تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان0%

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن فیض پور
گروه: مشاهدات: 30929
دانلود: 2617

توضیحات:

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 352 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 30929 / دانلود: 2617
اندازه اندازه اندازه
تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

چرا جنس تقلّبی حرام است ؟ ماست و کره تقلّبی ، جنس مانده فاسد شده ، به سلامت مردم ضرر می زند ، منفعت این جنس حرام می باشد و اگر کسی با این پول به حج برود و لباس احرامی بخرد ، حج او باطل است اگر با این پول خانه بخرد ، نماز خواندن در آن خانه تا آخر عمر باطل است.(۱)

اهمیت اسلام به بهداشت

بهداشت مردم باید حفظ شود ، حالا کسی بخواهد این پنج هزار روایت بهداشتی را بیان کند ، شبی ده روایت هم بگوید خیلی طول می کشد ، پانصد شب طول می کشد ، در این زمینه روایات عجیبی داریم ؛ یعنی من فکر می کنم بهداشت جهانی که وابسته به سازمان ملل است ، به اندازه یک درصد اسلام قوانین بهداشتی ندارد ، به قدری اسلام روی بهداشت همه جانبه اهمیت می دهد که هنوز بهداشت جهانی به آن اهمیت نداده است و در این زمینه اسلام معجزه کرده است

پس حفظ سلامت واجب است اما رفتن دنبال این معنا که مرگ را علاج کنم بی فایده است چون من اگر دویست سال هم سلامت کامل را حفظ کنم ، بالاخره قلب با این ضربانی که دارد ، یک روزی به نهایت خستگی می رسد و نمی تواند باز و بسته شود ، ممکن است قلب در کمال سلامت از حرکت بایستد ؛ یعنی عمر تمام می شود ، ضربان قلب سالم سه میلیارد مرتبه می باشد ، خون را پمپاژ می کند و به همه بدن می رساند و این سه میلیارد هم هفتاد سال طول می کشد ، اگر بعد از هفتاد سال ، انسان بیشتر عمر کند ، از روی حساب لطف خدا زنده مانده است ، دانشمندان می گویند هر بیست و چهار ساعت کارکرد قلب با یک موتور آسانسور مساوی است ، که سه نفر را هر بیست و چهار ساعت صد متر بالا و پایین می برد

قلب یک تکه گوشت است اگر خدا پشت این گوشت نباشد ، قلب نمی تواند در هفتاد سال سه میلیارد مرتبه باز و بسته شود هر بیست و چهار ساعت معادل فشار

_______________________________________

۱- (۱)) - من لایحضره الفقیه: ۲۷۱/۳، حدیث ۳۹۸۰؛ (رُوِیَ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّهُ قَالَ کُنْتُ أَبِیعُ السَّابِرِیَّ فِی الظِّلَالِ فَمَرَّ بِی أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُعليه‌السلام رَاکِباً فَقَالَ لِی یَا هِشَامُ إِنَّ الْبَیْعَ فِی الظِّلَالِ غِشٌّ وَ الْغِشُّ لَایَحِلُّ.) من لایحضره الفقیه: ۲۷۳/۳، حدیث ۳۹۸۶؛ (وَ قَالَعليه‌السلام لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً.) وسائل الشیعه: ۲۸۲/۱۷، حدیث ۲۲۵۲۸؛ (الصَّادِقعليه‌السلام عَنْ آبَائِهِعليهم‌السلام فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أَنَّهُ قَالَ وَ مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِی شِرَاءٍ أَوْ بَیْعٍ فَلَیْسَ مِنَّا وَ یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَعَ الْیَهُودِ لِأَنَّهُمْ أَغَشُّ الْخَلْقِ.)

موتور آسانسوری که سه نفر را در طول روز صد متر بالا و پایین بیاورد می باشد

این هم قدرت پروردگار است که یک تکه گوشت را این قدر قوی قرار داده است ، والا شما قلب گوسفند را دیدید ، با یک چاقوی میوه خوری می شود آن را تکه تکه کرد ، ناسپاس هستند کسانی که این قلب را خرج غیر از خدا می کنند و در اختیار دشمنان خدا قرار می دهند و دشمن را به حریم خود راه می دهند و جای آن را گرم نگه می دارند ، مانند عشق ورزی هایی که به نامحرمان زیاد است و خرج کردن محبت برای نامحرمان و در راه هوای نفس می باشد

یک نفر به امیرالمؤمنینعليه‌السلام عرض کرد : چه شد که علی شدی ؟ فرمود:

(بِالقُعُود علی قلبی )(۱) غیر از صاحب دل که خدا است ، کسی را راه ندادم با این کار علی شدم

سؤال قمر بنی هاشم از حضرت علیعليه‌السلام

روزی قمر بنی هاشم چهار پنج ساله بود ، در دامن امیرالمؤمنینعليه‌السلام نشسته بود و به او خیلی محبت می کرد ، یک مرتبه این بچه پنج ساله گفت : بابا در سینه شما چند قلب وجود دارد ؟ امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود : عباس جان یک قلب و آن مال خدا است عباس گفت : مرا هم دوست داری ، فرمود : بله ، گفت : چرا مرا در قلب خود راه دادی ؟ فرمود : پسرم ! من تو را برای خدا دوست دارم ؛ یعنی یک نفر در این خانه هست ، بقیه را شئون صاحب خانه قرار دادم ؛ چون محبت به تو ، محبت به خدا است

حبّ محبوب خدا ، حبّ خداست

این محبت از محبت ها جدا است

اگر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خانواده خود علاقه مند است ، این محبّت ها همه للّه می باشد ،

(الحبُّ فی الله والبغض فی الله )

______________________________________

۱- (۱)) - مستند این مطلب پیدا نشد اما قریب به آن مضمون در مورد حضرت شعیب و محبت به خدا آمده است: بحار الأنوار ۳۸۰/۱۲؛ (قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بَکَی شُعَیْبٌعليه‌السلام مِنْ حُبِّ اللَّهِ عز و جل حَتَّی عَمِیَ فَرَدَّ اللَّهُ عز و جل عَلَیْهِ بَصَرَهُ ثُمَّ بَکَی حَتَّی عَمِیَ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ ثُمَّ بَکَی حَتَّی عَمِیَ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ فَلَمَّا کَانَتِ الرَّابِعَهُ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ یَا شُعَیْبُ إِلَی مَتَی یَکُونُ هَذَا أَبَداً مِنْکَ إِنْ یَکُنْ هَذَا خَوْفاً مِنَ النَّارِ فَقَدْ آجَرْتُکَ وَ إِنْ یَکُنْ شَوْقاً إِلَی الْجَنَّهِ فَقَدْ أَبَحْتُکَ فقال إِلَهِی وَ سَیِّدِی أَنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی مَا بَکَیْتُ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَاشَوْقاً إِلَی جَنَّتِکَ وَ لَکِنْ عَقَدَ حُبُّکَ عَلَی قَلْبِی فَلَسْتُ أَصْبِرُ أَوْ أَرَاکَ فَأَوْحَی اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَیْهِ أَمَّا إِذَا کَانَ هَذَا هَکَذَا فَمِنْ أَجْلِ هَذَا سَأُخْدِمُکَ کَلِیمِی مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ قَالَ الصَّدُوقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَعْنِی بِذَلِکَ لَاأَزَالُ أَبْکِی أَوْ أَرَاکَ قَدْ قَبِلْتَنِی حَبِیباً.)

این را نمی گویند راه دادن بیگانه در قلب ، راه دادن بهترین آشنا در قلب است

ایزدی بود آشنایی های ما

آشنا داند صدای آشنا(۱)

سلامت را باید حفظ کرد ، اما بالاخره با حفظ سلامت همه جانبه ، برای رهایی از مرگ چاره ای نیست ، نباید سراغ دوای مرگ رفت ، سراغ چه چیزی باید رفت ؟ یک بابی اسلام باز کرده که در آن باب ، فرمایش های وجود مبارک رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه طاهرینعليهم‌السلام به نام باب (الاستعداد للموت )می باشد ، نمی گویند : جستجوگر دوای علاج مرگ باش ، می گویند بیا خودت را برای مرگ آماده کن ؛ یعنی آیا انسان منتظر ملک الموت باشد ؟ خیر این معنای (الاستعداد للموت )نیست چگونه خود را برای مرگ آماده کنیم

آمادگی انسان بعد از مرگ

من در جنوب استان خراسان بودم و در منزل یکی از مؤمنین آنجا که بسیار آدم وارسته ای بود و اهل گریه و نماز شب بود ، اقامت داشتم

یکی از ویژگی های این مرد ، با اینکه سواد مکتبی داشت ، چند کتاب دینی در خانه او بود در اوایل انقلاب چهار پنج شبانه روز میهمان او بودم ، کتاب های او را مطالعه می کردم ، یک بار به او گفتم این کتاب ها را از کجا شناختی که خریدی ، گفت : نخریدم ، من چون ارادت زیادی به عالمان ربّانی دارم ، خیلی از علمای بزرگ را به خانه خود دعوت کردم ، در ماه رمضان و محرم و صفر از آنها پذیرایی می کردم ، که برای مردم حلال و حرام خدا را بگویند ، می گفت : این کتاب ها را عالمان ربانی به من هدیه دادند

این روایت را در یکی از کتاب هایی که در خانه این مرد بزرگوار که خود او اهل مطالعه و اهل دل بود دیدم و یادداشت کردم روایت درباره آمادگی بعد از مرگ

______________________________________

۱- (۱)) - ملک الشعرای بهار (مثنوی).

بود ، آمادگی به چیست ؟ جنازه ای را برای دفن به قبرستان بقیع می بردند ، اصل ، برطرف کردن رنج مردم بود ، کاری به این نداشتند که میتی که می برند کیست ؟ آیت الله ، تاجر ، کاسب ، فقیر ، ندار ، تهیدست ، غیر مشهور و باربر است ، شخص را در نظر نداشتند ، ثواب و همراهی با مردم و تسلیت دادن به کسان میت را در نظر داشتند ، مرگ مردم برای موعظه شما کافی است ، می بینید که این جنازه ، روی دوش مردم است ، روزی هم جنازه خودتان روی دوش مردم است ، می بینید لباس های میت را از او می گیرند و دو نفر ایستاده اند ، یکی آب می ریزد و دیگری غسل می کند ، او را کفن می کنند و عاقبت به قبر سرازیر می کنند ، و بعد همه تو را تنها می گذارند و بر می گردند ، روزی همه این برنامه ها در مورد شما اجرا می شود

این موارد برای شما موعظه می باشد.

وقتی در قیامت پرونده تو را باز می کنند و به تو نشان می دهند صرف می کند که اهل گناه باشی ؟ اهل ظلم و مال حرام باشی ؟ گناهانی که جوابی برای آنها وجود ندارد

آیا صرف می کند انسان با کوچکترین گناه ، مورد عتاب قرار بگیرد ؟

عاقبت خوردن مال حرام

بعضی از شما دانشگاهی هستید ، از کتاب یک استاد دانشگاه این قصه را برای شما می گویم در دانشگاه بغداد استادی باسواد و شیعه به نام (أحمد أمین ) مشغول تدریس بود ، خیلی هم مورد علاقه دانشجوها و اساتید بود ، آدم وزین و باوقاری بود ، ایشان یک کتاب سه جلدی به زبان عربی به نام (التکامل فی الاسلام ) نوشتند به قدری زیبا در این کتاب فرهنگ خدا را مورد تحلیل قرار داده است که هر بی دینی این کتاب را بخواند ، یا متدین می شود یا عاشق اسلام می شود و متوجه می شود که این فرهنگ ، در همه برنامه ها ، ساختمان عجیبی دارد

ایشان می فرماید : دو نفر قرار می گذارند با هم از دورترین نقطه با پای پیاده به کربلا برای زیارت حضرت ابی عبدالله الحسینعليه‌السلام بیایند ، و در روز اربعین کربلا باشند

انسان در مسیر کربلا ، توسل و تمسک خاصی دارد ، در یک کویر بی نشان که درخت و دهی پیدا نبود ، راه را گم می کنند هوا هم در نهایت گرمی بود ، یکی از آنها ، از شدت تشنگی به حالت ضعف می افتد دیگری که قوی تر بوده ، این تشنه را به دوش می گیرد ، راه را ادامه می دهد ، بلکه شاید به آبادی برسند ، خسته می شود ، خودش هم از تشنگی ضعف می کند ، رفیقش را می خواباند و می میرد ، آبی برای غسل و کفن رفیق خود نداشت ، بر او نماز می خواند و همانجا با آن چوبدستی یا با وسیله ای که داشته ، قبری می کند و رفیقش را در کویر دفن می کند

بالاخره به یک آبادی کوچکی می رسد و آنجا آب و نان به او می دهند ، جاده را هم نشان می دهند که با این کاروان به مسیر اصلی کربلا برسد، تا اینکه به زیارت أبی عبدالله می رود و برای دوستش هم زیارت می کند و بعد هم بر می گردد

شب جمعه ای را که در شهر خود، حضرت امام حسینعليه‌السلام را زیارت می کند و گریه می کند ، بسیار به یاد دوست خود بود ، استاد احمد امین می گوید : در عالم رؤیا دوستش را در باغی می بیند ولی با رنگ زرد و حال زار ، به او می گوید : این باغ چیست؟ می گوید : همان طوری که پیغمبر گفته (روضه من ریاض الجنه ) جایی از جاهای بهشت است که مرا آوردند به او می گوید : در بهشت که انسان رنگ زرد و بدن لاغر و پژمرده ندارد می گوید : درست می گویی ، ولی هر بیست و چهار ساعت یک حیوان کوچکی می آید و نوک انگشت پای مرا می گزد ، دردش را باید تا یک شبانه روز تحمل کنم ، باید بسوزم تا دوباره مرا نیش بزند از او سؤال می کند چرا ؟ می گوید برای اینکه من روزی خانه یک نفر میهمان بودم ، میوه برایم آورد ، یک چاقو کنار آن میوه گذاشت که من آن میوه را با آن چاقو پوست بکنم ، ساخت این چاقو خیلی زیبا بود ، به نظرم جالب آمد ، چاقو را در جیبم گذاشتم و بردم ، الان هم این چاقو در شکاف خانه، طبقه دوم ، زیر فلان جنس است و صاحبش هم زنده است ، تو را به جان سیدالشهداء برو این چاقو را بگیر و به صاحبش برگردان ، اینجا به من گفتند: تا مال به صاحبش بر نگردد ، این نیش زدن تا قیامت ادامه دارد تخلف در حقوق مردم ، گناه سنگینی است تبعاتش تا قیامت می ماند ، حالا وارث گاهی نمی داند که انسان در عمرش چه کرده که بیاید آدم را نجات بدهد

گفت : بیدار شدم و به خانه اش رفتم و در را زدم و آدرس چاقو را دادم ، رفتند چاقو را آوردند و من به صاحبش برگرداندم ، در فکرش بودم ، شب جمعه بعد هم بعد از زیارت أبی عبدالله الحسین او را در خواب دیدم و مرا دعا کرد و گفت : تمام شد ، از آن لحظه ای که چاقو به صاحبش برگشت دیگر کاری به کار من ندارند این (الاستعداد بالموت ) است

امام علیعليه‌السلام می فرمود: (کفی بالموت واعظاً )(۱) پیامبر گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همواره مردم را به تشییع جنازه و رفتن به قبرستان تشویق می کردند.(۲) والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

_______________________________________

۱- (۱)) - وسائل الشیعه: ۴۳۶/۲، حدیث ۲۵۷۶؛ (الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِیُّ فِی مَجَالِسِهِ بِإِسْنَادٍ تَقَدَّمَ فِی کَیْفِیَّهِ الْوُضُوءِ فِی کِتَابِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ وَ أَهْلِ مِصْرَ قَالَ وَ أَکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ عِنْدَ مَا تُنَازِعُکُمْ إِلَیْهِ أَنْفُسُکُمْ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ کَفَی بِالْمَوْتِ وَاعِظاً وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص کَثِیراً مَا یُوصِی أَصْحَابَهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ فَیَقُولُ أَکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ هَادِمُ اللَّذَّاتِ حَائِلٌ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الشَّهَوَات.)

۲- (۲)) - مستدرک الوسائل: ۲۹۴/۲، باب ۲، استحباب تشییع الجنازه و الدعا، حدیث ۲۰۰۹؛ (رَوَی أَبِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام أَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ یُنَادَی أَلَا إِنَّ أَوَّلَ حِبَائِکَ الْجَنَّهُ وَ أَوَّلَ حِبَاءِ مَنْ تَبِعَکَ الْمَغْفِرَهُ وَ قَالَعليه‌السلام لَاتَتْرُکْ تَشْیِیعَ جَنَازَهِ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّ فِیهِ فَضْلًا کَثِیراً.)

۶ - اخلاص در اعمال

اشاره

ظاهر و باطن اعمال انسان

تهران، مسجد حضرت امیرعليه‌السلام

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

مجموعه اعمال و حرکاتی که از هر انسانی صادر می شود ، دارای ظاهر و باطن است ، ظاهر عمل ، همان شکل عمل و حرکات بدنی است ، و باطن عمل هم اراده و نیّت و خواستی است که در ظهور آن عمل دخالت داشته و علت و سبب بوده است

شروع عمل هم از باطن است ؛ یعنی ابتدا انسان در دنیای فکر و عقل خود نقشه ای طرح می کند و به علّتی که در قلبش است ، این نقشه را اجرا می کند و ظهور می دهد و به دایره عمل می کشد خواستن ، ریشه عمل است ، نیّت ریشه عمل است به همین خاطر در قرآن کریم و روایات آمده که در روز قیامت هر عملی را براساس نیّت(۱) صاحب عمل می سنجند و برابر با همان خواسته و نیت ، پاداش عنایت می کنند و یا اینکه انسان را دچار کیفر و جریمه می کنند

بیان باب تجری در فقه

در فقه ما بابی به نام باب (تجری ) که مربوط به نیت است وجود دارد ، لیوان آبی روی میز است و یک نفر به نیّت شراب لیوان آب را می خورد ، اما فی الواقع خمر و شراب نبوده ، بلکه آب بوده است آیا کسی که این عمل را انجام داده در پیشگاه

______________________________________

۱- (۱)) - الکافی: ۸۵/۲؛ (أَبُو عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِیهَا أَنْ یَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّهِ فِی الْجَنَّهِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِیهَا أَنْ یُطِیعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّیَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَی قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ قَالَ عَلَی نِیَّتِهِ.) و همچنین در الکافی: ۸۴/۲؛ (عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قَالَ لَاعَمَلَ إِلَّا بِنِیَّهٍ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نِیَّهُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِیَّهُ الْکَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ کُلُّ عَامِلٍ یَعْمَلُ عَلَی نِیَّتِهِ.)

خدا کیفر دارد ؟ برای فقهای ما براساس آیات و روایات ثابت است که کیفر دارد و این کیفر ، به خاطر آن نیّت ناپاک و آلوده اش است عکس آن هم تشنه ای به نیت خوردن آب ، شراب می خورد ، وقتی مقداری از آن را خورد ، متوجه می شود که شراب است و خوردن آن حرام است ، لیوان را کنار می گذارد و بسیار ناراحت و متأثر می شود ، آیا چنین انسانی با خوردن این مقدار مشروب کیفر دارد ؟ می فرمایند نه ، به خاطر آن نیت ، هیچ کیفری ندارد

بخش اول :ارزش نیت در اسلام

اشاره

نیت ، در پاداش و کیفر روز قیامت بسیار مؤثر است در روایتی که از قول وجود مبارک رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیان کرده اند ، ارزش نیت مشاهده می شود ، در اولین اربعین بعد از شهادت حضرت سیدالشهداء ، جابر بن عبدالله انصاری همراه با عطیّه کوفی ، که دانشمند و قرآن شناس بود به کربلا آمد عطیّه می گوید :(۱) جابر بعد از غسل کردن در فرات به طرف قبر أبی عبداللهعليه‌السلام حرکت کرد ، در حالی که چشم های ایشان اشکبار بود ، دستش را گرفتم و به کنار قبر حضرت سیدالشهداء بردم ، بسیار گریه کرد و گفت : یابن رسول الله خوشحال هستم که فردای قیامت با شما محشور خواهم شد من به جابر گفتم : جابر کسانی که در اینجا دفن هستند ، سر و دست از بدنشان جدا شده ، چگونه در قیامت با این ها محشور می شوید در حالی که کربلا نبودی ، و بدن تو سالم است ؟ جابر در حالی که گریه می کرد به من گفت : من به دلائل مختلفی در کربلا حاضر نبودم و در پیشگاه پروردگار معذور هستم ، دلیل اول من این است که نابینا بودم ، خدمت پیغمبر اسلام نشسته بودم ، پیغمبر فرمودند :

__________________________________

۱- (۱)) - بحار الأنوار: ۱۳۱/۶۵؛ (عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَطِیَّهَ الْعَوْفِیِّ قَالَ خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ زَائِرَیْنِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍعليه‌السلام فَلَمَّا وَرَدْنَا کَرْبَلَاءَ دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ الْفُرَاتِ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ ائْتَزَرَ بِإِزَارٍ وَ ارْتَدَی بِ آخَرَ ثُمَّ فَتَحَ صُرَّهً فِیهَا سُعْدٌ فَنَثَرَهَا عَلَی بَدَنِهِ ثُمَّ لَمْ یَخْطُ خُطْوَهً إِلَّا ذَکَرَ اللَّهَ حَتَّی إِذَا دَنَا مِنَ الْقَبْرِ قَالَ أَلْمِسْنِیهِ فَأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَی الْقَبْرِ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ فَرَشَشْتُ عَلَیْهِ شَیْئاً مِنَ الْمَاءِ فَأَفَاقَ ثُمَّ قَالَ یَا حُسَیْنُ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ حَبِیبٌ لَایُجِیبُ حَبِیبَهُ ثُمَّ قَالَ وَ أَنَّی لَکَ بِالْجَوَابِ وَ قَدْ شُحِطَتْ أَوْدَاجُکَ عَلَی أَثْبَاجِکَ وَ فُرِّقَ بَیْنَ بَدَنِکَ وَ رَأْسِکَ فَأَشْهَدُ أَنَّکَ ابْنُ النَّبِیِّینَ وَ ابْنُ سَیِّدِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْنُ حَلِیفِ التَّقْوَی وَ سَلِیلُ الْهُدَی وَ خَامِسُ أَصْحَابِ الْکِسَاءِ وَ ابْنُ سَیِّدِ النُّقَبَاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ وَ مَا لَکَ لَاتَکُونُ هَکَذَا وَ قَدْ غَذَّتْکَ کَفُّ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ رُبِّیتَ فِی حَجْرِ الْمُتَّقِینَ وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْیِ الْإِیمَانِ وَ فُطِمْتَ بِالْإِسْلَامِ فَطِبْتَ حَیّاً وَ طِبْتَ مَیِّتاً غَیْرَ أَنَّ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ طَیِّبَهٍ لِفِرَاقِکَ وَ لَاشَاکَّهٍ فِی الْخِیَرَهِ لَکَ فَعَلَیْکَ سَلَامُ اللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَی مَا مَضَی عَلَیْهِ أَخُوکَ یَحْیَی بْنُ زَکَرِیَّا ثُمَّ جَالَ بِبَصَرِهِ حَوْلَ الْقَبْرِ وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْأَرْوَاحُ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَاءِ الْحُسَیْنِ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِهِ أَشْهَدُ أَنَّکُمْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ جَاهَدْتُمُ الْمُلْحِدِینَ وَ عَبَدْتُمُ اللَّهَ حَتَّی أَتَاکُمُ الْیَقِینُ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شَارَکْنَاکُمْ فِیمَا دَخَلْتُمْ فِیهِ قَالَ عَطِیَّهُ فَقُلْتُ لِجَابِرٍ وَ کَیْفَ وَلَمْ نَهْبِطْ وَادِیاً وَ لَمْ نَعْلُ جَبَلًا وَ لَمْ نَضْرِبْ بِسَیْفٍ وَ الْقَوْمُ قَدْ فُرِّقَ بَیْنَ رُءُوسِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ وَ أُوتِمَتْ أَوْلَادُهُمْ وَ أَرْمَلَتِ الْأَزْوَاجُ فَقَالَ لِی یَا عَطِیَّهُ سَمِعْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یَقُولُ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِکَ فِی عَمَلِهِمْ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ نِیَّتِی وَ نِیَّهَ أَصْحَابِی عَلَی مَا مَضَی عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ خُذُوا بِی نَحْوَ أَبْیَاتِ کُوفَانَ فَلَمَّا صِرْنَا فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لِی یَا عَطِیَّهُ هَلْ أُوصِیکَ وَ مَا أَظُنُّ أَنَّنِی بَعْدَ هَذِهِ السَّفْرَهِ مُلَاقِیکَ أَحِبَّ مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ مَا أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ مَا أَبْغَضَهُمْ وَ إِنْ کَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً وَ ارْفُقْ بِمُحِبِّ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّهُ إِنْ تَزِلَّ لَهُمْ قَدَمٌ بِکَثْرَهِ ذُنُوبِهِمْ ثَبَتَتْ لَهُمْ أُخْرَی بِمَحَبَّتِهِمْ فَإِنَّ مُحِبَّهُمْ یَعُودُ إِلَی الْجَنَّهِ وَ مُبْغِضَهُمْ یَعُودُ إِلَی النَّار.)

(الراضی بِفِعْلِ قومٍ کالداخل فیهم معهم )(۱) هر انسانی که به کار ، عمل ، منش و روش قومی راضی باشد ، جزء آنها خواهد بود من به جهاد و مبارزه أبی عبدالله ، راضی هستم و مجموع حوادث کربلا را قبول دارم ، اگر معذور نبودم من هم شرکت می کردم ، من براین اساس می گویم که یابن رسول الله ، خوشحال هستم که در قیامت با شما محشور می شوم

محاسبه عمل و نیت در قیامت

(انّما الاعمال بالنیات لکل امرء ما نوی )(۲) پس عمل و نیت را محاسبه می کنند هیچ عملی بدون خواسته و نیت و طرح قلبی نیست ، بر این مبنا ، مجموع حرکات و اعمال انسان ها از این چهار بخش خارج نیست

یا ظاهر و باطن عمل لله است ، یعنی کننده کار ، ظاهر و باطن عمل را وصل به وجود مقدس الله کرده است بسیار سفارش می کنند کار را با( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ) پیوند بزنید ؛ یعنی هر قدمی که می خواهید بردارید ، این قدم را به (الله ) و معبود حق پیوند بزنید ، وقتی کار به الله پیوند خورد ، رحمانیت و رحیمیت خدا ، یقیناً به بدرقه این کار خواهد آمد

اگر ظاهر و باطن انسان لله باشد ، در دنیا و آخرت براساس رحمانیت و رحیمیت پاداش می گیرد ظاهر کار برای خدا و طبق خواسته پروردگار عالم باشد آن نمازی که خدا خواسته ، انجام دهید ، می فرماید : نماز صبح دو رکعت است و باید همراه با وضو ، لباس و مکان مباح باشد ، اول وقت خوانده شود ، رو به قبله نماز خوانده شود ، این ظاهر نماز است؛ یعنی فقه مربوط به نماز رعایت شود ، ظاهر لله باشد ، یعنی کار را برای خدا انجام دهیم که اگر تمام مردم عالم در کار تو حاضر و یا غایب باشند ، برای تو فرقی نداشته باشد

__________________________________

۱- (۱)) - نهج البلاغه: ۴۴۹، حکمت ۱۵۴؛ (وَ قَالَعليه‌السلام الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ وَ عَلَی کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَی بِهِ.)

۲- (۲)) - وسائل الشیعه: ۱۰/۱۳، حدیث ۱۲۷۱۳؛ (قَالَ وَ رُوِیَ عَنْهُعليه‌السلام قَالَ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَ لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَی.)

ارزش ظاهر و باطن اعمال

توجهی به حضور و غیاب مردم در هنگام انجام عمل ، نداشته باشید این کار لله است وقتی ظاهر و باطن این کار برای خدا انجام گرفت ، چنان ارزشی پیدا می کند که به خاطر آن ارزش ، به زلف بقا گره می خورد؛ یعنی محال است در این عالم ، عمل نابود شود ؛ زیرا امکان نابودی عمل وجود دارد ، وقتی برای خدا انجام بگیرد ، ظاهر و باطن عمل به زلف بقا گره می خورد و علاوه بر این ، به زلف (جنّات النعیم) هم گره می خورد ولو اندک باشد وقتی ظاهر و باطن این عمل اندک برای خدا انجام گرفت ، به زلف بقا گره می خورد

( وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً ) (۱)

امیرالمؤمنینعليه‌السلام ، حضرت زهراعليها‌السلام ، حضرت حسنعليه‌السلام و حضرت حسینعليه‌السلام روزه نذری گرفته بودند ، افطار این سه شب را وجود مقدس حضرت زهراعليها‌السلام مهیا کردند؛ یعنی امیرالمؤمنینعليه‌السلام در روز اول ، دوم و سوم یک مقدار پشم از بازار مدینه به خانه آورد ، حضرت زهراعليها‌السلام با دوک پشم را تبدیل به نخ کردند و به صاحب پشم تحویل دادند و مزد گرفتند و برابر مزد آرد گرفتند و از این آرد ، چهار پنج نان به دست آمد مسکینی اول افطار در زد ، امیرالمؤمنینعليه‌السلام در را باز کرد ، حضرت نان خود را به مسکین دادند ، حضرت زهراعليها‌السلام و امام حسن و امام حسینعليهما‌السلام پنج ساله هم نان خود را به او دادند و با آب افطار کردند ، شب دوم یتیم آمد ، شب سوم هم اسیر آمد ، و به آنها هم افطاری خود را انفاق کردند:(۲) ( إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً ) (۳)

و از آنها توقعی نداشتند عمل ، بقاء پیدا می کند:

_______________________________________

۱- (۱)) - انسان (۷۶) : ۸؛ (و غذا را در عین دوست داشتنش ، به مسکین و یتیم و اسیر انفاق می کنند .)

۲- (۲)) - بحار الأنوار: ۲۵۳/۳۵؛ ([تفسیر فرات بن إبراهیم ] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ قَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ جَارِیَهٍ لَهَا وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ زَارُوا رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَأَعْطَی کُلَّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ صَاعاً مِنَ الطَّعَامِ فَلَمَّا انْصَرَفُوا إِلَی مَنَازِلِهِمْ جَاءَ سَائِلٌ یَسْأَلُ فَأَعْطَی عَلِیٌّ صَاعَهُ ثُمَّ دَخَلَ عَلَیْهِ یَتِیمٌ مِنَ الْجِیرَانِ فَأَعْطَتْهُ فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُعليه‌السلام صَاعَهَا فَقَالَ لَهَا عَلِیٌّعليه‌السلام إِنَّ رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کَانَ یَقُولُ قَالَ اللَّهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَایُسَکِّنُ بُکَاءَهُ الْیَوْمَ عَبْدٌ إِلَّا أَسْکَنْتُهُ مِنَ الْجَنَّهِ حَیْثُ یَشَاءُ ثُمَّ جَاءَ أَسِیرٌ مِنَ أُسَرَاءِ أَهْلِ الشِّرْکِ فِی أَیْدِی الْمُسْلِمِینَ یَسْتَطْعِمُ فَأَمَرَ عَلِیٌّ السَّوْدَاءَ خَادِمَهُمْ فَأَعْطَتْهُ صَاعَهَا فَنَزَلَتْ فِیهِمُ الآْیَهُ وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً.) و نیز در بحار الأنوار: ۵۵۲/۵۳؛ (کشف الغمه أَبُو بَکْرِ بْنُ مَرْدَوَیْهِ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ نَزَلَ فِی عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِعليهم‌السلام .)

۳- (۳)) - انسان (۷۶) : ۹؛ ([ و می گویند : ] ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام می کنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی را از شما نداریم .)

( أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ ) (۱)

یعنی ظاهر و باطن برای خدا انجام می گیرد

بخش دوم :نبودن اخلاص در اعمال

اشاره

مرتبه دیگری از عمل این است که ظاهر و باطن انسان برای خدا نیست طرح ظاهر الهی نیست ، اخلاص در نیت عمل وجود ندارد ظاهر و باطن ، مادّی است

بویی از خدا و آخرت در این عمل استشمام نمی شود

( مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا ) (۲)

نیت و عمل مادی است پولی را به مستحقی می دهد ، نیت او این است که من این پول را برای ارضای نفس خود بخشیدم ، عمل و نیت مادی است به فرموده پروردگار در قرآن مجید

( لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ ) (۳)

بر ظاهر و باطن کار ، فرهنگ مادّیت حاکم است

نیت و عمل مادی پهلوان مدینه

به مردم مدینه خبر رسید که سپاه اسلام شکست خورده است ، هنگامی که پهلوان مدینه خبر شکست سپاه اسلام را شنید ، مسلّح شد و به سرعت وارد جبهه جنگ شد و به مشرکین مکّه حمله کرد ، امیرالمؤمنینعليه‌السلام هم از طرف دیگر حمله می کرد ، دلگرمی مضاعفی به سپاه فراری داد ، سپاه اسلام دوباره پیروز شد پهلوان به مدینه برگشت ، سرنیزه دشمن به رانش خورده بود ، خونریزی پیدا کرده بود و از درد به خود می پیچید ، دو نفر از مسلمانان گفتند : این بنده خدا عجب خدمتی

______________________________________

۱- (۱)) - حدید (۵۷) : ۷؛ (از اموالی که خدا شما را در آن جانشین خود قرار داده ، انفاق کنید.)

۲- (۲)) - شوری (۴۲) : ۲۰؛ (کسی که زراعت دنیا را بخواهد.)

۳- (۳)) - اعراف (۷) : ۱۷۶؛ (ولی او به امور ناچیز مادی و لذت هایِ زودگذرِ دنیایی تمایل پیدا کرد.)

کرد ، با ورود او ترس به دل دشمن افتاد ، سپاه دین دلگرم شد ، حالا او مجروح است ، به عیادتش برویم و تشکری از او کنیم بالای سر او آمدند ، و به او گفتند که عجب کاری کردی ، عجب جهادی کردی ، خدا در قیامت چه اجری به تو خواهد داد ، عصبانی شد ، گفت : خدا کیست ، پیغمبر کیست ، من برای اینها نیامدم ، چند نفر از قوم و خویشانم در جبهه شما بودند و به دفاع از آنها آمدم ، حمله کردم و زخم برداشتم ، این قدر درد به او فشار آورد که جلوی دو نفر خنجرش را از بستر برداشت و گردن خود را برید و خودش را کشت عمل و نیت او مادی بود

( لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ ) حاضر نبود زلف عمل را به نقشه خدا گره بزند و برای خدا جهاد کند ، این عمل هیچ جا حساب نمی شود ، مزد و پاداشی ندارد ، در بازار قیامت مشتری ندارد

بخش سوم :ظاهر معنوی و باطن مادی

اما بخش سوم و مرتبه دیگر عمل ، ظاهر عمل خدایی، اما باطن عمل شیطانی می باشد ، مانند مجموعه اعمال ظاهری ریاکاران و منافقان ، که به مسجد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می آمدند ، حتی خواب شیرین صبح را بر خود حرام می کردند ، در نماز صبح پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم شرکت می کردند و به جبهه می آمدند ، با پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جهاد شرکت می کردند ، نیت آنها از این نمازها و جهاد ، جلب نظر مردم بود ، قرآن این تعبیر را در حق آنها دارد:

( رِئاءَ النّاسِ ) (۱)

علامت منافق این است که عبادت می کند ، اما اگر در خلوت قرار بگیرد؛ یعنی اگر صبح به مسجد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نرود ، نماز صبح نمی خواند ، اگر ظهر به مسجد

_______________________________________

۱- (۱)) - نساء (۴) : ۳۸؛ (از روی ریا و خودنمایی.)