به علت یک گناه بزرگ چهار هفته از حضور در مسجد مقدس جمکران محروم شدم
یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجک الشریف) ادرکنی
یکی از همسفرهایم که در طی دو سال آشنایی با هم، همه هفته ها شب های چهارشنبه زائر مسجد مقدس جمکران بودیم، چند هفته ای غیبت داشت، پس از مدتی دوباره با هم همسفر شدیم به او گفتم کجا بودی؟ نگرانت شدیم. با حالت پریشان و چشمان گریان گفت دعوت نبودم. با اصرار توضیح خواستم گفت: هفته اول به این علت موفق به زیارت نشدم که لحظه آمدن، دل درد شدیدی گرفتم چند ساعتی وضع بدی داشتم و وقتی آرامش پیدا کردم که زمان گذشته بودو دیگر به اتوبوس نمی رسیدم.
هفته دوم، خارج از شهر کار داشتم، صبح به خانواده گفتم تا ظهر کارم تمام می شود و از آنجا به طرف جمکران می روم، شب به خانه برگشتم، همسرم گفت پس چرا جمکران نرفتی؟ تازه یادم آمد که امشب شب چهارشنبه است و قرار بود من امشب مثل همیشه به جمکران بروم. خیلی عجیب بود ولی من به طور کامل فراموش کرده بودم.
هفتۀ سوم، آماده حرکت شدم که فرزند چهار ساله ام دچار حادثه ای شد و شیشه در پایش رفت و قرار شد همسرم او را به بیمارستان ببرد و من به جمکران بروم ولی فرزندم با اصرار و گریه که باید پدرم همراهم باشد و او مرا به دکتر ببرد، ناچار مجبور شدم او را به بیمارستان ببرم و باز از اتوبوس جا ماندم.
هفته چهارم، آمدم دفتر کاروان که با زائران مسجد مقدس جمکران همسفر شوم ولی متاسفانه اتوبوس حرکت کرده بود. آمدم دروازه تهران که مسافر یکی دیگر از کاروانها بشوم ولی هر چه ایستادم اتوبوسی ندیدم و همه رفته بودند. ساعت ۵/۳ ظهر بود و یک ساعت ونیم از حرکت اتوبوسهای جمکران گذشته بود و دیگر نااُمید شده بودم، و به قصدمنزل بازگشتم.
در راه فرد بسیار محترمی را که از فقر او خبر داشتم دیدم که مقابل داروخانه ای ایستاده است، پرسیدم اینجا چه می کنی؟ باحالت پریشانی گفت: فرزندم در بیمارستان بستری است و برای گرفتن داروهای او پول نداشتم آمدم در این محل، آشنایی دارم از او پول قرض بگیرم. ولی او به مسافرت رفته است. حالا نمی دانم چه کنم، چون نسخه خیلی سنگین است، نسخه را از او گرفتم و دارویش را تهیه کردم و به او گفتم من این کار را برای سلامتی و خشنودی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام دادم و او در حالی که گریه می کرد گفت: اجر شما با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
خواستم تاکسی بگیرم و به خانه برگردم ولی یک لحظه به ذهنم آمد که چهار هفته است هر چه می کنم نمیتوانم به مسجد مقدس جمکران بروم. چه خطایی از من سر زده است که این توفیق از من گرفته شده است. حالت عجیبی پیدا کردم و در حالیکه اشک می ریختم به سوی مسجدی در آن نزدیکی رفتم. در مسجد با اشکِ توبه، نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را خواندم و بعد از نماز، توسل به حضرت علی اصغرعليهالسلام
پیدا کردم و امام زمان را به حقّ جدّشان
امام حسینعليهالسلام
و مادرشان حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام
قسم دادم که مرا ببخشید و دوباره توفیق حضور در مسجد مقدس جمکران را به من بدهید.
حدود ساعت ۴/۵ بود که به قصد زیارت مسجد مقدس جمکران از آن مسجد خارج شدم و آمدم در مسیر جاده قم ایستادم، فوراً یک ماشین سواری جلوی پای من ایستاد و گفت کجا؟ گفتم می خواهم به جمکران بروم، تا هر کجا مسیرتان باشد می آیم. گفت اتفاقاً من هم به جمکران می روم، با کمال تعجب سوار شدم. در راه از من پذیرایی کرد و هیچگونه پولی نگرفت. فهمیدم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مرا بخشیده اند و به خانه اش دعوت کرده. آن شب نماز در مسجد جمکران و توسل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف لذّت دیگری داشت.
و در حال نماز و توسل از حضرت درخواست کردم که علت دعوت نشدنم را به من بفهمانید، چند شب بعد یکی از دوستانم را در خواب دیدم که به من گفت: می دانی چرا دعوت نشدی؟ گفتم: نه. گفت: آن شبی که عروسی دعوت بودی آخر شب که مرد و زن دورِ هم نشسته بودند و موسیقی گذاشتند و مردها با هم جلوی زن ها می رقصیدند. تو نه تنها آنها را منع نکردی بلکه خودت هم با آنها همکاری کردی و چند نفر پشت سر تو گفتند این آقا را ببینید که شب های چهارشنبه به جمکران میرود چه می کند.
و به این علت دل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به درد آوردی. ما اگر دم از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می زنیم و شبهای چهارشنبه مشرف به جمکران می شویم، باید اعمال و رفتارمان هم برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آبرو باشد. با تهیه دارو برای آن شخص دل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به دست آوردی لذا مجدداً از تو دعوت کردند.
شما عزیزی که در حال خواندن این جزوه هستید، در این قصه بیشتر دقّت کنید. چرا که متأسفانه در زمانی زندگی می کنیم که بسیاری از گناهان سبک شمرده شده و گناهان کبیره مثل موسیقی و بی حیایی و بی عفّتی و اختلاط زن و مرد دیگر اصلاً گناه به شمار نمی رود و اینقدر این گناهان عادی و زیاد شده که حتی بعضی از قشرهای مقیّد و مذهبی جامعه هم، بی اختیار مرتکب این گناهان می شوند، و آن را گناه نمی دانند که بخواهند توبه کنند.
و یقیناً ارتکاب چنین گناهانی دل امام زمانمان را به درد می آورد و توفیق بسیاری از اعمال نیک را از ما میگیرد و باعث گرفتاریهای زیادی می شود.
وقت تنهایی و سختی ما به پیشش می رویم لیک با اعمال خود هر لحظه نیشش می زنیم