبان بوده اند. مسیحیان بر این باورند که نگارندگان بشریِ کتابِ مقدّس برای بیان پیام الهی به شیوه ی خاص خود و نگارش ویژه از توفیق الهی برخوردار بوده اند.(۱)

کتاب مقدس مسیحیان دو بخش دارد، «عهد عتیق» و «عهد جدید» در «عهد عتیق» درباره ی نجات یابی به وسیله ی وعده و وعید و قانون و شریعت، و در «عهد جدید»، از رهایی به وسیله ی محبّت سخن به میان می آید.

«عهد جدید» به زبان یونانی نگارش یافته است و ۲۷ کتاب دارد که از نظر موضوع به چهار بخش تقسیم می شود. بخش اول، زندگی نامه و سخنان حضرت عیسی مسیحعليه‌السلام در ۴ کتاب است. بخش دوم، زندگی نامه و سخنان مبلّغان صدر مسیحیت در یک کتاب است. بخش سوم، نامه های رسولان شامل ۲۱ نامه در ۲۱ کتاب است. آخرین و چهارمین بخش «عهد جدید»، رؤیا درباره ی آینده ی کلیسا یعنی جامعه ی مسیحیت است که در یک کتاب به نام «مکاشفه ی یوحنّای رسول» گرد آمده است.

به باور نصاری، گروه بسیاری از یاران و پیروان حضرت عیسیعليه‌السلام به نگارش سیره ی آن حضرت پرداختند. از این رهگذر نوشته هایی پدید آمد که بعدها «انجیل» خوانده شد. اندک اندک، چهار انجیل از این انجیل ها رسمی شد و دیگر انجیل ها از جامعه رخت بر بست. نویسندگان انجیل اول و چهارم از حواریّون و نویسندگان و انجیل دوم و سوم از حواریّون

____________________________________

۱- ادیان زنده ی جهان، صص ۱۲۶ _ ۱۲۷.

حواریّون معرفی می شوند. چون میان سه انجیل اول، «هم آهنگی» وجود دارد، آن ها را «انجیل های هم نوا» می نامند. این چهار انجیل به شرحِ زیر است:

۱ - انجیل متّی: «متی» یکی از حواریّون حضرت مسیحعليه‌السلام آن را نگاشته و شامل سیره و مواعظ عیسیعليه‌السلام با اشاره به پیشگویی های «عهد عتیق» است.

۲ - انجیل مرقس: «مرقس» که حواری یکی از حواریّون عیسی بن مریمعليه‌السلام به نام «پطرس» بوده، آن را نگاشته و قدیمی ترین و کوتاه ترین کتاب سیره و مواعظ مسیحعليه‌السلام است.

۳ - انجیل لوقا: به دست «لوقا» که حواری یکی از حواریّون حضرت عیسیعليه‌السلام به نام «پولس» بوده، نگارش یافته و شامل سیره و مواعظ مسیحعليه‌السلام با تکیه بر جزییات است.

۴ - انجیل یوحّنا: به دست «یوحنّا» که از حواریّون حضرت عیسیعليه‌السلام بود، نگارش یافته و متأخرترین کتاب سیره و مواعظ مسیحعليه‌السلام با تأکید بر فرا بشری بودن اوست(۱) .

تثلیث؛ مهم ترین و بزرگ ترین انحراف مسیحیّت

یکی از مهم ترین انحراف های جامعه ی مسیحیت، مسأله ی تثلیث و اعتقاد به خدایان سه گانه است. در میان انحراف هایی که جهان مسیحیت به آن گرفتار شده است، هیچ یک بدتر و بزرگ تر از تثلیث نیست. آنان با

______________________________________

۱- ادیان زنده جهان، صص ۱۱۹ _ ۱۲۴.

صراحت می گویند: «خداوند، سه گانه است و در عین حال یگانه است». یعنی هم وحدت را حقیقی می دانند و هم سه گانگی را واقعی می شمارند. این موضوع، مشکل بزرگی برای پژوهش گران مسیحی پدید آورده است. اگر آنان، یگانگی خدا را «مجازی» و تثلیث را «حقیقی» یا این که تثلیث را «مجازی» و توحید را «حقیقی» می دانستند، باز مسأله ساده بود، ولی شگفت این است که هر دو را حقیقی و واقعی می دانند. به همین دلیل، می گویند این مسأله را نباید با مقیاس عقل پذیرفت، بلکه باید با مقیاس تعبّد و دل پذیرفته شود!(۱)

قرآن درباره ی مسأله ی تثلیث می فرماید:

ای اهل کتاب در دین خود غلو نکنید و درباره ی خدا، جز حق نگویید. مسیح عیسی بن مریم فقط فرستاده ی خدا و کلمه ی اوست، که او را به مریم القا کرد و روحی از سوی او بود. بنابراین، به خدا و پیامبران او، ایمان بیاورید و نگویید (خداوند) سه گانه است. (از این سخن) خودداری کنید؛ زیرا به سود شما نیست. خدا تنها معبود یگانه است. او منزه است از این که فرزندی داشته باشد. از آنِ اوست آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین است و خداوند برای تدبیر و سرپرستی آن ها کافی است.(۲)

قرآن مجید در این آیه، به چند نکته اشاره می کند که هر یک دلیلی برای ابطال تثلیث و الوهیت مسیحعليه‌السلام به شمار می روند. این دلیل ها را بر می شماریم:

۱ - عیسیعليه‌السلام فقط فرزند مریمعليها‌السلام بود. آوردن نام مادر عیسیعليه‌السلام در کنار نام او (۱۶ بار) در قرآن، نشان می دهد که مسیحعليه‌السلام هم چون دیگر

_____________________________________

۱- تفسیر نمونه، ج ۴، صص ۲۲۴ _ ۲۲۵.

۲- نساء، ۱۷۱.

انسان ها، دوران جنینی را در رحم مادر گذرانده است. همانند دیگران متولّد شده، شیر خورده و در آغوش مادر پرورش یافته است. پس چگونه چنین کسی که از قوانین طبیعت و تغییرهای جهان ماده، اثر می پذیرد، می تواند خداوندی ازلی و ابدی باشد؟ به ویژه آن که کلمه ی «انما» به این توهّم نیز پاسخ می گوید که اگر عیسیعليه‌السلام پدر نداشت، بدان مفهوم نیست که فرزند خدا بود، بلکه فقط فرزند مریمعليها‌السلام بود.(۱)

۲ - عیسیعليه‌السلام فرستاده ی خدا بود. این جایگاه نیز با الوهیت او تناسبی ندارد. نکته ی قابل توجه این است که سخنان مسیحعليه‌السلام که در انجیل های کنونی وجود دارد، همگی از نبوت و رسالت وی برای هدایت انسان ها حکایت می کند نه الوهیت و خدایی او.

۳ - عیسیعليه‌السلام ، کلمه ی خدا بود که به مریم القا شد. در چند آیه از قرآن، از عیسیعليه‌السلام به «کلمه» تعبیر شده است. این تعبیر به مخلوق بودن مسیحعليه‌السلام اشاره می کند. همان گونه که کلمه ها، آفریده ی ما هستند، موجودات جهان آفرینش نیز آفریده ی خدا هستند. کلمه ها، اسرار درون ما را بیان می کند و نشانه ای از ویژگی ها و روحیه ی ما است. مخلوقات این جهان نیز روشن گر ویژگی های جمال و جلال خدایند. از این رو، در چند مورد از آیات قرآن به همه ی آفریده ها «کلمه» گفته شده است. البته این کلمه ها با هم تفاوت دارند. بعضی بسیار برجسته و بعضی ساده و

________________________________________

۱- تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۲۲۱.

کوچکند. عیسیعليه‌السلام افزون بر مقام رسالت به ویژه از نظر آفرینش، برجستگی ویژه ای داشت و آن، این بود که بدون پدر آفریده شد.

۴ - عیسی روحی است که از سوی خدا آفریده شد. این تعبیر که درباره ی آفرینش آدم و به یک معنا، آفرینش همه ی بشر در قرآن آمده است، به عظمت آن روحی اشاره می کند که خدا آفرید و در وجود انسان ها به طور عموم و مسیحعليه‌السلام و پیامبران به طور ویژه قرار داد.

شگفت انگیز است که مسیحیان، تولد عیسیعليه‌السلام را از مادر بدون وجود پدر، دلیلی بر الوهیت او می گیرند. گویا فراموش کرده اند حضرت آدمعليه‌السلام نیز بدون پدر و مادر پدید آمده است، ولی هیچ کس این خلقت خاص را دلیل بر الوهیت آدم نمی داند!

قرآن مجید تأکید می کند که خداوند، معبود یگانه است؛ یعنی شما قبول دارید که در عین تثلیث، خدا یگانه است. در حالی که اگر فرزندی داشته باشد، شبیه او خواهد بود و با این حال، یگانگی معنا ندارد. چگونه ممکن است خداوند، فرزندی داشته باشد در حالی که او از نقیصه ی نیاز به همسر و فرزند و نقیصه ی جسمانی بودن و عوارض جسم بودن مبرّا است؟ افزون بر آن، آن چه در آسمان ها و زمین است، مِلک اوست و همگی آفریده ی اویند و او آفریدگار آن هاست. مسیحعليه‌السلام نیز یکی از این آفریده های اوست. چگونه می توان یک حالت استثنایی برای وی قایل شد؟ آیا مملوک و مخلوق می تواند فرزند مالک و خالق باشد؟ خداوند نه تنها خالق و مالک آن هاست، بلکه مدبّر، حافظ، رازق و سرپرست آنها نیز هست. اصولاً خدایی که ازلی و ابدی است و سرپرستی همه ی موجودات را از ازل تا ابد بر عهده دارد، به فرزند چه نیازی دارد؟ مگر او همانند ما است که برای جانشینی پس از مرگ خود، فرزندی بخواهد؟(۱)

تثلیث پس از قرن سوم در میان مسیحیان آشکار گشت و این، بدعتی آشکار بود که بر اثر غلّو مسیحیان و نیز درهم آمیختگی مسیحیان با اقوام دیگر، در آیین مسیحیت واقعی وارد شد. برخی احتمال می دهند که «تثلیث» نصاری از «ثالوث» هندی (سه گانه پرستی هندوها) گرفته شده است.

تثلیث مطلبی کاملاً نامعقول و بر خلاف بداهت عقلی است و می دانیم که مذهب هرگز نمی تواند از عقل و علم جدا شود. علم حقیقی و مذهب واقعی همیشه هم آهنگ هستند و دوش به دوش یکدیگر راه می پیمایند. این سخن که مذهب را باید به طور تعبدی پذیرفت، سخن بسیار نادرستی است؛ زیرا در این صورت، چرا انسان باید خداپرست باشد نه بت پرست؟ چرا مسیحیان باید مذهب خود را تبلیغ کنند نه مذهب های دیگر را؟

ذات خداوند که یک وجود نامتناهی است، هرگز نمی تواند تعدد داشته باشد و دوگانگی و سه گانگی برای خداوند تصورناپذیر است. هم چنین در اعتقاد به این که ذات خدا مرکب از سه اصل یا سه ذات و به عبارتی، «سه اقنوم» است، باید هر سه محدود باشند، نه نامحدود و نامتناهی. افزون بر آن، هر مرکبی نیازمند اجزای خویش و وجودش، معلول وجود آن هاست. پس لازمه ی ترکیب در ذات خدا، این است که او نیازمند و معلول باشد،

___________________________________

۱- تفسیر نمونه، ج ۴، صص ۲۲۱ _ ۲۲۴.

در حالی که می دانیم او بی نیاز است و علت نخستین جهان هستی است. از همه ی این ها که بگذریم، چگونه ممکن است ذات خدا در قالب انسانی آشکار شود و به جسم، مکان، غذا و لباس و مانند آن، نیاز پیدا کند؟ محدود ساختن خدای ازلی و ابدی در جسم یک انسان و قرار دادن او در جنین مادر، از بدترین تهمت هایی است که ممکن است به ذات مقدس خداوندی وارد شود.اینک دیده می شود که برخی مبلّغان مسیحی برای اغفال افراد کم اطلاع، درباره ی مسأله ی تثلیث به مثال های سفسطه آمیزی پناه برده اند. برای نمونه می گویند: وحدت در تثلیث (یگانگی در عین سه گانگی) را به «نور»، «حرارت» و «جرم خورشید» می توان تشبیه کرد که در عین حال که یک حقیقتند، سه چیز هستند. یا اینکه به موجودی تشبیه می کنند که عکس آن در سه آینه بیافتد. با این که یک موجود بیشتر نیست، سه موجود به نظر می رسد. یا آن را به مثلثی تشبیه می کنند که از بیرون، سه زاویه دارد، ولی اگر زوایا را از درون امتداد دهیم، به یک نقطه می رسند.

با کمی دقت درمی یابیم که این مثال ها با مسأله ی مورد بحث، ارتباطی ندارد؛ زیرا به یقین، جرم خورشید با نور آن، دو چیز جداگانه است. از نظر علمی، نور که امواج مافوق قرمز است، کاملاً با حرارت که امواج مادون قرمز است، تفاوت دارند. اگر هم گفته می شود که این سه چیز یک واحد شخصی هستند، مسامحه و مجازی بیش نیست. در مثال جسم و آینه ها نیز عکسی که در آینه است، چیزی جز انعکاس نور نیست. به یقین، انعکاس نور غیر از خود جسم است. بنابراین، اتحاد حقیقی و شخصی در

میان آن ها وجود ندارد. در مثال مثلث هم زوایای مثلث متعددند و امتداد نیم سازها و رسیدن به یک نقطه در داخل مثلث، به زوایا ربطی ندارد.

شگفت انگیزتر این که بعضی مسیحیان شرقی با الهام از «وحدت وجود» صوفیه، خواسته اند توحید در تثلیث را با منطق وحدت وجود تطبیق دهند. ناگفته پیداست که اگر کسی عقیده ی نادرست و انحرافی وحدت وجود را بپذیرد، باید همه ی موجودات این جهان را جزیی از ذات خدا، بلکه عین او تصور کند. در این صورت، سه گانگی معنی ندارد؛ زیرا همه ی موجودات از کوچک و بزرگ، جزء یا مظهری برای او می شوند. بنابراین، تثلیث با وحدت وجود هیچ گونه ارتباطی ندارد. البته وحدت وجود صوفیه نیز در جای خود باطل شده است.

گاهی برخی مسیحیان می گویند: اگر ما مسیح بن مریمعليه‌السلام را «ابن الله» می گوییم، درست مانند آن است که شما به حسین بن علیعليه‌السلام «ثار اللّه» و «ابن ثاره» می گویید، یا در پاره ای روایات به علیعليه‌السلام «یداللّه» گفته شده است. در پاسخ باید گفت:

۱ - این اشتباه بزرگی است که بعضی «ثار» را به «خون» معنا کرده اند؛ زیرا ثار هیچ گاه در لغت عرب به معنای خون نیامده است، بلکه به معنای خون بها است. در لغت عرب به خون، «دم» می گویند: بنابراین، ثاراللّه؛ یعنی ای کسی که خون های تو از آنِ خداست و او، خون بهای تو را می گیرد. هم چنین تو فرزند علی بن ابی طالب هستی که شهید راه خدا بود و خون بهای او را نیز باید خدا بگیرد.

۲ - به یقین، اگر عبارت هایی درباره ی مردان خدا به ویژه علیعليه‌السلام

تعبیر به «یدالله» می شود، گونه ای تشبیه و مجاز و کنایه است، ولی آیا هیچ مسیحی واقعی حاضر است «ابن الله» بودن مسیح را گونه ای مجاز و کنایه بداند؟ به یقین چنین نیست؛ زیرا منابع اصیل مسیحیت، «ابن» را به عنوان «فرزند حقیقی» می شمرند و می گویند: این صفت ویژه ی مسیحعليه‌السلام است نه غیر او.(۱)

بنابراین، مسأله ی تثلیث و مسیح را فرزند خدا یا خدا قلمداد کردن، خرافه ای بیش نیست. قرآن نیز از انحراف مسیحیان سخن می گوید که منظور، همان مسأله ی الوهیت مسیح و تثلیث است.

قرآن، این انحراف ها را کفر می داند. چه کفری از این بالاتر که خداوند از هر جهت نامحدود را با مخلوقی که از هر جهت محدود است، یگانه و متحد بدانند و ویژگی های مخلوق را برای خالق قرار دهند؟!(۲)

موهوم بودن تثلیث

در «تفسیر المنار» داستانی از کتاب «اظهار الحق» نقل شده است که نشان می دهد تثلیث و توحید نصاری، وهم آمیز است. نویسنده می گوید: سه نفر به آیین مسیحیت درآمدند و کشیش، عقاید ضروری مسیحیت از جمله عقیده ی تثلیث را به آنان آموخت. روزی یکی از علاقه مندان مسیحیت نزد کشیش آمد و از کسانی که تازه به آیین مسیحیت درآمده بودند، پرسید. کشیش با کمال خوش وقتی به آن سه تن اشاره کرد. او بی درنگ پرسید: آیا از عقاید ضروری مسیحیت چیزی یاد گرفته اند؟

__________________________________

۱- تفسیر نمونه، ج ۴، صص ۲۲۵ _ ۲۲۹.

۲- تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۳۴.

کشیش با شجاعت و تأکید گفت: آری. سپس برای نمونه، یکی از آن ها را صدا زد تا او را در حضور میهمان بیازماید. کشیش گفت: درباره ی تثلیث چه می دانی؟ او در پاسخ گفت: شما به من چنین یاد داده اید که خدایان سه گانه اند. یکی در آسمان است و دیگری در زمین از شکم مریم متولد شد و سومین نفر در ۳ سالگی به صورت کبوتری بر خدای دوم نازل گردید! کشیش عصبانی شد و او را بیرون کرد و گفت: او چیزی نمی فهمد. سپس نفر دوم را صدا زد. او در پاسخ گفت: شما به من آموختید که خدایان سه نفر بودند.

یکی از آن ها به دار آویخته شد و اکنون دو خدا بیشتر نداریم! خشم کشیش بیشتر شد و او را نیز بیرون راند. آن گاه نفر سوم را که باهوش تر و در حفظ عقاید دینی جدی تر بود، صدا زد و همان مسأله را از او پرسید. او با احترام گفت: پیشوای من! آن چه را به من آموختید، کاملاً حفظ کردم و از برکت مسیح به خوبی فهمیدم.

شما گفتید: خداوند یگانه، سه گانه است و خداوندان سه گانه، یگانه اند. یکی از آن ها را به دار زدند و مُرد. بنابراین، همه مُردند؛ زیرا او با بقیه یگانه بود و بدین ترتیب، اکنون هیچ خدایی وجود ندارد.(۱)

بدین گونه، او بطلان اعتقاد به مسیحیت را آشکار ساخت. قرآن نیز از مسیحیان دعوت می کند که از این عقیده ی کفرآمیز باز گردند تا خداوند، آنان را مشمول عفو خود قرار دهد.(۲)

______________________________________

۱- تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۳۶.

۲- مائده، ۷۴.

روح القُدُس چیست؟

قرآن کریم می فرماید:

به عیسی بن مریم، دلایل روشن بخشیدیم و او را به وسیله ی روح القدس تأیید کردیم.(۱)

مسیحیان درباره ی روح القدس، اعتقاد خاصی دارند که در قاموس مقدس چنین آمده است: «روح القدس، اقنوم سوم از اقانیم ثلاثه ی الهیه خوانده شده است و آن را «روح» گویند؛ زیرا مبدع و مخترع حیات است. «مقدس» می گویند؛ زیرا یکی از کارهای مخصوص او آن است که قلوب مؤمنان را به دلیل علاقه ای که به خدا و مسیح دارد، تقدیس می فرماید. او را «روح الله» و «روح المسیح» نیز می گویند. احتمال دیگر این که، روح القدس که تسلّی دهنده ی ماست همان باشد که همواره ما را برای پذیرش و درک راستی و ایمان و اطاعت، ترغیب می فرماید. اوست که اشخاصی را که در گناه و خطا مرده اند، می گرداند، ایشان را پاک و منزه می سازد و شایسته ی تمجید حضرت واجب الوجود می فرماید».(۲)

این دو معنا چون مطابق عقیده ی تثلیث است، از نظر ما پذیرفتنی نیست. بنا بر عقیده ی مفسران اسلامی، درباره ی روح القدس دو احتمال وجود دارد:

۱ - منظور از روح القدس، «جبرییل» است. منظور قرآن از این که: «خداوند، عیسیعليه‌السلام را با روح القدس تأیید فرمود»،(۳) آن است که خداوند،

_____________________________________

۱- بقره، ۸۷.

۲- قاموس کتاب مقدس، ص ۴۲۴، به نقل از: تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۲۳۷.

۳- بقره، ۸۷.