بشیر صلح

بشیر صلح0%

بشیر صلح نویسنده:
گروه: نبوت و پیامبری

بشیر صلح

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محبوبه معلمی
گروه: مشاهدات: 6142
دانلود: 2519

توضیحات:

بشیر صلح
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 101 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6142 / دانلود: 2519
اندازه اندازه اندازه
بشیر صلح

بشیر صلح

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

جبرییل را یار و مددکار عیسیعليه‌السلام قرار داد. شاهد این مطلب نیز آیه ی ۱۰۲ سوره ی نحل است که می فرماید: «بگو: روح القدس، آن را به حقیقت بر تو نازل کرده است». با این حال، چرا به «جبرییل» روح القدس می گویند؟ روح است؛ چون جنبه ی روحانیت در فرشتگان غلبه دارد و اضافه کردن «روح» به «القدس»، به پاکی و قداست این روح، اشاره می کند.

۲ - منظور از روح القدس، همان نیروی غیبی است که عیسیعليه‌السلام را تأیید می کرد و با همان نیروی اسرارآمیز، مردگان را به فرمان خداوند زنده می ساخت. البته این نیروی غیبی در همه ی مؤمنان با تفاوت درجه ی ایمان، به صورت های ضعیف تر وجود دارد.

به طور کلی، این پدیده، همان امدادهای الهی است که انسان را در انجام عبادت ها و کارهای مشکل، یاری می رساند و از گناهان باز می دارد. به همین دلیل، درباره ی برخی شاعران اهل بیت گفته شده است که پس از خواندن اشعارشان، ائمه به آنان می فرمودند: «این شعر را روح القدس بر زبان تو دمید و آن چه گفتی، به یاری او بود.»(۱)

البته هر دو احتمال هم می تواند با هم قابل جمع باشد؛ یعنی درباره ی پیامبران، جبرییل باشد و درباره ی مؤمنان، امدادهای غیبی.

____________________________________

۱- تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۲۳۷.

فصل هفتم: صعود آسمانی

اشاره

وحشت یهود از دعوت حضرت عیسیعليه‌السلام و نقشه کشیدن برای قتل آن حضرت یهودیان از گسترش پیام عیسیعليه‌السلام و گرد آمدن مردم در پیرامون او، به وحشت افتادند. آنان می هراسیدند که انقلابی خونین برپا شود و همه ی قدرت و ثروت شان را بر باد دهد. از این رو، جاسوسان خود را در اطرافش گماشتند و کمین ها بر سر راهش ترتیب دادند. به انواع دسیسه ها دست یازیدند. او را ساحر خواندند و معجزه هایش را شعبده بازی و اعمال شیطانی نامیدند. گفتند: او از دین موسیعليه‌السلام برگشته و شریعت او را زیر پا گذاشته است. بنابراین، در روز شنبه از کارهای دنیوی، دست نمی کشد و به این عید بزرگ و روز عبادت، احترام نمی نهد و....

غوغای تبلیغات یهود، صدای رسای دعوت مسیح را فرو ننشاند و او را از عزمش باز نداشت. او هم چنان در نشر حقایق می کوشید و در همه جا، رسالت خود را اعلان می کرد.

در پی سخنان مسیحعليه‌السلام ، مردم دسته دسته از پیرامون یهودیان پراکنده می شدند. نزدیک بود سرچشمه های سودجویی های سرشارشان بخشکد و منابع ارتزاق شان از میان برود. از این رو، به مشاوره پرداختند و تصمیم گرفتند اصل و ریشه ی این گرفتاری را بخشکانند. آنان برای قتل عیسیعليه‌السلام آماده شدند، ولی از مکان او بی خبر بودند و به یافتن او، امیدی نداشتند.

پس برای یافتن او به وعده های دروغ و تطمیع های فریبنده دست یازیدند. در پایان کار، حکومت را نیز بر ضد عیسیعليه‌السلام برانگیختند و چنین وانمود کردند که دعوت عیسیعليه‌السلام برای زوال حکومت قیصر و درهم شکستن پایه های پادشاهی او است.

پس از چندی، روحانی نمایان یهود در بیت المقدس گرد آمدند تا درباره ی نزدیک ترین راه و سریع ترین و مؤثرترین وسایل برای دست گیری عیسیعليه‌السلام رایزنی کنند. در این هنگام که در کار خود فرو مانده و گرفتار اندوه و نومیدی گشته بودند. ناگهان مردی از پیروان عیسیعليه‌السلام نزد نگهبان جایگاه مذاکره رفت و در حالی که گام برداشتن او از اضطراب درون و ناراحتی وجدان وی حکایت می کرد، آهسته به گوش نگهبان گفت: مطلب مهمی دارم که باید به این هیأت گزارش دهم. طولی نکشید که به آن مرد اجازه ی ورود دادند. چون به مجمع وارد شد، درباره ی خروج عیسیعليه‌السلام از دین و گرد آمدن مردم در پیرامون او، اظهار نگرانی کرد. آن گاه با کمال احتیاط و اضطراب، گفت که می تواند جایگاه او را به آنان نشان دهد، تا آنان از این اندوه و نگرانی برهند. با این سخن، آثار شادی در چهره های یهودیان پدیدار شد. پیرامون آن مرد را گرفتند و باران وعده های دروغ بر سرش فرو باریدند. او نیز ساده دلانه به وعده هایشان، دل بست. در هر حال، هیأت کاهنان، آن مرد را نزد فرمانبردار بردند تا داستان را برای او شرح دهد و اسرار کار عیسیعليه‌السلام را باز گوید. فرمانروا، شماری از لشکریان را همراه او فرستاد تا عیسی را دستگیر کنند. عیسیعليه‌السلام که از دسیسه چینی یهودیان آگاه بود، در یک نقطه نمی ماند و در میان دهکده ها

گردش می کرد. گاهی پنهان و زمانی آشکار، دعوت خود را منتشر می کرد. شاگردان و حواریّونش نیز مانند سایه در پی او روان بودند و لحظه ای از او دور نمی شدند. یک روز عیسیعليه‌السلام با حواریّون به باغی وارد شدند تا شب را در آن جا بگذرانند. آنان می اندیشیدند که در آن باغ از چشم دشمنان در امان می مانند، ولی این گمان درست از آب در نیامد. چون شب فرا رسید، جاسوسان و نگهبانان از در و دیوار باغ وارد شدند و عیسیعليه‌السلام و حواریّونش را به محاصره درآوردند. حواریّون چون وضع را این گونه دیدند، از یاری عیسیعليه‌السلام دست برداشتند و راه فرار را در پیش گرفتند.(۱)

مشتبه شدن فردی به جای حضرت عیسیعليه‌السلام

در قصص قرآن آمده است که چون لشکریان یهود، عیسیعليه‌السلام و یاران او را محاصره کردند، حواریّون از آن جا گریختند. با این حال، پروردگار به یاری عیسیعليه‌السلام آمد و او را از چشم مردم پوشیده داشت. از این رو، مردی که با عیسیعليه‌السلام شباهت کامل داشت، به دست ایشان گرفتار شد. او را عیسیعليه‌السلام پنداشتند و بر او هجوم آوردند. مرد بسیار شگفت زده شد و زبانش از شدّت وحشت از کار افتاد و توان نداشت که از خود دفاع کند. آن مرد نگون بخت همان «یهودای اسخریوطی» بود که مکان عیسیعليه‌السلام را به کاهنان نشان داده بود. خدا نیز این گونه مزد خیانتش را پرداخت و او را در همان چاه مکری که برای عیسیعليه‌السلام کنده بود، سرنگون کرد.(۲)

__________________________________

۱- قصص قرآن، صص ۲۴۹ _ ۲۵۲.

۲- قصص قرآن، ص ۲۵۳.

روایت دیگر آن است که چون عیسیعليه‌السلام از یهود گریخت، با ۱۷ تن از حواریّون وارد خانه ای شد، ولی یهود آن خانه را محاصره کردند. هنگامی که وارد خانه شدند، حق تعالی همه را به صورت عیسیعليه‌السلام درآورد. یهودیان گفتند: شما سحر کرده اید. بگویید که عیسیعليه‌السلام کدام یک از شماست وگرنه همه را می کشیم. عیسیعليه‌السلام به اصحاب خود گفت: کدام یک از شما امروز می پذیرد که شبیه من شود و کشته گردد تا به بهشت وارد شود. در این میان، شخصی به نام «سرجس» این کار را پذیرفت. وی بیرون آمد و گفت، عیسی منم. یهودیان او را گرفتند، کشتند و به دار آویختند. خدا نیز در همان روز، عیسیعليه‌السلام را به آسمان برد.(۱) امام باقرعليه‌السلام فرموده است: «عیسیعليه‌السلام اصحاب خود را وعده کرد در شبی که خدا او را به آسمان برد. همه هنگام شام نزد آن حضرت گرد آمدند و ایشان دوازده نفر بودند. عیسیعليه‌السلام آنان را به داخل خانه برد و در چشمه ای که در گوشه ی آن خانه بود، غسل کرد. سپس به سوی آنان آمد، در حالی که آب از سرش می ریخت و می گفت: خدا به من وحی کرده است که مرا در این ساعت به آسمان برد و از لوث یهود پاک گرداند. چه کسی از شما می پذیرد شَبَه و مثال من بر او افتد و به دلیل شباهت من، او را بکشند و به دار آویزند. در مقابل، در قیامت و بهشت با من باشد؟ جوانی از میان ایشان گفت: ای روح اللّه! من می پذیرم. عیسیعليه‌السلام فرمود: خواهی پذیرفت؟ گفت: آری. سپس فرمود: یکی از شما پیش از صبح دوازده

_________________________________________

۱- مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۳۵.

مرتبه به من کافر خواهد شد. یک نفر پرسید: آیا من نیستم؟ حضرت فرمود: اگر تو این را در نفس خود می یابی، تو آن خواهی بود. سپس فرمود: شما پس از من، سه فرقه خواهید شد که بر خدا افترا می بندند. دو گروه به دوزخ خواهند رفت و یک فرقه، پیرو شمعون، وصیّ من خواهند شد که بر خدا افترا نمی بندند و وارد بهشت خواهند شد. سپس حق تعالی، عیسیعليه‌السلام را از گوشه ی خانه به آسمان برد و ایشان می دیدند. پس از آن یهود در پی حضرت عیسیعليه‌السلام آمدند و آن کسی را که حضرت عیسیعليه‌السلام فرموده بود کافر خواهد شد، گرفتند. هم چنین جوانی را که شباهت حضرت عیسیعليه‌السلام را پذیرفته بود، کشتند و به دار آویختند. دیگری نیز همان گونه که حضرت عیسیعليه‌السلام فرموده بود، تا صبح دوازده مرتبه کافر شد».

مسیحعليه‌السلام به آسمان رفت

قرآن کریم می فرماید:

و (یهود) می گفتند که ما مسیح عیسی بن مریم رسول خدا را کشته ایم، در حالی که در این ادعای خود نیز دروغ می گفتند. آنان هرگز مسیح را نکشتند و به دار نیاویختند، بلکه دیگری را که به او شباهت داشت، به اشتباه به دار زدند. آنان که درباره ی مسیح اختلاف کردند، خودشان در شک بودند و هیچ یک به گفته ی خود ایمان نداشتند و تنها از گمان شان پیروی می کردند. به یقین، او را نکشتند، بلکه خداوند او را به سوی خود برد و خداوند قادر و حکیم است.(۱)

علامه طباطبایی در المیزان می فرماید: «مردم در کیفیت قتل عیسیعليه‌السلام

_______________________________

۱- نساء، ۱۵۷ _ ۱۵۸.

که آیا به وسیله ی دار بوده و یا به وسیله ی دیگری، اختلاف کردند. شاید در این جا که خدا، اول ادعای قتل مسیح را نفی می کند و آن گاه در مقام رد، قتل و صلب را با هم ذکر می کند، برای بیان نفی تام است به طوری که هیچ شکی در آن راه نیابد؛ زیرا صلب و به دار کشیدن که نوع خاصی از عذاب کردن مجرمین است، همیشه ملازم با قتل نیست و زمانی که قتل اطلاق می شود، صلب به ذهن متبادر نمی شود و از طرفی، مردم هم در کیفیت قتل مسیحعليه‌السلام اختلاف دارند. پس مجرد نفی قتل، ممکن است این تأویل در آن راه یابد که حضرت را به طور عادی نکشتند و منافات ندارد با این که او را به وسیله ی صلب کشته باشند. لذا خدا بعد از جمله ی «ما قتلوه»، جمله ی «و ما صلبوه» را ذکر کرده برای این که حق صراحت کلام را ادا کند و تصریح نماید که ویعليه‌السلام به دست آنان، نه به صورت صلب و نه به صورت دیگری وفات نیافته، بلکه کار او بر آنان مشتبه شد و کسی غیر از مسیحعليه‌السلام را به جای او گرفتند و کشتند و یا به دار زدند و چنین جریانی غیر عادی نیست؛ زیرا در امثال چنین اجتماعات در هم ریخته و پرشور و غوغا ممکن است به جای مجرم حقیقی، کس دیگری را بکشند. عیسیعليه‌السلام را سپاهیان رومی می خواستند بکشند و به طور کامل، او را نمی شناختند. از این رو، امکان دارد که به جای او، دیگری را گرفته باشند و در عین حال، روایاتی هم هست که خدا شباهتی از عیسی به دیگری انداخت و او را گرفتند و به جای عیسیعليه‌السلام کشتند».(۱)

_____________________________________

۱- تفسیر المیزان، ج ۹، ص ۲۰۶.

قرآن مجید، کشته شدن و به دار آویخته شدن حضرت عیسیعليه‌السلام را با صراحت نفی می کند و می فرماید که امر بر مردم مشتبه گردید. انجیل های چهارگانه ی کنونی همگی مسأله ی مصلوب شدن (به دار آویخته شدن) مسیحعليه‌السلام و کشته شدن او را آورده اند و می گویند: «او آمد تا قربانی گناهان ما شود. او به دار آویخته و کشته شد تا گناهان بشر را بشوید و جهانیان را از مجازات نجات دهد». با این حال، قرینه هایی در دست است که مسأله ی مصلوب شدن عیسیعليه‌السلام را تضعیف می کند.

۱ - انجیل های چهارگانه ی کنونی که مصلوب شدن عیسیعليه‌السلام را گواهی می دهند، همگی سال ها پس از مسیحعليه‌السلام به وسیله ی شاگردان یا شاگردانِ شاگردان او نوشته شده اند. این، سخنی است که تاریخ نگاران مسیحی به آن اعتراف دارند. هم چنین شاگردان مسیحعليه‌السلام هنگام هجوم دشمنان به او، فرار کردند. خود انجیل ها نیز این مطلب را تأیید می کنند. بنابراین، مسأله ی مصلوب شدن عیسیعليه‌السلام را از سخنان شفاهی مردم گرفتند و اوضاع و احوال چنان پیش آمد که موقعیت برای اشتباه کردن شخص دیگری به جای مسیحعليه‌السلام آماده گشت.

۲ - عامل دیگری که اشتباه شدن عیسیعليه‌السلام را به شخص دیگری امکان پذیر می کند، این است که کسانی که برای دستگیری حضرت عیسیعليه‌السلام به باغ بیرون از شهر رفته بودند، گروهی از لشکریان رومی بودند. آنان نه یهودیان را می شناختند، نه آداب و زبان و رسوم شان را می دانستند و نه شاگردان عیسیعليه‌السلام را از استادشان تشخیص می دادند.

۳ - در انجیل های چهارگانه می خوانیم که شخص محکوم بر چوبه ی دار از خدا شکایت کرد که چرا او را تنها گذاشته و برای قتل به دست دشمن سپرده است. اگر مسیحعليه‌السلام برای این به دنیا آمده است که به دار آویخته شود و قربانی گناهان بشر گردد، چنین سخن ناروایی از او به هیچ وجه درست نبوده است. این جمله به خوبی نشان می دهد که فرد مصلوب، آدم ضعیف، ترسو و ناتوانی بوده است که صدور چنین سخنی از او دور از ذهن نخواهد بود و او نمی تواند مسیح باشد.(۱)

به استناد دلیل های یاد شده و دلیل های دیگر، فردی که به دار آویخته و کشته شد، نه حضرت عیسیعليه‌السلام ، بلکه فرد دیگری بود که به جای ایشان اشتباه گرفته شد.

قرآن کریم می فرماید:

به یاد آر آن گاه را که خداوند فرمود: ای عیسی! من تو را به قرب خود بالا می برم و تو را از معاشرت کافران پاک می گردانم.(۲)

این آیه، مؤید دیگری است بر این که عیسیعليه‌السلام ، کشته نشد، بلکه به آسمان رفت؛ زیرا یهودیان مدعی قتل عیسیعليه‌السلام بودند. نصاری نیز گمان می کردند یهودیان، عیسیعليه‌السلام را با دار زدن، کشته اند و پس از قتل، خداوند او را از میان قبر به سوی آسمان برده است. ناگفته نماند بر اساس آن چه از ظاهر آیات قرآن بر می آید، حضرت عیسیعليه‌السلام در نزد خدا زنده است و نخواهد مُرد تا همه ی اهل کتاب به او ایمان بیاورند.(۳)

امام رضاعليه‌السلام فرمودند: «امر کشته شدن و مردن احدی از پیامبران و

_______________________________________

۱- تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۲۰۲.

۲- آل عمران، ۵۵.

۳- تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۳۲ _ ۳۵.

حجت های خدا بر مردم مشتبه نشد به جز عیسیعليه‌السلام ؛ زیرا او را زنده از زمین بالا بردند و روحش را در میان آسمان و زمین قبض کردند و چون به آسمان رسید، حق تعالی، روح را به بدنش برگردانید».(۱)

زمان بالا رفتن حضرت عیسیعليه‌السلام

به سندهای معتبر از حضرت امام حسنعليه‌السلام نقل شده است که: «حضرت عیسیعليه‌السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان به آسمان رفت».(۲)

ایمان آوردن اهل کتاب به مسیحعليه‌السلام

قرآن کریم می فرماید:

هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر این که پیش از مرگش، به او ایمان می آورد و روز قیامت بر آن ها گواه خواهد بود.(۳)

درباره ی این آیه ی شریفه، بحث های زیادی شده است که چون از نظر داستانی با زندگی حضرت مسیحعليه‌السلام ارتباط دارد، به بررسی دیدگاه مفسّران درباره ی آن می پردازیم. درباره ی آیه ی یاد شده، دو بیان وجود دارد:

۱ - هنگامی که انسان در آستانه ی مرگ قرار می گیرد و ارتباط او با این جهان، ضعیف و با جهان پس از مرگ، قوی می گردد، پرده ها از برابر چشم او کنار می رود. بسیاری از حقایق را می بیند و نسبت به آن ها، آگاهی می یابد. در این هنگام، چشم حقیقت بین او، مقام مسیحعليه‌السلام را مشاهده

___________________________________

۱- حیات القلوب، ص ۱۱۹۳.

۲- قصص الانبیاء، ص ۱۴۳.

۳- نساء، ۱۵۹.

می کند و در برابر او تسلیم می گردد. آنان که منکر او شدند، به او مؤمن می شوند و آنان که او را خدا دانستند، به اشتباه خود پی می برند. باید گفت این ایمان همانند ایمان فرعون و اقوامی است که چون گرفتار عذاب می شدند، در همان لحظه ی مشاهده ی عذاب و مقدمات نابودی و مرگ، ایمان می آوردند. چنین ایمانی برای آنان هیچ گونه سودی ندارد. پس بهتر است پیش تر از آن که مرگ فرا برسد و دیگر ایمان آوردن سودی نداشته باشد، ایمان بیاورند.

۲ - همه ی اهل کتاب پیش از مرگ به حضرت مسیحعليه‌السلام ایمان می آورند. یهودیان، او را به نبوت می پذیرند و مسیحیان، از ادعای الوهیت او دست می کشند. این در هنگامی است که بر اساس روایات اسلامی، مسیحعليه‌السلام هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) از آسمان فرود می آید و پشت سر او نماز می گذارد. یهود و نصاری نیز او را می بینند و به او و به مهدی(عج) ایمان می آورند. روشن است که مسیحعليه‌السلام به حکم این که آیینش به گذشته مربوط بوده، وظیفه دارد در آن زمان از آیین موجود یعنی اسلام پیروی کند که حضرت مهدی(عج) مجری آن است.

در کتاب های روایی، این حدیث از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است که فرمودند: «چگونه خواهید بود هنگامی که فرزند مریم در میان شما نازل گردد، در حالی که پیشوای شما از خود شماست». البته در این بیان، منظور از اهل کتاب، جمعیت یهودان و مسیحیانی هستند که در آن زمان وجود دارند.

در پایان این آیه ی شریفه، خداوند می فرماید که حضرت مسیحعليه‌السلام در

روز قیامت بر آنان گواه خواهد بود. منظور از گواهی مسیحعليه‌السلام بر ضد آنان، این است که گواهی می دهد رسالت را تبلیغ کرده و آنان را هیچ گاه به خدایی و الوهیت خود فرا نخوانده، بلکه به ربوبیت پروردگار دعوت کرده است.(۱)

سلام و درود خداوند بر بنده ی پاک و صالحش، عیسی بن مریمعليه‌السلام در روزی که زاده شد، روزی که می میرد و روزی که برانگیخته می شود.

فصل هشتم: حضرت عیسیعليه‌السلام از نگاه امام خمینی

علمای اعلام و بزرگان دین به ویژه امام همواره در سخنرانی ها و پیام های خود، به مناسبت های گوناگون، حضرت عیسیعليه‌السلام و مادر بزرگوار ایشان را ستوده اند. ایشان از پیروان آن حضرت می خواستند با پیروی از آموزه های آسمانی حضرت عیسیعليه‌السلام ، مسایل تحریف شده ای را که به نادرست، به آن حضرت نسبت داده شده است، کنار نهند. ایشان تأکید می کنند که این مذهبی که اکنون به نام مذهب حضرت مسیح یاد می شود، مذهبی نیست که حضرت عیسیعليه‌السلام مأمور ابلاغ آن بود و مردم را به سوی آن فرا می خواند.

امام در پیامی به مناسبت شادباش سال نو مسیحی به مسیحیان جهان (۲/۱۰/۱۳۵۷) می فرماید:

صلوات و سلام خدای بزرگ بر حضرت عیسی بن مریم، روح اللّه و پیامبر عظیم الشأن که مردگان را احیا و خفتگان را بیدار فرمود. صلوات و

______________________________________

۱- تفسیر نمونه، ج ۴، صص ۲۰۳ _ ۲۰۶.

سلام خدای بزرگ بر مادر عظیم الشأنش، مریم عذرا و صدیقه ی حورا که با نفخه ی الهی، چنین فرزند بزرگی را به تشنگان رحمت الهی تسلیم نمود. درود بر روحانیون و احبار و رهبانان که با تعالیم عیسی مسیح، نفس سرکش شان را به آرامی دعوت می کنند. درود بر ملت آزاده ی مسیح، آنان که از تعالیم آسمانی عیسی روح الله برخوردارند. من به اسم ملت مظلوم ایران، از شما ملت مسیح می خواهم که در روزهای متبرک خود به ملت ما که گرفتار سلطان ستم کارند، دعا کنید و فرج آنان را از خدای بزرگ بخواهید.(۱)

امام خمینی در این پیام برای رفع گرفتاری ملت ایران، از ملت مسیح یاری می جوید. ناگفته پیداست که این سخن، بیان گر اعتقاد ایشان به حقانیت این پیامبر گرامی است. با این حال، همیشه با انحراف های موجود در این دین، مخالفت می کرد. برای نمونه، ایشان می فرماید:

اسلام مثل رهبانیت مسیح نیست، البته مذهب مسیح (را) حالا نسخش کردند و الّا مذهب مسیح این نبوده است.(۲)

نیز فرموده است:

خوشا به حال آنان که گرسنه و تشنه ی عدالتند و از بهر عدالت زحمت می کشند و وای به حال آنان که بر خلاف دستور عیسی مسیح و بر خلاف دستور همه ی پیامبران، به نفع ظالمان و جاسوسان و پایمال کنندگان حقوق ملت ها زحمت می کشند. ای ملت مسیح و پیروان عیسی روح اللّه!

__________________________________

۱- صحیفه ی نور، ج ۴، ص ۸۸.

۲- صحیفه ی نور، ج ۲، صص ۲۲۴ _ ۲۳۰.

به پا خیزید و از شرافت عیسی مسیح و ملت عیسوی دفاع کنید و اجازه ندهید دشمنان تعلیمات آسمانی و مخالفان دستورات الهی، ملت مسیح و روحانیت عیسی را به خلق های مستضعف جهان، بد معرفی کنند. حضور ابرقدرت ها در معابد و دست به آسمان کردن آنان برای دعا به جاسوسان و خاینان علیه مظلومان و مستضعفان، شما را اغفال نکنند.(۱)

امام از روحانیان مسیحی می خواستند مسیحیان و سران کشورها را به پیروی راستین از دین حضرت عیسیعليه‌السلام فرا بخوانند. ایشان می فرمودند:

روحانیون مسؤولند در مقابل پیامبران و در مقابل خدای تبارک و تعالی مسؤولند که تعلیمات انبیا را به مردم برسانند و دست مردم را بگیرند و از این گرفتاری ها که دارند، نجات بدهند... روحانیت مسیح یک خصوصیت زیادی دارد و آن این که قدرت های بزرگ، مسیحی هستند، مدعی مسیحیت هستند و آن قدرت های بزرگند که در دنیا بر خلاف تعلیمات خدای تبارک و تعالی که به همه ی انبیا تعلیم فرموده است و بر خلاف تعلیمات عیسی مسیح، عمل می کنند. روحانیت مسیح موظف است به حسب تعلیمات مسیح و به حسب تعلیم خدای بزرگ که با این قدرت هایی که بر خلاف مسیر انبیا و بر خلاف مسیر مسیح رفتار می کنند، مبارزه معنوی بکنند. آن ها را ارشاد بکنند به ملت مسیح. هدایت کنند ملت مسیح را که تبعیت از این قدرت هایی که بر ضد مسیح هست، نکنند.(۲)

___________________________________

۱- صحیفه ی نور، ج ۱۱، صص ۷۸ _ ۷۹.

۲- صحیفه ی نور، ج ۱۱، صص ۲۰۲ _ ۲۰۳.

امام در مناسبت های گوناگون، تحریف های پدید آمده در مسیحیت را نکوهش می کردند و بر این باور بود که اگر به آموزه های حضرت عیسیعليه‌السلام رفتار شود، دنیا دگرگون خواهد شد:

مکتب های الهی توحیدی از اولی که در بین بشر بوده است، به واسطه ی کارشکنی های مستکبرین، آن طور که باید، پیاده نشده است به خصوص مذهب حضرت عیسیعليها‌السلام که به دست یک طایفه هایی افتاده است، یک تحریف هایی شده است و یک چیزهایی که سزاوار حضرت مسیح نیست، ذکر شده است و بدتر از او، سلاطینی که خودشان را به مذهب مسیح بسته اند و مسیحی نبوده اند. اگر تعلیمات انبیا، حضرت مسیح در مسیحیین، حضرت موسی در کلیمیین، حضرت رسول اکرم(ص) در مسلمین، آن طوری که آن ها می خواستند تحقق پیدا می کرد. این گرفتاری هایی که الآن برای همه ی بشر در همه جا هست، پیش نمی آمد.(۱)

برای حسن ختام این بخش، راه و روش زندگی سعادت مندانه را از کلام حضرت امام خمینی یادآوری می کنیم. ایشان می فرمود:

من متأسفم که شما غربی ها، معنویات را فدای مادیات کردید و مصالح مادی را بر معنویات مقدم داشتید. همین امر موجب این بدبختی هاست. آن چه بشر را مترقی می کند، معنویات است. معنویات می تواند بشر را سعادتمند کند و آرامش ایجاد کند. مادیات است که بشر را به جان هم انداخته. من توصیه می کنم که شما غربی ها به معنویات توجیه کنید. شما

_____________________________________

۱- صحیفه ی نور، ج ۱۸، صص ۰۱۹ _ ۱۹۶.

مدعی هستید که مسیحی هستید، ببینید سیره ی حضرت مسیح چه بوده است. سیره ی حضرت مسیح را روش خود قرار دهید تا سعادت برای شما حاصل شود.(۱)

_____________________________________

۱- صحیفه ی نور، ج ۲۲، صص ۱۵۹ _ ۱۶۲.

بخش دوم: برگزیده متون ادب فارسی

اشعار

عارفان و سخن سرایان فارسی زبان، گوشه هایی از زندگی حضرت عیسی بن مریمعليه‌السلام را در آثار خویش، به تصویر کشیده اند. مولانا جلال الدین محمد بلخی در کتاب شریف مثنوی، بر اساس روایتی که در «قصص الانبیاء» ثعلبی و «تفسیر» طبری آمده است، ماجرایی را این گونه نقل می کند:

«حضرت یحییعليه‌السلام نخستین ایمان آورنده به عیسیعليه‌السلام بود و این وقتی بود که مادرش، وی را حامله بود. مادر یحیی با مریم روبه رو شد و به او گفت: آیا حامله ای؟ مریم گفت: از چه رو چنین سخنی می گویی؟ گفت: از آن رو که جنین من به جنین تو سجده می کند و...»

سپس به تجزیه و تحلیل این داستان می پردازد و می گوید: «آدم های نادان می گویند: این ها همه افسانه است و روی همه ی آن ها باید خط بطلان کشید؛ زیرا این ماجرا با آیات سوره ی مریم، مطابقت ندارد. اما شخص اشکال کننده باید این نکته را بداند که برای اهل دل، غایب نیز حاضر است؛ زیرا دیده ی باطنی آن ها محبوس در حجاب بدن نیست، بلکه پوشش و حجاب تن را دریده و از خلال آن، همه چیز را می بینند...»(۱)

مولوی این حکایت را چنین بازگو می کند:

مادر یحیی به مریم در نهفت

پیش تر از وضع حمل خویش گفت

یقین دیدم درونِ تو شهی است

که اولوالعزم و رسولِ آگهی است

چون برابر اوفتادم با تو،من

کرد سجده حملِ من اندر زَمَن

این جنین، مر آن جنین را سجده کرد

کز سجودش در تَنَم افتاد درد

گفت مریم: من درونِ خویش هم

سجده ای دیدم از این طفلِ شکم

ابلهان گویند کین افسانه را

خط بکش؛ زیرا دروغ است و خطا

مریم اندر حَمل، جُفتِ کس نشد

از برونِ شهر، او واپس نشد

از برونِ شهر، آن شیریْن فسون

تا نشد فارغ، نیامد خود برون

چون بزادش آن گهانش بر کنار

بر گرفت و بُرد تا پیشِ تبار

مادرِ یحیی کجا دیدش که تا

گوید او را این سخن در ماجرا؟

این بداند کانکه اهلِ خاطرست

غایبِ آفاق، او را حاضرست

پیشِ مریم، حاضر آید در نَظَر

مادر یحیی که دور است از بَصَر

دیده ها بسته ببیند دوست را

چون مشبّک کرده باشد پوست را

ورندیدش نه از برون و نه از درون

از حکایت گیر معنی ای زبون...

ای برادر! قصّه چون پیمانه ای است

معنی اندر وی، مثالِ دانه ای است

دانه ی معنی بگیرد مَردِ عقل

ننگرد پیمانه را گر گشت نقل(۱)

________________________________________

۱- شرح جامع مثنوی معنوی، ج ۲، صص ۸۶۱ _ ۸۶۳.

۱- مثنوی معنوی.

متون ادبی

عصاره افلاک

ضا بابایی

مسیحعليه‌السلام نه نخستین پیام آور خدا بود، و نه آخرین فرستاده آسمان؛ بلکه روحی لطیف در کالبد همه زمان هاست و نامش، بهارِ مهربانی در خزان زندگانی است.

دل هایی که زنگاری نشده اند، از نام او آرامش می یابند و به اطمینان می رسند.

او عصاره افلاک درمیان خاکیان بود و جز پیام دوستی و شفقت، سخنی با مردم خود نگفت.

مهربانانه ترین پیام او با جهانیان، بشارت ظهور پیامبری بود که راه او را به مقصد رساند و نام او را از صلیب جهل و کینه، بر عرش سینه ها نشاند.

عیسیعليه‌السلام شادترین کلمه خدا با غمگینان خاکی بود و همو این شادی را نذر محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کرد و خود بر آستان او بوسه امتنان زد.

مسیحعليه‌السلام پیام آور آشتی و ایمان

مجتبی تونه ای

تولّد حضرت مسیحعليه‌السلام ، تولّد پیام آور عشق و آشتی است. عیسی بن مریمعليه‌السلام نه تنها در میان فرقه های مختلف مسیحی بلکه در تمامی ادیان، به ویژه مسلمانان، از احترامی خاص برخوردار است.

میلاد این پیامبر بزرگوار، عید تمامی پیروان ادیان آسمانی است.