تاریخ اسلام سال 23 تا 35 دوره خلافت عثمان

تاریخ اسلام  سال 23 تا 35 دوره خلافت عثمان 0%

تاریخ اسلام  سال 23 تا 35 دوره خلافت عثمان نویسنده:
گروه: تاریخ اسلام

تاریخ اسلام  سال 23 تا 35 دوره خلافت عثمان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سیدحسن افتخارزاده
گروه: مشاهدات: 10207
دانلود: 2723

توضیحات:

تاریخ اسلام سال 23 تا 35 دوره خلافت عثمان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 100 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10207 / دانلود: 2723
اندازه اندازه اندازه
تاریخ اسلام  سال 23 تا 35 دوره خلافت عثمان

تاریخ اسلام سال 23 تا 35 دوره خلافت عثمان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

«فلاتکوننّ لمروان سیّقه یَسُوقُک حیثُ شاء بَعدَ جلال السنّ وَ تقضی العُمرُ»(۱)

تو مرکب مروان نشو، پیر شده ای، باید تجربه داشته باشی.

چه قدر بزرگواری می خواهد که حتی دشمن و رقیب خود را نصیحت کند که او به ابتذال بیشتر کشیده نشود.

آن وقت عثمان به حضرت امیرعليه‌السلام گفت: برو با مردم سخن بگو، تا به من مهلت بدهند که جبران کنم.

حضرت فرمودند: من بروم از مردم مهلت بگیرم که چه؟ مردم مدینه مهلت نمی خواهند، از همین جا شروع کن، اصلاح را از همین حالا اقدام نما.

در تمام این برخوردها، حضرت امیرعليه‌السلام حتی یک کلمه، عثمان را تأیید کرده است؟!

_________________________________________

۱- نهج البلاغه، خطبه ی ۱۶۴.

بخش سوم: منا شده امیرالمؤمنینعليه‌السلام

مقدمه حدیث مناشده

مباحثی بیان شد مبنی بر اینکه اگر در شناخت حوادث تاریخی، ویژگی ها و شخصیت افراد بازنگری نشود، نمی توان صورت درستی از رخدادهای تاریخی را ارائه کرد. اکنون به بررسی شخصیت وجودی حضرت امیرعليه‌السلام می پردازم.

یکی از روش هایی که در گذشته برای اثبات حقانیت سخن یک فرد مرسوم بوده، "منا شده" بوده است. منا شده در لغت به معنای سوگند دادن طرف مقابل است به این که حرف های او درست است یا نه.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام یک احتجاج و منا شده در برابر جماعتی از مهاجرین و انصار دارند که به آن می پردازیم.(۱)

_________________________________________

۱- بحار الانوار ج ۳۱ باب ۲۷ ص ۴۰۷ به نقل از احتجاج طبرسی.

راوی می گوید: من حضرت علیعليه‌السلام را در مسجد پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در زمان خلافت عثمان دیدم. گروهی از صحابه در آنجا جمع بودند. در آن اجتماع، سخن از قریش به میان آمد. افرادی که در آنجا بودند، فضایلی از قریش را بیان کردند.

آن ها گفتند: امامان از قریش هستند، مردم پیرو قریشند و قریش پیشوای عرب است. قریش را سبّ نکنید، هر قریشی دو برابر غیر خودش توان و نیرو دارد. هر کس قریش را به غضب آورد، خدا را به خشم آورده و هر کس اراده ی خوار کردن قریش را داشته باشد؛ خدا او را خوار می کند.

سپس گروه انصار شروع به مفاخره کردند و سخنان خداوند در قرآن را به یاد آوردند که آن ها را مدح کرده یا گفته های پیامبر در مدح سعدبن معاذ هنگام تدفین او و تمجیدی را که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از حنظله ی "غسیل الملائکه" فرمودند، یاد آوردند.

گروه انصار از افراد خود اسم می بردند و گروه قریش می گفتند که رسول خدا، حارثه، ابوبکر، عمر، سعد و....... خلاصه هر که را از سابقین بودند، اسم می بردند.

راوی می گوید: در این جمع بیش از دویست نفر نشسته بودند که در بین آن ها علی بن ابیطالب، سعدبن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبیر، عمار، مقداد، ابوذر، هاشم بن عتبه، حسن و حسینعليهما‌السلام ، ابن عباس و دیگران حضور داشتند. راوی در ادامه می گوید: ابن ابی لیلا، فرزندش را آورده بودکه خوش تیپ با قد بلند و بی ریش بود. ابوالحسن بصری با پسرش حسن که قدش کوتاه تر از فرزند ابن ابی لیلا ولی زیبا بود، حضور داشتند.

راوی می گوید: من به این دو پسر بچه نگاه می کردم، مانده بودم که کدامیک زیباترند. این جلسه از صبح تا نزدیک ظهر طول کشید. عثمان در خانه اش بود و متوجه این برنامه نبود. حضرت علیعليه‌السلام هم که با خانواده اش در جمع بودند، چیزی نمی گفتند. دو گروه، بعد از این که حرف هایشان تمام شد، رو به حضرت علیعليه‌السلام کردند و گفتند: یا ابا الحسن! چرا شما سخن نمی گویید؟! فرمودند: هر یک از شما فضایلی را گفتید و درست هم بود.

اکنون من از شما سؤالی دارم: ای گروه مهاجر و انصار! این فضیلت هایی که شمردید، خدا به وسیله چه کسی این فضایل را به شما داد؟ این فضایل متعلق به خودتان بوده یا قوم و خویش شما بودند یا از جای دیگر این فضایل را آورده اید؟ گفتند: درست می گویی، تمام این فضایل را خدا به ما داده و خدا به وسیله محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله و خاندانش به ما منت گذاشت، وگرنه ما و خاندانمان این مفاخر را نداشتیم.

(توجه داشته باشید امیرالمؤمنینعليه‌السلام تمام فضائل آن ها را یکجا جمع کرد و در خانه ی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله خواباند). سپس امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند:

آیا شما نمی دانید که هر چه خیر در دنیا و آخرت به آن رسیدید، از ما اهل بیت پیامبر گرفته اید نه غیر آن؟! زیرا پسر عمویم، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: خداوند، من و اهل بیتم را به صورت نوری آفرید، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم. هنگامی که آدم را آفرید، این نور را به صلب آدم منتقل کرد. سپس آدم را به زمین فرستاد و بعد در صلب نوح در کشتی، آن گاه در صلب ابراهیم هنگامی که در آتش افکنده شد. بعد

همین طور در اصلاب شامخه و ارحام مطهره قرار داد. هیچ گاه پدر و اجداد من رابطه ی نامشروع نداشتند.

بعد از بیان حضرت امیرعليه‌السلام ، سابقه داران و قدیمی ترها که در جنگ بدر و احد شرکت کرده بودند، گفتند: آری، ما این سخن را از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شنیدیم.

امامعليه‌السلام فرمود: شما را به خدا قسم می دهم آیا قبول دارید اول کسی که به خدا و رسول ایمان آورد، من بودم؟ گفتند: بله. فرمودند: آیا می دانید خدا افراد خوش سابقه (در پذیرش ایمان) را بر افرادی که بعد ملحق شدند، در بسیاری از آیات قرآن برتری داد، این را می دانید؟ گفتند: بله.

فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم هنگامی که این آیات نازل شد:

( وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ ) (۱)

( وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴿ ١٠ ﴾أُولَـٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ) ۲)

درباره ی این آیه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله سؤال شد. حضرت فرمودند: این آیات درباره ی انبیاء و اوصیاء ایشان نازل شده است، من برترین پیامبرم و علی بن ابیطالبعليه‌السلام ، وصی من، برترین جانشین است. (آیا این قول مرا تصدیق می کنید)؟گفتند: بله، به خدا سوگند شنیدیم.

حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم هنگامی که این آیات نازل شد:

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ) (۳)

_______________________________________

۱- سوره ی توبه، آیه ۱۰۰

۲- سوره ی واقعه، آیه ۱۰_ ۱۱

۳- سوره ی نساء آیه ۵۹

و آیه ی:

( إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ) (۱)

و آیه ی:

( وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً ) ؛(۲)

مردم گفتند: یا رسول الله! آیا این آیات اختصاص به بعضی از مؤمنین دارد یا شامل همه ی آن هاست؟ خداوند عزوجل، به پیامبرش امر کرد که والیان امر را به آنان بشناساند و ولایت را به آنان روشن نماید، همان گونه که نماز و روزه و حجّ آنان را بیان کرد. بدین روی، روز غدیر خم مرا برای مردم نصب کرد (یعنی نشان داد و مشخص کرد)، سپس خطبه خواند.

در این قسمت امیرالمؤمنین بخشی از خطبه ی پیامبر را که در غدیر خم خوانده اند بیان می کنند.

پیامبر فرمودند: مردم! خداوند دستوری به من داده است که از انجام آن دستور، سینه ام تنگ شده و از انجامش ناراحتم۳ . لذا پنداشتم که مردم مرا تکذیب کنند. خداوند مرا تهدید کرد و هشدار داد که: یا ابلاغ کن و یا عذابت می کنم؟! سپس پیامبر دستور دادند که ندا شود مردم برای نماز جمع شوند و بعد خطبه خواند.

_______________________________________

۱- سوره ی مائده آیه ۵۵

۲- سوره ی توبه، آیه ۱۶. ۳. مگر خبر چیست که با آن قلب پیامبر گرفته است؟ زیرا پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بیم آن دارند که همین مؤمنانی که در کنار او هستند، با عدم پذیرش این فرمان مرتدّ شوند و یا پیامبر خدا را تکذیب کنند.

پیامبر فرمودند:

«ایهاالناس! اتعلمون ان الله عزوجل مولای و أنا مولی المومنین و اَنَا اولی بِهِم منِ اَنفُسهم؟»

ای مردم! آیا می دانید خدای عزوجل مولای من است، و من مولای مؤمنانم، و من از مؤمنان برخودشان اولویت دارم؟(۱)

همه گفتند: بله یا رسول الله. سپس فرمودند: قُم یا علی. علی بلند شو. من برخواستم. آن گاه پیامبر فرمودند:

«من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.»

هر کس من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا اولیای او را در ولایت خود بگیر، و با دشمنانش دشمنی کن.

آن روز، سلمان برخواست و گفت:

«یا رسول الله، والاه کماذا؟»

سلمان پرسید: این ولاء تفسیرش چیست که گفتی: من کنت مولاه فعلی مولاه؟

(امیرالمؤمنین در آن مجلس تمام سؤالات قرون بعدی را بیان کرده اند). وقتی سلمان این مطلب را پرسید، پیامبر فرمودند: ولاءِ کَوِلائی. ولایت علی همانند ولایت من است. من کنت اولی به من نفسه فعلیّ اولی به من نفسه. هر کس که من اولی به نفس او هستم، پس علی اولی به نفس اوست. بعد از اعلام این خبر، خداوند عزوجل فرمودند:

_______________________________________

۱- پیامبر در این خطبه کلمه ی «ولیّ» را معنا کردند، یعنی"اولی بهم من انفسهم". پس دیگر معانی مولی که کتاب ها را با آن انباشته اند، در اینجا کاربردی ندارد.

( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ) (۱)

پیامبر آن گاه تکبیر گفتند.

«و قال: الله اکبر علی تمام نبوتی، و تمام دین الله بولایه علیّ بعدی.»

خدا را به بزرگی یاد کردند و فرمودند:

الله اکبر که نبوتم به سرانجام رسید و دین خدا با ولایت علی بعد از من اتمام یافت!

فقام ابوبکر و عمر و قالا:

یا رسول الله! هذه الایات خاصه فی علی؟ سپس ابوبکر و عمر برخواسته و گفتند: یا رسول الله این آیات، اختصاص به علی دارد و در شأن او نازل شده است؟ پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: بله درباره او و در اوصیای من تا روز قیامت. گفتند: یا رسول الله آن ها را برای ما بیان کن.

«قال: اخی و وزیری و وصیّی و خلیفتی فی امتی و ولیّ کل مؤمن و مؤمنه بعدی، ثم ابنی الحسن، ثم ابنی الحسین، ثم تسعه من ولد الحسین واحد بعد واحد، القرآن معهم و هم مع القران، لایفارقونه و لایفارقهم حتی یردوا علیّ الحوض.»

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: برادرم، وزیرم، وصیّ من و جانشینم در میان امتم اوست. علی ولیّ هر مرد و زن مؤمن است بعد از من. آنگاه پسرم حسن و بعد پسرم حسین و بعد از او نُه نفر از اولاد حسین یکی بعد از دیگری. قرآن با آن هاست و آن ها با قرآن هستند. از

_________________________________________

۱- سوره ی مائده، آیه ۳.

قرآن جدا نمی شوند و قرآن از آن ها جدا نمی شوند تا درکنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام این مطلب را از دویست نفر حاضر در مسجد پرسید.

«فقالوا کلهم: اللهم نعم، قد سمعنا ذلک و شهدنا کما قلت سواء.»

همه گفتند: بله، ما شنیدیم، همین گونه که می گویی. در آنجا این مذاکرات شده است.

«وقال بعضهم: قد حفظنا جلّ ما قلت و لم نحفظ کله.»

بعضی گفتند: بله، ما عمده ی مطلب را شنیده ایم و یادمان هست، اما همه ی آن یادمان نیست. ولی کسانی که تمام مطلب را به یاد دارند، بزرگان و فضلای ما هستند.

فقال علیعليه‌السلام :

«صدقتم، لیس کل الناس یستوی فی الحفظ.»

حضرت فرمودند: راست می گویید، همه ی مردم در حافظه یکسان نیستند.

امیر المؤمنین در ادامه جلسه ی دویست نفری می فرمایند: شما را به خدا سوگند، هر کسی این سخنانی را که گفتم، از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به یاد دارد، برخیزد و خبر دهد. زیدبن ارقم، براء بن عازب، ابوذر، مقداد و عمار برخواستند و گفتند:

«نشهد لقد حفظنا قول رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله _ وهو قائم علی المنبر و انت الی جنبه _ و هو یقول: ایها الناس! ان الله امرنی ان انصب

لکم امامکم و القائم فیکم بعدی و وصیّی و خلیفتی، والذی فرض الله علی المؤمنین فی کتابه طاعته و قرنه بطاعته و طاعتی، و امرکم بولایته، و انی راجعت ربی خشیه طعن اهل النفاق و تکذیبهم، فأوعدنی ربی لابلّغنها او یعذّبنی.»

گواهی می دهیم و کاملاً سخن پیامبر به یادمان هست، در حالی که بالای منبر ایستاده بود و تو یا علی، در کنار پیامبر بودی. و پیامبر می فرمودند:

ای مردم! خداوند به من دستور داده که علی را برای شما نصب کنم که بعد از من امام شما باشد و بعد از من کسی باشد که در بین شما قیام به امر کند و علی را به عنوان وصی خود و خلیفه ی خود نصب کنم و آن کسی که خداوند بر مؤمنین اطاعتش را واجب کرده و طاعت او را به طاعت من و طاعت خدا همراه ساخته و اطاعت او را به شما دستور داده است.

من از ترس طعن منافقان به پروردگارم رجوع کردم. خدا به من هشدار داد که باید این پیام را برسانم وگرنه مرا عذاب خواهد کرد.

«فأنّ عنده جمیع ما علّمنی الله عزوجل من علمه و حکمه، فاسألوه و تعلّموا منه و من اوصیائه بعده، ولا تعلّموهم ولا تتقدّموهم ولا تخلّفوا عنهم، فانهم مع الحق والحق معهم ولا یزایلونه و لا یزایلهم. ثم جلسوا.»

پس هر آنچه علم و حکمت که خداوند به من آموخته، نزد او موجود است. اینک از او بپرسید و از او و از اوصیاء بعدش بیاموزید. لازم نیست چیزی به آن ها یاد بدهید. از آنان جلو نیفتید و عقب هم نمانید. به یقین آنان به حق هستند و حق با ایشان است.

آن پنج نفر این سخنان را گفتند و نشستند.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام در ادامه ی مناشده می فرمایند: پیامبر فرمودند:

«ایهاالناس! ان الله امرکم فی کتابه بالصلاه، فقد بیّنتها لکم، و الزکاه و الصوم و الحج، فبیّنتها لکم و فسّرتها، و امرکم بالولایه و انی اشهدکم أنّها لهذا خاصه، و وضع یده علی ید علی بن ابیطالبعليه‌السلام ، ثم لابنَیه من بعده، ثم للأوصیاء من بعدهم من وُلدهمعليهم‌السلام لایفارقون القرآن و لا یفارقهم حتی یردوا علیّ الحوض.»

ای مردم! خداوند در قرآن شما را به نماز امرکرد و من برایتان بیان کردم. همچنین زکات و روزه و حج را که برایتان آشکارا تفسیر کردم. و شما را به ولایت امر کرد و من شما را گواه می گیرم که این ولایت مخصوص این است (و دستش را روی دست علی بن ابیطالب قرار داد)، آن گاه دو فرزندش که بعد از او هستند، سپس برای اوصیاء بعد از ایشان از فرزندانشعليهم‌السلام . آن ها از قرآن و قرآن از آن ها جدا نمی شود تا در کنار حوض کوثر بر من وارد می شوند.

«ایها الناس! قد بیّنت لکم مفزعکم بعدی و امامکم و دلیلکم و هادیکم، و هو أخی علی بن ابیطالب، و هو فیکم بمنزلتی فیکم، فقلّدوه دینکم و اطیعوه فی جمیع امورکم»

ای مردم من پناهتان را بعد از خودم برایتان شناساندم و روشن کردم؛ او که امام شما و راهنمای شماست. او برادرم علی بن ابی طالب است. او در میان شما همانند من است در میانتان. در دینتان از او تقلید کنید و در تمام کارهایتان از او اطاعت کنید.

سلیم بن قیس هلالی می گوید: سپس حضرت علیعليه‌السلام فرمودند:

«ایهاالناس! أتعلمون ان الله عزوجل انزل فی کتابه: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً(۱)

فجمعنی و فاطمه و ابنیّ حسناً و حسیناً، ثم القی علینا کساء و قال: اللهم ان هؤلاء اهل بیتی و لحمی، یؤلمنی ما یؤلمهم، و یجرحنی ما یجرحهم، فأذهب عنهم الرحبس و طهّرهم تطهیراً، فقالت ام سلمه: وَ اَناَ یا رسول الله؟ فقال: انت الی خیر، انما نزلت فیّ و فی اخی علی، و فی ابنتی فاطمه، و فی ابنیّ و فی تسعه من ولد الحسین خاصه، و لیس معنا احد غیرنا، فقالوا کلهم: نشهد انّ امّ سلمه حدثتنا بذلک، فسألنا رسول الله صلی الله علیه و آله، فحدّثنا کما حدّثتنا به ام سلمه.»

ای مردم! آیا می دانید که خداوند در کتابش نازل فرموده که: خداوند اراده می کند فقط از شما خاندان، رجس و پلیدی را بزداید و شما را به بهترین نحو مطهر سازد.

پیامبر، مرا و فاطمه و دو فرزندم حسن و حسین را جمع کرد. جامه ای بر روی ما انداخت و گفت: خدایا! این ها اهل بیت من و گوشت من هستند، هر آنچه آنان را بیازارد مرا آزرده و هر جراحتی به آنان برسد مرا مجروح کرده، اینک از ایشان رجس و پلیدی را دور کن و آنان را نیکو پاک گردان.

سپس امّ سلمه همسر پیامبر گفت: ای رسول خدا! آیا من هم جزء شما هستم؟ پیامبر فرمودند: تو، به خیر هستی. این آیه فقط در حق من و دخترم فاطمه و برادرم علی و دو فرزندم و نُه نفر از فرزندان حسین است. این امر اختصاص به ما دارد و احدی از غیر با ما نیست.

___________________________________________

۱- سوره ی احزاب، آیه ۳۳.

همه گفتند: ما شاهدیم که امّ سلمه این سخن را به ما گفت. پس از آن، از رسول خدا پرسیدیم و ایشان همان سخنی را گفتند که امّ سلمه به ما گفته بود.(۱)

امیرالمؤمنین فرمودند:

«انشدکم بالله؛ اَتعلمون ان الله انزل: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین.(۲)

فقال سلمان: یا رسول الله! عامه هذه الایه ام خاصه؟ فقال: اما المأمورون فعامه المؤمنین امروا بذلک، و اما الصادقون فخاصّه لأخی علیعليه‌السلام و اوصیائی بعده الی یوم القیامه. فقالوا: اللهم نعم.»

فرمود: آیه نازل شد: ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا پیشه کنید و با راستگویان همراه باشید. وقتی این آیه نازل شد، سلمان گفت: یا رسول الله! این آیه عام است یا خاص؟ پیامبر فرمودند: این هایی که مأمورند همین عموم مؤمنان هستند تا قیامت، اما آن صادقین که به فرمان خدا باید با آن ها باشیم، فقط مخصوص برادرم علی و اوصیای بعد از علی است تا روز

_______________________________________

۱- در بحث آیه ی تطهیر باید این مطلب بیان شود که در آیه ی تطهیر، اساس این نیست که پلیدی هست و از این ها بردار. "اذهب عَنُه" یعنی دورساز و اجازه ی ورود نده، این دور سازی لطف خداست. اگر کسی پلیدی را از انسان دور کند، آیا این ارزش هست یا نیست؟ لازم نیست انسان همه ی ارزش ها را خودش کسب کرده باشد. تازه بعد از کسب، اگر موهبت الهی نباشد و خداوند اذن ندهد، انسان به دستاورد کار خود نمی رسد، پس به هر حال، هر کمالی که انسان دارد، موهبت است، حال یا پس از کار خاصّی که انسان انجام داده و یا ابتدایی و بدون مقدماتی از سوی انسان. پس اگر آلودگی از کسی _ بدون مقدمات خاصّی از جانب خودش _ دور شود، باز هم ارزش است.

۲- سوره ی توبه، آیه ۱۱۹.

قیامت. امیرالمؤمنین فرمود: آیا این بحث را از پیامبر شنیده اید؟ گفتند: خدا را شاهد می گیریم که این را از پیامبر شنیدیم.

امیرالمؤمنین فرمود:

«فأنشدکم بالله اتعلمون انی قلت لرسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله فی غزوه تبوک: وَلِم خلّفتنی مع النساء و الصبیان؟ فقال: ان المدینه لا تصلح الّا بی اَو بک. و انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبیّ بعدی.»

شما را به خدا سوگند می دهم، آیا می دانید که من در جنگ تبوک به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله گفتم: چرا مرا با زنان و کودکان واگذاری؟ پیامبر فرمودند: مدینه جز به من و تو سامان نمی گیرد. و تو برای من، به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز این که پیامبری بعد از من نیست.

همه مردم گفتند: خدایا ما شنیدیم.

امیرالمؤمنین فرمود: شما را به خدا قسم می دهم که آیا می دانید خداوند در سوره ی حج می فرماید:

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ....... لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَعَلَى النَّاسِ........ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِير ُ) .(۱)

فقام سلمان، فقال: یا رسول الله! من هولاء الذین انت علیهم شهید و هم شهداء علی الناس؟»

_______________________________________

۱- سوره ی حج، آیه ۷۶_ ۷۸.

سلمان برخواست و گفت: ای رسول خدا این کسانی که تو بر آنان شاهدی و آنان برمردم شاهد هستند، کیستند که خدا در دین حرجی نگذاشته و آنان بر آیین پدرشان ابراهیم هستند؟

پیامبر فرمودند: آنان ۱۳ نفر هستند و بقیه ی امت را شامل نمی شود. سلمان گفت: یا رسول الله برایمان بیان کن که آن ها چه کسانی هستند. پیامبر فرمودند: من و برادرم علی و یازده نفر از فرزندانم

همه ی مردم گفتند: خدایا بله (ما شنیدیم، همان گونه که می گویی)

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند:

«انشدکم بالله، أتعلمون ان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله قام خطیباً- ولم یخطب بعد ذلک- فقال:

ایها الناس! انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی اهل بیتی، فتمسکوا بهما لا تضلّوا. فان اللطیف الخبیر أخبرنی و عهد الیّ انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض، فقام عمربن الخطاب- و هو شبه المغضب- فقال: یا رسول الله أکُلّ اهل بیتک؟ فقال: لا و لکن اوصیائی منهم، اولهم علیّ اخی و وزیری و خلیفتی فی امتی و ولیّ کل مؤمن بعدی، هو اولهم، ثم ابنی الحسن، ثم ابنی الحسین، ثم تسعه من وُلد الحسین واحد بعد واحد، حتی یردوا علیّ الحوض، شهداء لله فی ارضه و حججه علی خلقه و خزّان علمه و معادن حکمته، من اطاعهم فقد أطاع الله و من عصاهم فقد عصی الله. فقالوا کلهم: نشهد انّ رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله قال ذلک.»

فرمود: شما را به خدا قسم می دهم که می دانید رسول خدا برای آخرین بار در عمر خود به ایراد خطبه ایستادند و گفتند: ای مردم! من شما را در حالی ترک می کنم که دو امانت گرانبها در میان شما قرار می دهم: قرآن (کتاب خدا) و اهل بیتم، به آن دو متمسّک شوید. خدای لطیف خبیر به من خبر داد و تأکید فرمود که این دو، از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

در آن هنگام عمر بن الخطاب خشم آلود برخواست و گفت: یا رسول الله شامل همه ی اهل بیت تو می شود؟ فرمود: همه ی آن ها نه. بلکه آن هایی از اهل بیتم که وصیّ من هستند: اول ایشان علی برادرم، وزیرم و جانشین من در امتم، و ولیّ هر مؤمنی بعد از من. او نخستین جانشین من است، آن گاه پسرم حسن، بعد پسرم حسین و سپس نُه نفر از فرزندان حسین یکی پس از دیگری، تا در کنار حوض بر من وارد شوند. اینان گواهان خدایند در زمینش، حجت های خدایند بر خلقش، نگهبانان و گنجینه داران علم خدایند و معادن حکمت او. هر که اطاعت آنان کند، اطاعت خدا کرده و هر کس نافرمانی آن ها کند، نافرمانی خدا را کرده است. حضرت امیرعليه‌السلام فرمودند: آیا شما این داستان را شنیده اید؟ همه ی آن دویست نفر گفتند: ما شهادت می دهیم که پیامبر این را گفته است.

«ثم تَمادی بعلی السوال و المناشده. فما ترک شیئاً الا ناشدهم الله فیه، و سألهم عنه، حتی اتی علی اکثر مناقبه و ما قال له رسول الله صلی الله علیه و آله، کل ذلک یصدّقونه و یشهدون انه حق، ثم قال حین فرغ: اللهم اشهد علیهم.»

به دنبال آن حضرت امیرعليه‌السلام به پرسیدن این پرسش ها ادامه دادند. هرچه مردم می دانستند، و هر چه را پیامبر فرموده بود، درباره ی تک تک آن ها منا شده فرمود و همه را قسم داد و پرسید، تا آخر. حاضران، همه ی آن ها را تصدیق کردند و گواهی دادند که حق است. وقتی تمام شد، فرمود: خدایا تو بر آن ها شاهد باش، مبادا روز قیامت بگویند ما نمی دانستیم.

مردم گفتند:

«اللهم اشهد انا لم نقل الّا ما سمعناه من رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله و ما حدثناه من نثق به من هولاء و غیرهم انهم سمعوه من رسول الله صلی الله علیه و آله.»

خدایا گواه باش، ما جز آنچه را که از پیامبر شنیده بودیم چیزی نگفتیم، به علاوه هرچه را به واسطه نقل کردیم، از کسانی است که مطمئن بودیم که از پیامبر شنیده اند.

بعد از این اقرار عمومی، امیرالمؤمنین بحث را ادامه می دهند.