از تبار محدثان

از تبار محدثان0%

از تبار محدثان نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

از تبار محدثان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مریم السادات باقری شبستری
گروه: مشاهدات: 3817
دانلود: 2509

توضیحات:

از تبار محدثان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 66 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3817 / دانلود: 2509
اندازه اندازه اندازه
از تبار محدثان

از تبار محدثان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

بزرگداشت سادات

محدث قمی برای اهل علم، به ویژه سادات و اولاد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، احترام زیادی قایل بود. اگر سیّدی در مجلس بود، بر او تقدّم نمی جست و پا به سوی او دراز نمی کرد. به عبارت دیگر، در رعایت حق آنان بی اختیار بود. مرحوم محدث زاده از مرحوم سلطان الواعظین شیرازی (نویسنده شب های پیشاور) نقل می کرد که گفته بود: «در ایامی که مفاتیح الجنان، تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامره آن را در دست داشتم واز روی آن مشغول زیارت بودم. دیدم شیخی با قبای کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شیخ از من پرسید: این کتاب از کیست؟ گفتم: از محدث قمی. و شروع به تعریف از وی کردم. شیخ گفت: این قدر هم تعریف ندارد. بی خود تعریف می کنی. من ناراحت شدم، گفتم: آقا برخیز و برو. کسی که پهلوی من نشسته بود با دست به پهلویم زد و گفت: مؤدب باش. ایشان خود محدث قمی آقای حاج شیخ عباس هستند. من برخاستم و با آن مرحوم روبوسی کردم و عذر خواستم و خم شدم که دست ایشان را ببوسم، ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد و دست مرا بوسید و گفت: شما سیّد هستید».(۲) آقای محدث زاده در جای دیگر

__________________________________

۱- فواید الرضویه، ص ۶۹۵

۲- محدث قمی، حدیث اخلاص، ص ۴۴.

می گوید: «چند ساعت قبل از فوت شیخ عباس، برای ایشان آب سیب گرفته بودند. دخترکی خردسال از سادات در منزل آن مرحوم بود. محدث قمی می فرماید: اول بدهید این دختر بچه علویه از آن بنوشد، بعد به من بدهید. بنابراین، دادند دخترک نوشید، سپس باقیمانده را به قصد استشفا سرکشیدند».(۱)

احترام به آثار بزرگان

از ویژگی های دیگر حاج شیخ عباس این بود که خود را در برابر آثار بزرگان کوچک می شمرد. اگر می دید شخص دیگری پیش از او در موضوعی کار کرده و مطلب نوشته است، حق او را نگه می داشت یا از زحمات او یاد می کرد. آقای محدث زاده، فرزند ایشان به نقل از آقای رحمانی همدانی واعظ می گوید: «آیت الله آخوند ملا علی همدانی فرموده بودند: وقتی حاج شیخ عباس کتاب سفینه البحار را می نوشتند و کتابی بود که در زمان حیاتش به سختی چاپ شد، در نظر خودش خیلی عالی آمده بود، اما وقتی قصد کرد مفاتیح الجنان را تألیف کند، منصرف شده بود که با بودن این همه کتاب های دعا مثل اقبال سیدبن طاووس و زادالمعاد علاّمه مجلسی و... چه لزومی دارد کتاب دعایی بنویسم، ولی بعد به واسطه ارادت و اخلاص زائدالوصفی که به حضرت زهراعليها‌السلام داشت، به دلش خطور می کند که کتاب دعایی را تألیف کند و ثوابش را هدیه به روح مطهر حضرت صدیقه کبریعليها‌السلام بنماید». از سوی دیگر به وی ایراد گرفته بودند که چرا در کتاب مفاتیح و هدیه الزائرین گاهی اوقات بعضی مطالب را ناقص نقل کرده و ارجاع به کتب ادعیه قدیمی مانند مصباح شیح طوسی و اقبال سیدبن

____________________________________

۱- محدث قمی، حدیث اخلاص، ص ۴۴.

طاووس و زادالمعاد علامه مجلسی داشته است. محدث قمی در پاسخ می گوید: من می توانستم آن ها را به طور کامل نقل کنم، اما یکی به خاطر حجم کتاب بود که نخواستم بیشتر شود و دیگر این که نمی خواستم با نوشتن این کتاب، کتب سابق از علمای بزرگ منسوخ شود، بلکه می خواستم افرادی که با ادعیه سروکار دارند بدانند که «اَلْفَضْلُ لِمَنْ سَبَقَ» و متوجه شوند که قدما چه زحماتی کشیده اند و نخواستم زحمات آن ها از بین برود و مردم به کتب آن ها مراجعه نکنند».(۱)

شعر و شاعری از نظر محدث قمی

محدث بزرگوار با این که رسالت اصلی خویش را متوجه ثبت و ضبط حدیث، مطالب اخلاقی و سخنان پیغمبر و ائمه طاهرینعليهم‌السلام و علما و بزرگان دینی نموده بود، شور و شوق زیادی هم به شعر و شاعری داشت. شدت علاقه محدث قمی به شعر و نقل آن در آثارش تا آن جا بود که در کتابی مانند مفاتیح الجنان که به فارسی و در زمینه ادعیه، اوراد، اذکار و زیارات ماثوره نوشته است، نیز از نقل اشعار مناسب به عربی و فارسی خودداری نکرده است. این در حالی است که علمایی مانند او کمتر به شعر و نقل آن در آثارشان رغبت نشان داده اند. در این جا، به ابیاتی که محدث قمی در اوراقش یاد داشت کرده اشاره ای می کنیم.

___________________________________

۱- مفاخر اسلام، ج۱۱، ص ۱۵۱.

چون عود نبود چوب بید آوردم

روی سیه و موی سپید آوردم

چون خود گفتی که ناامیدی کفر است

بر قول تو رفتم و امید آوردم

دل پیوسته به حق را خطر از دشمن نیست

هیچ حرزی، چون دل خود به خدا بستن نیست(۱)

گر بمیرد عدو جای شادمانی نیست

که زندگانی ما نیز جاودانی نیست(۲)

جایگاه بسم الله الرحمن الرحیم نزد محدث قمی

حاج شیخ عباس قمی، این محدث عالی مقام، با توجه به اهمیت «بسم الله الرحمن الرحیم» در شرع مقدس، به آن عنایت خاصی داشت از این رو، در آغاز کتاب و هر صفحه از نوشته هایش «بسم الله الرحمن الرحیم» را به صورت کامل می نوشت؛ نه به صورت «بسم الله» و یا «بسمه تعالی» و امثال این ها که ناقص است. او حتی اگر جمله ای را هم می نوشت، پیش از آن «بسم الله الرحمن الرحیم» را می آورد. مرحوم شیخ علی اکبر مروج الاسلام در کتاب هدیه المحصّلین در این باره می نویسد: «و شیخ ما محدث قمی طاب ثراه در لعالی منثوره می فرماید: از امام علی النقیعليه‌السلام منقول است که فرمود اگر بگویم کسی که گفتن یا نوشتن «بسم الله الرحمن الرحیم» را در کارها و نوشته هایش ترک کند مثل کسی که نماز را ترک کند، هر آینه راست گفته ام». عامل بودن خود آن بزرگوار به این حدیث و «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشتن او بر سر هر صفحه و ابتدای هر مطلب اگر چه نیم خط هم باشد، دلیل روشنی است به قداست نفس این محدث پارسای خداشناس و خداجویرحمه‌الله و

_______________________________________

۱- محدث قمی، حدیث اخلاص، ص ۱۲۹.

۲- مفاخر اسلام، ج ۱۱، ص ۱۴۹.

جالب است که فرزندان او هم چنین بودند و هستند. نوشته های حاج شیخ مهدی محدث زاده که از نوادگان شیخ است نیز همین گونه است».(۱)

___________________________________

۱- مفاخر اسلام، ج۱۱، ص ۳۲۷. برگرفته از: هدیه المحصّلین، ص ۱۷۲.

فصل چهارم: فعالیت های شیخ عباس قمی

اشاره

محدث قمی هم چون دیگران در دوران زندگانی اش شاهد وقایع و رویدادهای تلخ و شیرینی بود که از آن ها بهره می جست. او در تربیت علمی و اخلاقی جامعه پیشتاز بود. بیشتر فعالیت های او را منبرهای او تشکیل می داد که از طریق آن، گاه از سیاست های دولت انتقاد می کرد و زمانی دیگر در راستای تعلیم و تربیت انسان ها بهره می برد.

الف) فعالیت های سیاسی

دوران زندگی محدث قمی مصادف با مشروطیت بود. از یک طرف شاهد خیزش مردم مسلمان ایران به رهبری روحانیت همیشه بیدار جامعه در مقابل ستمگری ها و خون ریزی های شاهان قاجار بود و از سوی دیگر، می دید که چگونه به اصطلاح منوّرالفکران برای دین زدایی و اسلام ستیزی تلاش می کنند تا مسلمان ایرانی را از دین و معنویت تهی سازند. در چنین شرایطی، مجالس درس و سخنرانی حاج شیخ عباس قمی اثر عمیقی بر دل ها و جان های مسلمانان می گذاشت. در همین دوران او با مسافرت به شهرهایی چون قم، تهران و مشهد بر فراز منبر، به تبلیغ دین می پرداخت و مردم ایران را متوجه نقشه شوم دشمنان اسلام می کرد. با رسیدن رضا خان به حکومت، مراکز فساد نیز رونق گرفت و رواج منکرات در جامعه رو به فزونی گذاشت. رضا خان، در راستای اجرای سیاست دین زدایی و تهی کردن جامعه اسلامی ایران از ایمان و معنویت، بر بیگانگان و اجانب تکیه زد و حمایت های بی دریغ انگلیس و آمریکا را با دل و جان پذیرفت. در این زمان، حاج شیخ عباس در میدان نبرد با دشمنان دین و مملکت به عرصه این جهاد مقدس گام نهاد و در منبرهایش، از سیاست های دولت انتقاد کرد. در میان اوراقی که در لابه لای کتاب های خطی محدث قمی به دست آمده، نوشته کوتاهی است از طرف کمیته مجازات و منکرات مشهد که در آن وی را به دلیل انتقاد از آمریکایی ها بر منبر تهدید کرده بودند. متن نامه چنین است:

آقای آقا شیخ عباس قمی! پدر سوخته، شنیدم که در منبر از امریکایی ها حرف بد می زنید. اگر شنیده شد که دو مرتبه از این گونه مزخرفات بگویید و تکذیب نکنید، همین دوشنبه به ضرب گلوله شکمت را مثل سگ پاره خواهیم کرد.(۱)

لبه تیز حمله این گروه تروریستی و مرموز که به نادرستی به گروهی انقلابی معروف شد، بر ضد علما بود. بیشتر سران این کمیته، بهایی بودند و به تبلیغات بهایی گری شهرت داشتند.

ب) فعالیت های فرهنگی اجتماعی

حاج شیخ عباس، گذشته از محدث بودن و آن همه نوشته ها و کتاب ها که به فارسی و عربی برای خاص و عام نوشته است، واعظی کم نظیر و از بزرگان اهل منبر هم بود. در ربع قرن گذشته در حوزه های علمیه نجف اشرف و قم و مشهد مقدس، از استادان گرفته تا دیگر علما و فضلا و فقها و مردم مختلف از تاجرها و کاسب ها و افراد عادی، از تاثیر ژرف وعظ و منبر حاج شیخ عباس قمی یاد می کردند و مطالب جالبی را که در منبر از وی شنیده بودند بازگو می کردند؛ زیرا منبر او غیر از منبرهای عادی بود. منبر حدیث بود و خود، محدثی توانمند به شمار می آمد. در حقیقت، منبر او مکتب تربیتی و اخلاقی

_______________________________________

۱- مفاخر اسلام، ج ۱۱، بخش اول، ص ۳۴۵.

بود. یکی از علمای تهران که از دوستان صمیمی آن مرحوم بود، می گوید: «در زمان اقامت شیخ در مشهد، ایشان مقید بود در مساجدی که متروک مانده نماز بگذارد و همین که مردم متوجه حضور شیخ می شدند، می آمدند و به وی اقتدا می کردند و نماز جماعت برگزار می شد. محدث قمی تا جایی نماز جماعت را ادامه می داد که برای تعمیر یا تجدید بنای مسجد بانی پیدا می شد و چون این منظور تامین می گردید، دیگر به اقامه نماز جماعت ادامه نمی داد».(۱) بی گمان محدث قمی، واعظ خلق و به تمام معنا اهل منبر بود. هم بیانی رسا و گویا داشت و هم محدثی بزرگ و محقق بود. بعید نیست که شیخ عباس قمی در همان قم و پیش از رفتن به مشهد در سال ۱۳۳۲ گاهی به منبر می رفت، ولی وعظ و سخنان نافذ و منبرهای رسمی او در مشهد و شهرهای خراسان مشهور شد و بعدها در قم و همدان، به ویژه در نجف اشرف، زبانزد خاص وعام شد. منبر او همه را تحت تاثیر قرار می داد. رسم معمول محدث قمی این بود که در منبر ابتدا خطبه می خواند و سپس حدیثی را بیان می کرد و به مناسبت آن، حدیثی دیگر و حدیثی دیگر و همه را با ذکر اسناد و گاهی معرفی اجمالی و یا تفصیلی راویان می آورد. منبر رفتن محدث قمی در مشهد و نجف اشرف تا روز عاشورا بود و بعد از آن هر چه اصرار می کردند، نمی پذیرفت. گاهی چند روزی در ایام بعد از عاشورا هم منبر می رفت و می گفت: «بیش از این، مزاحم کار نوشتن من است. من تألیف و تصنیف را لازم و مهم تر می دانم». با این که ایشان پیوسته با اخبار و روایات و احادیث و تاریخ و... سروکار داشت، برای

_____________________________________

۱- پیکار با منکر، ص ۹۵.

یک بار منبر رفتن یکی، دو ساعت مطالعه می کرد تا مبادا کلمه ای کم و زیاد بگوید.

آقای حاج معتمد خراسانی واعظ بزرگوار معاصر مقیم تهران که در جوانی منبرهای محدث قمی را در مشهد دیده است، در این باره می گوید: «حاج شیخ عباس براساس فن خودش که علم حدیث بود، صحبت می کرد. حدیث را براساس میزان علم الحدیث بیان می نمود، چون نسبت به حدیث شناخت داشت. وقتی در منابر می نشست، گویی جمعیت نفس نداشتند، مبادا یک کلمه از سخن او را نشنوند. مجلس او نورانیت عجیبی داشت. کسی که او را در بالای منبر می دید، گویی کوه وقار و صبر و زهد و تقوا را می دید». مرحوم ادیب نیز به شاگردانش سفارش می کرد: «بروید پای منبر حاج شیخ عباس قمی و استفاده کنید».

امتیاز آن محدث بزرگ، این بود که هوا و هوس را در خود کشته بود و از اسارت هوس و خودخواهی بیرون آمده بود.

آیت الله حاج آقا رضا صدر نیز که در نوجوانی در مشهد مقدس شاهد منبرها و مواعظ او بوده است می گوید: «او سخنوری دانا و گوینده ای توانا بود. هنگامی که بر منبر جلوس می کرد، به طور عادی سخن می گفت و حاضران سراپا گوش می کردند. موعظه می کرد، تاریخ می گفت، حدیث تفسیر می کرد، ذکر مصیبت از مصائب اهل بیت را چنان طبیعی و بدون تکیه به صوت بیان می کرد که مستمعان را به گریه شدید وامی داشت. سخنانش در خودش نیز مؤثر واقع می شد و برای حضرتش به مناسبت مطالب، تغییر حال رخ می داد».

آقای محدث زاده به نقل از آیت الله آقا شیخ کاظم دامغانی از علمای بزرگ

مشهد می گوید: «منبر شیخ عباس جز اخبار و احادیث و تاریخ چیز دیگری نبود. روضه را هم خیلی ساده می خواندند، اما چون با حال می خواندند و خودشان هم منقلب می شدند، مردم را فوق العاده منقلب می کردند. در یکی از سال ها، در روز تاسوعا، در مجلس منزل آیت الله حاج آقا حسین قمی، از صبح همه منبری ها منبر رفتند و هر چه راجع به حضرت ابوالفضل العباسعليهما‌السلام بود گفتند. بعد از همه آن ها، مرحوم حاج شیخ عباس قمی منبر رفتند، وقتی وارد روضه شدند، شروع کردند به خواندن اشعار جناب ام البنین «لا تدعونی ویک ام البنین» تا آخر. من از شدت گریه از حال رفتم. وقتی مرا به حال آوردند، دیدم یازده نفر در اطراف من هنوز در حال بی هوشی هستند، خود ایشان هم حال عجیبی داشتند و گریه می کردند». روزی آن مرحوم درباره رباخواری و نکوهش آن سخن می گفت و آیات و روایات آن را می خواند. زرگری که اهل ربا بود، با شنیدن سخنان نافذ او طوری منقلب می شود و تکان می خورد که از کثرت وحشت دیوانه می شود».(۱)

مرحوم راشد، واعظ و دانشمند مشهور که از فضلای آن روز حوزه مشهد و حاضران آن مجلس بوده بارها گفته است که اثر یک منبر ایشان تا یک هفته در ما باقی بود. در طول یک هفته مضامین سخنان آن مرحوم در اعماق دل ما ریشه می دوانید و ما را به خود مشغول می کرد، به گونه ای که تا هفته بعد کاملاً تحت تاثیر آن بودیم. سخنان نافذ آن مرحوم چنان بود که تا یک هفته انسان را از تمامی پندارهای ناروا و گناهان بازمی داشت و به خدا و عبادت متوجه

____________________________________

۱- مفاخر اسلام، ج ۱۱، بخش اول، ص ۱۰۲.

می کرد.(۱) به گفته یکی از علمای اعلام نجف، وقتی حاج شیخ عباس قمی در منبر، حدیث می گفت و درباره آن بحث می کرد و مختصری از شرح حال هر کدام از راویان را بیان می کرد، همین که پس از معرفی آخرین راوی به امام صادق و یا امامان دیگرعليهم‌السلام می رسید، چنان بود که گویی شنونده، امام را با همان عظمت و مقام شامخ امامت می دید.(۲)

یکی از آقایان علمای محترم تهران نقل می کند: «محدث قمی یک سال ماه رمضان در مشهد منبر می رفت. روزی در سخنانش گفت: خواب دیده ام مثل این که روزه ام را افطار می کنم و خودم این طور تعبیر کرده ام که مبادا در نقل حدیث کم و زیادی روی دهد، لذا کتاب آورده ام که احادیث را از رو بخوانم».

محدث قمی با همه اطلاعاتی که درباره تاریخ حیات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و ائمه اطهارعليهم‌السلام و اخبار و احادیث آن ذوات مقدس داشت، نه تنها در مشهد، بلکه در قم و نجف اشرف و جاهای دیگر هم که به منبر می رفت، گاهی کتاب به دست می گرفت و حتی روضه را نیز از رو می خواند و تأثیر عجیبی هم بر شنونده می گذاشت.

از آن جا که شیخ، علاقه عجیبی به نوشتن داشت، وقتی در مشهد بود، نذر کرده بود که اگر غیر از منزل مرحوم آیت الله قمی و مسجد گوهرشاد منبر برود، یک سفر پیاده به حج برود. در همان موقع، تاجری به نام هراتی که بیمار بود، نذر کرده بود که اگر بهبودی یافت، یک دهه روضه بگذارد و حاج شیخ عباس قمی را دعوت کند. وقتی موضوع را به حاج شیخ می گوید، می فرماید:

____________________________________

۱- مفاخر اسلام، ج ۱۱، بخش اول، ص ۱۰۳.

۲- مفاخر اسلام، ج ۱۱، بخش اول، ص ۱۰۳.

من نذر کرده ام که غیر از خانه آقای قمی و مسجد گوهرشاد جایی منبر نروم. هراتی می گوید: من هم نذر کرده ام شما را دعوت کنم. بعد برای این که حاج شیخ بداند اهمیت موضوع تا کجاست، می گوید: من برای ادای نذرم یک دهه، هزار تومان برای شما در نظر گرفته ام. محدث قمی می گوید: با این وصف چون نذر کرده ام معذورم.(۱) جالب است که هزار تومان در آن زمان پول زیادی بوده است. شاید خانه او در مشهد آن موقع کمتر از هزار تومان قیمت داشته است.

درباره تأثیر سفرهای تبلیغی شیخ عباس قمی، می توان به سفر ایشان به تربت حیدریه اشاره کرد؛ به گونه ای که در این باره یکی از اهالی تربت حیدریه گفته است: اگر بگویم دین مردم تربت، دین حاج شیخ عباس قمی است گزاف نگفته ام. از این رو، مردم تربت حیدریه به مرحوم حاج شیخ عباس علاقه عجیبی داشتند. مرحوم صدرالعلما داماد قائم مقام برای آقای محدث زاده نقل کرده و گفته است: «سالی مرحوم پدرت شب ها در تربت حیدریه به منبر می رفت. شبی قبل از منبر، مردی می آید و به ایشان اظهار فقر می کند و تقاضای کمک می نماید. حاج شیخ عباس می فرماید: صبر کن، من روی منبر می گویم و مردم کمک می کنند حالا آن ارادت و علاقه شدید تربتی ها به ایشان از یک سو و این که او از روی منبر به مردم بگوید به مستمندی کمک کنند، از سوی دیگر. پیداست که همه بدون تأمل کمک می کردند، ولی ایشان روی منبر گفتند، اما حتی یک نفر هم چیزی به آن فقیر نداد. بعد خود حاج شیخ فرموده

_______________________________________

۱- مفاخر اسلام، ج ۱۱، بخش اول، ص ۱۰۴.

بودند، علت این بود که من به فقیر گفتم: به این ها می گویم و به تو کمک می کنند. و روی علاقه ای که مردم به من داشتند اطمینان به این کار داشتم، ولی خداوند به من عنایت فرمود و مرا متنبه کرد که تا ما نخواهیم همان مریدهای کذا و کذا هم به حرف تو اعتنا نمی کنند».(۱)

____________________________________

۱- مفاخر اسلام، ج۱۱، بخش اول، ص ۱۰۵.

فصل پنجم: وفات

اشاره

محدث بزرگوار، حاج شیخ عباس قمی در سال های پایانی عمر مقیم نجف اشرف بود.

در نجف، بر اثر شدت گرما به بیماری شدیدی به نام استسقاء (تشنگی بسیار شدید) دچار شد و رفته رفته حالش رو به وخامت گذارد؛ به گونه ای که نزدیک به یک ماه بستری بود. در اواخر عمر، روزی یکی از آقایان علما، مرحوم حاج آقا احمد قمی به عیادتش رفت و از حالش جویا شد. حاج شیخ عباس گفت: چند روز است که نتوانستم حدیث بخوانم و بنویسم و سپس به سختی می گرید. مرحوم روحانی به فرزند بزرگ آن مرحوم می گوید: کتابی بیاورید. جلد ۱۷ بحارالانوار علامه مجلسی را می آورند و او چند حدیث می خواند و محدث قمی شاد می شود.

آقای محدث زاده درباره روزهای پایانی عمر پدر عالی قدرشان می گوید:

«روز یک شنبه، اول ماه ذی القعده ۱۳۵۹ ه ق، پدرم غسل کردند و به حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام مشرف شدند. پس از زیارت، در آن حرم چهار رکعت نمازی(۱) که در آن روز وارد است، خواندند. در این اواخر، به واسطه کسالت قبلی پاهایشان ورم کرده بود و نمی توانستند تکان بخورند، سخت خسته و کوفته شده بودند؛ به گونه ای که نمی توانستیم ایشان را حرکت

__________________________________

۱- نک: مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی القعده.

دهیم و جابه جا کنیم. هفته آخر عمرشان نماز را نشسته می خواندند. صبح روز آخر، تمام محتوای جیب ها و انگشتر و ساعت بغلیشان را درآوردند و به ما دادند. از همه، به ویژه خواهر بزرگمان که خیلی در فکر ایشان بود، حلالیت خواستند. وقتی مادرمان از نزد ایشان بیرون می رفت، به حالت تضرع خاصی، همان گونه که رو به طرف حرم مطهر داشتند می گفتند: یا امیرالمومنین در این لحظات دست مرا بگیرید، مرا تنها نگذارید.

از غروب شب آخر عمرش، حالش غیرعادی شد. پی درپی اسامی ائمه اطهار را به زبان می آورد؛ وقتی به نام مبارک حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام می رسید، بیشتر عرض ادب و اظهار ارادت می کرد و مکرر می گفت: «روحی له الفداء». آن شب بیشتر نمازها را نشسته خواند چون نمی توانست بایستد و تعادل خود را حفظ کند».

سرانجام روح پرفتوح محدث قمی، در شب سه شنبه، بیست و سوم ذی الحجه سال ۱۳۵۹ه ق(۱) از قفس تن آزاد می شود و به عالم باقی می شتابد.

خبر درگذشت حاج شیخ عباس قمی با آن اسم و رسم و انبوه کتاب هایش، به ویژه مفاتیح الجنان او که در دست پیر و جوان و علما و مجتهدان و درخانه بیشتر شیعیان بود، با آن منبرها و مواعظی که خاص وعام مردم نجف اشرف از او به یاد داشتند، در سطح شهر پخش شد و همه را در غم و اندوه عمیق فرو برد. هر کس شنید، گریست وناله سر داد. وقتی خبر به علامه امینی، مؤلف کتاب الغدیر رسید، از شدت تأثر عمامه اش را به زمین زد؛ کاری که درباره

___________________________________

۱- ۲.علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص ۳۷۵.

درگذشت هیچ یک از بزرگان علما از وی ندیده بودند. جنازه آن مرحوم را برای غسل دادن و کفن کردن، صبح فردا به مغسل بردند و چون کار آن به درازاکشید، مراسم تشییع به بعد از ظهر موکول شد. آقا سید عباس کلیددار، متولی روضه منوّره حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام ، دستور داد جنازه را در عماری(۱) بگذارند، چون رسم چنین بوده که فقط نعش عالمان بزرگ و مراجع تقلید را با اجازه کلیددار در عماری می گذاشتند و با دیدن عماری بازار بزرگ نجف تعطیل می شده است. آن روز نیز حوزه علمیه و تمام مساجد نجف و بازار تعطیل شد و جنازه حاج شیخ عباس قمی را با تشییع پرشکوهی وارد صحن مطهر کردند. در آن جا آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع تقلید عصر، با انبوه علما و طلاب و عموم مردم از عرب و عجم بر آن نماز گزاردند. محدث قمی در صحن مطهر حضرت علیعليه‌السلام درست کنار استادش، محدث نوری که در زمان حیاتش بسیار به او عشق می ورزید و به گفته خودش در سفر و حضر با او بود به خاک سپرده شد. بر دو کاشی که در دو طرف آن مرقد، نصب شده نوشته است: «خاتم المجتهدین، حاج میرزا حسین نوری» و «خاتم المحدثین، حاج شیخ عباس قمی».

در هنگام وفات، عمر شریفش ۶۶ سال بود. پس از درگذشت محدث قمی، تا حدود چهل روز در مساجد مختلف نجف مجالس ختم منعقد بود و در این مجالس از فضایل آن مرحوم و خدمات آن مرد بزرگ به اسلام و مسلمین بسیار گفته شد.

_______________________________________

۱- کجاوه، محمل.

جایگاه و مقام حاج شیخ عباس در آخرت

مرحوم حاج شیخ عباس قمی گرچه دنیا را وداع کرد و جسم او از میان مردم غایب گشت، ولی یاد و نام وی پیوسته زنده و جاوید است زیرا «مرده آن است که نامش به نکویی نبرند». او با به یادگار گذاردن کتاب مفاتیح الجنان و ده ها اثر ارزنده دیگر همواره مشمول دعای خیر مردم گردیده و مقام و جایگاه وی برتری می یابد. در این زمینه می توان به رؤیای صادقانه مرحوم حاج میرزا احمد محمدی (برادرزاده حاج شیخ عباس) اشاره کرد. وی می گوید: پس از فوت مرحوم پدرم، او را در خواب دیدم در حالی که متوجه فوتش بودم... پرسیدم: مرحوم عمو حاج شیخ عباس که در دنیا این قدر معروف است (به خصوص با کتاب مفاتیح الجنان) آیا در بهشت هم معروف است؟ پاسخ داد: آری، هر روز صبح حدود یک میلیون نفر نزد او می آیند و از او دستور می گیرند.(۱)

علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی، دوست، همدرس و هم حجره محدث قمی درباره ایشان می گوید:

«ایشان را انسانی کامل و مصداق دانشمندی فاضل یافتم. به صفات پسندیده آراسته بود. اخلاق ستوده داشت و دارای تواضع فراوانی بود. سلیم الذّات و شریف النّفس بود. علاوه بر این ها، از فضل سرشار و تقوای بسیار و زهد فراوان برخوردار بود. به هم نشینی با او مدت ها اُنس گرفتم و روحم با روح او درآمیخت تا این که در سنه ۱۳۲۲ه ق به ایران بازگشت و در قم

____________________________________

۱- سیدمحمدعلی جزایری آل غفور، ازهر چمن گلی، قم، انتشارات الامام المنتظر، ۱۳۸۲، ص ۳۵۹.

ساکن گشت و به بحث و تألیف همت گماشت».(۱)

نگارنده کتاب معارف الرّجال، درباره ایشان می نویسد: «عالِمٌ عاملٌ».(۲)

میرزا محمدعلی تبریزی در کتاب خود به نام ریحانه الادب می گوید: «حاج شیخ عباس بن ابی القاسم از افاضل علمای عصر حاضر ما که عالم فاضل کامل، محدث متتبّع و ماهر بود».(۳)

علامه امینی، صاحب کتاب ارزشمند الغدیر در کتاب خود درباره شیخ عباس قمی می نویسد: «مؤلف از نوابغ و بزرگان علم حدیث است و در فنّ تألیف در عصر حاضر مقام ارجمندی را احراز نموده و خدمات او در این راه بر احدی پوشیده نیست».(۴)

حاج میرزا علی اکبر اصفهانی، نویسنده کتاب سه مقاله نوقانی، در مقدمه مفاتیح الجنان وی می نویسد: «صاحب این کتاب که حاج شیخ عباس قمی است، زینت تقوا کاران و دانشمند بزرگ و محدث کامل و شریف و داناست».

محقق بزرگوار، حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، مترجم نفس المهموم در پایان همین کتاب می نویسد: «وی ادیبی بارع و محدثی خبیر و مطلّع و در ضبط مطالب دقیق و در فارسی و عربی فصیح و مردی با ذوق و خالی از تعصّب و شجاع بود و مایل بود از آثار خود، مردم را بهره مند گرداند و از ضبط مطالبی که فایده کمتر داشت، احتراز می جُست و در نقل حدیث در سیر و تواریخ و

________________________________________

۱- نقباء البشر طبقات اعلام الشیعه، از جزء اول تا ص ۹۹۹. برگرفته از: محدث قمی، حدیث اخلاص، صص ۸۲ _ ۸۳

۲- معارف الرّجال، ج ۱، ص ۴۰۱، برگرفته از: محدث قمی، حدیث اخلاص، ص ۸۳

۳- ریحانه الادب، ج ۴، محدث قمی، حدیث اخلاص، ص ۸۳

۴- الغدیر، ج۱، ص۱۵۷، برگرفته از: محدث قمی، حدیث اخلاص، ص ۸۳

به مضمون «الحِکْمَهُ ضالَّهُ المُؤْمن حَیثُما وَجَدها أَخَذَها؛ حکمت گم شده مومن است هر جا که پیدایش کند دریافت می کند»، سخن حق را از هر کسی می شنید می گرفت و جمود نداشت».(۱)

________________________________________

۱ - دمع السجوم فی ترجمه نفس المهموم، مقدمه. برگرفته از کتاب محدث قمی، حدیث اخلاص، ص ۸۴

فصل ششم: برگزیده ادب فارسی

در رثای آن عصاره تقوا و فضیلت و علم و فضل، شاعران و ادیبان نجف قصیده های بسیاری سرودند. این مراثی و کلمات، در نزد آقای حاج میرزا محسن محدث زاده فرزند حاج شیخ عباس بوده است. در مجالس ختم او انبوه علما و فضلا و مجتهدین، آیات عظام و بزرگان دیگر و عامه مردم شرکت کردند. همگان در عزای حاج شیخ عباس قمی منقلب بودند و اشک تأثر می ریختند. از این میان، مرحوم شیخ محمد سماوی نجفی از علمای اعلام نجف اشرف که خود اهل تحقیق، تألیف و تصنیف بود، در رثای محدث قمی اشعاری به زبان عربی می سراید که ترجمه بخشی از آن چنین است:

شیخ عباس قمی پسندیده خوی، با شادی و نشاط همنشین استادش محدث نوری شده؛ او کتاب ها تألیف کرد که هر کدام گوهری به هم پیوسته است.

مرحوم شیخ سلمان خاقانی، از فضلای آن روز نجف اشرف نیز قصیده ای به زبان عربی در رثای مرحوم شیخ عباس گفت. هم چنین آیت الله حاج شیخ محمد کرسی، اهل هویزه و از فضلای آن روز حوزه علمیه نجف نیز قصیده ای به زبان عربی در رثای شیخ عباس قمی سروده است. شیخ علی اکبر مروج الاسلام خراسانی، نگارنده کتاب هدیه المحصلین هم در تاریخ فوت آن مرحوم به فارسی گفته است:

چون مروج با دل محزون با طبع

گفته سال رحلتش بنما بیان

سبع پا اندر میان بنهاد و گفت

با مفاتیح الجنان شد در جنان

در قم نیز با این که اوج دوران خفقان رضاخانی بود، مجالس متعددی برای بزرگداشت روح پرفتوح حاج شیخ عباس برگزار شد.

این مرثیه فارسی نیز اثر طبع شیخ محمد علی انصاری قمی است که وقتی خبر وفات محدث قمی به قم رسید، سروده است:

جناب حاج شیخ عباس قمی آن رادی

که خاطرش ز احادیث بود چون بستان

نیامده است به نقد حدیث صرافی

بصیر و ناقد و دانا به عصر ما چونان

به سان عیسی کلکش حیات بخش آمد

چو آب خضر مدادش دمیده در تن، جان

به علم بود چو سلمان به حلم چون بوذر

و یا به سعی و عمل ثانی اویس یمان

بسان شمس، وجودش به هر کجا نافع

ز فارس و عرب و ترک و هند و هم افغان

بداده کام روان ها ز منتهی الامال

مرا به کف ز مفاتیح وی بود برهان

نفس معطر گردد ز نفثه المصدور

جهان منور ز انوار البهیه آن

سفینه ساخته چون نوح به بحر حدیث

که در بحار نیفتی به ورطه طوفان

برون ز حصر و شعار است جمع و تألیفش

اگر شمارم یک یک شوی ملول از آن

دلش چو تنگ شد از این سراچه فانی

چو جاده به جانب خویشش صدا بزد جانان

بهشت روی زمین است چون نجف ناچار

دفین به روضه حیدر چون آن تن چون جان

به اتفاق علی میر مؤمنان به یقین

رسید نزد پیمبر به روضه رضوان

سرود منطق انصاری از پی تاریخ

مهین محدث اسلام شد مکین به جنان(۱)

(۲۳ ذی الحجه ۱۳۵۹ برابر با ۲ بهمن ۱۳۱۹)

ابیاتی از خود مرحوم حاج شیخ عباس قمی به یادگار مانده است که یادآوری آن نیز شایسته است:

عمر فزون گشته ز پنجاه عام

از روش این فلک سبز فام

عمر فزون گشته ز پنجاه عام

در سر هر سالی از این روزگار

خورده ام افسوس خوشی های پار

باشدم از گردش گردون شگفت

کانچه مرا داد، همه پس گرفت

آب ز رخ، رنگ هم از مو برفت

_____________________________________

۱- مفاخر اسلام، ج ۱۱، ص ۹۷.