۸۵ - در «مناقب» گوید: پیامبرصلىاللهعليهوآله
در وقت نیم روز در اتاق امّ سلمه می خوابید، و او عرق آن حضرت را جمع می کرد و داخل عطر می نمود.
ملحقات
۱) امام صادقعليهالسلام
فرمود: هیچ گاه رسول خداصلىاللهعليهوآله
با بندگان خدا به اندازه عقل خود سخن نگفت. خود آن حضرت فرموده است: ما گروه پیامبران مأموریم با مردم به اندازه عقل آنان سخن گوییم.
۲) و نیز فرمود: ما گروه پیامبران همان گونه که مأموریم واجبات را بر پا داریم مأموریم با مردم به مدارا رفتار کنیم.
۳) (تکرار روایت ۲ است)
۴) سعد بن هشام گوید: نزد عایشه رفتم و از وی در باره اخلاق رسول خداصلىاللهعليهوآله
پرسیدم، گفت: آیا قرآن نمی خوانی؟ گفتم: چرا، گفت: اخلاق رسول خدا [همان دستورات اخلاقی]قرآن است.
۵) پیامبرصلىاللهعليهوآله
فرمود: مردانگی و جوانمردی ما خاندان، در گذشتن از کسانی است که به ما ستم کرده اند و بخشش به کسانی است که ما را محروم ساخته اند.
۶) رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: پروردگارم مرا دستور داده که مسلمانان فقیر را دوست بدارم.
۷) امام صادقعليهالسلام
فرمود: صبر، راستگویی، بردباری و خوش خلقی از اخلاق پیامبرانعليهمالسلام
است.
۸) رسول خداصلىاللهعليهوآله
بسیار به درگاه خدا تضرّع و زاری می نمود و همیشه از خداوند درخواست می کرد که او را به آداب پسندیده و اخلاق نیک زینت بخشد، از این رو در دعای خود می گفت: خدایا اخلاق مرا نیکو سازخدایا مرا از اخلاق ناپسند دور ساز.
۹) رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: فرشته روح الامینجبرئیلاز سوی پروردگار جهانیان بر من نازل شد و گفت: «ای محمّد، بر تو باد به اخلاق خوش، زیرا بدخلقی خیر دنیا و آخرت را از بین می برد.» آگاه باشید که شبیه ترین شما به من کسانی هستند که اخلاقشان از همه نیکوتر باشد.
۱۰) حسین بن زید گوید: به امام صادقعليهالسلام
گفتم: فدایت شوم، آیا رسول خداصلىاللهعليهوآله
هرگز با کسی شوخی می کرد؟ فرمود: خداوند او را به داشتن خلقی بزرگ ستوده است، در همه پیامبرانی که خداوند برانگیخت نوعی خشونت و گرفتگی وجود داشت، ولی محمّدصلىاللهعليهوآله
را با مهر و رأفت آن حضرت به امتش این بود که با آنان شوخی می کرد تا مبادا عظمتش چندان در آنان تأثیر کند که نتوانند به او نگاه کنند! جدّم علیعليهالسلام
فرمود: هر گاه رسول خداصلىاللهعليهوآله
یکی از یارانش را غمگین می دید با شوخی کردن دل او را شاد می ساخت. آن حضرت می فرمود: خداوند کسی را که با ترشرویی با برادرانش دیدار کند دشمن می دارد.
۱۱) زید بن ثابت گوید: چون با رسول خداصلىاللهعليهوآله
می نشستیم، اگر از آخرت شروع به سخن گفتن می کردیم او نیز با ما همسخن می شد، و اگر از دنیا سخن می گفتیم باز هم با ما همسخن می شد، و اگر از خوردنیها و آشامیدنیها سخن می گفتیم باز هم با ما در آن زمینه سخن می گفت.
۱۲) رسول خداصلىاللهعليهوآله
با چشم و ابرو و دست اشاره نمی کرد.
۱۳) رسول خداصلىاللهعليهوآله
به یکی از زنان خود فرمود: آیا تو را نهی نکردم که چیزی را برای فردا ذخیره نکنی؟ ! زیرا خداوند روزی هر فردایی را خواهد رساند.
۱۴) رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: بهترین و گرامی ترین خوی پیامبران و راستان و شهدا و صالحان، به دیدار یک دیگر رفتن برای خداست.
۱۵) رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: از اخلاق پیامبران و راستان خوشرویی به هنگام دیدار و دست دادن به هنگام ملاقات است.
۱۶) رسول خداصلىاللهعليهوآله
هر گاه با مسلمانی دیدار می کرد نخست با او دست می داد.
۱۷) رسول خداصلىاللهعليهوآله
می فرمود: هیچ یک از شما یارانم از دیگری نزد من بدگویی نکند، زیرا من دوست دارم که با دلی صاف و پاک نزد شما بیایم (و از کسی دلگیر نباشم)
۱۸) پیامبرصلىاللهعليهوآله
فرمود: ما گروه پیامبران و امینان و پرهیزگاران از تکلّف و زحمت بی جا به خود دادن بری هستیم.
۱۹) رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: من برانگیخته شده ام تا مرکز حلم و معدن علم و مسکن صبر باشم.
۲۰) ابو ذررحمهالله
گوید: رسول خداصلىاللهعليهوآله
بدون امتیاز در میان اصحاب خود می نشست به گونه ای که هر گاه شخص غریبی وارد می شد نمی دانست پیامبر کدام است تا آنکه بپرسد. ما از پیامبرصلىاللهعليهوآله
خواهش کردیم که برای خود جای خاصی قرار دهد تا شخص تازه وارد آن حضرت را بشناسد. پس برایش سکویی از گل ساختیم و حضرت بر آن می نشست و ما در دو طرف او می نشستیم.
۲۱) روایت شده که از سنن پیامبرصلىاللهعليهوآله
آن است که چون با گروهی سخن می گویی در میان آنان فقط به یک فرد معین رو نکنی، بلکه همگان را مورد توجه قرار دهی.
۲۲) و نیز روایت است که رسول خداصلىاللهعليهوآله
لباس خود را می دوخت و کفش خود را پینه می زد، و بیشتر کاری که در خانه انجام می داد خیاطی بود.
۲۳) و نیز روایت شده که رسول خداصلىاللهعليهوآله
هرگز غلام و کنیز و غیر آنان را نزد مگر در راه خدا، و هرگز برای شخص خود از کسی انتقام نگرفت و انتقام او تنها برای آن بود که خواسته باشد یکی از مجازاتهای الهی را در باره کسی اجرا کند.
۲۴) امام صادقعليهالسلام
فرمود: خدای متعال هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر به راستگویی و ادای امانت به صاحبش، نیکوکار باشد یا بدکار.
۲۵) امام صادقعليهالسلام
فرمود: امانت را به صاحبش بازگردانید، زیرا رسول خداصلىاللهعليهوآله
حتی نخ و سوزنی را که به او سپرده بودند به صاحبش باز می گرداند.
۲۶) امام صادقعليهالسلام
فرمود: رسول خداصلىاللهعليهوآله
با مردی وعده نهاد که در کنار فلان صخره در انتظار او بماند تا بیاید. پیامبر در آنجا ماند و شدت گرمی آفتاب در آن مکان حضرت را رنج می داد، یارانش گفتند: یا رسول اللّه، خوب است زیر سایه بروید! فرمود: من در اینجا با او وعده نهاده ام، و اگر نیامد خلف وعده از او خواهد بود.
۲۷) امیر مؤمنانعليهالسلام
می فرمود: ما خاندان پیامبر دستور داریم بینوایان را طعام دهیم، گرفتاران را در سختی ها پناه دهیم و آن گاه که مردم در خوابند به نماز برخیزیم.
۲۸) در روایت آمده: برای حضرت رضاعليهالسلام
مهمانی رسید، امام مقداری از شب را با او نشسته و گفتگو می کرد، در این میان نور چراغ تغییر کرد و کم سو شد، مهمان دست دراز کرد تا چراغ را اصلاح کند، حضرت رضاعليهالسلام
جلو دست او را گرفت و پیشدستی نموده، خود به اصلاح چراغ پرداخت، سپس فرمود: ما مردمی هستیم که مهمانان خود را به کار نمی گیریم.
۲۹) حریز بن عبد اللّه گوید: گروهی از قبیله جهینه بر امام صادقعليهالسلام
وارد شدند و آن حضرت از آنان پذیرایی کرد. چون خواستند از حضورش مرخص شوند امام توشه راه برایشان فراهم ساخت و به آنان صله داد و بخشش نمود، سپس به غلامان خود فرمود: از آنان دور شوید و در بستن بارهاشان کمک نکنید. چون مهمانان از بستن بار و بنه فارغ شدند و برای خداحافظی خدمت آن حضرت آمدند
گفتند: یا بن رسول اللّه، ما را به مهمانی پذیرفتی و خوب هم پذیرایی فرمودی، اما در آخر به غلامان خود دستور دادی که در بستن بارها به ما کمک نکنند؟ ! فرمود: ما خاندان پیامبر مهمانان را برای رفتن از نزد خود کمک نمی کنیم.
۳۰) موسی بن جعفرعليهالسلام
فرمود: هنگامی که برای رسول خداصلىاللهعليهوآله
مهمان می رسید حضرت با او هم غذا می شد، و تا مهمان از غذا خوردن دست نمی کشید آن حضرت نیز دست نمی کشید.
۳۱) غزالی گوید: از سنن پیامبرصلىاللهعليهوآله
در باره مهمان آن است که او را تا دم درب خانه مشایعت کنند.
۳۲) یکی از یاران امام صادقعليهالسلام
گوید: بسا اتفاق می افتاد که امام صادقعليهالسلام
از ما با نان روغنی و حلوای روغن و خرما پذیرایی می کرد و سپس نان و زیتون به ما می خورانید. به آن حضرت عرض شد: بهتر است حساب شده تر کار کنید تا اعتدال رعایت شود! فرمود: ما به حساب و تدبیر خدا کار می کنیم؛ وقتی خدا به ما گشایش دهد ما نیز در زندگی گشایش می دهیم، و هر گاه تنگ گیرد ما نیز جمع و جورتر خرج می کنیم.
۳۳) امام صادقعليهالسلام
به یارانش می فرمود: کسی که به شما اظهار دوستی می کند با ذکر عیبهایش به او طعنه نزنید و خوی زشتی را که گرفتار آن است به رخ او نکشید، زیرا این کار نه از اخلاق رسول خداصلىاللهعليهوآله
و نه از اخلاق اولیای خداست.
۳۴) رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: اگر مرا برای خوردن پاچه گوسفندی هم دعوت کنند می پذیرم، و چنانچه آن را به من هدیه دهند قبول می کنم.
۳۵) معمّر بن خلاّد گوید: یکی از غلامان حضرت رضاعليهالسلام
به نام سعد از دنیا رفت، حضرت فرمود: مردی صاحب فضل و امانت را به من معرفی کن. عرض کردم: من به شما معرفی کنم؟ ! امام بسان مردی خشمگین فرمود: رسول خداصلىاللهعليهوآله
با یاران خود مشورت می کرد، سپس به آنچه تصمیم می گرفت عمل می کرد.
۳۶) امام عسکریعليهالسلام
فرمود: به پدر بزرگوارم عرض کردم: هنگامی که یهود و مشرکان با رسول خداصلىاللهعليهوآله
عناد و لجاجت می ورزیدند، آیا آن حضرت با آنان مناظره و احتجاج می کرد؟ فرمود: آری، بارها و بارها این اتفاق افتاد.
۳۷) پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآله
فرمود: از نخستین چیزهایی که خداوند مرا از آنها نهی کرد نزاع و کشمکش با مردم بود.
۳۸) امیر مؤمنانعليهالسلام
فرمود: وقتی از رسول خداصلىاللهعليهوآله
چیزی می خواستند، اگر می خواست آن را انجام دهد می فرمود: آری (به چشم) ، و اگر نمی خواست انجام دهد سکوت می کرد، و هرگز در باره چیزی «نه» نمی گفت.
۳۹) انس گوید: هر گاه خدمت پیامبرصلىاللهعليهوآله
می رسیدیم حلقه وار دور هم می نشستیم.
۴۰) جابر گوید: هر گاه رسول خداصلىاللهعليهوآله
بیرون می شد یارانش پیشاپیش آن حضرت راه می رفتند و پشت سر او را برای فرشتگان می گذاشتند.
۴۱) جابر بن عبد اللّه انصاری در حدیثی که برخی از آداب جنگ رسول خداصلىاللهعليهوآله
را بر شمرده گوید: آن حضرت در جنگها آخر همه مردم حرکت می کرد، و اگر شخص ناتوانی از رفتن باز مانده بود او را به نرمی و آرامی ردیف خود سوار می کرد؛ و برای شرکت کنندگان دعا می نمود.
۴۲) روایت شده که رسول خداصلىاللهعليهوآله
از کالای دنیا به آنچه در نظر دیگران نیکو و فریبنده بود نگاه نمی کرد.
۴۳) و نیز روایت شده که رسول خداصلىاللهعليهوآله
چون از چیزی ناراحت و غمگین می شد به نماز و عبادت خدا پناه می برد.
۴۴) و نیز روایت شده که رسول خداصلىاللهعليهوآله
با خوی خوش خود با مردم معاشرت می کرد ولی دلش از آنان جدا بود؛ ظاهرش با خلق خدا و باطنش با حق تعالی بود.
۴۵) و نیز روایت است که رسول خداصلىاللهعليهوآله
تنهایی و خلوت با خدا را دوست داشت.
۴۶) امّ سلمه گوید: رسول خداصلىاللهعليهوآله
در اواخر عمر همواره در حال برخواستن و نشستن و رفتن و آمدن می گفت:
«سبحان اللّه و بحمده، استغفر اللّه و اتوب الیه» چون علت آن را پرسیدیم، فرمود: از سوی خداوند دستور دارم؛ سپس سوره إذا جاء نصر اللّه را می خواند [که در آن دستور به تسبیح گفتن و استغفار کردن به آن حضرت داده شده است].
۴۷) رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: پروردگارم مرا به هفت چیز دستور فرموده است: مرا سفارش کرده که در تمام کارهای پنهان و آشکارم اخلاص ورزم، و از کسی که بر من ستم نماید درگذرم، و به هر که مرا محروم سازد بخشش کنم، و با هر که با من قطع رابطه کرد رابطه برقرار سازم، و سکوتم برای تفکر، و نگاهم برای پند و عبرت باشد.
۴۸) در روایت آمده که رسول خداصلىاللهعليهوآله
کفش خود را پینه می زد، و لباسش را وصله می کرد، و خود در خانه را باز می کرد، و شیر گوسفندان را می دوشید، و شتر را می بست سپس شیر آن را می دوشید، و چون خادمش از آسیاب کردن خسته می شد به او کمک می کرد و خود آسیاب می نمود.
آب وضوی شبش را خود تهیه می کرد؛ هیچ کس در شرم و حیا بر او پیشی نداشت؛ هنگام نشستن تکیه نمی کرد در کارها به اهل خانه کمک می نمود و با دست خود گوشت خرد می کرد.
چون بر سر سفره غذا حاضر می شد مانند بندگان می نشست؛ بعد از غذا انگشتان خود را می لیسید، و هرگز در اثر پرخوری باد گلو نزد.
دعوت هر کسی را آزاد باشد یا بنده می پذیرفت اگر چه برای خوردن دست و پاچه گوسفندی بود. هدیه را قبول می کرد گرچه جرعه ای شیر بود و از غذای هدیه می خورد ولی از غذای صدقه نمی خورد. به چهره کسی خیره نمی شد. برای خدا خشم می گرفت اما برای خویش خشم نمی گرفت.
گاهی از گرسنگی سنگ بر شکم می بست. هر طعامی که حاضر می شد میل می کرد، و هر غذایی که می یافت رد نمی کرد.
دو لباس روی هم نمی پوشید، گاه یک نوع برد راه راه یمانی به تن می کرد، گاه عبایی پشمینه روی دوش می افکند، و گاه لباسهای کلفت از پنبه و کتان می پوشید، و بیشترین لباسهای حضرتش سفید بود. زیر عمامه شبکلاه به سر می گذاشت. پیراهن را از سمت راست آن می پوشید. یک لباس مخصوص روز جمعه داشت. هر گاه پیراهن نو می پوشید پیراهن کهنه خود را به فقیری می داد. عبایی داشت که هر جا می رفت آن را برایش دو تا می کردند و بر روی آن می نشست.
انگشتری نقره در انگشت کوچک دست راست می کرد.
هندوانه و خربزه را دوست می داشت، و از بوهای ناخوش بدش می آمد.
هنگام وضو گرفتن مسواک می کرد. موقع سوار شدن، غلام خود و یا کس دیگری را ردیف خود سوار می کرد، هر حیوانی که برایش میسّر بود سوار می شد: اسب، استر، الاغ. بر الاغ بی پالان که تنها لگامی بر آن بود نیز سوار می شد.
گاهی پیاده نیز و پابرهنه و بدون پوشیدن عبا و عمامه و عرقچین راه می رفت.
تشییع جنازه می کرد، و در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت می فرمود.
با فقرا می نشست، و با تهیدستان هم غذا می شد و با دست خود برای آنان لقمه می گرفت. به اهل فضیلت احترام می گذاشت، و با نیکویی کردن به اشخاص آبرومند با آنان انس می گرفت. با خویشاوندان خود صله رحم می کرد بدون آنکه آنان را بر دیگران مقدم دارد مگر به آنچه خدا امر فرموده باشد.
بر کسی ستم و درشتی نمی کرد. پوزش عذرخواهان را می پذیرفت. بیش از همه کس لبخند بر لب داشت مگر زمانی که قرآن بر او نازل می شد و یا مردم را موعظه می کرد. و خنده اش بدون قهقهه بود.
در خوراک و پوشاک از غلامان و کنیزان خود برتری نمی جست. هرگز به کسی فحش و ناسزا نگفت، و هیچ گاه زن یا خادمی را لعن و نفرین نکرد، و هیچ گاه کسی را در حضور آن حضرت سرزنش نکردند جز آنکه می فرمود: رهایش کنید و به او کار نداشته باشید.
کسی نزد او نمی آمدآزاد باشد یا غلام یا کنیزجز آنکه در پی حاجت او بر می خواست. خشن و درشتخو نبود، و در بازارها جار نمی زد. در مقابل بدی دیگران بدی نمی کرد، بلکه بدی آنان را نادیده می گرفت و از آنان در می گذشت. به هر کس می رسید آغاز به سلام می کرد.
هر کس برای کاری نزد او می آمد با وی همکاری می کرد تا آنکه خود آن شخص منصرف گردد. هرگز نشد کسی دست آن حضرت را بگیرد و ایشان پیش از وی دستش را از دست او بیرون کشد. و چون به مرد مسلمانی می رسید نخست با او دست می داد.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
بر نمی خواست و نمی نشست جز به یاد خدا. و هنگامی که در نماز بود کسی نزد او نمی نشست جز آنکه نمازش را کوتاه می کرد و به وی رو نموده می فرمود: آیا حاجتی داری؟ در نشستن اکثرا کف پاها را بر زمین می گذاشت و زانوها را در بغل می گرفت.
هنگام ورود به مجلس در نزدیکترین جایی که خالی بود می نشست، و بیشتر اوقات رو به قبله می نشست.
هر کس را که بر او وارد می شد احترام می کرد و بسا لباس خود را زیر او می گسترد و شخص تازه وارد را بر خود ترجیح داده، بر تشکچه اش می نشاند. در حال خشنودی و خشم جز به حق سخن نمی گفت.
آن حضرت خیار را گاه با خرما و گاه با نمک میل می کرد. در میان میوه های تازه هندوانه و خربزه و انگور را بیش از همه دوست می داشت. بیشتر خوراک آن حضرت آب و خرما بود. شیر را با خرما میل می کرد و آن را دو غذای پاکیزه می نامید. گوشت را بیش از غذاهای دیگر دوست داشت، و ترید را با گوشت تناول می کرد. کدو را دوست داشت. از گوشت شکار می خورد ولی خود شکار نمی کرد.
نان و روغن میل می کرد. از گوشت گوسفند، ماهیچه و سردست را دوست داشت، و از پختنی ها «کدو حلوایی» ، از خورش ها «سرکه» ، از خرما «عجوه» (که نوعی خرمای پرگوشت است) ، و از سبزی ها «کاسنی و ریحان کوهی و کلم» را دوست داشت.
۴۹) رسول خداصلىاللهعليهوآله
در دعای خود می گفت: خدایا، مرا مسکین و تهیدست زنده بدار، و مسکین و تهیدست بمیران، و در زمره مسکینان و تهیدستان محشور فرما..
۵۰) عبد اللّه بن ابی اوفی گوید: هر گاه کسی زکاتی نزد رسول خداصلىاللهعليهوآله
می آورد، آن حضرت قوم و قبیله او را دعا می کرد و می گفت: خداوندا، بر آل فلان درود فرست.
۵۱) در روایت آمده که رسول خداصلىاللهعليهوآله
فال نیک را دوست داشت و از فال بد بدش می آمد (یعنی دوست نداشت کسی فال بد بزند)
۵۲) علیعليهالسلام
فرمود: هر گاه کسی نزد رسول خداصلىاللهعليهوآله
سخن دروغی می گفت، آن حضرت لبخند می زد و می فرمود: او یک حرفی می زند!
۵۳) روایت است که هر گاه رسول خداصلىاللهعليهوآله
سخنی می گفت یا چیزی از او می پرسیدند سه مرتبه تکرار می کرد تا هم حرف طرف کاملا روشن شود و هم دیگران فرمایش او را درست بفهمند.
۵۴) روایت است که چون یاران رسول خداصلىاللهعليهوآله
خدمت ایشان می رسیدند [به جای سلام]می گفتند: «صبح به خیر و شب به خیر» و این سلام و تحیّت مردم زمان جاهلیت بود، پس خداوند این آیه را فرستاد: «و هنگامی که نزد تو می آیند تو را به چیزی تحیّت گویند که خداوند تو را با آن تحیّت نگفته است (۱).» آن گاه رسول خداصلىاللهعليهوآله
به آنان فرمود: خداوند بهتر از این را که تحیّت بهشتیان است به ما ارزانی داشته و آن«السلام علیکم» است.
۵۵) هر گاه یکی از مسلمانان به پیامبرصلىاللهعليهوآله
سلام می کرد و می گفت: «سلام علیک» در پاسخ می فرمود:
«و علیک السلام و رحمه اللّه» ، و چون می گفت: «السلام علیک و رحمه اللّه» پیامبر می فرمود:
«و علیک السلام و رحمه اللّه و برکاته» ، و آن حضرت بدین گونه در پاسخ سلام سلام کنندگان می افزود.
۵۶) علیعليهالسلام
فرمود: هر گاه تولد دختری را به رسول خداصلىاللهعليهوآله
مژده می دادند می فرمود: شاخه گلی است و روزیش بر خداست.
۵۷) رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: من مأمورم که زکات را از ثروتمندانتان بگیرم و به نیازمندانتان برسانم.
۵۸) امام صادقعليهالسلام
فرمود: رسول خداصلىاللهعليهوآله
زکات روستاییان را میان روستاییان، و زکات شهریان را میان شهریان تقسیم می کرد. .
۵۹) رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: من تربیت شده خدا هستم، و علی تربیت شده من است؛ پروردگارم مرا به بخشش و نیکی کردن دستور داده، و از بخل و جفا کردن نهی فرموده است.
۶۰) رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: هر که از ما چیزی بخواهد، اگر آن را داشته باشیم از وی دریغ نمی کنیم.
۶۱) علیعليهالسلام
فرمود: رسول خداصلىاللهعليهوآله
هر گاه چیزی را فراموش می کرد پیشانی خود را در میان کف دستش می گذاشت و می گفت: «بار الها، سپاس و ستایش ویژه توست، ای به یادآورنده هر چیز و انجام دهنده آن، آنچه را فراموشم شده به یادم آر»
_______________________________
.