آرامش زندگی در پرتو تقوا

آرامش زندگی در پرتو تقوا 0%

آرامش زندگی در پرتو تقوا نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

آرامش زندگی در پرتو تقوا

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حبیب الله فرحزاد
گروه: مشاهدات: 10378
دانلود: 3530

توضیحات:

آرامش زندگی در پرتو تقوا
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 166 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10378 / دانلود: 3530
اندازه اندازه اندازه
آرامش زندگی در پرتو تقوا

آرامش زندگی در پرتو تقوا

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آثار خیر و شر

از حسادت به خدا پناه می بریم. کمتر کسی است که از حسادت خالی باشد. مؤمن کامل و پیغمبران و امامان از حسادت خالی اند. کم اند کسانی که مثل خودشان برای دیگران خیر بخواهند. کم اند کسانی که وقتی رقیبشان زمین می خورد، خوشحال نشوند.

حسادت در برادرهای حضرت یوسفعليه‌السلام در حد اعلی بود. برای این که پدر به یوسف محبت نکند، می خواستند او را بکشند. حسادت آدم را به کجاها می رساند! او را خواباندند تا سر از بدنش جدا کنند.

برادری به نام لاوی داشت. اینجا دلش تکان خورد. دید تاب نمی آورد که خون از گردن برادرش جاری شود. به برادرانش گفت: این کار را نکنید. اگر او را بکشید من می روم به پدر می گویم.

گفتند: او را در چاه می اندازیم. خداوند به خاطر همین اندازه که جلوی قتل برادر را گرفت، نبوت را در نسل ایشان قرار داد. این است که باید مواظب باشیم از کوچک ترین کار خیری عقب نیفتیم.

از آن طرف هم خداوند به خاطر ریز ترین مسائل هم به انبیا گیر داده است. حضرت یوسفعليه‌السلام پیغمبر خداست. مراتب و درجات بلندی داشته است. مملکتی را هدایت کرد و از کفر و قحطی نجات داد. عزیز مصر شد و چقدر برکات برای مردم مصر داشت؛ چون نافرمانی خدا نکرد، دامانش را آلوده نکرد. و خدا چه برکتی به او مملکت داد.

همین حضرت یوسفعليه‌السلام وقتی عزیز مصر شد و برادرها او را شناختند پیراهنش را برای پدرش حضرت یعقوبعليه‌السلام فرستاد، به چشمانش کشید و بینا شد. بعد به مصر دعوتشان کرد. حضرت یوسفعليه‌السلام که عزیز و بزرگ مصر بود، با اعوان و انصار به استقبال پدر آمد. پدر پیری که چهل سال پسر را ندیده بود و آن قدر از فراغ پسر گریه کرده بود که چشمانش نابینا شده بود. سزاوار بود حضرت یوسف تشریفات را کنار بگذارد و به استقبال پدر برود و دست او را ببوسد.

به خاطر شئونات حکومتی دیر پیاده شد و آن نهایت خضوع و خشوع را که می بایست به جا بیاورد، به جا نیاورد. برای حفظ شئونات کمی تأمل کرد. در روایات آمده است که جبرئیل آمد و دست حضرت یوسفعليه‌السلام را فشار داد و نوری از آن بیرون رفت.

فرمود: می دانی این چه نوری بود؟ این نور نبوت بود. در نسل شما دیگر پیغمبری نخواهد آمد. لذا بچه های حضرت یوسف هیچ کدام پیغمبر نشدند.

بنابراین، باید مواظب باشیم ریز ترین کار خیر ترک نشود و ریزترین گناه و بدی را دست کم نگیریم. نبوت در نسل لاوی قرار گرفت، به خاطر این که جلوی یک قتل را گرفت. نبوت از نسل حضرت یوسف خارج شد، چون یک ذره دیر به پدرش احترام کرد.

بهشت جای کسانی است که از من خودشان بیرون آمده اند. این از خود بیرون آمدن برکت می آورد. دعای خیر دیگران را به همراه دارد.

رفع نگرانی ها

یکی از برکات تقوا این است که آرامش و خوشی و راحتی می آورد. مال و ثروت منهای اطاعت خدا آرامش نمی آورد. انسان نگران است؛ نگران آینده که چطور اموال خود را حفظ کند، چطور جمع کند، چطور تقسیم کند، چطور پخش کند، چطور دوباره در بیاورد.

اما اگر کسی اعتمادش به خدا بود، با خدا بود، با خدا زیست، همه نگرانی هایش بر طرف می شود.

( فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ) ؛(۱) آنان که هدایتم را پیروی کنند، بر ایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد.

دغدغه شما باید اطاعت من و متابعت من باشد. کسی که حرف مرا گوش می دهد، من کاری با او می کنم که خوف و حزنش برداشته شود. همه خوف ها را بر می دارم. همه ترس ها را بر می دارم. مشکل ما این است که حرف خدا را گوش نمی دهیم. خدا می گوید: اگر تو حرف مرا گوش دهی، خوف و حزن و دغدغه و استرس و اضطراب و سرخوردگی و سردرگمی ها را صفر می کنم. یعنی اگر در گودی قتلگاه هم هست، دلش آرام آرام است.

حضرت زین العابدین، علی بن الحسینعليهما‌السلام فرمودند:

لما اشتد الأمر بالحسین بن علی بن أبی طالب نظر إلیه من کان معه فإذا هو بخلافهم لأنهم کلما اشتد الأمر تغیرت ألوانهم و ارتعدت فرائضهم و وجلت قلوبهم و کان الحسینعليه‌السلام وبعض من معه من خصائصه تشرق ألوانهم وتهدأ جوارحهم و تسکن نفوسهم؛(۲) در روز عاشورا آن گاه که کار بر امام حسینعليه‌السلام دشوار گردید، چون یاران آن حضرت نگاه بر چهره اش می افکندند، به روشنی محسوس بود که بر خلاف دیگران است. چرا که وقتی کار دشوار می شد، دیگران رنگ صورتشان دگرگون می شد، مضطرب گشته و

_______________________________________

۱- سوره بقره آیه ۳۸.

۲- معانی الأخبار، ص ۲۸۸؛ بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۲۹۷.

دندان هاشان می لرزید و دلهاشان هراسان بود، امام حسینعليه‌السلام و برخی از یاران او رنگ چهره شان می درخشید، اعضا و جوارحشان آرام و جانهاشان از آرامشی خاص برخوردار بود.

ظاهر قضیه خیلی تلخ بود، اما باطنش یک دنیا رضایت و آرامش. بنابر این، ممکن است در ظاهر ابتلائات باشد، اما در درون آرامش و خوشی. چرا اصحاب امام حسینعليه‌السلام شوخی می کردند؟ چرا در رفتن به میدان سبقت می گرفتند؟ چون لذت می بردند و کیف می کردند. نکته اش همان عمل به تکلیف است.

بچه های جبهه ها شب های عملیات مثل شب عروسی خوشحال بودند، لذت می بردند و کیف می کردند، چون از دنیا کنده شده بودند. اگر واقعا انسان فرمان خدا را ببرد و حرف خدا را اطاعت کند، خوف و حزن از او برداشته می شود.

با خدا بودن

یکی از برکات بسیار مهم تقوا این است که انسان با خدا انس و ارتباط پیدا می کند.

( وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ ) ؛(۱) و از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با تقواپیشگان است. خدای بزرگ با چه کسانی است؟ به یک معنا با همه خلق و با همه موجودات است. اما از چه کسانی حمایت می کند، چه کسانی را تحت تکفل می گیرد و در کنف خودش نگاه می دارد و از آنان مواظبت می کند و آن ها را

___________________________________________

۱- سوره بقره آیه ۱۹۴.

به مقصدمی رساند؟ اهل تقوا هستند که در حمایت ویژه خداوندند و خداوند از آنان پذیرایی خصوص می کند. وگرنه خداوند به طور عام با همه موجودات است. کسی نمی تواند از خدا جدا باشد.

( لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ) (۱) نه کس را زاده، نه زاییده از کس است.

یعنی نه کسی از خدا جدا شده و نه خدا از کسی، خدا می گوید: من با متقین هستم و هوای آن ها را دارم. و بهترین برکات را به آن ها می دهم.

در قرارگاه صدق

در جایی دیگر می فرماید:

( إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ ) ؛(۲) در حقیقت، مردم پرهیزگار در میان باغ ها و نهرها، در قرارگاه صدق،نزد پادشاهی توانایند.

آیه جذابی است. خداوند اهل تقوا را در باغستان هایی قرار می دهد که نهرها جاری است. البته ظاهر ما بعدا به آن ها می رسد. ولی اگر با تقوا زندگی کنیم، در درون و باطن ما این انهار هویدا می شود. اولیای خدا واقعا آن آرامش را حس می کنند. آن باغ ها و نهرها را درک می کنند.

مرحوم علامه طباطبایی یک موقع فرموده بودند: من مشغول کاری بودم. در مکاشفه حورالعینی نزد من آمد. خیلی هم به من التماس می کرد. ولی من با قرآن انسی داشتم. حیفم آمد آن انس را از دست بدهم. از این جهت اعتنایی به او نکردم. یعنی حتی ممکن است در دنیا هم پرده ها کنار برود و یک

____________________________________________

۱- سوره اخلاص، آیه ۳.

۲- سوره قمر. آیه ۵۴ و۵۵.

چیزهایی به انسان نشان بدهند.

( فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ ) . یعنی در جایگاهی که جایگاه صدق و راستی است. در نزد پادشاهی که قدرتمند است. نه مالک، ملیک و مقتدر است. هر چه بخواهی در اختیارت می گذارد. آیا ما نمی خواهیم در آن آرامش و خوشی و راحتی مطلق در جوار خدا و با خدا بنشینیم؟

اگر انسان کلک نزند، حقه بازی نکند، حیله گری نکند، خدا می فرماید: در نزد خودم جایش می دهم. هر چه هم بخواهد به او می دهم. هر چه اراده کند برایش حاضر می کنم. هر چه خوشی بخواهد به او می دهم. انسان بر اثر اطاعت و تقوا می تواند همنشین خدا و پیغمبر و اهل بیتعليهم‌السلام شود. فکر نمی کنم در عالم هستی چیزی بالاتر از رضایت خدا و هم نشینی خدا و چهارده معصومعليهما‌السلام داشته باشیم.

حشر با پیامبر

پیغمبر عظیم الشأنصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم غلامی به نام ثوبان داشتند. در روایت آمده است: «کان شدید الحب لرسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم » خیلی عاشق و شیفته پیغمبر خدا بود. خیلی پیغمبر را دوست می داشت. محبت پیغمبر و اهل بیتعليهما‌السلام هم ریشه اسلام است. خود حضرت فرمودند:

لکل شی أساس و أساس الإسلام حبنا أهل البیت؛(۱) برای هر چیزی اساس و پایه ای است و پایه اساس اسلام محبت ما اهل بیت است.

_______________________________________

۱- الکافی، ج ۲، ص ۴۶.

ریشه و سرمایه اصلی اسلام، محبت پیغمبر و اهل بیتعليهما‌السلام است. بزرگی می فرمود: غیر از محبت خدا و آنچه وابسته به خداست، هر چه هست باید کف دست بگذاری و فوت کنی تا برود. رفتنی ها می رود و ماندنی ها می ماند.

( مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ) (۱) آنچه پیش شماست تمام می شود و آنچه پیش خداست پایدار است، و قطعا کسانی را که شکیبایی کردند، به بهتر از آنچه عمل می کردند، پاداش خواهیم داد.

همه تعلقات غیر خدایی بریده و قطع می شود. اما آنچه مال خداست جاودانه می ماند. غیر از محبت خدا و دوستان خدا هر چه باشد باید قطع کنی قطع هم نکنی خودش قطع می شود. جبرئیل آمد و به پیغمبر خدا عرض کرد:

أحبب من شئت فإنک مفارقه؛(۲) هر کس را خواهی دوست بدار، اما بدان که روز جدائی در کمین است.

آن دوستی که از تو جدا نمی شود، خدا و اولیای خدا هستند. ثوبان خیلی پیغمبر را دوست می داشت. خیلی هم خدمتگزار پیامبر بود. یک بار پیغمبر خدا می دیدند ثوبان رو به لاغری است. مثل این که گرفتار یا بیمار است. جسمش خیلی تحلیل رفته است. فرمودند: مشکلت چیست که این قدر ضعیف و لاغر شده ای؟ عرض کرد: یا رسول الله، یک فکر و خیال مرا ناراحت و افسرده کرده است. فرمودند: چه فکری؟

عرض کرد: من به شما خیلی علاقه دارم. خدا را شکر می کنم که همواره

___________________________________________

۱- سوره نحل، آیه ۹۶.

۲- الکافی ج ۳، ص ۲۵۵.

در خدمت شما هستم. اما یک روزی از دنیا خواهم رفت و بین من و شما فاصله می افتد. اگر خدای نکرده اهل جهنم باشم که دیدار شما برایم ممکن نیست. اگر هم اهل بهشت باشم، بهشت درجات متفاوتی دارد. باز به شما دسترسی ندارم.

بر اساس روایات درجه پایین بهشت تا درجه بعدی از زمین تا آسمان فاصله دارد. میان درجات بهشت خیلی فاصله است. من کجا و شما کجا؟ گیرم من غلام با تقوایی بودم، ولی من پایین بهشت و شما سید انبیا و در بالاترین درجات بهشت هستید. من کجا دستم به شما می رسد؟ غصه من از فراغ شما در آخرت است. دردی بدتر از درد فراغ در عالم نداریم. آن هم فراغ محبوبی همچون رسول خدا.

پیغمبر خدا تأملی کردند. معمولا در جاهایی که از فطرت و حقیقت سؤالی می شد، حضرت متنظر می شدند تا از بالا جوابی بیاید. این آیه مبارکه نازل شد:

( وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا ) ؛(۱) و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته، یعنی با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگان اند و آنان چه نیکو همدمان اند.

خدا با هیچ کس فامیل نیست. باید فرمان ببریم و اطاعت کنیم و حرف گوش دهیم و آن چیزی که در توانمان هست انجام دهیم و آن مقداری هم

____________________________________

۱- سوره نساء، آیه ۶۹.

که مشکل داریم از خدا کمک بخواهیم تا در جایگاه بلند اهل تقوا قرار گیریم.اگر کسی فرمان خدا و رسول را ببرد و حرف گوش بدهد و در اطاعت میل و رغبت داشته باشد، نه این که از روی اجبار و ناچاری اطاعت کند، بلکه مشتاق باشد، در این صورت است که خدا او را با پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین محشور می کند. صدیقین اوصیای انبیا، یعنی امامان معصوم هستند. یعنی با همه خوب های عالم محشور می شود. بعد هم می فرماید: این ها خوب رفقایی هستند.

این آیه برای ثوبان نازل شد که تو با پیغمبر محشور می شوی، آن هم در درجات بالای بهشت.

بنازم به بزم محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل نشیند

این محبت و پیوند و اطاعت است که انسان به این درجه از قرب محبوب می رساند.

رشته ای در گردنم افکنده دوست

می کشد هرجا که خاطر خواه اوست

به رشته های ایمان و تقوا چنگ بزنید که شما را به خوشی و راحتی همیشگی می رساند. اگر به رشته تقوا چنگ بزنیم، قطعا هم نشین خدای متعال خواهیم بود و با پیغمبر و اهل بیتعليهم‌السلام محشور خواهیم شد.

رحمت قطعی خداوند

حضرت موسیعليه‌السلام هفتاد نفر از قومش را انتخاب کرد و برای ملاقات با خدای متعال به کوه طور برد. خداوند یک تجلی کرد. قوم موسی تجلی خدای متعال را تاب نیاوردند و از دنیا رفتند. خود حضرت موسی هم بیهوش

شد. بعد دنبال این داستان خدای متعال نقل می کند که حضرت موسیعليه‌السلام این گونه دعا کرد:

( وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ ) ؛(۱) و برای ما در این دنیا نیکی مقرر فرما و در آخرت نیز؛ زیرا که ما به سوی تو بازگشته ایم.

باید دعاهایمان را همیشه از خدای متعال جدی بخواهیم؛ هم برای دنیا و هم برای آخرت. همیشه هم چیزهای خوب بخواهیم در آن سن و عاقبت بخیری باشد. اگر هم دعایی کردیم که نمی دانیم در آن عاقبت به خیری هست یا نه، بگوییم: خدایا، اگر رضای تو و صلاح ما در آن است به ما عنایت فرما «حسنه» همه خوبی ها را شامل می شود.

حضرت موسی می گوید: خدایا، ما به تو بر می گردیم. اگر هم خطای و اشتباهی کردیم از ما بگذر. چون از خدا ملاقات می خواستند و آن ها طاقت نداشتند. خداوند در پاسخ فرمود:

( عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ ) (۲) عذاب خود را به هر کس بخواهم می رسانم، و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است؛ و به زودی آن را برای کسانی که پرهیزگاری می کنند و زکات می دهند و آنان که به آیات ما ایمان می آورند، مقرر می دارم.

فرمود: عذاب من محدود است، به همه نمی رسد. به عده ای خاص اصابت می کند. به آن هایی که خیلی مشکل دارند و قابل برگشت نیستند و

_________________________________________

۱- سوره اعراف، ایه ۱۵۶.

۲- سوره اعراف، ایه ۱۵۶.

عناد دارند می رسد. ولی رحمت من فراگیر است، به همه موجودات می رسد. رحمت خاص من قطعی و غیر قابل برگشت است. به هر کس برسد عاقبت بخیر می شود. خداوند آن را بر خودش وأجب کرده است.

این رحمت خاص برای افرادی است که متقی هستند، زکات می دهند، و ایمان می آورند. امیدواریم ما هم جزء همین دسته باشیم تا رحمت خداوند برایمان کتبی و قطعی بشود. یعنی خداوند آن را مهر و امضا کرده باشد. کسی نمی تواند امضای خدا را رد کند.

دین باوری و دینداری

ابوبصیر می گوید: محضر امام صادقعليه‌السلام بودم. خانمی به نام ام خالد وارد شد. بعد از عرض سلام و ادب، به امام صادق گفت: جانم به قربانت! من مشکل گوارشی پیدا کرده ام. پیش اطبا رفتم. آن ها به من گفتند: باید آب جو مصرف کنی. اگر آب جو مصرف کنی، مشکل گوارشی ات برطرف می شود.

حضرت به او فرمودند: چرا مصرف نکردی؟ گفت: آقا، دین من در اختیار شماست. من اگر فردا خدا را ملاقات کردم و خدا به من گفت: چرا آن را خوردی؟ من می گویم: امام جعفر صادقعليه‌السلام به من فرمود. اگر هم نخوردم و بیماری ام بدتر شد و گرفتاری پیدا کردم و خدا بگوید: چرا نخوردی؟ می گویم امام صادقعليه‌السلام فرمود نخور. من نوکر افراد نیستم، نوکر ولی خدا هستم، نوکر شما هستم، می خواهم ببینم شما چه می فرمایید؟ فرمان خدا چیست؟

امام صادقعليه‌السلام از این زن خیلی خوششان آمد. فرمودند: چقدر این خانم

خانم خوبی است! چقدر قشنگ آمده دینش را از من می پرسد. می خواهد فرمان خدا را ببرد. می گوید: من تحت فرمان شما هستم، نه فرمان هوا و هوس و جو و جامعه و دیگران.

حضرت از این سؤال و از این تسلیم بودن خیلی خوشحال شدند. فرمودند: به خدا قسم به تو اجازه نمی دهم حتی یک قطره آب جو یا شراب مصرف کنی.

فرمودند: اثر سوئش را وقتی متوجه می شوی که نفست به حنجره برسد. کسی که مبتلا به شرب خمر یا آب جوست موقع مردن بی ایمان از دنیا می رود. در حرام شفا نیست.(۱)

_____________________________________

۱- الکافی، ج ۶، ص ۴۱۳؛ وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص۳۴۴.

گفتار هشتم :کیمیای تقوا

اشاره

معیار پذیرش اعمال

مقصد همه ی عبادات تقواست. خدای مهربان می فرماید:

( یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ؛) (۱) ای مردم، پروردگارتان را که شما،و کسانی را که پیش ازشما بوده اند آفریده است،پرستش کنید؛باشد که به تقوا گرایید.

مقصد عبادت و بندگی خدا رسیدن به تقواست. همه ی عباداتی که خدای متعال به لطف برما واجب کرده است،برای رسیدن به تقواست. در حقیقت عبادات کلاس تقواست. برای این است که از گناه جدا شویم، از رذائل و بدیها جدا شویم. و به یک معنا از جهنم جدا شویم.

بر اساس آیات و روایات فراوان، خدای متعال از اهل تقوا می پذیرد.ما نماز می خوانیم، روزه می گیریم، ذکر می گوییم، دعا می کنیم، صله رحم می کنیم، زیارت می رویم، کار خیر می کنیم.از کجا بفهمیم که بر عبادات و کارهای ما مهر قبولی می خورد؟

میزان پذیرش اعمال به مقدار تقوای افراد بستگی دارد.یعنی به همان اندازه که نماز ما، دعای ما، زیارت ما، حج ما، روزه ی ما، ما را از گناه و بدیها و رذائل اخلاقی و ظلم و خیانت و دروغ جدا می کند، اعمال ما قبول می شود.

___________________________________________

۱- سوره بقره، آیه ۲۱.

رشد اخلاقی و معنوی ما، علامت قبولی اعمال ماست. وگرنه اگر کسی به عمره و حج و زیارت برود و هیچ فرقی نکند، این علامت عدم پذیرش اعمال اوست.

چهل سال نماز می خواند، روزه می گیرد، دعا می خواند، ذکر می گوید، توسل دارد، ولی همان دروغ را دارد، همان حرام خوری را دارد، همان بداخلاقی را دارد،همان حقه بازی و کلک را دارد، نه تنها فرق نکرده، بلکه عقب رفته و بدتر شده است. این اعمالش قطعا مردود است.چون خداوند می فرماید:

( إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ ) ؛(۱) خدا فقط از تقواپیشگان می پذیرد.

خدای متعال نفرموده که من هر نوع عملی را از هر کس قبول می کنم، بلکه شرطی برای پذیرش هر عبادت و هر کار خیری قرار داده است.وآن تقواست. یعنی اگر این اعمال ما را از گناه باز داشت و حالت ترمز و بازدارندگی از گناه در ما ایجاد کرد،بدون شک به سمت خدا می رویم و قرب به خدا پیدا می کنیم. مهم این است که در وادی تقوا قرار بگیریم، آن وقت همه اعمال ما پذیرفته می شود.

ارتباط عمل و تقوا

شرط قبولی اعمال تقوا و پرهیز از گناه است. امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

ان قلیل العمل مع التقوی خیرمن کثیرالعمل بلا تقوی؛عمل کم با تقوا بهتر از عمل بسیار بدون تقواست.

__________________________________________

۱- سوره مائده، آیه ۲۷.

راوی می گوید: پرسیدم: «کیف یکون کثیر بلا تقوی؛چگونه عمل بسیار،بدون تقوا می باشد؟» فرمودند:

نعم مثل الرجل یطعم طعامه ویرفق جیرانه و یوطئ رحله فإذا ارتفع له الباب من الحرام دخل فیه فهذا العمل بلا تقوی و یکون الآخر لیس عنده فإذا ارتفع له الباب من الحرام لم یدخل فیه:(۱) آری، مانند مردی که از غذای خود به مردم می خوراند و با همسایگانش مهربانی می کند و در خانه اش باز است،ولی هنگامی که دری از حرام به رویش باز شود، بدان درآید.این است عمل بدون تقوا،و دیگری هست که اینها را ندارد،ولی هنگامی که دری از حرام به رویش باز شود، بدان وارد نشود.

أمیر المؤمنینعليه‌السلام فرمودند:

لا یقل عمل مع التقوی و کیف یقل ما یتقبل؛(۲) هیچ کاری با تقوا اندک نیست،وچگونه اندک است آنچه که پذیرفته شود؟

پذیرش نماز

از کجا بفهمیم نماز ما قبول است؟خدای مهربان نشانه ی قبولی آن را در قرآن فرموده است:

( أَقِمِ الصَّلَاهَ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ) ؛(۳) و نماز را برپا دار،که نماز از کار زشت و ناپسند باز می دارد،و قطعا یاد خدا بالاتر است،و خدا می داند چه می کنید.

____________________________________________

۱- الکافی، ج ۲، ص ۷۶: بحار الأنوار،ج ۶۷، ص ۱۰۴.

۲- نهج البلاغه، حکمت ۹۵.

۳- سوره عنکبوت، آیه ۴۵.

اگر می بینید نماز شما بازدارندگی از فحشا و منکر و بدیها دارد،شما دارید رو به رشد می روید.کسی که نماز را وسیله ی رسیدن به دنیا قرار دهد،قطعا رو به عقب است. آیا ده ها سال عبادت و نماز و روزه و ذکر و دعا نباید اخلاق ما را عوض کند؟آیا نباید بدیها ما را کم کند؟

این نماز و عبادات باید ما را تکان بدهد، باید به ترک گناه وا بدارد.باید وجدانمان بیدار شود.بگوید:تو که نماز می خوانی، چرا دنبال مال حرام میروی؟ چرا دنبال دروغ هستی؟ چرا دنبال خیانت هستی؟ همه ی این اعمال باید به درون ما چکش بزند.باید به این ندای الهی پاسخ بدهیم.

شرط تقوا

یک شرط مهم تقوا این است که آزار و اذیت انسان به دیگران نرسد.امام باقرعليه‌السلام می فرمایند:

المسلم من سلم المسلمون من لسانه ویده؛(۱) مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او سالم و در امان باشند.

مسلمان واقعی کسی است که دیگران از دست و زبان او در آسایش باشند.نماز خوان واقعی و مسلمان واقعی کسی است که اذیت و آزارش به کسی نرسد.پیغمبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند:

أفضل الجهادمن اصبح لا یهم بظلم احد؛(۲) بهترین جهاد برای آدم این است که چون صبح کرد و وارد جامعه شد،همش این باشد که به هیچ فردی ستم روا ندارد و به حقوق احدی تجاوز نکند.

_________________________________________

۱- الکافی، ج ۲، ص ۲۳۴.

۲- من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۳.

بالاترین جهادها این است که از اول صبح قصد آدم این باشد که اذیت و آزار به کسی نرساند،زیر پای کسی را خالی نکند.کسی را زمین نزند،نان کسی را قطع نکند، آبرویش را نبرد، بلکه قصدش خیر رساندن به دیگران باشد. این بالاترین جهادهاست.

آدم های با تقوا فکر نکندکه اگر دو رکعت نماز خوانده اند،یا یک ذکر گفته اند چیز کمی است.چیزی را که خدا بپذیرد خیلی بزرگ است؛چون بزرگ پذیرفته است.

امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

ایاکم و الکسل إن ربکم رحیم یشکر القلیل إن الرجل لیصلی الرکعتین تطوعا یرید بهما وجه الله عزوجل فیدخله الله بهما الجنه؛(۱) زنهار که از تنبلی و سستی بدور باشید به یقین پروردگار شما مهربان است.به پاس اندک عملی پاداش بزرگ می دهد و اندک کاری را بی پاداش نمی گذارد. به راستی چنین است که گاه شخص برای رضا و خشنودی خداوند تعالی دو رکعت نماز می گزارد و خدابه خاطر همان دو رکعت او را داخل بهشت می فرماید.

نماز واقعی ما را از گناه جدا کنند،از بدیها باز می دارد و بهشت را برای ما واجب می کند.نماز واقعی ما را به توبه وا می دارد،ما را به خدا وصل می کند.

کرامت انسان

اگر دنبال کرامت و عزت هستیم،راهش تقواست.خداوند می فرماید:

___________________________________________

۱- ثواب الأعمال. ص ۳۹: بحار الأنوار، ج۹۳، ص ۲۵۲.

( یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ) ؛(۱) ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم،وشما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید.درحقیقت ارجمندترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست.بی تردید، خداوند دانای آگاه است.

اگر همه یک رنگ و یک لباس و یک جور و یک فرم بودند،اوضاع به هم می خورد.حکمت خداست که مرد بیافریند،زن بیافریند،رنگهای مختلف بیافریند. اینها حکمتهای الهی هستند.

خیلی ها به زیبایی بر دیگران فخر می فروشند،خیلی ها به پول، به مقام، به پست، به نژاد، به این که من از فلان فامیل هستم، به فلان کس نسبت دارم افتخار می کنند. اینها هیچ معیار برتری نیست. معیار رشد و پیشرفت نیست. معیار عزت و کرامت نزد خدای متعال است. چه کسی پیش خدا از همه عزیزتر و سرافراز تر و محبوب تر است؟

هر کس که از گناه بیشتر پرهیز دارد و تقوایش بیشتر و خویشتن دارتر است.پیش خدا از همه عزیزتر است.با هر رنگ و با هر نژادی که باشد،زن باشد یا مرد،جوان باشد یا پیر.سن و سال و رنگ و ثروت و نژاد و ظاهر معیار نیست.معیار تقواست.

در زمان جاهلیت هر کس به رنگ و نژاد و آباء و اجداد خود مباهات و افتخار می کرد.سفیدها خودشان را بر سیاهها برتری می دادند.آدم های زیبا بر

____________________________________________

۱- سوره حجرات، آیه ۱۳.

نازیبا فخر می فروختند، ثروتمندان بر مستمندان مباهات می کردند.اسلام همه ی این معیارها را بر هم زد و فرمود: معیار برتری تقواست.

علم و تقوا

ممکن است برخی افراد علم داشته باشند،اما تقوا نداشته باشند.این علم نه تنها او را رشدنمیدهد، بلکه ممکن است موجب سقوط او باشد.

امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمودند:

رب عالم قد قتله جهله و علمه معه لا ینفعه؛(۱) چه بسا دانشمندی که جهلش او را از پای در آورد،و دانش او همراهش باشد،اماسودی به حال او نداشته باشد.

اگر علم در کنار تقوا قرار بگیرد به درد می خورد. ابلیس علمش خیلی زیاد است.شیطان از اول خلقت بوده،با بسیاری از انبیا نشست و برخواست داشته،با ملائکه نشست و برخواست داشته، شش هزار سال عبادت کرده،هم از نظرعبادت خیلی فوق العاده بوده، هم از نظر علم.علم و عبادت را جمع کرد

شش هزار سال عبادت کرد.حضرت امیرعليه‌السلام در خطبه ی قاصعه می فرمایند:نمی دانیم از سال های دنیایی بوده،یا از سالهای آخرتی. چون در آسمان عبادت می کرده است.شش هزار سال آسمانی.دو رکعت نمازش چهار هزار سال طول کشیده است. ولی علم و عبادت منهای تقوا کسی را نجات نمی دهد.یک شاعر عرب می گوید:

لو کان للعلم من غیر تقی شرف

لکان أشرف خلق الله ابلیس

_______________________________________

۱- نهج البلاغه، حکمت ۷

اگر علم و دانش بدون تقوا شرافت باشد،شیطان باید از همه ی خلایق بالاتر و برتر باشد.

برخ از علمای بزرگ سخنان ابلیس را جمع کرده اند.با انبیا حرفهای خیلی پخته ای زده است.خدا هم آنها را تأیید کرده است. علم دارد،اما عمل و تقوا ندارد.

انسان اگر با علمش خود را از گرداب گناه و منجلاب آتش جهنم بیرون نیاورد،فایده ای ندارد.همان علمش او را به سرازیری می برد. همراه علم باید تقوا باشد. همراه عبادت باید تقوا و پرهیز از گناه باشد.این وصیت تمام انبیا و اولیا و علماست.تقواست که آدم را نجات می دهد. انسان اگر تقوا داشت،علمش هم نافع می شود. عبادتش به او رشد می دهد.

علم بدون تقوا کمال و رشد نمی آورد.کسی که علم دارد،اما تعهد ندارد، ممکن است خیانت کند.تقوا یعنی این که در پیشگاه خدا متعهد باشد.کسی که متخصص است،اما تعهد ندارد،بی راهه می رود.ممکن است برای رسیدن به منافع شخصی در حق دیگرن ظلم و اجحاف کند.بر تمام مشاغل و کارها تقوا باید حاکم باشد. تقوا هیچ جایگزینی ندارد. امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند:

التقوی لا عوض عنه ولا خلف فیه؛(۱) عوض و جایگزینی برای تقوا و پرهیزگاری نیست.

عبد الله بن ابی یعفور

امام صادقعليه‌السلام شاگردان فراوانی تربیت کردند.عبدالله بن ابی یعفور یک

____________________________________________

۱- تصنیف غرر الحکم، ص ۲۶۸.

انسان معمولی بود که بر اثر تقوا و پیروی از امام صادقعليه‌السلام به جایی رسید که حضرت تعریفهای عجیبی از این شخصیت کرده اند.

او بیشتر عمرش را بیمار بود.بعضی افراد کلکسیون بیماری ها هستند.او هم یکی از همانها بود.

مرحوم آیت الله بهاء الدینی هم بیماری های طولانی و ممتدی داشتند.ایشان می فرمودند: امام خمینی به من می فرمودند:من هر موقع یادم می آید،شما بیماربودید.می فرمودند:یک سردرد بیست ساله داشتم.به مکه که مشرف شدم،لطفی شد و آن سردردمن خوب شد.

بنابر این،ممکن است کسی ولی خدا باشد،آدم خیلی خوبی هم باشد،اهل گناه و معصیت هم نباشد،ولی ابتلائاتی رشد آور دارد که جلوی طغیان نفس و هوا و هوس را می گیرد.

مرحوم آیت الله بهاء الدینی می فرمودند:من می دانم این ها حکمت و لطف خداست.شاید اگر این بیماری ها وابتلائات را نداشتم،نفسم شلوغ کاری می کرد.