حجاب شناسی (چالش ها و کاوش های جدید)

حجاب شناسی (چالش ها و کاوش های جدید)0%

حجاب شناسی (چالش ها و کاوش های جدید) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: زنان
صفحات: 5

حجاب شناسی (چالش ها و کاوش های جدید)

نویسنده: حسين مهديزاده
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

صفحات: 5
مشاهدات: 10355
دانلود: 348

توضیحات:

حجاب شناسی (چالش ها و کاوش های جدید)
  • شناسنامه کتاب

  • ديباچه

  • مقدمه

  • فصل اول : مفهوم، فلسفه و فوايد حجاب

  • 1- مفهوم و ابعاد حجاب

  • 2- رابطه‎ي حجاب و عفاف

  • 3- هدف و فلسفه‎ي حجاب

  • 4- آثار و فوايد حجاب در ابعاد مختلف

  • فصل دوّم:
  • 1- علل شكست حركت‎هاي كشف حجاب

  • 2- منشأ حركت‎هاي بي‎حجابي و بدحجابي

  • 3- رابطه‎ي حجاب در شكل چادر، با دين و تاريخ ملي

  • فصل سوم :
  • 1- نگاهي اجمالي به شكل‎هاي حجاب قرآني بانوان

  • 2- فلسفه‎ي تفاوت پوشش زن و مرد

  • 3- كيفيت حجاب و پوشش فاطمه زهرا (س)

  • 4- رنگ جلباب و چادر قرآني

  • 5- نگاهي اجمالي به ديدگاه اسلام در باب پوشش مشكي

  • فصل چهارم :
  • 1- رابطه‎ي حد و مرزهاي پوشش و عقده‎ها و حسرت‎ها

  • 2- حدود آزادي اظهار نظر درباره‎ي حجاب و لباس

  • 3- رابطه‎ي حجاب و فشارهاي اجتماعي

  • 4- رابطه‎ي حجاب و پوشش و مسئله آزادي

  • 5- سوء استفاده از عواطف مذهبي جوانان در مقوله‎ي حجاب

  • 6- لباس و پوشش و حق انتخاب آن

  • فصل پنجم :
  • 1- مسئله‎ي دست و پاگير بودن حجاب در شكل چادر

  • 2- حجاب مشكي در تابستان

  • 3- رابطه‎ي حجاب مشكي و بيماري‎هاي استخواني

  • 4- رابطه‎ي حجاب مشكي و افسردگي و اندوهناكي

  • 5- آيا بانوان مشكي پوش نمي‎توانند رنگ‎هاي غير مشكي را بشناسند؟

  • نتيجه ‎گيري

  • پيش‎نهادها و توصيه‎ها

  • پيوست: استفتائات و ديدگاه‎هاي مراجع تقليد درباره‎ي حجاب و لباس

  • فهرست گزيده منابع

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 5 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 10355 / دانلود: 348
اندازه اندازه اندازه
حجاب شناسی (چالش ها و کاوش های جدید)

حجاب شناسی (چالش ها و کاوش های جدید)

نویسنده:
فارسی
شناسنامه کتاب شناسنامه کتاب



حجاب‎ شناسي (چالش‎ها و كاوش‎هاي جديد)


مؤلف: حسين مهديزاده

تهيه كننده: مركز مطالعات و پژوهش‌‌هاي فرهنگي حوزه‌ي علميه ناشر: انتشارات مركز مديريت حوزه‎ي علميه قم ويراستاران: محمد جواد شريفي، حميده انصاري حروف‌چين و صفحه‌آرا: حسن يوسفي چاپ اول: زمستان ١٣٨١ تيراژ: ٢٠٠٠ جلد قيمت: ٨٠٠٠ ريال قم،صندوق پستي٤٤٦٦/٣٧١٨٥ تلفن:٧٧٣٧٢١٧ مراكز پخش: قم: مدرسه‌ي عالي دارالشفاء، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم، تلفن:٧٧٤٨٣٨٣ قم: خ شهدا، ك ١٩، پلاك ٤٥، مركز مطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه‌ي علميه، تلفن: ٧٧٣٧٢١٧. قم: خ آيت‌ا.. مرعشي نجفي، پاساژ قدس، شماره‌ي ٨٢، انتشارات بني‌الزهرا (س)، تلفن: ٧٧٣٢٧٣٠. تهران: خ انقلاب، روبروي دبيرخانه دانشگاه، ساختمان اميركبير، (كتب جيبي)، طبقه سوّم، واحد نه، مؤسسه‌ي فرهنگي دانش و انديشه معاصر، تلفن: ٦٤٩٢٦٩٣ كليه حقوق براي ناشر محفوظ است.


ديباچه
يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ وَ رِيشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ[١]
اي فرزند آدم، براي شما لباسي فرو فرستاديم كه اندام شما را مي‎پوشاند و مايه‎ي زينت شماست و لباس تقوا بهترين است. اين از آيات خداست؛ باشد كه متذكر شده، پند گيرند. اي فرزندان آدم، مبادا شيطان شما را فريب دهد، چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد. پوشش از تن آنان بركند و قبايح آنان را در نظرشان پديدار نمود؛ همانا كه شيطان و بستگانش شما را مي‎بينند، در صورتي كه شما آنها را نمي‎بينيد. ما شيطان را دوست‎دار آنان كه ايمان نمي‎آورند، قرار داديم.
پيشينه‌ي حجاب و پوشش انسان به اندازه‌ي تاريخ آفرينش اوست. پوشش و لباس هر انساني پرچم كشور وجود اوست. پرچمي كه او بر در خانه‌ي وجودش نصب كرده است و با آن اعلام مي‎دارد كه از كدام فرهنگ تبعيت مي‎كند؛ هم‎چنان كه هر ملتي با وفاداري و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هويّت ملي خويش ابراز مي‎كند؛ هر انساني كه به يك سلسله ارزش‎ها و بينش‎ها معتقد و دل‎بسته است، لباس متناسب با آن ارزش‎ها و بينش‎ها را از تن به در نخواهد كرد.[٢] حجاب و پوشش بارزترين نشانه‌ي فرهنگي و نماد ملي است كه به سرعت تحت تأثير ساير پديده‎هاي فرهنگي قرار مي‎گيرد.
هر نوع دگرگوني در ساختار فرهنگي و اجتماعي، با تغيير در پوشش مردم مشخص مي‎گردد؛ چنان كه استيلاي فرهنگي و سلطه‎پذيري نيز، در اولين مرحله، از طريق تغيير در پوشش مردم چهره مي‎نمايد.
چون استعمار و استكبار نتوانست انقلاب اسلامي ايران را از راه نظامي مهار نمايد، اكنون با تغيير تاكتيك و روش، تلاش مي‎كند از طريق فرهنگي، آن را دچار استحاله و تغيير هويت نمايد. يكي از روش‎هاي استكبار براي نفوذ فرهنگي، تشكيك و القاي شبهه در مباني ديني مردم است كه طي چند سال اخير شتاب بيش‌تري گرفته است.[٣]
به اعتقاد ما چون دشمن به فرهنگ ما هجوم آورده است، بايد به جهاد فرهنگي با آن برخيزيم؛ و جهاد فرهنگي، سربازانِ جان بركفِ جبهه‌ي فرهنگ و انديشه‌ي ديني را به حضور در خط مقدم اين جهاد مقدس فرا مي‎خواند؛ از اين رو، نگارنده با توجه به توانايي خود تلاش نموده تا در اين جهاد فرهنگي شركت نمايد.
چون طرح نوشتار حاضر به صورت پاسخ‌گويي به پرسش‎ها و شبهات است؛ لذا مناسب است نخست به تفاوت «پرسش» و «شبهه» اشاره ‎گردد.
تفاوت ماهوي و اصلي پرسش و شبهه اين است كه معمولاً پرسش به قصد يافتن حق و حقيقت و با نيت صادقانه صورت مي‎گيرد، ولي تشكيك و شبهه به قصد گم كردن حق و حقيقت و با نيت غير صادقانه صورت مي‎گيرد؛ از اين رو عقل ‎و نقل، پرسش از افراد صاحب‎نظر و شايسته را مي‎ستايد و به آن توصيه مي‎كند؛ چنان كه قرآن مجيد مي‌فرمايد:
فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛[٤] اگر نمي‎دانيد از اهل ذكر (علما و دانشمندان) سؤال كنيد.
هم‌چنين پيامبر اكرم(ص) در روايتي فرموده‎اند:
العلم خزائن و مفاتيحه السؤال فاسئلوا رحمكم الله فأنه يوجر اربعة السائل و المتكلم و المستمع و المحب لهم؛[٥] علم گنجينه‎هايي است و پرسش، كليدهاي آن؛ پس بپرسيد آنچه را نمي‎دانيد، تا مشمول رحمت خدا قرار گيريد. همانا چهار گروه در ضمن يك پرسش اجر و ثواب دارند: پرسش كننده، پاسخ دهنده، شنونده و دوست‌دار آن‌ها.
در مقابل پرسش‎گري به جا و شايسته، كه به آن توصيه شده است، عقل و نقل، آلوده شدن به شبهات و وقوع در آن‌ها را امري مذموم و ناپسند مي‎دانند؛ همان‎گونه كه انسان از آلودگي جسمي دوري مي‎جويد، بايد از شبهات آلوده كننده‌ي روح و روان نيز اجتناب نمايد:
اياك و الوقوع في الشبهات؛[٦] بر حذر باش از قرار گرفتن در شبهه‎ها.
نه تنها انسان از وقوع در شبهه منع شده است، بلكه پس از وقوع در شبهات و آلودگي ذهن و دين، انسان به شبهه‌زدايي و پاك‌سازي مكلف شده است:
نزّهوا اديانكم عن الشبهات وصونوا انفسكم عن مواقف الريب الموبقات[٧]؛ دين خود را از شبهه‎ها پاك و خالص كنيد و خودتان را از مكان‎هاي شبهه‎خيز و هلاك كننده حفظ كنيد.
ارسله بالدين المشهور… ازاحةً للشبهات؛[٨] اميرمؤمنان امام علي(ع) يكي از اهداف و رسالت‌هاي ديني پيامبر‎اكرم(ص) را از بين بردن شبهات ذكر كرده است.
در حديثي درباره‎ي وجه تسميه و علّت نام‎گذاري شبهه آمده است:
انمّا سمّيت الشبهةُ شبهةً لانّها تُشبّهُ الحق؛[٩] شبهه را به اين علت شبهه مي‎گويند كه حق نيست، ولي به حق شباهت دارد.
شبهه باطلي حق‎نماست كه تناسبات جزئي و مقطعي در آن رعايت شده است؛ به گونه‎اي كه جلوه‌ي تناسبات فرعي، چشم افراد داراي آگاهي اندك را خيره نموده، باعث مي‎شود آن را حق بدانند؛ ولي به دليل عدم رعايت تناسبات اصلي و محوري در حوزه‌ي باطل قرار دارد. ميزان تأثير شبهه به مقدار هماهنگي دروني و بيروني آن بستگي دارد؛ هر چه شبهه به مرز حق نزديك‎تر باشد، شمار بيش‌تري را گرفتار مي‎كند و باعث اشتباه ديگران و در دام افتادن آنان مي‎گردد.[١٠]
در سال‌هاي اخير، روند شبهات درباره‌ي حجاب شدت يافته است. براي تصديق اين مدعا كافي است به مقالات مطبوعاتي و نمايه‌هاي آن مراجعه گردد. مطرح كردن شبهات فراوان در زمينه‌ي حجاب برتر به همراه عوامل ديگر؛ مانند ضعف اعتقاد و عدم شناخت كافي از حجاب اسلامي و ضرورت آن و... موجب افت روند استفاده از مصاديق حجاب برتر در جامعه شده است، كه نتيجه‌ي اتخاذ روش تخريبي بعضي مطبوعات، رواج پوشش‌هاي نامناسب، مانند لباس‎هاي نازك، كوتاه و رنگين در بين دختران و زنان جوان در مقابل نامحرمان است؛ چون يكي از عوامل مهم سلامت روحي و رواني جامعه‌ي اسلامي، روي آوردن بانوان به مصاديق حجاب برتر است؛ لذا سعي نگارنده، پاسخ‎گويي به شبهات مهم درباره‌ي حجاب برتر است. سنگ بناي تمام مطالب طرح شده در نوشتار حاضر، اين است كه پوشش انسان، خصوصاً بانوان، داراي حداقل و حداكثر است؛ و از مجموع آموزه‎هاي اسلامي به روشني استفاده مي‎شود كه اسلام مشوق و طرف‌دار حجاب و پوشش حداكثر براي زنان و دختران در مقابل نامحرمان است.
ادعاي فوق با استناد به آيات و روايات، و حجاب و پوشش بيش‎تر و برتر فاطمه‌ي زهرا(س) به راحتي اثبات مي‌شود. قرآن كريم مي‎فرمايد:
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛[١١] و زنان سال‌خورده كه از ولادت و عادت باز نشسته‌اند و اميد ازدواج و نكاح ندارند بر آنان باكي نيست، اگر اظهار تجملات و زينت خود نكنند كه جامه‎هاي رويي خود نزد نامحرمان از تن برگيرند و اگر باز هم عفّت و تقواي بيش‌تر گزينند، بر آنان بهتر است.
در آيه‌ي فوق خداوند نخست به زنان سالمند اجازه داده است در مقابل نامحرم، بعضي لباس‎هاي رويي و بيروني ـ كه در روايت معتبر به جلباب (چادر) تفسير شده است ـ[١٢] را از خود برگيرند؛ ولي در آخر آيه مي‎‎فرمايد: حتي اگر زنان پير نيز در مقابل نامحرم، چادر خويش را بر زمين نگذارند و عفت ورزند، براي آنان بهتر است؛ بنابراين، از آيه‌ي مذكور به روشني مطلوبيت حجاب و پوشش بيش‌تر، حتي براي زنان سالمند استفاده مي‎شود، تا چه رسد به زنان و دختران جوان، كه احتمال تعرض افراد لاابالي و فاسد نسبت به آنان بيش‌تر است، و به طريق اولي مطلوبيت حجاب و پوشش بيش‎تر براي آنان اثبات مي‎گردد.
علاوه بر اين، در روايتي از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است:
يا ايها الناس اتخذوا السراويلات فأنها من استر ثيابكم و حصّنوا بها نسائكم اذا خرجن؛[١٣] اي مردم از شلوارها براي پوشش استفاده كنيد؛ زيرا از پوشاننده‌ترين لباس‌ها هستند و زنان خود را هنگامي كه از منزل خارج مي‌شوند از طريق استفاده از شلوار حفظ كنيد.
در روايت فوق عبارت «استرثيابكم و حصنّوا بها نسائكم اذا خرجن» به خوبي دلالت بر مطلوبيت پوشش كامل زنان در خارج از منزل مي‎نمايد.
علاوه بر اين، اميرمؤمنان امام علي(ع) در روايتي، حجاب و پوشش كامل زنان را باعث حفظ عفت و پاكي آنان ‎دانسته‎اند:
«ان شدة الحجاب ابقي عليهن».[١٤]
هم‌چنين قرآن كريم، استفاده از شكل‎هاي حجاب داراي پوشش بهتر و بيش‌تر، مثل خمار[١٥] (مقنعه) و جلباب[١٦] (چادر) را توصيه نموده است. فاطمه‌ي زهرا(س) نيز هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد، براي دفاع از فدك، از همين حجاب‎هاي قرآني استفاده كرده‎اند.[١٧]
آنچه ذكر شد، شواهد و قراين مستحكم و روشني است كه مطلوبيت حجاب و پوشش اكثر و بيش‎تر را براي بانوان و دختران جوان اثبات مي‎نمايد.[١٨] با توجه به برخورداري حجاب و پوشش از مقدار حداقلي و حداكثري و مطلوبيت حجاب و پوشش اكثري، خصوصاً براي زنان و دختران جوان آشكار خواهد شد كه دفاع از پوشش‎هايي، مانند لباس ضخيم، بلند و داراي رنگ سنگين، مقنعه، چادر مشكي و غيره در نوشته‎ي حاضر، به اين دليل است كه اين گونه لباس‎ها و حجاب‎ها، مصاديق و نمونه‎هاي حجاب و پوشش بيش‌تر و بهتر براي بانوان و دختران جوان در مقابل نامحرم به شمار مي‎آيند.
همان خداوندي كه براي مصون ماندن جسم از ورود ميكروب‎ها در اعضاي بدن انسان، حجاب‎ها و حفاظ‎هاي طبيعي، مانند پوست بدن، پلك چشم، و… قرار داده است، به عنوان طبيب روحاني، براي جلوگيري از آلودگي روح و روان انسان به گناه، و حفظ پاكي آن، حجاب‎ها و حفاظ‎هايي را به شكل دستورهاي الهي و انجام واجبات و ترك محرمات قرار داده است.
در روايتي از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است:
يا عبادالله انتم كالمرضي و رب العالمين كالطبيب فصلاح المرضي فيما يعلم الطبيب و يداوي به لا فيما يشتهيه المريض و يقترحه الا فسلِّمو لله امره تكونوا من الفائزين؛[١٩] اي بندگان خدا، شما همانند انسان‎هاي بيمار، و پروردگار جهان همانند طبيب است، پس خير و صلاح انسان‎هاي مريض در گوش دادن به علم و تدبير طبيب است، نه پيروي از تمايلات و هواهاي نفساني و آنچه پيشنهاد مي‌كند؛ متوجه و تسليم دستور خدا باشيد تا از رستگاران قرار گيريد.
تسليم شدن در مقابل دستورهاي خداوند به وجود آورنده‎ي حفاظ و لباس تقواست كه بهترين لباس و پوشش دروني است:
وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ[٢٠]
و بدون ترديد، لزوم حجاب و پوشش، يكي از مهم‌ترين واجبات الهي براي زنان و تأمين كننده‌ي عفت و تقواي آنان است. تقوا در فرهنگ اسلامي يك حجاب و مانع دروني و باطني در مقابل گناه است كه آثار آن در رفتار ظاهري و بيروني تجلي مي‎يابد. تقوا والاترين ارزش اسلامي و ملاك سنجش ارزش انسان‎ها نسبت به يكديگر است:
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ[٢١]
چون تقوا داراي درجات و مراتب مختلف است، قرآن انسان‎ها را به كسب مراتب و درجات بالاتر آن تشويق نموده است:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ.[٢٢]
اگر تقوا را داراي سه درجه‌ي «حداقل»، «حد وسط» و «حداكثر» بدانيم، از دو واژه‌ي «اكرم» و «اتقي» در آيه‌ي فوق، كه افعل تفضيل‌اند، به روشني استفاده مي‎شود كه در فرهنگ اسلامي، تحصيل حداكثر تقوا مطلوب است؛ بنابراين، نمي‎توان به حد متوسط تقوا راضي شد و افراط و زياده‎روي در آن را مذموم دانست؛ زيرا براي رشد و تعالي، كه به وسيله‌ي تقوا حاصل مي‎گردد و هدف خلقت انسان است، نمي‎توان حد و مرزي را تعيين نمود؛ در نتيجه حجاب و پوشش زنان نيز از جمله اموري است كه حداكثر آن مطلوب و راجح است؛ زيرا حجاب و پوشش نقش مهمي در ايجاد عفاف و تقوا دارد.
پس از توضيحات فوق كه به منزله‌ي شالوده و سنگ بناي فصل‎هاي نوشته حاضر مي‌باشد شايسته است توضيح مختصري درباره‌ي ويژگي‎هاي اين اثر ارائه گردد.
ويژگي‎هاي نوشتار حاضر
١. براي پاسخ‌گويي به شبهات، از روش پرسش و پاسخ كه در قرآن نيز فراوان به كار رفته،[٢٣] استفاده شده است.
٢. تاكنون درباره‌ي پاسخ‌گويي به شبهات و سؤالات حجاب، كتاب‌هاي بسيار خوبي، مانند كتاب ارزشمند مسئله‌ي حجاب استاد مطهري، نگاشته شده است؛ ولي چون گذشت زمان باعث مي‌شود كه درباره‌ي مسائل مختلف و از جمله مباني ديني حجاب، پرسش‎ها و شبهات جديدي مطرح گردد؛ از اين رو، در اين اثر پرسش‌ها و شبهات جديد حجاب مورد توجه قرار گرفته است. براي دست‌يابي به پرسش‎ها و شبهات نو، علاوه بر مراجعه به روزنامه‎ها و مجلات، كه معمولاً منعكس‎كننده‌ي شبهات جديد و روزمره هستند، به كتاب‌هايي كه به نحوي پاسخ شبهات حجاب را مطرح كرده‎اند نيز مراجعه شده است، تا از ذكر مطالب تكراري پيش‌گيري شود.
٣. علاوه بر شبهه‎ها، بعضاً پرسش‎هاي مهم و متناسب نيز مطرح و پاسخ گفته شده است؛ البته با توجه به تفاوت ماهوي ذكر شده براي پرسش و شبهه، موارد آن دو به گونه‎اي متمايز شده‎اند.
٤. احتمالات مختلف هر پرسش و شبهه، تا حد مقدور، كالبد شكافي شده و پاسخ هر يك از آنها بيان گشته است، تا اولاً در ذهن مخاطب ابهامي نسبت به پرسش و شبهه‎ي طرح شده باقي نماند؛ و ثانياً باعث افزايش دقت علمي و موشكافي مخاطبان و افزايش توان پاسخ‌گويي آنها در مواجهه با پرسش‌ها و شبهه‎هاي ديگر گردد.
٥. تمام شبهات، با ذكر مشخصات و سند و مدرك طرح شده است، تا براي افرادي كه به دنبال كشف حقيقت‎اند، ولي ترديد دارند كه بعضي از مطبوعات در هجوم فرهنگي غرب، پايگاه دشمن قرار گرفته‎اند نيز آشكار گردد كه چگونه امروز عده‎اي از طريق فرهنگي و با سلاح قلم و ابزار مطبوعات، مقاله و كتاب، قلب و ذهن پاك جوانان اين مرز و بوم را با روش تبليغات القايي منفي مورد هدف قرار مي‎دهند و تلاش مي‎كنند تا از طريق غذاي روحي و فكري مسموم، مباني فكري و عقيدتي آنها را متزلزل نمايند.
٦. علاوه بر استفاده از تحليل‎هاي عقلي، از ادله‌ي نقلي و آيات و روايات نيز فراوان استفاده شده است، تا هم كارآمدي و لزوم هماهنگي عقل و نقل در پاسخ‌گويي به شبهه‎ها، به طور عملي براي مخاطبان ترسيم شود، و هم جوانان عزيز از معارف نشأت گرفته از دو چشمه‌ي جوشان قرآن و حديث، به طور گسترده سيراب شوند.
٧. به دليل ارتباط مباحث حجاب و پوشش با مباحث روان‌شناسي رنگ‌ها و روان‌شناسي لباس و تفاوت‎هاي روان‌شناختي زن و مرد، سعي شده با استفاده از برخي منابع مربوط، نادرستي عمل بعضي از مطبوعات شبهه‌افكن كه قصد دارند با دادن آب و رنگ علمي به بعضي از شبهات، حجاب برتر را مخدوش كنند روشن گردد.
٨. چون بخش زيادي از شبهات حجاب در سال‌هاي اخير، مربوط به مصاديق حجاب برتر، مثل مقنعه، چادر و مخصوصاً چادر مشكي بوده است، از اين رو طبيعي است كه قسمت فراواني از مطالب اين كتاب، به ويژه فصل‌هاي دوّم، سوم و پنجم در دفاع از مصاديق حجاب برتر، مثل مقنعه، چادر و چادر مشكي و اثبات مطلوبيت و برتري اين‌گونه حجاب‌ها با ادله‌ي عقلي و نقلي فراوان باشد.
٩. يكي از يافته‌هاي پژوهشي جديد اين اثر، بحث از هم‌گرايي و مشابهت‌هاي بسيار نزديك چادر مشكي با جلباب قرآني است. نگارنده در ضمن تحقيق و پژوهش درباره‌ي جلباب قرآني، به قراين و شواهد متعددي دست يافته است كه حاكي از شباهت‌هاي بسيار نزديك چادر مشكي و جلباب قرآني است.
١٠. سطح مطالب كتاب به گونه‌اي است كه دانش‌آموزان دختر مقاطع راهنمايي و دبيرستان مي‌توانند از آن استفاده كنند.
در پايان يادآور مي‌شوم؛ چنانچه اين نوشتار تأثير مطلوبي در مخاطبان داشته باشد به بركت همراهي آن با كلمات نوراني قرآن و احاديث اهل‌بيت(ع) است و اگر تأثير نامطلوبي داشته باشد به خاطر ضعف علمي نگارنده است؛ چون طبيعي است كه آثار علمي افراد عادي غير معصوم، كم و بيش داراي اشكالات و نواقصي است؛ بنابراين، از خوانندگان ارجمند تقاضا دارم ما را از لطف خود محروم ننمايند و اشكالات و نواقص اين اثر را متذكر شوند، تا در چاپ‌هاي بعدي مورد توجه و استفاده قرار گيرد.
حسين مهدي ‎زاده دي ‎ماه ١٣٨١
--------------------------------------------
پاورقى ها:
[١] . سوره‎ي اعراف (٧)، آيه‎ي ٢٦ ـ ٢٧.
[٢] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص ٤٠.
[٣] . براي آگاهي از افزايش حجم كمي و كيفي شبهات در چند سال اخير ر.ك: آزادي يا توطئه، (نگاهي به كارنامه‌ي مطبوعات شبهه افكن).
[٤] . سوره‌ي نحل(١٦)، آيه‌ي ٤٣.
[٥] . محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج ٤، ص ٣٣٠. واژه سؤال.
[٦] . آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، ص ٧٢، ح ١٠٨٢.
[٧] . همان، ص ٧٣، ح ١٠٨٥.
[٨] . نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، خطبه‌ي دوم، ص ٤٦.
[٩] . آمدي، همان، ص ٧٢، ح ١٠٨٣.
[١٠] . علي اكبر نصرتي، سحر شبهه، ماه‌نامه‌ي اطلاع رساني مبلغان، شماره‌ي ٣، مهر ماه ١٣٧٧، ضميمه‌ي بصائر، ويژه‌ي خبرگان سوم، ص ١٤٩.
[١١] . سوره‌ي توبه (٩)، آيه‌ي ٦٠.
[١٢] . عن ابي عبد الله عليه السلام قال: القواعد من النساء ليس عليهن جناح ان يضعن ثيابهن. قال: تضع الجلباب وحده. حر عاملي، وسائل‎الشيعه، ج ١٤، ابواب مقدمات نكاح، باب ١١٠، حكم القواعد من النساء، ص ١٤٧، حديث ٣. درباره‌ي مفهوم جلباب و هم‌گرايي و شباهت بسيار نزديك آن با چادر در فصل دوم به طور استدلالي بحث خواهد شد.
[١٣]. محمدي ري‌شهري، ميزان‌الحكمه، ج ٢، ص ٢٥٩، واژه‌ي حجاب.
[١٤] . نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، نامه‌ي ٣١.
[١٥] . سوره‌ي نور (٢٤)، آيه‎ي ٣١. (وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ).
[١٦] . سوره‌ي احزاب (٣٣)، آيه‌ي ٥٩. (يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ).
[١٧] . طبرسي، الاحتجاج، ج١، ص٩٧ – ٩٨. (لاثت خمارها علي رأسها واشتملت بجلبابها).
[١٨] . علاوه بر ادله‎ي مذكور، در لابلاي اثر حاضر با شواهد و قراين زيادي كه اثبات كننده‎ي مطلوبيت حجاب و پوشش بيش‎تر براي بانوان در مقابل نامحرم است آشنا خواهيد شد.
[١٩]. محمدتقي فلسفي، جوان از نظر عقل و احساسات، ج١، ص ٣١٣، به نقل از مجموعه‌ي ورّام، ج٢، ص ١١٧.
[٢٠] . سوره‌ي اعراف (٧)، آيه‌ي ٢٦.
[٢١] . سوره‌ي حجرات (٤٩)، آيه‌ي ١٣.
[٢٢] . سوره‌ي آل عمران (٣)، آيه‌ي ١٠٢.
[٢٣] . در قرآن كريم، علاوه بر موارد فراواني كه به طور ضمني، از روش پرسش و پاسخ استفاده شده، در پانزده مورد نيز به طور صريح از روش پرسش و پاسخ استفاده گرديده است. در اين موارد، عبارت «يسئلونك» حاكي از پرسش ديگران از پيامبر اكرم(ص) و كلمه‌ي «قل» مبيّن پاسخ آن پرسش‎هاست؛ مثل «يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربي»: سوره‌ي اسراء (١٧)، آيه‌ي ٨٥.


مقدمه
گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمي است و باورهاي ديني و احكام اخلاقي و فقهي در راستاي اين غايت نازل شده‎اند. اين آموزه‎هاي هستمندانه و بايستي از خالق حكيمي تجلّي مي‎يابد كه به نيازهاي روحي و جسمي، مادي و معنوي، فردي و اجتماعي كاملاً آگاه است. احكام الهي مربوط به پوشش زن نيز با اين فلسفه و حكمت حكيمانه صادر شده است.
زن با عنصر حجاب اسلامي، به تهذيب و تزكيه‎ي نفس و ملكات نفساني پرداخته و قرب الهي را فراهم ساخته و زمينه‎ي رشد معنوي مردان را در اثر حفظ نگاه تأمين مي‌كند؛ هم‎چنان كه خداوند سبحان خطاب به پيامبر مي‌فرمايد: «به مردان مؤمن بگو تا چشم‎هاي خود را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، كه اين بر پاكيزگي جسم و جان ايشان اصلح است»؛[١] هم‎چنين مي‌فرمايد: « به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو كه خويشتن را به چادرهاي خود فرو پوشند كه اين كار براي اين است كه آنها به عفت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت آزار نكشند؛ خداوند در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.»[٢] شايان ذكر است كه حجاب و پوشش اسلامي براي مردان و زنان، تنها از كاركرد فردي برخوردار نيست و فقط براي سامان دهي خلقيات و ملكات نفساني آدميان مؤثر نمي‎باشد، بلكه از كاركرد اجتماعي نيز برخوردار است؛ غرايز و التهاب‎هاي جسمي، و معاشرت‎هاي بي‎بندوبار را كنترل، و بر تحكيم نظام خانواده افزوده، و از انحلال كانون محكم زناشويي جلوگيري نموده، و امنيت اجتماعي را فراهم مي‎سازد.
البتّه و صد البتّه كه حفظ نظام خانواده از مهم‌ترين ارزش‎هاي آدمي است. آنان كه ميان نظام خانواده و روابط نامشروع تمايز قايل نيستند؛ به لحاظ معرفتي، نسبي‎گرايند و معيار سنجش معرفت صحيح از سقيم را انكار مي‎كنند. اين گروه، حتّي براي رويكرد و انديشه‎ي خود نيز ارزش معرفتي قايل نيستند و هميشه در شكاكيت مطلق گرفتارند. كسي كه هدفمندانه زيست ‌كند، براي رفتارها و انديشه‎ها، معيارمندانه دست به گزينش مي‎زند، تا به اهداف متعالي انساني و الهي دست يازد؛ و حفظ حجاب و پوشش اسلامي و به تبع آن، حفظ نظام خانواده نيز از آن رو ارزش‎ دارند كه تأمين كننده‎ي سعادت آدمي و منشأ قرب الهي هستند.
حال اگر كساني با نگاه ديني و اسلامي و يا با رويكرد جامعه‎شناختي و روان‎شناختي، مسئله‎ي حجاب را ارزيابي كنند، به كاركردهاي مادي و معنوي، فردي و اجتماعي آن پي برده، به تأييد و ترويج آن اقدام مي‎كنند؛ بنابراين، پوشش اسلامي زن به منزله‎ي يك حفاظ ظاهري و باطني در برابر افراد نامحرم است كه مصونيت اخلاقي، خانوادگي، اجتماعي و پيوند عميق ميان حجاب ظاهري و بازداري باطني را فراهم مي‎سازد.
چالش‎ها و پرسش‎هاي معاصر كه ذهن نسل جوان را به خود مشغول ساخته، حوزه‎ي پوشش و حجاب اسلامي را نيز دربر گرفته است؛ مسائلي هم‎چون: آثار و فوايد حجاب، رابطه‎ي حجاب و عفاف، فلسفه‎ي تفاوت پوشش زن و مرد، رنگ مشكي چادر، رابطه‎ي حجاب و آزادي، پوشش و حق انتخاب، نوع حجاب و...
محقق فرزانه جناب حجت‎الاسلام حسين مهدي‎زاده از پژوهشگران گروه تربيت و مشاوره‎ي مركز، در پاسخ‎گويي به پرسش‎هاي فوق، از توفيق خوبي برخوردار بوده است.

در پايان بر خود لازم مي‎دانم از تلاش محقق عزيز؛ و نيز از حجج اسلام سيد محمد علي داعي‎نژاد (معاونت پژوهشي)، اسدالله طوسي (مدير گروه تربيت و مشاوره) و حميد كريمي (مدير پروژه‎ها) و ساير مديران و كارمندان مركز كه در آماده‎سازي اين اثر، تلاش مخلصانه نموده‎اند؛ به ويژه از حضرت حجت‎الاسلام والمسلمين حسيني بوشهري، مدير مركز مديريت حوزه و مدير مركز مطالعات و پژوهش‎هاي فرهنگي حوزه علميه، تقدير و تشكر نمايم.

عبدالحسين خسروپناه جانشين مركز مطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه‌ي علميه عيد سعيد فطر ١٤٢٣
--------------------------------------
[١] . سوره‎ي نور (٢٤)، آيه‎ي ٣٠.
[٢] . سوره‎ي احزاب (٣٣)، آيه‎ي ٥٩.

۱
فصل اول و دوم فصل اول :

مفهوم، فلسفه و فوايد حجاب

فصل اول اين اثر، پاسخ‌گوي شبهات و سؤالاتي درباره‌ي مفهوم و ابعاد حجاب اسلامي، رابطه‌ي حجاب و عفاف، فلسفه‌ي تشريع حكم حجاب و آثار و فوايد حجاب و پوشش اسلامي است.

١- مفهوم و ابعاد حجاب
مفهوم حجاب چيست و از نظر قرآن و حديث، حجاب و پوشش اسلامي داراي چه ابعاد و اقسامي است؟ حجاب در لغت به معناي مانع، پرده و پوشش آمده است[١]. استعمال اين كلمه، بيش‎تر به معني پرده است[٢]. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي‎دهد كه پرده، وسيله‎ي پوشش است، ولي هر پوششي حجاب نيست؛ بلكه آن پوششي حجاب ناميده مي‎شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گيرد[٣].
در اين نوشتار مراد ما از حجاب، پوشش اسلامي است، و مراد از پوشش اسلامي زن، به عنوان يكي از احكام وجوبي اسلام، اين است كه زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه‎گري و خودنمايي نپردازد.
بنابراين، حجاب، به معناي پوشش اسلامي بانوان، داراي دو بُعد ايجابي و سلبي است. بُعد ايجابي آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبي آن، حرام بودن خودنمايي به نامحرم است؛ و اين دو بُعد بايد در كنار يكديگر باشد تا حجاب اسلامي محقق شود؛ گاهي ممكن است بُعد اول باشد، ولي بُعد دوم نباشد، در اين صورت نمي‎توان گفت كه حجاب اسلامي محقق شده است.
گاهي مشاهده مي‎كنيم كه بسياري از زنان محجبه در پوشش خود از رنگ‎هاي شاد و زيبا و تحريك برانگيز استفاده مي‎كنند كه به اندامشان زيبايي خاصي مي‎بخشد و در عين پوشيده بودن بدن زن، زيبايي‎اش آشكار است، گويي كه اصلاً لباس نپوشيده است[٤]؛ و اين دور از روح حجاب است.
اگر به معناي عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بناميم، حجاب مي‎تواند اقسام و انواع متفاوتي داشته باشد. يك نوع آن حجاب ذهني، فكري و روحي است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامي، مانند توحيد و نبوت، از مصاديق حجاب ذهني، فكري و روحي صحيح است كه مي‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎هاي روحي و فكري، مثل كفر و شرك جلوگيري نمايد.
علاوه بر اين، در قرآن از انواع ديگر حجاب كه در رفتار خارجي انسان تجلي مي‎كند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه كه مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصيه شده‎اند:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ[٥]؛ اي رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ[٦]؛ اي رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.
نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب گفتاري زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ[٧]؛ پس زنهار نازك و نرم با مردان سخن نگوييد؛ مبادا آن كه دلش بيمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.
نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب رفتاري زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه‎اي راه نروند كه با نشان دادن زينت‎هاي خود باعث جلب توجه نامحرم شوند:
وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ[٨]؛ و آن طور پاي به زمين نزنند كه خلخال و زيور پنهان پاهايشان معلوم شود.
از مجموع مباحث طرح شده به روشني استفاده مي‎شود كه مراد از حجاب اسلامي، پوشش و حريم قايل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحاي مختلف رفتار، مثل نحوه‌ي پوشش، نگاه، ‌حرف زدن و راه ‎رفتن است.

٢- رابطه‎ي حجاب و عفاف
چشم و دل را پرده مي‎بايست امّا از عفاف چادر پوسيده بنياد مسلماني نبود[٩]
شبهه:بعضي با تمسك به شعر فوق، ادعا نموده‎اند كه بين حجاب و عفاف رابطه‎اي نيست؛ عفاف لازم است، اما حجاب لازم نيست. گاه همين مطلب با تمسك به حجاب و پوشش زنان روستايي و زنان شاليزار شمال كشور توجيه مي‎شود كه آنها حجاب كامل ندارند، ولي عفيف هستند.[١٠] آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: قبلاً ذكر شد كه حجاب در كتاب‌هاي لغت به معناي پوشش، پرده و مانع آمده است. به نگهبان، حاجب مي‎گويند؛ چون مانع ورود اغيار و بيگانگان در يك حريم و محيط خاص مي‎گردد.
بنابراين، حجاب و پوشش زن نيز به منزله‌ي يك حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است كه قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند. همين مفهوم منع و امتناع در ريشه‌ي لغوي عفت نيز وجود دارد[١١]؛ بنابراين، دو واژه‌ي «حجاب» و «عفت» در اصل معناي منع و امتناع مشترك‎اند. تفاوتي كه بين منع و بازداري حجاب و عفت است، تفاوت بين ظاهر و باطن است؛ يعني منع و بازداري در حجاب مربوط به ظاهر است، ولي منع و بازداري در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت يك حالت دروني است، ولي با توجه به اين كه تأثير ظاهر بر باطن و تأثير باطن بر ظاهر، يكي از ويژگي‌هاي عمومي انسان است؛[١٢] بنابراين، بين حجاب و پوشش ظاهري و عفت و بازداري باطني انسان، تأثير و تأثّر متقابل است؛ بدين ترتيب كه هرچه حجاب و پوشش ظاهري بيش‌تر و بهتر باشد، اين نوع حجاب در تقويت و پرورش روحيه‌ي باطني و دروني عفت، تأثير بيش‌تري دارد؛ و بالعكس هر چه عفت دروني و باطني بيش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهري بيش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم مي‎گردد. قرآن مجيد به شكل ظريفي به اين تأثير و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه مي‎دهد كه بدون قصد تبرّج و خودنمايي، لباس‎هاي رويي خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولي در نهايت مي‎گويد: اگر عفت بورزند، يعني حتي لباس‎هايي مثل چادر را نيز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.[١٣]
علاوه بر رابطه‌ي قبل، بين پوشش ظاهري و عفت باطني، رابطه‌ي علامت و صاحب علامت نيز هست؛ به اين معنا كه مقدار حجاب ظاهري، نشانه‎اي از مرحله‌ي خاصي از عفت باطني صاحب حجاب است. البته اين مطلب به اين معنا نيست كه هر زني كه حجاب و پوشش ظاهري داشت، لزوماً از همه‌ي مراتب عفت و پاكدامني نيز برخوردار است.
با توجه به همين نكته، پاسخ اين اشكال و شبهه‌ي افرادي كه براي ناكارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهري، تخلفات بعضي از زنان با حجاب را بهانه قرار مي‎دهند آشكار مي‎گردد؛ زيرا مشكل اين عده از زنان، ضعف در حجاب باطني و فقدان ايمان و اعتقاد قوي به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهري است و قبلاً گذشت كه حجاب اسلامي ابعادي گسترده دارد و يكي از مهم‌ترين و اساسي‏ترين ابعاد آن، حجاب دروني و باطني و ذهني است كه فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقايد و ايمان راسخ دروني برخوردار مي‌كند؛ و اساساً اين حجاب ذهني و عقيدتي، به منزله‎ي سنگ بناي ديگر حجاب‎ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهري است؛ زيرا افكار و عقايد انسان، شكل دهنده‌ي رفتارهاي اوست.
البته، همان‎گونه كه حجاب و پوشش ظاهري، لزوماً به معناي برخورداري از همه‌ي مراتب عفاف نيست، عفاف بدون رعايت پوشش ظاهري نيز قابل تصور نيست. نمي‎توان زن يا مردي را كه عريان يا نيمه عريان در انظار عمومي ظاهر مي‎شود عفيف دانست؛ زيرا گفتيم كه پوشش ظاهري يكي از علامت‎ها و نشانه‎هاي عفاف است، و بين مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ي تأثير و تأثّر متقابل وجود دارد.[١٤] بعضي نيز رابطه‌ي عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ي ريشه و ميوه دانسته‌اند؛ با اين تعبير كه حجاب، ميوه‌ي عفاف، و عفاف، ريشه‌ي حجاب است. برخي افراد ممكن است حجاب ظاهري داشته باشند، ولي عفاف و طهارت باطني را در خويش ايجاد نكرده باشند. اين حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهري است. از سوي ديگر، افرادي ادعاي عفاف كرده و با تعابيري، مثل «من قلب پاك دارم، خدا با قلب‌ها كار دارد»، خود را سرگرم مي‌كنند؛ چنين انسان‎هايي بايد در قاموس انديشه‌ي خود اين نكته‌ي اساسي را بنگارند كه درون پاك، بيروني پاك مي‌پروراند و هرگز قلب پاك، موجب بارور شدن ميوه‌ي ناپاكِ بي‌حجابي نخواهد شد.[١٥]
وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداًً؛[١٦] زمين پاك نيكو گياهش به اذان خدا نيكو برآيد و زمين خشن ناپاك بيرون نياورد، جز گياه اندك و كم ثمر.

٣- هدف و فلسفه‎ي حجاب
هدف از تشريع حجاب اسلامي و فلسفه‌ي حجاب و پوشش چيست ؟ هدف اصلي تشريع احكام در اسلام، قرب به خداوند است كه به وسيله‌ي تزكيه‌ي نفس و تقوا به دست مي‎آيد:
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ؛[١٧] بزرگوار و با افتخارترين شما نزد خدا با تقواترين شماست.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ٤؛
اوست خدايي كه ميان عرب امّي (قومي كه خواندن و نوشتن هم نمي‎دانستند) پيغمبري بزرگوار از همان قوم برانگيخت، تا بر آنان وحي خدا را تلاوت كند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاك سازد و كتاب سماوي و حكمت الهي بياموزد؛ با آن كه پيش از اين، همه در ورطه‌ي جهالت و گمراهي بودند.
از قرآن كريم استفاده مي‎شود كه هدف از تشريع حكم الهي، وجوب حجاب اسلامي، دست‌يابي به تزكيه‌ي نفس، طهارت، عفت و پاكدامني است. آياتي هم‎چون:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ؛[١٨] اي رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‎ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، كه اين بر پاكيزگي جسم و جان ايشان اصلح است.
وَ إِذا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ؛[١٩] و هرگاه از زنان رسول متاعي مي‎طلبيد از پس پرده بطلبيد، كه حجاب براي آن كه دل‌هاي شما و آنها پاك و پاكيزه بماند بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛[٢٠] و زنان سالخورده كه از ولادت و عادت بازنشسته‌اند و اميد ازدواج و نكاح ندارند، بر آنان باكي نيست كه اگر اظهار تجملات و زينت خود نكنند، نزد نامحرمان جامه‎هاي خود را از تن برگيرند و اگر بازهم عفت و تقواي بيش‌تر گزينند، بر آنان بهتر است و خدا به سخنان خلق شنوا و آگاه است.
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛[٢١] اي پيغمبر با زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادرهاي خود فروپوشند كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوس‎رانان) آزار نكشند بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.
چون نگاه به نامحرم توسط مردان، باعث تحريك و تهييج جنسي آنان و در نتيجه منجر به فساد مي‎شود، خداوند در كنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، به مردان نيز دستور به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر آنان حرام كرده است؛ چنان‎كه از امام رضا(ع) نقل شده است:
حُرّم النظر الي شعور النساء المحجوبات بالازواج و غيرهنّ من النساء لما فيه من تهييج الرجال و ما يدعوا التهييج الي الفساد و الدخول فيما لا يحلّ و لا يجمل؛[٢٢] نگاه به موهاي زنان با حجاب ازدواج كرده و بانوان ديگر، از آن جهت حرام شده است كه نگاه، مردان را برمي‎انگيزد و آنان را به فساد فرا مي‎خواند در آنچه كه ورود در آن نه حلال است و نه شايسته.
از مجموع آيات و حديث فوق به خوبي استفاده مي‎شود كه هدف و فلسفه‌ي وجوب حجاب اسلامي، ايجاد تزكيه‌ي نفس، طهارت و عفت و پاكدامني در بين افراد جامعه، و ايجاد صلاح و پيش‌گيري از فساد است.

٤- آثار و فوايد حجاب در ابعاد مختلف
حجاب و پوشش داراي چه آثار و فوايدي است؟ حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف، داراي آثار و فوايد زيادي است كه بعضي از مهم‌ترين فوايد آن عبارت‌اند از:

الف) فايده‎ي حجاب در بُعد فردي يكي از فوايد و آثار مهم حجاب در بُعد فردي، ايجاد آرامش رواني بين افراد جامعه است كه يكي از عوامل ايجاد آن عدم تهييج و تحريك جنسي است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادي معاشرت‎هاي بي‎بندوبار ميان زن و مرد، هيجان‎ها و التهاب‎هاي جنسي را فزوني مي‎بخشد و تقاضاي سكس را به صورت عطش روحي و يك خواست اشباع نشدني درمي‎آورد. غريزه‌ي جنسي، غريزه‎اي نيرومند، عميق و دريا صفت است كه هرچه بيش‌تر اطاعت شود بيش‌تر سركش مي‎گردد؛ هم‌چون آتشي كه هرچه هيزم آن زيادتر شود شعله‎ورتر مي‎گردد. بهترين شاهد بر اين مطلب اين است كه در جهان غرب كه با رواج بي‎حيايي و برهنگي، اطاعت از غريزه‌ي جنسي بيش‌تر شده است، هجوم مردم به مسئله‌ي سكس نيز زيادتر شده و تيراژ مجلات و كتب سكسي بالاتر رفته است. اين مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادي است كه قايل‎اند همه‌ي گرفتاري‌هايي كه در كشورهاي اسلامي و شرقي بر سر غريزه‌ي جنسي وجود دارد، ناشي از محدوديت‎هاست؛ و اگر به كلي هرگونه محدوديتي برداشته شود و روابط جنسي آزاد شود، اين حرص و ولعي كه وجود دارد، از بين مي‎رود.
البته از اين افراد بايد پرسيد؛ آيا غرب كه محدوديت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسي در بين آنان فروكش كرده است يا افزايش يافته است؟![٢٣]
پاسخ هر انسان واقع‎بين و منصفي به اين سؤال اين است كه نه تنها حرص و ولع جنسي در غرب افزايش يافته است، بلكه هر روز شكل‎هاي جديدتري از تمتّعات و بهره‎برداري‎هاي جنسي در آنها رواج و رسميت مي‎يابد.
يكي از زنان غربي منصف، وضعيت جامعه‎ي غرب را در مواجهه با غريزه‎ي جنسي اين‎گونه توصيف كرده است:
كساني مي‌گويند مسئله‌ي غريزه‌ي جنسي و مشكل زن و حجاب در جوامع غربي حل شده است؛ آري، اگر از زن روي‌گرداندن و به بچه و سگ و يا هم‌جنس روي آوردن حل مسئله است، البته مدتي است اين راه حل صورت گرفته است!![٢٤]

ب) فايده‎ي حجاب در بُعد خانوادگي يكي از فوايد مهم حجاب در بُعد خانوادگي، اختصاص يافتن التذاذهاي جنسي، به محيط خانواده و در كادر ازدواج مشروع است. اختصاص مذكور، باعث پيوند و اتصال قوي‌تر زن و شوهر، و در نتيجه استحكام بيش‌تر كانون خانواده مي‎گردد؛ و برعكس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده است. يكي از نويسندگان، تأثير برهنگي را در اضمحلال و خشكيدن درخت تنومند خانواده، اين گونه بيان كرده است:
در جامعه‎اي كه برهنگي بر آن حاكم است، هر زن و مردي، همواره در حال مقايسه است؛ مقايسه‌ي آنچه دارد با آنچه ندارد؛ و آنچه ريشه‌ي خانوده را مي‎سوزاند اين است كه اين مقايسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مي‎زند. زني كه بيست يا سي سال در كنار شوهر خود زندگي كرده و با مشكلات زندگي جنگيده و در غم و شادي او شريك بوده است، پيداست كه اندك اندك بهار چهره‎اش شكفتگي خود را از دست مي‎دهد و روي در خزان مي‎گذارد. در چنين حالي كه سخت محتاج عشق و مهرباني و وفاداري همسر خويش است، ناگهان زن جوان‎تري از راه مي‎رسد و در كوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقايسه‎اي مي‎دهد؛ و اين مقدمه‎اي مي‎شود براي ويراني اساس خانواده و بر باد رفتن اميد زَني كه جواني خود را نيز بر باد داده است؛ و همه‌ي خواهران جوان لابد مي‎دانند كه هيچ جواني نيست كه به ميانسالي و پيري نرسد و لابد مي‎دانند كه اگر امروز آنان جوان و با طراوت‌اند در فرداي بي‎طراوتي آنان، باز هم جواناني هستند كه بتوانند براي خانواده‌ي فرداي آنها، همان خطري را ايجاد كنند كه خود آنان امروز براي خانواده‎ها ايجاد مي‎كنند.[٢٥]

ج) فايده‎ي حجاب در بُعد اجتماعي يكي از فوايد مهم حجاب در بُعد اجتماعي، حفظ و استيفاي نيروي كار در سطح جامعه است. در مقابل، بي‎حجابي و بدحجابي باعث كشاندن لذت‎هاي جنسي از محيط و كادر خانواده به اجتماع، و در نتيجه، تضعيف نيروي كار افراد جامعه مي‎گردد. بدون ترديد، مردي كه در خيابان، بازار، اداره، كارخانه و … همواره با قيافه‎هاي محرّك و مهيّج زنان بدحجاب و آرايش كرده مواجه باشد، تمركز نيروي كار او كاهش مي‎يابد. برخلاف نظام‎ها و كشورهاي غربي، كه ميدان كار و فعاليت‎هاي اجتماعي را با لذت‎جويي‎هاي جنسي درهم مي‎آميزند،[٢٦] اسلام مي‎خواهد با رعايت حجاب و پوشش، محيط اجتماع از اين‎گونه لذت‎ها پاك شده، و لذت‎هاي جنسي، فقط در كادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود[٢٧].

د) فايده‎ي حجاب در بُعد اقتصادي استفاده از حجاب و پوشش، به ويژه در شكل چادر مشكي، به دليل سادگي و ايجاد يكدستي در پوشش بانوان در بيرون منزل، مي‎تواند از بُعد اقتصادي نيز تأثير مثبت در كاهش تقاضاهاي مدپرستي بانوان داشته باشد؛ البته به شرط اين‎كه خود چادر مشكي دست‌خوشِ اين تقاضاها نگردد. متأسفانه بعضاً مظاهر مدپرستي در چادرهاي مشكي نيز مشاهده مي‎گردد، به گونه‎اي كه برخي از بانوان به جاي استفاده از چادرهاي مشكي متين و باوقار، به چادرهاي مشكي، توري، نازك و داراي طرح‎هاي جِلف و سبك كه با هدف و فلسفه حجاب و پوشش تناسبي ندارند روي مي‎آورند.
يكي از دانشجويان محجبه درباره‌ي رواج فرهنگ مدگرايي در خاطرات قبل از انقلاب خود گفته است:
يادم مي‌آيد آن وقت‌ها كه حجاب نداشتم، اگر دو روز پشت سر هم قرار بود كه به خانه‌ي كسي بروم، لباسي را كه امروز پوشيده بودم، حاضر نمي‌شدم فردا بپوشم! احساس مي‌كردم مسخره است و سعي داشتم حتي اگر شده، لباس ديگران را به عاريه بگيرم و بپوشم، تا من هم با لباس جديدي رفته باشم. اين كارها واقعاً رفاه حال و راحتي را از خانم‌ها سلب كرده بود.[٢٨]
علاوه بر فوايد ياد شده، به طور فهرست‎وار فوايد و آثار ديگري نيز براي حجاب و پوشش مي‎توان نام برد، كه مهم‎ترين آنها عبارتند از:
ـ حفظ ارزش‎هاي انساني؛ مانند عفت، حيا و متانت در جامعه و كاهش مفاسد اجتماعي.
ـ هدايت،كنترل و بهره‎مندي صحيح و مطلوب از اميال وغرايز انساني.
ـ تأمين و تضمين سلامت و پاكي نسل افراد جامعه.[٢٩]

--------------------------------------------
پاورقى ها:
[١] . جوهري، صحاح اللغه، الحجاب: الستر؛ فيومي، المصباح المنير، حجبه حجباً من باب قتل: منعه و منه قيل للستر الحجاب لانه يمنع المشاهده.
[٢] . در قرآن اين كلمه در هشت مورد به كار رفته كه بيش‌تر به معناي حاجز، مانع، حايل و پرده است.
[٣] . استاد مطهري، مسئله‌ي حجاب، ص ٧٨.
[٤] . علامه سيدمحمدحسين فضل الله، مجله‎ي پيام زن، «جوانان، ورزش و حجاب» شماره‌ي ٧٤، ص ١٩.
[٥] . سوره‌ي نور (٢٤)، آيه‌ي ٣٠.
[٦] . سوره‌ي ‌نور (٢٤)، آيه‌ي ٣١.
[٧] . سوره‎ي احزاب (٣٣)، آيه‎ي ٣٢.
[٨] . سوره‌ي نور (٢٤)، آيه‌ي ٣١.
[٩] . پروين اعتصامي، ديوان شعر، ص ١٥٤.
[١٠] . كيهان لندن، ١١/٣/١٣٧٤.
[١١] . الف) العفة: الكفِّ عما لا يحلّ و لا يجمل؛ ابن منظور، لسان العرب، واژه‎ي عفّت.
ب) العفة: حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة، راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، واژه‌ي عفّت.
ج) عفّ عن الشيء: امتنع عنه؛ فيومي، المصباح المنير، واژه‌ي عفّت.
[١٢] . ر. ك: خسرو باقري، «نگاهي دوباره به تربيت اسلامي»، بحث ويژگي‎هاي عمومي انسان، ص٦٦ - ٧٣.
[١٣] . سوره‌ي نور، آيه‌ي ٦٠؛ اين كه ثياب در آيه‌ي شريفه را به چادر معنا كرديم، به علت روايات متعددي است كه آن را به جلباب تفسير كرده است. و در مباحث آينده آشكار خواهد شد كه جلباب به معناي چادر است. براي آشنايي با رواياتي كه ثياب در آيه‌ي شريفه را به جلباب تفسير كرده‎اند، ر.ك: وسائل الشيعه، ج ١٤، ابواب مقدمات نكاح، باب ١١٠، باب القواعد من النساء.
[١٤] . ر.ك: مهريزي، حجاب؛ سيدعلي سادات فخر «حجاب ارزش يا روش»، كتاب نقد، ش ١٧ (فمينيزم) و ناهيد طيبي، «حجاب و عفاف، مروري دوباره» مجله‌ي پيام زن، ش ٩٥ و ٩٦. مؤسسه فرهنگي دارالحديث، مجله‎ي حديث زندگي، ويژه‎ي عفاف. شماره‎ي ٦، مرداد و شهريور ١٣٨١.
[١٥]. ناهيد طيبي، «حجاب و عفاف مروري دوباره»، مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي ٩٥، ص ٧٥ (با كمي دخل و تصرف.)
[١٦] . سوره‎ي اعراف (٧)، آيه‎ي ٥٨. ٤. سوره‌ي جمعه (٦٢)، آيه‌ي ٢.
[١٧]. سوره‌ي حجرات (٤٩)، آيه‌ي ١٣.
[١٨] . سوره‌ي نور (٢٤)، آيه‌ي ٣٠.
[١٩] . سوره‌ي احزاب (٣٣)، آيه‌ي ٥٣.
[٢٠] . سوره‌ي نور (٢٤)، آيه‌ي ٦٠.
[٢١] . سوره‌ي احزاب (٣٣)، آيه‌ي ٥٩.
[٢٢] . مجلسي، بحارالانوار، ج ١٠٤، ص ٣٤.
[٢٣]. براي آگاهي از ابعاد گسترش اين حرص و ولع ر.ك: جلال رفيع، يادداشت‌ها و ره‌آوردهاي سفر نيويورك، در بهشت شدّاد آمريكاي متمدن، آمريكاي متوحش.
[٢٤]. احمد صبوري اردوباري، آيين بهزيستي اسلام، ج ٣، ص ٣٠٢.
[٢٥] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص ٦٩ـ٧٠.
[٢٦]. براي آگاهي از گستره‌ي كشانده شدن لذت‌هاي جنسي به محيط‌هاي كاري و اجتماع، و اعترافات صريح بعضي از زنان كشورهاي غربي درباره‌ي مزاحمت‌هاي جنسي نسبت é ê به زنان و كودكان، ر.ك: احمد صبوري اردوباري، بهايِ يك نگاه؛ محمدتقي فلسفي، كودك از نظر وراثت و تربيت، ج ٢، و روح‌الله حسينيان، حريم عفاف.
[٢٧] . سه بُعد قبل، از كتاب مسئله‌ي حجاب، استاد مطهري، ص ٨٤ـ٩٤، (با دخل و تصرف) اقتباس شده است.
[٢٨]. ر.ك: احمد اردوباري، آيين بهزيستي اسلام، ج ٣، ص ٢٢٢.
[٢٩]. براي آگاهي بيشتر درباره‌ي آثار و فوايد حجاب و پوشش ر.ك: مجموعه مقالات پوشش و عفاف، دومين نمايشگاه تشخص و منزلت زن در نظام اسلامي؛ هم‎چنين درباره‌ي ضررهاي بدحجابي ر.ك: اسدالله محمدي‌نيا، آنچه بايد يك زن بداند، بخش‌هاي ٣، ٤ و ٥.


فصل دوّم:
تاريخچه اجمالي حجاب و حجاب زدايي

فصل دوم اين اثر پاسخ‌گوي شبهات و پرسش‎هاي گوناگون، درباره‌ي علل شكست حركت‎هاي استعماري كشف حجاب و عوامل گسترش حجاب اسلامي و منشأ حركت‎هاي بدحجابي و بي‎حجابي در كشورهاي اسلامي، و ارتباط حجاب، در شكل چادر، با دين و مذهب است.

١- علل شكست حركت‎هاي كشف حجاب
چرا حركت‌هاي گسترده‌ي كشف حجاب و حجاب‎زدايي، از سوي عوامل وابسته به استعمارگران، در بعضي كشورهاي اسلامي، مثل افغانستان، تركيه، ايران و… با شكست مواجه شده است ؟
حداقل سه علت مهم براي شكست حركت‌هاي حجاب زدايي در كشورهاي اسلامي مي‎توان ذكر كرد:

الف) فطري بودن حجاب به نظر مي‎رسد كه عامل اصلي گرايش انسان‎ها، مخصوصاً زنان، به حجاب و پوشش، تأمين يك نياز فطري و دروني به نام حيا و شرم است.
شرم، يكي از صفات مخصوص انسان است؛ و انسان تنها حيواني است كه اصرار دارد، دست كم، بعضي از اندام‎هاي خود را بپوشاند. پروفسور اسوالد شوارتز، طبيب و روان‌شناس اتريشي، در كتاب روان‌شناسي جنسي درباره‌ي احساس شرم در انسان‎ها مي‎نويسد:
علاوه بر مردم‌شناسي، تجزيه و تحليل روان‌شناسي نيز ثابت مي‎كند كه احساس شرم، يكي از صفات عمده‌ي نوع بشر است. هيچ قبيله‌ي اوليه‎اي، هر قدر هم بدوي بوده باشد، شناخته نشده است كه از خود، شرم بروز ندهد و بچه‎هاي كوچك نيز شرم دارند. در طي دوران رشد بشر و هم‌چنين در خلال رشد افراد، بر وسعت موضوعاتي كه مورد حمايت شرم قرار مي‎گيرند افزوده مي‎شود. حمايت، وظيفه‌ي مخصوصي است كه به عهده‌ي شرم گذارده شده است. كاملاً معلوم است كه شرم، قبل از همه چيز از اعضاي تناسلي و وظايف آنها حمايت مي‎كند… ادعاي پيش‌رفت و مدرنيزم خرقه‎اي بر تن بي‎خبري از ارزش‌هاي اساسي است؛ و شرم، نخستين قرباني اين گمراهي اخلاقي است؛ مثلاً نهضت اعتقاد به لختي، نمونه‌ي وحشتناكي از اين ادعاست.[١]
علاوه بر مطالعات مردم‌شناسي و روان‌شناسي جنسي، از مطالعات تاريخي نيز استفاده مي‎شود كه انسان در هيچ مقطعي بدون پوشش زندگي نكرده است؛[٢] و اين مطلب حاكي از وجود شرم و حياي ذاتي انسان است. از آيات مربوط به خلقت حضرت آدم و حوا نيز فطري بودن پوشش و حجاب استفاده مي‎شود. خداوند در قرآن به انسان‎ها هشدار مي‎دهد كه مواظب باشند مبادا همان گونه كه فتنه و فريب شيطان باعث برهنگي آدم و حوا گرديد، موجب فريب و برهنگي آنان نيز بشود:
يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما.[٣]
قرآن هم‎چنين از وسوسه‌ي شيطان براي برهنگي آدم و حوا خبر مي‎دهد:
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُرِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما.[٤]
و بالاخره قرآن از كارايي وسوسه‌ي شيطان نسبت به آدم و حوا و خوردن از شجره‌ي ممنوعه و در نتيجه، آشكار شدن زشتي‎هاي آدم و حوا و اقدام آن دو به پوشاندن بدن خود با برگ درختان خبر مي‎دهد:
فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ.[٥]
از تعابير «ينزع عنهما لباسهما» و «ليبدي لهما ما وري عنهما من سواتهما» در آيات فوق به روشني استفاده مي‎شود كه انسان قبل از ارتكاب خطا در بهشت داراي پوشش بوده است؛ هم‎چنين ازتعبير «طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» نيز استفاده مي‎شود كه به دليل برخورداري آدم و حوا از حيا و شرم فطري، پس از برهنه شدن، فوراً بدن خود را با برگ درختان پوشاندند.
البته، علاوه بر عامل فطري كه در پيدايش اصل پوشش دخالت اساسي داشته است، عوامل ديگري، مثل محفوظ ماندن بدن از سرما و گرما، گرايش به تجمل و زيبايي، شرايط محيطي، جغرافيايي، قومي و… در پيدايش تعدد و تنوع و مدل‌هاي مختلف پوشش مؤثر بوده‎اند.
ب) ديني بودن حجاب حجاب يكي از احكام مسلم دين اسلام است كه اصل آن از ضروريات مي‎باشد و آيات و روايات فراواني بر آن دلالت دارد كه به بعضي از آنها اشاره خواهد شد؛ بنابراين، به دليل شدت وضوح ديني و شرعي بودن حجاب و پوشش، نيازي به بحث درباره‌ي آن نيست.[٦] همين ديني بودن حجاب باعث شده تا در تاريخِ مبارزه با حركت‌هاي حجاب‎زدايي، روحانيت و عالمان ديني، در صف نخست اين گونه مبارزات قرار داشته باشند. در قضيه‌ي كشف حجاب به وسيله‌ي رضاخان، عالمان ديني و حوزه‎هاي علميه، به دو صورت علمي و عملي با آن مبارزه نمودند. مواجهه‌ي علمي عالمان ديني در نگارش مقالات، رساله‎ها و كتاب‌هاي علمي در تبيين حجاب و فلسفه و فوايد آن تبلور يافت. مواجهه‌ي عملي عالمان ديني در تحمل زندان‎ها، شكنجه‎ها و تبعيدها تحقق يافت كه يكي از نقطه‎هاي اوج آن، قصه‌ي غم‎انگيز مسجد گوهرشاد مشهد مقدس است.[٧]

ج) آگاهي زنان و دختران از فوايد حجاب بدون ترديد، بين آگاهي و اعتقاد بيش‎تر و عميق‎تر زنان نسبت به فوايد حجاب و پوشش، و رعايت بيش‌تر حجاب توسط آنها، رابطه‌ي مستقيمي وجود دارد كه نمونه‌ي بارز آن را در حجاب فاطمه‌ي زهرا(س) و ديگر زنان اهل بيت(ع) و اصرار آنان بر حفظ حجاب در شرايط سخت اسارت و اعتراض‎هاي افشاگرانه‎ي آنها در مقابل هتاكي‎هاي مخالفان اهل بيت(ع) مي‎توان مشاهده نمود.[٨] نقش آگاهي زنان نسبت به فوايد و فلسفه‌ي حجاب، در مقابله با نقشه‎هاي حجاب‎زدايي استعمارگران در مبارزه‌ي مردم الجزاير با دولت استعمارگر فرانسه[٩] و هم‌چنين مقاومت دانشجويان دختر محجبه در مقابل مقررات ضد حجاب حكومت لائيك تركيه نيز، قابل توجه است. جلوه‎ي ديگر تأثير آگاهي زنان بر عليه بي‎حجابي، قيام زنان آگاه ايراني در مقابل كشف حجاب رضا خان است. امام خميني (ره) در اين باره فرموده‎اند:
زن‎هاي ايراني هم قيام كردند بر ضدش و تودهني به او زدند كه ما نمي‎خواهيم اين طور چيزي (كشف حجاب) را.[١٠]
البته مقاومت زنان آگاه و عفيف ايراني در مقابل نقشه‎هاي استعمارگران، حتي قبل از واقعه‌ي كشف حجاب رضاخان نيز سابقه داشته است. يكي از نويسندگان خارجي در تمجيد از ايستادگي زنان با حجاب ايراني در مقابل استعمارگران نوشته است:
درود و عزت بي‌حد، به زنان روبسته‌ي ايران باد. وي به عزم ثابت سيصد زن شجاع اشاره مي‎كند كه با چادر سياه و نقاب سفيد، در حالي كه بسياري از آنان در زير لباس طپانچه داشتند، به مجلس رفتند تا نمايندگان از تسليم كشور به بيگانگان احتراز نمايند. به اعتراف اين نويسنده‌ي آمريكايي، آن بانوان شجاع اعلام داشتند كه اگر وكلاي مجلس بخواهند در حفظ شرف و عزت ايران تسامح به خرج دهند و يا ترديد نمايند، هم آنان و هم شوهران و فرزندان خويش را خواهند كشت، تا لااقل اجسادشان گواهي بر شرف ايراني باشد.[١١]
يكي از نويسندگان داخلي نيز درباره‌ي رابطه‌ي حجاب و آگاهي زنان و نقش آن در خنثي كردن توطئه‎هاي استعمار غربي مي‎نويسد:
حجاب مال نسل آگاهي است كه به پوشش اسلامي بر مي‎گردد، اين نسلي است كه با اين پوشش اسلامي مي‎خواهد به استعمار غربي و به فرهنگ اروپايي بگويد: پنجاه سال كلك زدي، كاركردي، نقشه كشيدي كه مرا فرنگي مآب كني، من با اين لباس به تو مي‎گويم نه، و به تمام پنجاه سال كارت فاتحه مي‎خوانم.[١٢]

٢- منشأ حركت‎هاي بي‎حجابي و بدحجابي
با توجه به ريشه‎هاي فطري حجاب و پوشش، منشأ بعضي حركت‌هاي بد حجابي و بي‎حجابي در تاريخ كشورهاي اسلامي چيست؟ اولاً، فطري بودن يك مقوله، مانع تأثيرگذاري حركت‌هاي تبليغي، به نفع يا بر ضرر آن نيست؛ مثلاً دين يك مقوله‌ي فطري است، ولي در طول تاريخ، حركت‎هاي تبليغي انبيا(ع) به نفع دين، باعث تحكيم و گسترش آن بوده و برعكس، حركت‎هاي تبليغي مخالفان انبيا، مثل شياطين جن و انس شبهه‎افكن باعث تضعيف و آسيب‎پذيري آن گرديده است. همين مطلب، در مورد حجاب و پوشش به عنوان يك مقوله‌ي فطري نيز صادق است. همان گونه كه تبليغ و تبيين صحيح فلسفه‌ي حجاب در گسترش و تعميق آن نقش دارد، در مقابل شبهه پراكني‎ها و سم‎پاشي‎ها و تبليغ منفي مخالفان نيز در آسيب‎پذيري فرهنگ حجاب و پوشش در جوامع اسلامي تأثير مهمي دارد. قراين و شواهد مختلف حاكي از اين است كه يكي از ترفندهاي مهم استعمارگران براي نفوذ در كشورهاي اسلامي، ترويج بي‎بندوباري از طريق گسترش بدحجابي و بي‎حجابي است؛ و اين واقعيتي است كه مسترهمفر، جاسوس استعمار پير انگليس، در خاطرات خود به طور صريح به آن اعتراف نموده است:
در مسئله‌ي بي‎حجابيِ زنان، بايد كوشش فوق العاده‎اي به عمل آوريم، تا زنان مسلمان به بي‎حجابي و رها كردن چادر، مشتاق شوند… پس از آن كه حجاب زن، با تبليغات وسيع از ميان رفت، وظيفه‌ي مأموران ما اين است كه جوانان را به عشق‎بازي و روابط نامشروع با زنان تشويق كنند؛ و بدين وسيله، فساد را در جوامع اسلامي گسترش دهند. لازم است زنان غير مسلمان، كاملاً بدون حجاب ظاهر شوند، تا زنان مسلمان از آنان تقليد كنند.[١٣]
فرانتس فانون، درباره‌ي نقش حجاب‌زداييِ دولت استعمارگر فرانسه در كشور اسلامي الجزاير مي‎گويد:
اوّلين اقدام ضد فرهنگي كه فرانسه در الجزاير صورت داد، تلاش براي از بين بردن حجاب بود، و در اين كار موفق شد؛ و هر چه بدن زن الجزايري را بيش‌تر عريان كرد، چنگال استعمارگر، بيش‌تر به حلقوم الجزايري فرو رفت؛ اما مجدداً زن الجزايري شخصيت خود را بازيافت و مبارزه عليه مطامع استعمار نيز آغاز گرديد.[١٤]
همين نويسنده، در كلام ديگري، درباره‌ي نقش بي‎حجابي در تشديد حمله‌ي استعمارگر فرانسه به الجزاير گفته است:
هر چادري كه دور انداخته مي‎شود، افق جديدي را كه تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بود، در برابر او مي‎گشايد و بدن الجزايري را كه عريان شده است، تماماً به او نشان مي‎دهد. پس از ديدن هر چهره‌ي‎ بي‎حجابي، اميدهاي حمله‎ور شدن اشغالگر ده برابر مي‎گردد.[١٥]
علاوه بر نقش استعمار در حجاب‌زدايي از كشور اسلامي الجزاير، حجاب‌زدايي در كشور‎هاي اسلامي افغانستان توسط امان الله خان، تركيه توسط آتاتورك و ايران توسط پهلوي اول و دوم، داستان مفصّل و غم‎انگيزي دارد٢ كه پرداختن به آن، نوشته‎‌ي مستقلي را مي‎طلبد.
از آن‎جا كه مخاطب ما بيش‌تر زنان و دختران فرهيخته و عفيف ايراني هستند كه با آثار فكري و قلمي مواجه‌اند، مناسب است به نقش بعضي روشن‌فكران و مطبوعات وابسته، در همفكري و همكاري با حجاب‎زداييِ استعمار در قضيه‌ي كشف حجاب اشاره نماييم.
يحيي دولت‌آبادي پس از اشاره به وقايع عصر خود مي‎نويسد:
اينك در تهران كانون بانوان تأسيس شده و زن‎هاي روگشوده با مردان معاشرت مي‎نمايند؛ و روزبه‌روز دايره‌ي رفع حجاب در تهران و ولايات وسعت مي‎گيرد…؛ پس سد حجاب را در ايران شكسته بايد دانست.[١٦]
روزنامه‌ي آزادي چاپ خراسان، در سر مقاله‌‎اش در تاريخ ٢٨ تير ماه ١٣١٤ به ستايش از كشف حجاب پرداخته و روي كار آمدن رضا خان را به ظهور كوكب درخشان در آسمان ايران تعبير نموده است.[١٧]
امام خميني (ره) معمار بزرگ انقلاب اسلامي ايران، به عنوان شاهدي امين و صادق كه خود ناظر اوضاع آن زمان بوده است، نقش بعضي مطبوعات و روشن‌فكران وابسته را در كشف حجاب چنين توصيف كرده است:
قلم‎هاي مسموم خطاكار و گفتار گويندگان بي‎فرهنگ، در اين نيم قرن سياه اسارت‌بار عصر ننگين پهلوي، زن را به منزله‌ي كالايي خواستند درآورند و آنان را كه آسيب پذير بودند به مراكزي كشيدند كه قلم را ياراي آن نيست. هر كس بخواهد شمه‎اي از آن جنايات مطلع شود، به روزنامه‎ها و مجله‎ها و شعرهاي اوباش و اراذل زمان رضا خان، از روزگار تباه كشف حجابِ الزامي به بعد، مراجعه كند و از مجالس و محافل و مراكز فساد آن زمان سراغ بگيرد. رويشان سياه، و شكسته باد قلم‎هاي روشن‌فكرانه‌ي آنان؛ و گمان نشود كه آن جنايات، با اسم آزاد زنان و با اسم آزاد مردان، بدون نقشه‌ي جهان‌خواران و جنايتكاران بين‎المللي بود.[١٨]
ثانياً، اثرپذيري زنان و دختران مسلمان از تبليغ‎هاي كشورهاي استعماري و تقليد بدون منطق زنان از مدل‎هاي پوشش غربي نيز در اين زمينه نقش مؤثري داشته است. مقام معظم رهبري حضرت آيت‎الله خامنه‎اي (حفظه الله تعالي) در اين مورد فرموده‎اند:
عده‎اي از چادر فرار مي‎كنند به خاطر اين‎كه هجوم تبليغاتي غرب دامن‎گيرشان نشود؛ اما به آن حجاب واقعي بدون چادر هم رو نمي‎آورند، چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مي‎دهد. تصور نكنيد اگر ما فوراً چادر را كنار گذاشتيم دست از سر ما بر مي‎دارند؛ آنها به اين چيزها قانع نيستند، بلكه مي‎خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان در اين‎جا، مثل زمان شاه كه زن اصلاً حجاب و پوشش نداشت عمل شود.[١٩]
يكي از دانشمندان اسلامي نيز در اين مورد گفته است:
مشكل بسياري از زنان شرق اين است كه آنان در عين حال كه هم‌چنان به ارزش‎هاي اخلاقي، عفت و شرافت معتقدند، از آداب و رسوم و سنت‎هاي غربي در مسئله‌ي بي‎حجابي و خودآرايي تقليد مي‎كنند و اين امر آنان را در حالت دوگانگي قرار مي‎دهد.[٢٠]

٣- رابطه‎ي حجاب در شكل چادر، با دين و تاريخ ملي
شبهه: بعضي در ديني و مذهبي بودن حجاب در شكل چادر شبهه نموده و اين گونه ادعا كرده‎اند كه «چادر به احتمال خيلي زياد از زمان قاجاريه در ايران جا افتاده است و هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد».[٢١]
در شبهه‎ي فوق دو ادعا مطرح شده است كه به طور مستقل طرح و پاسخ داده مي‎شود.
ادعاي اول: چادر، حجاب ديني و مذهبي نيست.
پاسخ: اولاً، دقت و پژوهش در آيه‌ي ٥٩ سوره‌ي احزاب، صحت ادعاي مذكور را مورد ترديد جدي قرار مي‎دهد. خداوند در اين آيه خطاب به پيامبرش فرموده است:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛
اي پيغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را با چادر خود فرو پوشند، كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوس‎رانان آزار نكشند؛ بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
«جلابيب» جمع «جلباب» است و جلباب در كتاب‌هاي لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغة و معجم الوسيط، به «ملحفه» معنا شده است و ملحفه پوششي گسترده است كه زن خود را در آن مي‎پيچد.[٢٢] قبل از بررسي معنا و مفهوم جلباب، بايد ديد چادر رايج در بين زنان مسلمان و ايراني چه نوع پوششي است و عناصر و مؤلفه‎هاي اصلي تشكيل‎دهنده‌ي آن چيست؟ با اندك تأملي مي‎توان گفت چادر داراي دو مؤلفه‌ي اصلي ذيل است:
١. اندازه‌ي چادر: پوشش وسيع، كه از بالاي سر تا پايين پاي زن را مي‎پوشاند.
٢. كاركرد چادر: پوششي جلوباز كه از بالاي سر، روي لباس‎هاي ديگر پوشيده مي‎شود و به نحو خاصي كنترل و جمع و جور مي‎گردد.
حال بايد بررسي نمود آيا جلباب قرآني كه در بعضي تفاسير از آن به ملحفه تعبير شده است،[٢٣] دو عنصر ذكر شده براي چادرهاي رايج فعلي را دارد يا نه؟ اگر دو عنصر ياد شده را بتوان براي جلباب اثبات نمود، مي‎توان ادعا كرد كه جلباب قرآني همانند چادرهاي رايج فعلي بوده است و گرنه نمي‎توان چنين ادعايي كرد؛ از اين رو، به بررسي دو مؤلفه‎ي اندازه و كاركرد جلباب مي‌پردازيم:

الف) اندازه‌ي جلباب: تقريباً همه‌ي كتاب‌هاي لغت در اين كه جلباب پوششي وسيع است اتفاق نظر دارند، ولي ديدگاه‎هاي كتاب‌هاي لغت و تفسير درباره‌ي اندازه‌ي دقيق جلباب متفاوت است. از مجموع كلمات لغويين و مفسرين در مورد اندازه‌ي جلباب، سه ديدگاه قابل اشاره است:
ديدگاه اول: جلباب پوششي فراگير بوده كه از بالاي سر تا پايين پا را مي‎پوشانده است. اين ديدگاه از كتاب‎هاي لغوي و تفسيري فراوان استفاده مي‎گردد.[٢٤]
ديدگاه دوم: جلباب پوششي بزرگ‌تر از خمار (مقنعه) بوده كه كم‌تر از مقدار ردا، يعني تقريباً تا زانوها را مي‎پوشانده است. اين ديدگاه از بعضي از كتاب‎هاي لغت، مثل مصباح المنير فيومي استفاده مي‎شود.[٢٥]
ديدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششي كه فقط سر و سينه‎ها را مي‎پوشانده است. اين ديدگاه از مفردات راغب اصفهاني به دست مي‎آيد.[٢٦]
ما معتقديم شواهد مختلفي وجود دارد كه صحت ديدگاه اول و مخدوش بودن ديدگاه دوم و سوم را ثابت مي‎كند كه بعضي از آنها عبارت‌اند از:

شاهد اول: درباره‌ي پوشش حضرت فاطمه‌ي زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براي دفاع از فدك اين گونه نقل شده است:
لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها.[٢٧]
يعني فاطمه‌ي زهرا(س) خمار و مقنعه‌ي خويش را بر سر و جلباب، يعني پوششي كه شامل و در بر گيرنده‌ي تمام آن وجود مبارك بود بر تن كردند.
از نحوه‌ي پوشش حضرت در قضيه‌ي مذكور دو نكته استفاده مي‎شود:
نكته‌ي اول: پوشش حضرت در بيرون منزل، همان دو پوشش قرآني مستقل از يكديگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است؛ بر اين اساس، نظر طرف‌داران ديدگاه سوم، مثل راغب اصفهاني در مفردات كه جلباب را به خمار معني كرده است، مخدوش مي‎گردد.
نكته‌ي دوم: از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشني استفاده مي‎شود كه جلباب، پوششي سرتاسري بوده كه تمام آن وجود مبارك، از سر تا قدم‌ها را فرا مي‎گرفته است؛ بنابراين، نظر طرف‌داران ديدگاه دوم؛ كه قايل بودند جلباب تقريباً تا زانوها را مي‎پوشانده است، مخدوش مي‎گردد.

شاهد دوم: از كتاب‌هاي لغوي، مثل مصباح المنير فيومي كه گفته‎اند: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششي گسترده‌تر‎ از خمار است»، تباين و مستقل بودن «خمار» و «جلباب» به خوبي استفاده مي‎شود.

شاهد سوم: احاديثي هم‎چون حديث نبوي(ص) «و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار»[٢٨] كه از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نيز، شاهد بطلان ديدگاه سوم است.

شاهد چهارم: زمخشري در تفسير كشاف و آلوسي در تفسير روح المعاني از ابن عباس، صحابي پيامبر اكرم(ص) و شاگرد امام علي(ع) نقل كرده‎اند كه جلباب پوششي بوده كه از بالا تا پايين بدن را مي‎پوشانده است؛[٢٩] كه با اين شاهد بطلان ديدگاه دوم اثبات مي‎شود.
حاصل اين كه اندازه‎ي جلباب قرآني به مقداري بوده است كه همانند چادرهاي زمان حاضر از بالاي سر تا پايين پا را مي‎پوشانده است.

ب) كاركرد جلباب: براي فهميدن كاركرد جلباب و كيفيت پوششي آن، لازم است معناي «ادناء» در آيه‎ي «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» معلوم شود. آلوسي از ابن عباس و قتاده و زمخشري در تفسير كشاف از ابن سيرين نقل كرده‎اند كه مراد از «يدنين» قرار دادن جلباب در بالاي ابرو و گردن و جمع و جور كردن و قرار دادن گوشه‎هاي جمع شده‌ي آن در بالاي بيني است،[٣٠] كه معمولاً بانوان متدين و حساس نسبت به رعايت حجاب در مواجهه با نامحرم اين كار را انجام مي‎دهند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سيرين معلوم مي‌شود كه جلباب همانند چادرهاي فعلي، پوششي جلوباز بوده است كه واژه‌ي «يدنين» در آيه‌ي شريفه نيز مؤيد اين مدعاست؛ بنابراين، از نظر كاركرد و كيفيت پوشش نيز جلباب قرآني، شبيه چادرهاي امروزي بوده است.
به رغم اين كه بحث بر سر الفاظ و نام‎گذاري نيست و مهم اين است كه حقيقت و مصداقي از پوشش، شبيه چادرهاي فعلي، در صدر اسلام موجود بوده است، ولي با اين همه، خوش‌بختانه در كتاب‎هاي واژه‎هاي قرآني و كتاب‌هايي كه درباره‌ي جلباب بحث نموده‌اند، جلباب به چادر معنا شده است و اين مؤيد بسيار خوبي است بر اين كه آنها نيز به دليل اشتراك مؤلفه‎ها و عناصر جلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآني معناي چادر را فهميده‎اند.[٣١]
ثانياً، گذشته از آنچه كه براي اثبات مشابهت معناي چادر و جلباب گفته شد، چگونه ممكن است كه مراجع تقليد، به عنوان بزرگ‌ترين رهبران ديني اسلام در زمان غيبت، چادر را پوشش مطلوب و بهتر معرفي كنند،[٣٢] ولي در عين حال، گوينده‌ي محترم بدون ارائه‌ي هيچ دليل و مدركي، ادعا نمايد كه چادر هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد؟!
حاصل اين كه، با توجه به مشابهت بسيار نزديك جلباب قرآني با چادر، از نظر اندازه و كاركرد، مي‌توان ادعا كرد كه چادر ارتباط وثيقي با دين اسلام و قرآن دارد؛ و بدين ترتيب ادعاي اول كه چادر ارتباطي با دين و مذهب ندارد ابطال مي‌گردد.
ادعاي دوم: حجاب در شكل و قالب چادر مربوط به زمان قاجاريه است.
پاسخ: اولاً، اين ادعا، نيازمند ارائه‌ي سند و مدارك معتبر تاريخي است، اما ايشان سند و مدركي براي كلام خود ارائه نكرده‎اند؛ بنابراين، كلام ايشان مدعايي بدون دليل و مدرك و در نتيجه، فاقد ارزش و اعتبار علمي است.
ثانياً، فرض مي‎كنيم ايشان با ارائه‌ي سند و مدارك تاريخي اثبات مي‎كردند كه چادر در زمان قاجار در ايران رسم شده است، پس از اثبات ارتباط مستحكم چادر با قرآن در نقد ادعاي اول و اين كه به هر حال، چادر يكي از مصاديق پوششي است كه تأمين كننده‌ي حجاب بيش‌تر و بهتر زنان و لذا مطلوب اسلام نيز هست، زنان ايراني به خاطر استفاده از چادر به عنوان الگوي پوشش مناسب در مواجهه با نامحرم به خود مي‎بالند، نه اين ‌كه از آن گلايه‌مند باشند.
ثالثاً، بر اساس شهادت و گواهي منابع حجاب و لباس، اسناد و مدارك تاريخي زير مبين آن است كه پيشينه‌ي تاريخي كه حجاب در شكل چادر، به صدها سال قبل از پيدايش قاجار در ايران بر مي‎گردد.
الف) در زمان ايران باستان به تصاويري از بانوان ايراني بر مي‎خوريم كه علاوه بر لباس، بدن خود را با چادري كه شبيه به چادر زن امروز ايران است مي‏پوشاندند؛[٣٣]
ب) زنان عهد هخامنشي و اشكاني، عموماً چادر بر سر داشته و پيراهن‎هاي بلندي كه تا مچ پاي آنان را مي‎پوشانده به تن مي‎كرده‎اند.[٣٤]
ج) زنان عهد ساساني، گاهي چادر گشاد و پُرچين به سر مي‎كردند كه تا وسط ساق پا مي‎رسيده است. نقوشي از بانوان ساساني در بشقاب‎هاي نقره ساخته شده است كه در آن هر يك از بانوان، چادري به خود پيچيده‎ دارند.[٣٥]
به اين ترتيب، ادعاي دوم گوينده‌ي محترم نيز ابطال گرديد و آشكار شد كه حجاب در شكل چادر، علاوه بر ريشه‌ي عميق ديني، داراي ريشه‌ي عميق تاريخي و ملي نيز هست و صدها سال قبل از پيدايش قاجار از آن استفاده مي‌شده است.

--------------------------------------------
پاورقى ها:
[١] . به نقل از غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص ٦٨.
[٢] . براي آگاهي بيش‌تر ر.ك: روت ترنرويل كاكس، تاريخ لباس، ترجمه‌ي شيرين بزرگمهر؛ سيدمهدي قانع، «انسان، پوشش و ريشه‌هاي تاريخي»، مجله‌ي پيام زن، شماره‌هاي ١٨، ١٩ و ٢٠.
[٣] . سوره‌ي اعراف (٧)، آيه‌ي ٢٧.
[٤] . سوره‌ي اعراف (٧)، آيه‌ي ٢٠.
[٥] . سوره‌ي اعراف (٧)، آيه‌ي ٢٢.
[٦] . به رغم اين كه ديني و شرعي بودن حجاب از واضحات است، برخي در ديني بودن آن شبهه كرده‎اند. براي مطالعه‎ي بيش‎تر درباره‎ي شبهه‎ي مذكور و پاسخ آن ر.ك: مهدي مهريزي، «حجاب»، ص ١٩ ـ ٢٧.
[٧] . براي آشنايي با قصه‌ي كشف حجاب و مبارزه‌ي علمي و عملي علماي ديني با كشف حجاب رضا خان ر.ك: مؤسسه‌ي فرهنگي قدر ولايت، حكايت كشف حجاب؛ حميد بصيرت‌منش، علما و رژيم رضاشاه؛ سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، واقعه‌يé êكشف حجاب؛ مديريت پژوهش انتشارات و آموزش، خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه‌ي كشف حجاب؛ مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد؛ فاطمه استادملك، حجاب و كشف حجاب در ايران.
[٨]. به كلام حضرت زينب (س) خطاب به يزيد توجه كنيد:
امن العدل يا ابن الطلقاء تخديرك حرايرك و امائك و سوقك بنات رسول الله (ص) سبايا قد هتكت ستورهن و ابديت وجوههن؛ اي پسر آن مردمي كه جد من اسيرشان كرد و پس از آن آزادشان فرمود، آيا عادلانه است كه تو زنان و كنيزان خود را پشت پرده نشاني و دختران رسول (ص) را اسير به اين سوي و آن سوي كشاني؛ پوشش آنها را بدري، روي آنان را بگشايي؟! شيخ عباس قمي،‌ نفس المهموم، ص ٢٥٤.
[٩] . محبوبه‌ي پلنگي، «زنان در الجزاير»، پيام زن، شماره‌ي ٥٠ ـ ٥٩.
[١٠] . امام خميني، صحيفه‌ي نور، ج ٢، ص ٣٠.
[١١] . غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب» پيام زن، ش ٧٠، ص ١٥، به نقل از: مورگان شوستر، اختناق ايران، ترجمه‌ي اسماعيل رايين، ص ٢٤١.
[١٢] . علي شريعتي، مجله‌ي زن روز، ش ١٦٥٩، ص ٧٧.
[١٣] . غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب»، مجله‌ي پيام زن، ش٧٠، ص ١٥، به نقل از: خاطرات همفر، ترجمه‌ي دكتر محسن مؤيدي، ص ٨٤.
[١٤] . روح الله حسينيان، حريم عفاف، حجاب و نگاه، ص ٤٨، به نقل از: جنگ الجزاير، (فصل الجزاير بي‌‎حجاب).
[١٥] . مينا هاشمي، «حجاب زيبايي شعار، كارآيي شعور»، سالنامه‌ي زن، بهمن ماه ١٣٧١، ص ٣٤، به نقل از فرانتس فانون، سال پنجم انقلاب الجزاير يا بررسي جامعه شناسي يك انقلاب، ترجمه‌ي دكتر تابنده، ص ٤٤.
٢. براي آشنايي با گوشه‎هايي از اين داستان غم‎انگيز ر.ك: غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب» پيام زن، شماره‎هاي ٧٠ و ٧١.
[١٦] . حيات يحيي، ج ٤، ص ٤٣٤.
[١٧] . گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب»، مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي ٧١، ص ٤١.
[١٨] . در جستجوي راه از كلام امام خميني، دفتر سوم، ص ٣٩.
[١٩] . فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص ٢٦١ ـ ٢٦٢.
[٢٠] . علامه محمدحسين فضل الله، پيام زن، ش٧٤، ص ٢٣.
[٢١] . فاطمه خاتمي، روزنامه‌ي ايران، شماره‌ي ١٦٢٧، ٢ مهر ماه ١٣٧٩، ص ٤.
[٢٢] . الملحفة: بالكسر، هي الملائة التي تلتحف بها المرأة (واللحاف) كل ثوب يتغطي به: فيومي، المصباح المنير، ريشه‌ي لحف.
[٢٣] . به عنوان مثال ر.ك: شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج ٨، ص ٣٦١؛ ميرزا محمد مشهدي، كنزالدقائق، ج ٨، ص ٢٢٦ و فيض كاشاني، تفسير صافي، ج ٤، ص ٢٠٣، ذيل آيه‌ي ٥٩ سوره‌ي احزاب، (آيه‌ي جلابيب).
[٢٤] . به عنوان نمونه، ر.ك: شيخ طوسي، تفسير تبيان؛ بيضاوي، تفسير انوار التنزيل و اسرار التأويل و علامه طباطبايي، تفسير الميزان؛ شيخ محمد جواد مغنيه، تفسير الكاشف، ذيل آيه‌ي جلابيب؛ هم‎چنين از ابن عباس، مفسر بزرگ قرآن كريم اين ديدگاه استفاده مي‎شود كه در ضمن بررسي اقوال سه گانه خواهد آمد. در كتاب الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، ذيل آيه‌ي ٥٩ سوره‌ي احزاب (آيه‌ي جلابيب) آمده است: «جلابيب جمع جلباب اسم جامد للملاءة التي تشتمل بها المرأة قال المبرَّد: الجلباب ما يستر الكل مثل اللحفة»؛ هم‌چنين اين ديدگاه از كلام ابن عربي در كتاب احكام القرآن در ذيل آيه‌ي جلباب نيز استفاده مي‌شود. علاوه بر كتب تفاسير، از بعضي كتاب‌هايي كه به طور مفصل درباره‌ي احكام زنان بحث كرده‌اند ديدگاه اوّل صريحاً استفاده مي‌شود؛ مثلاً در كتاب المفصل في احكام المرأة والبيت المسلم في الشريعة الاسلامية، ج ٣، ص ٣٢٢٢ آمده است: انّه الملاءة التي تشتمل بها المرأة فتلبسها فوق ثيابها و تعظي بها جميع بدنها من رأسها الي قدمها و الجلباب بهذا التعريف شبيه العَباءة»
[٢٥] . الجلباب: ثوب اوسع من الخمار دون الرداء: فيومي، المصباح المنير، ريشه‌ي جلب.
[٢٦] . الجلابيب: القمص و الخمر الواحد الجلباب: راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، ريشه‌ي جلب.
[٢٧] . طبرسي، الاحتجاج، ج ١، ص ٩٨.
[٢٨] . طبرسي، مجمع البيان، ج٧، ص١٥٥.
[٢٩] . عن ابن عباس: الرداء الذي يستر من فوق الي اسفل: زمخشري، تفسير كشاف، و آلوسي، تفسير روح المعاني، ذيل آيه‌ي جلباب (آيه‎ي ٥٩ سوره‌ي احزاب.)
[٣٠] . عن ابن سيرين سألت عبيدة السلماني عن ذلك (يدنين) فقال ان تضع رداءها فوق الحاجب ثم تديره حتي تضعه علي انفها. شبيه تعبير مذكور عبارت‎هاي مختلفي در تفسير آلوسي، ذيل آيه‎ي‌جلباب نقل شده است كه نحوه‎ي كاركرد جلباب را بيان مي‎كند؛ مثلاً از ابن عباس و قتاده اين‎گونه نقل شده است. «تلوي الجلباب فوق الجبينين و تشده ثم تعطفه علي الانف و ان ظهرت عينها لكن تستر الصدر و معظم الوجه».
[٣١] . ر.ك: لسان التنزيل، تأليف قرن ٤ و ٥، ه‍ . ص ١٠٣، به اهتمام مهدي محقق؛ تفسير ابوالفتوح رازي، ج ٨، ص ١٩١، ذيل آيه‌ي ٥٩ سوره‌ي احزاب؛ ميرزا ابوالحسنé êشعراني، نثر طوبي، واژه‌ي جلباب؛ عبدالرحيم صفي‌پور، منتهي الارب في لغة العرب، ج ١، ص ١٨٦، واژه‌ي جلب؛ ر. پ. آ: دزي، فرهنگ البسه‌ي مسلمانان، ص ١١٧ و فياض زنجاني، «رساله‌ي حجابيه»، مجله‌ي كيهان انديشه، شماره‌ي ٦٠، خرداد و تيرماه، سال ١٣٧٤، ص ١١٢. و نسخه‎ي‌ كهن تفسير مفردات قرآن، ص١٩٠، قسمت مفردات، سوره‎ي احزاب.
[٣٢] . ر. ك: سيد مسعود معصومي، احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان (مطابق با نظرات آيات و مراجع تقليد) ص ٦٥. و استفتائات آخر كتاب.
[٣٣] . مهدي قانع، «انسان پوشش و ريشه‎هاي تاريخي» پيام زن، شماره ١٩، ص ٦٩.
[٣٤] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص ٢٥.
[٣٥] . مهدي مهريزي، حجاب، ص ٤٦.

۲
فصل سوم و چهارم فصل سوم :

چارچوب اسلامي حجاب

فصل سوم اين اثر، پاسخ‌گوي شبهات و سؤالاتي درباره‌ي چارچوب‌هاي ارزشي و ديني حجاب و بعضي از مصاديق حجاب برتر، مثل چادر مشكي است.

١- نگاهي اجمالي به شكل‎هاي حجاب قرآني بانوان
شبهه: بعضي با طرح اين پرسش كه «چه اشكالي دارد در چهارچوب شرعي، هركس هرجور كه خواست لباس بپوشد؟»[١] خواسته‎اند اين شبهه را القا كنند كه اسلام، فقط چارچوب كلي براي پوشش بيان كرده است و به صورت جزئي، شكل خاصي از حجاب و پوشش در متون ديني اسلام ذكر نشده است. آيا ادعاي مذكور صحيح است؟

پاسخ: از نظر اسلام چارچوب واجب پوشش و حجاب زنان ـ كه بيش‌تر مورد چالش و سؤال است ـ پوشاندن تمام بدن در مقابل نامحرم است، به استثناي صورت و مچ دست‎ها به پايين، كه طبق نظر مشهور فقها پوشاندن آنها واجب نيست؛ البته بعضي از فقهاي فعلي، به طور احتياط وجوبي، پوشاندن صورت و دست‌ها را نيز لازم مي‌دانند؛[٢] ولي حتي افرادي كه پوشاندن آن را واجب نمي‌دانند، در اصل مطلوبيت و استحباب آن بحثي ندارند.[٣]
علاوه بر پوشش لباس‎هاي معمولي، مثل پيراهن و شلوار، كه زنان و مردان در داخل منزل استفاده مي‎كنند، براي حجاب بيرون از منزل و در مقابل نامحرم، در قرآن و احاديث براي تأمين حجاب واجب زنان، از چند نوع پوشش خاص، نام برده شده است كه دو نوع معروف آن «خمار» و «جلباب» است.

الف) خمار وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ؛[٤] زنان بايد سر، سينه، و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.
خُمُر جمع خمار، و مراد از آن پوشش مخصوص سر و اطراف سر بانوان، مثل مقنعه است.[٥] در بعضي تفاسير، در ذيل آيه‌ي شريفه، از عايشه نقل شده است:
زناني بهتر از زنان انصار نديدم. وقتي اين آيه‌ي شريفه نازل شد، هر يك از آنها به سمت لباس‎هاي مخصوص خود رفتند و از آن تكه‎اي جدا كردند و خمار و مقنعه‎اي مشكي پوشيدند، گويي بالاي سر آنها كلاغ نشسته‌ است.[٦]
از قضيه‎ي ذكر شده استفاده مي‎شود كه رنگ خمار و مقنعه در زمان صدور آيه، مشكي بوده است. براي اين قضيه، از كتاب‌هاي لغت نيز مي‎توان مؤيداتي ذكر كرد؛ مثلاً از بعضي كتاب‌هاي لغت، استفاده مي‎شود در ريشه‌ي لغوي خمار (خ ـ م ـ ر) سياهي اخذ شده است.[٧] به مشروبات الكلي نيز از آن جهت «خمر» اطلاق مي‎گردد كه باعث سياهي و تيره‎گي عقل انسان مي‎گردد. مخفي نماند كه در آيه‌ي شريفه‌ي خمار، نكات تفسيري و ادبي و لغوي فراواني وجود دارد كه مقاله‌ي مستقلي را مي‎طلبد.[٨]

ب) جلباب يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛[٩] اي پيغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويش را به چادر فروپوشند؛ كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند، تا از تعرّض و جسارت هوس‎رانان آزار نكشند، بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
همان گونه كه قبلاً گذشت جلابيب در آيه‌ي شريفه، جمع جلباب است و جلباب به معناي پوشش گسترده و فراگير تمام بدن است، كه زنان بر روي لباس‎هاي ديگر مي‎پوشند؛ امروزه در زبان فارسي به چنين پوششي چادر گفته مي‎شود. بر اساس تحقيقي كه نگارنده انجام داده، بين جلباب قرآني و چادرهاي رايج، از نظر مفهوم، اندازه، كاركرد و حتي رنگ، همگرايي و شباهت‎هاي بسيار نزديكي وجود دارد.[١٠]
علاوه بر قرآن كه دو شكل خاص از پوشش فوق را براي زنان در مقابل نامحرم توصيه كرده است، در برخي احاديث نيز چهار پوشش ويژه براي زنان در مقابل نامحرم، به نام پيراهن، مقنعه، چادر، و ازار معرفي شده است.
عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار.[١١]

٢- فلسفه‎ي تفاوت پوشش زن و مرد
شبهه: چرا حجاب زن و مرد تفاوت دارد و چرا بايد مقدار پوشش بدن زنان بيش‌تر از مردان باشد؟ آيا اين تفاوت غير عادلانه و تبعيض آميز نيست؟[١٢]

پاسخ: احكام تشريعي اسلام، متناسب با ويژگي‌هاي تكويني و به منظور تأمين مصالح و دفع مفاسدي است كه افراد را تهديد مي‎كند. تفاوت زن و مرد در بسياري از احكام تشريعي، از جمله حجاب نيز نشأت گرفته از تفاوت‎هاي تكويني آنها است.
تحقيقات علمي در فيزيولوژي و روان‌شناسي، در باب تفاوت‎هاي جسمي و روحي زن و مرد، ثابت كرده است كه مردان نسبت به محرك‎هاي چشمي حساس‎تر از زنان‌اند و برعكس، زنان در مقابل محرك‎هاي لمسي حساسيت بيش‌تري دارند.[١٣]
تحقيقات و تجربه‎هاي علمي نشان مي‎دهد كه آن اندازه كه مرد از نگاه كردن به تن و اندام زن تحريك مي‎شود، زن از مشاهده‌ي مرد تحريك نمي‎شود. در روان‌شناسي جنسي نيز ثابت شده است كه تمامي سطح بدن زن براي مرد محرك است، اما در مرد چنين نيست.[١٤]
دين مقدس اسلام نيز متناسب با ويژگي‌ها و تفاوت‎هاي تكويني زن و مرد، احكام و تعاليم نوراني خود را تشريع كرده است؛ مثلاً براي حفاظت مردان از مفاسد ناشي از حساسيت بيش‌تر آنان نسبت به محرك‎هاي چشمي شهوت‎انگيز، آنها را به مراقبت و كنترل بيش‌تر چشم در مواجهه با نامحرم مأمور كرده است. در حديثي از امام رضا(ع) نقل شده است:
حُرِّم النظر الى شعور النساء المحجوبات بالازواج و الي غيرهنّ من النساء لما فيه من تهييج الرجال و ما يدعو اليه التهييج من الفساد؛[١٥] خداوند نگاه كردن به موهاي زنان ازدواج كرده‌ي محجوبه و غير آنها را حرام كرده است؛ زيرا نگاه شهوت‎انگيز مردان، باعث تهييج جنسي، و تهييج جنسي باعث فساد است.
در مقابل، به دليل لطافت و حساسيت بيش‌تر زنان نسبت به محرك‎هاي لمسي، براي حفاظت آنان از مفاسد ناشي از اين ويژگي، آنها را به حجاب و پوشش بيش‌تر در مواجهه با مردان نامحرم دستور داده است؛ به گونه‎اي كه طبق فتواي مشهور فقها، زنان بايد در مقابل نامحرم همه‌ي بدن، به استثناي وجه و كفين را بپوشانند؛ ولي اين مقدار پوشش براي مردان واجب نيست؛ و اين حكم اسلام، غير عادلانه و تبعيض آميز نيست؛ زيرا متناسب با ويژگي‌هاي متفاوت زن و مرد است.
نكته‌ي ديگري كه تبيين كننده‌ي تفاوت‎ حكم حجاب و پوشش زن و مرد از نظر اسلام مي‎تواند باشد، تفاوت تكويني و فطري آنها از نظر مقدار حيا و شرم است. در روايتي تصريح شده است: «الحياء عشرة‌ اجزاء فتسعة في النساء و واحد في الرجال»[١٦]؛ حيا و شرم ده قسمت است، كه نُه قسمت آن در زنان و يك قسمت آن در مردان است. آثار و شواهد تاريخ گذشته و حال پوشش زن و مرد نيز حاكي از اين است كه معمولاً پوشش زنان بيش‌تر از مردان بوده است؛[١٧] بنابراين، يكي از علل ديگر پوشش بيش‌تر زنان نسبت به مردان، زيادي حجب و حياي آنان نسبت به مردان است كه در روايت به آن تصريح شده و تجربه و واقعيت خارجي نيز مؤيد آن است.

٣- كيفيت حجاب و پوشش فاطمه زهرا (س)
حضرت فاطمه‌ي زهرا(س) به عنوان بهترين الگوي تربيتي زن مسلمان، در بيرون منزل و در مواجهه با نامحرم، چه نوع حجاب و پوششي داشته‎اند؟ در تاريخ نقل شده است كه حضرت فاطمه‌ي زهرا(س) وقتي مي‎خواستند به بيرون منزل و نزد پيامبر اكرم(ص) بروند، از پوشش‎هاي خاصي، مثل جلباب (چادر) و برقع (روپوش صورت) استفاده مي‎كردند؛[١٨] علاوه بر اين، يكي از حوادثي كه بيانگر مقدار حجاب حضرت فاطمه‌ي زهرا(س) در بيرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، آمدن ايشان به مسجد براي دفاع از قضيه‌ي فدك است. در داستان غم‎انگيز غصب فدك آمده است: وقتي ابوبكر و عمر تصميم گرفتند كه حضرت را از فدك محروم نمايند، ايشان با شكل خاصي از حجاب و پوشش، براي دفاع از حق خويش از منزل به مسجد آمدند. راوي داستان، شكل خاص حجاب حضرت را اين گونه توصيف نموده است:
لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت في لمة من حفدتها و نساء قومها تطأ ذيولها؛[١٩] حضرت زهرا (س) هنگام خروج از منزل مقنعه را محكم بر سر بستند و جلباب و چادر را، به گونه‌اي كه تمام بدن آن حضرت را مي‌پوشاند و گوشه‌هاي آن به زمين مي‌رسيد، به تن كردند و به همراه گروهي از نزديكان و زنان قوم خود به سوي مسجد حركت نمودند.
قضيه‌ي فوق گوياي آن است كه پوشش بيرون از منزل حضرت «خمار» و «جلباب» بوده كه قرآن به عنوان حجاب زنان دربيرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن ياد كرده است.

٤- رنگ جلباب و چادر قرآني
چادر و جلباب قرآني كه حضرت فاطمه زهرا(س) در بيرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن استفاده كرده‎اند چه رنگي داشته است؟ قرآن به زبان عربي مبين نازل شده است و براي عرب زبانان قابل فهم بوده است؛ بنابراين، بايد بررسي نمود كه زنان صدر اسلام، كه نخستين مخاطبان آيه‌ي جلباب بوده‎اند، از واژه‌ي جلباب چه برداشتي داشته‌اند و تبادر و سبقت ذهني آنها از آن چه بوده است. در كتاب سنن ابي داود از امّ سلمه، همسر گرامي پيامبر اكرم(ص) قضيه‎اي نقل شده است كه مبين تبادر ذهني زنان عرب آن زمان است.
وقتي آيه‌ي جلباب «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ»[٢٠] نازل شد، زن‌هاي انصار از خانه‎هايشان خارج شدند، درحالي كه پوشش‎هاي مشكي داشتند؛ گويي كلاغ بالاي سر آنها نشسته است.[٢١]
در كتاب عون المعبود، شرح سنن ابي داود در توضيح قضيه‌ي ياد شده، آمده است:
چون پوشش‎هايي كه زنان انصار به عنوان جلابيب از آن استفاده كرده بودند داراي رنگ مشكي بوده است، آنان به كلاغ كه رنگ آن مشكي است تشبيه شده‎اند.[٢٢]
بعضي از تفاسير مهم، مانند تفسير الدر المنثور سيوطي، روح المعاني و تفسير الميزان نيز در ذيل آيه‌ي جلباب جريان تاريخي فوق را نقل كرده‎اند. علاوه بر شاهد تاريخي مذكور، كه سكوت پيامبر اكرم(ص) در مقابل رنگ مشكي پوشش زنان انصار،‌ نيز دليل بر تقرير و تأييد آن است، شواهد لغوي فراواني نيز براي اثبات اين مدعا وجود دارد كه اساساً در ريشه‎ي لغوي جلباب رنگ مشكي اخذ شده است؛ زيرا جلباب در لغت از ريشه‌ي جُلب است و يكي از معاني جُلب در بسياري از كتاب‎هاي لغوي معتبر، تيرگي و سياهي است[٢٣]؛ مثلاً جُلب الليل به معناي سياهي شب آمده است. ابن منظور، صاحب كتاب لغت معتبر لسان العرب، پس از نقل شعري كه بخشي از آن «و جُلب الليل يطرده النهار» است تصريح نموده كه گوينده‌ي شعر از جُلب، سواد و سياهي را اراده كرده است.[٢٤]
علاوه بر اين، در بعضي از كتاب‎هاي لغوي معتبر، شواهدي از زبان عربي نقل شده، كه جُلب در آنها به معناي تيرگي و سياهي به كار رفته است؛[٢٥] هم‎چنين در برخي از كتاب‌هايي كه درباره‌ي انواع لباس‎هاي اسلامي نوشته شده‌اند، جلباب به پوشش گسترده‎ي مشكي كه زن روي لباس‎هاي ديگر مي‎پوشد معنا شده است.[٢٦]
از مجموع شواهد لغوي، تفسيري و تاريخي مذكور، به روشني استفاده مي‎شود كه رنگ جلباب و چادر زنان عرب هنگام نزول آيه‌ي شريفه، مشكي بوده است؛ بنابراين، مي‎توان گفت كه چادر مشكي منشأ و ريشه‌ي قرآني دارد.
حال كه ثابت شد چادر مشكي ريشه‌ي قرآني و اسلامي دارد، پرسش مهم اين است كه آيا حكومت اسلامي ـ كه فلسفه‌ي وجودي آن اجراي احكام قرآن است و براي تحقق احكام اسلام و قرآن اين همه شهيد و جانباز تقديم خدا و قرآن نموده است ـ مي‎تواند در مراكز اداري خود، به عنوان مهم‌ترين مراكز الگوسازي، چادر مشكي را به عنوان حجاب برتر و يكي از ملاك‎هاي گزينش زنان مورد توجه قرار دهد يا خير؟
پاسخ سؤال فوق مثبت است؛ زيرا پس از اثبات ريشه‌ي قرآني و اسلامي براي چادر مشكي، وظيفه‎ي مسئولان يك حكومت قرآني و اسلامي است كه زمينه‌ي ترويج و تبليغ عملي آموزه‎هاي قرآني و از جمله استفاده از چادر مشكي را در مراكز اداري خود فراهم نمايند؛ و حتي هنگام گزينش كارمندان زن‎، التزام عملي به حجاب قرآني و اسلامي را به عنوان يكي از ملاك‎هاي گزينش و ارزش‌يابي مورد توجه قرار دهند.
با توجه به آنچه ذكر شد پاسخ اين پرسش و شبهه كه «چرا چادر سياه در ادارات ملاك ارزشيابي است»،[٢٧] روشن مي‎گردد.

٥- نگاهي اجمالي به ديدگاه اسلام در باب پوشش مشكي
شبهه: آن‎گونه كه بعضي ادعا كرده‎اند آيا از روايات مي‎توان كراهت حجاب تيره، مثل چادر مشكي را اثبات نمود؟[٢٨]

پاسخ: اولاً، چگونه ممكن است كه بر اساس ادله‎ي طرح شده در مباحث قبلي، رنگ جلباب و چادر قرآني، همانند رنگ چادرهاي رايج فعلي مشكي باشد، ولي بتوان در روايات معصومين(ع) حديث معتبري مخالف قرآن، درباره‌ي كراهت استفاده از چادر مشكي پيدا نمود؟ آيا ممكن است اهل بيت(ع) به عنوان بهترين مفسران و شارحان قرآن مجيد، در احاديث خود مطلبي خلاف قرآن فرموده باشند؟ پر واضح است كه پاسخ اين سؤال منفي است؛ زيرا يكي از ملاك‎هاي صحت و سقم احاديث، موافقت و مخالفت محتواي آنها با قرآن است. براساس ملاك ياد شده، فرضاً اگر روايتي درباره‎ي كراهت پوشش مشكي بانوان وارد شده باشد فاقد ارزش و اعتبار است.
ثانياً، رواياتي كه از ظاهر آنها كراهت سياه‎پوشي استفاده مي‎شود، از نظر سند ضعيف‌اند. فقيه ژرف‎انديش، مرحوم صاحب جواهر[٢٩] و مرحوم خويي[٣٠] نيز به ضعف سندي روايات مورد نظر تصريح كرده‎اند؛ بنابراين، به دليل ضعف سند، اين‎گونه روايات قابل استناد نيستند و نوبت به بررسي دلالت آنها نمي‎رسد.
ثالثاً، ممكن است ادعا شود به دليل متعدد بودن رواياتي كه ظاهر آنها دلالت بر كراهت پوشش سياه دارد؛ و نيز به دليل اين كه ضعف سند روايات در مستحبات و مكروهات، مانند مورد بحث، خيلي مهم نيست، پس مي‎توان در دلالت آنها بحث كرد.
با فرض صحت ادعاي فوق، بر اساس فحص و جست‌وجوي مفصلي كه در احاديث انجام گرفت، حتي يك حديث درباره‎ي كراهت پوشش چادر مشكي بانوان نيافتيم؛[٣١] بنابراين، همان گونه كه مرحوم صاحب جواهر فرموده‎اند، روايات مربوط به كراهت سياه‎پوشي، شامل زنان نمي‎شود. ايشان در كتاب فقهي عميق و معروف خود نقل كرده‌اند:
طبق تصريح كتاب‌هاي متعددي از علماي اماميه، كراهت پوشش سياه مختص مردان است؛ زيرا شارع مقدس پوشش غليظ‎تر و بيش‌تري براي زنان هنگام مواجهه با نامحرم قرار داده است[٣٢] و رنگ مشكي، در مقايسه با رنگ‎هاي ديگر، به نحو بهتري پوشش غليظ‎تر و بيش‌تر را تأمين مي‎كند.[٣٣]
بنابراين، طبق نقل مرحوم صاحب جواهر، كراهت پوشش مشكي، مختص مردان است.
به دليل اختصاص كراهت پوشش مشكي به مردان، آن هم در غير از كفش، عمامه و عبا، حتي يك نفر از فقيهان برجسته‌ي شيعه به كراهت چادر مشكي زنان فتوا نداده است، بلكه برعكس، بعضي از مراجع تقليد، مثل رهبر معظم انقلاب اسلامي، آيت الله خامنه‎اي به عدم كراهت چادر مشكي تصريح كرده‎اند و بعضي نيز، مانند آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله تبريزي بالاتر از عدم كراهت، به برتري حجاب با چادر مشكي فتوا داده و فرموده‎اند:
چادر مشكي بهترين نوع حجاب است.[٣٤]

آيا مي‎توان از ظاهر بعضي روايات، مثل روايت «پيامبر(ص) از پوشش لباس مشكي، غير از سه مورد خفّ (نوعي كفش چرمي نازك) عمامه و كسا كراهت داشت»،[٣٥] استفاده نمود كه پوشش لباس مشكي به طور مطلق و مشترك براي مرد و زن كراهت دارد؟ اولاً، با فرض چشم‏پوشي از ضعف سند روايت فوق، ترديدي نيست كه اساساً زن و مرد در برخي از موارد، از جمله پوشش و لباس، داراي احكام متفاوتي هستند؛ بنابراين، در خصوص احكام پوشش، نمي‎توان به قاعده‌ي اشتراك زن و مرد در احكام تمسك جست؛ مثلاً جامه‌ي زربافت و حرير براي زن جايز است، ولي براي مرد جايز نيست[٣٦]. مقدار پوشش زنان، طبق نظر مشهور فقها، همه‌ي بدن به استثناي گردي صورت و دو دست از مچ تا نوك انگشتان است،[٣٧] ولي مقدار پوشش مردان كم‌تر است؛ حتي از نظر رنگ پوشش نيز، استفاده از لباس احرام سفيد براي مردان مستحب است، ولي زنان مجازند، به استثناي بعضي لباس‎هاي خاص مثل حرير محض، با هر لباسي، حتي داراي رنگ غير سفيد محرم شوند[٣٨].
بنابراين، با توجه به احكام ويژه‌ي بانوان و آقايان در مورد لباس، نمي‎توان ادعا نمود كه حكم كراهت در روايت فوق مطلق است و به طور مشترك شامل زن و مرد مي‎شود.
ثانياً، بر فرض بپذيريم كه روايت مذكور، مختص بيان حكم رنگ پوشش مردان نيست و شامل زنان نيز مي‎گردد، به دليل رواياتي كه ظاهر آنها كراهت خواندن نماز در لباس مشكي، به استثناي سه مورد است،[٣٩] بعضي از فقها حكم كراهت لباس مشكي را نيز مختص به حالت نماز دانسته‎اند.[٤٠]
ثالثاً، بر فرض كه روايت مذكور عام باشد و به طور مشترك، شامل زنان و مردان و نيز حالت نماز و غير نماز گردد، باز روايت ياد شده دلالت ندارد بر اين كه پوشيدن لباس مشكي، مانند چادر مشكي براي زنان كراهت دارد؛ زيرا در روايات متعدد كه از نظر مضمون و محتوا با روايت مورد بحث موافق‌اند، سه نوع پوشش، به نام‌هاي خفّ، عمامه و كسا از كراهت استثنا شده‌اند؛ و با توجّه به اين‎كه كسا از نظر لغت، و به قرينه‌ي حديث شريف كسا،لباس بلندي است كه تمام بدن را فرا مي‌گيرد؛ بنابراين، عباي سياه براي مردان و چادر مشكي براي زنان كراهت ندارد؛ و به نظر مي‎رسد براساس همين استثناي كسا در روايت مورد بحث، هيچ يك از فقهاي برجسته‌ي شيعه به كراهت پوشيدن چادر مشكي فتوا نداده است؛ بلكه برخي، چادر مشكي را بهترين نوع حجاب دانسته‎اند.

مگر كراهت رنگ مشكي در دين اسلام يك حقيقت نيست؟ پس كدام دليل سبب مي‎شود در يك جامعه‌ي اسلامي ما مبلغ رنگ سياه شويم[٤١]؟ توضيح: پرسش كننده‌ي محترم با قطعي دانستن حكم كراهت رنگ مشكي به طور مطلق از نظر اسلام، اين‎گونه القا نموده است كه استفاده‌ي افراد از لباس تيره و مشكي، نوعي تبليغ فاقد دليل به حساب مي‎آيد. عبارت فوق متضمن دو پرسش است؛ لذا هر پرسش را به طور مستقل پاسخ مي‎دهيم.

پرسش اول: مگر كراهت رنگ مشكي در دين اسلام يك حقيقت نيست؟ پاسخ: با فرض پذيرش كراهت اجمالي پوشش مشكي در دين اسلام، ترديدي نيست كه حكم مذكور براي هر نوع لباس و براي همه‌ي افراد، اعم از زن و مرد، و براي همه‌ي زمان‎ها نيست؛ يعني موارد متعددي از حكم كراهت سيا‎ه‎پوشي استثنا شده است كه مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از:
الف) عدم كراهت بعضي از پوشش‎هاي مشكي خاص. قبلاً نقل شد كه پيامبر اكرم(ص) از پوشش مشكي كراهت داشت، مگر در سه مورد: خفّ (نوعي كفش چرمي نازك)، عمامه و كسا[٤٢]. (لباس بلندي كه تمام بدن را مي‌پوشاند و شامل عبا و چادر مشكي بانوان نيز مي‎گردد)؛ بنابراين، چند پوشش مشكي استثنا شده، كراهتي ندارند.
ب) عدم كراهت لباس مشكي براي بانوان. ترديدي نيست كه در اسلام پوشش زن و مرد از جهات مختلف، مثل نوع، مقدار و حتي رنگ، متفاوت است. همان‎گونه كه قبلاً از مرحوم صاحب جواهر نقل شد، طبق تصريح كتاب‌هاي متعددي از علماي اماميه، كراهت پوشش مشكي، مختص مردان است، نه بانوان.
ج) عدم كراهت پوشش مشكي در مراسم عزاداري. استفاده از رنگ مشكي در مراسم عزاداري براي زنان و مردان كراهتي ندارد؛ از اين رو، سيره‌ي‌ عملي مردم متدين و حتي غير متدين، پوشيدن لباس مشكي در اين مراسم است. در «سفينة البحار» رواياتي ذكر شده است كه بر جواز و مطلوبيت پوشيدن لباس مشكي در مراسم عزاداري دلالت دارد.[٤٣]
با توضيحات فوق آشكار گرديد كه القاي اين فكر كه كراهت رنگ مشكي در اسلام، يك حكم كلي و صددرصد است، غير عالمانه و مغالطه‎آميز است.

پرسش دوم: كدام دليل سبب مي‎شود كه در يك جامعه‌ي اسلامي ما مبلّغ رنگ سياه شويم؟ پاسخ: بايد از ايشان سؤال كرد مراد شما از تبليغ چيست؟
الف) اگر مراد شما تبليغ نظري و علمي به صورت نوشتن كتاب و مقاله است، در پاسخ مي‎گوييم:
اولاً، چنين تبليغي غالباً در دفاع و پاسخ‎گويي از شبهات و سم‏پاشي بر ضد انواع حجاب اسلامي مثل چادر مشكي است.
ثانياً، بر فرض كه تبليغ نظري و علمي، حتي به صورت غير دفاعي و ابتدايي درباره‎ي چادر مشكي بانوان زياد باشد؛ اگر اين‎گونه تبليغ مستند به ادله و شواهد قوي و با روش صحيح انجام گيرد، نبايد از آن برآشفته شويد، بلكه اگر آن را قبول نداريد، به طور منطقي و استدلالي مي‎توانيد آن را نقد نماييد.
ثالثاً، اي كاش شما نيز به اين پرسش پاسخ مي‎داديد كه با استناد به چه دليلي در جامعه‌ي اسلامي به تبليغ لباس‎هاي نازك، كوتاه و رنگارنگ براي بانوان و دختران اقدام مي‎كنيد؟ متاسفانه در اغلب مقالاتي كه به تبليغ لباس‎هاي مذكور پرداخته مي‎شود، به جاي برخورد اثباتي، يعني ترويج و تبليغ لباس مورد نظر خود با دليل و منطق، غالبا از طريق سلبي، يعني تخريب حجاب برتر، مثل چادر مشكي اقدام مي‎شود.[٤٤]
ب) اگر مراد شما از تبليغ، تبليغ عملي چادر مشكي در سطح جامعه است، بايد گفت كه به دليل برخورداري حجاب مذكور از حمايت ادله‌ي عقلي و نقلي، اين‎گونه تبليغ هيچ منع عقلي و شرعي ندارد. با دقت در پاسخ فوق، نادرستي اين سخن كه چرا كسي براي اين سؤال كه چرا تيره پوشي تبليغ و ترويج مي‎شود پاسخي ندارد،[٤٥] نيز آشكار مي‎گردد.

شبهه: برخي با اين عبارت كه «در سال‎هاي نخست انقلاب اسلامي، بيش‌تر خانم‎ها از چادرهاي رنگ روشن و گلدار استفاده مي‎كردند كه پوشش خوب و كاملي نيز بود»،[٤٦] خواسته‎اند اين شبهه را القا كنند كه چادرهاي زنان در سال‎هاي نخست انقلاب واجد چهارچوب شرعي بوده است. آيا ادعاي مذكور درست است؟ پاسخ: اولاً، بر فرض بپذيريم كه خانم‎ها در اول انقلاب از چادرهاي گلدار و رنگ روشن استفاده مي‎كردند، مگر هر كاري كه در سال‎هاي نخست و پرالتهاب انقلاب ـ كه به طور طبيعي به دليل مسائل روزمره و پيچيده‌ي انقلاب، فرصت تبيين و تعميق مباني دينيِ وجود نداشته است ـ توسط بانوان انجام شده است، شرعاً خوب و قابل دفاع است كه اكنون پس از بيست سال، عمل‌كردِ آن زمان، ملاك و معيار و حجت شرعي باشد؟[٤٧] روشن است كه عمل مقطعي عده‎اي از زنان در سال‎هاي نخست پر التهاب انقلاب، شرايط سيره‌ي متشرعه را ندارد تا قابل پذيرش باشد؛ و از اين رو، نمي‎توان به آن استناد نمود؛ زيرا استفاده‌ي زنان از چادر رنگارنگ و گلدار در مواجهه با نامحرم، در صورتي كه باعث جلب توجه نامحرم و تحريك مردان گردد، مخالف حجاب مورد قبول قرآن و سيره‌ي عملي فاطمه‌ي زهرا(س) و زنان انصار است، كه در بيرون منزل از جلباب و چادر مشكي استفاده مي‎كردند.
ثانياً، داوري در باب پوشش خوب و كامل و شرعي، مسئله‎اي دقيق و پيچيده و تخصصي است كه كارشناسان و متخصصان مسائل اسلامي، يعني فقها و مراجع تقليد بايد در مورد آن اظهار نظر نمايند[٤٨]؛ همانند مسائل پزشكي كه اموري تخصصي‎اند و افراد غير متخصص در پزشكي، عقلاً و شرعاً مجاز به اظهار نظر درباره‎ي آنها نيستند.

--------------------------------------------
پاورقى ها:
[١] . كتايون مير شفيعي، روزنامه‎ي نوروز، ١٨ / ٤ /٨٠ ، ص ٨، ستون سوم.
[٢] . به استفتاءات پايان كتاب مراجعه گردد.
[٣]. مرتضي مطهري، پاسخ‌هاي استاد به نقدهايي بر كتاب مسئله‌ي حجاب، ص١٣.
[٤] . سوره‌ي نور (٢٤)، آيه ٣١.
[٥] . الخمار: ثوب تغطّي به المرأة راسها والجمع خُمُر فيومي، المصباح المنير؛ هم‌چنين در مجمع‌البحرين طريحي، ذيل واژه‌ي خُمُر آمده است: قوله فليضربن بخُمُرهن، اي مقانعهن. خُمُر جمع خمار و هي المقنعه؛ همچنين ر.ك: شيخ طوسي، تفسير تبيان، ج٧، ص٤٣؛ بانو امين، تفسيرمخزن‌العرفان، ج ٩، ص ١٠٥، ذيل آيه‌ي شريفه‌ي ٣١ نور، (آيه‌ي خمار).
[٦] . «ما رأيت نساءً خيراً من نساء الانصار لما نزلت هذه الآية قامت كل واحدة منهنّ الي مرطها المرحل فصدعت منه صدعة فاخترمن، فاصبحن كانّ علي روسهنّ الغربان»: زمخشري، تفسير كشاف، ج ٣، ص ٢٣١، ذيل آيه‌ي شريفه‌ي ٣١ سوره‌ي نور. حديث مذكور، با الفاظ و تعابير مختلف در كتاب‌هاي متعدد، اهل تسنن آمده است؛ از جمله: صحيح البخاري، شرح العسقلاني، ج ٨، ص ٤٩؛ تفسير ابن كثير، ج ٣، ص ٢٨٤، ذيل آيه‌ي شريفه‌ي خمار و المفصل في احكام المرأة و البيت المسلم في الشريعة اسلامية، ج ٣، ص ٣٢٠.
[٧] . المختمرة من الضأن: السوداء و رأسها ابيض و من المعز ايضاً: خليل، العين، ذيل ريشه‌ي خمر و الخمريّ من الالوان؛ الاسود الضارب الي الحمرة كلون الخمر الاسود: شرتوني، اقرب الموارد، ذيل ريشه‌ي خمر.
[٨] . براي پي بردن به بعضي از نكات ر. ك: سيد حسن مصطفوي، «التحقيق في كلمات القرآن الكريم» ذيل ريشه‌ي خمر.
[٩] . سوره‌ي احزاب (٣٣)، آيه‌ي ٥٩.
[١٠] . براي آگاهي بيش‌تر ر.ك: «نقد ادله مخالفين چادر مشكي» روزنامه جمهوري اسلامي، ٣ و ٤ بهمن ماه ٧٩.
[١١] . طبرسي، مجمع البيان، ج ٧، ص ١٥٥.
[١٢] . مقاله «آزادي و برابري زن در اسلام»، نشريه‌ي آواي زن، شماره‌ي ٢١.
[١٣] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص ٦٣، به نقل از: «تفاوت‎هاي زن و مرد از نظر فيزيولوژي و روان‎شناسي»، دكتر محمود بهزاد، مجله‌ي نگين، شماره‌ي ١٣٤، تيرماه ١٣٥٥.
[١٤] . غلامعلي حداد عادل، همان، ص٦٤، به نقل از كتاب:
the psycholojy of clothes ، ص١٠٧.
[١٥] . حر عاملي، وسائل الشيعه، ج ١٤، ص ١٤٠، روايت ١٢.
[١٦] . محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج ٢، ص ٥٧٠، واژه‌ي حياء.
[١٧] . سيد مهدي قانع، «انسان، پوشش و ريشه‎هاي تاريخي»، مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي ١٩، ص ٦٨.
[١٨] . صدوق، علل الشرايع، ج ١، ص ١٦٣: «فتجلببت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها و ارادت النبي(ص).»
[١٩] . طبرسي، الاحتجاج، ج ١، ص ٩٨.
[٢٠] . سوره‌ي احزاب (٣٣)، آيه‌ي ٥٩.
[٢١] . لمّا نزلت هذه الآية «يدنين عليهن من جلابيبهن» خرج نساء الانصار كأنّ علي رؤسهن الغربان من اكسية سود يلبسنها: سنن ابي داود، ج ٢، ص ١٨٢.
[٢٢] . عون المعبود، شرح سنن ابي داود، ج ١١، ص ١٥٩.
[٢٣] . به عنوان نمونه ر. ك: لسان العرب، القاموس المحيط، اقرب الموارد، منتهي الارب في لغة العرب، محيط المحيط، معجم الوسيط ذيل ريشه‎ي جلب.
[٢٤] . لسان العرب، ذيل ريشه‌ي جلب.
[٢٥] . العين خليل و تاج العروس زبيدي، ذيل ريشه‌ي جلب.
[٢٦] . الجلباب: كساء اسود تلبسه المرأة فوق ثيابها، الخطيب العدناني، الملابس و الزينة في الاسلام، (في اسماء و انواع الملابس القديمه و الحديثه)، ص ١٩٠.
[٢٧] . فاطمه خاتمي، روزنامه‎ي ايران، شماره‌ي ١٦٢٧، ٢ مهرماه ٧٩، ص ٤.
[٢٨] . فاطمه خاتمي، روزنامه‌ي ايران، شماره‌ي ١٦٢٧، ٢ مهر ماه ٧٩، ص ٤.
[٢٩] . محمد حسن نجفي، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، ج ٨، ص ٢٣٣.
[٣٠] . ابوالقاسم خويي، شرح عروة الوثقي، كتاب الصلاة، ج ١، مكروهات لباس مصلي.
[٣١] . براي آشنايي با اين روايات ر.ك: فروع كافي، ج ٢، كتاب الصلاة باب اللباس الذي تكره الصلاة فيه و ما لا تكره، ص ٣٩٧، و كتاب الزي و التجمل باب لبس السواد، ص ٤٤٩؛ وسايل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج٣، كتاب الصلاة، ابواب لباس مصلي و مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، كتاب الصلاة، ابواب لباس مصلي.
[٣٢] . بعضي از رواياتي كه شارع مقدس در آنها پوشش غليظ را در مواجهه با نامحرم خواسته و از پوشيدن لباس نازك نهي كرده است در زير ذكر مي‎شود:
الف) عن اميرالمؤمنين(ع): من رقّ ثوبه ، رقّ دينه؛ محدث نوري، مستدرك الوسائل، ج ٣، ص ٢١١، و ج ٣، ص ٢٤٩.
ب) عن ابي عبد الله عليه السلام قال: لا يصلح للمرأة المسلمة ان تلبس من الخمر و الدروع ما لا يواري شيئا؛ الحر العاملي، وسائل الشيعة، ج٣، ابواب لباس مصلي، باب ٢١، حديث ٢.
[٣٣] . محمد حسن نجفي، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، ج ٨، ص ٢٣٥.
[٣٤] . مسائل جديد از ديدگاه علما و مراجع تقليد، ج ١، ص ٣٥، ٣٦ و ٣٨؛ ويژه نامه‌ي فرهنگ اسلام، بهار سال ١٣٧٩، ص ٧٠؛ هم‎چنين ر. ك: استفتائات آخر كتاب.
[٣٥] . كان رسول الله(ص) يكره السواد الا في ثلاث: الخفّ و العمامة و الكساء ر.ك: محمد بن يعقوب كليني، فروع كافي، ج ٦، ص ٤٤٩، روايت ١.
[٣٦] . ر.ك: توضيح المسائل مراجع تقليد، شرايط لباس نماز‎گزار؛ هم‎چنين كتاب «احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان»‌ مطابق با نظرات آيات و مراجع تقليد، ص ٥٢ و ٥٧.
[٣٧] . همان، صفحه‌ي ٦٢ ـ ٦٣.
[٣٨] . صدوق، المقنع، ص ٢٢٩، و حر عاملي، وسائل الشيعه، ج ٩، ص ٤١.
[٣٩] . روي لا تصلّ في ثوب اسود فأما الخفّ او الكساء او العمامه فلا بأس؛ شيخ كليني، فروع كافي، ج ٣، ص ٤٠٣.
[٤٠] . الطباطبايي اليزدي، العروة الوثقي، كتاب الصلاة، ص ٢٠١، و شهيد اول، الدروس الشرعيه، ج١، ص ١٤٧.
[٤١] . گيو نمازي، روزنامه‌ي نوروز، ١٨/٤/٨٠، ص ٨، ستون چهارم.
[٤٢] . كليني، فروع كافي، ج ٦، ص ٤٤٩، روايت١.
[٤٣] . محدث قمي، سفينة البحار، ج ١، ص ٦٧، واژه‌ي ‌سواد، و علي ابوالحسني، سياه‌پوشي در سوگ ائمه‌ي نور.
[٤٤] . گيو نمازي، روزنامه‌ي نوروز، ١٨/٤/٨٠، ص ٨، ستون اول.
[٤٥] . همان.
[٤٦] . فاطمه خاتمي، روزنامه‌ي ايران، ٢ / ٧ / ٧٩، ص ٤.
[٤٧] . البته مخفي نماند كه در حال و هواي اوايل انقلاب كه زنان پس از ده‎ها سال بي‎حجابي زمان طاغوت، تازه به دوران انقلاب اسلامي قدم گذاردند، رعايت همان نوع و مقدار از حجاب نيز از سوي آنان قابل تقدير است ولو اين‎كه حجاب آنها در حد حجاب شرعي برتر نبوده است.
[٤٨] . در پيوست آخر كتاب، تعدادي از نظرات مراجع تقليد را به عنوان كارشناسان و متخصصان مسائل اسلامي حجاب و لباس آورده‎ايم.



فصل چهارم :
تعارض نمايي حجاب و آزادي

فصل چهارم اين نوشته به كالبدشكافي و پاسخ‌گويي به شبهات و پرسش‎هايي درباره‌ي رابطه‌ي آزادي و لباس و حق انتخاب پوشش توسط افراد، و برخي محدوديت‎هاي معقول و مشروع در امر حجاب و پوشش پرداخته است.

١- رابطه‎ي حد و مرزهاي پوشش و عقده‎ها و حسرت‎ها
شبهه : محدوديت‎ها (در مورد لباس) باعث شكستن حرمت افراد و ايجاد عقده و حسرت مي‌گردد؟[١]
پاسخ: واقعيت اين است كه محدوديت‎ها (در مورد لباس) باعث شكستن حرمت افراد نمي‌شود، بلكه دقيقاً برعكس، آزادي به معناي نفي محدوديت‎ها، باعث عدم احترام به افراد و انهدام ارزش‎ها مي‎گردد. براي تصديق اين سخن، كافي است نيم نگاهي به طرز لباس پوشيدن افراد در قسمت‎هاي مرفه‌نشين شهرهاي بزرگ، مثل تهران بيفكنيم و ببينيم كه چگونه اين افراد با سوء استفاده از آزادي، ارزش‎ها و هنجارهاي ديني مربوط به پوشش اجتماعي را كه قانوناً ملزم به رعايت آن هستند، زير پا مي‎گذارند و حتي آنها را به تمسخر مي‎گيرند.
اما اين‌كه گفته‌اند محدوديت‎ در لباس، تنها باعث ايجاد عقده و حسرت‎ در افراد مي‌شود، كلامي مبهم است و معلوم نيست مراد گوينده، چه اشخاصي هستند؟ اگر مراد گوينده اين است كه محدوديت‎ها در مورد لباس زنان و دختران جوان، باعث شكل‎گيري عقده‎ها و حسرت‎هاي جنسي و رواني در پسران جوان مي‎گردد، واقعيت اين است كه برعكس، آزادي پوشش به معناي نفي محدوديت در لباس بانوان و دختران جوان، باعث انعقاد حسرت‎ها در پسران مي‎گردد، و با اندك تأملي تصديق مي‎گردد در جامعه‎اي كه بخش عظيم آن جواناني هستند كه به دليل شرايط سني و تحريكات مختلف رواني به وسيله‌ي محصولات آلوده‌ي فرهنگي، مانند بعضي از فيلم‎ها، رمان‎ها و نوارهاي مبتذل، در معرض طغيان غرايز جنسي هستند و از طرفي ازدواج نيز در جامعه بسيار سخت شده است، چگونه ممكن است آزادي پوشش دختران جوان و نفي محدوديت در لباس، باعث شكل‎گيري عقده‎ها و حسرت‎هاي روحي و رواني پسران جوان درباره‌ي مسائل جنسي نگردد.
چه زيبا، امام صادق(ع) در روايتي فرموده‎اند:
النظر سهم من سهام ابليس مسموم كم من نظرة اورثت حسرة طويلة؛[٢] نگاه ناپاك، تيري از تيرهاي مسموم و آلوده‌ي ابليس است و چه بسيار نگاهي كه باعث عقده و حسرت طولاني مي‎گردد.
همين واقعيت در شعر شاعر اين‎گونه بيان شده است:
زدست ديده و دل هر دو فرياد كه هرچه ديده بيند دل كند ياد
ولي اگر مراد گوينده‌يِ محترم اين است كه محدوديت در لباس‎ و پوشش بانوان و دختران جوان، باعث شكل‏گيري عقده‎ها و حسرت‎هايي در خود دختران مي‎گردد؛ چون در آرزوي پوشيدن لباس‎هاي رنگين و مدل‎هاي مختلف آن ناكام مي‎شوند، در پاسخ مي‎گوييم.
اولاً، در فرهنگ اسلامي و قرآني، زنان نه تنها در استفاده‌ از زينت‎آلات و لباس‎هاي زيبا منع نشده‎اند، بلكه تشويق نيز شده‎اند. جواز استفاده‌ي زنان از لباس زربافت و حرير، از جمله شواهد در نظر گرفتن علاقه‌ي فطري زنان به خودآرايي و زيباگرايي است.
امام باقر(ع) در روايتي فرموده است:
لاينبغي للمرأة ان تعطل نفسها و لو ان تعلق في عنقها قلادة؛[٣] سزاوار نيست زني خود را بدون زيور واگذارد، لااقل گردن‌بندي به گردن آويزد.
ولي اسلام در كنار توصيه‌ي زنان به خودآرايي، به منظور پاك ماندن محيط اجتماعي، به حجاب و پوشاندن زينت‎ها و زيبايي‌ها و عدم تبرّج و خودنمايي در مقابل نامحرم نيز دستور داده است؛ چون نمايش زينت‎ها و لباس‎هاي زيبا باعث تحريك و تهييج مي‎شود.
و لايبدين زينتهن الا لبعولتهن[٤] غير متبرجات بزينة[٥] و لا تبرجن تبرج الجاهلية‌ الاولي[٦].
ثانياً، رعايت اندازه و حدود لباس و پوشش، در معدودي از زنان و دختران كه در اثر تربيت نادرست، حاضرند براي اشباع غريزه‌ي خودآرايي، زيبايي‎هاي ظاهري و باطني خود را، حتي به مردان نامحرم نيز نمايش دهند، ممكن است عقده‎ها و حسرت‎هايي براي برخي ايجاد نمايد، ولي در مجموع، نمي‎توان انكار نمود كه حجاب، دستوري حكيمانه است كه براي سلامت روحي و رواني همه‌ي پسران جوان و حتي زنان، خصوصا گروهي كه اندام و يا لباس زيبا ندارند مفيد است. چه زيبا گفته‎ است يكي از زنان مسلمان:
حجاب، حتي از ايجاد عقده‎ها و حسادت‎ها در ميان زنان جلوگيري مي‎كند. چرا بايد زني به خاطر اين كه اندام زيبا ندارد احساس حقارت و كوچكي كند و ديگري به واسطه‌ي داشتن اندام موزون و زيبا به ديگران فخر بفروشد.[٧]

٢- حدود آزادي اظهار نظر درباره‎ي حجاب و لباس
شبهه: بعضي با اين عبارت كه «اصلا مگر ما حق داريم راجع به لباس پوشيدنمان نظر بدهيم؟»[٨] خواسته‎اند اين شبهه را القا كنند كه افراد حق اظهار نظر درباره‌ي لباس را ندارند. آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: اولاً، واقعاً جاي تعجب است؛ با وجود اين كه برگزاري هم‎انديشي با حضور جوانان و انتشار نظرهاي آنها در سطح عمومي به وسيله‌ي روزنامه، خود بهترين دليل و شاهد است كه جوانان حق اظهار نظر درباره‌ي لباس پوشيدن را دارند؛ لكن معلوم نيست چرا گوينده‎ي محترم به طور غير واقعي، و به دور از صداقت، با تبليغ به روش القايي در صدد تلقين وجود زور و فشار درباره‌ي لباس است.
ثانياً، بدون ترديد گوينده‌ي محترم قبول دارد كه اظهار نظر نيز، همانند هر عمل ديگري بايد مطابق قاعده و روشمند باشد؛ يعني اظهار نظر در زمينه‌ي مسائل مهم و نيازمند كارشناسي مثل مسئله‎ي حجاب، حداقل بايد براساس يكي از دو قاعده‌ي عقلايي زير باشد:
الف) خود فرد در زمينه‎اي كه اظهار نظر مي‎كند متخصص و كارشناس باشد.
ب) به نظر متخصصان و كارشناسان، استناد و تكيه كند.
با دقت و مطالعه‎ي اظهار نظرهاي افراد شركت كننده در هم‎انديشي، به روشني فهميده مي‎شود كه متأسفانه هيچ يك از دو قاعده‌ي عقلايي فوق در آن رعايت نشده است.
ثالثاً، درباره‌ي‌ اظهار نظر افراد غير متخصص، مثل جوانان شركت كننده در هم‎انديشي مذكور، سه ديدگاه مهم قابل طرح است:
الف) ديدگاه افراطي. ديدگاهي كه مي‎گويد افراد غير متخصص نيز، حتي بدون استناد به نظر كارشناسان و يا حضور آنان در هر مسئله‎ي مهمي حق اظهار نظر دارند. برگزاري هم‌انديشي جوانان درباره‎ي لباس، بدون حضور و نظر كارشناسان، و چاپ گزارش آن توسط روزنامه‌ي نوروز، مؤيد اين است كه ديدگاه مذكور مورد قبول گزارش دهنده‎ي محترم و هم‌فكران ايشان است.
نقد: ديدگاه فوق قابل دفاع منطقي نيست؛ زيرا ترديدي نيست كه اظهار نظر افراد ناآگاه درباره‌ي مسائل مهم و نيازمند كارشناسي، بدون استناد به نظر كارشناسان و بدون حضور آنها، باعث طرح نظرات نادرست در اذهان مردم، خصوصا جوانان مي‎گردد. مهم‎تر اين‎كه وقتي اين‎گونه نظرها در «روزنامه» منتشر گردد، پيامدهاي منفي آن چندين برابر است؛ زيرا از مصاديق آشكار تشويش اذهان عمومي است.
ب) ديدگاه تفريطي. ديدگاهي كه مي‎گويد افراد به طور مطلق، هرگز حق اظهار نظر درباره‌ي هيچ مسئله‌اي را ندارند.
نقد: اين ديدگاه نيز غير منطقي است، و قابل دفاع عقلاني نمي‎باشد؛ زيرا مهم‌ترين لازمه‌ي منفي آن، احترام نگذاشتن به شخصيت افراد و تقويت استبداد رأي در جامعه است كه امر مردودي مي‎باشد. اميرمؤمنان امام علي(ع) در روايتي تصريح فرموده‌اند:
من استبدَّ برأيه هلك و مَنْ شاور الرجال شاركها في عقولها[٩]؛ هر انساني كه استبداد به رأي داشته باشد هلاك و گمراه مي‌شود؛ و هر كسي كه با ديگران مشورت كند، در عقل‌هاي آنها شركت جسته است.
ج) ديدگاه اعتدالي. ديدگاهي كه مي‎گويد افراد غير كارشناس با استناد به نظر كارشناسان يا با حضور آنها، درباره‌ي مسائل مهم، از جمله لباس مي‎توانند اظهار نظر كنند. اين ديدگاه ايرادهاي دو ديدگاه قبل را ندارد؛ بنابراين، ديدگاهي منطقي و قابل دفاع عقلاني است.
ما معتقديم هم‎انديشي جوانان درباره‎ي لباس اگر با مطالعه و تحقيق قبلي و با استناد به نظر كارشناسان و يا با حضور آنان برگزار مي‎گرديد، بسياري از مطالب نادرست مطرح شده[١٠] با تذكرات و راه‌نمايي‎هاي آنها جرح و تعديل مي‎شد و فرهنگ‎سازي به مفهوم صحيح و دقيق آن صورت مي‎گرفت.

٣- رابطه‎ي حجاب و فشارهاي اجتماعي
شبهه: بعضي با اين عبارت كه «نگاه ارزشي به رنگ، موجب شده تا افراد كنترل‎هاي محسوس و غير محسوسي را بر نوع پوشش خود از سوي اطرافيان و محيط‎هاي مختلف احساس كنند»[١١] خواسته‎اند اين گونه القاي شبهه نمايند كه نگاه ارزشي از سوي افراد و محافل ديني به حجاب داراي رنگ تيره، مثل چادر مشكي باعث مي‎شود افراد ديگري كه از حجاب‎هاي غير مشكي استفاده مي‌نمايند تحت فشار اجتماعي، روحي و رواني قرار ‌گيرند. آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: اين كه هنجارها، ارزش‎ها، آداب و رسوم هر جامعه‎اي يك نوع فشار روحي و رواني بر افراد مخالف با آن هنجارها وارد مي‎نمايد، اجمالاً مورد قبول است؛ ولي اين مطلب اختصاص به عدم استفاده از چادر مشكي ندارد؛ زيرا اگر يك زن محجبه نيز بخواهد با چادر مشكي وارد يكي از شهرهاي كشورهاي اروپايي ـ كه زنان آن جا معمولاً بي‎حجاب يا بدحجاب هستند و اساساً از چادر مشكي استفاده نمي‎كنند ـ وارد شود، يا مثلاً در داخل ايران، زن محجبه‎اي از يك شهر مذهبي با چادر مشكي وارد منطقه‎اي گردد كه غالباً بدحجاب هستند و يا از چادر كم‌تر استفاده مي‎كنند، با فشارهاي اجتماعي كه از ناحيه‌ي محيط بدحجاب بر او وارد مي‎شود مواجهه است؛ بنابراين، وجود اين‎گونه فشارهاي اجتماعيِ نشأت گرفته از فرهنگ و آداب و رسوم جوامع، مختص زنان غير محجبه نيست، بلكه امري عمومي است.
نكته مهم اين است كه نوع پوشش در جامعه‌ي اسلامي بايد معقول و مشروع و قابل دفاع عقلاني و شرعي باشد. هر فردي بايد با توجه به ملاك ياد شده عمل نمايد و نيز تسليم فشارهاي اجتماعي نامشروع نگردد و به تعبير قرآن، در راه خدا و احكام الهي تلاش كند و از سرزنش ديگران نهراسد:
يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومة لائم.[١٢]
در روايتي از امام كاظم (ع) در درباره‎ي چشم و هم‎چشمي نكردن و دهن‎بين نبودن و تسليم فشارهاي اجتماعي نامشروع نشدن، چنين آمده است:
يا هشام: لو كان في يدك جوزة و قال الناس في يدك لؤلؤة ما كان ينفعك و انت تعلم انها جوزة و لو كان في يدك لؤلؤة و قال الناس انها جوزة ما ضرّك و انت تعلم انها لؤلؤة؛[١٣] اي هشام اگر گردويي داشته باشي و همه بگويند لؤلؤ است سودت ندهد و تو خود مي‎داني كه گردوست و اگر لؤلؤي در دستت باشد و مردم بگويند گردوست، زيانت نرساند و تو خود مي‎داني كه لؤلؤ است.

٤- رابطه‎ي حجاب و پوشش و مسئله آزادي
شبهه: بعضي با اين عبارت كه «چرا نمي‎گذارند آن طور كه دوست داريم لباس بپوشيم»[١٤] خواسته‎اند اين گونه ادعا نمايند كه در لباس پوشيدن آزاد نيستند. آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: اولاً، برخي عبارت‎هاي گوينده‎ي محترم، مثل اين عبارت كه «مونا شاهرخي و بهزاد خليفه، همين لباسي را كه پوشيده‎اند دوست دارند»‌[١٥] حاكي از عدم صحت ادعاي فوق است؛ زيرا عبارت ذكر شده گوياي اين است كه افراد ياد شده همان لباسي را كه دوست دارند پوشيده‎اند و در پوشيدن لباس آزاد بوده‎اند.
ثانياً، واقعيت خارجي، حاكي از لباس پوشيدن افراد براساس ملاك‌هاي مورد علاقه‌ي خود و با تفاوت بسيار از نظر جنس، مدل و رنگ است كه روزانه در كوچه و خيابان نيز با آن مواجهيم، و برخي عبارت‎هاي روزنامه‎ي نوروز نيز تكذيب كننده‎ي ادعاي ياد شده است؛ زيرا گزارش دهنده‎ي محترم نيز به يك دنيا تفاوت در لباس‎هاي افراد شركت كننده در هم‎انديشي كه نمونه‎ي كوچكي از يك دنيا تفاوت در لباس پوشي افراد جامعه است تصريح كرده است «به نحوه‎ي لباس پوشيدن‎ها كه نگاه مي‎كني متوجه كلي تفاوت مي‎شوي. مهدي جبركش را با تي‎شرت مشكي و شلوار جين مي‎بيني كه كنار امير رسولي با پيراهن چهار خانه‎اي كه يقه‎اش را كيب بسته نشسته است. بين لباس‎هاي مليحه و كتايون يك دنيا تفاوت ديده مي‎شود.»[١٦]
ثالثاً، اگر مراد گوينده اين است كه افراد به طور مطلق و بدون پذيرش هيچ حد و مرزي، هر لباسي را كه دوست دارند بتوانند بپوشند ولو مطابق هنجارها و ارزش‎هاي معقول و مقبول جامعه نباشد، پاسخ اين است كه چنين آزادي مطلقي وجود ندارد و به فرض وجود، معقول نيست. موجود نيست، چون ما عملاً مشاهده مي‎كنيم حتي در كشورهايي، مثل فرانسه كه مي‎گويند مهد آزادي است چگونه از پوشش دلخواه دختران محجبه جلوگيري مي‎كنند، اما معقول نيست؛ زيرا عقل نيز حكم مي‌كند كه تمام اعمال و رفتار اعضاي جامعه، از جمله لباس پوشيدن، بايد تحت ضابطه و قانون مشخص و معقولي انجام گيرد تا آن جامعه در فرهنگ پوشش دچار هرج و مرج نگردد.
رابعاً، اگر در موردي فردي دوست داشته باشد لباس خاصي را بپوشد، لكن خودش با تأمل و دليل منطقي، يا با تذكر و راه‌نمايي ديگران، يا حتي تحت تأثير فشار اجتماعيِ برآمده از فرهنگ صحيح جامعه و آداب و رسوم مردم، پوشش و حجاب منطقي ديگري را ترجيح داد، شبيه آنچه كه در گزارش هم‎انديشي نيز آمده است «مليحه رضاخان با اشاره به مقنعه‎اش مي‎گويد حقيقت اين است كه مي‎خواستم روسري سر كنم، اما فكر كردم شايد اين جا (نشست هم‎انديشي) زياد خوب نباشد»[١٧] ترديدي نيست كه در اين گونه موارد، آزادي فرد سلب نشده است، بلكه فرد بر اساس پذيرش اين انديشه منطقي طرح شده در ضمن هم‎انديشي «لباس خوب، لباسي است كه در عين سادگي، مناسب هم باشد. هر لباسي براي جايي خوب است و بايد عرف و فرهنگ را در انتخاب لباس رعايت كرد»[١٨] بلوغ فكري خويش را به نمايش گذارده و به طور منطقي پذيرفته است كه نبايد تابع احساسات و علايق زودگذر بود، بلكه بايد بر اساس ملاك و معيارهاي معقول و مشروع، به تناسب هر جايي لباسي متناسب با آن را انتخاب كرد؛ و ممنوعيت استفاده از لباس شهرت در احكام نوراني اسلام نيز بر اساس همين نكته است. اين عين حريت و آزادي مطلوب است كه انسان خودش را از قيد و بند شهوت و از جمله شهوت مدپرستي رايج در جامعه آزاد نمايد و چه نيكو فرموده است امير مؤمنان امام علي(ع):
من ترك الشهوات كان حراً؛[١٩] هر كسي كه شهوت‎ها و خواهش‎هاي نفساني را ترك نمايد، آزاد است.

٥- سوء استفاده از عواطف مذهبي جوانان در مقوله‎ي حجاب
«دختري كه در آرزوي پوشيدن يك بلوز بلند و شلوار گشاد است، نه نامسلمان است، نه بي‎دين و نه هرج و هرج طلب؛ بد نيست گاهي به صداقت او هنگام نماز هم بينديشيم»؛[٢٠] چه مغالطات و سوء استفاده‎اي از عواطف مذهبي جوانان در تعبير فوق صورت گرفته است؟ اولاً، ما نيز قبول داريم كه هر دختر جواني كه در آرزوي پوشيدن لباس‎هاي فوق است، لزوماً نامسلمان و يا بي‎دين نيست، بلكه برعكس، معتقديم چون زنان به طور فطري و غريزي بيش‌تر از مردان به خودآرايي و زيبايي خود اهميت مي‎دهند، در احكام نوراني اسلام كه مطابق با فطرت انسان است با تشويق زنان به آرايش و خودآرايي، زمينه‌ي اشباع و پاسخ‌گويي اين نياز زنان به خوبي فراهم شده است؛ ولي اسلام علاوه بر نياز فطري مذكور، نياز فطري ديگر زنان به حجاب و پوشش را نيز در نظر گرفته است؛ و چه زيبا در احكام متعالي خويش بين دو نياز فطري و غريزي زنان، يعني نياز به خودآرايي و نياز به حجاب و پوشش جمع نموده است. از طرفي زنان را تشويق نموده كه از زيورآلات و ديگر پوشش‌هاي زيبا استفاده نمايند و از طرف ديگر، به زنان دستور داده است از طريق حجاب و پوشش، از ارائه و نمايش آن به نامحرم و در نتيجه، تحريك روحي و رواني ديگران اجتناب نمايند.
ثانياً، منكر صداقت جوانان عزيز نمازخوان در موقع نماز نيستيم، بلكه به صداقت آنان مي‎انديشيم و به آن احترام مي‎گذاريم؛ ولي معتقديم نبايد آن گونه كه عبارت گوينده‌ي محترم القا مي‎كند، عواطف مذهبي جوانان، مثل صداقت در نماز، مورد سوء استفاده و مغالطه قرار گيرد.
ثالثاً، معتقديم اگر صداقت در نماز همراه با عفت و نجابت در پوشش مقابل نامحرم نباشد، مقدار صداقت در نماز هم مورد ترديد قرار مي‎گيرد؛ زيرا احكام نوراني اسلام احكامي يك پارچه است كه بايد به تمام آنها مؤمن و عامل بود.
هم‎چنين معتقديم اعمال صالح در يكديگر تأثير متقابل دارند، به گونه‎اي كه انجام يك عمل صالح در تشويق انسان به سمت كارهاي صالح ديگر و ترك كارهاي منكر و ناپسند مؤثر است؛ با اين توضيح كه مثلاً قرآن نماز را بازدارنده از كارهاي ناشايست و نامطلوب معرفي مي‎كند:
إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ.[٢١]
و از طرفي چون قرآن شكل حجاب بيرون از منزل بانوان در مقابل نامحرم را مقنعه «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ»[٢٢] و چادر «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ»[٢٣] معرفي مي‎نمايد؛ بنابراين، پوشيدن بلوز بلند و شلوار گشاد بدون مقنعه و چادر را براي بانوان و دختران جوان در مقابل نامحرم كاري ناشايست و نامطلوب مي‎داند؛ زيرا باعث جلب توجه نامحرم و تحريك روحي و رواني مي‎گردد، و روشن است كه يك دختر متدين و نماز‎خوان، كاري كه قرآن آن را نامطلوب مي‎داند، انجام نخواهد داد.

٦- لباس و پوشش و حق انتخاب آن
شبهه: بعضي با اين عبارت «سياه كه در اسلام مكروه است. من نمي‎دانم! مقررات مي‎گويد رنگ تيره، جوراب ضخيم، مانتوي بلند و گشاد، آستين بلند، شلوار پارچه‎اي گشاد، همين و همين و همين».[٢٤] اين گونه القاي شبهه كرده‎اند كه مقررات موجود لباس‎پوشيدن زنان در كشور، خلاف اسلام است. آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
توضيح: نگارنده‌ي محترم به ناحق در بخشي از يك سناريوي خود ساخته، با قطعي گرفتن كراهت رنگ سياه به طور مطلق از ديدگاه اسلام به مخاطب اين گونه القا نموده كه چون در مقررات فعلي، اصرار و اجبار بر استفاده از لباس‎هاي تيره و سياه است؛ بنابراين مقررات موجود، خلاف اسلام است.
پاسخ: اولاً، واقعيت بيرونيِ لباس پوشيدن بانوان در سطح جامعه و استفاده از انواع و اقسام جوراب‎هاي نازك و مانتوهاي كوتاه و شلوارهاي تنگ با رنگ‎هاي بسيار متنوع، حاكي از اين است كه يا اساساً مقررات ياد شده وجود خارجي ندارد، يا بر فرض وجود، متأسفانه به آن عمل نمي‎شود؛ ولي به هر حال، نتيجه‌ي هر دو احتمال مذكور واقعيت نداشتن اجبار بر پوشش خاصي است كه عبارت گوينده‌ي محترم، به دروغ و به طور غير واقعي القا كننده‌ي آن است.
ثانياً، فرض مي‎كنيم ادعاي ايشان واقعيت خارجي داشته باشد، همان‎گونه كه قبلاً گذشت حجاب تيره براي بانوان و دختران (در مواجهه با نامحرم) كراهتي ندارد؛ بنابراين، ادعاي كراهت لباس تيره و مشكي براي بانوان و دختران اساساً نادرست است؛ اما موارد ديگر، مثل جوراب ضخيم، مانتوي بلند و غيره، چون در راستاي تأمين حجاب بيش‎تر و بهتر بانوان است، مورد قبول اسلام است؛ لذا مقررات مذكور بر فرض وجود، خلاف اسلام نيست.
شبهه: بعضي با اين عبارت كه «بايد به انسان دنياي امروز اجازه داد كه خودش لباس انتخاب كند»[٢٥] خواسته‎اند اين شبهه را القا كنند كه انسان امروزي در انتخاب لباس آزاد نيست و به او اجازه نمي‎دهند خودش لباس انتخاب كند. آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: اولاً، واقعيت خارجيِ رفتن افراد، اعم از مرد و زن، دختر و پسر، جوان و غير جوان به مغازه‎هاي لباس فروشي و گاهي صرف ساعت‎ها وقت براي انتخاب يك مدل و رنگ خاص، حاكي از اين است كه افراد در انتخاب لباس آزادند؛ البته طبيعي است كه در هر جامعه‎اي به تناسب هنجارها و ارزش‎هاي حاكم بر جامعه، نوع خاصي از لباس‎ها و پوشش‎ها در مغازه‎ها وجود دارد كه به نحوي انتخاب افراد را محدود مي‎كند، ولي اين امر عمومي است و اختصاص به جامعه‌ي ما ندارد.
ثانياً، در اين كه انسان موجودي انتخاب‎گر است، تفاوتي بين انسان امروز و ديروز نيست؛ مهم كيفي و ارزشمند بودن انتخاب است. دو شرط زير در كنار يكديگر يك انتخاب را كيفي و ارزشمند مي‎كند:
الف) انتخابي كه از روي شناخت و آگاهي صحيح و كامل صورت مي‎گيرد.
ب) انتخاب آگاهانه‎اي كه منجر به تأمين منافع و مصالح حقيقي انسان، اعم از منافع اخروي، دنيوي، فردي و اجتماعي ‎گردد. در خصوص انتخاب لباس نيز همين دو شرط صادق است.
ثالثاً، فرض كنيد دختر جواني با لباس بسيار نازك و بدن‎نما از منزل بيرون بيايد؛ اگر از او سؤال كنيد اين چه نوع لباسي است كه پوشيده‎اي؟ و او در جواب بگويد لباسي است كه خودم انتخاب كرده‎ام؛ آيا عقل سليم و شرع حكيم چنين اجازه‌اي به او مي‌دهد كه با لباس مذكور وارد جامعه شود و باعث تحريك و تهييج جنسي جوانان گردد؟ ما مطمئن هستيم كه پاسخ شما نيز به اين سؤال منفي است؛ زيرا شما نيز انسان منطقي و معقولي هستيد و چهارچوب‎هاي معقول و مشروع را قبول داريد.

--------------------------------------------
پاورقى ها:
[١] . مرتضي زنده‏دلان، روزنامه نوروز ١٨ / ٤ / ٨٠ ، ص ٨.
[٢] . محمد بن يعقوب كليني، فروع كافي، ج ٥، كتاب النكاح، ص ٥٥٩، حديث ١٢.
[٣] . حر عاملي، وسائل الشيعه، ج ١٤، كتاب النكاح، ص ١١٤، حديث ١.
[٤] . سوره‌ي نور (٢٤)، آيه‌ي ٣١.
[٥] . سوره‌ي نور (٢٤)، آيه‌ي ٦٠.
[٦] . سوره‌ي احزاب (٣٣)، آيه‌ي ٣٣.
[٧] . فاطمه هرسن، حديث هدايت در نشستي با چند تن از بانوان غير ايراني (اتريشي) اينك ديگر رو به شرق نماز مي‎گذاريم، مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي‌٤٦، دي ماه ٧٤، ص ٢٣.
[٨] . گيو نمازي، هم‎انديشي جوانان درباره لباس پوشيدن، روزنامه نوروز، ١٨ / ٤ / ٨٠، ص٨.
[٩]. نهج‌البلاغه، تحقيق صبحي صالح، حكمت ١٦١، ص٥٠٠.
[١٠]. ر.ك : مقاله‎ي نگارنده «هم‎انديشي منطقي با جوانان درباره‎ي لباس» پاسخ به مقاله‎ي روزنامه‎ي نوروز با عنوان «هم‎انديشي جوانان درباره لباس پوشيدن» روزنامه‎ي جمهوري اسلامي، تاريخ ١٩ و ٢١ شهريور ١٣٨٠.
[١١] . اژدر شهابي، روزنامه‌ي آفتاب، ٢٤ شهريور ١٣٨٠، ص ٦.
[١٢] . سوره‌ي مائده (٥)، آيه‌ي ٥٤.
[١٣] . ابن شعبه حرّاني، تحف العقول، ص ٤٥.
[١٤] . گيو نمازي، روزنامه‎ي نوروز، ١٨ / ٤ / ٨٠، ص ٨، ستون دوم.
[١٥] . همان.
[١٦] . همان.
[١٧] . گيو نمازي، هم‎انديشي جوانان درباره لباس پوشيدن، روزنامه‎ي نوروز ١٨/٤/٨٠ ص٨، ستون آخر.
[١٨] . همان.
[١٩] . محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج٢، ص ٣٥٢، واژه‌ي حريت.
[٢٠] . گيو نمازي، روزنامه‎ي نوروز، ١٨ / ٤ / ٨٠، صفحه‌ي ٨، ستون پنجم.
[٢١] . سوره‌ي عنكبوت (٢٩)، آيه‌ي ٤٥.
[٢٢] . سوره‌ي نور (٢٤)، آيه‌ي ٣١.
[٢٣] . سوره‌ي احزاب (٣٣)، آيه‌ي ٥٩.
[٢٤] . گيو نمازي، روزنامه‎ي نوروز، ١٨ / ٤ / ٨٠، صفحه‌ي ٨، ستون اول.
[٢٥] . گيو نمازي، روزنامه‎ي نوروز، ١٨ / ٤ / ٨٠، صفحه‌ي ٨، ستون چهارم.

۳
فصل پنجم فصل پنجم :

کارآمدي چادر و حجاب شناسي

علاوه بر فوايد بسيار زياد فردي و اجتماعي حجاب در شكل چادر، حجاب چادري بانوان در انقلاب‎هاي ديني، يك سمبل و نماد مبارزه با اهداف استعماري و استكباري نيز هست. قبلاً در فصل اول كلامي از فرانتس فانون درباره‎ي سمبل و نماد ضد استعماري بودن حجاب چادري زنان در انقلاب الجزاير بر ضد دولت فرانسه نقل شد. به اعتراف دشمنان انقلاب اسلامي، اين سمبل و نماد بودن در مورد حجاب چادري بانوان ايراني نيز وجود دارد. ريون كركت (ادوارد شرلي) صهيونيست و مسئول سابق شبكه جاسوسي سياه در ايران مي‎گويد: «چادر نمادي است كه وجود انقلاب را در سر هر چهار راه به نمايش مي‎گذارد؛ با چادر مي‎توان اين احساس را پديد آورد كه انقلاب اسلامي هنوز زنده و جاويد است»[١] به رغم اين‎كه دشمنان چنين صريح خشم خود را درباره‎ي چادر اظهار مي‎دارند، متأسفانه عده‎اي در داخل در صدد مخدوش جلوه دادن كارآمدي حجاب در شكل چادر هستند؛ از اين رو، فصل پنجم اين اثر به بررسي كارآمدي حجاب و پوشش اسلامي در غالب چادر و چادر مشكي پرداخته است.

١- مسئله‎ي دست و پاگير بودن حجاب در شكل چادر
شبهه: بعضي در كارآمدي چادر اين گونه شبهه كرده‎اند كه «اين نوع حجاب دست‎وپاگير است.»[٢] آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: اولاً، گرچه حجاب در شكل چادر رايج ايراني، ممكن است براي برخي افرادي كه از سنين كودكي استفاده از آن را تمرين نكرد‎ه‎اند، مقداري مشكل باشد، ولي براي همه‌ي زنان، خصوصاً بانواني كه تجربه‌ي كافي استفاده از آن را دارند مشكل نيست. به همين دليل اگر از زنان متديني كه از سنين قبل از بلوغ به استفاده از چادر عادت كرده‎اند سؤال شود كه آيا استفاده از چادر براي شما دست و پاگير است، پاسخ آنها منفي است.
ثانياً، يكي از علل دست و پاگير دانستن چادرهاي ايراني و سختي كنترل آن براي بعضي از بانواني كه خيلي استفاده از آن را تمرين نكرده‎اند، باز بودن جلوي آن است، كه براي حل اين مشكل نيز زنان و دختران مي‎توانند از «عباءة» چادرهاي مشكي زنان عرب كه داراي آستين است استفاده نمايند كه كنترل آن آسان است. هم اكنون نيز عده‎اي از زنان و دختران ايراني از اين نوع چادر استفاده مي‎كنند.

٢- حجاب مشكي در تابستان
شبهه: بعضي گفته‌اند: «چون رنگ مشكي نور را جذب مي‎كند، پس در تابستان معمولاً نمي‎توان دختران را به حجاب تيره (مثل چادر مشكي) تشويق كرد».[٣] آيا اين ادعا صحيح است؟
پاسخ: اولاًً، پوشش تيره و مشكي در بعضي از مناطق كه داراي تابستان گرم است، اساساً براي دسته‎اي از بانوان و دختران باعث مشقت نيست و براي دسته‎اي ديگر، بر فرض مشقت‎آور بودن، قابل تحمل است.
دسته اول (كساني كه در تابستان گرم، حجاب مشكي براي آنها مشقت ندارد) بانوان و دختران معتقد و مؤمني هستند كه به نقش حجاب برتر، مثل چادر مشكي، اعتقاد و باور راسخ دارند؛ از اين رو نسبت به بعضي مشكلات احتمالي آن، احساس مشقتي ندارند.
اساساً وقتي انسان عملي را از روي عقيده‌ي راسخ انجام دهد نسبت به عوارض و پيامدهاي سخت آن احساس مشقتي ندارد. در سيره‌ي انبياي الهي و معصومين(ع)، اصحاب و ياران ائمه‌ي اطهار(ع) و عالمان مجاهد، نمونه‎هاي بسيار زيادي وجود دارد كه در برابر مشقت‎هاي نشأت گرفته از پذيرش يك عقيده و ايمان، احساس مشقتي نداشته‎ا‎ند.[٤]
در روايتي از امام صادق(ع) نيز تصريح شده است؛ «ما ضَعُفَ بدن عما قوِيت عليه النية»؛[٥]جسم و بدن انسان، در مقابل كارهايي كه بر اساس نيت و اعتقاد دروني قوي انجام مي‎گيرد، احساس ضعف و مشقت نمي‎كند.
در جريان اسارت زنان اهل بيت(ع) پس از قيام خونين عاشورا و هم‎چنين كشف حجاب زنان به وسيله‌ي رضاخان در ايران، حكايت‎ها و خاطرات تاريخي و ماندگار فراواني از مقاومت و پايداري زنان مؤمن و عفيف در مقابل بي‎حجابي نقل شده است.[٦] مطالعه‌ي اين حكايت‎ها براي بانوان و دختران جوان و عفيف بسيار آموزنده و افتخارآميز است.
از اين قضايا به خوبي استفاده مي‎شود كه زنان مؤمن، نه تنها احساس مشقتي نسبت به حجاب نداشته‎اند، بلكه بر عكس، جدايي آنها از حجاب برتر، مثل چادر مشكي، باعث اذيت و آزار روحي آنان بوده است. در قضيه‌ي كشف حجاب رضاخان نقل شده است كه برداشتن چادر از سر زنان باعث گرديد كه عده‎اي از آنها از شدت غصه و ناراحتي دق و فوت نمايند.[٧]
اما دسته‌ي دوم (كساني كه ممكن است حجاب تيره و مشكي براي آنها مشقت داشته باشد، ولي سختي و مشقت آن را تحمل مي‎كنند) بانوان و دختراني هستند كه به دليل قرار داشتن در محيط ديني و مذهبي خانواده و جامعه، از كودكي به اين ‎گونه حجاب عادت نموده‎اند؛ لذا در بزرگ‌سالي، سختي احتمالي حجاب مشكي براي آنها قابل تحمل است.
در علم روان‌شناسي و تعليم و تربيت، در مبحث عادت گفته مي‎شود كه اگر انسان از كودكي به انجام كاري عادت كرد، نه تنها انجام آن برايش مشقت‎آور نيست، بلكه برعكس، ترك و جدايي از آن عمل برايش مشقت دارد. همين نكته‌ي مهم، رمز و راز توصيه‌ي ائمه‌ي اطهار(ع) به والدين در عادت دادن فرزندان به كارهاي شايسته‌اي، مثل نماز و اذكار آن و روزه‌ي ناقص در سنين كودكي است.[٨] بر اساس همين تأثير شگرف مقوله‌ي تمرين و عادت متربي به كارهاي شايسته، و به موازات آن آگاهي بخشي درباره‎ي آثار مثبت كارهاي خير است كه معمولاً در كتاب‌هاي تربيت اسلامي از روش‎هاي تربيتي، هم چون «تلقين به نفس» و «تحميل بر نفس» در كنار ديگر روش‎هاي تربيتي مهم، مثل «اعطاي بينش» بحث مي‎شود.[٩]
بنابراين، با اسثثنا شدن دو دسته‎ي قبل نمي‌توان به طور مطلق و كلي ادعا نمود كه حجاب مشكي در تابستان مناطق گرم، براي همه‌ي بانوان و دختران، فارغ از هر مقدار اعتقاد ديني و هر نوع محيط تربيتي مشقت دارد و نمي‎توان به آن تشويق كرد.
ثانياً، اجمالاً مي‎پذيريم كه ممكن است حجاب مشكي در تابستان برخي از مناطق بسيار گرم براي بعضي از افرادي كه از دو دسته‌ي قبل نيستند مشقت‎آور باشد، ولي نمي‎پذيريم تحمل هر گونه مشقت و سختي به طور مطلق غير معقول و نامطلوب باشد. طبق آموزه‎هاي معصومين(ع) كه تجربه‌ي زندگي انسان‎ها و واقعيت خارجي نيز مؤيد آن است، اساساً زندگي دنيا بدون سختي و مشقت وجود خارجي ندارد. در احاديث، دنيا خانه‌ي محنت و سختي معرفي شده است: «الدنيا دار المحنة»[١٠]و «دار بالبلاء محفوفة».[١١] فلسفه و رمز و راز آميختگي دنيا با سختي و مشقت نيز اين است كه انسان در وصول به سعادت الهي كه براي آن خلق شده است به تحمل سختي‎هايي كه سازنده‌ي كمال انساني هستند نيازمند است و به تعبير قرآن، چه بسا كاري داراي سختي باشد و انسان از انجام آن اكراه داشته باشد، ولي خداوند خير و نيكي انسان را در آن قرار مي‎دهد:
فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً. [١٢]
علاوه بر اين در متون ديني، دست‌يابي به كرامت‎ها و بهشت جاودان در گرو تحمل سختي دانسته شده است:
المكارم بالمكاره[١٣] بالمكاره تنال الجنة.[١٤]
اساساً فلسفه‌ي همراهي بعضي از احكام و تعاليم، مثل روزه، حجاب و جهاد با كلفت و سختي، در واقع، براي تأمين نيازمندي مذكور بدون هيچ‎گونه تبعيض بين زن و مرد است؛ مثلاً اگر استفاده از حجاب كامل در تابستان مناطق گرم براي برخي بانوان و دختران با سختي و مشقت همراه است، طبق گفته‌ي قرآن كريم، بعضي از احكام الهي ويژه‌ي مردان، مانند جهاد نيز با سختي و مشكلات همراه است:
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ.[١٥]
نكته‌ي جالب اين است كه همان گونه كه بعضي افراد، امروزه به بهانه‌ي گرما، در حجاب و پوشش زنان در تابستان تشكيك مي‎نمايند، طبق فرموده‌ي قرآن، عده‎اي راحت‎طلب براي جهاد مردان در هواي گرم نيز تشكيك مي‎كرده‎اند و مي‎گفتند در هواي گرم براي جهاد كوچ و هجرت نكنيد «قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ»[١٦] كه خداوند به پيامبر(ص) مي‎فرمايد در جواب آنها بگو:
نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ؛[١٧] اگر مي‎دانستند حرارت آتش جهنم از حرارت گرماي تابستان بيش‎تر است.
علاوه بر نقل، عقل نيز در مواردي كه تحمل سختي در زندگي دنيا باعث دست‎يابي به هدف والاتر و بالاتر است، حكم به مطلوبيت آن مي‎كند؛ مثلاً اگر تأمين سلامت جسماني انسان، به عنوان هدفي مهم، به انجام عمل جراحي سخت يا خوردن فلان داروي بسيار تلخ و مشقت‎آور نيازمند باشد. عقل و نقل هر دو حكم به لزوم تحمل سختي ومشقت مي‎كنند، تا غرض بالاتر، كه حفظ سلامتي جسماني است، تأمين گردد.
چون شارع مقدس به عنوان يك طبيب روحاني[١٨] تشخيص داده است كه سلامت روحي و رواني افراد جامعه متوقف بر رعايت حجاب برتر، مثل چادر مشكي در مقابل نامحرم است، لذا پوشش چادر مشكي، حتي در هواي گرم، عقلاً و نقلاً امري راجح و مطلوب است؛ و برخلاف شبهاتي كه بعضي با تبليغات القايي منفي، به منظور فرهنگ‎سازي بر ضد چادر مشكي منتشر مي‎كنند، تجربه‌ي بيش از بيست سال پس از انقلاب اسلامي و گسترش سريع استفاده از چادر مشكي در بين زنان و دختران مؤمن و عفيف، خود بهترين شاهد است كه استفاده از اين نوع حجاب مشكل نيست، و لذا قابل تشويق است. براساس نظرسنجي و تحقيقي كه به تازگي صورت گرفته است ٦٥ درصد از پاسخ‌گويان، استفاده از چادر مشكي را در مجامع عمومي پسنديده‌اند.[١٩]
علاوه بر عقل، ائمه‎(ع) و خاندان اهل بيت نيز نظراً و عملاً انسان را به تحمل مشكلاتي، كه در راستاي سعادت و تكامل جسماني و روحاني اوست، تشويق نموده‎اند. در بُعد نظري، امام علي(ع) در وصيتي به فرزند خود، امام حسن(ع) فرموده‎اند:
عَوِّدْ نفسَك التصبّر علي المكروه؛[٢٠] نفس خود را به صبر و بردباري بر كار سخت عادت بده.
در روايت ديگري، ايشان كارهايي را كه انسان با اكراه و سختي بر خويشتن تحميل مي‎نمايد از بهترين اعمال دانسته‎اند:
اَفضَلُ الاعمالِ ما اَكرَهْتَ نفسَك عليه.[٢١]
در بُعد عملي نيز، فرزند امام سجاد(ع) مي‎فرمايد:
وقتي جدم امام حسين(ع) شهيد شد، زنان بني هاشم در عزاي حضرت، لباس مشكي پوشيدند و اين لباس را در گرما و سرما تغيير نمي‎دادند.[٢٢]
حاصل اين كه صرف سخت بودن بعضي از احكام، مانند پوشيدن چادر مشكي در هواي گرم، باعث نمي‎شود كه اين گونه حجاب قابل ترويج و تشويق نباشد.

٣- رابطه‎ي حجاب مشكي و بيماري‎هاي استخواني
شبهه: بعضي اين گونه ادعا كرده‌اند كه استفاده از لباس‎هاي با رنگ سياه (مانند مقنعه و چادر مشكي) روي سلامتي خانم‎ها تأثير منفي دارد و باعث بيماري‌هاي استخواني مي‎گردد.[٢٣] آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: اولاً، اگر گوينده‌ي محترم با استناد به پژوهش‎هاي ميداني مشخص و متعدد ادعا كرده بود كه پوشش لباس‎هاي مشكي، علت ايجاد بيماري‎هاي استخواني است، آن وقت در حد يك احتمال مي‎توانستيم به ادعاي مذكور توجه و آن را مورد مطالعه و بررسي بيش‌تر قرار دهيم؛ ولي از آن جايي كه ادعا كننده هيچ دليل و مدرك علمي معتبري براي ادعاي خود ارائه نكرده است؛ بنابراين، ادعاي ايشان فاقد دليل و مدرك، و در نتيجه، فاقد ارزش و اعتبار علمي است.
ثانياً، برعكس ادعاي فوق، كارشناسان، وجود رابطه‌ي بين پوشش لباس‎هاي مشكي و ايجاد بيماري‎هاي استخواني را انكار كرده‎اند. «استفاده از چادر و مقنعه ـ كه مصداق بارز و رايج آن در جامعه‌ي امروزي ما چادر و مقنعه‌ي مشكي است ـ بيماري استخواني ايجاد نمي‎كند.»[٢٤]

٤- رابطه‎ي حجاب مشكي و افسردگي و اندوهناكي
شبهه: بعضي افراد اين گونه ادعا كرده‎اند كه استفاده‌ي مكرر از لباس‎هايي با رنگ تيره و سياه (مثل مقنعه و چادر مشكي) مي‎تواند به افسردگي بينجامد.[٢٥] آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: از دو كلمه‌ي «مكرر» و «مي‎تواند» فهيمده مي‎شود كه ايشان دو مطلب را قبول دارد.
مطلب اول: ادعا كننده‌ي محترم قبول دارد كه اگر استفاده از پوشش و لباس سياه، مثل چادر مشكي، به طور مكرر و دايمي نباشد، بلكه فقط در بيرون از منزل و در مواجهه با نامحرم باشد، باعث افسردگي نخواهد بود.
مطلب دوم: از كلمه‎ي «مي‎تواند» مي‎فهميم ادعا كننده‎ي محترم قبول دارند كه حتي استفاده مكرر و دايمي از لباس سياه فقط، به طور احتمالي ممكن است به افسردگي منجر شود؛ يعني اين گونه نيست كه بين پوشش مكرر و دايمي لباس تيره و مشكي و افسردگي رابطه‌ي قطعي و لزومي باشد.
بنابراين، مدعاي ايشان مبين يك رابطه‌ي احتمالي بين استفاده‌ي مكرر از لباس سياه و افسردگي است؛ ولي همين رابطه‌ي احتمالي نيز نادرست است؛ زيرا:
اولاً، ادعا كننده‌ي محترم، حتي براي اثبات همين رابطه‌ي احتمالي نيز دليل و مدرك ارائه نكرده است؛ بنابراين، كلام ايشان مدعايي بدون دليل و مدرك و در نتيجه، فاقد ارزش و اعتبار علمي است.
ثانياً، همين رابطه‌ي احتمالي و بدون دليل و مدرك گوينده‌ي محترم نيز نادرست است؛ زيرا يكي از روان‎پزشكان معتقد است «اين حرف كه پوشش تيره بانوان يا آقايان در جامعه دليل افسردگي است كاملاً سخن غلطي است و هيچ پايه‎ي علمي ندارد»؛[٢٦] هم‎چنين بر اساس نتايج مشورت‌هاي علمي كه نگارنده با بعضي از روان‌شناسان و روان‌پزشكان انجام داده، ممكن است افسردگي بعضي از افراد، علت تمايل آنها به پوشش سياه باشد، ولي پوشش سياه افراد علت ايجاد افسردگي آنها نيست؛[٢٧] و بين اين دو نكته تفاوت بسيار ظريفي است و خلط بين آن دو باعث اظهار نظر نادرست ادعا كننده‌ي محترم گرديده است.
اگر ادعا شود كه همين تمايل احتمالي بعضي افراد افسرده به پوشش سياه نيز مبين نوعي رابطه‌ي اجمالي بين افسردگي و پوشش تيره و مشكي است، بايد گفت:
اولاً، رابطه‌ي فوق نيز، مانند رابطه‌ي قبلي، احتمالي و بدون ارائه‌ي دليل و مدرك است و در نتيجه فاقد ارزش و اعتبار علمي است.
ثانياً، بر فرض كه رابطه‌ي احتمالي مذكور، با پژوهش‎هاي ميداني تأييد شود، باز هم نتيجه‌ي اين پژوهش‎ها قطعي و قابل اعتماد نخواهد بود؛ زيرا كنترل تمامي عوامل و علايم تأثيرگذار در نتايج پژوهش‎هاي ميداني بسيار مشكل است.
توضيح مختصر اين‎كه، افسردگي از بيماري‌هاي روحي و رواني بسيار پيچيده‌اي است كه داراي عوامل و علايم و تظاهرات رفتاري مختلف و حتي متضاد است؛ مثلاً بعضي افراد افسرده ممكن است به بي‎اشتهايي و عده‌اي ديگر به پرخوري متمايل شوند. در خصوص پوشش نيز ممكن است بعضي از افراد افسرده، به پوشيدن لباس تيره و عده‌اي نيز به لباس‌هايي با رنگ غير تيره تمايل پيدا كنند؛ بنابراين، حتي استناد به پژوهش‎هاي ميداني نيز اثبات كننده‌ي مدعاي مذكور نخواهد بود.
پس استفاده از چادر مشكي برخلاف ادعاهاي به ظاهر علمي بعضي از افراد، نه تنها عارضه‌ي منفي ندارد، بلكه با فلسفه‌ي حجاب و پوشش زنان در مقابل نامحرم، يعني عدم تهييج و تحريك و ايجاد آرامش رواني در جامعه نيز سازگار است. امروزه در روان‌شناسي رنگ‌ها، اين كه رنگ مشكي رنگي صامت و غير فعال است و باعث تحريك و جلب توجه نمي‎شود، يك واقعيت مسلم است. در كتاب روان‎شناسي رنگ‌ها درباره‌ي رنگ سياه گفته شده است كه «سياه نمايانگر مرز مطلق است»؛[٢٨] بنابراين، فردي كه در مقابل نامحرم و در بيرون منزل، از حجاب مشكي استفاده مي‌كند با اين كار، مرز مطلق و كاملي بين خود و افراد نامحرم ايجاد مي‌نمايد. وقتي كه خانمي در بيرون منزل چادر مشكي به سر مي‌كند، مي‌خواهد نشان دهد كه نامحرم حق ندارد به اين حريم نزديك شود؛ زيرا اين حريم، حريم حيا و عفت است، نه جاي بي‌حيايي و هرزگي و هوس‎‎بازي؛ او با حجاب مشكي خود مي‌خواهد نگاه تيز هرزگي و ابتذال را بشكند و نگذارد نامحرمي در حريم عفت و پاكي و نجابت او وارد شود و حرمت او را از بين ببرد.
هم‌چنين در روان‌شناسي رنگ‌ها آمده است كه سياه به معناي «نه» بوده و نقطه‌ي مقابل «بله» يعني رنگ سفيد است؛[٢٩] بنابراين، وقتي بانوان در مقابل نامحرم از حجاب مشكي استفاده مي‌كنند، در واقع مي‌خواهند به او «نه» بگويند؛ و در مقابل، آنهايي كه لباس سفيد مي‌پوشند، در واقع راه نگاه‌ها را به سوي خود باز مي‌گذارند و آنهايي كه لباس‌هاي رنگارنگ و جذاب مي‌پوشند خواسته يا ناخواسته خود را در معرض نگاه‌هاي هرزه و آلوده قرار مي‌دهند. از نظر رواني نيز وقتي انسان پارچه‌ي مشكي را مي‌بيند، ديگر چندان رغبتي براي نگاه كردن ندارد و خودبه‌خود نظر را برمي‌گرداند؛ و در مقابل، نگاه به رنگ‌هاي روشن چشم را باز مي‌كند و براي ديدن و استمرار آن رغبت ايجاد مي‌كند؛ و استفاده‌ي بانوان از لباس‌هاي رنگارنگ نيز باعث جلب توجّه مردان نامحرم مي‌گردد.
در حديثي نقل شده است:
حضرت موسي(ع) در يكي از مجالس خود نشسته بود كه ناگهان ابليس در حالي كه كلاه رنگين بر سر داشت وارد شد؛ وقتي به حضرت موسي(ع) نزديك شد، كلاه رنگين خود را برداشت و به حضرت موسي(ع) سلام كرد. حضرت موسي(ع) پرسيد: تو كيستي؟ گفت: من ابليس هستم. حضرت موسي(ع) گفت: خدا تو را هلاك كند، براي چه نزد من آمده‌اي؟ ابليس گفت: به خاطر مقام و منزلت تو در نزد خدا، آمدم سلامي به تو بگويم. آن حضرت سؤال كرد: آنچه بر سر داري (كلاه رنگارنگ) براي چيست؟ ابليس در پاسخ گفت: به وسيله‌ي آن قلوب فرزند آدم را مي‌ربايم.[٣٠]
بدون ترديد، همان‌گونه كه دنيا، در شكل كلاه رنگارنگ ابليس، باعث فريفته شدن عده‌ي فراواني مي‌گردد، مظاهر رنگين دنيا، مثل لباس‌هاي رنگارنگ در اندام زنان و دختران جوان نيز، باعث فريفتگي مردان و جوانان مي‌گردد و هيچ انسان منصفي در اين مطلب ترديد ندارد.
با توجّه به آنچه در مباحث قبل گذشت كه رنگ حجاب قرآني (خمار و جلباب) نيز - آن‌گونه كه از شواهد لغوي، حديثي و تاريخي استنباط مي‌گردد ـ مشكي بوده است؛ و با عنايت به آنچه بيان شد كه از نظر روان‎شناسي، رنگ مشكي رنگي صامت و غير فعال است و اين ويژگي در تأمين فلسفه‎ي حجاب بانوان نقش بسيار مؤثري دارد. بايد به نگاه روان‌شناسانه‎ي عميقِ وحي قرآني و به انتخاب زنان مسلمان و ايراني آفرين گفت كه در زماني كه هنوز روان‌شناسي در غرب از مادر علم متولد نشده بود، مادران و بانوان مسلمان و ايراني به بركت تقواي الهي و نورانيت تعاليم دين مبين اسلام، روان‌شناسانه‌تر از دانشمندان امروزي، چادر مشكي را براي حجاب بيرون از منزل خويش انتخاب نموده‌اند.[٣١]

شبهه: برخي با اين عبارت كه «فرياد شادي‌ام را آواي شوم مي‌دانند. چشم‌هايم را به روي شادي مي‌بندند. من مي‌خواهم سپيد بپوشم، شاد باشم، شادي كنم.»[٣٢] خواسته‌اند ادعا نمايند كه سفيدپوشي شادي‌آور و بالعكس سياه‌پوشي، باعث حزن و اندوه مي‌گردد. آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: اوّلاً، وارد نمودن اتهامِ مخالفت با شادي به عدّه‌اي نامعلوم، روش معقول و منطقي نيست. اي كاش گوينده‌ي محترم مرجع ضميرهاي «مي‌دانند» و «مي‌بندند» در عبارت فوق را مشخص مي‌نمود، تا به طور صريح و شفاف مي‌توانستيم با ايشان گفت‌وگوي منطقي داشته باشيم؛ به هر حال چون مخاطب اتهام ياد شده معلوم نيست، از بررسي آن صرف‌نظر مي‌كنيم.
ثانياً، اين كه گفته‌اند مي‌خواهند لباس سپيد بپوشند، بايد گفت نوع و رنگ پوشش افراد، اعم از زن و مرد، در هر جامعه‌اي، متأثّر از عوامل و شرايط مختلف شغلي، زماني، مذهبي و غيره است؛[٣٣] مثلاً پزشكان و پرستاران در محيط كار خود از لباس سفيد استفاده مي‌كنند؛ دختران جوان، هنگام عروس شدن لباس سپيد مي‌پوشند و سپس آن را كنار مي‌گذارند؛ رهبران ديني و طلّابي كه از سلسله‌ي جليله‌ي سادات هستند، به طور دايمي از عمامه‌ي سياه رنگ استفاده مي‌كنند؛ براي مردان در مراسم احرام حج مستحب است لباس سپيد بپوشند، ولي به دليل حساسيت بيش‌تر نسبت به حجاب و پوشش زنان، به آنها شرعاً اجازه داده شده از همان لباس معمولي، ولو اين‌كه رنگ آن سپيد نباشد، استفاده كنند.[٣٤]
علاوه بر اين، همه‌ي افراد، اعم از زن و مرد، از پوشيدن لباس شهرت؛ يعني لباسي كه مطابق شأن افراد نيست و باعث انگشت‌نما شدن آنان مي‌گردد منع شده‌اند؛[٣٥] و واضح است كه رنگ‌هاي غيرمتعارف يكي از عوامل تحقق لباس شهرت مي‎باشد.
حاصل اين‌كه ايشان، همانند هر فرد ديگري، خواه به عنوان يك فرد متدين و خواه به عنوان يك شهروند ايراني، در مورد استفاده از لباس سپيد، متأثّر از عوامل مختلف ياد شده هستند و اين مطلب منحصر به ايشان نيز نمي‎باشد، بلكه همه‌ي افراد در همه‌ي جوامع در انتخاب نوع و رنگ پوشش، متأثّر از عوامل و شرايط متعددي شبيه عوامل و شرايط فوق هستند.
اين‌كه گفته‌اند مي‌خواهند شاد باشند و ديگران را نيز شاد كنند، بسيار مطلوب است. از نظر اسلام عزيز و احكام نوراني و مترقي آن نيز، شاد بودن و شاد كردن ديگران بسيار مورد تشويق و توصيه قرار گرفته است،[٣٦] ولي آنچه در اين‎جا شايسته‌ي توضيح مي‎باشد دو نكته‌ي بسيار مهم است:
نكته‌ي اوّل: عدّه‌اي با پذيرش اين پيش‌فرض كه استفاده از لباس مشكي، لزوماً نشانه‌ي عزا و فقدان شادي است، تلاش مي‌كنند افراد استفاده كننده از لباس‌هاي مشكي را افراد غمگين، و افراد استفاده كننده از لباس‌هاي رنگين‌ را افراد شاد بدانند؛[٣٧] حال آن‌كه اين تصور و پيش‌فرض، نادرست است؛ زيرا نه همه‌ي افرادي كه از لباس‌هاي مشكي استفاده مي‌كنند، لزوماً افراد غمگين‎اند، و نه همه‎ي افرادي كه از لباس‎هاي رنگين استفاده مي‎كنند، لزوماً افراد شادي هستند؛ زيرا در جوامع و گروه‌هاي مختلف، لباس مشكي علامت و نشانه‌ي امور مختلفي قرار گرفته است؛ گاهي لباس مشكي علامت و شعار عده‌ي خاصي بوده است، مثل بني‌عباس كه پوشش مشكي شعار آنان بوده است، يا مثل سلسله‌ي جليله‌ي سادات روحاني كه استفاده از عمامه‌ي مشكي، علامت سيادت براي آنان است. براساس روايات، پيامبر اكرم(ص) نيز از عمامه‌ي مشكي استفاده مي‌كردند.[٣٨]
گاهي از نظر عده‌اي پوشيدن لباس مشكي نشانه‌ي زيبايي است؛[٣٩] گاهي پوشش مشكي، نشانه‎ي وقار و سنگيني است، مثل هنگامي كه بانوان از اين پوشش در بيرون منزل استفاده مي‌كنند؛ پس اين‌كه بعضي خيال مي‌كنند التزام به پوشيدن چادر مشكي، منافي با شادماني و ملازم با غم و اندوه و افسردگي است، تصور صحيحي نيست؛ دين و مذهب و پاي‌بندي به احكام آن، مثل رعايت حجاب برتر و استفاده از چادر مشكي، باعث آرامش روحي و رواني خود بانوان و ديگر افراد جامعه است. قبلاً درباره‌ي يافته‌هاي روان‌شناسي رنگ‌ها در باب مطلوبيت رنگ مشكي براي حجاب بانوان در بيرون منزل و مطلوبيت اين نوع حجاب از نظر متون ديني مطالبي نقل شد. ديل كارنگي درباره‌ي هماهنگي و تناسب بين يافته‌هاي علوم جديدي، مثل روان‌پزشكي و تعاليم پيامبران(ص) چنين گفته است:
امروز جديدترين علم، يعني روان‌پزشكي همان چيزهايي را تعليم مي‌دهد كه پيامبران به مردم آموختند؛ زيرا آنان دريافته‌اند كه داشتن يك ايمان محكم، نگراني، تشويش، هيجان و ترس را برطرف مي‌كند.[٤٠]
نكته‌ي دوّم: عدم آگاهي از مفهوم جامع و كامل شادماني باعث شده است كه برخي شادي و نشاط را فقط در بُعد مادي و زودگذر آن منحصر نمايند و از شادماني‌هاي اصيل كه از اعتقاد به امور معنوي و پايدار به دست مي‎آيد غفلت نمايند.
يكي از پژوهشگراني كه ساليان دراز در غرب زيسته و درباره‌ي شادي تحقيقات فراواني كرده است، به دخالت عنصر معنويت و اعتقادات در ازدياد شادي‌هاي اصيل و پايدار تأكيد فراوان دارد. ايشان معتقد است انسان براي نجات از مشكلات كنوني و دست‌يابي به شادي هميشگي بايد اعتقاد و باور خود را تصحيح كند و بپذيرد كه در زندگي شادي‌هايي به مراتب عميق‌تر از شادي‌ها و لذت‌هاي جسماني وجود دارند كه دست‌يابي به آنها نيازمند صرف وقت، تلاش و صبر و حوصله است. وي معتقد است با تقويت ارزش‌هاي انساني، هم‎چون: عشق خدمت به مردم، خوش‌بيني، خيرخواهي، سپاس‌گزاري، رضايت، قناعت، گذشت و زدودن رذايل اخلاقي، مي‌توان به شادي دست يافت.[٤١]

٥- آيا بانوان مشكي پوش نمي‎توانند رنگ‎هاي غير مشكي را بشناسند؟
شبهه: پدرم هيچ وقت مرا بيرون خانه نمي‌شناسد، مي‌گويد همه‌ي شما سياه پوشيده‌ايد. راست مي‌گويد، يكدست سياهيم سياه... از رنگ‌ها تنها سياه را مي‌شناسيم، نه قرمز را، نه آبي را، نه سبز را و نه بنفش را،[٤٢] گوينده‎ي محترم در عبارت فوق دو ادعا نموده است.
ادّعاي اوّل: همه‌ي زنان در بيرون منزل لباس سياه مي‌پوشند.
پاسخ ادعاي اوّل: اوّلاً، واقعيت عيني و مشهود روزانه‎ي همه‎ي ما حاكي از اين است كه ادعاي سياه‌پوش بودن همه‌ي زنان ادعاي درستي نيست. نگاهي به پوشش‌هاي رنگين خانم‌ها در سطح جامعه، اعم از شهرهاي بزرگي مثل تهران و غير آن و پوشش زنان روستايي استان‌هاي مختلف، تكذيب كننده‌ي ادعاي مذكور است.
ثانياً، فرض ‌كنيم همه‌ي زنان در بيرون منزل و در مواجهه‌ي با نامحرم از مصاديق مختلف حجاب مشكي، مثل مانتو، مقنعه و چادر مشكي استفاده مي‌كنند، پوشش‌هاي ياد شده، به دليل تأمين حجاب و پوشش بهتر و بيش‌تر براي زنان، قابل دفاع عقلي و شرعي است. طبق تصريح فقها به عنوان كارشناسان مسائل ديني و اسلامي، بانوان در مواجهه با نامحرم نبايد از رنگ‌هاي مهيج و تحريك كننده استفاده نمايند.[٤٣] واضح است كه يكي از بهترين رنگ‌هاي پوشش بانوان كه حالت تهييج و تحريك نامحرم در آن وجود ندارد رنگ مشكي است. همان‌گونه كه قبلاً گذشت، در روان‌شناسي رنگ‌ها اين مطلب از مسلمات است كه رنگ مشكي، رنگي صامت و غيرفعال و در مواجهه با نامحرم نگاه‌شكن است؛ و ترديدي نيست كه اين ويژگي رنگ مشكي، فلسفه و حكمت حجاب را كه عبارت است از عدم تحريك‌پذيري و ايجاد آرامش روحي و رواني در سطح جامعه، بيش‌تر تأمين مي‌كند.
برخي مطبوعات و نويسندگان آنها بايد به اين پرسش جدي پاسخ دهند كه چرا بدون ارائه‌ي هيچ دليل معقول و منطقي و با سوء استفاده از زبان شعر و ادب، جنگ روحي و رواني را بر ضد حجاب و چادر مشكي آغاز كرده‌اند.
ادعاي دوّم: استفاده از لباس و حجاب مشكي بانوان در بيرون منزل باعث مي‌شود كه استفاده كنندگان از حجاب‌هاي مشكي، رنگ‌هاي غير مشكي را نشناسند.
پاسخ ادعاي دوّم: اوّلاً، از نظر منطقي تلازمي بين استفاده از لباس‌هاي مشكي به طور مستمر در خارج از منزل و نشناختن رنگ‌هاي غيرمشكي نيست؛ زيرا استفاده از لباس‌هاي رنگين در مجالس زنانه، در داخل منزل و در مقابل افراد محرم، امكان شناختن رنگ‌هاي مختلف را فراهم مي‌كند.
ثانياً، علاوه بر داخل منزل، در خارج از آن نيز ايشان و ديگر بانوان مي‌توانند از لباس‌هاي داراي رنگ‌هاي متنوع استفاده نمايند، البته به شرط اين‌كه به طريقي، مثل استفاده از چادر مشكي، در مواجهه با نامحرم آنها را بپوشانند؛ زيرا ترديدي نيست كه لباس‌هاي رنگين به دليل زيبايي خيره كننده، از مصاديق عرفي زينت به شمار مي‌آيند و بانوان و دختران براساس دستور قرآن، از تبرج و نمايش زينت‌ها به نامحرمان منع شده‌اند:
ولا تبرجن تبرج الجاهلية الاولي[٤٤] و غير متبرجات بزينة.[٤٥]
البتّه در مجالسي كه افراد نامحرم حضور ندارند، مثل مجالس زنانه و هم‌چنين در حضور شوهر و افراد محرم، مي‌توانند از زيورآلات و زينت‌ها استفاده نمايند: «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ...»[٤٦] حتي بالاتر از جواز در روايات به استفاده از زينت‌ها ترغيب و تشويق شده‌اند؛[٤٧] زيرا همان‌گونه كه حجاب و پوشش، نياز فطري انسان، خصوصاً زنان است، استفاده از زيورآلات و خودآرايي نيز نياز فطري انسان، مخصوصاً بانوان است.
اين از امتيازات احكام نوراني و مترقي اسلام است كه ضمن توجّه و ضرورت پاسخ‌گويي به دو نياز مذكور، از طرفي با دستور الزامي زنان به رعايت حجاب و پوشش و از طرف‎‎ديگر با تشويق آنان به استفاده از زيورآلات و زينت‌ها، به شرط عدم تبرّج و نمايش زينت‌ها به نامحرمان، جلوي سوء استفاده را گرفته است، تا از اين طريق زمينه‌ي سلامت روحي و رواني افراد جامعه فراهم گردد.

--------------------------------------------
پاورقى ها:
[١] . هفته‎نامه‎ي فيضيه، كشف حجاب به روش مدرن، ١٥ بهمن ١٣٧٩ ص١.
[٢] . زيبا مير حسيني، پيام زن، شماره‌ي ٤٩. ص ٤٥. لازم به تذكر است كه پاسخ شبهه‎ي مذكور، به طور مختصر در خود مجله نيز آمده است.
[٣] . عباس اللهياري، روزنامه‎ي ايران، شماره‌ي ١٦٢٣، ٢٨ شهريور ماه ٧٩، ص ٦.
[٤]. به عنوان نمونه ر.ك: سيد اسماعيل گوهري، آرزوي شهادت در بيان معصومين(ع)، ص ٧٥.
[٥] . محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج ١٠، ص ٢٧٠.
[٦] . ر.ك: احمد عابديني، «عاشورا حفظ كرامت و حجاب» مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي ٦٩، ص ٣٨ و حكايت كشف حجاب، از سري كتاب‌هاي تاريخ تهاجم فرهنگي، نشر مؤسسه‌ي فرهنگي قدر ولايت.
[٧] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص ٤٨.
[٨] . براي آشنايي با توصيه‎هاي مذكور به عنوان نمونه ر.ك: فروع كافي، ج ٣، ص ٤٠٩، و ج ٤، ص ١٢٤.
[٩] . براي اطلاع از روش‎هاي مذكور و نقش تربيتي آنها ر.ك: دكترخسرو باقري، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، ص ٦٨ ـ ٨٦.
[١٠] . آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، ص ١٣١.
[١١] . همان.
[١٢] . سوره‎ي نساء (٤)، آيه‎ي ١٩.
[١٣] . سيد اصغر ناظم زاده‌ي قمي، جلوه‎هاي حكمت، گزيده‌ي موضوعي كلمات امير المؤمنين علي(ع)، ص ٥٠٤.
[١٤] . همان.
[١٥] . سوره‌ي بقره (٢)، آيه‌ي ٢١٦.
[١٦] . سوره‌ي توبه (٩)، آيه‌ي ٨١.
[١٧] . همان.
[١٨] . ر. ك: ديباچه‎ي كتاب، روايت «يا عباد الله انتم كالمرضي و ربّ العالمين كالطبيب...».
[١٩]. زنان و تازه‌هاي انديشه، ماهنامه‌ي تحليلي‌ ـ‌ خبري زنان، مهرماه ١٣٨٠، پيش‌شماره‌ي ٢، ص ٥١، به نقل از روزنامه‌ي ايران ٣٠/٥/٨٠.
[٢٠] . نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، نامه‌ي ٣١.
[٢١] . همان، حكمت ٢٤٩.
[٢٢] . البحراني، الحدائق الناضرة في احكام العترة الطاهرة، ج ٧، ص ١١٨.
[٢٣] . فاطمه خاتمي، روزنامه‌ي ايران، شماره‌ي ١٦٢٧، ٢ مهر ماه ١٣٧٩، ص ٤.
[٢٤] . دكتر طباطبايي، روزنامه‌ي ايران، ٢٨ شهريور ماه ١٣٧٩.
[٢٥] . ر.ك: عليرضا امير پور، روزنامه‌ي ايران، ٣ مهر ماه ٧٩، ص ٤، و مجله‎ي زنان شماره‌ي ٢٢، بهمن و اسفند ماه ٧٣، ص ٤؛ بر خلاف ايشان كه خيلي با احتياط اظهار نظر كرده‎اند، مجله‌ي زنان طي مصاحبه‎اي با مردم كوچه و بازار، با روش تبليغ تلقيني و القايي، به طور صريح، ولي بدون ارائه‌ي هيچ دليل و مدرك معتبري اين فكر را ترويج نموده است كه سياه‎پوشي باعث افسردگي است.
برخلاف مجله‌ي زنان در روزنامه‌ي آفتاب، در تاريخ ٢٤ شهريور ١٣٨٠، ص ٦، آمده است: «ثابت شده است كه رنگ سياه ناخواسته روحيه‌ي افسردگي و نااميدي را در افراد تشديد مي‎كند». خوشبختانه ايشان نيز همانند روزنامه‌ي ايران، مقداري با احتياط اظهار نظر كرده است؛ چون از واژه‌ي «تشديد» به خوبي آشكار مي‎گردد ‎كه ايشان نيز قبول دارند پوشش سياه، سبب ايجاد افسردگي نيست، بلكه فقط ممكن است بعضي از افرادي كه در اثر عوامل ديگر دچار افسردگي شده‎اند، استفاده از لباس مشكي باعث تشديد افسردگي آنها گردد؛ البته دو نكته درباره‌ي اين ادعا به نظر مي‎رسد. نكته‌ي اول اين كه، ايشان ادعا نموده‎اند براي استفاده از لباس‎هاي رنگ سياه چنين اثري ثابت شده است، اما متأسفانه همانند همه‌ي افرادي كه چنين ادعاهايي مي‎كنند، هيچ سند و مدركي از كارشناسان قابل اعتماد و پژوهش‎هاي قابل اطمينان ارائه نداده‎اند. نكته دوم اين كه، اگر روان‌شناسان متخصص و متعهد درباره‌ي فردي كه دچار افسردگي است تشخيص دادند كه پوشش سياه در مورد اين فرد خاص باعث تشديد افسردگي او مي‎گردد، در چنين موردي عقل و شرع به هيچ é ê وجه او را ملزم به استفاده از لباس مشكي نمي‎كنند؛ كما اين كه درباره‌ي افرادي كه دچار افسردگي نمي‎باشند نيز چنين الزامي وجود ندارد. آنچه كه مطرح است اين است كه براساس يافته‎هاي روان‌شناسي رنگ‎ها، چون رنگ مشكي، رنگ صامت و غير فعال است، استفاده‌ي زنان از اين رنگ در مقابل نامحرم، باعث آرامش روحي و رواني افراد جامعه مي‎گردد و به همين دليل استفاده از چادر و پوشش مشكي براي بانوان در خارج از منزل و در مقابل نامحرم رجحان و مطلوبيت دارد.
[٢٦] . دكتر برهاني (متخصص اعصاب و روان)، هفته‎نامه‎ي ١٩ دي (قم) ‌شماره‎ي ١٥٥، ٢٨/٥/٨١، ص٩.
[٢٧] . يكي از قراين و شواهدي كه مؤيد اين ادعاست كه پوشش سياه علت ايجاد افسردگي نيست اين است كه بسياري از بانوان روان‎پزشك و روان‎شناس نيز از پوشش‎هاي مشكي استفاده مي‎كنند.
[٢٨] . دكتر ماكس لوشر، «روان‎شناسي رنگ‌ها»، ترجمه‌ي ويدا ابي‌زاده، ص ٩٧.
[٢٩] . همان.
[٣٠]. فيض كاشاني، المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء، ج ٥، ص ١٧٧.
[٣١]. حجت‌الله رحماني، «اعجاز رنگ سياه، چرا چادر مشكي؟» نشريه‌ي فيضيه، ص ٣، دوشنبه ٧ آذر ١٣٧٩ (با دخل و تصرّف).
[٣٢]. مانا دشت‌گلي، «نكند پدرم مرا نشناسد»، روزنامه‌ي نوروز، ٢٤ شهريور، ١٣٨٠، ص ٨.
[٣٣]. يكي از افرادي كه در زمينه‌ي عوامل و انگيزه‌هاي افراد در انتخاب نوع، جنس و رنگ لباس تحقيقات خوبي نموده است، نويسنده‌ي زن عرب زبان كتاب «دراسات في سيكولوجية الملابس» است. وي در فصل پنجم كتاب خود (ص ١٢٣ ـ ١٣٢) عواملي هم‎چون é ê محيط، ارزش‌هاي حاكم بر يك جامعه، عادت‌ها، تقليدها، و بالاخره معيارها و قوانين را از عوامل مؤثر در انتخاب پوشش ذكر مي‌كند. وي هم‌چنين در فصل هشتم (ص ١٧٩) جلب توجّه ديگران، زينت و خودآرايي، احتشام و حيا، برخورد و ارتباط با ديگران، مورد حمايت قرار گرفتن، تحقق ذات و بالاخره مدگرايي را از جمله انگيزه‌هاي روحي و رواني افراد در انتخاب نوع، جنس و رنگ پوشش ذكر مي‌كند. براي آگاهي بيش‌تر ر. ك: دكترعلية عابديني، دراسات في سيكولوجيه الملابس.
[٣٤]. حر عاملي، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، ج٩، كتاب الحج، روايات باب ٣٣ از ابواب احرام، ص٤١؛ و صدوق، المقنع، ص ٢٢٩.
[٣٥]. حر عاملي، وسائل‌الشيعه، كتاب الصلاة، ج٣، ص٣٥٤؛ و سيد محمد كاظم طباطبايي، العروة الوثقي، فصل شرايط لباس مصلي، مسئله‌ي ٤٢.
[٣٦]. به عنوان نمونه ر.ك: ميزان‌الحكمة، ج ٤، ص ٤٣٨، ذيل واژه‌ي سرور؛ هم‎چنين ر.ك. به كتاب‎هاي احاديث، ذيل واژه‎هاي سرور، بهجت، نشاط، فرح.
[٣٧]. به عنوان نمونه، مجله‌ي زنان، شماره‌ي ٢٢، طي مصاحبه‌اي كوچه و بازاري و عوامانه با عنوان «خانم چرا سياه مي‌پوشيد؟» با روش تبليغ القايي، تلاش نموده است اين تفكر را به مخاطبان خود تلقين نمايد.
[٣٨]. حر عاملي، وسائل‌الشيعه، ج ٣، كتاب الصلاة، روايت ١٠، ص ٣٧٩.
[٣٩]. ناصر فرزان، رنگ و طبيعت، دانش رنگ‌ها، ص ٤٢.
[٤٠]. مجله‌ي زندگي، دفتر شادابي، ص ٥٠، بهار ١٣٧٩، به نقل از كتاب آيين زندگي، ص ٣٧.
[٤١]. مجله‎ي زندگي، دفتر شادابي، ص ٧٧، به نقل از مهدي بهادري‌نژاد، كتاب شادي و زندگي.
[٤٢]. مانا دشت‌گلي، «نكند پدرم مرا نشناسد»، روزنامه‌ي نوروز، ٢٤ شهريور ١٣٨٠، ص ٨.
[٤٣]. ر. ك: توضيح المسائل فقها و مراجع تقليد، ذيل مباحث مربوط به پوشش محرم و نامحرم؛ و استفتائات آخر كتاب.
[٤٤]. سوره‌ي احزاب (٣٣)، آيه‌ي ٣٣.
[٤٥]. سوره‌ي نور (٢٤)، آيه‌ي ٦٠.
[٤٦]. همان، آيه‌ي ٣١.
[٤٧]. حر عاملي، وسائل الشيعه، كتاب الطهارة، ابواب آداب الحمام باب ٥٢. باب كراهة ترك المرأة للحلي و خضاب اليد.



نتيجه ‎گيري
از مباحث طرح شده در اين اثر به خوبي آشكار شد كه اسلام طرف‌دار حجاب بيش‌تر و حداكثرِ بانوان، به خصوص زنان و دختران جوان در بيرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، و بعضي از مصاديق حجاب برتر، مانند لباس‎هاي بلند و گشاد، مقنعه و چادر مشكي، تأمين كننده‌ي حجاب بهتر و بيش‌تر و به اصطلاح، پوشش حداكثري هستند. از آن جا كه در نوشته‌ي حاضر در پاسخ‌گويي به شبهات طرح شده بر ضد چادر مشكي، تأكيد فراواني نسبت چادر مشكي صورت گرفت، ممكن است مخاطبان تصور نمايند كه نگارنده‌ي اين اثر براي حجاب در شكل چادر مشكي موضوعيت قايل است؛ به گونه‎اي كه براي انواع حجاب‎هاي ديگر بانوان ارزشي قايل نيست، ولي واقعيت غير از اين است؛ زيرا ما براي حجاب با چادر مشكي طريقيت قايل هستيم؛ به اين معنا كه معتقديم حجاب با چادر مشكي به دليل قراين و شواهد فراوان لغوي و تاريخي، داراي اصل و ريشه‎ي قرآني است و به همين دليل، فاطمه زهرا(س) به عنوان بهترين الگوي زن مسلمان از آن استفاده مي‎كرده‎اند، و لذا اين‎گونه پوشش از مصاديق تأمين كننده‌ي حجاب برتر است؛ و همان‎گونه كه گذشت هيچ يك از شبهات مخالفان چادر مشكي از كارآمدي و برتري آن نمي‎كاهد. در واقع يكي از پيام‎هاي اصلي نوشته‌ي حاضر اين است كه به مخاطبان بگويد كه چرا عده‎اي با استفاده از شبهات و روش‎هاي القاييِ تبليغِ منفي، قبل از اين كه طرح مشخص و كاملي براي ترويج الگوي ديگري از حجاب برتر ارائه نمايند به جنگ روحي و رواني بر عليه زنان متدين و عفيفِ استفاده كننده از چادر مشكي اقدام مي‌كنند و به جاي تبليغ‎ منطقي از حجاب و پوشش مورد علاقه‌ي خود، به تخريب چادر مشكي اقدام مي‎كنند. روشن است كه نتيجه‌ي چنين كاري ترويج ليبراليسم و آزادي در پوشش در سطح جامعه و كاهش مقدار حجاب و پوشش بانوان و روي آوردن آنان به حجاب حداقلي است. با توجه به مطلب فوق و با عنايت به اين كه از نظر قرآن، مقتضي و زمينه‌ي نافرماني از حدود و چهارچوب‎هاي الهي در انسان موجود است؛ «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ».[١] به خوبي مي‎توان نتيجه گرفت كه ترويج و تبليغ حجاب و پوشش حداقلي به نفع جامعه نيست؛ زيرا تبليغ و ترويج اين گونه حجاب و پوشش، كم‎كم حجاب و پوشش اسلامي موجود در جامعه را به سمت بدحجابي و بي‎حجابي پيش مي‎برد ـ كه اكنون بعضي از علايم و آثار آن در برخي شهرهاي بزرگ آشكار گرديده است. با توجه به واقعيت موجود، بايد تمام ابزارهاي فرهنگ‎ساز جامعه از قبيل كتاب، مطبوعات و صدا و سيما را به سمت ارزش‎هاي اسلامي كه يكي از بارزترين آنها رعايت پوشش مطلوب است، هدايت نمود؛ لذا در پايان اين اثر به منظور حركت در مسير نهادينه شدن حجاب كامل اسلامي در جامعه، پيش‎نهادها و توصيه‎هايي ذكر مي‎گردد.

--------------------------------------------
پاورقى ها:
[١] . سوره‌ي قيامت (٧٥)، آيه‌ي ٥.



پيش‎نهادها و توصيه‎ها
١. پيش‎نهاد مي‎شود در كتاب‌هاي درسي دختران دوره‎هاي ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان، به طور سلسله‎وار مباحث مختلف حجاب و پوشش به ترتيب دوره‎هاي تحصيلي و با رعايت سطح‎بندي مباحث از ساده به پيچيده به شكل صحيح و زيبا طرح شود، تا دختران جامعه از همان خردسالي به عنوان مادران آينده، با مسائل مختلف حجاب، اعم از فلسفه و فوايد حجاب، آثار فردي و اجتماعي آن، پيامدهاي بدحجابي و بي‎حجابي و غيره آشنا شوند و نسبت به حجاب، اعتقاد راسخ پيدا نمايند، اگر دختران جامعه از همان سنين كودكي اعتقاد راسخ و عميقي نسبت به حقانيت حجاب و مسائل آن، به عنوان يك حجاب دروني، پيدا نمايند يقيناً در مرحله‌ي حجاب بيروني نيز بر اساس همان اعتقاد دروني عمل خواهند كرد. از آن جا كه يكي از سوره‎هاي قرآني كه بسياري از مسائل حجاب و پوشش در آن مطرح شده، سوره‌ي نور است؛ مناسب است كه در مدارس دخترانه، زمينه‌ي آشنايي عميق و تفصيلي دختران با معارف قرآني اين سوره درباره‌ي حجاب و پوشش، به طور صحيح و دقيق و كارشناسي شده فراهم گردد.
٢. پيش‎نهاد مي‎گردد از برخي محصولات فرهنگي، مثل مجله‎ها به صورت ويژه‎نامه‎هاي هر چند وقت يكبار براي تبيين علمي و جذاب مسائل حجاب براي دختران استفاده شود؛ به عنوان مثال شماره‎ي ششم مجله‎ي‌ «حديث زندگي» ويژه‎ي جوانان كه توسط موسسه‎ي فرهنگي دارالحديث چاپ مي‎گردد، ويژه‎ي عفاف و حجاب است كه مطالعه آن را به خواهران و بانوان توصيه مي‎كنيم.
٣. در مراكز آموزش عالي و دانشگاه‎ها كه مقدار آگاهي و توانايي فهم دختران بيش‌تر است، جلسات پرسش و پاسخ درباره‌ي بعضي مسائل و شبهات جديد حجاب با حضور كارشناسان آگاه و مسلط ديني و اسلامي، با حضور زنان و خواهران مؤمن فرهيخته و دانشمند تشكيل گردد.
٤. يكي از مراكز فرهنگي مهم كه نقش قابل توجهي در گسترش حجاب كامل دارد، سيماي جمهوري اسلامي است؛ زيرا تمام فيلم‌ها و برنامه‌هاي آن نقش الگودهي بسيار مهمي براي مردم دارد؛ بنابراين، جا دارد مسئولان سيماي جمهوري اسلامي به الگوپذيري مردم، خصوصاً‌ زنان و دختران، از حجاب و پوشش هنرمندان و مجريان تلويزيون، توجّه و دقت جدي نمايند.
٤. مراكز فرهنگي و رسانه‎هاي جمعي، مثل مطبوعات با نگارش آثار و مقالات علمي و استدلالي به تبيين مسائل مهم و اساسي حجاب برتر بپردازند؛ زيرا همان‎گونه كه از لابلاي اثر حاضر روشن گشت، حجاب حداكثري و بيش‎تر بانوان يكي از احكامي است كه دين اسلام، بانوان را به آن ترغيب و تشويق نموده است. نكته‎ي فوق به منزله‎ي يك ملاك و معيار براي ارزيابي فعاليت‎هاي مطبوعاتي در ارتباط با ترويج فرهنگ حجاب و پوشش در جامعه اسلامي است؛ به اين معنا كه اگر نتيجه‎ي فعاليت‎هاي مطبوعاتي در راستاي تقويت و تحكيم منطقي حجاب و پوشش بيش‎تر و برتر باشد، مي‎توان گفت مطبوعات جامعه‎ي اسلامي، در اين مورد به وظيفه‎ي‌ اسلامي خود عمل نموده‎اند؛ ولي اگر فعاليت‎هاي مطبوعاتي آنان منجر به تضعيف و تخريب مصاديق حجاب برتر باشد در حقيقت به رسالت مطبوعاتي خود عمل نكرده‎اند.
٦. خانواده‎ها، خصوصاً مادران كه مسئوليت سنگين‎تري در تربيت دختران و ارتباط بيش‌تري با آنها دارند، خود در مواجهه با نامحرم از حجاب كامل، مثل چادر استفاده نمايند، تا از اين طريق فرزندان دختر نيز از همان كودكي با حجاب اسلامي آشنا شوند و با تمرين كردن نسبت به آن انس بگيرند. البته در كنار تمرين و عادت دادن آنان، لازم است مادران ابعاد مختلف حجاب و پوشش و فوايد آن را براي دختران تبيين و آنها را به رعايت پوشش كامل اسلامي تشويق، و در انتخاب دوستان آنها توجه نمايند كه به مسائل شرعي و از جمله رعايت حجاب مقيد باشند.
٧. به دليل تأثيرپذيري دانش‎آموزان و دانش‌جويان از مديران و معلمان و اساتيد، رعايت حجاب كامل از سوي كادر آموزشي مراكز آموزش و پرورش و دانشگاه تأثير رفتاري و عملي فراواني روي مخاطبان دارد. براي استمرار و تقويت حجاب كامل در بين كادر آموزشي، مسئولان مراكز مذكور بايد با تصميم‌گيري قاطع و منطقي اوّلاً، لزوم استفاده از حجاب كامل اسلامي را قانونمند كنند؛ ثانياً، افرادي كه حجاب كامل را رعايت مي‌كنند به شكل‌هاي مختلف مورد تشويق قرار گيرند؛ ثالثاً، پس از تبيين منطقي حكم حجاب با افراد متخلف، به طور قاطع و جدي و قانوني برخورد نمايند.
٨. اگر برخي مراكز فرهنگي از شعارنويسي روي ديوارها براي ترويج فرهنگ حجاب كمك مي‎گيرند، در اين زمينه بايد از شعارهاي جذاب و مثبت استفاده كنند، مثل: حجاب سلاح زن است در مقابل نگاه‌هاي آلوده؛ حجاب پند است، نه بند.
افراد آشنا به مسائل و كارهاي فرهنگي، به خوبي مي‎دانند كه استفاده از شعارهاي منفي و داراي دافعه، نه تنها اثر مثبت ندارد، بلكه بر عكس باعث لجاجت و مقاومت در افراد بي‎حجاب مي‎گردد.
٩. يكي از روش‎هاي تبليغ منفي بر ضد حجاب، خصوصاً در شكل چادر اين است كه معمولاً افراد باحجاب و چادري را افرادي بي‎سواد و بدون فرهنگ معرفي مي‎كنند و در مقابل، زنان بي‎حجاب را افراد با فرهنگ به حساب مي‎آورند.
با توجه به اين كه ادعاي فوق توسط بعضي افراد، خصوصاً رسانه‎هاي خارجي و غربي مطرح مي‎گردد، به منظور اثبات نادرستي اين ادعا دو پيشنهاد ارائه مي‎گردد:
الف) الگوهاي برجسته‌ي زنان محجبه و چادري در زمينه‎هاي مختلف به وسيله رسانه‎ها، مثل صدا و سيما و مطبوعات و … از طريق بيان جلوه‎هاي زندگاني، و موفقيت‎هاي آنها در كسب مدارج علمي و فرهنگي معرفي گردند. يكي از مطبوعاتي كه تا حدودي در اين زمينه موفق بوده است، مجله‌ي «پيام زن» است. در شماره‎هاي مختلف اين مجله مصاحبه‎هايي با زنان متدين و محجبه كه داراي موفقيت‎هاي علمي و فرهنگي بوده‎اند انجام شده است، كه مطالعه‎ي‌ آنها به دختران و بانوان توصيه مي‎گردد.
ب) شركت فعال زنان محجبه و داراي مدارك علمي و فرهنگي سطح بالا در كنفرانس‎هاي خارجي و بين‌المللي، در خنثي نمودن تبليغات سوء رسانه‎هاي خارجي و غربي بر ضد زنان محجبه، نقش بسيار مؤثري دارد. يكي از نمونه‎هاي بارز آن، شركت گسترده و عالمانه‌ي زنان محجبه در اجلاس پكن بود كه نقش بسيار مؤثري را در تصحيح افكار جهانيان درباره‌ي زنان محجبه ايراني داشته است.[١]
١٠. همان‎گونه كه حكومت‎هاي لائيك و ضد دين، مثل حكومت رضاخان در ايران و حكومت آتاتورك در تركيه، با طرح كشف حجاب، به طور برنامه‎ريزي شده به مقابله با آن برخاستند؛ و رژيم طاغوتي شاه نيز به دليل ماهيت ضد ديني براي مقابله با دين و مقوله‎هاي ديني، مثل حجاب، داراي طرح و برنامه‌ي مشخص بود؛[٢] لازم است حكومت‎هاي ديني، از جمله جمهوري اسلامي نيز براي مقابله با بي‎حجابي و بدحجابي، كه از مظاهر هجوم فرهنگي غرب است، داراي طرح روشن و مشخص و دقيق و كارشناسانه باشد؛ از اين رو، پيش‌نهاد مي‎شود شورايي از كارشناسان مسائل شرعي و جامعه‎شناختي و روان‎شناختي حجاب، با نظارت و حمايت شوراي عالي انقلاب فرهنگي تشكيل شود و طرحي جامع براي مبارزه‌ي سنجيده و كارشناسي شده با مقوله‌ي بدحجابي و راه‌هاي گسترش حجاب برتر تهيه نمايند. در تهيه‌ي طرح مذكور لازم است از تجربه‎هاي زنان محجبه و فرهيخته‌ي حوزوي و دانشگاهي نيز استفاده شود.
١١. به زنان و دختران متدين و عفيف پيش‎نهاد مي‎شود به طور مستمر مطالعات و تحقيقات خود را درباره‌ي فلسفه، فوايد و مسائل حجاب افزايش دهند. اين كار دو فايده‌ي مهم دارد:
الف) اعتقاد و ايمان آنها به حقانيت احكام متعالي و نوراني اسلام، افزايش مي‎يابد و در نتيجه التزام عملي آنها به رعايت حجاب برتر بيش‌تر مي‌شود.[٣]
ب) از طريق فوق بهتر مي‎توانند به تبليغ و ترويج صحيح و منطقي حجاب برتر اقدام نمايند و حتي در مواقع لازم، از طريق جهاد فرهنگي به پاسخ‌گويي شبهات مخالفان حجاب نيز اقدام نمايند.[٤]
١٢. متأسفانه برخي مطبوعات، با روش سلبي، يعني از طريق تخريب حجاب برتر، مثل چادر، به طور غير مستقيم به ترويج حجاب و پوشش مورد علاقه‎ي خود مي‎پردازند و چون اين روش، روش صحيح و معقولي نيست، به اين گونه مطبوعات توصيه مي‎شود به جاي پيش گرفتن روش تخريبي و سلبي، با ابزار منطق و دليل به ترويج حجاب مورد نظر خود بپردازند. به نمونه‎هايي از روش تخريبي و القائات منفي برخي مطبوعات برضّد چادر مشكي و حجاب برتر توجه كنيد:
الف) مصاحبه‌ي عمومي كوچه و بازاري درباره‌ي مسائل تخصصي.
يكي از مجلات در يك مصاحبه‌ي عمومي با مردم كوچه و بازار، با طرح اين پرسش كه «خانم چرا سياه مي‎پوشيد؟»[٥] با القاي غير مستقيم افكار انحرافي، سعي در تخريب حجاب تيره و چادر مشكي نموده است. اساساً ترديدي نيست اين‌گونه مصاحبه‎هاي كوچه و بازاري كه معمولاً نظرهاي علمي و كارشناسي در آنها مطرح نمي‌شود، در مورد مسائل تخصصي، مانند مسئله‌ي پوشش و لباس، ارزش و اعتبار علمي ندارد.
ب) استفاده‎ي ابزاري از جوانان. يكي از روزنامه‎‎ها نيز در عملي مشابه مصاحبه‌ي مذكور، در يك نشست، به همراه بعضي دختران و پسران، بدون حضور كارشناسان و بدون استناد به نظرهاي كارشناسي، به چاپ نظرهاي آنها درباره‌ي لباس پرداخته است.[٦] واضح است كه چنين روشي‎ نيز از نظر علمي و كارشناسي فاقد ارزش و اعتبار است و بيش‌تر به استفاده‌ي ابزاري از جوانان شباهت دارد.
ج) استفاده‎ي ابزاري از ادبيات. روزنامه‎اي در يك قطعه‌ي ادبي، با القاي غير مستقيم، به نكوهش بعضي از مصاديق پوشش مشكي در سطح جامعه پرداخته است.[٧]روشن است كه درباره‌ي مسائل مهم و نيازمند كارشناسي، مثل مسئله‌ي لباس، نمي‎توان از نوشته‎هاي ادبي استفاده نظري و علمي نمود، بلكه بايد با برگزاري نشست‎هاي علمي و كارشناسي، كارآمدي يا ناكارآمدي يك نوع حجاب و لباس را مشخص نمود.
با توجه به روش‎هاي غير عقلايي ياد شده، به اين‌گونه مطبوعات توصيه مي‎شود براي فرهنگ سازي صحيح و عميق از روش‏هاي عقلايي استفاده نمايند.
١٣. همان‎گونه كه در ضمن نوشته‌ي حاضر آشكار شد، علت بسياري از اظهار نظرهاي نادرست و غير دقيق در زمينه‌ي ابعاد ديني حجاب، اين است كه افرادي بدون آشنايي با احكام ديني و بدون مطالعه و تحقيق درباره‌ي مسائل حجاب ديني و اسلامي، به خود اجازه‌ي اظهارنظر مي‌دهند. واقعاً جاي تعجب است كه در عصر پيشرفت علم، بعضي از مطبوعات از مواجهه‌ي كارشناسانه با مقوله‌ي حجاب و پوشش گريزانند و با سوء استفاده از آزادي، به روش‎هاي غير علمي و غير منطقي روي مي‎آورند؛ به رسانه‎ها و مطبوعاتي كه در صدد طرح مسائل ديني و مذهبي هستند پيش‌نهاد مي‎شود با ايجاد ارتباط صميمي با حوزه‌ي علميه‌ي قم و مراكز پژوهشي آن، زمينه‌ي همكاري نزديك در طرح مسائل ديني به طور علمي و كارشناسانه را فراهم نمايند. شايسته‌ي ذكر است اكنون با تأسيس مركز مطالعات و پژوهش‎هاي فرهنگي حوزه، زير نظر شوراي عالي حوزه‌ي علميه قم، زمينه‌ي همكاري‎‎هاي نزديك بين فرهيختگان حوزوي و اصحاب رسانه‎ها و مطبوعات به خوبي فراهم شده است.
١٤. مشكل ديگر ـ كه در ضمن اثر حاضر موارد متعددي از آن مطرح گرديد ـ اين است كه اظهار نظرها در زمينه‌ي حجاب در عرصه‌ي برخي مطبوعات، بعضاً بدون ذكر سند و مدرك و دليل صورت مي‎گيرد؛ مثلا ً فردي ادعا مي‎كند كه چادر در زمان قاجار جا افتاده است و ريشه‌ي ديني و مذهبي ندارد،[٨] ولي هيچ سند و مدركي براي ادعاي خود نقل نمي‎كند. روشن است كه اين‎گونه اظهار نظرهاي بدون سند و مدرك فاقد ارزش علمي‌ است؛ از اين رو به مطبوعات توصيه مي‎گردد در بيان ادعاها و اظهار نظرها، علاوه بر استفاده از نظرهاي علمي و كارشناسانه، ابتدا از وجود اسناد و مدارك معتبر و كافي براي بيان يك مدعا مطمئن شوند و سپس به چاپ آن اقدام نمايند.
١٥. افرادي كه خود يا يكي از اقوام و دوستانشان به كشورهايي كه مروّج فرهنگ برهنگي‎اند، مانند كشورهاي اروپايي و غربي، مسافرت نموده‎اند، به خوبي مي‌دانند كه رابطه‌ي مستقيمي بين كاهش مقدار پوشش افراد، خصوصاً زنان، و افزايش جرايم و مفاسد جنسي وجود دارد. يك بانوي تازه مسلمان امريكايي مي‌گويد:
در زمستان كه مردم مجبورند به جهت سردي هوا خود را پوشانيده و پوشش بيش‌تري داشته باشند، به طور طبيعي و كاملاً محسوسي در امريكا تجاوز به عنف نسبت به زن كم‌تر مي‌شود، لكن در تابستان كه زنان، علاوه بر گرماي هوا، به پيروي از مدهاي جلف و فاسد كننده، خود نيز دنبال بهانه‌اي هستند تا هر چه ممكن است لباس خود را سبك نموده و به بهانه‎ي گرما، اعضاي حساس بدن خود را در معرض ديد مردها قرار دهند، تجاوز به عنف نسبت به زنان حتي پيرزنان نيز افزايش مي‌يابد و تا آن‎جا پيش مي‌رود كه در اين فصل راهبه‌ها نيز مورد حمله‌ي مردان جنايتكار قرار مي‌گيرند.[٩]
به محققين و پژوهشگران توصيه مي‌شود به طور تطبيقي و مقايسه‌اي درباره‌ي مقدار جرايم و مفاسد جنسي در كشورهاي اسلامي، كه اكثراً مقيد به رعايت پوشش در اجتماع هستند، با كشورهايي كه برهنگي در آنها رواج دارد، همانند بسياري از كشورهاي اروپايي و غربي، تحقيقاتي انجام دهند تا براي افرادي كه درباره‎ي مطلب ياد شده ترديد دارند، به طور علمي آشكار گردد كه واقعاً بين افزايش پوشش و كاهش جرايم جنسي و بالعكس، رابطه‌ي معناداري وجود دارد.
١٦. در ضمن اثر حاضر آشكار شد كه استفاده از چادر مشكي داراي ريشه‌هاي قرآني و روايي است؛ از اين رو به اهل‌ قلم و مطبوعات توصيه مي‌شود در مواجهه با سنت و سيره‌هاي موجود در بين مسلمين، مثل سيره و سنت استفاده‌ي زنان مسلمان از چادر مشكي، كه داراي ريشه‌ي قرآني و اسلامي است با احتياط و دقت مواجه شوند و اين‌گونه نباشد كه به راحتي به نقض سيره و سنّت اسلامي اقدام كنند. اميرمؤمنان علي(ع) مي‌فرمايند:
لا تنقض سنة صالحة عمل بها صدور هذِهِ الامة و اجتمعت بها الالفة و صلحت عليها الرعية و لا تُحدثنَّ سنة تضرّ بشيءٍ من ماضي تلك السنن فيكون الاجر لمن سنَّها و الوزر عليك بما نقضت منها؛[١٠] آداب پسنديده‌اي را كه بزرگان اين امت به آن عمل كردند و ملت اسلام با آن پيوند خورده و رعيت با آن اصلاح شدند برهم مزن، و آدابي كه به سنت‌هاي خوب گذشته زيان وارد مي‌كند پديد نياور، كه پاداش براي آورنده‌ي سنّت و كيفر آن براي تو باشد كه آنها را درهم شكستي.
١٧. در نوشته‎ي حاضر به طور مستند اثبات گرديد كه متأسفانه برخي مطبوعات و افراد از آزادي كه به بركت جانفشاني صدها هزار شهيد گلگون كفن به دست آمده است به نحو شايسته و صحيح در راه تبيين و نشر حقايق استفاده نمي‎كنند، بلكه برعكس، در راه ترويج اباطيل و شبهه‎ها و سست كردن ارزش‎هاي الهي جامعه اسلامي، همانند حجاب، از آزادي سوء استفاده مي‎كنند. به نظر مي‎رسد يكي از علل اين سوء استفاده، عدم تبيين صحيح و علمي محدوده‎ي‌ آزادي بيان و قلم است كه باعث گرديده عده‎اي تصور كنند به بهانه آزادي، مجاز به تبليغ و ترويج هر فكر و عملي به هر شكل و قيمتي ولو با شيوه‎هاي غير علمي، مثل ادعاهاي بدون دليل و ترويج دروغ و تهمت مي‎باشند. ثمره‎ي چنين تصور نادرستي به هر حال اين واقعيت تلخ عيني را منجر گرديده است كه عده‎اي با نشر اكاذيب در مورد مباني حجاب اسلامي، زمينه‎ي تشويش اذهان عمومي، به خصوص بانوان و دختران جوان در زمينه‎ي حجاب و پوشش اسلامي را فراهم كرده‎اند. حال پرسش اساسي اين است كه مسئوليت تشويش، سرگرداني و در نتيجه سستي آشكار نسبت به رعايت حجاب كه در برخي از بانوان و دختران در اثر انتشار شبهه‎ها در زمينه‎ي حجاب اسلامي مشاهده مي‎گردد به عهده كيست؟ به نظر مي‎رسد، مسئوليت تشويش و سستي ياد شده، بيش از همه بر دوش افرادي است كه به جاي تبيين دقيق و عميق مفهوم و معناي آزادي قلم و بيان و حد و مرزهاي آن در يك جامعه اسلامي،[١١] پيوسته فرياد به خطر افتادن آزادي سر داده و مي‎دهند. به اين گونه افراد و به افرادي كه با سوءاستفاده از آزادي، شبهه‎هايي را در زمينه‎ي ارزش‎هاي اسلامي، مانند حجاب، با ابزار قلم و بيان در جامعه منتشر نموده و مي‎نمايند، توصيه مي‎شود درباره‎ي حد و مرز آزادي و تفاوت آزادي در جامعه‎ي اسلامي و جامعه‎ي غربي به مطالعه و پژوهش عميق بپردازند.

--------------------------------------------
پاورقى ها:
[١] . براي آگاهي از موفقيّت‎هاي زنان ايراني در اجلاس مذكور ر.ك: «همراه با زنان در سفرنامه‌ي پكن»، مجله‌ي پيام زن، ش ٤٥ـ٥٧.
[٢] . به عنوان نمونه، در مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي ٥٠، ص ١٨، طرح رژيم شاه در برخورد با حجاب و چادر چاپ شده است.
[٣] . يكي از مصاديق برجسته و جالب در مورد تأثير آگاهي زنان مسلمان در التزام آنها به حجاب، حادثه‌ي شگفت‎انگيز محجبه شدن چند تن از زنان هنرپيشه‌ي مصري است كه در يك اقدام غير منتظره حجاب و پوشش اسلامي را انتخاب نمودند. متأسفانه اين حادثه‌ي مهم در اثر بايكوت خبري رسانه‎ها در مطبوعات جهان، خصوصاً رسانه‎هاي غربي، انعكاس نيافت. مجموع مصاحبه‎هاي آنان را در شماره‎هاي ١١ و ١٢ و ١٣ مجله‎ي پيام زن مي‎توانيد مطالعه نماييد.
[٤] . براي آشنايي با جهاد فرهنگي بعضي از زنان فرهيخته با مقوله‌ي كشف حجاب، به عنوان نمونه ر.ك: زينب بيگم شيرازي، «جوابيه‌ي ضاله طالبين رفع حجاب»، پيام زن، ش ١١٢، ص ٢٦.
[٥] . مجله‌ي زنان، سال سوم، بهمن و اسفند ٧٣، شماره ٢٢، خانم چرا سياه مي‏پوشيد؟ به كوشش ليلي پورزن.
[٦] . گيو نمازي، هم‎انديشي جوانان درباره لباس پوشيدن، روزنامه‎ي نوروز ١٨ / ٤ / ٨٠ ، ص ٨.
[٧] . مانا دشت گُلي، «نكند پدر مرا نشناسد» روزنامه‌ي نوروز، ٢٤ شهريور ١٣٨٠، ص ٨.
[٨] . پاسخ اين ادعا در فصل دوم اين اثر آمده است.
[٩]. اردوباري، آيين بهزيستي اسلام، ج ٣، ص ٢١٩.
[١٠]. نهج‌البلاغه، ترجمه‎ي محمد دشتي، نامه‌ي ٥٣، ص ٥٧٢.
[١١] . براي آگاهي بيش‎تر در زمينه‎ي‌ محدوده‎ي آزادي قلم و بيان از ديدگاه اسلام و تفاوت ديدگاه اسلام و غرب در باب آزادي ر. ك: به آثار ذيل از سردار بزرگ جهاد فرهنگي بر ضد شبهه‎افكنان در عصر حاضر علامه استاد محمد تقي مصباح يزدي، دين و آزادي، و نظريه حقوقي اسلام، ص ٣٠٣ ـ ٤٠٠، و نيز نظريه سياسي اسلام، ج ١، ص ٦٣ ـ ٩٧ و ٢١٣ ـ ٢٢٤.

۴
پيوست پيوست: استفتائات و ديدگاه‎هاي مراجع تقليد درباره‎ي حجاب و لباس[١]



امام خميني (ره):
آنها كه زن‌ها را مي‌خواهند ملعبه‌ي مردان و ملعبه‌ي جوانان فاسد قرار بدهند، جنايتكارند. زنها نبايد گول بخورند. زن گمان نكند اين مقام زن است كه بزك كرده بيرون برود، با سر باز و لخت؛ اين مقام زن نيست، زن بايد شجاع باشد، زن آدم‌ساز است، زن مربي انسان است.[٢]
حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني:
«حجاب بانوان در اسلام يكي از اموري است كه از وقتي استعمارگران، چشم طمع به كشورهاي اسلامي و غصب معادن و منابع طبيعي آنها دوختند، مورد حمله‌ي آنها قرار گرفت؛ زيرا چادر و حجاب زنان مسلمان را يكي از عوامل بزرگ براي بقاء استقلال شخصيت اسلامي كل جامعه‌ي مسلمانان و حفظ هويت اسلامي آن ديدند و آن را مانع سياسي و اقتصادي و فرهنگي خود شناختند.[٣]
حضرت آيت الله خامنه‎اي:
آيا جنايتي از اين بزرگ‌تر نسبت به زن هست كه زن را با آرايش، مد و جلوه‌گري زيورآلات سرگرم كنند و از او به عنوان يك ابزار و وسيله استفاده كنند؟ امروز سر و سينه را از زيورآلات پر كردن و آرايش و مد و لباس را بت قرار دادن، براي زن انقلابي مسلمان ننگ است، چادر بهترين نوع حجاب و نشانه‌ي ملي ماست.

آيا حجاب از ضروريات دين است؟ حكم كساني كه به آن بي‌اعتنايي مي‌كنند چيست؟
حضرت آيت الله خامنه‌اي:
اصل حجاب ضروري دين محسوب است، ولي بعضي فروع آن ممكن است ضروري نباشد و بي‌اعتنايي به اصل حجاب و عدم رعايت آن معصيت و گناه است.
حضرت آيت الله تبريزي:
اصل حجاب براي زنان از ضروريات دين است و حكم كساني كه به آن بي‌اعتنايي نمايند، حكم بي‌اعتنايي به ساير تكاليف ديني است.
حضرت آيت الله صافي:
اصل وجوب حجاب في الجمله از ضروريات اسلام است و منكر آن مرتد است، ولي بي‎اعتنايي به آن با عدم انكار وجوب آن باعث فسق است.
حضرت آيت‌الله سيستاني:
اصل حجاب از مسلمات شريعت است و در قرآن آمده است، ولي كساني كه توجّه به وضوح آن ندارند، انكار آنها مستلزم انكار نبوت نيست و بي‌اعتنايي عملي گناه است.
حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي:
آري حجاب از ضروريات دين است، ولي انكار آن براي كساني كه از ضروري بودن آن آگاهي ندارند، موجب ارتداد نمي‌شود.
حضرت آيت‌الله بهجت:
بي‌اعتنايي به حجاب گناه است و داشتن حجاب واجب است.

پوشيدن جوراب نازك و بدن‌نما براي خانم‌ها در بيرون از منزل و انظار نامحرمان چه صورت دارد؟ و بيرون گذاشتن موهاي سر از چادر و مقنعه توسط خانم‌ها در ديد نامحرمان چگونه است؟
حضرت آيت الله خامنه‌اي:
پوشانيدن بدن از نامحرمان بر زن واجب است و چنين جوراب‌هايي براي حجاب شرعي واجب كفايت نمي‌كند و پوشيدن تمام موي سر در برابر نامحرمان واجب است.

آرايش زنان در خيابان‌ها و بيرون گذاشتن مقداري از موها و پوشيدن جوراب بدن‌نما و لباس‌هاي محرك چه صورت دارد؟
حضرت آيت‌الله خامنه‎اي:
بر زن واجب است تمام بدن و موي و زينت خود را از نامحرم بپوشاند.
حضرت آيت‌الله فاضل لنكراني:
حرام است.
حضرت آيت‌الله بهجت:
حرام است.
حضرت آيت‌الله صافي گلپايگاني:
حرام است.
حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي:
بدون شك جايز نيست.
حضرت آيت‌الله تبريزي:
جايز نيست.
حضرت آيت‌الله سيستاني:
جايز نيست.

عدّه‌اي همراه با تبليغات فرهنگي دشمن، در روزنامه‌ها و سخنراني‌هايشان مي‌گويند: چادر مشكي براي بانوان مكروه است و بايد پوشش جديد، مانند مانتو و كت و دامن با رنگ‌هاي متنوع، جاي‌گزين چادر مشكي شود. آيا چنين حرف و اقدامي صحيح است يا نه؟ خواهشمند است نظر شريفتان را مرقوم فرماييد .
حضرت آيت‌الله خامنه‌اي:
اين صحبت صحيح نيست، و بهترين حجاب، پوششِ چادر است، و چادر سياه هم بي‌اشكال است و كراهت ندارد.
حضرت آيت‌الله تبريزي:
زن بايد بدن خود را در غير وجه و كفين، از نامحرم بپوشاند و نيز بايد زينت خود را بپوشاند و لباسي كه زينت حساب مي‌شود بايد آن را هم بپوشاند، و با چادر بهتر مي‌تواند بدن و زينت را بپوشاند و چادر سياه، مثل عباي سياه كراهت ندارد.
حضرت آيت‌الله بهجت:
اين اقدام باطل است.
حضرت آيت‌الله صافي گلپايگاني:
نظريه‎ي مذكور صحيح نيست و مفاسد بسيار دارد. متأسفانه در اين زمان عدّه‌اي اصرار بر آشكار شدن مفاتن زن و خروج او از ستر و عفاف، كه حافظ شخصيت و ارزش و متانت اوست دارند و مع‌الاسف مي‌خواهند اين امر را اسلامي جلوه دهند؛ در حالي كه برخلاف اسلام است.
حضرت آيت‌الله فاضل لنكراني:
چادر مشكي بهترين نوع حجاب است و پوشيدن لباس‌هايي كه جلب توجه كند حرام است.
حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي:
با توجه به اين‌كه در حال حاضر رنگ مشكي براي حفظ پوشش زنان بهتر است، كراهت آن ثابت نيست.

امروز يك حركت خزنده‌اي عليه چادر، كه يك حجاب ملّي و سنّتي است آغاز گرديده است، خواهشمنديم نظر مبارك را در اين مورد مرقوم فرماييد.
حضرت آيت‌الله فاضل لنكراني:
سزاوار است خانم‌ها از چادر استفاده كنند؛ چون چادر در كشور اسلامي ايران از مظاهر و شعاير اسلام مي‌باشد و با حفظ اين شعار سعي كنند بانوان محترم، حركت مورد سؤال را خنثي كنند.
حضرت آيت‌الله صافي گلپايگاني:
چادر بهترين پوشش براي خانم‌هاست، چون تمامي مفاتن بدن را مي‌پوشاند. خانم‌هاي مسلمان بايد آداب و سنن اسلامي را در لباس پوشيدن مراعات كنند و از تجدّدگرايي مضرّ پرهيز كنند.
حضرت آيت‌الله بهجت:
چادر حجاب پسنديده است.
حضرت آيت‌الله سيستاني:
چادر حجاب بهتر است و سزاوار نيست زن‌هاي مؤمن بدون چادر خارج شوند.
حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي:
حجاب يكي از قوانين مسلّم اسلام است و اساس آن پوشاندن بدن و موها غير از صورت و دست‌ها تا مچ است؛ ولي بي‌شك چادر حجاب برتر است.
حضرت آيت‌الله تبريزي:
پوشيدن بدن بر زن واجب، و بهترين نوع پوشش واجب، همان چادر مشكي است كه زن‌هاي مؤمنه خود را با آن مي‌پوشانند.

نظر جنابعالي در مورد پوشيدن لباس‌هايي كه عكس يا علامت مربوط به كشورهاي غربي روي آن نقش بسته است چيست؟
حضرت آيت‌الله خامنه‌اي:
استفاده از اين‌گونه لباس‌ها كه ترويج فرهنگ غير مسلمين مهاجم بر مسلمين است، اشكال دارد. [٤]
حضرت آيت‌الله فاضل لنكراني:
بهتر است از اين نوع لباس‌ها استفاده نكنند.
حضرت آيت‌الله صافي گلپايگاني:
مسلمين از اين‌گونه لباس‌ها استفاده نكنند.
حضرت آيت‌الله تبريزي:
براي مؤمن سزاوار نيست لباسي بپوشد كه او را از زيّ مؤمنين خارج كند.
حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي:
هرگاه سبب ترويج فرهنگ بيگانگان گردد اشكال دارد.

بعضاً مشاهده مي‌شود كه بعضي از افراد در مجالس عقد و عروسي و عدّه‌اي در انظار عمومي، اقدام به نصب كراوات و پاپيون بر روي پيراهن خود مي‌نمايند، حكم شرعي استفاده از لوازم مذكور چيست؟
حضرت آيت‌الله خامنه‌اي:
بستن كراوات و پاپيون چون تقليد و ترويج از فرهنگ مهاجم غير مسلمين است جايز نيست.[٥]
حضرت آيت‌الله صافي گلپايگاني:
كراوات و پاپيون شعار كفار است و مسلمين نبايد از آنها استفاده كنند.
حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي:
با توجه به اين‌كه كراوات و پاپيون در محيط ما ترويج فرهنگ بيگانه محسوب مي‌شود، استفاده از آن اشكال دارد.
حضرت آيت‌الله تبريزي:
براي مؤمن سزاوار نيست لباسي بپوشد كه او را از زيّ مؤمنين خارج كند.
حضرت آيت‌الله بهجت:
خلاف احتياط است.

١) برخورد زن همراه با چهره‌ي خندان و متبسّم با مردان نامحرم هنگام خريد از مغازه‌ها و ساير برخوردها چه صورت دارد؟ ٢) خنديدن زنان و دختران با صداي بلند در خيابان و يا انجام برخي حركات ديگر كه موجب جلب توجّه نامحرمان مي‌شود چگونه است؟
حضرت آيت‌الله خامنه‌اي:
١) صحبت كردن و خنديدن با نامحرم اگر موجب مفسده باشد جايز نيست.
٢) از هر كاري كه موجب جلب توجّه نامحرم مي‌شود بايد پرهيز نمود.
حضرت آيت‌الله فاضل لنكراني:
١ و ٢) به طور كلي دختران و زنان بايد در مقابل مردان نامحرم به نحوي لباس بپوشند و راه بروند و صحبت كنند كه موجب توجّه و نگاه سوء و تهييج مردان نشوند و اگر كردند گناه بزرگ است.
حضرت آيت‌الله بهجت:
١) هر كاري كه معرضيت ريبه و يا فتنه در آن است جايز نيست.
٢) جايز نيست.
حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي:
١) اشكال دارد و هنگام ضرورت نبايد از مكالمات عادي تجاوز كنند.
٢) بهتر است زنان و دختران مسلمان از اين‌گونه كارها بپرهيزند و اگر منشأ فسادي شود جايز نيست.
حضرت آيت‌الله تبريزي:
١) اگر از روي التفات كاري را كه موجب جلب نظر اجانب شود انجام دهند اشكال دارد.
٢) زن عفيف اين كار را نمي‌كند، بلكه اگر معرض تهييج شهوت براي يكي از طرفين باشد حرام است.
حضرت آيت الله لطف الله صافي:
١) مخالف نص قرآن است ولايخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض.
٢) جايز نيست.

برخي در مورد مسائل زنان اظهار نظرهاي نامناسبي را ابراز مي‌كنند، مانند بحث دوچرخه‌سواري يا ورزش بانوان، يا در مورد حجاب اظهار مي‌دارند كه به نظر ما كُت و دامن جهت حجاب كفايت مي‌كند. نظر حضرتعالي در اين زمينه‌ها چيست؟
حضرت آيت‌الله خامنه‌اي:
اظهارنظر در مسائل ديني و احكام شرعي بر كساني كه صاحب نظر نيستند جايز نيست؛ و بر مؤمنين واجب است در تمام احكام ديني به مراجع بزرگوار تقليد و اسلام‌شناسان مورد وثوق و اعتماد مراجعه نمايند.
حضرت آيت‌الله تبريزي:
ترويج اموري كه مبدأ نشر فساد در جامعه يا بي‌عفّتي زنان و دختران شود جايز نيست؛ و پوشيدن لباسي كه تمام حجم بدن آنان را نشان دهد كه لباس زينت حساب بشود، كفايت نمي‌كند.
حضرت آيت‌الله صافي گلپايگاني:
امور مذكوره معرضيّت براي مفسده دارد. بانوان بايد جدّاً از آن بپرهيزند.
حضرت آيت‌الله بهجت:
هر چه باعث فتنه و فساد باشد اشكال دارد.
حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي:
هر چه موجب اشاعه‎ي مفاسد اخلاقي گردد حرام است.
حضرت آيت‌الله صافي گلپايگاني:
امور مذكوره معرضيّت براي مفسده دارد. بانوان بايد جدّاً از آن بپرهيزند.

برخي از مادران، فرزندان دختر خود را كه به بلوغ شرعي نرسيده‌اند با سر و پاي برهنه درخيابان‌ها و مجالس در حضور نامحرمان مي‌آورند، مستدعي‌ است وظيفه‌ي والدين را در قبال فرزندان خود بيان بفرماييد و اين بي‌اعتنايي چه صورت دارد؟
حضرت آيت‌الله فاضل لنكراني:
بر پدر و مادر است كه فرزندان خود را با آداب و رسوم اسلامي و وظايف شرعي آشنا كنند و چنانچه موارد مذكور موجب تهييج و مفسده شود، اگر چه بچه مميز نباشد، بايد آنان را بپوشانند و حفظ كنند تا جامعه آلوده و بي‌بندوبار نشود.
حضرت آيت‌الله سيستاني:
بر غير بالغ، پوشيدن واجب نيست؛ ولي پدر و مادر لازم است كه فرزند خود را به رعايت آداب و شئون اسلامي وادار نمايند و در تربيت صحيح شرعي آنان بكوشند.
حضرت آيت‌الله بهجت:
تمرين اطفال بر وظايف شرعيه به عهده‌ي والدين است.
حضرت آيت‌الله صافي گلپايگاني:
كار صحيحي نيست و والدين موظف‌اند دختر را از كودكي به رعايت حجاب و گريز از نامحرم عادت دهند و اگر در اين امر مسامحه كنند و دختر را نسبت به نامحرم بي‌تفاوت نمايند، شريك در معاصي دختر هستند. در حديث وارد شده است كه در مجلسي كه حضرت رضا(ع) تشريف داشتند و عدّه‌اي نيز حضور داشتند، دختر بچه‌اي وارد شد؛ حضار در مجلس يكي يكي دختر را مورد نوازش قرار دادند، تا رسيد به حضرت رضا(ع) آن حضرت از سن دختر سؤال كردند؛ گفته شد پنج سال دارد؛ حضرت دختر را از خود دور كرد و رفتاري كه ديگران كرده بودند ننمودند؛ و اعمال آن بزرگوار بايد براي زن مسلمان سرمشق باشد.
حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي:
بر پدر و مادر لازم است فرزندان خود را به مسائل اسلامي از زمان طفوليت آشنا كنند.
حضرت آيت‌الله تبريزي:
پوشش بر دختران نابالغ واجب نيست؛ لكن وظيفه‌ي والدين است كه دخترانشان را به پوشش اسلامي عادت دهند و فرزندانشان را با احكام اسلامي تربيت نمايند.

در صورتي كه زن مي‎داند مرد نامحرم به قصد لذت به صورت و دست‎هاي معمولي زينت نشده‎ي او نگاه مي‎كند، در اين فرض پوشاندن صورت و دست‎ها لازم است يا نه؟
حضرت آيت الله خامنه‎اي:
در فرض مذكور بايد حتي وجه و كفين خود را هم بپوشاند.
حضرت آيت الله تبريزي:
بلي در اين صورت بنابر احتياط پوشاندن لازم است.
حضرت آيت الله صافي گلپايگاني:
دست و صورت بنابر احتياط واجب بايد پوشيده شود. (جامع‎الاحكام ٢/١٦٥).
حضرت آيت الله فاضل لنكراني:
بلي پوشاندن آن لازم است
حضرت آيت الله بهجت:
پوشاندن دست و صورت مطلقا بنابر احتياط لازم است.

--------------------------------------------
پاورقى ها:
[١] . به نقل از «مسائل جديد از ديدگاه علما و مراجع تقليد» ج ١و٢؛ تهيه و تنظيم، سيدمحسن محمودي.
[٢]. صحيفه‌ي نور، ج ١١، ص ٢٥٤.
[٣]. حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره)،‌ پيام به كنگره سراسري حجاب.
[٤]. مجله‎ي نصيحت، شماره‎ي ١٤٩.
[٥]. مجله‌ي نصيحت، شماره‌ي ١١٥٤.



فهرست گزيده منابع[١]

١. قرآن كريم.
٢. نهج البلاغه.
٣. آمدي، عبد الواحد بن محمد؛ غررالحكم و دررالكلم، تحقيق المصطفي الدرايتي و حسين الدرايتي، قم: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه‌ي علميه‌ي قم، ١٣٧٧.
٤. ابن عربي؛ احكام القرآن، بيروت: دارالكتب العلميه، الطبعة الاولي، ١٤٠٨ هـ . ق.
٥. ابن منظور المصري، ابي الفضل جمال الدين؛ لسان العرب، بيروت: دار صادر، الطبعه الاولي، ١٤١٠ هـ .ق
٦. ابوالحسني، علي؛ سياه‌پوشي در سوگ ائمه‌ي نور، قم: مؤسسه الهادي، چاپ اوّل، بهار ١٣٧٥.
٧. الآلوسي، ابي الفضل شهاب الدين السيد محمود؛ روح المعاني في تفسير القرآن، بيروت: دار احياء التراث، الطبعة الرابعة، ١٤٠٥ هـ . ق .
٨. امين، سيد نصرت بيگم؛ تفسير مخزن‌العرفان، اصفهان: چاپ نشاط.
٩. باقري، خسرو؛ نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، تهران: انتشارات مدرسه، چاپ سوم، زمستان ١٣٧٤.
١٠. البحراني، يوسف؛ الحدائق الناضرة في احكام العترة الطاهرة، مؤسسة النشر الاسلامي. ١٣٦٣ هـ . ش .
١١. البيضاوي، ناصر الدين ابي سعيد عبد الله؛ انوار التنزيل و اسرار التأويل، بيروت: دار صادر.
١٢. بيگم شيرازي، زينب؛ جوابيه مقاله‎ي ضالّه طالبين رفع حجاب، به كوشش رسول جعفريان، مجله‎ي پيام زن، شماره‎ي ١١٢.
١٣. پلنگي، محبوبه؛ زنان در الجزاير، مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي ٥٩.
١٤. الجوهري، اسماعيل بن حماد؛ الصحاح، تحقيق احمد عبدالغفور عطار، بيروت: دار العلم للملايين، الطبعه الرابعه.
١٥. حداد عادل، غلامعلي؛ فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، تهران: انتشارات سروش، چاپ ششم. ١٣٧٤.
١٦. الحّراني، ابو محمد الحسن بن علي ابن الحسين ابن شعبه؛ تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ترجمه‌ي احمد جنتي، انتشارات علميه‌ي اسلاميه، اسفند ١٣٥٤.
١٧. الحر العاملي، محمد بن الحسن؛ وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، بيروت: چاپ دار احياء التراث العربي.
١٨. حسينيان، روح الله؛ حريم عفاف، (حجاب، نگاه)، چاپ اول، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، تابستان ١٣٧٢.
١٩. الحسيني الزبيدي، سيد محمد بن احمد؛ تاج العروس من جواهر القاموس، تحقيق علي شيري، بيروت: انتشارات دار الفكر، الطبعه الاولي، ١٤١٤ هـ . ق .
٢٠. الخطيب العدناني؛ الملابس و الزينه في الاسلام، مؤسسة انتشار العربي، الطبعة الاولي ١٩٩٩.
٢١. خويي، ابوالقاسم؛ شرح عروه الوثقي، كتاب الصلاة.
٢٢. راغب اصفهاني؛ معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقيق نديم مرعشلي، دار الكاتب العربي.
٢٣. رحماني، حجت‌الله؛ اعجاز رنگ سياه، چرا چادر مشكي، نشريه‌ي فيضيه، ٧ آذر ١٣٧٩.
٢٤. رفيع، جلال؛ يادداشت‌ها و رهاوردهاي سفر نيويورك در بهشت شدّاد، آمريكاي متمدن، آمريكاي متوحش، تهران: مؤسسه‌ي اطلاعات، چاپ اوّل، ١٣٧٠ هـ . ش.
٢٥. زمخشري، محمود بن عمر؛ الكشّاف، عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التاويل، بيروت: ناشر دار الكتاب العربي، الطبعه الثالثه، ١٤٠٧ هـ . ق .
٢٦. زنجاني، فياض؛ رساله‌ي حجابيه، مجله‎ي كيهان انديشه، شماره‌ي ٦٠، خرداد و تير ١٣٧٤.
٢٧. زيدان، عبدالكريم؛ المفصل في احكام المرأة والبيت المسلم في الشريعة الاسلامية، بيروت: مؤسسة الرسالة، الطبعة الثالثة، ١٤١٧ هـ . ق.
٢٨. سادات فخر، سيد علي؛ حجاب ارزش يا روش، مجله‎ي كتاب نقد، شماره‌ي ١٧، ويژه‌ي فمينيزم.
٢٩. السجستاني الازدي، ابي داود سليمان بن الاشعث؛ سنن ابي داود، طبع دار الكتب العربي.
٣٠. الشرتوني، سعيد الخوري، اقرب الموارد في فصح العربيه و الشوارد، تهران: دارالاسوة للطباعة و النشر، الطبعة الاولي؛ ١٣٧٤ هـ . ش.
٣١. شعراني، ابوالحسن؛ دمع السجوم، ترجمه‎ي نفس المهموم، تهران: انتشارات علميه اسلاميه، ربيع الاول ١٣٧٤ هـ . ق.
٣٢. ـــــــــــــــــــــــــ؛ نثر طوبي، دائرة المعارف لغات قرآن مجيد، انتشارات اسلاميه.
٣٣. صافي، محمود؛ الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، دمشق: دارلارشي، الطبعة الاولي، ١٤١١ هـ . ق.
٣٤. صبوري اردوباري، احمد؛ آيين بهزيستي اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اوّل، تابستان ١٣٦٧.
٣٥. الصدوق، ابن جعفر محمدبن علي‎بن الحسين‎بن بابويه القمي؛ المقنع، قم: مؤسسة الامام الهادي(ع)، ١٤١٥ هـ . ق .
٣٦. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ؛ الخصال، صحّحه و علّق عليه علي اكبر الغفاري، منشورات جماعة المدرسين، طبع شهريور ١٣٦٢.
٣٧. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ؛ من لا يحضره الفقيه، قم: مؤسسه‌ي النشر الاسلامي، الطبعة الثانية، ١٤٠٤هـ . ق.
٣٨. صفي‌پور، عبدالرحيم؛ «منتهي الارب في لغة العرب»، چاپ اسلاميه، جمادي الثاني ١٣٧٧.
٣٩. الطباطبايي، سيد محمد كاظم؛ العروه الوثقي، قم: ناشر مكتبه الوجداني.
٤٠. الطباطبايي، محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن، قم: مؤسسه‌ي مطبوعاتي اسماعيليان، الطبعة الثانية، ١٣٩٤ هـ . ق .
٤١. طبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن؛ مجمع‎البيان في تفسير القرآن، طبع كتابفروشي اسلاميه.
٤٢. الطبرسي، ابومنصور؛ الاحتجاج، بيروت: منشورات مؤسسه الاعلمي للمطبوعات.
٤٣. طريحي، فخرالدين؛ مجمع‌البحرين، تحقيق سيد احمد حسيني، تهران: انتشارات مرتضوي، چاپ دوّم، شهريور ١٣٦٢.
٤٤. الطوسي، محمد حسن؛ التبيان في تفسير القرآن، بيروت: داراحيا التراث العربي.
٤٥. طيبي، ناهيد؛ حجاب و عفاف مروري دوباره، مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي ٩٥ ـ ٩٦.
٤٦. عابديني، احمد؛ عاشورا، حفظ كرامت و حجاب، مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي ٦٩.
٤٧. عابديني، عِلّيه، دراسات في سيكولوجية الملابس، قاهره: دارالفكر العرب، ٤٢٠ هـ . ق.
٤٨. الفراهيدي، خليل بن احمد؛ العين، تحقيق مهدي محزومي، بيروت: دار الهجره الطبعه الثانيه، ١٤٠٩ هـ..ش.
٤٩. فرزان، ناصر؛ رنگ و طبيعت، دانش رنگ‌ها، تهران: چاپ اوّل، ١٣٧٥.
٥٠. فضل الله، محمدحسين؛ مصاحبه درباره‌ي جوانان، ورزش و حجاب، دنياي جوان، مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي ٧٤، ارديبهشت ١٣٧٧.
٥١. فلسفي، محمد تقي؛ جوان از نظر عقل و احساسات، تهران: هئيت نشر معارف اسلامي، چاپ دوازدهم، ١٣٤٤ش.
٥٢. ـــــــــــــــــــــــــ؛ كودك از نظر وراثت و تربيت، تهران: انتشارات الحديث، چاپ اول، ١٣٦٨ش.
٥٣. فيض كاشاني، ملا محسن؛ تفسير صافي، منشورات مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت: الطبعة الثانية، ١٤٠٢ هـ . ق.
٥٤. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ؛ المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء، قم: دفتر انتشارات اسلامي، الطبعة الثانية.
٥٥. فيومي، احمد بن محمد؛ المصباح المنير، بيروت: المكتبه العلميه.
٥٦. قانع، سيد مهدي؛ انسان، پوشش و ريشه‎هاي تاريخي، مجله‌ي پيام زن، شماره‎هاي ١٨، ١٩، ٢٠.
٥٧. القمي، شيخ عباس؛ سفينه البحار و مدينه‎ي الحكم و الآثار، بيروت: دار التعارف للمطبوعات.
٥٨. كليني، محمد بن يعقوب؛ اصول و فروع كافي، چاپ دارالكتب الاسلاميه.
٥٩. گلي زواره، غلامرضا؛ استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب، پيام زن؛ شماره‌ي ٧٠.
٦٠. گوهري، سيد اسماعيل؛ آرزوي شهادت در بيان معصومين(ع)، تهران: انتشارات اميري، چاپ اول، مرداد ١٣٦٦.
٦١. لسان التنزيل، به اهتمام مهدي محقق، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم ١٣٦٢.
٦٢. لوشر، ماكس؛ روانشناسي رنگ‌ها، ترجمه‌ي ويدا ابي‌زاده، چاپ چهاردهم، ١٣٧٨.
٦٣. مجلسي، محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار(ع)، بيروت: دار احياء التراث، الطبعة الثالثة، ١٤٠٣. هـ ق .
٦٤. محمدي ري شهري، محمد؛ ميزان الحكمه، قم: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه‌ي علميه‌ي قم. الطبعة الاولي، ١٣٦٢ هـ ش.
٦٥. محمدي نيا، اسد الله؛ آنچه بايد يك زن بداند، قم: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه‌ي علميه‌ي قم، چاپ دوم،١٣٧١.
٦٦. محمودي، سيد محسن؛ مسائل جديد از ديدگاه علما و مراجع تقليد. ورامين: انتشارات علمي فرهنگي صاحب الزمان (عج)، چاپ ششم، بهار ١٣٨٠.
٦٧. مرادي، مرضيه؛ اهداف حاصله از پوشش، مجموعه‌ي مقالات پوشش و عفاف، دومين نمايشگاه تشخص و منزلت زن در نظام اسلامي، بهمن ١٣٧٠.
٦٨. مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي؛ صحيفه‌ي نور، مجموعه‌ي رهنمودهاي امام خميني (ره)، بهمن ماه ١٣٦١.
٦٩. مشهدي، محمد؛ تفسير كنزالدقائق، قم: مؤسسه النشر الاسلامي، الطبعة الاولي، محرم الحرام ١٤١٣ هـ . ق.
٧٠. مصطفوي، سيد حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي، الطبعة الاولي، ١٣٦٨ هـ . ش .
٧١. مطهري، مرتضي؛ پاسخ‎هاي استاد به نقدهايي بر كتاب مسئله‌ي حجاب، قم: انتشارات صدرا، چاپ دهم، خرداد ١٣٧٩.
٧٢. ـــــــــــــــــــــــ؛ مسئله‌ي حجاب، انتشارات صدرا، چاپ بهار ١٣٧٧.
٧٣. معصومي، سيد مسعود؛ احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان، قم: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه‎ي علميه‎ي قم، چاپ اوّل، زمستان ١٣٧٢.
٧٤. مغنيه، محمد جواد؛ التفسير الكاشف، بيروت: دار العلم للملايين، الطبعة الرابعة، ١٩٩٠م.
٧٥. مكي العاملي، شمس الدين محمد؛ (الشهيد الاول)، الدروس الشرعيه في فقه الاماميه، قم: مؤسسة النشر الاسلامي.
٧٦. مؤسسه‌ي فرهنگي قدر ولايت؛ حكايت كشف حجاب، تهران: چاپ اول ١٣٧٨.
٧٧. مهدي زاده، حسين؛ نقد ادله مخالفين چادر مشكي، روزنامه‌ي جمهوري اسلامي، ٣ و ٤ بهمن ١٣٧٩.
٧٨. ــــــــــــــــــــــــــ؛ هم‎انديشي منطقي با جوانان درباره‌ي لباس، روزنامه‌ي جمهوري اسلامي، ١٩ و ٢١ شهريور ١٣٨٠.
٧٩. ــــــــــــــــــــــــــ؛ فقر روش و بينش در بعضي مقالات مربوط به حجاب، روزنامه‌ي جمهوري اسلامي، ٢٦ مهر ١٣٨٠.
٨٠. مهريزي، مهدي؛ حجاب، تهران: مؤسسه‌ي فرهنگي دانش و انديشه‌ي معاصر، چاپ اول، پاييز ١٣٧٩.
٨١. ناظم‎زاده قمي، سيد اصغر؛ جلوه‎هاي حكمت، قم: مؤسسه چاپ الهادي، چاپ اول، پاييز ١٣٧٣.
٨٢. نجفي، محمد حسن؛ جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، دار الكتب الاسلامية، الطبعة السابعة، ١٣٩٢ هـ .ق.
٨٣. نصرتي، علي اكبر؛ سحر شبهه، ماهنامه‌ي اطلاع رساني مبلغان، ارم شماره‌ي ٣، ضميمه‌ي بصائر مهرماه ٧٧، (ويژه‌نامه‌ي خبرگان سوم).
٨٤. النوري الطبرسي، ميرزا حسين؛ مستدرك الوسائل و مستنبط‎المسائل، تحقيق و نشر، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، الطبعه الثانيه، ١٤٠٨ هـ ق .
٨٥. ويژه‎نامه‌ي فرهنگ اسلام، بهار ١٣٧٩.
٨٦. هاشمي، مينا؛ حجاب زيبايي شعار، كارآيي شعور، سالنامه‌ي زن، ستاد برگزاري نمايشگاه تشخص و منزلت زن در نظام اسلامي، بهمن ١٣٧١.

---------------------------------------
[١] . همان‌گونه كه از عنوان آشكار مي‎گردد، آنچه به عنوان منابع ذكر گرديده است، تنها بخشي از منابع است. غير از منابع ياد شده، نگارنده به منابع فراوان ديگري نيز رجوع نموده است كه به دليل عدم نقل مستقيم، اسامي آنها در فهرست حاضر نيامده است، ولي بعضاً در پاورقي‎ها نام برخي از آنها آمده است. افراد علاقمند به تحقيق درباره‎ي حجاب مي‎توانند به آنها و هم‎چنين به منابعي كه در كتاب‎شناسي‎هاي حجاب معرفي شده است مانند دو كتاب‎شناسي زير رجوع كنند.
الف. رسول جعفريان، «كتاب‎شناسي حجاب» مجله‎ي آينه‎ي پژوهش، شماره‎ي پياپي ٦٩ مرداد ـ شهريور ١٣٨٠، ص١٠٦.
ب. احمد ملك شاهي، «استدراكي بر كتاب‎شناسي حجاب» مجله‎ي آينه‎ي پژوهش، شماره پياپي ٧٢، ٧١، آذر ـ اسفند ١٣٨٠، ص ١٦٦.

۵