ابوذر غفاری

ابوذر غفاری0%

ابوذر غفاری نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

ابوذر غفاری

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عبدالحمید ناصری
گروه: مشاهدات: 4832
دانلود: 2610

توضیحات:

ابوذر غفاری
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 84 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4832 / دانلود: 2610
اندازه اندازه اندازه
ابوذر غفاری

ابوذر غفاری

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

وعده بهشت به ابوذر

روزی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با جمعی از اصحاب در مسجد قُبا نشسته بودند. رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می دانست که ابوذر در پایه ای از ایمان و درستی قرار دارد که در آخرت از بهشتیان است، ولی می خواست اصحابش از مقام ابوذر بیشتر آگاهی یابند. پس به یکی از درهای مسجد اشاره کرد و فرمود: «اولین کسی که در این ساعت از در وارد شود، از اهل بهشت است.» وقتی اصحاب این سخن را شنیدند، برخواستند تا از دیگران پیشی گیرند و مشمول وعده پیامبر شوند. رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ادامه داد: «اینک گروهی از این در وارد می شوند. هر کس از آنان که مرا به گذشتن آذر ماه بشارت دهد، از اهل بهشت است».

ابوذر با گروهی از آن در وارد شد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آنان فرمود: «ما در کدام ماه هستیم؟» ابوذر در جواب گفت: «ماه آذر گذشت.» پیامبر فرمود: «می دانستم که تو از اهل بهشتی، ولی خواستم اصحابم نیز بدانند. چگونه بهشتی نباشی، در حالی که تو را بعد از من به دلیل حجت و ولایتت به اهل بیتم از حرم من (مدینه) دور می کنند. آن گاه در شهر غربت تنها زندگی می کنی و تنها می میری. جماعتی سعادت می یابند که تو را کفن و دفن کنند و آن جماعت همراهان من در بهشت هستند».(۱)

ابوذر بر سفره آسمانی

به روایت شیخ طوسی، وقتی جعفر بن ابی طالب از حبشه وارد مدینه شد، ظرفی پر از غالیه (عطر مخصوصی) و قطیفه ای برای رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سوغات آورد. حضرت فرمود: «این قطیفه را به کسی می دهم که خدا و رسول، او را دوست دارد.» اصحاب متحیر شدند و به مقام آن شخص غبطه خوردند. پیامبر از حال حضرت علیعليه‌السلام جویا شد. عمار بن یاسر با شتاب سراغ علیعليه‌السلام را گرفت و او را به محضر آن حضرت آورد. پیامبر قطیفه را به حضرت علیعليه‌السلام بخشید. حضرت علیعليه‌السلام نیز قطیفه را به بازار برد، به هزار مثقال طلا فروخت و تمام آن را میان فقیران مهاجر و انصار تقسیم کرد و چیزی از آن را باقی نگذاشت تا به خانه ببرد. فردای آن روز، پیامبر با گروهی از اصحاب به دیدار علیعليه‌السلام آمد و فرمود: «از هزار مثقال طلایی که گرفتی، امروز ما را مهمان کن.» علیعليه‌السلام دست خود را خالی دید، ولی پیشنهاد پیامبر را که نشانه لطف و محبت آن حضرت بود، رد نکرد و با شرم، پیامبر و اصحاب را به خانه دعوت کرد.

یکی از اصحاب خاص پیامبر به نام حذیفه گزارش می دهد که من با چهار نفر از اصحاب پیامبر (سلمان، ابوذر، مقداد و عمار) به همراه پیامبر وارد خانه علیعليه‌السلام

_________________________________________

۱- علل الشرایع، ص ۱۷۶؛ معانی الاخبار، ص ۶۲؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۲۴.

شدیم. علیعليه‌السلام به ما خوش آمد گفت و از همسرش، فاطمه زهراعليها‌السلام خواست تا طعامی تهیه کند. میان حجره، ظرفی پر از طعام دید که بخار از آن برمی خواست. آن را برای ما آورد. همگی از آن طعام لذیذ و گوارا خوردیم. مقدار طعام به قدری بود که نه کم شد و نه زیاد آمد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از صرف طعام نزد دخترش رفت و با او سخن گفت که ما صحبت های آنان را می شنیدیم. پیامبر پرسید: «دخترم! این طعام را از کجا آوردی؟» حضرت زهراعليها‌السلام پاسخ داد: «این طعام از طرف خداوند برای ما رسیده بود. خداوند به هر که بخواهد، روزی بی حساب ارزانی می دارد.» پیامبر فرمود: «شکر خداوند را که زنده ماندم و از دخترم دیدم آنچه را حضرت زکریا از مریم دید و آن نزول مائده بهشتی بود».

اشتیاق بهشت به ابوذر

از انس بن مالک روایت شده است که روزی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «بهشت مشتاق چهار نفر از امت من است.» شکوه رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اشتیاقی که از این خبر به من دست داد، موجب شد تا از حضرت درباره آنان نپرسم.

امیرمؤمنان علیعليه‌السلام را در باغی یافتم که مشغول آب کشیدن از چاه و آبیاری آن بود از ایشان پرسیدم: «رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود که بهشت مشتاق چهار نفر از امت من است. از شما تقاضا دارم که از رسول گرامی اسلام درباره آن افراد بپرسید.» امام علیعليه‌السلام در جواب درخواست انس بن مالک گفت: «سوگند به خدا، می پرسم. اگر من از آن چهارنفر باشم، خداوند را حمد و ستایش می کنم و اگر نباشم، ازدرگاهش می خواهم تا مرا از آنان قرار دهد».

آن گاه همراه آن حضرت نزد پیامبر رفتیم. دیدیم آن حضرت کنار دحیه کلبی به خواب رفته است. چون دحیه، علیعليه‌السلام را دید، برخواست. سلام کرد و گفت: «سر پسر عموی خود را روی زانو بگیر! تو از من سزاوارتری.» پیامبر پس از بیداری، سر خود را در دامن علیعليه‌السلام دید و فرمود: «ای ابوالحسن! حتما برای حاجتی نزد من آمده ای.» علیعليه‌السلام عرض کرد: «پدر و مادرم فدای تو باد! چون نزد تو آمدم، سر تو را بر زانوی دحیه کلبی دیدم. او تا مرا دید، برخواست، سلام کرد و گفت: سر مبارک پسر عمویت را در دامن بگیر. ای امیرمؤمنان تو از من سزاوارتری». پیامبر فرمود: «ای علی! آیا او را نشناختی؟ او جبرئیل بود که تو را امیر مؤمنان خواند.» آن گاه علیعليه‌السلام گفت: «ای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! انس به من خبر داد که فرموده ای بهشت مشتاق دیدار چهار نفر است. این افراد کیانند؟» رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با دست خود به علیعليه‌السلام اشاره کرد و سه بار فرمود: «به خدا سوگند، تو نخستین ایشان هستی.» علیعليه‌السلام گفت: «سه نفر دیگر کیستند؟» رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «سلمان، ابوذر و مقداد».

علاقه پیامبر به ابوذر

یکی از اصحاب پیامبر به نام بریده گزارش می دهد که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اَمَرنَی بِحُبِّ اَرْبَعَهٍ وَ اَخْبَرَنِی اِنَّه یُحِبُّهم، عَلِی وَ اَبوذرٍّ وَ المِقدادُ وَ سَلمانُ.(۱)

خداوند متعال مرا به دوستی چهار نفر فرمان داده و خبر داده است که خود نیز آنان را دوست دارد و آنان عبارتند از: علی، ابوذر، مقداد و سلمان.

پندهای پیامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ابوذر

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در طول حیات پربرکت خود، پندهایی به عده ای از اصحاب و یارانشان داده که هر کدام دنیایی از حکمت و موعظه حسنه است. یکی از این مواعظ، سفارش های آن حضرت به جناب ابوذر غفاری است که در قالب آن، مفاهیم اخلاقی بسیار پربار و عالی و انسان ساز بیان شده است.

این سفارش ها نه تنها از نظر محتوایی در سطح بالایی قرار دارد؛ که خود دلیلی بر صدور آن از مقام عصمت و رسالت است. از نظر سند نیز معتبر است و علمای بزرگی آن را نقل کرده اند. از جمله طبرسی در مکارم الاخلاق، ورام بن ابی فراس در مجموعه ورام و محقق حلی در المعتبر به قسمت هایی

___________________________________________

۱- کنز العمال، ج ۱۲، ص ۳۲۲؛ احقاق الحق، ج ۶، ص ۲۰۹؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۳۳۰؛ معجم رجال الحدیث، ج ۵، ص ۱۴۲.

از این وصیت اشاره و نسبت دادن آن به پیامبر، از آن به عنوان «وصیه النبی» یاد کرده اند. بهاءالدین محمد اصفهانی معروف به فاضل هندی در کشف اللثام، قسمت هایی از این وصیت را نقل و آن را به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت داده است.علامه مجلسی در عین الحیات آورده است: «این وصیت از جمله اخبار مشهوره است».(۱)

ابوالاسود دوئلی می گوید:(۲)

به ربذه درآمدم و بر جندب بن جناده (ابوذر) وارد شدم. ابوذر گفت: روزی در مسجد خدمت پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیدم. کسی جز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیرمؤمنان علیعليه‌السلام در مسجد نبود. از خلوت استفاده کردم و گفتم: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدایت باد. مرا وصیتی کن تا (بدان وسیله) خدا مرا از آن بهره مند سازد. پیامبر فرمود: «بلی ای اباذر، چه بسیار گرامی و پسندیده ای نزد ما. تو از ما اهل بیت هستی و تو را سفارشی می کنم، آن را حفظ کن که تمام راه های خیر در آن است که اگر آن را حفظ کنی، پاداشی دو چندان داری.»

آن گاه پیامبر وصایای بسیاری به ابوذر فرمود که در اینجا به فرازهایی از آن اشاره می شود.

ارزش تن درستی و فراغت

یا اَباذَرٍّ اِحفَظْ ما اُوصِیکَ بِهِ تَکُنْ سَعیداً فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ یَا اَباذَرٍّ نِعمَتانِ مَغبُونٌ فِیهِما کَثیرٌ مِنَ النّاسِ.

ای ابوذر، سفارش هایم را به خاطر بسپار تا سعادت دنیا و آخرت را از آن خود سازی. ای ابوذر، دو نعمتند که مردم بی شماری در آن زمینه زیان کارند قدر آن را نمی دانند)، تندرستی و فراغت.

________________________________________

۱- عین الحیات، ص ۱۹.

۲- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۷۶.

بهره گیری از فرصت ها

یا اَباذَرٍّ، اِغْتَنِم خَمساً قَبلَ خَمسٍ، شَبابَکَ قَبْلَ مَرَمِکَ، وَ صِحَّتَکَ قَبْلَ سُقْمِکَ وَ غِناکَ قَبْلَ فَقْرِکَ، وَ فَراغَکَ قَبْلَ شُغُلِکَ وَ حَیَاتَکَ قَبْلَ مَوتِکَ.

ای ابوذر، پیش از آنکه پنج چیز به تو روی آورد (به پنج چیز گرفتار شوی)، پنج چیز را غنیمت شمار؛ جوانی را پیش از پیری، تندرستی را پیش از بیماری، توانگری را پیش از نداری، فراغت را پیش از گرفتاری، زندگی را پیش از فرا رسیدن مرگ.

پرهیز از امروز و فردا کردن

یا اَباذَرٍّ اِیاکَ وَ التُّسویفَ بِأمَلِکَ، فَإنّکَ بِیَومِکَ وَ لَسْتَ بِمَا بَعْدَهُ، فَاِنْ یَکُن غُدٌلَکَ، فَکُنْ فِی الْغَدِ کَمَا کُنْتَ فِی الْیَوْمِ، وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ غُدٌلَکَ لَم تَنْدَمْ عَلی ما فَرَّطتَ فِی الیَومِ. یا اَباذَرٍّ، کَم مِنْ مُستَقْبِلٍ یَوماً لا یَسْتَکْمِلُهُ، وَ مُنتَظِرٍ غَداً لا یَبْلُغُهُ.

ای ابوذر! بپرهیز از امروز و فردا کردن و تأخیر در انجام آرزوهایت، تو مسئول امروز خود هستی و از فردا بی خبری. اگر فردا هم زنده ماندی، همان گونه باش که امروز هستی و اگر فردا زنده نبودی، پشیمان نیستی که چرا امروز کوتاهی کردی. ای ابوذر! چه بسیار افرادی که صبح زنده بودند، ولی آن روز را به پایان نبردند و چه بسیار افرادی که منتظر فردا بودند، ولی هیچ وقت آن را درک نکردند.

ارزش عمر

یا اَباذَرٍّ، کُنْ عَلَی عُمُرِکَ اَشَحَّ مِنکَ عَلَی دِرْهَمِکَ وَ دِینارِکَ.

ای ابوذر! قدر عمر خود را بدان و بر عمر خود بیش از درهم و دینار بخیل باش.

هدف از علم آموزی

یا اَباذَرٍّ! اِنَّ شَرَّ النّاسِ مَنزِلَهً عِندَاللّه ِ یَومَ القِیامَهِ، عالِمٌ لا یَنْتَفِعُ بِعِلْمِهِ وَ مَنْ طَلَبَ عِلماً لِیَصرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ لَمْ یَجِدریحَ الجَنَّهِ. یا اَباذَرٍّ، مَن ابْتَغَی الْعِلمَ لِیَخْدَعَ بِهِ النَّاسَ لَم یَجِد رِیحَ الجَنَّهِ.

ای ابوذر! بدترین مردم در روز قیامت نزد خداوند متعال، دانشمندی است که از دانش خویش بهره ای نبرده است. هر کسی دانشی را فراگیرد تنها برای آنکه توجه مردم را به خود جلب کند، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و اگر دانشی را بیاموزد تا دیگران را به وسیله آن فریب دهد، او نیز از بوی بهشت محروم است.

ادای حق خداوند

یا اَباذَرٍّ! اِنَّ حُقوقَ اللّه ِ جَلَّ ثناؤُه اَعظَمُ مِنْ اَنْ یَقُومَ بِها الْعِبادُ وَ إِنَّ نِعَمَ اللّه ِ اَکثَرُ مِن اَنْ یُحصِیَها الْعبادُ وَلَکِنْ اَمْسَوْا وَ اَصبَحُوا تَائِبِینَ.

ای ابوذر! همانا حقوق خداوند بلندمرتبه، بزرگ تر از آن است که بندگان توانِ ادای آن را داشته باشند. همانا نعمت های خدا بیشتر از آن است که بندگان بتوانند آن را بشمارند. با این حال، هر صبح و شام را با توبه آغاز کنید و به پایان ببرید.

مؤمن و گناه

یا اَباذَرٍّ اِنَّ نَفسَ المؤمِنِ اَشَدُّ اِرْتِکَاضاً مِنَ الْخَطِیئَهِ مِنَ الْعُصْفُورِ حِینَ یُقذَفُ بِهِ فِی شَرِکِهِ.

ای ابوذر! مؤمن چون به گناهی دست یازد، چنان آشفته می شود که گویی گنجشکی است که پیکان بر بالِ او نشسته است.

هماهنگی گفتار و کردار

یا اَباذَرٍّ مَن وَافَقَ قَولُهُ فِعْلَهُ فَذَاکَ الَّذِی اَصَابَ حَظَّهُ وَ مَنْ خَالَفَ قَولُهُ فِعلَهُ فَاِنَّما یُوَبِّخُ نَفسَهُ.

ای ابوذر! هر کس گفتار و رفتارش هماهنگ باشد، کام یاب است. هرکه به دوگانگی در گفتار و کردار دچار است، سزاوار نکوهش است.

ارزش سخن و قلمرو مسئولیت

یا اَباذَرٍّ دَعْ مَا لَسْتَ مِنهُ فی شَی ءٍ وَلاَ تَنْطِقْ فِیما لا یَعْنِیکَ وَ اخْزُنْ لِسَانَکَ کَمَا تَخْزُنُ وَرِقَکَ.

ای ابوذر! آنچه را بیرون از حوزه مسئولیت تو است، واگذار و خود را درگیر آن نکن. در سخن گفتن نیز به همان بسنده کن که ضرورتِ کار و هدف ایجاب می کند و زبان را چنان پاس دار که پول نقد را پاس می داری.

عشق به نماز

یا اَباذَرٍّ جَعَل اللّه ُ جَلَّ ثناؤُه قُرَّهَ عَینی فِی الصَّلاهِ وَ حَبَّبَ اِلِی الصَّلاهَ کَما حَبَّبَ اِلَی الجَائِعِ الطَّعَامَ وَ اِلَی الظَّمآنِ المَاءَ وَ اِنَّ الجائِعَ اِذَا اَکَلَ شَبِعَ وَ اِنَّ الظَّمآنَ اِذَا شَرِبَ رَوِی وَ اَنَا لا اَشبَعُ مِنَ الصَّلاهِ.

ای ابوذر! خداوند، نماز را نور چشم من ساخته و چنان مرا مشتاق آن قرار داده است که گرسنگان و تشنگان به نان و آب مشتاقند. با این تفاوت که گرسنه و تشنه با خوردن و نوشیدن سیر و سیراب می شوند، ولی من را هرگز از نماز سیری نیست.

ب) امام علیعليه‌السلام

امام علیعليه‌السلام در یکی از خطبه های نهج البلاغه، سیمای یکی از مؤمنان راستین صدر اسلام را ترسیم می کند. شمارِ بسیاری از شارحان نهج البلاغه با توجه به این سخنان، بر این باورند که شخصیت مورد نظر در این گفتار، ابوذر غفاری بوده است. امام علیعليه‌السلام درباره این مؤمن راستین می فرماید:

در روزهای پیشین، برادری دینی داشتم که دنیا را خوار و بی مقدار می دید. ازاین رو، من او را بزرگ و ارجمند می دیدم. او برده شکم خوارگی و در بند آرزوهای نایافته نبود. اگر هم چیزی می یافت، بسیار از آن برنمی داشت. بیشتر ایام را به سکوت و خاموشی می گذراند. هنگامی که به سخن می آمد، بر هر گوینده ای چیره می شد یا بحر مواج گفتارش، عطش پرسندگان را فرو می نشاند. چون فروتنی پیش گرفته بود، دیگران، او را ناتوان می پنداشتند. آن زمان که به جوشش و کوشش می آمد، همچون شیر ژیان و مار زهرآگین صحراها بود. تا نزد قاضی و دادگر نمی آمد، دلیل و برهان ارائه نمی کرد. به کاری که در مانند و مثالش، راه عذری می دید، از کس بهانه جویی نمی کرد و نخست به عذرش گوش می داد. از دردی نمی نالید مگر هنگامی که بهبود می یافت. به گفته خویش جامه عمل می پوشاند و از کردار مکروه خودداری می کرد. اگر سخنوری به ظاهر بر وی چیره می شد، در سکوت و باطن از او شکست می خورد. در شنیدن حریص تر از گفتن بود. اگر گاهی دو حادثه رخ می داد، نخست می اندیشید که کدام یک به هوا و هوس نزدیک تر است و با آن مخالفت می کرد. بر شماست که این صفات نیک را بیاموزید و به آنها عمل کنید و اگر به انجام همه آنها ناتوان بودید، بدانید رفته رفته آموختن آنها بهتر از ترک آنها است.(۱)

این خطبه، جامع ترین و صادق ترین توصیف برای ابوذر غفاری است که مردم را به اسوه قرار دادن وی برای کسب فضایل دعوت می کند. با اندکی اندیشه در این سخنان، می توان به سادگی نتیجه گیری کرد که شخصیتی با ویژگی هایی از این دست چگونه در دل ها جا باز می کند و چگونه جاذبه شخصیت او، همه را به احترام وامی دارد.

علیعليه‌السلام در آخرین وداعش با ابوذر نیز سخنان جان سوز و ارزشمندی ایراد فرموده است:

ای ابوذر! تو برای خشنودی پروردگار به خشم آمدی. پس به رحمت او امیدوار باش که چنین پریشانی را به جهت رضایت او به جان خریدی. این مردم برای دنیای خویش از تو ترسیدند و تو نیز برای پایداری ایمان و آیینت چنین پریشان شدی. پس دنیا را که به خاطر آن از تو ترسیدند، به خودشان واگذار و با دین خود که برای آن ترسیدی، از این مردم بگریز.

اینان چه بسیار نیازمندند به آنچه تو آنها را از آن منع می کنی و چقدر بی نیازی تو از آنچه آنان، تو را از آن باز می دارند. به زودی، در فردای قیامت آگاه می شوی که سود سرشار با کدامین است و چه کسی رنج و اشکش را پایانی نیست. اگر دریچه آسمان ها و زمین بر کسی تنگ و بسته شود،

________________________________________

۱- نهج البلاغه، حکمت ۲۸۹.

آن کس که از عقوبت خداوندی در پرهیز باشد، پروردگار برای او راه گریزی می گشاید.

ای ابوذر! تنها حق است که با تو مأنوس است و باطل است که از تو می گریزد. اگر تو پذیرای دنیای آنان بودی، بی شک، از محبت و مهر بی دریغ آنان برخوردار می شدی و اگر حتی از این کهنه سرا اندکی برای خود برمی گزیدی، بی تردید، تو را ایمن می داشتند و از زهر چشم آنان آسوده بودی.(۱)

ج) حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام

بزرگ صحابی پیامبر اسلام، سلمان فارسی که از یاران و هم فکران صمیمی ابوذر غفاری است، روایت کرده است که روزی پس از رحلت پیامبر، از خانه خارج شدم و به علیعليه‌السلام برخوردم. آن حضرت پس از ابراز محبت همیشگی گفت: «به خانه فاطمه زهراعليها‌السلام برو! می خواست تو را ببیند؛ هدیه ای برای تو دارد.» سلمان می گوید:

من به خانه فاطمهعليها‌السلام رفتم. پس از اذن ورود وارد خانه شدم و آن حضرت در حالی که عبایی بر تن داشت، در حیاط خانه نشسته بود. پس از جواب سلام فرمود: «غروب در حیاط خانه نشسته بودم و مثل همیشه در فراق پیامبر در حزن و اشک افشانی بودم که ناگهان در باز شد و سه کنیز که تا آن هنگام زنی را به زیبایی آنان ندیده بودم، وارد شدند. ناخودآگاه به احترام آنان از جا برخواستم و پرسیدم: «از کجا می آیید، از مکه یا مدینه؟»

هیچ یک، ما از بهشت می آییم. خداوند ما را برای تسلیت گویی مرگ پدرت، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرستاده است. فاطمهعليها‌السلام فرمود: «من رو به روی ایشان نشستم و به یکی از آنان که گویا از دیگران بزرگ تر بود، گفتم: نامت چیست؟

ذره.

چگونه ذره نامیده شده ای، در حالی که قد و اندام بزرگ داری؟

________________________________________

۱- نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸؛ الغدیر، ج ۸ ، صص ۳۰۰ و ۳۰۱.

چون خداوند بزرگ مرا برای ابوذر آفریده است.

به دومی گفتم: نام تو چیست؟

مقدوده.

چرا مقدوده؟

چون خداوند مرا برای مقداد خلق فرموده است.

به سومی گفتم:

نام تو چیست؟

سلمی.

چرا سلمی؟

زیرا خداوند مرا برای سلمان آفریده است.(۱)

د) امام حسنعليه‌السلام

امام حسن مجتبیعليه‌السلام درباره شخصیت و ویژگی های ابوذر بسیار سخن دارد. آنچه در تاریخ بیش از همه معروف است، وداع جان سوز و پر عطوفت ایشان در بدرقه ابوذر است:

عموجان! اگر نبود اینکه بر تودیع کننده سزاوار نیست که سکوت کند و بر مشایعت کننده که باز گردد، سخن، کوتاه می کردم، اگرچه زمان اندوه طولانی شد و این مردم با تو آن کردند که می بینی، ولی تو با یادآوری مرگ و دوری از دنیا، آن را فروگذار و سختی ها را به امید گشایش پس از آن تحمل کن و بردبار باش تا پیامبر را در حالی ملاقات کنی که از تو خشنود باشد.(۲)

__________________________________________

۱- رجال کشی، ج ۱، ص ۳۹؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۳۶؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۳۱۶.

۲- الغدیر، ج ۸ ، ص ۳۰۲؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۸، صص ۲۵۳ و ۲۵۴؛ بحارالانوار، ج ۲۲، صص ۴۱۲ و ۴۱۳.

ه ) امام حسینعليه‌السلام

امام حسینعليه‌السلام نیز به ابوذر علاقه ویژه داشت. در مواردی از ویژگی ها و فعالیت های او یاد کرده است. آن حضرت در مراسم تودیع ابوذر شرکت کرد و خطاب به او گفت:

عموجان! خداوند بر دگرگونی آنچه می بینی، تواناست. به خدا سوگند که خداوند هر روز در انجام کاری است. این قوم تو را برای دنیایشان تبعید کردند و تو برای دینت با آنان مخالفت کردی. چه قدر از آنچه تو را از آن محروم کردند، بی نیازی و آنان به چیزی که تو از آن منعشان می کردی، محتاجند. از خداوند صبوری و پیروزی بخواه و از بی حوصلگی و ناشکیبایی به او پناه ببر.(۱)

و) امام محمد باقرعليه‌السلام

امام باقرعليه‌السلام روایات و خاطرات بسیاری از زندگی و گفتار ابوذر غفاری نقل کرده و از آن جمله فرموده است:

روزی ابوذر مقابل کعبه ایستاد و گفت: «من جندب بن جنان هستم.» مردم اطرافش جمع شدند و ابوذر ادامه داد: «اگر یکی از شما قصد سفر داشته باشد، زاد و توشه مورد نیاز را تهیه می کند. آیا برای سفر طولانی و مهم آخرت توشه برداشته اید؟» مردی از میان جمع برخواست و گفت: «خداوند تو را رحمت کند! برای ما از توشه آخرت بگو!» ابوذر در جواب گفت: «روزه گرفتن در روزی بسیار گرم برای روزی که همگان برانگیخته می شوند و از قبر بیرون می آیند؛ زیارت خانه خدا برای کسب رضایت خداوند و برای مقاصد بزرگ؛ خواندن دو رکعت نماز در تاریکی شب برای آسان شدن وحشت قبر.

کلامتان را بر دو گونه تقسیم کنید: سخن نیکویی که بهتر است آن را به زبان

______________________________________

۱- الغدیر، ج ۸ ، ص ۳۰۲

آورید و سخن بدی که سزاوار است آن را بر زبان نرانید. صدقه بر مسکین را از یاد نبرید تا خداوند شما را به این وسیله نجات دهد.

دارایی دنیا را به دو قسمت (دو درهم) تقسیم کن. یک درهم را که از راه حلال کسب کرده ای، برای مخارج خانواده و درهم دیگر را برای آخرت خود صرف کن و در راه خداوند برای ذخیره آخرت خویش انفاق کن. درهم سوم سودی ندارد و سرانجام زیان خواهد آورد. پس درصدد کسب آن نباش.

در دنیا به دو نوع سخن باور داشته باش: سخنی در راه طلب مال حلال و کلامی برای آخرت و کلام خارج از این دو قسم سودی نمی بخشد، بلکه زیان می آورد. پس از آن خودداری کن.

ابوذر سپس ادامه داد: «مرا اندیشه روزی که دریافتنی نیست، هلاک کرد».(۱)

ز) امام صادقعليه‌السلام

امام صادقعليه‌السلام نیز درباره ابوذر نیز سخن بسیار دارد. از جمله می فرماید:

مردی به ابوذر غفاری نوشت: «ای ابوذر! ما را به چیزی از دانش هدایت فرما».(۲) ابوذر در پاسخ او نوشت: «دانش دریای بی کرانه است، ولی بدان که تا می توانی به دوست خود بدی و خیانت نکن.» مرد که منظور ابوذر را درنیافته بود، گفت: «مگر می توان به کسی که دوست داریم، بدی کنیم.» ابوذر جواب داد: «آری! دیده ام. نفس خودت محبوب ترین و نزدیک ترین نفوس به تو است. اگر معصیت کرده ای، به نفست بدی کرده ای».(۳)

همچنین می فرماید:

مردی نزد ابوذر غفاری آمد و پرسید: چرا ما این همه از مرگ بیمناکیم؟

_______________________________________

۱- امالی شیخ مفید، صص ۲۳۷ و ۲۳۸؛ خصال، ج ۱، ص ۴۰؛ اعیان الشیعه، ج ۴، صص ۲۳۵ و ۲۳۶.

۲- حیات القلوب، ج ۲، ص ۹۹۲؛ قاموس الرجال، ج ۲، ص ۷۳۲.

۳- حیات القلوب، ج ۲، ص ۹۹۲

گفت: زیرا دنیای خود را آباد و خانه آخرت خود را ویران کرده اید و دوست ندارید از محل آباد به محل ویران منتقل شوید. مرد گفت: رفتن ما به خانه آخرت چگونه است؟ ابوذر گفت: نیکوکار مانند مسافر دور از کاشانه است که پس از دوری از خانه اش به آن جا برمی گردد و گناه کار مثل برده ای است که از مولایش گریخته است و او را به مولایش بر می گردانند. مرد پرسید: حال ما نزد خدا چگونه است؟ ابوذر پاسخ داد: اعمال خود را به قرآن کریم عرضه کنید که می فرماید:( اِنَّ اَلاَبرارَ لَفی نَعیمٍ وَ اِنَّ الفُجّارَ لَفی جَحیمٍ ) . مرد گفت: پس رحمت و فضل خداوند چه می شود؟ ابوذر گفت: «اِنَّ رَحمَهَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ المُحسِنینِ».(۱)

امام صادقعليه‌السلام درباره دوستی ابوذر می فرماید:

با کسانی که بعد از پیامبر منحرف نشدند، دوستی کنید که یکی از آنان ابوذر غفاری است.(۲)

همچنین امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

دوستی با مؤمنانی که پس از پیامبر تغییر عقیده ندادند و از راه مستقیم منحرف نشدند، فریضه است؛ مؤمنانی مانند: سلمان فارسی، ابوذر غفاری و....(۳)

ح) امام موسی کاظمعليه‌السلام

امام کاظمعليه‌السلام درباره ابوذر چنین نقل می کند:

هنگام مرگِ ابوذر از او پرسیده شد: «ثروتت چیست؟» گفت: «ثروت من کردار من است.» گفتند: «منظور ما از ثروت، طلا و نقره بود.» در پاسخ گفت: «هرگز صبح و شب نکردم در حالی که دارای خزانه و ذخیره مال

__________________________________________

۱- کافی، ج ۲، ص ۴۵۸.

۲- بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۰۲؛ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۲۳۶.

۳- عیون اخبار الرضا، ص ۲۶۹؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۲۵.

باشم. از حبیبم، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که می گفت: «خزانه مرد، قبر اوست».

ط) امام رضاعليه‌السلام

امام رضاعليه‌السلام ، ابوذر را از دوستداران راستین علیعليه‌السلام دانسته است. بنابراین، تمام بشارت و ویژگی هایی که برای یاران علیعليه‌السلام در احادیث آمده است، شامل حال ابوذر غفاری نیز می شود. امام رضاعليه‌السلام در فرازی از پاسخ به پرسش مأمون الرشید عباسی درباره امامت می فرماید:

آنان که قدم جای پای پیامبر گذاشتند و به دستورهای آن حضرت جامه عمل پوشاندند و پس از او نیز منحرف نشدند و در یاری و همراهی علیعليه‌السلام وفاداری و ثبات قدم نشان دادند، عبارتند از: ابوذر غفاری، سلمان فارسی، مقداد، عمار یاسر، حذیفه، ابی هیثم، سهل بن حنیف عباده، ابو ایوب و حزیمه و ابی سعید. پروردگار جهانیان از آنان و کسانی که در پیروی آنان بکوشند، خشنود است.(۱)

۲ - یاران

الف) ابوالدرداء

ابوالدرداء از کسانی بود که به ابوذر علاقه فراوان داشت. وی در زمان معاویه منصب قضاوت شام را عهده دار بود.(۲) او مطالب ارزشمند و مهمی درباره ابوذر بیان کرده است که یکی از اصحاب نیز از زبان او مطالبی درباره ابوذر نقل کرده که متن آن چنین است:

عبدالرحمان بن غنم روایت می کند که روزی نزد ابودرداء در شام به سر می بردم که ناگهان شخصی که از اهالی مدینه بود، وارد مجلس شد. ابودرداء

______________________________________

۱- عیون الاخبار، ج ۲، ص ۱۲۳؛ سیمای ابوذر غفاری، صص ۱۶۸ و ۱۶۹.

۲- تاریخ الخلفاء، ص ۱۵۶.

که او را می شناخت، سراغ ابوذر را از او گرفت و گفت: «ابوذر را در کجا به هجرت وا داشتید؟» او گفت: «در ربذه».

ابودرداء کلمه استرجاع را از روی تأسف و اندوه به زبان آورد و گفت: «اگر ابوذر عضوی از بدنم را قطع می کرد به جهت سخنانی که از پیامبر درباره او شنیده ام، حرمت او را نگاه می داشتم و سخنی بر زبان نمی آوردم».(۱)

ابوالدرداء در جای دیگر تأکید می کند:

رَأَیْتُ اَصحابَ مُحَمَّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ما رَأَیتُ لِاَبی ذَر شَبیهاً.(۲)

اصحاب و یاران پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را دیدم، ولی در میان آنان نظیری برای ابوذر نیافتم.

ب) عمار یاسر

یکی از یاران نزدیک و پیروان مخلص پیامبر و علیعليه‌السلام که از اصحاب بزرگ شمرده می شود، عمار یاسر است. پیامبر او را اهل بهشت و مخالفان و قاتلانش را «فرقه یاغی» نامیده شد. وی با ابوذر غفاری رابطه نزدیک و دیرینه داشت. بنا به برخی نقل ها، او از جمله کسانی بود که با وجود منع عثمان، به بدرقه ابوذر شتافت و او را در سفر به ربذه مشایعت کرد. وی در سخنان خود به ابوذر می گوید:

خداوند آنانی را که تو را در وحشت انداختند، مأنوس خویش قرار ندهد و آنانی را که تو را بیم دادند، ایمنی ندهد. به راستی که اگر بر دنیاشان صحه می گذاشتی، امانت می دادند و اگر به اعمال نارواشان رضایت می دادی، تو را دوست می داشتند. آنچه مردم را از هم صدایی با تو بازداشته، دنیادوستی و ترس از مرگ است. اینان به جانب سلطان گرویدند و ریاست را برای حاکمان پسندیدند و در مقابل به دست آوردن متاع دنیا، دین خود را به زمام داران فروختند و در دنیا و آخرت زیان کار شدند و به راستی که این

___________________________________________

۱- مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۳۳۰؛ الغدیر، ج ۸، صص ۳۱۵ و ۳۱۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۶.

۲- مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۳۳۰

ص:۵۶

زیانی بس آشکار است.(۱)

ج) حذیفه بن یمان

از نکته های جالب و ارزنده ای که در زندگی ابوذر دیده می شود، نامه ای است که یکی از یاران و اصحاب بزرگ و پارسای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از نزدیکان وفادار حضرت علیعليه‌السلام حذیفه بن یمان نوشته است. این نامه هرچند در منابع کهن تاریخی نیامده است، ولی با توجه به اهمیت آن، قسمت هایی از ترجمه آن را در پی می آوریم:

... ای برادر بزرگوار! تو همواره خیرخواه همه مؤمنان بوده ای و آنان را به رستگاری رهنمون شده ای و از زشتی ها باز داشته ای... مصایب تو را می دانم. اگر کمترین امکان یاری بود، با مال و جانم از تو دفاع می کردم و با رضایت خاطر از مال خویش چشم می پوشیدم و برای رفع گرفتاری تو می کوشیدم. به خدا سوگند، اگر ممکن بود قدری از مصایب، فقر و رنج تو را به جان می خریدم...(۲)