اصول اعتقادات شيعه

اصول اعتقادات شيعه0%

اصول اعتقادات شيعه نویسنده:
گروه: اصول دین

اصول اعتقادات شيعه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تقي صرفي
گروه: مشاهدات: 17293
دانلود: 3564

توضیحات:

اصول اعتقادات شيعه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 38 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17293 / دانلود: 3564
اندازه اندازه اندازه
اصول اعتقادات شيعه

اصول اعتقادات شيعه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

جنگ‌ جمل‌:

عده‌ اي‌ از افراديكه‌ باعلي‌عليه‌السلام بيعت‌ كردند،اميدواربودند كه‌ اميرمؤمنان ‌به‌ آنان‌ توجه‌ نموده‌ وازثروت‌ وجاه‌ ومقام‌ براي‌ آنان‌ سهمي‌ بگذارد.امّاكم‌ كم‌ متوجه‌ شدند كه‌ اميرمؤمنان‌ فرقي‌ بين‌ آنان‌وديگرمسلمين‌،درهنگام‌ تقسيم‌ بيت‌ المال‌ قائل‌ نيست‌.لذا اشخاصي‌ مانند طلحه‌ وزبيروسعدبن‌ عاص‌ ومروان‌ بن‌ حكم‌ وعده‌ اي‌ ديگر، جلسات‌ مخفيانه‌ترتيب‌ دادند وتصميم‌ به‌ مقابله‌ باحضرت‌ را گرفتند.طلحه‌ وزبير به‌ بهانه‌حج‌ به‌ مكه‌ رفتند وباعايشه‌ ،گروهي‌ را بدورخودجمع‌ نمودند وبه‌بهانه‌انتقام‌ خون‌ عثمان‌ ،بطرف‌ بصره‌ حركت‌ كردند ودرآنجا بعدازمقدماتي‌ جنگ‌ بين‌ ياران‌ عايشه‌ وطلحه‌ وزبير از يكسو ولشگر ظفرمندعلي‌ مرتضي‌ ازسوي‌ ديگر آغاز شد وباكشته‌ شدن‌ شتر عايشه‌وطلحه‌وزبيروعدة‌ زيادي‌ از دوطرف‌،جنگ‌ به‌ پيروزي‌ اميرمؤمنان‌ تمام‌ شد.

جنگ‌ صفين‌:

قاسطين‌!

بعد از شكست‌ ناكثين‌ عهدشكنان‌ در جنگ‌ جمل‌،معاويه‌ كه‌ حكومت‌خودرا درشام‌ باخطر مواجه‌ مي‌ ديد واميرمؤمنان‌ اورا ازاستانداري‌ شام‌عزل‌ كرده‌ بود،به‌ بهانه‌ خون‌ عثمان‌ لشکري‌ هشتادهزارنفره‌ تهيه‌ ديدوبسوي‌ عراق‌ حركت‌ كرد.اميرمؤمنان‌ نيز سپاهي‌ نود هزارنفره‌ كه‌٩٠٠نفر از انصار و٨٠٠نفر از مهاجرين‌ درآن‌ شركت‌ داشتند،فراهم‌ آورد.

دركناره‌ هاي‌ فرات‌،دولشکر مقابل‌ هم‌ قرار گرفتند وبعد ازمقدماتي‌جنگ‌ شروع‌ شد ونودروز طول‌ كشيد.شخصيتهايي‌ دراين‌ جنگ‌ دركناراميرمؤمنان‌ بودند كه‌ حضورهركدام‌ از آنها دركنارعلي‌عليه‌السلام ،براي‌ باطل‌بودن‌ وناحق‌ بودن‌ معاويه‌كافي‌ بود.اشخاصي‌ مانند عمّار ياسر،اويس‌قرن‌،ابوايوب‌ انصاري‌،مالك‌ اشتر،عبداللّه‌ بن‌ عباس‌،محمدبن‌ابوبكر،هاشم‌ مرقال‌،خزيمة‌بن‌ ثابت‌ ،قيس‌ بن‌ سعد،محمدبن‌حنفيه‌،دراين‌ نبرد شركت‌ داشتند.وقتي‌ عمار وهاشم‌ مرقال‌ بشهادت‌ رسيدند، لشکراميرمؤمنان‌ ،حملات‌ پيروزمندي‌ را به‌ لشکر معاويه ‌نمودند.دراينجابود كه‌ نيرنگهاي‌ عمروعاص‌ واشعث‌ بن‌ قيس‌وديگرمشاورين‌ معاويه‌ شروع‌ شد وكار به‌ آنجا كشيدند كه‌ قرآنهابرسرنيزه‌ كردند وتقاضانمودند كه‌ قرآن‌ درباره اين‌ جنگ‌ حكم‌ كند!ازلشکر علي‌عليه‌السلام عده‌ زيادي‌ ساده‌ لوح‌ وعده‌ اي‌ هم‌ از منافقين‌ كه‌ مي‌دانستند قضيه‌ چيست‌،اميرمؤمنان‌ را تحت‌ فشار قرار دادند تا به‌حكميت‌ راضي‌ شود واينكار را برعلي‌عليه‌السلام تحميل‌ نمودند.آن‌ اسوه ‌مظلوميت‌ مجبور شد كه‌ تن‌ به‌ حكميتي‌ بدهد كه‌ تا آخر آن‌ براي‌حضرت‌ روشن‌ بود.با كشته‌ شدن‌ نزديك‌ به‌ هفتادهزارنفر از دوطرف‌،اين‌جنگ‌ بجايي‌ نرسيد ومعاويه‌ بانيرنگهايي‌ كه‌ بكاربرد، نجات‌ يافت‌.

جنگ‌ نهروان‌:

از حكميتي‌ كه‌ براثر نيرنگ‌ پديد آمدوبه‌ ضرر لشکر اميرمؤمنان‌ تمام‌شد،گروهي‌ بنام‌ خوارج‌ زائيده‌ شدند.اينها همان‌ كساني‌ بودند كه‌حكميت‌ را برعلي‌عليه‌السلام تحميل‌ كردند.ولي‌ بعد از مشخص‌ شدن‌ نيرنگ‌معاويه‌،از علي‌عليه‌السلام مي‌ خواستند كه‌ بخاطر پذيرفتن‌ حكميت‌،توبه‌كند!ودرمقابله‌ باعلي‌عليه‌السلام كارشان‌ به‌ آنجا كشيد كه‌ گفتند: اصلاً ماحاكم‌لازم‌ نداريم‌ چون‌ قرآن‌ گفته‌ است ( اِن‌ِ الحُكم‌ الاّلِلّه ‌.) حاكم‌ فقط‌ خداست‌وعلي‌عليه‌السلام ومعاويه‌ هردوبايد كناربروند!

درميان‌ اينها افرادي‌ بودند كه‌ نماز وعبادتشان‌ بسيارپررونق‌ بود وآثارسجده‌ درپيشاني‌ بعضي‌ ديده‌ مي‌ شد.امّاازتقوا وعقل‌ درآنها اثري‌ نبود.

چهارهزارنفر از اين‌ گروه‌ خوارج‌،دركنار نهر نهروان‌ براي‌ جنگ‌ بااميرمؤمنان‌ وقرآن‌ ناطق‌ جمع‌ شدند.امام‌ ابتدا پيك هائي‌ را روانه‌ كردتاشايد خونشان‌ حفظ‌ شود ولي‌ فقط‌ ١٢٠٠نفرپشيمان‌ شدند وبرگشتندوبقيه‌ برسرتصميم‌ خودماندند.طي‌ جنگي‌ كه‌ اميرمؤمنان‌ با آنهانمودفقط‌ ١٠نفرشان‌ زنده‌ ماندند وبقيه‌ كشته‌ شدند.

باقيمانده‌ خوارج‌ درمكه‌ جمع‌ شده‌ وطي‌ گفتگوئي‌ باهم‌ تصميم‌ گرفتندكه‌ درشب‌ ١٩رمضان‌ سال‌ ٤٠ هجري‌ سه‌ نفر را ازبين‌ ببرند:علي‌عليه‌السلام ،معاويه‌ وعمروعاص‌.امّا خدامقدرنكرد كه‌ معاويه‌ وعمروعاص‌درمحراب‌ عبادت‌ كشته‌ شوند.لذا اين‌ دوجان‌ سالم‌ بدربردندوفقط‌اميرمؤمنان‌ بود كه‌ با بهترين‌ حالت‌ بشهادت‌ رسيد.درسحر،شب‌قدر،درمحراب‌ عبادت‌،ماه‌ رمضان‌ و... كه‌ درهنگام‌ فرودآمدن‌ ضربت‌برفرق‌ نازنينش‌،صدازد:فزت‌ُ وَرَب‌ِ الكعبة‌!بخدا كعبه‌سوگند!رستگارشدم‌.

٢ - امام‌ حسن‌عليه‌السلام

ميلاد آن‌ حضرت‌ در شب‌ نيمه‌ رمضان‌ سال‌ سوم‌ هجري‌ در شهر مدينه‌بوده‌ است‌.در سن‌ّ سي‌ وهفت‌ سالگي‌ به‌ مقام‌ امامت‌ رسيدند وبعد از ده‌سال‌ امامت‌،در سن‌ چهل‌ وهفت‌ سالگي‌ بدست‌ عوامل‌ معاويه‌ به‌شهادت‌ رسيدند.مرقد مطهرش‌ در قبرستان‌ بقيع‌ مدينه‌ است‌.

القاب‌ آن‌ جناب‌ :مجتبي‌،سبط‌ ،سيد،امين‌ ،حجت‌،برّ،نقي‌ و زكي‌است‌.كنيه‌ آن‌ حضرت‌ ابامحمد بوده‌ است‌.

امام‌ سجادعليه‌السلام فرمود:وقتي‌ امام‌ حسن‌عليه‌السلام متولد شد،فاطمه‌عليها‌السلام به‌علي‌عليه‌السلام فرمود:نامي‌ براي‌ اين‌ كودك‌ انتخاب‌ كن‌!علي‌عليه‌السلام فرمود:من‌ قبل‌از پيامبر اين‌ كار را نمي‌ كنم‌.سپس‌ كودك‌ را به‌ نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بردندوخواهش‌ كردند كه‌ اسمي‌ بر او بگذارد.حضرت‌ فرمود:من‌ در نامگذاري‌اين‌ كودك‌ بر خدا سبقت‌ نمي‌ گيرم‌.در اين‌ هنگام‌ وحي‌ نازل‌ شدوجبرئيل‌ سلام‌ خدا را ابلاغ‌ كرده‌ وگفت‌:خدا مي‌ فرمايد:علي‌ بن‌ابيطالب‌ براي‌ تو مانند هارون‌ براي‌ موسي‌عليه‌السلام است‌.نام‌ پسر هارون‌ را كه‌شُبّر است‌ بر او بگذار.رسول‌ خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:لغت‌ من‌ عربي‌است‌؟جبرئيل‌ گفت‌:عربي‌ِ شُبَّر،حسن‌ است‌.

پس‌ نام‌ حسن‌ را بر اين‌ كودك‌ گذاشتند.

٣ - امام‌ حسين‌ عليه‌السلام

امام‌ حسين‌عليه‌السلام در سوم‌ شعبان‌ سال‌ چهارم‌ هجري‌ در شهر مدينه‌،درحاليكه‌ شش‌ ماه‌ بيشتر در شكم‌ مادرش‌ زهراءعليها‌السلام نبود،متولد شد.در٤٥سالگي‌ به‌ امامت‌ رسيد ودر ٥٥ سالگي‌ در محرم‌ سال‌ ٦١ هجري‌قمري‌ بشهادت‌ نائل‌ آمد.

در هنگام‌ تولدش‌،چون‌ فاطمه‌ زهراءعليها‌السلام شير نداشت‌، رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به‌ معجزه الهي‌ انگشت‌ سبابه‌ خود را در دهانش‌ مي‌گذاشتند واو ازپيامبر تغذيه‌ مي‌نمود.

نام‌ اورا بدستور خدا،حسين‌ معادل‌ شبير نام‌ پسر دوم‌ هارون‌عليه‌السلام جانشين‌موسي‌عليه‌السلام گذاشتند.گفته‌اند كه‌ قبل‌ از اسلام‌ نام‌ حسن‌ وحسين‌ سابقه‌نداشته‌ است‌.

در وقت‌ ولادتش‌،گروهي‌ از فرشتگان‌ به‌ سرپرستي‌ جبرئيل‌ در حاليكه‌فطرس‌ ملك‌ را به‌ همراه‌ داشتند،براي‌ عرض‌ تبريك‌ الهي‌ بر پيامبر نازل‌شدند.جبرئيل‌ بعد از اداي‌ مأموريت‌،به‌ رسول خداعرضه‌ داشت‌ كه‌فطرس‌ مورد غضب‌ الهي‌ است‌،شما شفاعت‌ كنيد تا خدا از او راضي‌شود.

پيامبر فرمود كه‌ خود را به‌ قنداقه‌ حسين‌عليه‌السلام بمالد!چون‌ چنين‌ كرد خدااورا بخاطر حسين‌عليه‌السلام بخشيد.در هنگام‌ صعودِ فطرس‌ به‌ آسمان‌ ،اين‌فرشته‌ عرضه‌داشت‌ كه‌ در مقابل‌ اين‌ محبت‌ حسين‌عليه‌السلام ،منهم‌ سلام‌زائرينش‌ را در هركجاي‌ زمين‌ كه‌ باشند،به‌ او مي‌رسانم‌.

.

٤ - امام‌ سجادعليه‌السلام

حضرت‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ در روز پانزدهم‌ جمادي‌ الاولي‌ وبه‌ قولي‌ پنجم‌شعبان‌ در مدينه‌ متولد يافت‌.مادرش‌ بقول‌ مشهور،شهربانو دختر يزدگردساساني‌ وپدرش‌ امام‌ حسين‌عليه‌السلام بوده‌ است‌.دربيست‌ ودوسالگي‌ به‌ مقام‌امامت‌ رسيد وبعد از سي‌ وپنج‌ سال‌ امامت‌ در سال‌ ٩٥هجري‌ بدست‌عبدالملك‌ مروان‌ بشهادت‌ رسيد.مرقد مطهرش‌ در قبرستان‌ بقيع‌ مدينه‌است‌.

٥- امام‌ محمد باقرعليه‌السلام

امام‌ محمدباقرعليه‌السلام درسال‌ پنجاه‌ وهفت‌ هجري‌ در مدينه‌ متولدشد.مادرش‌ فاطمه‌ دختر امام‌ حسن‌ وپدرش‌ امام‌ سجادعليه‌السلام بوده‌است‌.در سن‌ سي‌ وشش‌ سالگي‌ به‌ مقام‌ امامت‌ رسيد وپس‌ از بيست‌ويك‌ سال‌ امامت‌ در سن‌ ٥٧سالگي‌ بدست‌ هشام‌ بن‌ عبدالمك‌بشهادت‌ رسيد.مرقد مطهرش‌ در قبرستان‌ بقيع‌ مدينه‌ است‌.

نام‌ شريفش‌ محمد والقابش‌،باقر،شاكر،هادي‌وكنيه‌ اش‌ اباجعفر بوده‌است‌.

پيامبر فرمود:هرگاه‌ حسين‌ رحلت‌ كند،قائم‌ به‌ امر بعد از او،پسرش‌ علي‌است‌.واو حجت‌ خدا وامام‌ است‌.خداوند از صلب‌ علي‌،فرزندي‌ متولدكند كه‌ همنام‌ وشبيه‌ ترين‌ مردم‌ به‌ من‌ باشد.علم‌ او علم‌ من‌ وحكم‌ اوحكم‌ من‌ است‌.و امام‌ و حجت‌ بعد از پدرش‌ است‌.

٦ - امام‌ جعفر صادق‌عليه‌السلام

تولد اين‌ امام‌ در روز دوشنبه‌ هفدهم‌ ربيع‌ الاولي‌ سال‌ هشتاد وسه‌هجري‌ در مدينه‌ واقع‌ شد.مادرش‌ اُم‌ّ فروه‌ وپدرش‌ امام‌ باقرعليه‌السلام بوده‌است‌.

نام‌ مباركش‌،جعفر والقابش‌،صادق‌،صابر،فاضل‌وطاهر بوده‌ وكنيه‌ اش‌ابوعبدالله است‌.در سن‌ سي‌ ودوسالگي‌ به‌ مقام‌ امامت‌ رسيد وسي‌ وسه‌سال‌ مقام‌ امامت‌ را به‌ عهده‌ داشت‌.عاقبت‌ در سن‌ شصت‌ وپنج‌ سالگي‌بدست‌ منصور دوانقي‌ بشهادت‌ رسيد.مرقد شريفش‌ در قبرستان‌ بقيع‌است‌.

مذهب‌ شيعيان‌ ومذهب‌ اهل‌ بيت‌عليه‌السلام به‌ نام‌ جعفري‌ مزيّن‌ شده‌ است‌زيرا آن‌ حضرت‌ از فرصتها استفاده‌ كرد وعلم‌ اهل‌ بيت‌عليه‌السلام را كه‌ از زمان‌رحلت‌ پيامبر،مورد ظلم‌ قرار گرفته‌ بود،منتشر كرد وشاگردان‌ زيادي‌تربيت‌ نمود ودرمحضرش‌ چهارهزار نفر حاضر مي‌ شدند.

٧ - امام‌ موسي‌ كاظم‌عليه‌السلام

تولدش‌ در هفتم‌ صفر سال‌ صد وبيست‌ وهشت‌ هجري‌ در مدينه‌ بدنياآمد.مادرش‌،حميده‌ وپدرش‌ امام‌ صادق‌عليه‌السلام بوده‌ است‌.در بيست‌سالگي‌ به‌ مقام‌ امامت‌ رسيد وسي‌ وپنج‌ سال‌ مقام‌ امامت‌ را به‌ عهده‌داشت‌.عاقبت‌ در سن‌ پنجاه‌ وپنج‌ سالگي‌ ودرسال‌ ١٨٣بدست‌ هارون‌الرشيد به‌ شهادت‌ رسيد.مرقد شريفش‌ در شهرستان‌ كاظمين‌ عراق‌است‌.

وقتي‌ حميده‌ رفتار غير عادي‌ نوزادش‌ را در هنگام‌ تولد براي‌ امام‌صادق‌عليه‌السلام بيان‌ كرد.امام‌ فرمود:آري‌ اين‌ نشانه‌ هر پيامبر و وصي‌ پيامبراست‌ كه‌ هنگام‌ ولادت‌ سر بسوي‌ آسمان‌ بلند مي‌ كند به‌ گونه‌ اي‌ كه‌ديگران‌ از شنيدن‌ آن‌ ناتوانند،بر يگانگي‌ پروردگارجهان‌ شهادت‌دهند.آن‌ گاه‌ خداوند منان‌ همه‌ دانش‌ را يكجا به‌ او عطا مي‌ كند واو راسزاوار ديدار فرشتة‌ «روح‌»كه‌ اعظم‌ از جبرئيل‌ است‌،گرداند.«مبلغان‌ج‌٣٣ص‌٤٨»

٨ - امام‌ رضاعليه‌السلام

تولد حضرت‌ در يازدهم‌ ذيقعده‌ سال‌ صدوچهل‌ وهشت‌ در مدينه‌ بوده‌است‌.مادرش‌ نجمه‌ وپدرش‌ موسي‌ بن‌ جعفرعليه‌السلام مي‌ باشد.نامش‌ علي‌والقابش‌،رضا،صابر،رضي‌ّ ووفي‌ّ بوده‌ وكنيه‌ اش‌ ابولحسن‌ چهارم‌ مي‌باشد.در سن‌ سي‌ وچهارسالگي‌ به‌ امامت‌ رسيد وبعد از بيست‌ ويكسال‌امامت‌،در سن‌ پنجاه‌ وپنج‌ سالگي‌ در آخر ماه‌ صفر سال‌ ٢٠٣هجري‌بدست‌ مأمون‌ بشهادت‌ رسيد.

امام‌ صادق‌عليه‌السلام چندين‌ بار به‌ فرزندش‌ امام‌ كاظم‌عليه‌السلام گفته‌ بود كه‌:عالم‌ آل‌محمد در صلب‌ توست‌.اي‌ كاش‌ اورا درك‌ مي‌ كردم‌.او همنام‌اميرالمؤمنين‌ علي‌عليه‌السلام است‌.

چرا نام‌ رضا؟

به‌ امام‌ جوادعليه‌السلام گفتند كه‌ چرا به‌ پدرتان‌ رضا گويند؟فرمود:زيرا همانطوركه‌ دوستان‌ وياورانش‌ از او راضي‌ بودند،دشمنانش‌ نيز از او راضي‌بودند.

٩ - امام‌ محمد تقي‌عليه‌السلام

آن‌ امام‌ در روز دهم‌ رجب‌ سال‌ صدونود وپنج‌ هجري‌ در مدينه‌ متولدشد.مادرش‌ خيزران‌ يا سبيكه‌ يا ريحانه‌ وپدرش‌ امام‌ رضاعليه‌السلام بوده‌است‌.در هفت‌ سالگي‌ به‌ مقام‌ امامت‌ رسيد وهيجده‌ سال‌ مقام‌ امامت‌ رابه‌ عهده‌ داشت‌.و شهادتش‌ در بيست‌ وپنج‌ سالگي‌ در سي‌ ذيقعده‌ سال‌٢٢٠ در سامراء بوده‌ است‌.مرقد شريفش‌ در كاظمين‌ مي‌ باشد..

نام‌ مباركش‌ محمد والقابش‌ جواد،تقي‌ ،آيت‌ العظمي‌ و...بوده‌ وبه‌ او ابن‌الرضا هم‌ مي‌ گفته‌ اند.كنيه‌ اش‌ اباجعفر بوده‌ است‌.

وقتي‌ امام‌ جوادعليه‌السلام متولد شد،امام‌ رضاعليه‌السلام فرمود:مانند اين‌ كودك‌ درمباركي‌،تاكنون‌ متولد نشده‌ است‌.

علي‌ بن‌ اسباط‌ مي‌ گويد:وقتي‌ خدمت‌ امام‌ جوادعليه‌السلام رفتم‌ واندام‌ كم‌ سن‌وسال‌ اورا برانداز كردم‌،ناگاه‌ حضرت‌ فرمود:همانطور كه‌ خداوند،بعضي‌از پيامبران‌ را در سنين‌ كم‌،حجت‌ خود قرار داد،امام‌ را هم‌ همينطور قرارمي‌ دهد.قرآن‌ مي‌ فرمايد:( وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ) ما به‌ عيسي‌ در كودكي‌حكت‌ داديم‌.وباز مي‌ فرمايد:( بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ) يعني‌زمانيكه‌ او بزرگ‌ شد وبه‌ چهل‌ سالگي‌ رسيد... كه‌ نشان‌ مي‌ دهد جايزاست‌ در كودكي‌ حكيم‌ باشد وجايز است‌ در چهل‌ سالگي‌ باشد.

١٠ - امام‌ علي‌النقي‌عليه‌السلام

تولد اين‌ امام‌ در پانزدهم‌ ذي‌ حجه‌ سال‌ دويست‌ وچهاردهم‌ هجري‌ درشهر مدينه‌ بوده‌ است‌.مادرش‌ سوسن‌ يا سمانه‌ بوده‌ وپدرش‌ امام‌جوادعليه‌السلام است‌.نام‌ آن‌ بزرگوار،علي‌ والقابش‌نقي‌،طيب‌،امين‌، هادي‌، ناصح‌،فتاح‌،مرتضي‌،فقيه‌،عالم‌ ومتوكل‌ بوده‌وكنيه‌ اش‌ ابوالحسن‌ است‌.به‌ حضرت‌ ابن‌ الرضا هم‌ مي‌ گفته‌ اند.در سن‌شش‌ سالگي‌ به‌ مقام‌ امامت‌ رسيد وسي‌ وسه‌ سال‌ مقام‌ امامت‌ را به‌عهده‌ داشت‌ ودر سال‌ دويست‌ وپنجاه‌ وچهار در سن‌ چهل‌ سالگي‌بدست‌ معتمد عباسي‌ كه‌ برادر معتز خليفه‌ بود، بشهادت‌ رسيد.مرقدشريفش‌ در سامراء است‌.

١١ - امام‌ حسن‌ عسگري‌عليه‌السلام

ولادت‌ آن‌ بزرگوار در روز سال‌ دويست‌ وسي‌ ودو هجري‌ در شهرمدينه‌ بوده‌ است‌.مادرش‌ حُديث‌ وپدرش‌ امام‌ هادي‌عليه‌السلام بوده‌ است‌.نامش‌ حسن‌ والقابش‌ زكي‌،عسگري‌،خالص‌،سراج‌ وهادي‌ بوده‌وبه‌ آن‌ حضرت‌ ابن‌ الرضا نيز مي‌ گفته‌ اند.كنيه‌ حضرت‌ ابامحمد بوده‌است‌.در سن‌ بيست‌ ودوسالگي‌ به‌ مقام‌ امامت‌ رسيد وبعد از شش‌ سال‌امامت‌،در سن‌ بيست‌ وهشت‌ سالگي‌ در سال‌ ٢٦٠ بدست‌ معتمدعباسي‌ بشهادت‌ رسيد.مرقد شريفش‌ در سامراء است‌.

ابوهاشم‌ جعفري‌ گويد:

با امام‌ حسن‌ عسگري‌عليه‌السلام بصورت‌ سواره‌ جائي‌ مي‌رفتيم‌.من‌ در دل‌ باخود مي‌گفتم‌:موقع‌ پرداخت‌ قرضهايم‌ رسيده‌ ومن‌ پولي‌ براي‌ پرداخت ‌ندارم‌ ونمي‌ دانم‌ چكنم‌؟

ناگاه‌ امام‌ برگشت‌ وفرمود:خدا اداء مي‌كند.سپس‌ همانطور كه‌ سواره‌ بودخم‌ شد وبا تازيانه‌ خطي‌ روي‌ زمين‌ كشيد وفرمود:پياده‌ شو وبردار!من‌پياده‌ شدم‌ وديدم‌ تكه‌اي‌ طلا است‌.آنرا برداشتم‌ وسوارشدم‌.وبا خودگفتم‌:قرضم‌ جور شد ولي‌ اي‌ كاش‌ براي‌ خرج‌ زمستانم‌ هم‌ پولي‌ داشتم‌!

ناگاه‌ دوباره‌ امام‌ برگشت‌ وفرمود:خدا ادا مي‌كند ومانند گذشته‌ دوباره‌خم‌ شد وخطي‌ كشيد وفرمود:پياده‌ شو وبردار!من‌ پياده‌ شدم‌ وقطعه‌طلا را برداشتم‌.

١٢ - امام‌ مهدي‌(عج‌)

تولد حضرت‌ در نيمه‌ شعبان‌ سال‌ دويست‌ وپنجاه‌ وپنج‌ هجري‌ درسامراء بوده‌ است‌.مادرش‌ نرگس‌ خاتون‌ وپدرش‌ امام‌ عسگري‌عليه‌السلام مي‌باشد.

نام‌ حضرت‌ محمّد است‌ ولي‌ در كتاب‌«فرهنگ‌ مهدي‌عليه‌السلام آمده‌ كه‌ دركتب‌ مختلف‌ نامهاي‌ مختلفي‌ براي‌ حضرت‌ وجود دارد ازجمله‌: فرخنده‌ دركتاب‌ اشعياي‌ نبي‌،ايستاده‌«در كتاب‌شاكموني‌»،بنده‌يزدان‌«در كتاب‌ ايستاع‌»،بهرام‌«در كتاب‌مجوس‌»،پرويزبه‌ معناي‌ پيروز ومظفر«در كتاب‌ برزين‌ آزرفارسياب‌»،حاشر«در صحف‌ ابراهيم‌عليه‌السلام »،سروش‌ ايزد«در كتاب‌ زمزم‌زردتشت‌»

القاب‌

القاب‌ آن‌ حضرت‌ بشرح‌ زيراست‌:

فجر،قائم‌،مهدي‌،هادي‌،اميرالامراء،بقية‌ الانبياء،جابر، حامد، حجت حق‌ّ،حمد،خجسته‌،خداشناس‌،خسرو«سلطان‌ عظيم‌الشأن‌» ،خليل‌، دابة‌الارض‌،داعي‌،سناء«روشنائي‌»، سيّد، صاحب‌، صراط‌، ضياء ،عالِم‌،عدل‌،عصر،غوث‌،غيب‌،فتح‌.

امّا كنيه‌ هاي‌ حضرت‌:ابوتراب‌،ابوجعفر،اباصالح‌،ابوعبدالله وابومحمد.

آن حضرت در سن‌ پنج‌ سالگي‌ به‌ مقام‌ امامت‌ رسيد وازهمان‌ موقع‌ غيبت‌صغري‌ كه‌ ٧٤سال‌ طول‌ كشيد آغاز شد ودر اين‌ مدت‌ بوسيله‌ نايبان‌خاصش‌ به‌ ترتيب‌،عثمان‌ بن‌ سعيد،محمد بن‌ عثمان‌،حسين‌ بن‌ روح‌وعلي‌ بن‌ محمد سمري‌ با مردم‌ در ارتباط‌ بود.

پس‌ از رحلت‌ علي‌ بن‌ محمد سمري‌ در سال‌ ٣٢٩ غيبت‌ كبري‌ آغاز شدكه‌ در اين‌ مدت‌ نايبان‌ عام‌ امام‌ عصرعليه‌السلام كه‌ فقهاء ومجتهدين‌ شيعه‌هستند،رهبري‌ مردم‌ را در دست‌ دارند. كه‌ امام‌ در سخني‌ آنها رانمايندگان‌ خود معرفي‌ نمود.

شيعه بخش پنجم : معاد يا حضور انسان‌ در دادگاه‌ الهي

علماء كلام‌ واصول‌ اعتقادات‌،دلايل‌ وجود جهان‌ پس‌ از مرگ‌ را چنددليل‌ مي‌ دانند.اگر از آنها پرسيده‌ شود:به‌ چه‌ دليل‌،روز قيامت‌ بايد باشدوبه‌ چه‌ دليل‌،بهشت‌ وجهنم‌ وجودداردمي‌ گويند:

١ - عدالت‌ خداوند:

ما معتقديم‌ كه‌ خداعادل‌ است‌.از طرفي‌انسانها ،يا مؤمنند ويا كافر هستند ! عدالت‌ خدا،اقتضا مي‌ كند كه‌ مؤمن‌را پاداش‌ دهند وكافر را عقاب‌ نمايند ! ودر عالم‌ دنيا ، مجالي‌ نيست‌كه‌اين‌ عدالت‌،اجرا شود پس‌ بايد،جهاني‌ ديگر باشد، تا نيكوكار ر اپاداش‌ و معصيتكارراعقاب‌ نمايند !

٢- حكمت‌ پروردگار:

آيا خداوند،اين‌ جهان‌ و مخلوقاتش‌ راعبث‌ وبيهوده‌،خلق‌ نموده‌ است‌آيا خداوندانس‌ وجن‌ را آفريد تا گروهي‌از آنان‌ اطاعت‌ اورا بكنند وگرو هي‌ ديگر،اورا نافرماني‌ كنندولي‌ با مردن‌ آنان‌،همه‌ چيز تمام‌ شودآيا هدف‌ از خلقت‌،آن‌ است‌ كه‌ ما انسانها،مدتي‌ را دراين‌ دنيا عمر سپري‌ كنيم‌ وبعد بامردن‌ فاني‌ شويم‌ ؟وآيا اين‌ آسمانها وزمين‌ ها ومخلوقات‌ ديگر،بدون‌ هدف‌ وحكمت‌،خلق‌شده‌ اند؟ اين‌ از خداوند حكيم‌ ومدبر ، قابل‌ قبول‌ نيست‌.

٣ - هشدار پيامبران‌ وكتب‌ آسماني‌:

از ابتداي‌ خلقت‌ تاكنون‌ ،هزاران‌ پيامبر و وصي‌ پيامبر،اعلام‌ كرده‌ اند كه‌ روز قيامت‌ وجود دارد !دادگاه‌ الهي‌ و محاسبه‌ اعمال‌ اجرا مي‌ گردد!انس‌ وجن‌ ، دوباره‌ زنده‌گشته‌ ومشمول‌ بهشت‌ ونعمتهايش‌ويا جهنم‌ وعذابهايش‌،مي‌ گردنداگربا اين‌ اخبار،به‌ يقين‌ نرسيم‌،لااقل‌ عقل‌ ما احتمال‌ صحت‌ اين‌ هشدارهارا ميدهدوبايد ضرر محتمل‌ را كه‌ مشمول‌ عذاب‌ شدن‌ است‌ را بدهيم‌!

مرگ‌ چيست‌؟

آل‌ عمران‌ ١٨٥:( كُل‌ُّ نَفْس‌ٍ ذائِقَة‌ُ الْمَوت‌ِ ) يعني‌:هر نفْسي‌ چشندة‌مرگ‌ است‌.

نساء٧٨:اينما تكونوا يدرككم‌ الْمَوت‌َ ولوكنتم‌ في‌ بروج‌مشيدة‌ٌيعني‌:هركجا باشيد،مرگ‌،سراغ‌ شما مي‌ آيد اگر چه‌ درپادگانهاي‌ مستحكم‌ باشيد!

الرحمن‌ ٢٦:( كُل‌ُّ مَن‌ْ عَلَيْها فان‌ ويبقي‌ وَجْه‌ُ ربك‌ ذُوالْجَلال‌ِوالاكرام ) يعني‌:هر موجودي‌ كه‌ بر روي‌ زمين‌ است‌،فاني‌ مي‌ شودوذات‌ پروردگارصاحب‌ جلال‌ واكرام‌،باقي‌ مي‌ ماند.

ق ‌:وجاءت‌ سكرة‌ الْمَوْت‌ِ بالحق‌،ذلك‌ ماكنت‌ تحيد "يعني‌:همانطور كه‌ از مردن‌،فرار مي‌ كردي‌ ، عاقبت‌ مستي‌ مرگ‌ فرارسيد

علي‌عليه‌السلام چگونگي‌ حالت‌ احتضارراشرح‌ ميدهد:

ناگاه‌ سكرات‌ مرگ‌ وحسرت‌ از دست‌ دادن‌ آنچه‌ داشتند،بر آنهاهجوم‌ آورددراين‌ حالت‌، اعضاء بدنشان‌ سست‌ گرديد ودربرابرآن‌ ،رنگ‌ خود را باختند.سپس‌ كم‌ كم‌ مرگ‌ در آنها نفوذ كرده‌ وبين‌ آنها وزبانشان‌،جدائي‌ افكند!

اوهمچنان‌ در ميان‌ خانواده‌ خود باچشم‌،نگاه‌ مي‌ كند وباگوشش‌،مي‌ شنود!در حاليكه‌ عقلش‌،سالم‌ است‌ وفكرش‌ باقي‌ است‌!مي‌ انديشد كه‌ عمر را در چه‌ راهي‌ فاني‌ كرده‌ وروزگارش‌ را در چه‌راهي‌،سپري‌ نموده‌ است‌!به‌ ياد ثروتهائي‌ كه‌ جمع‌ كرده‌ است‌،مي‌ افتد !همان‌ ثروتي‌ كه‌ در جمع‌ آوري‌ آن‌،چشمها را بهم‌ گذارده‌ بود واز حرام‌وحلال‌ ومشكوك‌ گرفته‌، گناه‌ جمع‌ آوري‌ آنها به‌ گردن‌ اوست‌!حال‌ هنگام‌جدائي‌ از آن‌ اموال‌،فرارسيده‌،در حاليكه‌ اين‌ ثروت‌ براي‌ وراث‌ مي‌ ماندواز آن‌ استفاده‌ كرده‌ وبهره‌ مي‌ برند!راحتي‌ آن‌ براي‌ ديگران‌ وسنگيني‌گناهش‌،بر دوش‌ اوست‌ واودر گرو اين‌ اموال‌ است‌!دست‌ خودرا ازپشيماني‌ به‌ دندان‌ مي‌ گزد واين‌ به‌ خاطر صحنه‌ هائي‌ است‌ كه‌در هنگام‌مرگ‌،برايش‌ مشخص‌ مي‌ گردد.دراين‌ حالت‌،به‌ آنچه‌ در زندگي‌ به‌ آن‌علاقه‌ داشت‌ بي‌ اعتناست‌!وآرزو مي‌ كند،اي‌ كاش‌ آن‌ شخصي‌ كه‌ درگذشته‌ بر ثروت‌ او ،غبطه‌ مي‌ خوردم‌ وبر او حسد مي‌ بردم‌،اين‌ اموال‌ راجمع‌ كرده‌ بود!

مرگ‌ همچنان‌ بر اعضايش‌،چيره‌ مي‌ شود!تا آنجا كه‌ گوشش‌همچون‌ زبانش‌،از كار مي‌ افتد!بطوريكه‌ در ميان‌ خانواده‌ اش‌ ،نمي‌ تواندبا زبانش‌ سخن‌ بگويد!وبا گوشش‌ بشنود،پيوسته‌ به‌ صورت‌ آنان‌ مي‌نگرد وحركات‌ زبانشان‌ را مي‌ بيند،اما صداي‌ آنان‌ را نمي‌ شنود!سپس‌چنگال‌ مرگ‌،همه‌ وجودش‌ را فرا مي‌ گيرد!چشم‌ او نيز همچون‌ گوشش‌ ،از كار مي‌ افتد وروح‌ از بدنش‌،خارج‌ مي‌ گردد!وهمچون‌ مرداري‌،بين‌خانواده‌ اش‌ مي‌ افتد!آنچنانكه‌ از نشستن‌ نزدش‌ ،وحشت‌ مي‌ كنند وازاودور مي‌ شوند!او نه‌ سوگواران‌ خود را ياري‌ مي‌ كند ونه‌ به‌ آن‌ شخصي‌ كه‌اورا صدا مي‌ زند،پاسخ‌ مي‌ گويد!سپس‌ اورا به‌ منزلگاهش‌ در درون‌زمين‌،حمل‌ مي‌ كند وبه‌ دست‌ اعمالش‌ مي‌ سپارند واز ديدارش‌،براي‌هميشه‌،چشم‌ مي‌ پوشند!١

مرگ‌ در كلام‌ امام‌ حسين‌عليه‌السلام

روز عاشورا،خطاب‌ به‌ اصحابش‌ فرمود:اي‌ فرزندان‌ خانواده‌ هاي‌بزرگوار!مرگ‌ فقط‌ پلي‌ است‌ كه‌ شمارا از سختي‌ ومشقت‌،به‌ بهشتهاي‌وسيع‌ ونعمتهاي‌ دائمي‌،منتقل‌ مي‌ كند.كداميك‌ از شما بدش‌ مي‌ آيد كه‌از زندان‌ به‌ قصر وكاخ‌،منتقل‌ گردد؟ولي‌ مرگ‌ براي‌ دشمنان‌ شما،منتقل‌شدن‌ از قصر وكاخ‌،به‌ زندان‌ است‌!

پدرم‌ از رسول‌ خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل‌ كرد كه‌:دنيا زندان‌ مؤمن‌ وبهشت‌ كافراست‌! پس‌ مرگ‌ پلي‌ است‌ كه‌ شمارا به‌ بهشت‌ وآنها را به‌ جهنم‌،منتقل‌مي‌ كند.نه‌ دروغ‌ مي‌ گويم‌ ونه‌ به‌ من‌ دروغ‌ گفته‌ شده‌ است‌!٣

مرگ‌ از زبان‌ امام‌ جوادعليه‌السلام

به‌ امام‌ جوادعليه‌السلام گفته‌ شد:چرا مسلمين‌ از مرگ‌ در هراسند؟امام‌فرمود:چون‌ مرگ‌ را نمي‌ شناسند،ازآن‌ مي‌ ترسند واگر آنرا مي‌ شناختندواز اولياء خدا بودند،هر آينه‌ مرگ‌ را دوست‌ مي‌ داشتند ومي‌ فهميدندكه‌ آخرت‌ از دنيا،برايشان‌ بهتر است‌!

سپس‌ فرمود:مي‌ داني‌ چرا كودك‌ وديوانه‌،از خوردن‌ داروئي‌ كه‌براي‌ سلامتي‌ آنها وبرطرف‌ شدن‌ مرض‌ مفيد است‌،خودداري‌ مي‌ كنند؟زيرا از منافع‌ دارو بي‌ اطلاعند!قسم‌ به‌ آن‌ خدائي‌ كه‌ محمد رابه‌پيامبري‌ مبعوث‌ كرد، هر كسيكه‌ براي‌ مرگ‌ ،خودش‌ راآنچنان‌ كه‌ بايد ،آماده‌كند،مرگ‌ براي‌ او از داروئي‌ كه‌ مريض‌ را از بين‌ ببرد،مفيدتراست‌!

اگر مؤمنين‌ بدانند كه‌ بعداز مردن‌،خداوند چه‌ نعمتهائي‌ براي‌ آنان‌ آماده‌كرده‌ است‌،مرگ‌ را طلب‌ مي‌ كنند ومردن‌ در نظرشان‌،از داروئي‌ كه‌ نزدافرادعاقل‌ ،براي‌ ازبين‌ بردن‌ مرضها،استفاده‌ مي‌ نمايند،نافع‌ تر است‌!٦

رسول‌ خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود :سكته‌ ومرگ‌ ناگهاني‌،براي‌ مؤمن‌،باعث‌راحتي‌ وبراي‌ كافر،باعث‌ حسرت‌ است‌!١٥

عزرائيل‌ ومأموران‌ قبض‌ ارواح‌!

( قُل‌ْيَتَوَفّا'كُم‌ْ الْمَلَك‌ُ الْمَوت‌ْ الَّذي‌ وُكِّل‌َ بِكُم ) ‌ْ(تنزيل‌١١)

بگوشمارا ملك‌ الموت‌،كه‌ مأمور است‌،قبض‌ روح‌ مي‌ كند!

( حَتي‌ اِذا جائَتْهُم‌ْ رُسُلُنايَتَوَفَّونَهُم ) ‌ْ (اعراف‌ ٣٧)

آنان‌ زنده‌ بودند تا زمانيكه‌ مأموران‌ ما آنان‌ را قبض‌ روح‌ كردند!

ديدار پيامبر با عزرائيل‌!

رسول‌ خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:زمانيكه‌ به‌ معراج‌ رفتم‌،فرشته‌ اي‌ را ديدم‌كه‌ در دستش‌،لوحي‌ از نور بود وابداًبه‌ راست‌ وچپش‌،توجه‌ نداشت‌ وداراي‌ شكل‌ وشمايل‌ افراد غمگين‌ بود!از جبرئيل‌ پرسيدم‌:اين‌ كيست‌؟گفت‌:ملك‌ الموت‌ است‌ كه‌ مشغول‌ قبض‌ ارواح‌،مي‌ باشد!گفتم‌:مرا نزداوببرتابا او سخني‌ بگويم‌!جبرئيل‌،مرا نزد اوبرد ومن‌ از او پرسيدم‌:اي‌ ملك‌ الموت‌!آيا هر شخصي‌ كه‌ مي‌ ميرد،تو اورا قبض‌ روح‌ مي‌ كني‌؟ گفت‌:آري‌!گفتم‌: تو خودت‌ بر بالين‌ همه‌ حاضرمي‌ شوي‌؟گفت‌:آري‌!زيراخداوند،دنيارا در نزد من‌، مثل‌ يك‌ سكه‌ اي‌ در دست‌ شخصي‌،قرار داده‌كه‌به‌هر طرف‌ بخواهد،مي‌ تواند آنرا بگرداند!وهيج‌ خانه‌ اي‌ نيست‌ مگراينكه‌ من‌ روزي‌ پنج‌ بار به‌ آن‌ سر مي‌ زنم‌.وهر موقع‌،شخصي‌ را قبض‌روح‌ مي‌ كنم‌ واهل‌ وعيال‌ او مي‌ گريند،به‌ آنها مي‌ گويم‌:بر او گريه‌ نكنيد!زيرا من‌ آنقدر نزد شما مي‌ آيم‌ وهمه‌ شما را قبض‌ روح‌ مي‌ كنم‌ تااينكه‌احدي‌ ازشمارا باقي‌ نگذارم‌!

در اين‌ موقع‌،رسول‌ خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:مرگ‌ براي‌ شخص‌ هوشيار ،عبرت‌ انگيز است‌! جبرئيل‌ گفت‌:آنچه‌ بعد از مرگ‌ پيش‌ مي‌ آيد،عبرت‌انگيز تر است‌!

ملائكه‌ وكفار

خداوند،درآيه‌٥٠سورة‌انفال‌،مي‌ فرمايد:واگر مي‌ ديدي‌ كه‌ وقتي‌كفار مي‌ ميرند،ملائكه‌ بر صورت‌ وپشت‌ آنان‌ مي‌ زنند ومي‌گويند:عذاب‌سوزنده‌ را بچشيد!

ودرآيه‌١سوره‌نازعات‌،مي‌ فرمايد:قسم‌ به‌ فرشتگاني‌ كه‌ جان‌كفارراباشدت‌ مي‌ گيرند!

ودر آيه‌٩٣سورة‌انعام‌،مي‌ فرمايد:اگر ببيني‌ كه‌ ستمگران‌،درحال‌مستي‌ وسختي‌ مرگ‌،هستند وملائكه‌ دستهاي‌ قدرت‌-خودرا باز كرده‌وگويندجان‌ از تن‌،بيرون‌ كنيد.امروز به‌ عذاب‌ خواركننده‌ مجازات‌مي‌شويد!دريرابرخداسخن‌ ناحق‌مي‌گفتيد ودرمقابل‌آياتش‌،تكبرمي‌ نموديد!