آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى

آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى0%

آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى نویسنده:
گروه: ادیان و فرقه ها

آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: رضا برنجكار
گروه: مشاهدات: 13733
دانلود: 3863

توضیحات:

آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 66 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13733 / دانلود: 3863
اندازه اندازه اندازه
آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى

آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

متكلمان عصر غيبت

با آغاز غيبت صغراى امام دوازدهم مهدى موعود (عج ) در سال ٢٦٠ هجرى ، متكلمان شيعه از فيض حضور امام محروم مى شوند. بنابراين تمام متكلمانى كه از آن تاريخ تا كنون مى زيسته اند، از متكلمان عصر غيبت به شمار مى روند.

در اينجا تنها به مهمترين متكلمان كه بيشتر در قرن چهارم و پنجم مى زيسته اند اشاره اى مى كنيم از آنجا كه تعدادى از متكلمان اين دوره از خاندان نوبختى هستند، لازم است نگاهى كوتاه به وضعيت اين خانواده هاى شيعى و امامى بودند كه متكلمان بسيارى از ميان آنها ظهور كردند. برخى از افراد اين خاندان از اصحاب و ياران امامان معصوم (عليهم السلام ) بوده اند و حسين بن روح نوبختى به عنوان چهارمين و آخرين نايب امام دوازدهم در عصر غيبت صغرى برگزيده شد. نوبختيان از يك خانواده منجم ايرانى بودند كه در زمان امويان مسلمان شدند و بعدها به تشيع گراييدند. ايشان در فرهنگ و تمدن دوره عباسى نقش بسزايى داشتند و خود از جمله به علم نجوم و فلسفه مشهور و معروف بودند. آشنايى آنها با فلسفه و انديشه هاى معتزلى سبب شد تا كلام اماميه رفته رفته از نظر عقلى پر رنگتر گردد و مفاهيم فلسفى و منطقى به كلام شيعه راه يابد. كتاب الياقوت كه در ادامه به آن اشاره خواهيم كرد مؤ يد اين مطلب است(١٠٦) در اينجا ابتدا به سه تن از متكلمان امامى از اين خانواده خواهيم پرداخت :

١. ابوسهل نوبختى (٢٣٧ - ٣١١ ه‍ ق ) او را شيخ متكلمان شيعه و غير شيعه و از بزرگان شيعه و رهبر اماميه دانسته اند و كتابهاى بسيارى از جمله چندين كتاب درباره امامت به او نسبت داده اند.(١٠٧)

٢. حسن بن موسى نوبختى (برادرزاده ابوسهل نوبختى ): نجاشى معتقد است كه او در زمان خويش و در سالهاى ٣٠٠ هجرى بر ديگر متكلمان فضيلت و برترى داشته است و حدود ٤٠ كتاب از تاءليفات او در مباحث علمى و فلسفى و كلامى را نام مى برد.(١٠٨) از جمله تاءليفات او، كه به دست ما رسيده است ، كتاب معروف فرق الشيعه است كه از مهمترين و قديمى ترين كتابها در موضوع ملل و نحل و در بيان تاريخ انديشه هاى شيعه است او در اين كتاب به معرفى فرقه هاى مختلف شيعه مى پردازد و در آن به تفصيل از ظهور آرا و عقايد گوناگون شيعيان بحث مى كند.

٣. ابو اسحق ابراهيم بن نوبخت : از متكلمان بزرگ اماميه و مؤ لف كتاب الياقوت است اين كتاب يكى از يادگارهاى بر جاى مانده از نوبختيان و از قديمى ترين كتابهاى كلامى موجود اماميه است او در اين كتاب شايد براى نخستين بار، مفاهيم فلسفى مانند جوهر، عرض ، تسلسل و تقسيم موجود به واجب و ممكن و استدلال به برهان وجوب و امكان را مورد بحث قرار مى دهد. علامه حلى شرحى بر اين كتاب نگاشته است كه در حوزه هاى علميه به عنوان يك متن كلامى تدريس مى شده است.(١٠٩)

٤.محمد بن عبدالرحمن بن قبه معروف به ابن قبه : ابن نديم او را از متكلمان زبر دست شيعه دانسته است.(١١٠) نجاشى معتقد است كه ابن قبه نخست پيرو مكتب اعتزال بود، ولى بعدها به مكتب اماميه گراييد. به اعتقاد همه او متكلمى توانمند و بلند مرتبه بوده است و كتابهايى در باره امامت و رد بر معتزليانى مانند ابوالقاسم بلخى و ابو على جبايى و نيز رد بر زيديه ، به رشته تحرير در آورده است.(١١١)

٥. شيخ صدوق (م ٣٨١ ه‍ ق ) از شخصيتهاى برجسته اماميه و استاد شيخ مفيد بزرگترين متكلم اماميه است شهرت او بيشتر در علم حديث است و كتابهاى روايى بسيارى را تاءليف كرده است ؛ از جمله مى توان به من لايحضره الفقيه ، يكى از كتابهاى چهارگانه اصلى و معتبر اماميه اشاره كرد. نجاشى او را.(١١٢) شيخ و فقيه شيعه اماميه معرفى كرده و فهرست مفصلى از آثار او را ذكر كرده است شهرت صدوق در علم كلام بيشتر به دليل كتابهاى حديثى بسيارى است كه در موضوعات كلامى و اعتقادى تاءليف كرده است وى هر چند در بحث و استدلال بسيار چيره دست بود، اما بنا به روش خاص خود بيشتر بر نصوص دينى تاءكيد مى ورزيد. او حتى در كتاب الاعتقادات كه به تبيين و تنسيق عقايد اماميه پرداخته است ، عبارات خود را به دقت از الفاظ قرآن و احاديث برگزيده است

كتاب التوحيد او جامع عقايد اصلى و مهم اماميه است و از مهمترين منابع كلام اماميه به شمار مى رود، و از او مناظره هايى در موضوع امامت نقل شده است.(١١٣) روش ‍ شيخ صدوق از جهتى در مقابل روش متكلمان نوبختى است ؛ به اين معنا كه نوبختيان سعى مى كردند تا از مباحث فلسفى در علم كلام سود جويند و نقش عقل را در عقايد تقويت كنند، در حالى كه شيخ صدوق سعى مى كند بيشتر از نقل و نصوص دينى بهره گيرد. مقايسه اى بين مطالب كتاب الياقوت و الاعتقادات ، اين مطلب را به خوبى نمايان مى سازد.

٦. شيخ مفيد (٣٣٦ - ٤١٣ ه‍ ق ) ابن نديم كه معاصر اوست وى را رئيس ‍ متكلمان شيعه در عصر خويش و مقدم بر ديگران معرفى مى كند.(١١٤) سيد مرتضى و شيخ طوسى از جمله شاگردان بسيار او در علم كلام و فقه به شمار مى آيند. مفيد مؤ لف كتابهاى بسيارى است كه بيشتر آنها در موضوعات كلامى است(١١٥)

از مهمترين كتابهاى كلامى او اوائل المقالات است چنان كه خود در مقدمه كتاب آورده است ، منظور شيخ از تاءليف اوائل ، بيان تفاوتها و تمايزهاى شيعه و معتزله و نيز بيان نقطه اشتراك او با آراى نوبختيان است او با احاطه بر ابعاد گوناگون مكتب تشيع ، توانسته است به اختصار آرا و عقايد شيعه اماميه را به خوانندگان ارائه كند.(١١٦)

تفكر كلامى مفيد را از جهت توجه به عقل و نقل مى توان حد وسط ميان روش متكلمان نوبختى و شيخ صدوق ارزيابى كرد. در حالى كه نوبختيان در مباحث كلامى عقل را اصل و اساس مى دانستند و به استقلال عقل در شناخت حقايق دين باور داشتند و شيخ صدوق بر قرآن و احاديث اهل بيتعليه‌السلام تكيه مى كرد، شيخ مفيد سعى مى كند تا بر هر دو منبع تاءكيد كند. او تصريح مى كند كه هر چند خرد آدمى با استدلال مى تواند به حقايق دينى راه يابد، اما وحى راه را بر عقل مى گشايد و كيفيت خردورزى را به او مى آموزد، از اين رو عقل محتاج قرآن و احاديث است و به اصطلاح سمع بر عقل مقدم است.(١١٧)

٧. سيد مرتضى علم الهدى (٣٥٥ - ٤٣٦ ه‍ ق ) او از بزرگترين متكلمان اماميه و استاد شيخ طوسى است تاءليفات او به بيش از صد رساله و كتاب مى رسد كه برخى از آنها با عنوان رسائل الشريف المرتضى تاكنون در چهار مجلد منتشر شده است.(١١٨)

سيد مرتضى كلام اماميه را بيش از شيخ مفيد به جانب عقلانيت كشاند. او تقدم سمع بر عقل را كه شيخ مفيد به آن معتقد بود، رد كرد(١١٩) و بر آن شد كه عقل مستقلا و بى نياز از وحى مى تواند دست كم اصول و اركان انديشه دينى را به دست آورد.

٨. شيخ طوسى (م ٢٦٠ ه‍ ق ): مؤ سس حوزه علميه نجف اشرف و از بزرگان شيعه و جامع علوم مختلف اسلامى و از جمله علم كلام بوده است دو مجموعه گرانسنگ روايى او، يعنى تهذيب الاحكام و الاستبصار، از چهار كتاب اصلى حديث اماميه به شمار مى آيد. مهمترين كتابهاى كلامى او تمهيدالاصول است كه شرحى بر بخش نظرى رساله جمل العلم و العمل سيد مرتضى است .(١٢٠) شيخ طوسى روش عقلانى سيد مرتضى را تكميل كرد و كلام عقلى شيعه را به كمال رساند.

متكلمان شيعه پس از شيخ طوسى تنها به شرح و بسط آراى پيشينيان برخاستند و عملا چيزى بر آن نيفزودند. تنها در قرن هفتم هجرى بود كه با ظهور خواجه نصيرالدين طوسى كلام شيعه دچار تحولى ديگر شد و راهى نو در پيش گرفت

٩. خواجه نصير الدين طوسى (م ٦٧٢ ه‍ ق ): در مين متكلمان دوره غيبت او بيش از ديگران بر كلام اماميه به معناى امروزين آن تاءثير داشته است اهميت خواجه بيشتر از آن روست كه وى بيش از همه به عقايد شيعه رنگ فلسفى داد و مباحث فلسفى را وارد كلام كرد. او با تاءليف كتاب تجريدالاعتقاد يكى از مهمترين كتابهاى كلامى شيعه را آفريد و ديگران را به پيروى از سبك عقلى خود رهنمون ساخت اين كتاب از همان زمان تا كنون ، مهمترين متن درسى كلام در حوزه هاى شيعه و مورد توجه متكلمان شيعى و سنى بوده است اهميت اين كتاب را از استقبال فراوان دانشمندان مذاهب گوناگون در نگارش شرح و حواشى بر آن مى توان دريافت ؛ از جمله كشف المراد اثر علامه حلى و شرح تجريدالعقايد نوشته قوشجى (اشعرى مذهب ) قابل ذكر مى باشد.

١٠. علامه حلى (٦٤٨ - ٧٢٦ ه‍ ق ): او جامع علوم عقلى و نقلى بود و در هوش و استعداد و جامعيت و فراوانى آثار و تاءليفاتى زبانزد عام و خاص ‍ بود. وى بى ترديد در علوم عقلى مانند منطق ، رياضيات و فلسفه صاحب نظر بود و از متكلمان برجسته اماميه به شمار مى آيد. علامه حلى در علوم عقلى شاگرد خواجه نصيرالدين طوسى و ادامه دهنده سنت فكرى او در كلام شيعى است

پس از علامه حلى نيز متكلمان برجسته اى مانند علامه مجلسى ، فيض ‍ كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى ظهور كردند و هر يك آثار متعددى در كلام اماميه آفريدند. به اين ترتيب كلام شيعه سه مرحله متوالى را پشت سر گذاشته است كه در هر دوره به تدريج بر جنبه هاى عقلانى آن افزوده شده و به علوم فلسفى نزديكتر گشته است در دوره اول ، كلام شيعه بيشتر بر نصوص دينى و كلام امامان شيعه تكيه داشت و عقل در خدمت تبيين معارف وحى و دفاع از حقانيت آن در برابر نظريات رقيب بود. در دوره دوم كه با آغاز عصر غيبت و ظهور متكلمان نوبختى مقارن است ، مايه هاى عقلانى كلام شيعه افزايش ‍ يافت و در انديشه هاى بزرگانى ، مانند شيخ مفيد و سيد مرتضى و شيخ طوسى كاملا پخته و پرورده گشت و نظام و سامان منطقى خويش را بازيافت با ظهور خواجه نصيرالدين طوسى كلام شيعه با فلسفه مشاء در هم آميخت ، هر چند تا رسيدن به يك كلام فلسفى كه به دست صدرالمتاءلهين و شاگردان او صورت گرفت ، هنوز راه درازى در پيش داشت در اين دوره ، هر چند عقل گرايى فلسفى عملا بر كلام شيعه سايه انداخت ، اما نبايد پنداشت كه ديگر گرايشها به كلى به سردى و خاموشى گراييد.

كلام شيعه حتى در قرنهاى اخير شاهد گرايشهاى نص گرايانه و عقل گرايى معتدل بوده است و در عصر حاضر اين رويارويى همچنان ادامه دارد. اگر در نظر آوريم كه در دوران معاصر تمايلات علمى و تجربى و فلسفه مغرب زمين انديشه هاى كلامى را گاه و بى گاه تحت تاءثير قرار داده است ،، وجود اختلاف و چند گونگى در كلام نوين اسلامى بيشتر نمايان مى شود.

چكيده

١. معناى لغوى امام و شيعه متمم يكديگرند، شيعه به معنى پيروان است و امام كسى است از او پيروى مى شود اماميه يا شيعه اثنى عشريه اصطلاحا به كسانى گفته مى شود كه گذشته از اعتقاد به امامت بلافصل علىعليه‌السلام پس از او حسين بن علىعليه‌السلام و حسين بن علىعليه‌السلام و نه فرزند ايشان كه آخرين آنها مهدى موعود (عج ) است به امامت مى پذيرند.

٢. فرق اسلامى ، چون معتزله ، اشاعره ، خوارج و مرجئه ، غالبا در واكنش به حوادث اعتقادى و سياسى برخى دوره ها و به صورت انفعالى پيدا مى شدند ولى پيدايش اماميه اين گونه نبوده است جانشينان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از زمان خود حضرت ، دست كم براى عده اى از اصحاب مشخص بودند كه از علوم و اسرار پيامبر بهره خاص گرفته بودند و اين علوم و اسرار سينه به سينه در آنها انتقال پيدا كرده بود، لكن به جهت اختناق موجود در بعضى دوره ها فرصت بروز و ظهور به صورت گروهى منسجم را نيافتند تا اينكه امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام با اندك فرصتى كه يافتند توانستند در كنار فقه شيعه ، كلام اماميه را هم بنيان نهند و متكلمان برجسته اى را تربيت كنند.

٣. كلام اماميه نه با عقل گريزى اصحاب حديث و حنابله موافق بود و نه با عقل گرايى افراطى معتزله همراهى داشت چه اينكه با جمودگرايى اشعرى و ناديده گرفتن نقش تعقل در كشف عقايد سرآشتى نداشت منابع معارف شيعه عبارت بودند از قران سنت پيامبر و اهل بيت و همچنين عقل متكلمان اماميه گذشته از استفاده از مستقلات عقلى ، با اجتهاد عقلى معارف قرآن و سنت را استنباط مى كردند و به جدال احسن با مخالفان مى پرداختند.

٤. پنج اصل توحيد، عدل ، نبوت ، امامت و معاد به عنوان اصول عقايد اماميه معرفى شده است دو اصل توحيد و عدل در اين ميان اهميت بيشترى دارد و تفسير خاص اماميه و معتزله از اين دو اصل ، آنها را از ديگر فرق كلامى جدا كرده است اصل امامت هم مختص اماميه بوده كه آنها را از بقيه و حتى معتزله جدا نموده است

٥. اماميه در مورد توحيد صفاتى معتقدند كه صفات را زايد بر ذات متغايرند لكن مصداقا واحد هستند، برخلاف معتقدند كه صفات را زايد بر ذات مى دانند و يا معتزله كه به نيابت ذات از صفات قائلند. در مورد توحيد افعالى هم نظر اشاعره مبنى بر انحصار فاعليت در خدا و نظر معتزله مبنى بر فاعليت مستقل انسان از سوى اماميه رد شده است اختيار و آزادى انسان هرگز به تفويض معتزله نمى انجامد بلكه قدرت اختيار انسان متوقف بر اجازه الهى است

عدل در نزد اماميه به معناى منزه بودن خداوند از ارتكاب افعال قبيح و لزوم انجام كارهاى نيكوست آنان سخن اشاعره مبنى بر اينكه عدل همان فعلى است كه خدا انجام مى دهد (ولو قبيح ) با دلايلى رد مى كنند. نظريه اماميه در مساءله حسن و قبح داراى دو عنصر اساسى است نخست آنكه حسن و قبح ، ذاتى افعال است و ديگر آنكه عقل آدمى قادر بر درك اين حسن و قبح است ، البته در برخى موارد براى شناخت حسن و قبح افعال محتاج دين و شريعت است

بر همين اساس اماميه افعالى را كه عقلا قبيح انداز خداى متعال سلب مى كنند.

٧. اماميه معتقد است خداى متعال به هيچ صورت در دنيا و آخرت با چشم قابل رؤ يت نيست البته رؤ يت قلبى كه در روايات آمده نه تنها مردود نيست بلكه عالى ترين نوع معرفت آدمى نسبت به خداوند است و چه بسا كه اين رؤ يت در همين دنيا هم ميسر باشد.

٨. در ميان مكاتب كلامى ، اماميه تنها گروهى است كه امامت را از اصول دين مى شمارد و بر آن تاءكيد دارد. بنابر نظر اماميه ، امام را خداوند تعيين مى كند و مردم مى بايد امام زمان خود را بشناسند و با او بيعت كنند. امامت رهبرى امت اسلامى در همه شؤ ون حيات بشرى اعم از اعتقادى ، علمى ، اخلاقى ، سياسى و اجتماعى است و امام فردى معصوم از خطا و گناه است

٩. متكلمان برجسته اماميه از يك نظر به دو گروه تقسيم مى شوند: متكلمان عصر حضور كه از اصحاب ائمه اند و متكلمان عصر غيبت برخى از متكلمان عصر حضور عبارت اند از: ١. هشام بن حكم ، شاگرد برجسته امام صادقعليه‌السلام و امام كاظمعليه‌السلام كه سرآمد شاگردان آن حضرت در مباحث كلامى بوده و داراى آثار كلامى متعددى است ؛ ٢. هشام بن سالم شاگردان امام صادقعليه‌السلام و امام كاظمعليه‌السلام ؛ ٣. محمد بن على بن نعمان معروف به مؤ من الطاق كه از اصحاب امام سجادعليه‌السلام و امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام است ؛ ٤. قيس ‍ الماصر؛ ٥. زرارة بن اعين : از اصحاب امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام و امام كاظمعليه‌السلام كه برخى او را از بزرگترين رجال شيعه مى دانند. متكلمان ياد شده در قرن دوم هجرى مى زيسته اند. در قرن سوم هم متكلمان بسيارى بوده اند كه از جمله آنها فضل بن شاذان است كه از اصحاب امام رضاعليه‌السلام ، امام جوادعليه‌السلام و امام هادىعليه‌السلام و امام حسن عسكرىعليه‌السلام است كتاب معروف الايضاح كه در رد فرقه هاى مختلف كلامى است مربوط به اوست

١٠. مهمترين متكلمان عصر غيبت مربوط به قرن ٤ و ٥ است كه تعدادى از آنها از خاندان نوبختى اند. خاندان نوبختى از مهمترين خانواده هاى شيعى بوده اند كه برخى از آنها ياران امام معصومعليه‌السلام بوده اند از جمله حسين بن روح نوبختى كه آخرين نايب خاص امام دوازدهمعليه‌السلام بوده است اين خاندان در فرهنگ و تمدن دوره عباسى نقش به سزايى داشتند و به جهت آشنايى با فلسفه ، مفاهيم فلسفى را در كلام اماميه وارد كردند. ابوسهل نوبختى ، حسن بن موسى نوبختى (صاحب كتاب فرق الشيعه ) و ابواسحق ابراهيم بن نوبخت (صاحب كتاب الياقوت ) از جمله متكلمان اماميه منسوب به اين خاندان هستند.

١١. يكى از شخصيتهاى برجسته اماميه شيخ صدوق صاحب كتاب من لايحضره الفقيه است وى در كتب خويش بيشتر بر نصوص دينى تاءكيد ورزيده است

كتاب التوحيد شيخ صدوق جامع عقايد اصلى و مهم اماميه است

روش شيخ صدوق از جهتى در مقابل روش متكلمان نوبختى است نوبختيان سعى مى كردند از مباحث فلسفى و عقلى در كلام سود جويند و شيخ صدوق بيشتر از نصوص دينى بهره مى جست مقايسه كتاب الياقوت و الاعتقادات اين مطلب را روشن مى سازد.

١٢. شيخ مفيد از ديگر متكلمان مشهور اماميه است كه سيد مرتضى و شيخ طوسى از شاگردان او محسوب مى شوند. مهمترين كتاب كلامى وى اوائل المقالات است تفكر كلامى مفيد از جهت توجه به عقل و نقل حد وسط ميان روشن متكلمان نوبختى و شيخ صدوق محسوب مى شود. سيد مرتضى متكلم ديگر اماميه پس از شيخ مفيد كلام اماميه را بيشتر به جانب عقلانيت كشاند. شيخ طوسى كه داراى دو مجموعه هاى تهذيب الاحكام و الاستبصار است در زمينه كلامى كتاب تمهيدالاصول را نگاشته و روش ‍ عقلانى سيد مرتضى را تكميل كرده است و متكلمان شيعى پس از او تنها به شرح و بسط آراى سلف پرداختند تا در قرن هفتم با ظهور خواجه نصير الدين طوسى كلام شيعه دچار تحولى ديگر شد.

١٣. خواجه نصير الدين طوسى در ميان متكلمان دوره غيبت بيش از ديگران بر كلام اماميه تاءثير گذارده است او بيش از همه به عقايد شيعه رنگ فلسفى داد و با تاءليف كتاب تجريد الاعتقاد يكى از مهمترين كتابهاى كلامى شيعه را آفريد. اهميت اين كتاب را از شروحى كه بر آن نوشته شده مى توان يافت

علامه حلى كه جامع علوم عقلى و نقلى بود شرح كشف المراد را بر تجريد خواجه نگاشت و پس از وى هم متكلمان برجسته اى چون علامه مجلسى ، فيض كاشانى و ملاعبدالرزاق لاهيجى آثار ديگرى را در كلام اماميه آفريدند.

١٤. كلام شيعه در سه مرحله متوالى ، به تدريج بر جنبه عقلانى آن افزوده شد و به علوم فلسفى نزديكتر شد. در دوره نخست تاءكيد بيشتر بر نصوص ‍ دينى و كلام ائمه بود و عقل در خدمت تبيين معارف وحى و دفاع از حقانيت و عقلانيت آن بود. در دوره دوم مايه هاى عقلانى كلام شيعه افزايش يافت در نهايت با ظهور خواجه طوسى كلام شيعه با فلسفه مشاء در آميخت

كلام شيعه در قرنهاى اخير هم شاهد گرايشهاى نص گرايانه و عقل گرايى معتدل بوده است و اين رويارويى همچنان ادامه دارد.

__________________

پاورقى ها :

٨٠- معجم مقاييس اللغة ، ج ١، ص ٢٨؛ الصحاح ، ج ٥، ص ١٨٦٥؛ ترتيب كتاب العين ، ج ١، ص ١٠٦؛ مصباح المنير، ص ٢٣.

٨١- الملل و النحل ، ج ١، ص ١٦٩، فرق الشيعه ، ص ١٠٨، اوائل المقالات ، ص ٤.

٨٢- نقل شده است كه امام صادق يكى از متكلمان و علماى شام را دربارهؤ علوم قرآنى به حرمان بن اعين در مورد عربيت به ابنان بن تغلب ، در علم فقه به زرارة بن اعين ، در علم كلام به مؤ من طاق ، در موضوع استطاعت به طيار، در موضوع توحيد به هشام بن سالم و در موضوع امامت به هشام بن حكم ارجاع داد. رك : اختيار معرفة الرجال (رجال كشى )، ج ٢، ص ٥٥٤ ٥٦٠.

٨٣- اصول كافى ، ج ١، ص ١٧٠.

٨٤- در حديثى آمده است :((ان اساس الدين التوحيد و العدل )). رك : معانى الاخبار، ص ١١

٨٥- اين حديث از احاديث مورد اتفاق شيعه و سنى است و در منابع متعدد نقل شده است از جمله بنگريد به : مسند ابن حنبل ، ج ٤، ص ٩٦، ص ٢٢، كنز العمال ، حديث شماره ١٤٨٦٣، اصول كافى ، ج ١، ص ٣٧٦ و ص ٣٧٧، كمال الدين ، ج ٢، ص ٤١٢.

٨٦- اصول كافى ، ج ١، ص ١٦٠.

٨٧- توحيد صدوق ، ص ٣٦١، بحارالانوار، ج ٥، ص ١١٦ و ص ٥٩ احتجاج طبرسى ، ج ٢، ص ٢٥٣، انوار الملكوت فى شرح الياقوت ، ص ١٠٩، نهج الحق و كشف الصدق ، ص ١٠٤، النافع يوم الحشر، ص ٢٧.

٨٨- سيد مرتضى ، شرح جمله العلم و العمل ، ص ٨٣، شيخ طوسى ، تمهيد الاصول ، ص ٩٧، لاهيجى ، سرمايه ايمان ، ص ٥٧.

٨٩- فخر رازى ، شرح اسماء الله الحسينى ، ص ٢٤٥، القضاء و القدر، ص ٢٧١، بغدادى ، اصول الدين ، ص ١٣١، الملل و النحل ، ج ١، ص ٤٢.

٩٠- رك : اصول كافى ، ج ١، ص ٩٨ و نهج البلاغه ، خطبه ١٧٩.

٩١- رك : شرح المواقف ج ٨، ص ٣٤٤.

٩٢- رك : اصول كافى ، ج ١، ص ١٧٣، بحار الانوار، ج ٤٨، ص ٢٠٤ و ٢٠٥، و رجال كشى ، ج ٢، ص ‍ ٥٥٤ - ٥٦٠.

٩٣- بحار الانوار، ج ٦١، ص ٢٤٨.

٩٤- درباره اين اتهام ، بنگريد به : احمد صفايى ، هشام بن حكم مدافع حريم ولايت ، ص ٦٩ - ٧١.

٩٥- رك : رجال نجاشى ، ص ٤٣٥، براى آشنايى بيشتر با اين متكلم امامى رك : احمد صفايى ، هشام بن حكم مدافع حريم ولايت

٩٦- رك : رجال كشى ، ج ٢، ص ٥٥٦.

٩٧- رك : رجال نجاشى ، ص ٤٣٤.

٩٨- رك : فهرست ابن نديم ، ص ٢٢٤، رجال نجاشى ، ص ٣٢٥.

٩٩- رك : اصول كافى ، ج ١، ص ١٧٣.

١٠٠- فهرست اين نديم ، ص ٢٧٦.

١٠١- رجال نجاشى ، ص ١٧٥.

١٠٢- با كمال تاءسف بايد گفت كه هيچ يك از تاءليفات اين متكلمان به دست ما نرسيده است و اطلاعات ما در اين باره بيشتر از روى كتابههايى است كه در قرنهاى بعد مطالبى از آن كتابها نقل كرده اند.

١٠٣- براى آشنايى با ديگر متكلمان قرن سوم بنگريد به : بحوث فى الملل و النحل ، ج ٦، ص ٥٨١ - ٥٨٦

١٠٤- رك : رجال نجاشى ، ص ٣٠٧.

١٠٥- اين كتاب با تصحيح سيد جلال الدين حسينى ارموى توسط انتشارات دانشگاه تهران در سال ، ١٣٦٣ طبع شده است

١٠٦- درباره اين خاندان به كتاب خاندان نوبختى ، تاءليف عباس اقبال رجوع كنيد.

١٠٧- درباره اين خاندان به كتاب خاندان نوبختى ، تاءليف عباس اقبال رجوع كنيد.

١٠٨- رجال نجاشى ، ص ٦٣، و رك : فهرست ابن نديم ، ص ٢٢٥.

١٠٩- نام اين شرح ، انوارالملكوت فى شرح الياقوت است كه با تحقيق محمد نجمى زنجانى منتشر شده است

١١٠- الفهرست ، ص ٢٢٥.

١١١- رجال نجاشى ، ص ٣٧٥.

١١٢- همان ، ص ٣٨٩ - ٣٩٢

١١٣- رك : مقدمه كتاب معانى الاخبار، ص ٢٦ - ٣٦.

١١٤- فهرست ابن نديم ، ص ٢٢٦.

١١٥- رك : رجال نجاشى ، ص ٣٩٩.

١١٦- رك : اوائل المقالات ، ص ١.

١١٧- همان ، ص ٧ - ٨

١١٨- رجال نجاشى ، ص ٢٧٠ و رسائل الشريف المرتضى ، ج ١، ص ٣٣.

١١٩- رك : رسائل الشريف المرتضى ، ج ١، ص ١٢٧.

١٢٠- اين كتاب با تصحيح عبدالمحسن مشكوة الدينى ، توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است

پرسش

١.تفاوت اماميه با ديگر فرق در چگونگى پيدايش چيست ؟

٢.تفاوت روش كلامى اماميه با روش كلامى معتزله و اشاعره چيست ؟

٣.اصول دين اماميه را بنويسيد و در هر مورد تفاوت اماميه با ديگر فرق را ذكر كنيد.

٤.تفاوت نظريه اماميه در مورد رؤ يت الهى با ديگر فرق چيست ؟

٥. كلامى اماميه چند مرحله را پيموده و در هر مرحله وضعيت آن چگونه بوده است

٨ - زيديه

زيديه فرقه اى هستند كه پس از امام علىعليه‌السلام و امام حسنعليه‌السلام و امام حسينعليه‌السلام به امامت زيد فرزند امام سجادعليه‌السلام قا ئ ل اند و امام سجادعليه‌السلام و ساير امامان بعدى شيعه اثنى عشريه را تنها به عنوان پيشوايان علم و معرفت مى پذيرند. نكته مهم در بررسى اين فرقه آن است كه بايد حساب زيد را از زيديه جدا كرد. از اين رو ابتدا به شخصيت زيد اشاره مى كنيم و سپس زيديه را مطرح مى كنيم

شخصيت زيد بن على

زيد فرزند امام سجادعليه‌السلام است او در نيمه دوم قرن اول و نيمه اول قرن دوم مى زيست و بر ضد هشام بن عبدالملك حاكم اموى قيام كرد و سرانجام به شهادت رسيد. امامان معصومعليه‌السلام و دانشمندان اماميه معمولا زيد را به جهت دانش ، تقوا و شجاعت ستوده و قيامش را مورد تاءييد قرار داده اند؛ از نظر آنها زيد بن على مدعى امامت نبود و به امامت پدر، برادر و پسر برادرش اعتقاد داشت و با رضايت آنان و با انگيزه انتقام خون امام حسينعليه‌السلام ، امر به معروف و نهى از منكر و اصلاح امور امت و تشكيل حكومت و واگذارى آن به امامان معصومعليه‌السلام قيام كرد. از نظر علمى و اعتقادى ، زيد شاگرد پدر و برادرش ، امام سجادعليه‌السلام و امام باقرعليه‌السلام بود. با توجه به اين مطالب ، زيد بن على را مى توان يك شيعه امامى دانست(١٢١) مؤ لف كتاب كفاية الاثر، خزاز قمى ، پس از نقل گزارشهايى در مورد اعتقاد زيد به امامان دوازده گانه اماميه ، مى گويد: قيام زيد براى امر به معروف و نهى از منكر بود نه مخالفت با امام صادقعليه‌السلام ، اما چون آن امام قيام علنى نكرد و زيد اين كار را انجام داد، گروهى (زيديه ) گمان كردند ميان اين دو اختلاف وجود دارد، در نتيجه با اين اعتقاد كه امام بايد قيام كند، زيد را امام دانسته ، منكر امامت امام صادقعليه‌السلام شدند. در حالى كه زيد خود معتقد به امامت حضرت صادقعليه‌السلام بود و عدم قيام امام به جهت رعايت نوعى تدبير و مصلحت بوده است وى سپس از امام صادقعليه‌السلام نقل مى كند كه اگر زيد موفق مى شد، به عهد خود وفا مى كرد (و حكومت را به امام واگذار مى كرد) و انگيزه او از اين قيام رضايت آل محمد بود و مقصود او از آل محمد، من بودم.(١٢٢)

همان طور كه در بررسى عقايد زيديه خواهيم ديد، فرقه هايى از زيديه گرچه امام علىعليه‌السلام را افضل مردم پس از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مى دانند اما خلافت ابوبكر و عمر را مشروع تلقى مى كنند. دليل آنها جواز خلافت مفضول با وجود افضل است در كتابهاى فرق و مذاهب ، اهل سنت اين اعتقاد را به زيد نسبت مى دهند و دليل آنها گزارشى است كه در برخى كتابهاى تاريخى ذكر شده است(١٢٣) اين گزارش بر طبق نقل ابن اثير چنين است : پس از خروج زيد جماعتى از سران بيعت كنندگان با زيد، نظر او را درباره ابوبكر و عمر جويا شدند. زيد در پاسخ گفت : خداوند آن دو را رحمت كند، من از اهل بيتم چيزى جز نيكى درباره آنها نشنيدم ، بيشترين چيزى كه در اينجا وجود دارد اين است كه ما نسبت به خلافت از همه مردم سزاوارتر بوديم ولى ما را از آن محروم كردند و اين عمل به نظر ما باعث كفر آنها نمى شود و آنها به عدالت و بر طبق كتاب و سنت رفتار كردند. بيعت كنندگان پرسيدند: اگر آن دو ظالم نبودند، اگر آن دو ظالم نبودند، پس اينها (بنى اميه ) نيز ظالم نيستند. زيد در پاسخ گفت : اينها مثل آن دو نيستند. اينان به ما و به شما و به خودشان ظلم مى كنند و من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، بر پا داشتن سنتها و از ميان بردن بدعتها دعوت مى كنم اگر اجابت كرديد، به سعادت مى رسيد و الا من وكيل و سرپرست شما نيستم .در اين حال گروهى از زيد جدا شدند و بيعتش را شكستند.(١٢٤)

اگر اين گزارش واقعى باشد، مهمترين نكته اى كه مى توان از آن استفاده كرد تفاوت ميان ابوبكر و عمر با بنى اميه است در اين نقل ، زيد خلافت را حق خاندان خود مى داند و محروم كردن امام علىعليه‌السلام از خلافت را باعث كفر نمى داند. اما از اينكه كارى كفرآميز نيست ، نمى توان نتيجه گرفت كه آن كار صحيح است و در نتيجه خلافت مفضول با وجود افضل صحيح و مشروع است به نظر مى رسد هدف اصلى زيد در پاسخش اين بود كه در بحبوحه جهاد بر ضد بنى اميه مسائل اختلافى ديگر مطرح نشود. او مى خواست تفاوت فاحش بنى اميه را با دو خليفه اول بيان كرده و از اين راه قيام خويش بر ضد بنى اميه را توجيه كند.

به هر حال با چنين گزارشهايى نمى توان روايات صحيح و متعددى كه زيد را از اماميه مى دانند، رد كرد.