عثمان از این حاضر جوابی عصبانی شد، صعصعه را بیرون کرد و در را به روی خودش بست.
محاصره ی خانه عثمان و عملکرد امیرالمؤمنین نسبت به آن
یک واقعیت غیر قابل انکار این است که عثمان سزاوار شرایط به وجود آمده است، زیرا ظلم و ظالم را نمی توان ندیده گرفت. و چگونه انتظار می رود فردی مثل امیرالمؤمنین، از این باطل دفاع کند؟
نکته ی قابل توجه در این جریان، آن است که شورشیانی که علیه عثمان قیام کرده اند، جنایت می کنند. و بدیهی است که جنایت، حتی بر دشمن ناروا است.
_________________________________________
۱- صعصعه بن صوحان پیامبر را ندیده است و از گروه تابعین محسوب می شود. اما درزمان پیامبر مسلمان شده بود. در دوران خلافت خلفا هم چهره ی شاخصی بود. صراحت لهجه داشت و آدم فهمیده و دقیق به حساب می آمد. در زمان عمر، پول زیادی به مدینه آورده بودند. عمر مانده بود که چگونه آن ها را تقسیم کند. بالای منبر آمد و گفت: مانده ام، نمی دانم با این همه پول چه کنم. عده ای هم به خاطر رعایت حال عمر، حرفی نمی زدند. صعصعه گفت: سردرگمی ندارد، تکلیف پول ها را خدا معلوم کرده است. سپس آیه ی قرآن را خواند:(
انَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ.....
)
(توبه _ ۶۰). و گفت: خدا معلوم کرده چگونه تقسیم کنی. این شخصیت وقتی بیشتر با امیرالمؤمنین آشنا شد، به کوفه آمد و در خدمت امیرالمؤمنینعليهالسلام
بود. بزرگ مردانی مانند صعصعه بن صوحان و کمیل، گوهرهایی بودند. با این که از قبل با حضرت علی آشنایی نداشتند و جزء تابعین محسوب می شدند، اما در جذبه ی امیرالمؤمنینعليهالسلام
قرار گرفتند. صعصعه بعد از آشنایی با امیرالمؤمنین تازه فهمید چه سال هایی را از دست داده، عثمان کیست و علی کیست؟
جنایت آنان این است که آب و غذا را بر خانه ی عثمان که زن و بچه در آن خانه هست می بندند. تشنه و گرسنه نگه داشتن دشمن و هر موجود زنده ای جنایت محسوب می شود. بنابراین اساس هر گونه جنایت جنگی محکوم است.
حالا امیر المؤمنین بین این دو خط بسیار مشکل، گرفتار شده است.
یک خط این است که عثمان شایسته ی نابودی است، چون جرم و جنایت مرتکب شده، از جنایتکاران حمایت کرده و باید از کار برکنار شود و یک لحظه اخلاقش به نفع اسلام و مسلمین نیست. و هیچ دفاعی نباید از این ظالم شود.
از سوی دیگر هم نباید جنایت اتفاق بیفتد و نباید خودش و زن و بچه اش تشنه بمانند.
این نکته نیز حائز توجه است که خیلی از شورشیانی که خانه ی عثمان را محاصره کرده اند، قصد خدایی ندارند، و نباید با کسانی که نیت الهی ندارند همکاری کرد. طلحه و زبیر به خاطر خدا قیام نکردند، عایشه به خاطر خدا مردم را علیه عثمان تحریک نمی کند.
وقتی شورشیان به مدینه سرازیر می شوند، به محض رسیدن به مدینه، طلحه و زبیر رهبری کامل هجوم بر خانه ی عثمان را رهبری می کنند و محرک جمعیت داخل مدینه هم عایشه بود.
این وضعیت شهر مدینه است.
طلحه و زبیر، به جهت اینکه در شورای شش نفر جهت انتخاب خلیفه به حضرت علیعليهالسلام
رأی دادند و نظرشان به عثمان نبود، لذا خلیفه میانه ی خوبی با آن ها نداشت. البته سهمشان را از بیت المال می داد، ولی به طلحه مقام و منصب پست و فرمانداری نداد. عثمان آن ها را دوست نداشت، چون می دانست اگر با علی نباشند، با او هم نخواهند بود. ابن قتیبه در کتاب الامامه والسیاسه ج ۱ ص ۳۴ می گوید:
"اهل کوفه و مصر به درِ خانه ی عثمان ریختند، شب و روز آنجا ماندند.
طلحه مردم را در کشتن عثمان تحریک می کرد.
کسانی که خانه ی عثمان را محاصره کرده بودند، از ابتدا قصد کشتن او را نداشتند. طلحه به آنان گفت: محاصره چه فایده ای دارد؟ عثمان در خانه اش زندگی می کند و راحت است. هدف از محاصره چیست؟.....طلحه گفت: اگر می خواهید عثمان شکست بخورد، آب و نان را به رویش ببندید."
بالاخره آب را به عثمان بستند. در مدینه غوغایی به پا شد.
در واقع بی توجهی عثمان به انتقاد منتقدان و اعتراض معترضان، روی کار آوردن افراد نالایق، خود خواهی و طمع، موجی از نارضایتی را در میان مردم پدید آورد.
عده ای هم که برای حکومت رقیب سیاسی بودند و به اهداف ریاستی خود نرسیده بودند، مثل طلحه و زبیر، و آن ها که به اهداف مادی نرسیده بودند مثل عایشه، در صف مخالفان عثمان قرار گرفتند.
علاوه بر این، عثمان به مردم مصر، بصره و کوفه که در آن زمان موقعیت استراتژیک داشتند توجهی نکرد.
لذا ۶۰۰ نفر از مصر و۲۰۰ نفر از کوفه و ۱۰۰ نفر از بصره و تعدادی از اهالی مدینه که دلِ خوشی از عثمان نداشتند، وارد مدینه شدند و خانه ی عثمان را محاصره کردند. حتی از اینکه به خانه ی عثمان آب و مواد غذایی برسد مانع شدند.
البته یادآور می شویم بعضی از کسانی که در محاصره ی خانه ی عثمان شرکت داشتند مثل عبدالله بن عدی، کنانه بن بشر کندی، عمرو بن حَمِق خزاعی...... شخصیت های متدین، خوش سابقه، راوی حدیث و صحابه ی پیامبر بودند.
اکنون امیرالمؤمنین در این وضعیت بحرانی قرار گرفته است. لذا با تمام دشواری ها و با وجود تمام مخالفت ها، آب و غذا را توسط فرزندانشان به خانه ی عثمان می فرستند.
نکته ی قابل تأمل اینجاست که بعدها طلحه و زبیر و معاویه و عایشه، محاصره ی خانه ی عثمان و قتل او را بهانه قرار می دهند و با امیرالمؤمنینعليهالسلام
وارد جنگ می شوند. در واقع قتل عثمان را به گردن حضرت علیعليهالسلام
می اندازند و این از عبرت های شگفت تاریخی است.
وقایع تاریخی بایستی به دقت بررسی شود و صرفاً بیان یک واقعه بدون پرداختن به زمینه و زمانه، پیشینه و عملکرد شخصیت ها راهگشا نخواهد بود.
محاصره ی نهایی خانه عثمان
گاهی مطالعه در آثار گذشتگان انسان را شرمنده می کند، به دلیل زحماتی که در موقعیت های سخت کشیدند. شخصیتی مثل شیخ مفید که در آن روزگار تلخ و سخت و خفقانیِ حکومت بنی عباس، آن هم در بغداد و زیر نظر خلیفه! چگونه به این زیبایی کار می کرد که در زمینه های مختلف تاریخی، رساله های منحصر و اختصاصی بنویسند. خداوند آن بزرگوار و دیگر علمای عامل را رحمت کند.
شیخ مفید رساله ای دارد به نام «الکافئه فی ابطال توبه الخاطئه»
یعنی: اسناد و مدارک کافی در اینکه بانوی خطا کاری که توبه کرد، توبه اش باطل است.
مرحوم مفید مدارکی نقل می کند از محمد بن اسحاق از ابی جعفر از پدرش از عبدالله بن جعفر، که گفت: من با عثمان بودم در زمانی که عثمان در محاصره بود. وقتی فهمید کشته می شود و قتلش حتمی است، من و عبدالرحمن بن ازهر را فرستاد نزد امیرالمؤمنین علیعليهالسلام
، در حالی که زمام امور را طلحه به دست گرفته بود. (این عبدالله بن جعفر به احتمال قوی فرزند جعفر طیار همسر حضرت زینبعليهاالسلام
است. عبدالله بن جعفر هم سن امام حسنعليهالسلام
است. در حبشه متولد شد، بعد با مادرش اسماء بنت عمیس به مدینه آمد. حدوداً ۳۳-۳۲ سال دارد و نسبتاً مرد کاملی است.)
او می گفت که من و عبدالله بن ازهر در خانه ی عثمان بودیم (بعید نیست او از کسانی بوده که حضرت علیعليهالسلام
برای رساندن آب و آذوقه به خانه ی عثمان فرستاده باشد.)
عبدالله بن جعفر می گوید: وقتی عثمان اوضاع را این گونه دید، گفت: نزد علی بن ابیطالب بروید و به او بگویید: یا علی تو شایسته تری که زمام امور را به دست بگیری. اگر کسی بخواهد بعد از ما حاکم باشد، تو باشی بهتر است تا این ابن الحضرمی (مراد او طلحه بود. چرا عثمان، از طلحه به این صورت تحقیر آمیز تعبیر می کند، خودش جای تحلیل و بررسی دارد).
نگذار این طلحه بر تو غلبه پیدا کند و رهبر امتِ پسر عمویت- پیامبر- بشود
_________________________________________